عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 36 (به ترتیب امتیاز)

743 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خوشبخت ترینم گفته:
    مدت عضویت: 833 روز

    سلام به همگی شما خوبان در خانواده ی جدیدم

    سلام به خدای مهربونم سلام به استاد گلم و مریم خانوم عزیزم

    دوستای گلم چند روزه میخوام بیام بنویسم اما کلمات نمیومد ولی الان یک حسی بهم گفت بنویس همون چیزهایی رو که همیشه با خودت زمزمه میکنی

    واقعا عمل به قوانین خداوند زندگی ما انسان هارو زیر و رو میکنه به شرط اینکه بهش عمل کنیم

    من در طی این یک‌سال که تصمیم گرفتم رو خودم کار کنم و سعی کنم از مسیر خارج نشم خیلی نتایج دیدم امروز داشتم با خودم فکر میکردم که اینقدر سال 1403 برای من خوب وپر بار بود که ای کاش اصلا تموم نمیشد اول این سال یعنی تعطیلات نوروز رفتیم به سفر .وقتی سفر میکنم همیشع زیاد تو فکر فرو میرم همیشه به خدا میگم خدایا من کجای زندکی ایستادم خودت کمکم کن و به خاطر موضوعی ذهنم در گیر بود و سعی میکردم که خودم رو تو مدار قرار بدم و خارج نشم به همین خاطر با خانوادم و بچه هام و همسرم سعی میکردم خیلی خوب باشم …ایتقدر درها برام باز شد موضوع من موضوع روابطی بود با یکی از نزدیکانم به سو تفاهم بر خورد کرده بودم و کم کم و به یاری خدا حل شد چون من اون نفرو واقعا دوس داشتم .اما نمیدونستم و از قوانین آگاهی نداشتم که باید حسم بهش خوب باشه و آگاهانه روی نکات مثبتش زوم بشم ،وقتی به قوانین عمل کردم و وقتی سپاسگزاری کردم حتی برای کوچکترین چیزهایی که دارم واقعا دارم میگم واقعا زندگیم در همه ی جنبه ها تغییر کرد نه فقط تو اون مورد خاص …

    پول و ثروت به زندگیمون وارد شد برای خودم نزدیک 1 ملیارد طلا و ماشین خریدم یعنی هدیه ی همسرم به من بود. و کلی نتایج دیگه …..و

    ایتقدر قشنگ خدا برام چید و ایتقدر منو سورپرایز کرد که واقعا نفهمیدم چی شد ..واقعا نفهمیدم ولی امروز که داشتم فایل گوش میدادم یادم افتاد که استاد گفت وقتی به هدفاتون می‌رسید و یا نزدیک میشید یادتون نره که باید دوباره بیشتر و بیشتر رو خودتون کار کنید و خودتون رو ول نکنید چون به محض دریافت نکردن آگاهی ها دوباره نتایج مثل قبل میشه و به قول استاد اگه همیشه در حال کار کردن روی خودمون باشیم به تضاد خاصی نمیخوریم والان خیلی خیلی خوشحالم خدایا شکزت ،به خاطر همه چیز ازت ممنونم که تو چقدربه من لطف داشتی تو زندگی و داری

    دوستون دارم دوستای خوبم راستی اینم بگم.من خیلی قدردان تر شدم قدر خانوادم و قدر نزدیکانم رو بهتر میفهمم خدایا ازت ممنونم

    نه .دوازده .1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    مریم شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1033 روز

    به نام خدای هدایتگر و عاشق

    استاد عزیزم چه آرامشی چه حس رهایی در صدای شماست در این فایل… خدایا شکرت

    دیروز حسم گفت این فایل رو دانلود کنم با اینکه چند روزی بود منتشر شده بود اما اجازه بهم داده نمیشد که برم سمتش

    دیروز این فایل رو دانلود کردم اما نگاه نکرده بودم، وقتی دفترمو برداشتم و شروع کردم به نوشتن اگاهی ها جاری شد و نقاط ضعفم رو نقص هام رو برام واضح کرد که باید چه قدم هایی بردارم و اصلی ترین تغییر که باعث تغییر چند جانبه زندگیم میشه چیه…

    بعد از نوشتن این اگاهی ها گفتم حالا هدایتم کن به فایلی که این اگاهی هارو تایید کنه و ذهنم رو آماده کنه و هدایتم کرد به این فایل ارزشمند…

    استاد چه توضیحات نابی دادین و روند تغییر دوستمون چه درس ها برام داشت و چقدر براش خوشحالم و شکرگذار الله هستم که زندگی لیلا جان اینطور تغییر کرده

    استاد من تازه رسیدم به نقطه شروع انگاری تازه مدارم به جایی رسیده که گوش هام باز شده برای شنیدن صحبت هاتون

    چقدر خوشحالم و شکر گذارم که دارم تکاملی جلو میرم دارم اعتماد کردن به خدا رو تمرین میکنم و درحال حاضر دارم فایل هایی رو گوش میدم که مربوط به شناخت قانون و اصل جهانه و میخوام اول باور کنم که این منم که با باورهام دارم زندگیم رو خلق میکنم

    دیروز اومدم تمام نجواها و سوالاتی که اجازه نمی داد این اصل رو باور کنم نوشتم

    سوالاتی مثل اگر تو داری خلق میکنی پس اراده خدا چی میشه پس خواست خدا چی میشه؟

    مثلا ازدواجت رو با این شخص تو خلق کردی؟ زمان بچه دار شدنت رو تو خلق کردی؟ و کلی سوال و نجوای دیگه

    گفتم خب ذهن عزیز بیا از اول با هم شروع کنیم به بررسی کردن و ببینیم من خلق کردم یا خدا از قبل برام نوشته…

    یه نمونه از اتفاق های بزرگ زندگیم رو اینجا می نویسم که چطور به قضیه نگاه کردم

    اومدم نوشتم خب قضیه ازدواج من خیلی سریع و راحت جور شد و طوری پیش رفت که انگار خدا داشت همه کارهارو پیش میبرد و این میتونه به ذهن من بگه دیدی خدا میخواست و تو خلقش نکردی

    اما برگردیم به قبل از این ازدواج، من خیلی دوست داشتم برم دانشگاه اما خانوادم کاملا مخالف بودن و میگفتن که دختر دانشگاه نمیره و این حرفا…

    اونروزا دعای همیشگی من این بود که خدایا اگر دانشگاه رفتن به صلاحمه برام درستش کن اما اگر ازدواج کردن به صلاحمه یه همسر سالم و صالح قسمتم کن…

    این درخواست همیشگی من بود

    پس اینجا یه نکته خیلی خیلی مهم هست که داره میگه من خواستم که خدا هدایتم کنه و به نوعی بهش اجازه دادم که بهترین رو برام انتخاب کنه…

    بله این شد که دانشگاه رفتن کنسل شد و همسری سالم و صالح قسمتم شد

    اما خب ته ذهنم همیشه حسرت دانشگاه رفتن و زندگی مجردی تو دلم بود و از سر فراموشی و نااگاهی به خدا گله میکردم که چرا همسن و سالای من دارن تو مجردی عشق و حال میکنن اما من زود ازدواج کردم:))

    بعدها خدای عزیزم هدایتم کرد و بهم اگاهی داد که خوشگلم مگر نخواستی که اونچه که به خیر و صلاحته برات پیش بیارم، ازدواج به صلاحت بود چون تو اگر دانشگاه میرفتی و بیشتر تو اون خونه و خانواده زندگی میکردی عصبی تر میشدی باورهای سمی محدود کننده بیشتر تو وجودت ریشه میدووند و البته که با سخت گیری های شدید خانواده مواجه بودی و دانشگاه رفتن هم برات زهرمار میشد، این به صلاحت بود که از اون خونه بیای بیرون فاصله بگیری و آرامش داشته باشی…

    بله اینجوری شد که من با بیشتر فکر کردن دیدم که کاملا درسته و ازدواج به صلاحم بوده و خداوند بهترین رو برام میخواد که بعد ها هم با تضادهای دیگه هدایت شدم به مسیر تغییر و رشد که اگر مجرد بودم و توی اون فضا میموندم فکر نمیکنم به این زودیا به این مسیر هدایت میشدم

    خلاصه که این بررسی کردن و به گذشته برگشتن بهم یاد داد که 1/ هرموقع من هدایت خواستم از خدا کمک خواستم و راه رو باز کردم خدا وارد شده و هدایت کرده و طبق سوره حمد که خدا خودش یادمون داده که هدایت بطلبیم و بدون خواست ما خدا کاری نمیکنه

    2/ فهمیدم و بهم ثابت شد که هدایت خداوند همیشه به نفع ما تموم میشه و خداوند همیشه به سمت بهترین ها و خیر مطلق هدایت میکنه

    3/ یاد گرفتم اگر ناخواسته ای هم در رابطم هست این من بودم که با باورهای منفیم با کمبود عزت نفس و عدم احساس لیاقتم خلقش کردم

    و کلی مثال دیگه از زندگیم که تو دفتر خودم حسابی بازش کردم و جزئی بهش نگاه کردم و به ذهنم ثابت کردم که این منم که دارم شرایط زندگیم رو خلق میکنم و اینطوری نجواها آرام تر شدن و من الان بهتر میتونم فایل هایی که درمورد خلق زندگی هست رو بهتر بفهمم و درکش کنم

    امیدوارم که این مثال اوردن و گفتن این تجربه به دوستانم کمک کنه تا اونها هم بیشتر تو مسائلشون و گذشتشون دقیق بشن و ردپای خواست خودشون در خلق مسائلشون رو ببینند…

    خدای شکرت برای حرکت در این مسیر الهی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    پرندخت اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1226 روز

    ریحانه خواهر پرندخت

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و همه بچه‌های سایت

    سلام استاد جان این هفته یعنی یکشنبه کلاس شرکت کردم که هر چی داشتم بابت هزینه های ثبت نام کلاس پرداخت کردم و حتی مجبور شدم که از خواهرم یک میلیون هم برای کرایه های این ماهم قرض بگیرم

    سر کلاس که بودم استادم گفت که یک کلاس یک روزه ماه بعد برگزار می‌کنه که هزینه 2 میلیونه و خیلی کلاس خوبیه با اینکه پول زیادی نبود اما هیچ جوره نمی‌تونستم تا ماه بعد این پول رو جور کنم

    خیلی اعصابم بهم ریخت و احساسم خیلی بد شد اما به خودم گفتم این احساس بد فایده ای نداره به خدا گفتم خدایا خودت برام جورش کن من تا هفته دیگه مهلت دارم

    نشستم و فکر کردم که چطور این پول رو بدست بیارم که یادم اومد با سپاسگزاری

    اومدم داخل سایت و قسمت شکرگزاری این فایل رو انتخاب کردم

    چقدر بی نظیر بود وقتی گفتید که لیلا خانم رفت سر یخچال و بخاطر یک قالب کره ای که تو یخچال بود سپاسگزاری کرد از خودم خیلی خجالت کشیدم بار‌ها و بار‌ها شده که خواستم بشینم و بابت نعمت‌هایی که دارم سپاسگزاری کنم اما

    انقدر زیاد بودن که میگفتم ولش کن حوصله ندارم و اونوقت لیلا خانم از یک قالب کره شروع کرده و ببین الآن کجاست گفتم فردا صبح به محض بیدار شدن میرم و نعمت های که دارم رو می‌شمرم

    صبح که بیدار شدم رفتم سر یخچال و کابینت مواد غذایی

    و همشون رو نوشتم و برای همشون سپاسگزاری کردم دیدم 60 مورد شده

    رفتم تمام زیبایی های خونه رو شمردم دیدم 150 مورد شده

    رفتم بیرون و پیاده روی و بخاطر بدن سالمم سپاسگزاری کردم

    و گفتم خدایا شکرت خدایا شکرت بخاطر هر نعمتی که بهم دادی خدایا شکرت

    رفتم حموم و زیر آب بخاطر پولی که داشتم بخاطر اینکه این همه ثروت و فراوانی تو زندگیم هست تشکر کردم بخاطر اینکه پسر همسایمون یه ماشین جدید خریده گفتم خدایا شکرت لیاقتش رو داشت

    وقتی از حموم اومدم بیرون خواهرم اومد گفت من 2 تومن پول دارم میترسم خرجش کنم اگه میخوای بهت میدم تو 6 ماه دیگه بهم بده

    اشک تو چشمام جمع شد گفتم خدایا شکرت من گفتم خدایا تا هفته دیگه بهم بده تو دو روز بعد بهم دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    محسن و مه سا گفته:
    مدت عضویت: 823 روز

    چه بیان فوق‌العاده‌ای! این فایل جدید استاد جان

    واقعاً قدرت قوانین خداوند و تأثیر آگاهی از آنها بر زندگی را به زیبایی نشان می‌دهد. به محض اینکه بفهمیم قوانین خداوند چطور کار می‌کنند و در مسیر هماهنگی با آنها حرکت کنیم، همه چیز تغییر می‌کند. مثل این است که دریچه‌ای به سوی یک زندگی جدید و پر از فراوانی و آرامش باز می‌شود. واقعاً الهام‌بخش است که بدانیم هیچ اتفاقی بی‌معنی نیست، و نگاه و توجه ما به آن، همه چیز را تغییر می‌دهد. وقتی بتوانیم روی خواسته‌هایمان متمرکز شویم و از ناخواسته‌ها دوری کنیم، قدرت واقعی ذهن و روح خودمان را کشف خواهیم کرد. سپاس از استاد عباسمنش عزیز برای این آموزه‌های ارزشمند که به ما کمک می‌کند تا مسیر زندگی‌مان را با آگاهی و ایمان، در جهت تحقق خواسته‌هایمان هدایت کنیم. انرژی این فایل جدید بی‌نهایت عالی است!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    حسین پورنجات گفته:
    مدت عضویت: 315 روز

    به نام خدای مهربان

    سلامت خدمت استاد عزیز و خانم شایسته

    خیلی خوشحالم که به جمع بزرگ خانواده عباس منش پیوستم

    خدارو هزاران باز شکر میکنم که از طریق استاد عباس منش دارم با قوانین این جهان آشنا میشم

    چقدر این فایل به دلم نشست

    انگار استاد فقط این حرفا رو برای من زده

    احساسم بعد از گوش کردن فایل عالی شد

    چقدر داستان لیلا جان عالی بود

    چقدر نکته برای من داشت

    چقدر من رو به وجد آورد و چقدر استاد در مورد هر قسمت عالی صحبت کردن

    چرا ما انسانها نعمت هایی که خدا بهمون داده رو عادی نگاه میکنیم؟

    چرا این همه موهبت رو نمبینیم؟

    چرا همیشه این باور محدود کننده رو داریم که این باید حق طبیعی ما باشه اما میتونست این حق ما نباشه و خدا بهمون نعمت نمی‌داد

    من خدارو بارها شکر میکنم که در این عصر و زمانه به دنیا اومدم

    که بی نهایت امکانات و ثروت وجود داره و من میتونم با تقویت باورهای ثروت ساز به هر آنچه که بخوام برسم

    اگه ایلان ماسک جف بزوس و دیگر ثروتمندان جهان به ثروت‌های عظیم رسیدن چرا ماها نرسیم

    استاد همیشه تاکید روی عمل به قوانین توجه به زیبایی ها و کنترل ذهن دارن

    چون خودشون نتیجه گرفتن و میخوان که ما هم از طریق این قوانین به نتایج عالی برسیم

    هرروز دارم فایلهای استاد در دوره خانه تکانی ذهن رو گوش میدم چقدر با گوش کردن و عمل کردن به صحبت‌های استاد نشونه های خوبی داره وارد زندگیم میشه

    میگم خدایا چرا قبلا ای نشونه ها نمیومد

    واقعا جهان آنقدر سریع پاسخ میده؟

    آنقدر باورهای محدود کننده آنقدر ورودی های بد

    دادیم به این ذهن که انباشته شده

    حالا با تغییر یه کوچولو باورها آنقدر سریع نشونه ها میاد

    حالا اکه بیشتر وقت بزاریم و کار کنیم دیگه چی میشه

    زندگی لیلای عزیز و نکات عالی که استاد اشاره کردن یه تلنگر عالی برای من بود که بیشتر توجه به داشته هام کنم

    سپاس از شما استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    زینب آزادی گفته:
    مدت عضویت: 1509 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم مهربانم

    و سلام خدمت دوستان گلم

    استاد عزیز از شما سپاسگزارم بابت این فایل ونکات مهمی که گفتیتد وسپاسگزارم از لیلای عزیز

    عجییییب این فایل روی من تاثیر خوبی گذاشت و احساس فوق العاده ای رو در من ایجاد کرد. انکار چشمم رو دوباره رو به جهان هستی و نعمتهای بی شمارش باز کرد

    من هر روز شکر گزاری می کردم و کار روتینم بود و حتی می نوشتم

    ولی مدل شکر گزاری لیلای عزیز انکار منو از خواب بیدار کرد و کلا احساس میکنم جوری دیگه ای شدم و عمیق تر و با احساس خیلی بهتر سپاسگزاری میکنم ، انکار بیشتر و بهتر قدر زندگیم و نعمتهایم را میدونم ، انکار نعمتهای بیشتری رو دارم می بینم.

    امیدوارم همه دوستان نتایج خوب و عالی در این مسیر زیبا ولذت بخش بگیرند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    عصمت دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 1228 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم

    سلام میکنم به اعضای سایت دوست داشتنی

    من این فایلو خیلی دوست داشتم و خیلی درس ها گرفتم بارها و بارها گوشش کردم و از دیدنش سیر نشدم واقعا

    اول که شرایط سخت تو زندگیم به وجود اومده تا دوتا چیز رو یاد بگیرم

    1خواسته هامو بشناسم دقیق بدونم چیرو میخام که بهش برسم

    2 شرایطم سخت بوده چون ازقانون اطلاعی نداشتم و درصورت ناآگاهی از قانون زندگیم شده این

    خوب حالا که فهمیدم چی میخام حالا که فهمیدم قوانین خداوند چجوریه بیام به اون چیزی که فهمیدم عمل کنم و توی زندگیم ازش استفاده کنم و زندگیمو اونجوری که میخام رقم بزنم و به خواسته هام برسم

    درسه دیگه ای که از این فایل یادگرفتم

    حرف مردم طرز تفکر مردم راجع به من

    خب من خودم میدونم این پاشنه آشیلمه

    توی این قضیه به طور جدی مشکل دارم و ضربه هاشم شدید خوردم

    استاد میگن که خیلی کسا از طریق آدم هایی با برنامه های بنده آشنا میشن که در مورد من بدی میگفتن

    استاد این نگاهو دارن که اتفاقا اگر در مسیر درست باشم هرکسی در مورد من حرفی بزنه و کاری بکنه به نفع من تموم میشه

    این چه دیدگاه قشنگیه

    چقد لذت برم و بهش فکر کردم

    چقد آدمو به توحید نزدیک تر میکنه این دیدگاه که هیچکسی در زندگیت قدرتی نداره که به زندگی تو آسیبی بزنه مگر تو بهش قدرت بدی که تاثیر داره و میدونی جز خدا هیچکی نمیتونه کاری بکنه و اوست که تکیه گاهته و من وقتی این دیدگاه رو داشته باشم دیگه نه ترسی دارم نه نگرانی نه دلواپسی فقط آرامش مطلق دارم و بس

    از بچگی دختری بودم که حرف مردم برام خیلی ارزش داشت به خاطر باورهای محدودی که تو سرم داشتم

    اگر میخاستم برم عروسی اون لباسی که دوست داشتم نمیتونستم بپوشم اگر دوست داشتم کمی آرایش کنم اجازه نداشتم چون دختر باید سنگین رنگین باشه نباید اینجوری لباس بپوشه

    درواقع اونجوری بودم که بقیا میخاستن

    قدرت تصمیم گیری نداشتم چون انقد مادرم لباس هامو و چیزهای دیگمو انتخاب کرده بود من هنوز که هنوزه یک چیزی میخام بخرم میدونم همینو دوست دارم ولی بازم میرم نظر بقیا رو میپرسم که اگر اونا بگن قشنگه میخرم خلاصه اگر دوست داشتم جایی برم دختر نباید فلان جا بیاد حرف درست میکنن دختر نباید با دوستاش بره بیرون مردم چی میگن همه زندگیم وقف حرف مردم

    درواقع جوری زندگی میکردم که مردم خوششون بیان تازه اومدم این باورو درست کنمدرست کنم که حرف مردم برام مهم نیس ذهنم قاطی کرد و کلی مثال برام زد که تو هنوز حرف مردم برات مهمه گفتم چیکاری مثلامیکنم که اینو اثبات میکنه گفت همین امروز میخاستی بری تولد اینقد به خودت سخت گرفتی دوساعت درگیر بودی چی بپوشی که قشنگ بیای که بقیا بگن لباس قشنگ پوشیدی یا با اینکه گردن بند دوس ندارم گردن بند انداختم که بقیا بگن فلانی طلا داشت اوف چه با کلاسه یا موهامو چون کوتاهه خیلی خیته اینجوری بیام تولد باید روسری سرم کنم خودمو اذیت کنم اونجا چون موهامو پسرونه زدم

    گفتم نه همینجا سعی میکنم براخودم باشم فقط هدفم از مهمونی لذت باشه

    گفتم خب یک لباس ساده پوشیدم برا دل خودم

    اونجا که رفتم روسری مو درآوردم و گفتم بذار همه موهامو ببینن پسرونه زدم و فقط دل خودم مهمه که راحت باشم چون موهام بشدت پرپشته و وقتی کوتاه میکنم خیلی راحت میشم

    وگفتم درش میارم به خودم ثابت میکنم موهام برای خودم قشنگه نگران حرف و نگاه بقیا نیستم

    به قول استاد چیزی که درموردش هیچ قدرتی ندارم هیچ تلاشی نکنم

    من در مقابل حرف مردم هیچ قدرتی ندارم و میام بهش توجه نمیکنم و اون کاری رو میکنم که خودم خیلی راحتم نگران بقیا نیستم

    یکم احساس خوشحالی کردم از اینکه تونستم خودمو باهمین موهام دوست داشته باشم و برای که تونستم کمی برای حرف مردم بی اهمیت باشه برام افتخار کردم به خودم خلاصه همه چیز کم کم خودشو نشون میده

    سپاس گذاری دارم هرروز انجام میدم به خاطر ریز ترین کارهای شوهرم برام میکنه تشکر میکنم از انسان ها به خاطر کوچک ترین محبت هایشان سپاس گذاری میکنم

    کمی تونستم در روابطم بهتربشم اما جای کار دارم امیدوارم خداوند هدایتم کنه

    استادعزیزم ازتون ممنونم که انقد صداتون پرازآرامشه اون ذوق کودکی منو که زیر لایه های زیرین من پنهان شده بود دوباره بیدار کنه و الان سعی میکنم ذوق کنم حتی برای کوچک ترین چیزها و من به شما ایمان دارم و میدونم که راه درستی رو دارم پیش میبرم

    صداتون آرامش قلب منه

    بشدت امروز دوست داشتم کامنتی بذارم و حرف هامو بگم

    استاد شما میگید که این حرف هارو به کسی نگیم ولی چه خوبه که چنین جایی هست میتونیم بیایم حرف هامو نو پیشرفت هامونو اتفاق هایی که برامون میوفته طبق قانون‌ بیایم بگیم که هم باورهای خودمون و هم باورهای دوستانمون قوی تر بشه

    خدایا شکرت معبود من عزیزدل من خدارشکر به اون حسی خوبی که اومد گفت کامنت بذار و فعالیتی داشته باش عمل کردم و الان واقعا احساس خوبی دارم

    لحظه هایتان پر از آرامش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    خدیجه غلام زاده گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    به نام فرمانروای مطلق جهانیان

    سلام به استاد عزیز و مریم نازنین و همه بچه های سایت

    چند روزه کامنت های این فایل رو میخونم و لذت میبرم از نتایج.

    هر کامنت مثل یک داستان جذابه که فراز و نشیب های مسیر تغییر هر کس رو بیان میکنه.

    به خودم نگاه کردم و دیدم خیلی از مواردی که امروز دارم زندگی شون میکنم رو یه روزی به شدت از خدا طلب میکردم.

    و نفهمیدم کی و چه جوری بهشون رسیدم. این خودش یک امید به اینده ست که به تمام خواسته هات میرسی همون طور که به یک سری هاشون راحت و بدیهی رسیدی و الان داری زندگی شون میکنی. هر چند شیطان ذهن میگه خوب که چی!!

    هنوز به پول که نرسیدی؟ و سعی داره نتایج حاصل شده رو کمرنگ جلوه بده.

    ولی من میدونم برای جهان خواسته های ما فرقی نداره و اگر یه سری موارد محقق شده پس بازم میشه.

    منم در حد خودم نتیجه گرفتم و میدونم این مسیر جواب میده.

    مدتی ست میخام منم مث بقیه بیام کامنت این فایل

    ارزشمند را بنویسم فایلی که در اون استاد عزیزمون درخواست کردن که کامنت بنویسیم و از نتایج مون بگیم که ایمان همه مون قوی تر بشه به این مسیر تغییر. استاد نگفتن کسانی بنویسن که پول زیادی ساختن یا حتما نتیجه مالی گرفتن. و من با این جمله ذهنمو قانع کردم که منم بنویسم.

    بارها این فایل رو گوش دادم و ازش یاد گرفتم و بهش فکر کردم. خیلی قبل تر از این با لیلا بشارتی عزیز اشنا بودم و کامنت های عالی شون میخوندم. و از کسب و کارش و مسیر تغییرش خونده بودم برای من به عنوان یک خانم و داشتن 2تا بچه الگوی عالی بود.

    اره منم نتیجه گرفتم خیلی مدت عضویتم بالاست ولی از 13تیر1402 متعهد شدم و نوشتم و امضا کردم و قول دادم به خودم و خدای خودم که دیگه توی این مسیر بمونم. و با تمام وجودم ادامه بدم. و من هنوزم در مسیر هستم به لطف حق حدودا یکسال و 3ماهه. تو این مدت چقد مسیر بالا و پایین داشت گاهی ترسناک بود و گاهی به شدت لذت بخش.

    به طور کلی میبینم که چقدر توی این مدت جنس دغدغه هام عوض شده و شخصیت من بهبود یافته. موضوعاتی که به شدت منو میترسوند و درگیرم میکرد چقد زورش کم تر شده. ولی هنوزم هست.

    از همه مهم تر از جنس احساسم مطلع شدم

    و وقتی حسم ناخوب باشه سریع باید پیدا کنم عاملش رو و دست به کار بشم برای کنترل ذهن. و گاهی مینویسم و بامنطق ساکتش میکنم.

    در حالی که قبلا سریع به دیگران میگفتم و باز تمرکز بیشتر به ناخاسته ها و دلهره بیشتر و نتیجه اش وابستگی به افراد.

    ولی الان یک تکاپو درونی و یک جدال ذهنی و منم و منطق های ذهنم.

    با نوشتن ستاره قطبی و شکرگذاری روزانه و خوندن کامنت ها دیدم که کم کم باورهام عوض شد و رابطه ام با خدا بهتر شد و

    از بستن ورودی ها و حذف رفت و آمدها و حذف تلویزیون و…

    تونستم از حاشیه امنم بیام بیرون. تونستم پا رو ترسهام بزارم

    تونستم کنترل ذهن رو تمرین کنم تونستم به رها کردن فکر کنم.

    از خونه داری و درامد صفر با هر انچه داشتیم یک کسب و کار کوچیک توی مغازه 9متری راه انداختیم. و الان حدودا 9ماه میگذره. و من موقع نجواها به ذهنم میگم من توی جریان این مغازه دست خدا رو دیدم که چجوری برامون جورش کرد و همه چیز رو هماهنگ کرد.

    اون هدایت خدا و هدیه خدا بود.

    و فقط من باید باورهای مالی مو درست کنم.

    و امشب یک نگاه کردم به اوضاع مالی و عاطفی و سلامتی

    و دیدم اوضاع سلامتی و عاطفی خیلی بهتره.

    مثلا در مورد رابطه منو همسرم مدت هاست که حتی بحث خاصی نداشتیم و مث دو تا رفیق با هم مسیر هستیم. ساعت ها در مورد قانون و قران باهم حرف میزنیم و از اینکار لذت میبریم.

    در صورتی که قبلا اصلا رابطه خوب نبود.

    استاد توی همین فایل گفتن که اگر نتیجه توی یک حوزه ای اومده پس یعنی شما تو اون حوزه تغییر کردی و حرف زدن نیس بلکه نتیجه پایدار مهمه که نشون میده باورها درونی شده.

    به خودم گفتم چرا تو دنیای من اوضاع رابطه خوبه! یهو حسم گفت

    چون چالش هاشو گذروندی و درس هاشو پاس کردی و دنبال جواب بودی و هدایت شدی. و بعد حسم گفت

    پس توی بحث مالی و درامد چرا عجله داری، چرا اجازه نمیدی که مث روابط اونم پایه ها و اساسش محکم بیاد بالا، جوری که با تند بادها نشکنه.

    این مغازه برای من جدای از درامد و پول خیلی فایده ها داشته

    افزایش خود باوری که میتونم بفروشم و افزایش اعتماد به نفس به صورت تکاملی

    احساس مولد بودنم و حذف کامل رفت و امد هایی که قبلا باید زور میزدم نروم ولی الان غیبت من موجه شده.

    از حا‌شیه های بی اهمیت خارج شدم و به پول ساختن به عنوان امری الهی و وظیفه انسانی نگاه کردم.

    یک ایراد شخصیتی 15 ساله به خاطر باورهای مذهبی (وسواس تمیزی) داشتم که توی این مدت میبینم چقدر بهبود یافته در صورتی که من اصلا ایده ای برای حلش نداشتم.

    و چقدر به خاطرش در وجودم احساس بی ارزشی میکردم و احساس گناه (به خاطر اتلاف اب) به لطف اگاهی های 12قدم

    و کامنت ها و این مغازه کوچک تا حد بسیار زیادی حل شده.

    و من چه مکان عالی و راحتی برای کار کردن روی خودم پیدا کردم

    چیزی که مدت ها دنبالش بودم مث اقا رضا عطار روشن که مسیر تغییرشون از کارکردن توی همون مغازه ابزارو یراق شروع شد.

    به میزانی که روی خودم کار کردم نتیجه گرفتم. و دیگه مطمعنم این مسیر جواب میده. و بهتر بگم راهی جز این برای موفقیت وجود ندارد.

    ممنونم از همه اعضا هم خانواده ام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 776 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    سلام استاد گرانقدر و همه عزیزان.

    استاد چقدر زیبا این فایلو توضیح دادید البته من تا دقیقه 45روش کار کردم و بقیش برای فردا میمونه.

    چقدر تمرکز داشتن روی خودت خوبه. چقدر تمرکز نکردن روی دیگران خوبه. یادم باشه اگر روی خودم کار میکنم حرف و نظر مخالف هم به نفع من هست.

    اگر واقعا تغییر کردم باید ببینم تو شرایط مشابه قبلی واکنش من چگونه است.البته خیلی بهتر شده اینو میدونم. معتاد تعریف و تمجید دیگران نباشم‌.

    خودم را دوست داشته باشم. عاشق خودم باشم.

    اعتماد به نفس یعنی این. مهم نباشه که دیگران چه فکر و نظری درمورد من میکنن من فقط قدرت دارم زندگی خودمو تغییر بدم نه زندگی دیگران نه افکار دیگران. قدرت را دست خدا بدم و از هیچ احدی ترس نداشته باشم. اتفاقا دو سه روزه که فایل قرآنی قدم نهم را گوش میدم مینویسم بعضی جاها قطع میکنم و فکر میکنم روش. واقعا چقدر کمک میکنه بهم. این همه آگاهی ترکیبشون چقدر بهم کمک میکنه خدایا شکرت. اینکه سه ماه تنها هستید، چقدر خوب بود.والا اینجا ما یه ساعت با دوستامون میریم بیرون هزار نفر بهمون میتوپن البته که الان خیلی بهتر شده قبلا خیلی شدید بود. با تغییر باورهای من همه چیز هم تغییر کرد. چند روز پیش به خدا گفتم خدایا یعنی یه کاری تو این دنیا نیست که با شرایط من اوکی باشه تا هم بتونم شهریه کلاس موسیقی را بپردازم و ادامه بدم هم درآمد داشته باشم و از آنجایی که خداوند به درخواستهای ما پاسخ میدهد دقیقا کاری پیدا کردم نیمه وقت جوری که میتونم به کلاس موسیقی برسم و با حقوق ماهی هشت میلیون خدا را هزار مرتبه سپاسگزارم.

    بسیار شاکر خداوندم برای هدایت من به این سایت و بسیار سپاسگزارم از شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    نسیم گفته:
    مدت عضویت: 1385 روز

    سلام به همه عزیزان .

    از اونجایی که تشابه شناخت من هم با استاد مثل این دوست عزیزمون هست فکر کردم خالی از لطف نباشه واسه تون تعریف کنم .

    تقریبا سال 96 ،97 بود که توی یک مساله سخت افتاده بودم و اینو بارها توی کامنتهای مختلف تعریف کردم . طی یه معامله اشتباه که مغازه م رو با سوییتی معاوضه کرده بودم به امید اینکه سوییت هم میشه محل زندگی هم محل کارم ،سوییت به مشکل خورد چند ماه قبل اینکه این معامله انجام بگیره حکم قلع سوییت تصویب شده بود که من بی اطلاع از این موضوع مغازه م رو با اونجا معاوضه کرده بودم . بعد چند روز که اسباب کشی کرده بودم اخطارهای تخلیه از طرف شهرداری میومد که هیچکس هم جوابگوی این مسئله نبود . بعد از پرس و جوهای بسیار به من گفتن تنها راهت اینه که اونجا رو سریع خالی کنی وگرنه شهرداری میاد روی وسایلت خراب میکنه ‌.

    توی این وضعیت دشوار که هیچ پولی هم نداشتم بخوام جایی رو اجاره کنم و وسایلم رو ببرم . شب و روزهای خیلی بدی رو میگذروندم و اصلا خواب و خوراک نداشتم .

    توی یک کانال تلگرامی که حالت روانشناسی و کامنتهای آرامش ذهن بود فردی داشت میگفت مدتها پیش با استادی آشنا شده به نام عباس منش که دوره های خیلی گرونی میفروخته و همایشهایی با قیمت سرسام آور اجرا میکرده .گفت من کنجکاو شدم این آدم مگه چی میگه اینهمه دوره هاش گرونه و هر جور شده روانشناسی ثروت یک رو ازش خریدم و مدتی کار کردم . اولش داشت استاد رو مسخره میکرد که عباس منش ادعا کرده ثروت رو سه برابر میکنه اما بعد گفت از حق نگذریم اون مدتی که با دوره کار میکردم وضع مالیم بهتر شده بود و اتفاقات خوبی واسم میافتاد و شیطونه میگه دوباره برم سراغ دوره و مجدد باهاش کار کنم .

    اون شب تا سحر خوابم نبرد برای وضو گرفتن رفتم توی حیاط و با حال گرفته رو به آسمون کردم و گفتم خدایا من دیگه نمیتونم ،هیچ راهی به جایی ندارم خودت پناهم بده و راه جلوی پام بزار . بعد نماز هم هر کاری کردم خوابم نبرد و حسابی کلافه و پریشون بودم . یهو یاد حرفهای اون شخص توی کانال تلگرام افتادم و گفتم بزار برم ببینم این عباس منش کیه . نمیدونم چجوری توی تلگرام کانالی پیدا کردم به نام عباس منش و فایل معرفی روانشناسی ثروت رو دیدم و خیلی به دلم نشست .با اینکه هیچ پول پس اندازی نداشتم فردای اون روز تنها داراییم که یک انگشتر ظریف بود فروختم و از همون کانال بدون تحقیق بیشتر دوره رو خریدم که متاسفانه بعدها متوجه شدم سایتی وجود داره و باید دوره رو از سایت میخریدم .

    خلاصه موضوع آشنایی من با استاد اینجوری بود و بعد مدتها که فهمیدم دوره اشتباه خریداری شده و استاد راضی نیستن دوره رو از روی گوشیم پاک کردم و انشاالله یه راز دوباره میخرمش.

    الان دوره 12 قدم و عزت نفس رو دارم کار میکنم و به لطف الله مهربان دو ساله که به طور صحیح وارد سایت شدم و صبح و شب شکرگذار خدای مهربونم هستم که منو با استاد آشنا کرد.

    تنها حسرتم اینه که چرا فاصله افتاد بین این سالها و من سردر گم شدم . اما طبق قانون بدون اشکال خداوند حتما آماده دریافت نبودم و حالا این افتخار نسیبم شده .

    استاد زنده و سربلند باشید که شب و روزم با آموزشهای شما گره خورده و نتیجه های فوق العاده ای از این دوره ها دیدم . دست حق نگهدارتان .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: