عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 35
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-03 03:57:242024-10-03 04:02:26عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو ممنونم بابت تلاشی که برای دوره خانه تکانی ذهن می کنین
استاد عزیزم این دوره باعث شد تا قدم هام واضح تر باشه من خیلی وقت بود در مورد اینکه از کجا شروع کنم و چطور مستمر حرکت کنم و قدم بردارم یا موضوعات را در خوب درک نمی کردم سوال داشتم این دوره داره خیلی بهم کمک می کنه
چون می خواستم از خودم مطمئن باشم که اهل عمل هستم و چون خیلی لز این شاخه به اون شاخه می پریدم
ازتون ممنونم که این روزها مسیرحرکت منو واضح و روشن تر کردین و باایمان و قدرت بیشتری قدم اولمو بردارم
من خیلی دوست دارم دوره 12 قدم رو تهیه کنم اما بهرخودم گفتم خودمو تو تعهد برابرانجام یک کار و تثبیت داشتن عادت بدم و حالا به خاطر این فرصت یک ماهه به خودم دادم
امروز صبح بابت فرصت یک ماهه قبل از افزایش قیمت خوشحال بودم چراکه من پول خرید قدم اول رو مقداریش رو داشتم و می خواستم بدون کمک کسی یا قرض بتونم اون پولو بسازم
ممنون ازتون بابتداگاهی های پر قدرت و درستی که می دین
انگار وارد جهان تازهای شدن
الهاماتی که بهم میشن و اون حس آرامش و ذوقی که هر روز دارم خیلی برام با ارزش و قشنگه
بی نهایت ازتون ممنونم و تمام سعی می کنم که با نتایج خ ب بیام و کامنت بزارم
سپاس گزارم و ممنون ازتون
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه دوستان عزیز.
خداروشکر میکنم بخاطر این فایل فوق العاده که بر روی سایت گذاشتید. کلی لذت بردم و اشک ریختم از خوشحالی. کلی از تغییرات مثبت دوست عزیزمون لیلا جان لذت بردم و براشون خوشحالی کردم. خدارو صدهزارمرتبه شکر واقعا. چقدر این فایل پر از اگاهی های ناب بود. شکرت خدای عزیزم. تصمیم دارم در اینجا بنویسم که رد پایی باشه از من که سالهای بعد بدونم من قبلا کجا بودم و ببینم چه پیشرفتهایی نسبت به گذشته کردم.
من حدود یک سال و نیمه استاد عزیزم که با آگاهی های شما آشنا شدم. قبل از اون چندین سال قبلش، چندتا از فایلهای شما رو از طریق یکی از آشنایان که توی تلگرام برام فرستاده بودن گوش داده بودم و درباره قانونی بنام قانون جذب شنیدم. اما اونقدر توی فرکانسش نبودم و خیلی زود رها کردم و فراموش کردم. تا اینکه دو سال پیش با شخصی توی دانشگاه بطور کااااملا هدایتی اشنا شدم. ما به هم علاقه مند شدیم و وارد رابطه عاطفی شدیم. من مجذوب نگاه توحیدی اون شخص شدم. و کم کم با صحبتهایی که راجب قانون میکرد، یاد شما افتادم. یاد اون چندتا فایلی که چندسال قبل از شما شنیده بودم. با اینکه چندسال گذشته بود، اما شما رو خوب یادم بود که انقدر خوب راجب فرکانسها و قانون جذب صحبت کرده بودید. و اصن قبل از اینکه دوستم شما رو به من معرفی کنه میخواستم پیداتون کنم. چون دوستم تصمیم داشت که اول منو بهتر بشناسه و اگر من آمادگی داشتم، راجب شما و سایت تون بهم بگه. و قبل از اون من رفتم دنبال اون فایلها که در تلگرام به دستم رسیده بود و دوباره گوش دادم. چیزهایی رو میشنیدم که اون سالها با گوش دادن بهشون انگار نشنیده بودم. و بعد برای اولین بار رفتم و اسم سایت تون رو توی گوگل سرچ کردم و کلی فایل رایگان دیدم. نشستم از اول همشونو گوش دادم. انگار یه در پیدا کرده بودم به دنیایی پر از شادی خوشبختی. پر از اگاهی که منو به سمت خوشبختی میبرد. نمیدونید چقدر خوشحال بودم. بعد از اینکه دوستم راجب اینکه فایلهای رایگان تون رو پیگیری میکنم فهمید، تصمیم گرفتیم باهم روی خودمون کار کنیم. و خب خیلی فایلهای رایگان کمکم کرد. همیشه باهم راجب قانون و فایلهای شما حرف میزدیم. باهم برنامه شکرگزاری چیده بودیم. و یکی دوماه بعد من دوره 12 قدم رو تهیه کردم به همراه مامانم و تصمیم گرفتم اون دوره شروع کنم. استاد اصلا هیچوقت فکر نمیکردم بعد دوره 12 قدم چقدر تغییر خواهم کرد. من خب دانشجوی معماری بودم و تاحالا کار نکرده بودم. وقتیکه دوره رو شروع کردم هدفم توی ذهنم این بود که من میخوام دفتر معماری خودم رو راه بندازم، میخوام یه معمار توانا و موفق باشم، و کلی پول دربیارم. یادمه خیلی با یادگرفتن نرم افزار مشکل داشتم. در حدی که دو سال بود که کلی دوره آموزش نرم افزار معماری خریده بودم اما هیچکدوم هیچ کمکی نکرده بودن و بازم توی نرم افزار مشکل داشتم. و چون نرم افزار درست حسابی بلد نبودم نمیتونستم برم توی یه دفتر معماری کار کنم. تا اینکه با کنترل ذهن هدایت شدم به یه دفتر معماری که کارآموز میخواستن و مشغول شدم به کارآموزی و توی همون دفتر، یکی از دستان خدا بهم نرم افزار های مورد نیازم رو یاد داد بدون اینکه پولی ازم بگیره. و من اونجا با اینکه استخدام نشده بودم حقوق میگرفتم و دیگه نرم افزار موردنیازم رو هم رایگان یاد گرفته بودم. بعد توی اون دفتر با یسری تضادها روبرو شدم و بعد دوباره هدایت شدم به یه دفتر بهتر با آزادی طراحی بیشتر. چندین ماه هم اونجا کار کردم، دستم توی طراحی ها باز بود. حتی میتونستم برم سر ساختمان. اما کم کم به واقعیتی بزرگ پی بردم. کم کم فهمیده بودم من اصلا این کار رو دوست ندارم و دلم نمیخواد تا اخر عمر این کار رو انجام بدم. طوریکه دیگه انگار فقط بخاطر حقوقی که میگرفتم حاضر بودم برم سرکار، پس اگه حقوقی درکار بود هرگز نمیرفتم. حتی دیگه داشتم به زور اون کار رو انجام میدادم. اون موقع حدودا اواسط دوره 12 قدم بودم که از خودم میپرسیدم، اصلا من اون اهداف اوایل دوره برای چی میخواستم؟ چرا میخواستم؟ توی کل زندگیم اولین بار بود این سوالا رو از خودم میپرسیدم. و به جوابی رسیدم که اولش پذیرشش برام خیلی سخت بود. تمامش برای این بود که اطرافیانم بگن من موفق شدم. حتی زمانیکه من کنکور قبول شدم میتونستم برم سراغ چیزی که بیشتر میخواستم یعنی نقاشی، اما چون فکر میکردم پول توی هنر نیست، چون فکر میکردم هنر که کار خاصی نیست فقط سرگرمیه، و آدم باید مهندس یا دکتر بشه تا توی جامعه دیده بشه، و اینکه خانوادم تماااام فکرشون همینه و منم مثل اونا فکر میکردم. بهم گفته بودن برو یه دکتر یا مهندسی بشو مردم تشویقت کنن، کاری رو بکن که بیمه بشی و هرماه حقوق بگیری، اگرم نقاشی رو میخوای خب درکنار شغلت هنر رو ادامه بده. یادمه هنرستان میخواستم برم نقاشی یا گرافیک که بابام گفت برو دبیرستان. و منم باور های خانوادم رو ادامه دادم و زمان کنکور با انتخاب خودم، رفتم مهندسی معماری. با اینکه رتبه 800 کنکور هنر قبول شده بودم. و تصمیم گرفته بودم هدفم رو بزارم اونی که واسه جامعه قشنگتره، باکلاس تره، پرستیژ داره. حتی میخواستم توی همون رشته معماری اپلای کنم و برم خارج درس بخونم. دقیقا تا همین پارسال هدفم همین بود که بعد تموم شدن پایان نامه، شروع کنم کارای اپلای رو انجام بدم. بعد هی با خودم میگفتم چرا نمیتونم تجسم کنم اینکه توی یه کشور دیگه مثلا امریکا، دارم توی دفاتر معماری کار میکنم، برام سوال بود که چرا از همون تجسمش هم میترسم. و الان میفهمم بخاطر این بود که اینو من اصلاااا نمیخواستم. برای همین تجسمش هم برام سخت و ترسناک بود. چون من کار توی دفتر معماری رو دوست ندارم. حتی اگه دفتر خودم باشه. میخواستم هرطور شده برم و اون کارو انجام بدم که مردم پشت سرم بگن آفرین به فرزانه که رفت خارج و یه معمار موفقه. همش برای مردم بود. الان خوب میفهمم چقدر پاشنه آشیلمه این حرف مردم. کل زندگیم اهدافمو بر اساس حرف مردم انتخاب میکردم. حتی اگه گاهی به نقاشی فکر میکردم به خودم میگفتم نه نمیشه، اخه مردم چی میگن. و دوباره مسیر اشتباه رو ادامه میدادم. موقع شروع قدم 1 فکر میکردم بعد تموم شدن دوره به خیلی از اهدافم در معماری میرسم، درحالیکه به هدف بزرگتری رسیدم. اینکه من کی هستم و اصلا چی میخوام از زندگیم. اینکه چجوری از زندگیم بیشتر لذت میبرم. نه اینکه مردم منو چجوری میبینن. خیلی چیزا در وجودم تغییر کرد استاد. این مردمی که میگم اقواممون بودن، پدر و مادرم بودن، دوستان و اشنایان مون بودن، همکارای مامان و بابام بودن، حتی دوست پسرمم بود. من حتی بخاطر شرکی که داشتم استاد، از قضاوت دوست پسرمم میترسیدم. یادمه اوایل رابطمون بهم گفته بود چقدر خوشحاله که منم مثل خودش معماری میخونم و میتونیم باهم رشد کنیم و دفتر بزنیم، و این حرفش تا مدتها توی ذهنم مونده بود. من میترسیدم بهش بگم که فهمیدم علاقه ام به نقاشیه نه معماری، میترسیدم بهش بگم و سرد شه. استاد دوره 12 قدم خیلی کمکم کرد. من وقتی دوره رو شروع کردم حتی اعتماد به نفس نداشتم. افکارم رو نمیشناختم. دلیل افکارم رو نمیدونستم. کنترلی هم بهشون نداشتم. و این بزرگترین شجاعت رو از من میخواست. اما هنوز اونقدر شجاعت نداشتم که از معماری برم سراغ نقاشی. به خانوادمم میترسیدم بگم. بازم بخاطر شرکی که داشتم بود. برام سخت بود از اون دفتر که توی کار میکردم هم برم بیرون. از خدا میخواستم کمکم کنه. که دقیقا دو هفته بعدش خدا کمک کرد و خود رئیسم بهم گفت بخاطر مشکل مالی که باهاش روبرو شده نمیتونه دیگه با من کار کنه. نمیدونید چقدر خوشحال بودم ازینکه دیگه قرار نیست اونجا کار کنم. اینم یه نشونه بود. ترس نمیذاشت برم بیرون. با خودم میگفتم اگه برم و بیخیال معماری شم، چطوری پول دربیارم. من هنوز باید نقاشی رو یاد بگیرم تا بتونم به درامد برسم. اینهمه درس خوندم چی میشه. و وقتی این نشونه رو از خدا گرفتم با خودم گفتم ببین خدا داره میگه هواتو داره، برو تو دل ترسهات، میدونم خیلی ترسناک بنظر میاد چون کاری داری میکنی که تابحال نکردی، تصمیمی رو داری میگیری که بابحال نگرفتی. بزرگترین تصمیم زندگیته تا به الان، چون همیشه به حرف این و اون بودی و دنبال این بودی ببینی مامان و بابا چی دوست دارن، بقیه چی میپسندن، حتی تعریف بقیه از آدم موفق چیه. و با شجاعت تمام رفتم و اول به خانوادم و دوم به دوست پسرم گفتم. همشون خیلی از تصمیم تعجب کرده بودن. ولی من مطمئن بودم که این راه درستیه. قلبم با تمااام وجودم اینو تایید میکرد. انقدر قلبم محکم اینو بهم میگفت که نمیذاشت به چیز دیگه ای فکر کنم. خودمم باور نمیشد چطور رفتم جلو و هرگز به برگشت فکر نکردم. با گوش دادن به فایلها و جلسات توحیدی سعی میکردم شرکم رو کمرنگ و کمرنگ تر کنم. یکی از بزرگترین شرک هایی که داشتم این بود که نظر دوست پسرم راجب خودم برام مهم بود و در طول دوره 12 قدم خیلی رو این موضوع سعی کردم کار کنم. هربار بهتر و بهتر میشدم. اما کم کم حس قضاوت شدن و کنترل شدن از طرف دوست پسرم به همراه زیر ذره بین قرار گرفتن داشت بهم احساس بدی میداد. اونم به این دلیل بود که عزت نفسم داشت بهتر میشد. با اینکه اون شخص بسیار فوق العاده ای بود و خیلی به رشد باورهای مثبت در من کمک کرده بود. و یکی از دستان خداوند بود برام. اما مثل قبلا در کنارش آرامش نداشتم. و رابطه داشت برام سخت میشد. اما میترسیدم که تموم کنم. نگران بودم پشیمون شم. و خدا بازم هدایت کرد و حدود یک هفته بعد از اینکه به دوست پسرم گفتم که علاقه ای به معماری ندارم و میخوام برم سراغ نقاشی، دوست پسرم بهم گفت باید رابطه مون رو تموم کنیم. این برای من یه نشونه خیلی بزرگ بود. اینکه قطعا نفع من توی این مسیره. اون دستی از دستان خدا بود و حالا وقتشه که بره و یه دست دیگه از دستان خدا بیاد. باورتون نمیشه چقدر راحت با رفتن اون شخص کنار اومدم. حتی با اینکه بهم نگفت به چه دلیلی تموم کنیم و میگفت حسش اینو بهش گفته، من میدونستم خدا اینو برام میخواد. تماما هدایتش رو حس میکردم و خداروشکر میکردم که بازم راهو بهم نشون داد. استاد تغییرات خودم رو میدیدم، من قبلا 3 سال پیش وقتی رابطم تموم شده بود تا 6 ماه حالم خیلی بد بود با اینکه فقط 4 ماه توی اون رابطه بودم. اما وقتی این یکی رابطه تموم شد من فقط یه هفته یکم احساس غم داشتم. با اینکه با این شخص حدود یکسال توی رابطه بودم و همش به لطف دوره 12 قدم بود. اون ادم بی اعتماد به نفسی که همش به فکر دیگران بود و ترس از دست دادن داشت، ترس از حرف مردم داشت و به علاقه و خواسته خودش اهمیت نمیداد، تغییر کرده بود. اما میدونستم هنوز خیلی باید بهتر بشم چون هنوز میترسیدم که راجب علاقه ام به نقاشی به اقوام بگم. نمیتونم بگم هنوز کاملا در این مورد خوب شده ام، خیلی خیلی بهتر شدم استاد در حدی که عید امسال میترسیدم از من بپرسن مشغول چکاری و من بگم دارم نقاشی یادمیگیرم بکشم. اما دو سه ماه بعد به خودم قول دادم اگه هرکس پرسید بگم علاقه ام به نقاشی رو پیدا کرده ام و میخوام روی اون تمرکز کنم. و خب الان دیگه همه میدونن که من دارم نقاشی کار میکنم. حتی استاد باورتون میشه من میترسیدم پیج اینستا بزنم برای نقاشیام. با خودم میگفتم بقیه میبینن و چی میگن. چون یکی از ایده هایی که خدا بهم الهام کرده بود و منم با شرایط الانم میتونستم انجامش بدم همین پیج اینستا بود و تولید محتوا در یوتیوب. که خب یوتیوب رو از همون اوایل امسال شروع کردم اما بخاطر اینستا میترسیدم چون میدونستم همه راحت منو پیدا میکنن. همه ی اونایی که بخاطر حرفشون رفته بودم دنبال اهداف دیگه ای. و با شجاعت به ایده هام عمل کردم. و تا حالا چندتا تابلو فروختم از طریق همون پیج. و باورتون نمیشه انقدر سریع توی نقاشی پیشرفت کردم که هیچکس باورش نمیشه من فقط 7 ماهه نقاشی رو یاد گرفتم اونم بطور خودآموز و با کمک ویدیو های یوتیوب. الان نقاشی هایی رو میکشم که 7 ماه پیش خودمم فکر نمیکردم بتونم بکشم. خیلی خوب روی این باور کار کردم که هرچی رو بخوام میتونم یاد بگیرم و استعداد و توانایی شو دارم و از خودم خیلی راضیم. انقدر ارامشم استاد زیاد شده که نمیدونید. خیلی شادترم. یادمه پارسال وقتی توی دفتر معماری کار میکردم از استرس زیاد پروژه ها، خیلی وقتها پلک چشم راستم بی اختیار میپرید. ولی خیلی وقته دیگه خبری ازش نیست. استاد الان هدفهایی دارم از جمله اینکه برای نقاشیام سایت راه اندازی کنم اما میدونم هنوز تکاملم رو طی نکرده ام. و باید اول به درامد بیشتر برسم. و حتی یه هدف دیگه دارم اینکه یه فروشگاه برای تابلوهای نقاشیم راه بندازم، یه گالری همیشگی که کارام رو اونجا بزارم برای دیدن. و خب میدونم باید اروم اروم پیش برم و عجله ای ندارم. گاهی ذهنم نجوا میکنه که سریع به این هدفها برسم، ولی میدونم باید تکامل طی شه. و میدونم یکی دیگه از بزرگترین پاشنه اشیل هام باور کمبوده. هدف دیگم اینه دوره های روانشناسی ثروت رو بخرم. چون این باور کمبود خیلی خیلی ریشه داره در من. چون در خانواده ای بودم که تمام باورشون اینه که توی هنر پول نیست. و تنها چیزی که استاد گهگاهی هنوزم بهم ترس و نگرانی میده همین باور کمبوده ثروته. میدونم خیلی باید روش کار کنم. انشالله که خدا کمکم کنه و منو به راه راست، به اون راه جنگلی که سُر میخورم هدایت کنه. راه کسانی که بهشون نعمت داده. تغییر دیگه ای که کردم استاد، این بود که دیگه تلاش نکردم کسی رو تغییر بدم. اوایل دوره با مامانم شروع کردیم، جلسات رو گوش میدادیم و تمرینات رو انجام میدادیم. اما طولی نکشید که مامانم کلا مسیر رو رها کرد. و من هی تلاش میکردم اونو به مسیر برگردونم. راجب فایلها براش میگفتم و میفرستادم. ولی خیلی زود به حرفهای شما پی بردم، چون کاملا متوجه شدم دارم از مسیر دور میشم. کمک من به مامانم یا هرکس دیگه باعث میشد اونا مقاومت کنن و منم بیشتر بخوام توضیح بدم و بعد میدیدم کلی انرژی ازم کم شده و حالم گرفته شده. فهمیدم چقدر اشتباه کردم و با خودم عهد بستم دیگه هرگز بخاطر تغییر دیگران انرژی خودمو هدر ندم. به قول شما توی هدر دادن انرژیم واسه اثبات حرفم به دیگران خسیس باشم. نخوام بقیه رو تغییر بدم. درسته که دوستشون دارم ولی من مسئول اونا نیستیم. هرکس زندگی خودشو میسازه و من خیلی خوب توی این موضوع عمل کردم. بازم به لطف شما و فایلهای فوق العاده تون بود.
خیلی خوشحال شدم از دیدنتون توی این فایل استاد عزیزم. کلی لذت بردم از صحبت هاتون. سپاسگزارم بخاطر تمام زحماتتون. از مریم جان هم سپاسگزارم. الان دارم فایهای سفر به دور امریکا رو میبینم و خواسته دیگرم اینه که به کشور آزادی مثل امریکا سفر کنم و در شهری سرسبز در کنار دریا زندگی کنم و طبیعت فوقالعاده ای داشته باشه و من روزها توی اون طبیعت 3 پایه نقاشیم رو بزارم و نقاشی کنم. میدونم به این هدفم میرسم. خداروشکر. بازم ممنونم که این فرصت رو دادین تا ما فایل هارو ببینیم و بتونیم کامنت بزاریم. خیلی خیلی سپاسگزارم.
فرزانه عزیزم سلام
با حوصله کامنت زیبات رو خوندم
بخشیش خود من بودم
اینکه ک بخاطر نظر پدر و مادر و عمه و عمو
عقب نبودن از بچه تنبلایی ک رفتن ریاضی
منم ب حای هنرستان رفتم رشته ریاضی
با وجود اینکه درسم عالی بود
ولی کنکور ریاضی ندادم
و چون پدرم اجازه نمیداد شهر دیگه دانشگاه بریم
تو همون شهرمون از بین رشته های موجود زبان انتخاب کردم
توش موفق بودم
الان 15 سال تدریس میکنم
در دوران کاریم خیلی دلم میخواست کلاس نقاشی برم
ولی بخاطر نیاز مالی من فول تایم کلاس برداشته بودم
و البته بگم ها
من حرات وجسارت بیرون اومدنم نداشتمتا پندمیک شد
و کلاسها مجازی
و من اونجا تونستم استعفا بدم
و با نقاشی توی دفتر پسرم شروع کردم
و کم کم پول ساختم و دوره نقاشی خریدم
و دارم کار میکنم
خداروشکر افتادم تو مسیر موردعلاقه ام ، هنر
و خانواده ام کارهام رو که میبینن کلی تشویقم میکنن
تا خالا چندتا تابلوفروختم و الانم 4 تا سفارش گرفتم ب لطف خدا
برات خیلییی خوشحال شدم که اومدی تو مسیر علاقه ات
کوتاه نیا
جا نزن
هنر اتفاقاااا کلی پول توشه
اوناایی ک ازشون دوره خریدم رو دارم میبینم
ادامه بده با قدرت و توکل
موفق باشی
سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته و همه دوستای عزیزم
باران :
من امشب وقت کردم این فایل جدیدو ببینم چقد عالی بود از اول فایل تا اخرش من فقط گریه کردم
واقعا تحسینت میکنم لیلا جان چقدر پیشرفت کردی افرررین به تو
من هرروز تمرین ستاره قطبی انجام میدم و شکر گزاری میکنم حس ارامش عجیبی بهم دست میده
داستان هدایت من به این سایت واقعا زیبا بود طبق درخواستی که از خداوند داشتم هدایت شدم خدارو صد هزار مرتبه شکر من یک ساله با استاد و قوانین آشنا شدم بی نهایت نتیجه گرفتم دوره بی نظیره 12قدم خیلی نتیجه گرفتم خیلی تغییر کردم شکرگزاری هرروز واقعا نعمت هامو بیشتر کرده .روابطه منو همسر خیییلی عالیه از لحاظ مالی پیشرفت کردیم
داریم تکاملو طی میکنیم ارام ارام خداروشکر
خییلی مراقب ورودی هامم اصلا تلویزیون نگاه نمیکنم .اخبار نگاه نمیکنم دور همی هامو رو خیلی کمش کردم آدمای منفی خودشون بدون کوچکترین تلاشی خودشون حذف شدن ازشون خبر ندارم وقتی رو خودت کار کنی مراقب افکارت ورودی هات باشی نتایج عالی میگیری .خدایا شکرت برا این فایل عالی ممنون استاد عزیزم بخاطر این اموزهای بی نظیرتون
خدا نگهدار همگی
به نام رب جهانیان
سلام
خداروشکر بابت این فایل بی نظیر
چقدر جالب است که لیلا خانم به راحتی و فقط با استفاده از همین سری فایل های استاد این نتایج رو گرفته .
و داره به منم میگه که میشه و امکان پذیره
همه ما انسانها از لحاظ سیستم ذهنی و راه یابی به شرایط بهتر و حتی بد تر دقیقا مثل هم هستیم .
لیلا خانم دنبال هدایت شدن بوده و هدایت شده مثل من و شما منتها من کم تر عمل کردم به آموزه ها و بیشتر فقط شنونده بودم.
خوب منم میخوام همین جا به خودم تعهد بدم که روی خودم بیشتر و بیشتر کار کنم.
و امسال متفاوت تر از قبل عمل کنم تا به اهدافم برسم و در نهایت آسان تر شوم برای آسانی ها.
خدایا بابت تمام نعمتهایی که تاحالا بهم دادی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم
کُلا نُمد هولاء وهولاء من عطاء ربک وما کان عطاءُ ربک محظورا
هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت بهره وکمک میدهیم وعطای پروردگارت هرگز از کسی منع نشده است
(خداوند به همه کمک میکنه وهرکسی به هر مسیری که خودش بخواهد وانتخاب کند هدایت میشود)
اگه من آگاهانه آزادی بی حد وحصری که خداوند بهم داده تا در مسیر درست با انتخاب خودم قرار بگیرم وفراوانی ونعمت وسلامتی وروابط زیباواتفاقات زیبا رو وارد زندگیم کنم هر لحظه به خودم یاد آوری کنم،،،،،،بخوبی درک میکنم که اتفاقات به خودی خود معنایی ندارند
نحوه نگاه من به اون اتفاقات به اونها معنا میبخشه
بنابراین کار من کنترل عملکرد دیگران نیست ( هرکسی،،،فرزندم،،،خواهرم،،،برادرم،،همکارم،،همسایه ام،،رئیس ودوست وغیره)
کار من کنترل کانون توجه ام در هر لحظه هست
با نترسیدن،باج ندادن،نگران آینده نبودن،با تلاش نکردن برای رضایت دیگران چه در زمینه کاری ،،چه احساس مسئولیت بی جا برای فرزندم وافراد خانواده ودوستانم با هدر دادن انرژی وتمرکزم
هرچند تغییر عملکردم ورفتار م نسبت به قبل با بیان خواسته ام شفاف تر از قبل نشون میده که در مسیر درست هستم،،،،وباید ادامه بدم وهر روز این تغییرات کوچکم را یادآوری کنم تا انرژی بگیرم وبا انگیزه بیشتر ادامه بدم،،،،
دو روز قبل همکارم در جلسه ای که داشتیم
از من خواست که زمانهایی از عدم حضور ایشون وهمکار دیگری که سمت خاصی دارند ونمیتونند
برای انجام کارشون حضور داشته باشند رو من پوشش بدهم
من گفتم در صورتیکه هزینه دریافتی این پوشش دادن به من تعلق بگیره قبول میکنم ،وگرنه وقت وانرژی ام رو دوست دارم برای خودم وفرزندم بذارم واحساس خوبی با باج دادن ندارم
با احساس گناهی که غیر مستقیم بهم میدادن ،،خواستند من رو متقاعد کنند که در زمانهایی که
شما نیاز داشتی کمک کردیم (البته آن زمان من درخواستی بابت دریافت هزینه کاری که همکارم انجام میده به نام خودم نداشتم،،برعکس که ایشون میخواستند من از زمان وانرژی ام بذارم وهیچ هزینه ای درقبالش دریافت نکنم)
من هم پذیرفتم وتشکر کردم از هکاریشون وگفتم با این شرایطی که الان مطرح میکنین موافق نیستم
وایشون غیر مستقیم ترس ونگرانی برای شرایط کاری رو مطرح کردند ومن گفتم هر شرایطی که پیش بیاد بهتر از باج دادن با احساس بد هست ونپذیرفتم
این تجربه رو برای یادآوری خودم در روزهای آینده نوشتم که متعهد تر وبا ایمان بیشتر ادامه بدم
اگه من به قانون عمل کنم واحساسم رو در هر شرایطی خوب نگه دارم وترس از آینده نداشته باشم وعوامل بیرونی رو دخیل ندونم،،،براحتی به احساس بی نیازی میرسم وآرامش میگیرم،،،،
فقط باید تمرکزم رو روی مسیر تکاملی ام ودیدن تغییرات مثبت کوچک روزانه ام بذارم
این باعث میشه احساس ارزشمندی ام رو بر پایه نگاه دیگران در مورد خودم بنا نکنم ونشانه ها را با دقت وتوجه بیشتر در مسیر درست دریافت کنم
وبهشون عمل کنم وادامه بدم تا نتیجه بگیرم
سلامت وشاد وسربلند در این مسیر زیبا ادامه بدیم وبه بی نیازی برسیم
به نام خداوند خوب ومهربانم
سلام ودرود به استاد عزیز وبانو شایسته
سلام به همه دوستان عزیز
استاد جان چقدر دلم واستون تنگ شده بود واین فایل عالی چه غوغایی به پا کرد
چندین بار گوش دادم بارها آمدم تا کامنت بنویسم اما نمیدونم چرا نمیشد شاید وقتش امشب بود
هر بار می آمدم اما قلبم میگفت برو اول کامنت بچه ها را بخوان من هم میرفتم وکامنت میخواندم الحق والانصاف کامنتها همه عالی بینظیر هستن استاد اینکه میگویید که بچه ها از نتایجتان بنویسید تا هم ردپایی برای خودتان باشد وهم برای بقیه الگو باشه همین باعث شده بچه ها بیان واین چنین کامنت های فوق العاده بنویسن که خواندنش دنیایی از آگاهی هست که به قول شما در هیچ کتابی یافت نمیشود
استاد عزیزم چقدر قشنگ کامنت لیلای عزیز را موشکافانه بررسی کردید چقدر خوب نکات را توضیح دادید شما بی نظیرید
کامنت لیلا جان را من خوانده بودم باهاش اشک شوق ریختم چقدر تحسینش کردم وحال وهوایم طوری بود که انگار خودم این نتایج را گرفتم
استاد جان بچه ها همه نوشتن که چه نتایج عالی گرفتن
مهم ترین نتیجه ای که من از آموزشهای شما و ورود به سایت گرفتم این بود که یاد گرفتم زندگی را زندگی کنم
شاید خنده دار باشد ولی من با شما زندگی را یاد گرفتم
قبلش اسمش بود که زنده ام وزندگی میکنم اما هیچ لذتی نمیبردم اما الان به برکت آموزش های شما دیدم به زندگی عوض شده چقدر شکر گزار لحظه لحظه ی زندگیم هستم وهر روز زندگی ام زیباتر از روز قبل است
کلی هدف برای خودم دارم وهر بار هدفی تیک میخورد به خودم میگم آفرین منیژه دیدی که میشه به مسیرت ادامه بده
قبلا صبح که بیدار میشدم میگفتم آخ یه روز تکراری دیگه وبی انگیزه بودم ولی حالا
امروز صبح بیدار شدم با یه حس عالی آماده شدم برای رفتن سر کار
از خانه بیرون آمدم وباد خنک پاییزی به صورتم خورد با صدای بلند گفتم سلام خدا صبح به خیر خدا نگاهی به آسمان آبی انداختم وبا خوشحالی گفتم سلام آسمان سلام ابرها سلام درختان سبز خیابان سلام پرندگان زیبا نمیدونید چه صدای قشنگی داشتن چقدر لذت بردم گل از گلم شکفت سلام به ماشینهای قشنگ کردم سلام به هر آنچه در مسیر بود وچه حس وحال خوبی بهم داد
سوار سرویس که شدم راننده اهنگ بسیار شاد قشنگی گذاشته بود گوشیم برداشتم وکامنت بچه های سایت را تا رسیدن به محل کارم خواندم در محل کارم کلی اتفاقات عالی همکاران خوب مراجعین خوب ودوست داشتنی
یعنی استاد همه چیز برایم شیرین است نفس میکشم وشکر میگویم آرامش دارم باخودم در صلح هستم
استاد عزیز، همه اینها را از شما دارم
با شما با دیدن فایلهای زندگی در بهشت با دیدن سفر به دور آمریکا به صورت عملی زندگی کردن را آموزش دیدم
در صلح بودن با خود را یاد گرفتم شکر گزاری را نه زبانی عملی یاد گرفتم
با فایلهای توحیدی، خدا را شناختم قرآن را آموختم ایمان به خدا توکل را یاد گرفتم
با دوره قانون سلامتی، سلامتی را آموزش دادید
با دوره حل مسائل، حل کردن مسائل ومشکلات را یادمان دادید
با دوره عزت نفس،، اعتماد به نفس را آموزش دادید
با دوره های ثروت، پولساز ی وکسب و کار را آموختیم
با دوره عشق ومودت، روابط صحیح عاشقانه بدون وابستگی را یاد دادید
با احساس لیاقت، ارزشمندی و لیاقت را آموزش دادید
با 12 قدم، در 12 گام هر آنچه برای خوشبختی در دنیا وآخرت هست آموختیم بهمان یاد دادید همه چیز حال خوبه حال خوب =اتفاقات خوب
بهمان یاد دادید عجله نداشته باشیم تکامل را طی کنیم از قدم یک نپریم قدم 12
قدم به قدم با صبر آرامش، صلح درونی پیش، برویم
وخلاصه اینکه استاد در یک کلام زندگی را به ما یاد دادید
بهمان یاد دادید حسود نباشیم که اتفاقا یکی از پاشنه های آشیل من بود به خاطر سختی هایی که کشیده بودم وقتی افرادی میدیدم که کم سن تر من هستن وکلی از نظر مالی پیشرفت کردن کلی حسادت میکردم
وحالا استاد با آموزشهای شما تحسینشان میکردم
از ته دل خوشحال میشوم به خودم میگم ببین اون لایق این حد از سعادت وخوشبختی هست
اگر اون تونسته به این ها برسه پس تو هم میتونی
باید بند کفش هایت را محکم کنی باید با ایمان وتوکل به خدا با باورهای درست قدم های صحیح برداری
باید به آنچه میدانی وبهت الهام میشه عمل کنی به زودی نتایج عالی میگیری،
اطمینان دارم که نتایج خوب در راه است ومی ایم برایتان مینویسم هر چند همین الان هم کلی نتایج خوب وفوق العاده گرفته ام
خدایا تنها تو را میپرستم وتنها از تو یاری می جویم
من را به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به آنها نعمت داده ای
به نام خداوند آفریننده جهان هستی
به نام خداوند آفریننده زیبایی ها
سلام براستادعزیز و مریم جان شایسته
سلام بر همه عزیزان خانواده صمیمی والهی عباسمنش
استاد بسیار سپاسگزارم وخوشحال هستم که این فایل رادیدم مثل همیشه درسهای عالی رابیان کردید وممنون از لیلای عزیز که باکامنت زیبا وتاثیرگذارش باعث شد استاد عزیز برامون صحبت کنند
کامنت فوق العاده لیلا جان من را یاد دوست عزیزمان رز انداخت درفکرکنم قسمت 37 گفتگوی استاد بادوستان هست که خانم رز هم داستان زندگی وموفقیت خودشان رابه زیبایی تعریف کردند که باسپاسگزاری وتوکل به خدا راهها برایشان باز شد وبه خواسته های خود رسیدند وحالا لیلا جان توانستند با عمل متعهدانه به قوانین خداوند وسپاسگزاری برمسایل زندگی فائق بیایند ودرکاروزندگی پیشرفت کرده وموفق شوند
خداراشکر که دوستان عزیزم درسایت درراحتی واسانی وآرامش توانستند موفق باشند
استاد عزیز فرمودید که ازخودمان سوالهای خوب بپرسیم تا به جوابهای خوب برسیم وبه جای چرا وچرا ؟؟؟؟ازخودمان بپرسیم چگونه؟
چگونه میتوانم فلان مسئله راحل کنم؟چگونه سلامت وپرانرژی باشم؟
چگونه روابط عاطفی عاشقانه وبدون وابستگی داشته باشم ؟
چگونه درکار مورد علاقه ام با عشق وتمرکز لیزری پیشرفت کنم،
وچگونه های دیگر
وقتی درست سوال کنیم به جواب درست هم میرسیم
معجزه سپاسگزاری درزندگی لیلای عزیز هم رخ داده وانجا که درهمه حال واز کوچکترین داشته هایش سپاسگزاری کرده خداوند به سوی نعمات فراوان وسپاسگزاری بیشتر هدایتش کرده وحتی برای نعمتهای موجود درزندگی دیگران هم سپاسگزاری کرده وازدیدن داشته های بقیه خوشحال شده وسپاسگزاری کرده وتحسین کرده وخدا بیشتر وبیشتر بهش داده
سپاسگزاری ازعمق وجود وباحال خوب واقعأ معجزه میکنه
وقتی دست ازتقلا کردن برداریم وبفهمیم ما کاره ای نیستیم وتسلیم امر خداوند بشویم وبه آرامش برسیم آن وقت است که نعمات وفراوانی ازراه میرسد
وقتی نگرانی وترس ازکمبود راازخودمان دور کنیم آن وقت غرق نعمات نامحدود الهی میشویم
وقتی با آرامش وحال خوب کارهایمان راانجام دهیم وبهترین خودمان راارائه دهیم آن وقت فراوانی ها از راه میرسند وآنها بودند ولی ما اجازه ورود به زندگی مان رانمیدادیم با استرسهایمان وبا نگرانی ها ودلواپسی ها وغر غر کردنهایمان راه رابسته بودیم
وآن وقت که آرام شدیم وسپاسگزاری کردیم وبه تمام داشته های کوچک وبزرگ توجه کردیم در آن حال است که فیض وبرکت وعشق وفراوانی وثروت وسلامتی برما می بارد
آن وقت که ظرفیت وجودی ما بزرگ شد همه چیز بدست می آوریم
استاد عزیز شما درتک تک فایلها ودرتمام صحبتهایتان به صورتهای گوناگون وبامثالهای عالی وبا منطقی کردن موضوعات برای ذهن قوانین بدون تغییر خداوند راشرح دادید وحالا هرکسی بنا بر ظرفیت خودش ودرک وفهم بیشتر یا کمتر ازاین قوانین درزندگی استفاده میکنه ونتیجه میگیره
استاد عزیز باتوضیح نتایج لیلای عزیز باردیگر اززوایه ای دیگر قوانین راعالی وتاثیرگذار شرح دادید وبرایمان مشخص شد که باید متعهدانه به آموزشهای شما عمل کنیم تا موفق شویم
به خودم یادآوری میکنم که دامنه سپاسگزاری وسیع است وچشمانم راخوب بازکنم و ازهرچیزی که درزندگی دارم سپاسگزاری کنم ومراقب ورودی های ذهن باشم وبه یاد بیاورم که راه رسیدن به خواسته ها از سپاسگزاری برای داشته ها میگذرد
استاد عزیز ومریم جان نازنین سپاسگزارم برای سایت الهی وتوحیدی وصمیمی واموزشی وپراز آگاهی عباسمنش که روز به روز بهتر وپرمحتوا تر وپربارتر میشود انشالا ما همگی بتوانیم درسهای عملی قوانین را اجراکنیم وزندگی های عالی داشته باشیم
درپناه خداوند مهربان روزگارتان شیرین وخوش وسلامت باشید
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزانی که در این فضای مقدس حاضرند…
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کان را که خبر شد خبری باز نیامد
استاد! نمیدونم من به خاطر لطفی که خدا برای کار بیشتر روی خودم بهم کرده اینطور حس می کنم یا واقعا همینطوره که هر چقدر جلوتر میریم، فایل های شما فوق العاده کیفیت بهتری پیدا می کنه. الان دیگه به نظر من آدم با این همه آگاهی و آموزه فوق العاده نمی تونه موفق نشه! نمیتونه به چیزهایی که میخواد نرسه. همه چیز به سادگی آب خوردن در دسترس ماست…
امروز داشتم به خانومم میگفتم که به نظر من الان برای این که یک نفر به موفقیت در دنیا و آخرت برسه، حتی یه فایل دانلودی از فایل های استاد عباس منش براش کافیه. چه برسه به دوره ها. حتی یه فایل رندوم اگه از فایل های دانلودی باشه، آدم به آموزه های همون عمل کنه، زندگیش کن فیکون خواهد شد… .
همه چیز به عمل برمیگرده. بیشتر از 10 ساله که کمابیش با شما و فایل هاتون در ارتباطم. اما انگار تازه داره حجاب از جلوی چشمام اون هم به تدریج برداشته میشه. تازه میفهمم معنی عملگرایی یعنی چی! تازه می فهمم فایل های شما برای صرفا حال خوب کردن نیست! که وقتی حالم بده بیام گوش کنم حالم عوض شه و بعد دوباره برم پی کارم! این جوگیریه که تا الان درگیرش بودم. فایل های شما رو به قول خودتون به چشم روزنامه و فیلم نگاه می کردم. در حالی که همه چیز به عمل و باور واقعی برمیگرده. واقعا چطور این جمله معروف شمارو میشنیدم و نمیشنیدم که میگفتید: ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است…
واقعا یه حس عجیبی دارم. یه حس که شبیه انقلاب درونی میمونه. یه نقطه عطف. یه چیزی که تا حالا مثلشو به این شکل تجربه نکرده بودم.
این فایل رو چندین بار گوش دادم ولی می تونم بگم هنوز به اندازه قطره ای از دریا ازش چیزی یاد نگرفتم. واقعا چقدر فایل فوق العاده ای بود.
این دوست عزیزمون که کامنتشون رو خوندین چقدر تحسین می کنم. براشون آرزوی ثروت و سلامتی و عشق بیشتر و بیشتر دارم. الهی که خدا هزاران برابر بهشون بیشتر بده که باعث شدن این فایل فوق العاده ضبط بشه.
چقدر یک انسان باید باور و ایمان قوی ای داشته باشه که وقتی جیگرکی کوچیکش در حال ضرر دادنه، قبوض آب و برقش رو پرداخت نکرده و هر لحظه ممکنه آب و برق مغازش رو قطع کنن، به گوشت فروشی و زغال فروشی بدهکاره، اجاره خونش عقب افتاده و خونه خودش رو هم بانک مصادره کرده و با درامد 2 میلیون تومنیش نمی تونه خرج زندگیش رو تامین کنه، بیاد و با باور به استادی که عمیقا به اعتقاد من دست خداست برای هدایت بشر، تمرکزش رو از این همه نکته منفی برداره و بذاره روی اون یه قالب کره ای که توی یخچال خونش داره. بذاره روی تراس 1 در 1 خونش! بذاره روی شنیدن صدای پرنده ها. بذاره روی تماشای طلوع و غروب خورشید. بذاره روی دیدن روی ماه فرزندانش! خداوکیلی چقدر ایمان می خواد؟!
ظهر داشتم با خانومم حرف می زدم و بهش میگفتم بابا! ما الان داریم کل مسیر این دوست عزیز رو می بینیم و با قیافه حق به جانب میگیم آره دیگه! باید وقتی شرایطش خوب نبوده به زیبایی ها توجه می کرده تا این اتفاقا براش بیفته! ولی مگه به همین راحتیه؟!
آقاجان! صابخونه میخواد بندازتت بیرون! چجوری می تونی به قالب کره تو یخچالت دل خوش کنی؟! چه باور و ایمانی میخواد واقعا؟! الان که معما حل شده آسون به نظر میاد. در اون لحظه خدا میدونه چه شرایطی بوده واقعا…
اون ایمان و باوره که این نتیجه رو ایجاد کرده. نوش جونش واقعا…
منم باید بتونم این طور روی خودم کار کنم. و اگه تعهد داشته باشم حتما می تونم.
ممنونم از این دوست عزیز برای این کامنت فوق العاده ای که روی سایت گذاشت.
و ممنونم از استاد عباس منش عزیزم برای انتشار این گنج گرانبها.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند باشید.
خدانگهدار
1403/7/17
18:35
بنام خداوند هدایتگرم
خداوندی ک بشدت کافیست به شرط ایمان من
داستان تو دل ترس ها رفتنی میخام بگم ک همیشه از خدا میخام ک کمکم کن تا بتونم سهم خودم بدم، سهمت خودت ک میدونم و وظیفت هست ک برام انجام بدی، تازه باید کمکم کنی بتونم سهم خودم انجام بدم، من تو زندگیم فقط گیر این قسمت هستم
داستان قصه ما از این قراره ک پرداخت ی چک بود( ک اونم نتیجه عدم رعایت تکامل و توجه به الهامات خدا بود) ک کلی تعهد ب واسطش شده بود اگر پاس شود که حرف چند صد میلیون پول بود اونم برای یک نفر دیگه
موعد چک 100م رسید و ریالی پول نداشتم، جرئت دادن این خبرهم نداشتم برای پنج شنبه بود
انقدر ترس و بی ایمانی داشتم ک ساعت ها از درونم شکنجه میشدم اما جرئت گفتن ماجرا نداشتم تا ساعت کاری بانک ها تمام شد و هیچ زنگ و خبری نشد هرثانیش زجر میکشیدم
تمام لحظاتم گر از استرس و اضطراب بود تا جمعه ک رگباری گوشیم زنگ میخورد،
وقتی ایمان نشون نمیدی و توکل نمیکنی تا بری تو دل مسائل تا حلشون کنی، فکر میکنی خودشون حل میشن، ن جونم این مسیر رشد هست ک باید با ترس هات مواجه بشی و مسئولیت صد درصد زندگیت بپذیری و به خدا توکل کنی و برای حلشون قدم برداری وقتی ک هیچی نمیدونی
دوساعت سه ساعت پیاده روی میکردم لب ساحل تا غروب جمعه دیگه راهی نداشتم فقط باید جواب میدادم و خودم از برزخ نجات میدادم
تلفن برداشتم و زنگ زدم
کسی ک چک اول بهش داده شده بود خیلی خوشحال میشد ک چک پاس نشود چون چند صدمیلیون خسارت میتونست بگیره
اما چک بدست کاشی کار رسیده بود و پنج شنبه چون سر پروژه. دیگه ای مشغول بوده نتونست بود بره بانک و لطف خدا در هر شرایطی باز هم شامل بندش میشه
پیگیری ک کردیم متوجه شدیم چک پیش کاشی کاره و قراره شنبه ببره بانک
اینها همش زمانی اتفاق افتاد در کمتر از ده دقیقه ک من بخاطر ترس هام و نجواهای شیطان یک هفته عمر خودم با اضطراب و نگرانی گذرونده بودم و فقط وقتی مجبور شدم توکل کنم و زنگ بزنم
خدا کارها برام آسان کار
ده دقیقه بعدش دوباره باهام تماس گرفتن ک ی نفر هست ک میتونیم پول ازش بگیریم و تا پنج شنبه بهش برگردونیم
بازهم هدایت و امداد خداوند، همه اینها در شرایطی بود ک ریالی نبود و فقط به خدا میگفتم من تسلیمم من نمیدونم من زورم نمیرسه خودت هدایتم کن تا قدم بعدی بردارم و فقط با این استدلال ک از این ستون تا اون ستون فرجه اقدام میکردم
پنج شنبه رسید و پول جور نشده بود
این بار این فایل روی سایت بود و بارها بهش گوش کرده بودم ک فقط بتونم نگران نشم، ترس هام کمتر کنم و آرامشم حفظ کنم
صد خودم گذاشتم اما نشد و نمیخاستم دیگه از کسی قرض کنم و…. چون با خدای خودم عهد کرده بودم ک تمام توان خودم میزارم تا قرض و وام نگیرم اما خودش برام حلش کنه
تا اینکه خداوند یکشنبه بعدش معامله ای برامون انجام داد که 100م سود باقیماندش میشد
و امروز سه شنبه ک براتون مینویسم تمام کارهاشو خداوند انجام داد
تو گذشته تا حالا خیلی از این معجزات خدا انجام داده اما چون ننوشتم فراموش کردم
و خواستم این داستان برای خودم مکتوب کنم تا در آینده با خوندش بدونم کجا بودم و به کجا رسیدم و چطوری قدم به قدم خدا دستم گرفت و راه نشونم داد
خدا برای من همه کاری میکنه اگر فراموش نکنم ک همه کاره خودشه
دوستتون دارم و برای همتون آرامش، ثروت و سلامتی آرزو میکنم
سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته نازنین
به نام خدای مهربان
حالم خوبه این نشون میده که در مسیر درستم ، آرامش دارم ،رابطم با همسرم باکیفیت تر شده الهامات رو بیشتر میفهمم با انگیزه تر شدم و توی کارم دارم بهتر حرکت میکنم نشانه هارو بیشترمیبینم شکرگزارترم ثروت رو بیشتر دارم میبینم تو زندگیم، به نعمت های زندگیم بیشتر توجه میکنم به زیبایی ها، دلیل اصلی حال خوبم ورودی هاست ورودی های بد رو قطع کردم به لطف خدا و به جاش به زیبایی ها به داشته هام به نعمتهام به فراوانی ها دارم توجه میکنم روی کارهایی که علاقه دارم و رو اهدافم دارم بیشتر تمرکز میکنم ،بیشتر توکل میکنم و سپاسگزارتر و قدردان ترم .امیدوارم و سعی میکنم در لحظه حال باشم و کمتر فکرکنم و به جاش تخیل های مثبت میکنم نفس عمیق بیشتر میکشم و سعی میکنم رهاتر باشم تسلیم تر باشم بیشتر هدایت میطلبم توی کوچکترین کارهام و بیشتر خودم رو لایق دریافت نعمتها و هدایت های الهی میدونم .خودم رو فارغ از همه دستاوردها و حتی با خطاها و اشتباهاتم ارزشمند میدونم احساس میکنم که جهان رو بهتر دارم درک میکنم خدارو نزدیکتر احساس میکنم نمیدونم دیگه چی بنویسم . خودم رو میبخشم همه رو میبخشم و با خودم و تمام موجودات و تمام جهان در صلح و آشتی هستم هرچیزی رو باورنمیکنم همه چیز خیره. اگه من در مسیر درست باشم با خدا باشم هر شرایطی و هر اتفاقی و هر آدمی به نفع منه. من خوشحالم که خدا بهم فرصت داده که زنده باشم و زندگی کنم که قوانین جهان رو درک کنم تکاملم رو طی کنم که پاک بشم که لذت ببرم از زندگی،که که خودم رو بیشتر دوست داشته باشم که خواسته هام رو واضح تر بشناسم که توقع و انتظار از هر کسی حتی خودم رو بذارم کنار و اینکه بفهمم من مسئولم من خالق زندگی خودمم ،من فقط روی خودم و افکارم و زندگی خودم تسلط دارم و اصلا توانایی تغییر دیگران رو ندارم اصلا کنترلی روی افکار دیگران ندارم پس نیازی هم نیست که وقت و انرژیم رو بذارم که دیگران رو تغییر بدم و یا متقاعدشون کنم که جور دیگه فکر کنن .من باید تمرکزم روی بهبود خودم و زندگیم و کارخودم باشه و آرزوهای خودم رو زندگی کنم با تلاش کردنم در مسیر اهدافم و لذت بردن از مسیر و درلحظه حال بودن با شکرگزار بودن و تغییر زاویه نگاهم به شرایط و اتفاقات به زیبابین تبدیل شدن و تمرین برای دیدن و توجه کردن به نکات مثبت و نقاط قوت خودم و دیگران و به حال خوب رسیدن و درحال خوب موندنم صدای خدارو شنیدن وقتی در آرامشم و توجه کردن و عمل کردن به الهاماتم و استوار موندن و ثابت قدم بودنم در مسیر درست و اعراض کردن از چیزایی که خواسته من نیست و دوستشون ندارم. به متعهد موندنم. خدایا راضی ام ، خوشحالم و سپاسگزار هرآنچه که دارم هستم . بخاطر سکوت الان که تو خونمون جاریه.به خاطر خلوت من و همسرم و سقفی که بالای سرمونه و اینکه خونه داریم بخاطر امکانات رفاهی خونمون ،وسایل آشپزخونمون ،بخاطر گاز و آب و برق و تلفن و اینترنتی که داریم بخاطر پولهایی که توی جیبمون و حسابمون داریم برای خرج کردن ، بخاطر غذاها و آبی که برای خوردن و نوشیدن داریم بخاطر سلامتی خودم و خانوادم و نفسی که منو میکشه و هوایی که میتونم به فراوانی تنفس کنم و قلبی که منو می تپه . بخاطر هنر و استعدادم و مهارتم الهی صدهزار مرتبه شکرت که میتونم ببینم و راه برم بخاطر وجودت خدای بزرگم شکر.