عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 23

743 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زری شیخی گفته:
    مدت عضویت: 322 روز

    سلام به استاد عزیزم اول از همه بی نهایت سپاسگزار خداوندم بخاطر آشنایی با این سایت و بعد سپاسگزار لیلی عزیز هستم بخاطر اینکه از تجربیاتش صحبت کرد و حسو حالم چقدر با شنیدن حرفاشون بهتر شده دقیقا حرفاشون حرف دلم بود امیدوارم منم بتونم به خوبی این راهو طی کنم با کمک خداوند مهربانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    طیبه شهبازی گفته:
    مدت عضویت: 336 روز

    سلام بر استادءءءءءجاااان .ومربمءزیبا.ودرود برهمفرکانسی های عزیزم.استاد ءجان من کتمنت لیلای عزیزرو اززبان شماشنیدم.شاید یک مقدارکمی اززندگیء لیلای عزیزشبیه زندگی من بوده البته یک مقدارش.استادءجان،من حدودیکسال ونیم قبل شهری دیگه زندگی میکردم بخاطرشغل همسرم.اونموقع همسرم سایت شمارو به من معرفی کرده بودومن شب وروز باعشق فایل های شمارو گوش میدادم و شکرگزاری هامومینوشتم.مامستاجربودیم ویادمه یخچالمون سوخت وماحتی نمیتونستیم یک یخچال بخربم.چندماهی روبدون یخچال بودیم شاید کسی باورنکنه.اما یه ماهش رو زمستان بودومن بواسطه ی برف خیلی زیادی که باریده بودیادمه موادغذایی مو، توی برف قایم میکردم.حتی گوشت میخربدم فرو میکردم توی برف که هی مصرف کنم.شرایط به ظاهریخت بود.ولی باعشقققق فایلهای شماروگوش میدادم ومیدونستم درست میشه.ماخیلی دوستداشتیم که به سهرخودمون برگردیم وتمتم تلاشمون رو میکردیم بعلاوه شکرگزاری تاشرایط مهیاشه.یادمه حتی دیوارهای اون خونه ی مستاجری رو میبوسیدم وشکرگزاری میکردم.ازون برف سنگینی که خدا برای من باروندومن موادغذایی موقایم میکردم لاش که سرد بمونه شکرگزاری میکردم.وبعدازچندماه من تونستم بهتربن ساید و ماشین ظرفشویی و بهترین لوازم منزل وسولاردوم وکلی وسایل که مثثثثل یک جهیزیه ی تازه عروس بود رو مهیا کنم .وبه شهرمون برگشتیم.درسته که الانم مستاجرهستیم ولی حتی دیوارهای این خونه رو هم میبویم. وسایلء زیبایی رو ارزشوداشتم رومیبوسم یخچالم رو که همیشه پراز گوشت و خوراکیء رو میبویم وخدای بزرگ موشکر میگم .اینارو ازعمل به فایل های دانلودی شما میدونم .وپیش میرم تااینکه صاحب خونه بشم به یاری خدا.هیچ چیزی دور از باور نیست.کافیه ذره ذره قدم به قدم بایه راهنماپیش برید.استادشایدکه درحوزه ی کاری شما افرادزیادی باشند.وراه رسیدن به خدا زیاد. یک راه باپله ست .یک راه بااسانسور.یک راه با نرده بان. ولی من راهی رو انتخاب کردم که شما پاگذاشتین. من همون راه رو میرم.وازخدای بزرگم میخوام که هرگز وهرگزازاین راه بازنیاستم وثابت قدم باشم.به امیدپیشرفتهای روز افزون ودستاوردهای بزرگ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  3. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1532 روز

    بنام خدواندهدایتگر

    سلام براستادعباسمنش گرانقدر

    سلام برخانم شایسته نازنین

    سلام برخانم فرهادی عزیز اقاابراهیم گل وسایرعوامل سایت

    سلام بردوستان بهشتی ام

    سلام برلیلای عزیز

    سلام برهمه بندگان مخلص خدا

    سلام برزیبایی ها

    سلام برنعمتهای روزافزون خدا

    سلام برقدرت سپاسگزاری

    سلام برهمه عاشقان

    خدایاشکرت بابت همه چیز

    خدایاشکرت بابت اگاهی های نابی که هرروزنصیبم میکنی

    خدایاشکرت بابت اگاهی های این فایل فوق العاده ارزشمند

    خدایاشکرت بابت قدرت وتوانایی بی بدیل فن بیان استادعباسمنش

    خدایاشکرت بابت فرکانس وانرژی بالای این فایل

    خدایاشکرت که دریافت اگاهی های این فایل بی نظیررونصیبم کردی

    خدایاشکرت بابت این روززیبا وشروع هفته ای سرشارازشادی زیبایی فراوانی وبرکت

    لیلای عزیز زمانی که کامنتتون امدروی یکی از فایلهای” گام خانه تکانی ذهن” وخوندمش عجیب به دلم نشست وبلافاصله به عزیزدلم همسرنازنینم که باهم دراین مسیرالهی هستیم گفتم بروحتماکامنت لیلا بشارتی روبخون فوق العاده است

    حسی بهم گفت این کامنت حرفها داره برای گفتن

    طبق معمول چندروزگذشته اول صبح رفتم سایت بخش ” خانه تکانی ذهن” متوجه شدم که گام سیزدهم بارگذاری نشده و تعجب کردم اطلاعیه خانم شایسته عزیز روخوندم وباخودم گفتم خبرهای درراه است سریع رفتم برای دانلودفایل جدید متوجه زمان زیادفایل شدم دیدم که کامنتی روی فایل نیست گفتم خدایامیشه فایل جدیدجدید تازه ازتنوردرامده باشه چونکه واقعادلم برای چهره وصحبتهای تازه استادحسابی تنگ شده بود

    بله خداهمان لحظه خواسته ام رااجابت کرد

    کاری پیش آمده بود که بایدهمان موقع ازخونه میرفتم بیرون فایلو دانلود کردم ودر طول مسیرازطریق پخش ماشین گوش جان سپردم به صحبتهای استادزمانی که استادگفتندموضوع فایل صحبت کردن درمورد کامنت لیلای عزیز هست گفتم آخ جون دیگه نورالله نورشد نابینا ازخداچی میخواد؟ دوچشم بینا

    امااستاد چی بگم ازپاشنیه اشیل خودم تاقبل ازاشنایی باشما 99درصدبرای رضایت خانواده و جامعه زندگی میکردم هدف زندگی ام این بود که همسرم،فرزندانم،پدرم،مادرم، خواهرانم، برادرانم،اقوام همسرم ( باهمسرم نازنینم دخترخاله پسرخاله هستیم) دوستانم سایربستگانم، همسایگانم،همکارانم،روسا ،مردم واین لیست انتهایی نداشت تمام تلاش وهم غم من این بودکه کاری بکنم تاهمه بگن به به ببین چقدر فلانی همسرخوبیه، پدرخوبیه،پسرخوبیه ،دامادخوبیه، برادرخوبیه ،قوم خوبیه،همسایه خوبیه،همکارخوبیه ، کارمند خوبیه والا اخر

    من به زعم خودم خیلی خوب بودم وبه خودم افتخارمیکردم وفکرمیکردم که مهربانترازمن،دلسوزترازمن، احساسی ترازمن، امین ترازمن،متعهدتراز من خداخلق نکرده درحالی که این ویژگی من درذهنم این بود که فقط تعریف بقیه راداشته باشم وازم تعریف کنند دیگه هیچی برام مهم نبود حالانکته جالب ماجرااین بود من هرچه تلاش میکردم که خودمو عالیی جلوه بدم وهمه روراضی نگه دارم وهمه ازم تعریف کنن درست برعکسش برام اتفاق میفتاد درروابط خانوادگی مخصوصا پدری هرروزمن مسله داشتم حالا این مسائل ازطرف خانواد همسرم کمتربود

    امارابطه باهمکاران وازجمله باروسا وحتی بخشی ازجامعه ومردم که به واسطه شغل اداری که داشتم فاجعه بود بارها به همسرم میگفتم من دیگه بایدچکارکنم تابقیه ازمن راضی باشند هرچه بیشترتلاش میکردم که بقیه روراضی نگه دارم اوضاع بدتربدترمیشد علیرغم این تلاشی که داشتم وفکرمیکردم چقدرادم خوبی هستم تمام تمرکز وتوجه من روی نکات منفی افرادبود من ازخدابی خبر ،من ازقوانین خداوند بی خبر باعث شده بود زندگی شلم شوربای داشته باشم درکناراین ویژگی افتضاحی که داشتم به انواع بیماری هم مبتلا بودم که درکامنتهای قبلی اشاره کرده

    اماسرانجام اواسط شهریور98

    “لحظه موعود”

    “لحظه رهایی ”

    لحظه..‌‌.

    اشکم اجازه نمیده

    فرارسید

    آب زنید راه را، هین که نگار می‌رسد

    مژده دهید باغ را، بوی بهار می‌رسد

    راه دهید یار را، آن مه دَه چهار را

    کز رخ نوربخش او، نور نثار می‌رسد

    چاک شُدَست آسمان، غلغله‌ای است در جهان

    عنبر و مشک می‌دمد، سنجق یار می‌رسد

    رونق باغ می‌رسد، چشم و چراغ می‌رسد

    غم به کناره می‌رود، مه به کنار می‌رسد

    تیر روانه می‌رود، سوی نشانه می‌رود

    ما چه نشسته‌ایم پس، شه ز شکار می‌رسد

    باغ سلام می‌کند، سرو قیام می‌کند

    سبزه پیاده می‌رود، غنچه سوار می‌رسد

    خلوتیان آسمان، تا چه شراب می‌خورند

    روح خراب و مست شد، عقل خمار می‌رسد

    چون برسی به کوی ما، خامشی است خوی ما

    زان که ز گفت و گوی ما، گرد و غبار می‌رسد

    آره به لطف خدای رحمان لحظه رهایی من ازجهالت ونادانی فرارسید

    خدواندمهربان دستمو گرفت گذاشت دردست پیامبرزمانه اش سیدحسین عباسمنش وگفت سیدحسین این بنده نازنینم تصمیم به تغیرگرفته فوندانسیون جدید براش بریز ازنوع بسازش

    به لطف الله مهربان الان خودم رومقایسه میکنم با5سال قبلم هیچ شبهاتی به آن اصغرقبل ندارم

    آرامش دارم

    خواب راحت دارم

    خوشبختی رواحساس میکنم

    5سال است که هیچ دارویی مصرف نکردم من همان آدمی هستم که 20سال مبتلا به سردردمیگرن وافسردگی خفیف بودم وداروی ارامش بخش مصرف میکردم

    عزت نفس واعتمادبه نفسم بازسازی شده وروزبه روز درحال رشدوپیشرفت درهمه زمینه هاهستم

    باخودم وخدای خودم عهدبسته ام که تمام تلاش خودمو بکارگیرم تا لحظه ای ازاین مسیرالهی منحرف نشوم

    خدایاشکرت که دررکاب استادعباسمنش هستم

    استادعباسمنش عزیزم پیامبرزمانه ام

    خانم شایسته نازنین بانوی اول سخاوت ومهربانی

    دوستان بهشتی ام

    ازخدواند بهترین‌ها روبراتون ارزودارم

    تادرودی دیگربدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  4. -
    Samer گفته:
    مدت عضویت: 1223 روز

    سلام به کسانیکه در خانواده بزرگ استاد عباس منش هستند و به تمام کسانیکه به یکتایی خدا ایمان دارند.

    آخ استاد چقدر منقلب شدم و گریه کردم با این فایل وقتی شکر گزاری های لیلای عزیز رو می‌خوندید، من نمیتونم بگم انسان بسیار شکر گزاری هستم اما تا جایی که در خاطرم هست و از اطرافم و داشته هام لذت میبرم شکر میکنم.

    با خواندن پیام لیلای عزیز یادم افتاد که من و همسرم عامر، پارسال که به خونمون اومدیم آب داغ برای حمام نداشتیم و آب رو باید با قابلمه گرم میکردیم و داخل یه سطل بزرگ میریختیم و با یه سطل آب گرم سر وته کار رو هم می‌آوردیم.

    بلطف خدا بعد چند ماه تونستیم آبگرمکن بخریم و الان میتونم بگم در بیشتر مواقع هرزمان میرم حمام بخاطر آب گرم که راحت میاد و بخاطر تمیزیش، بخاطر حمام تمیز، بخاطر تمام شوینده ها و تک تک چیزهایی که یادم میاد شکر میکنم. اون زمان که آبگرمکن هم نداشتیم من بازم شکر میکردم که میتونیم آب رو گرم کنیم و باهاش خودمون رو بشوریم.

    یا وقتی لیلای عزیز راجع به کره داخل یخچال گفت: یادم افتاد چقدر من این یخچال و فریزر رو باز میکنم و از تمام محتویاتی که داخلش هست ذوق میکنم و بابت داشتنشون خوشحالم و شکر میکنم.

    یا وقتی لیلای عزیز راجع به شکر گزاری های که در حق داشته های اطرافیانش داشت میگفت، منو یاد روزهایی انداخت که سوار ماشین دوستُ همسرم می‌شدیم و من به ایشون میگفتم: ممنونم که باعث شده من سوار مرسدس بنز بشم و بدونم سوار شدن داخل ماشین بنز چه حسی داره، هربار که این دوست ما ماشینش عوض شد و ما رو سوار کرد من خوشحال بودم از این که تجربه اش میکردم و انگار در تصویرسازیهام خیلی کمکم میکرد و می‌کنه و به خدای متعال ایمان دارم که من و عامر هم یه روزی به چیزایی که میخواستیم و میخوایم میرسیم.

    آخ لیلا، لیلا، لیلای عزیز ازت ممنونم و بخاطر اینکه پیام گذاشتی خدارو شکر میکنم.

    و استاد جان متشکرم بخاطرت بودنت، بخاطر هدایت کردنهات، بخاطر ایمانت، بخاطر وجود خانم شایسته عزیز، بخاطر این سایت، بخاطر فایلهای تصویری و صوتی، بخاطر این خواهر و برادرها و این خانواده بزرگِ در حال رشد و تکامل.

    خدایا شکر

    دوستون دارم

    بازم سپاسگزارم لیلای عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  5. -
    سپیده کریمی گفته:
    مدت عضویت: 315 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جان مهربان این فایل بسیار رویایی بود دو روز هست که مرتبا در حال گوش کردنش هستم این صحبتهای معنوی کلی حالمون را خوب کرد ممنون از محبتتون استاد این صحبتهای زیبا نماد این جمله هست که چیزی از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند

    چقدر چهره ی معنویی پیدا کردین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    احسان شهرکی گفته:
    مدت عضویت: 898 روز

    بنام رب

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی

    تحسین میکنم لیلای عزیز رو ک با جسارت و تعهدی جانانه تونسته زندگی خودش رو رقم بزنه و ردپایی ک گزاشته باعث شده چنین فایل الهی ضبط بشه

    استاد عزیز بینهایت سپاسگزار شما هستم ک با استفاده از آموزه های شما زندگی من در ابعاد مختلفی از خودش تغییر کرده

    زمانی ک با شما آشنا شدم حدود 1،5 سال قبل بود ک من خواستم ک تغییر کنم ، خواستم ک درست کنم همه چی رو

    چون از دور و دیوار فقط بدبختی و شرایط ناجور با ذهنی پر از آشوب و دنیایی از قسط و وام بانکی منو احاطه کرده بود

    سالها بود ک این چنین بودم

    ، تا زمانی ک من خواستم ، و خدا ب درخواست و اجابت من پاسخ داد و هدایتم کرد سمت شما

    الان ک این مطلب رو تایپ کردم یاد این آیه افتادم :

    سوره بقره آیه 186 ،

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    و چون بندگان من (از دوری و نزدیکی) من از تو پرسند، (بدانند که) من به آنها نزدیکم، هرگاه کسی مرا خواند دعای او را اجابت کنم. پس باید دعوت مرا (و پیغمبران مرا) بپذیرند و به من بگروند، باشد که (به سعادت) راه یابند.

    بینهایت سپاسگزارم از شما ک قوانین خداوند رو ب من نشون دادین

    یادمه روزهای اول ک شبانه روز خودمو چسبونده بودم ب فایل اشکها میریختم و فقط سپاسگزار خدا بودم ک : قانونی ک داره کاملا ثابت و بدون تغییر هست

    اون موقع ن درکی داشتم ن فک میکردم قرار اتفاقی بیوفته ولی ی چیز خیلی خوب داشت پیش میرفت

    من اون موقع ” حالم خیلی خوب بود ، سپاسگزاری میکردم بابت نعمتهایی ک دارم و حالم خوب میشد

    ب قول شما استاد عباس منش عزیز روحم لطیف بود

    و اصلا جوری فایلهای توحیدی سایت کاری با من کرده بود ک بقول معروف سیمم بدجوری وصل شده بود

    و فقط ادامه میدادم بدون این ک بفهمم قرار چ اتفاقی بیوفته

    و ادامه دادم . . .

    از احسان پرخاشگر ، عصبی ، بی نهایت خشن با عزت نفس زیر صفر شروع کردم ب تغییر

    داشت کم کم حالم خوب میشد، دیدم ب زندگی تغییر کرده بود انگاری ، ی کوچولو داشتم مثبت میدیدم زندگی رو

    و ادامه میدادم

    تا این ک بعد دوماه دوره بی نظیر 12 قدم رو خریدم

    و ادامه دادم

    با این ک توی مسیر بارها بالا و پایین شدم ولی ادامه دادم

    خیلی وقتها کم آوردم ، خیلی وقتها خسته شدم ، خیلی وقتها حتی گریه کردم ،

    اما ناامید نشدم

    فقط سعی میکردم نتایجم رو ببینم ک با عمل ب قوانین ب دست آمده بود

    خیلی وقتها حتی غرور منو گرفت ک من ک بلدم و این حرفها ولی نزاشتم نجواها زیاد بشه

    و ادامه دادم

    بارها توی آینه ب خودم میگفتم :

    احسان یا موفق شو ، یا بمیر

    و باز هم ادامه دادم

    و عمل کردم ب قوانین و آگاهی هایی ک از قوانین بدون تغییر خداوند دریافت میکردم با استفاده از آموزه های شما و عمل ب قوانین الهی

    و باز هم ادامه دادم

    استاد عزیزم وقتی رسیدم ب قدم 12 و بررسی چکاپ فرکانسی باورم نشد و من چقدر تغییر کردم

    از لحاظ مالی ک ترکونده بودم چون یک صفحه کامل از بالا تا پایین صفحه ، فقط بدهی بانکی داشتم

    ک ب لطف پرودگار صفر کرده بودم اونم کاملا نقدی و حتی قبل از موعد پرداخت

    و کلید خونم رو تحویل گرفتم

    و،. . . .

    و خیلی از مسائلی ک با تغییر تدریجی و عمل ب قوانین بدست آمده بود و همه رو کامل توی چکاپ فرکانسی 12 قدمم نوشتم

    از یک جایی دیدم فقط موندن توی مسیر و عمل ب قوانین باعث شده بود ک :

    تغییرات محسوس توی زندگیم و رفتارم باعث تغییر در شخصیتم شده

    دیگه از اون احسان پرخاشگر ، عصبی ک با کوچکترین ناراحتی لیوان پرت میکرد خبری نبود

    حضور خدا خیلی برام پررنگتر شده بود

    تغذیه ، باشگاه ، حذف رفیقای ناجور ، حذف اینستا ، حذف اخبار و تلویزیون و فیلم و سریال و. . .

    خدایا شکرت ک همیشه کنارم بودی

    خدای من ، چ خواسته ایی دارم ک در خدایی تو یافت نمیشود

    خدایا شکرت ک توی این مسیر تنها نیستم

    استاد عزیز یکی از بزرگترین ترسهای زندگیم ، رانندگی در شب با همسر بود , ب خاطر این ک ترس داشتم ک نکنه اتفاقی بیوفته و من اون لحظه چکار کنم

    جالب اینجاست ک همین چند شب پیش ی مسیر رانندگی کردم با همسرم توی شب و همون ترسها اومد سراغم

    ولی ادامه دادم

    استاد باورتون نمیشه ب کجا رسیدم . بعد از پاگزاشتن روی ترسم

    یک دفعه دیدم رسیدم بالای کوه

    وقتی از ماشین پیاده شدم دیدم شهر زیر پامه

    انقدر منظره فوق العاده بود ک من سالها بخاطر ترسها نمیرفتم ، نمیدیدم و تجربه نمیکردم

    ک اینها از عمل ب قوانین بود

    و سریال زندگی در بهشت ک قبل از خواب میبینم منو هدایت کرد ب دیدن همچین منظره ای

    استاد عزیز امسال دوره بینظیر عزت نفس رو هم دارم کار میکنم و درهایی از نعمت و سلامتی و خودشناسی ب روم باز شده

    جوری ک تنها میرم باشگاه و دارم از تنهاییم لذت میبرم ب لطف الله

    استاد عباس منش عزیز ، من با عمل ب قوانین الهی دراین 1،5 سال آشناییم با شما

    ترسهام کمتر و کمتر شده

    خودم رو خالق شرایط زندگیم میدونم

    میدونم ک کنترل ورودی های زندگیم بخش مهمی در بوجود آمدن نتایج دلخواهم دارن

    خدا و قانونش رو بهتر شناختم

    خودم رو لایق هم صبحتی با خدا میدونم

    استاد عزیزم بینهایت ممنون و سپاسگزار شما هستم ک با استفاده از آموزه های شما تونستم با توجه ب نتایجم ن حرفهام قوانین خداوند رو درک کنم و سعی کنم بهشون عمل کنم

    در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  7. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    بنام خدا

    سلام

    عمل به قوانین خداوند چگونه زندگیمان رامتحول می‌کند.

    تبریک ویژه به لیلا خانم عزیز که به قوانین خدا عمل کرد و در شرایط به ظاهر ناخواسته گشت دنبال زیبایی ها و سپاسگزار بود و در های رحمت و مغفرت خداوند بروی او باز شده و انشاالله ادامه دارد خدایاشکرت

    خدایا شکرت بابت شرایط عالی لیلا خانم خونه ی جذاب و زیبا و رویایش امکانات عالی و درآمد پر برکتش خدایا شکرت

    و چقدر زیبا و عالی و منطقی شد برای ذهن من که ببین شده ببین از چه شرایطی به شرایط دلخواه رسیدن پس میشه زهرا کمرتو محکم ببند و در این مسیر درست با قدرت و ایمان قلبی محکم تر ادامه بده نتایج رخ میده نا امید نشو ببین رخ داده پس حرکت کن و بدون هر فکری تو سرت میاد از طرف خداست یا شیطانه ببین حالتو خوب میکنه پس از طرف خداست و از قلبت میاد و این درک قانون ورودی هاست که من باید حساس باشم به ورودی های ذهنم که دارن از چه منبعی میان آیا رشد دهنده هستند یا تخریب گر

    چقدر زیباست تک تک کلام و آگاهی های شما استاد خوبم که به قلبم رسوخ میکنه و ایمان و احساس قلبی منو بسیار قوی تر میکنه و این یعنی کلامی که داره جاری میشه و من دارم دریافتش میکنم از طرف خداوند است من به آن عمل کنم زندگیم متحول میشه .من امروز دو سه روزه که به این فایل دارم گوش می‌کنم و فکر می‌کنم که چه اعمالی رو باید انجام بدم و چه عملم اشتباهه و چه بهبود های رو باید در شخصیتم ایجاد کنم .

    و اگر تا به امروز نتایجی نگرفته ام یعنی من از قوانین خداوند استفاده نکرده ام.

    سپاسگزار داشته هام نبوده ام و همش بدنبال ایراد ها و اشتباهاتم بوده ام .

    افکار مثبت را باید در ذهنم قوی تر کنم زیرا جهان به افکار من پاسخ میده.

    خداوند آزادی بی حد وحصری به من داده که هر آنچه را میخوام خلق کنم با افکارم و باور هام.

    اگر من دارم در زندگی شرایط سختی را تجربه میکنم به آین معناست که من نمیدونم چه قدرتی دارم؟

    به این معناست که قانون رو نمیدونم!.

    من این قدرت را دارم که بهشت دنیارو داشته باشم و ادامه آن بهشت را در دنیای بعد از مرگ تجربه کنم.

    اگر شرایطم سخته برای اینکه یکسری افکارم و نگاهم و نگرشم به دنیا ایراد داره که باید ایراد کارم رو پیدا کنم و زندگیم رو هر جور که میخوام بسازم چون شدنی و من هستم که دارم شرایط و اتفاقاتم رو خلق میکنم پس میتونی تا به امروزم خیلی چیزهای خوبی رو برای خودم به اندازه‌ای که از قانون خداوند استفاده کردم خلق کرده ام این یعنی منطقی شده که میشه که شده که من تونستم پس بازم میتونم نصف راهو امدم بقیش تصائده انشاالله و من این روند رو باید بهتر و با ایمانی راسخ تر ادامه بدم و خداوندم وهابه و بی حد حساب به من میبخشه بی دلیل بیشتر از حد لیاقتم چون اون وهابه و منو دوست داره چون من خلیفه خدا بر روی زمینم و خدا عاشق منه دوست داره منو و با منه و منو هدایت میکنه به هر سمتی که خودم میخوام و با افکارم و کانون توجه ام بهش جهت میدم که من چی رو میخوام و اونم اجابت کننده منه .

    من دارم زندگی خودم رو خلق میکنم

    من دارم شرایط خودم رو رقم میزنم

    دفترزندگی که هروز به روی من باز میشه یه صفحه سفیده من بهش نقش و نگار میدم من زشت و زیباش میکنم من بهش معنی میدم

    من کنترل دارم روی تمرکزم که روی چه چیزی خرجش بکنم

    من کنترل دارم روی اینکه به چه چیزی توجه کنم به داشته هام و سپاسگزای یا نه …

    من کنترل دارم روی ذهنم که به موضوعات چطور نگاه کنم از چه زاویه ای با چه دیدی با دید فراوانی و خیر و برکت و ارزشمندی یا …

    من کنترل ندارم روی اینکه مردم درباره من چه فکری می‌کنند

    من کنترل ندارم روی اینکه مردم درمورد من چه حرفی می‌زنند

    من کنترل ندارم روی رفتار و عملکرد دیگران که بد و خوبشان کنم

    من فقط روی خودم کنترل دارم پس کاری به کاری دیگران ندارم

    پس حواسم باشه به اعمالم و رفتارم که برای چه کسی است برای دل خودم رضایت خودم و پروردگارم یا دیگرانی که اصلا در کنترل من نیستند ؟؟؟

    اگر من در مسیر درست هستم نگران حرف مردم نباشم و اصلا هم جوابشون رو ندم .

    اگر رفتارهای من واکنش های من تغییر کرده یعنی من تغییر کرده ام .

    نتایج من باید نشون دهنده تغییرات من بشه نه حرف ها و کلام من ×

    نگران افکار خودم باشم

    که افکار من هستند که شرایط و اتفاقات مرا رقم می‌زنند.

    بگردم دنبال نکات مثبت در زندگیم

    بگردم دنبال فراوانی نعمت ها

    بگردم دنبال زیبایی ها و قشنگی ها

    و همیشه و هر لحظه سپاسگزار خدای باشم که مرا آفرید و مرا تنها رها نکرده و منو هدایت میکنه و اجابت میکنه منو و بسیار به من نزدیکه حتی از رگ گردن هم به من نزدیکتره و کاملا به نیاز های من واقف و آگاهه پس من تسلیم تو هستم خدای بزرگم و همه جنبه ها را به تو می‌سپارم که تو کارها را انجام بدهی تو توانا و دانا و حکیم و بصیر و سمیعی توی مدیر و مدبر و راهنما و راهگشا هستی و من تنها تو را میپرسم و تنها از تو یاری می‌جویم مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین خدایاشکرت

    من هر آنچه دارم از آن خداست ومن در مقابل او هیچ چیز نیستم و به هر خیری که از طرف او به من برسد به آن فقیرم خدایا یاری ام کن آمین

    خدایا هزاران مرتبه شکرت خیلی دوستتون دارم .*

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    آرزو ملک فر گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    سلام استاد عزیزم امیدوارم هرجا که هستین حااال دلتون عالی باشه ،هرچند توو این مدت خیلی دلتنگتون میشم ودوس دارم هرروز با فایل های جدید روز مارو قشنگتر کنید اما الان که دارم این کامنت رو مینویسم تا نصف این فایل رو تماشا کردم و خواستم بگم استاد دقیقا دوره ی احساس لیاقت توو وجود همه ی ما این تاثیرو گذاشته که ما بیشتر تمرکزمون به خودمون وبیشتر لذت بردن از لحظات زندگیمون باشه و جالبه تاقبل از شنیدن این صحبتا فک میکردم من یه جای مسیرو دارم اشتباه میرم و ذهنم همش میخواست گولم بزنه اما وقتی شما از تغییرات خودتون گفتین فهمیدم که این تفکر اتفاقا درست بوده و اتفاقا این اتفاق مثبتیه که درون من رخ داده و بیشتر باید سپاسگذارش باشم… درجواب این صحبت که مثال “هرکه از دیده رود از دل برود” خواستم بگم شما از دیده که نرفتید هیچ حداقل من به شخصه بیشتر وبیشتر پیگیر شما و فایل هاتون توو این مدت بودم و روزی نبوده که به سایت سر نزده باشم و اتفاقا فرصتی پیش اومده که من برگردم یه سری فایل های قدیمی که مدت ها از شنیدنش گذشته رو گوش کنم وبرام مرور بشه قانون و الانکه درمورد این موضوع صحبت کردید دقیقا میفهمم که فرکانس شما داره چطور کار میکنه چون دارم عملکرد خودم رو می بینم و بیشتر قانون رو درک میکنم…

    این روزا احساس میکنم دریچه ی دیگری از آگاهی داره به روم باز میشه و دلم میخواد این روزا بیشتر روی موضوع عملگرایی کار کنم و یجورایی قدم های اولشو دارم برمیدارم واین بار ثابت قدم بودن و استمرار برام از همه چیز مهمتره انشالله خدا کمکم کنه که این اتفاق برام رقم بخوره و بتونم اون چیزی رو که دوس دارم رو توو زندگیم خلق کنم… یه وقتایی گول ذهن رو میخوریم که هی میخواد بگه توکه تغییری نکردی، کجاست نتایجت!؟ و اگه کنترلش نکنیم میخواد مارو ببره پایین وپایین تر. اما وقتی حتی ریزترین تغییراتت رو توی شخصیتت به یاد خودت میاری و برمیگردی به گذشته می بینی چقد تغییرات آرام و لایت رقم خورده که توخودت حتی متوجهش نشدی… اونجاست که باید به خودت بگی دمت گرم که توو این شلوغی روزگار، تونستم هنوز تواین مسیر ادامه بدم و هرروز مشتاقتر شدم برای ادامه ی این روند… استاد خداروشکر میکنم بخاطر وجود شما توو زندگیم، من با شما قبل از هرچیزی زندگی کردن رو یاد گرفتم، خواستن رو یاد گرفتم و و و… که تمومی نداره.

    براتون بهترین ها رو از خدا میخوام و شما رو به خدای بزرگ می‌سپارم.

    برم که ادامه ی فایل رو ببینم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    محمد خدیوپور گفته:
    مدت عضویت: 1466 روز

    الحمدالله رب العالمین

    همه ستایش ها ویژه خدا مالک جهانیان است

    سلام خدمت استاد عزیز خانم شایسته وهمه دوستان

    من خیلی دوست داشتم فایل جدید بزارید که خداروشکر گذاشتن وواقعا سپاسگزارم

    چه فایل فوق العاده ای وممنونم از لیلای عزیز که این کامنت زیبا رو نوشت تا ایمان همه ما بیشتر بشه

    چقدر فایل بی نظیری چه فایل فوق العاده ای

    چقدر این فایل درست بجا وخیلی عالی قوانیین رو توضیح دادید استاد

    من خودم بار ها وبارها فایل هاروگوش میدم وبه جرعت میتونم بگم تو این 3سال روزی نبوده نیام سایت وفایل گوش ندم بخصوص فایل های توحیدی

    وواقعا همیشه استاد درمورد کنترل ذهن وکنترل ورودی ها میگفتید من عمل میکردم ونه اونجوری که خیلی خیلی متعهد باشم

    وهرچی گذشت وبهتر وبهتر شدم توی کنترل ذهن وکنترل ورودی ها وواقعا دیدم به چشم خودم که

    چقدر من از وقتی ذهنم کنترل کردم انگاری دنیام کنترل کردم

    استاد از وقتی بازی کنترل ذهن وکنترل ورودی ها رودرک کردم ودر عمل درعمل اجرا کردم

    بینهایت سپاسگزارتر شدم وتوجه من رفت روی نعمت ها وزیبایی ها

    چقدر بهتر توحید وتوحیدی بودن رو درک کردم وعمل کردم

    چقدر تاثیر داشت روی تغعیر باورهام

    چقدر تمرکز وتوکلم بهتر وبیشتر شد

    به جرعت میگم اصلا یه آدم دیگه شدم

    وواقعا به قول لیلای عزیز اصل داستان کنترل ذهن وعمل وتکرار در سپاسگزاری قلبی هست واقعا ما با توجه به نعمت ها وزیبایی ها وشکر گزاری میتونیم به همه چی برسیم چون وعده خداوند است

    وبه قول قرآن خداوند هیچ وقت خلف وعده نمیکنه

    استاعزیزواقعا ازتون سپاسگزارم ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    Maryam h گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    به نام خداوندبخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزومریم جان

    وقتی موفقیتهای دیگران رومیشنوم ویامی بینم چقدرلذت میبرم ومیگم آفرین وانگارمزه ش زیرزبونم میاد.

    داشتم کامنت یکی ازبچه هارومیخوندم که انگاریک آگاهی به من رسیدوواقعا چقدرکامنت خوندن تاثیرداره روی درک هرموضوعی.

    نداشتن بدهی وقسط ونگرفتن وام هم یک ثروت ونعمته که من ازاول عمرم دارم واصلا بهش توجه نمیکردم چون برام عادی بودوالبته کلامن ازاول همینطوری بودم هرچیزی که دغدغه ذهنی ایجادمیکردسمتش نمیرفتم .

    واینکه ایده هایی که به یک فردبدهکارداده میشه ازطرف خداوندباایده هایی که به یک فردبدون بدهی وقسط الهام میشه فرق داره .انگاربه قول استادسرعتت مثل موشک میشه.

    درپناه حق سلامت وثروتمندباشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: