با سلامی همراه با عشق خدمت استاد و خانم شایسته نازنینم و بهترین دوستان زندگیم❤❤❤❤❤
روز چهل و پنجم از تحول زندگی من..
این فایل بی نظیره استاد…این فایل عالیه..
این جزو فایل هایی هست که من خیلی وقت پیش شنیدم و شاید دهها بار گوش داده بودم ولی الان که دوباره شنیدم و کلمه به کلمه اش رو یادداشت کردم، خییلی بهتر متوجه شدم..خیلی قشنگتر واقعا.
یادمه زمان کودکیم خواهر و برادر بزرگترم سر به سرم میگذاشتن و داخل حیاط می ایستادن که دوتا درخت پرتقال و نارنگی بزرگ هم داخلش بود و بعد میگفتن که ما چون قدمون بلنده داریم خدا رو میبینیم. و اشاره میکردن به بالا و پشت درختا و منم میپریدم بالا و میگفتم منم میخوام ببینم یا میگفتم منم بغل کنین تا ببینم و اونا میگفتن باید خودت بزرگ بشی تا بتونی ببینیش…
خلاصه که این خاطره خیلی تو ذهنم مونده. و من انگار باورم شده بود و هر سال هم که بزرگتر میشدم باز میدیدم نمیتونم بیینمش و منتظر بودم باز بزرگتر بشم
در واقع این نگاه به خداوند که یه جورایی خدا شبیه ما هست..از کودکی و با باورهای غلط در ما شکل گرفته..
خدای من وقتی فکر میکنم که در طول دوران زندگیم چه باورهایی نسبت به خدا داشتم واقعا خنده ام میگیره یا شاید گریه…
چقدر من ذکر گفتم با تسبیح، تا حاجت بگیرمهزاران هزار ذکر که اصلا نه معنیش رو درست میفهمیدم نه احساس لذتی میبردم. فقط دلم میخواس زود تموم شه تا حاجت بگیرم…خخخخخ
چه نمازهای بی کیفیتی چه ناله ها و گریه هایی که من برای خدا نکردم…که شاید دلش رحم بیاد و اوضاعم رو درست کنه…
هر کی هر چی گفت قبول کردیم..چه کتابهای بیخودی که نخوندیم…واقعا من نمیدونم این حدیث های جعلی از کجا اومده بود چطور چاپ میشد و ذهن زودباور ما رو در بچگی شستشو میدادن. چقدر از خدا ترسیدیم همیشه…چقدر برای هرکاری احساس گناه داشتیم..که قراره چه شکلی مجازات بشیم..
فقط الان میتونم خداروشکر کنم بابت این مسیر و این آگاهیها…که بالاخره بزرگ شدم و تونستم خدای واقعی رو ببینم دیگه قدم بلند شده و میتونم خدا و قوانینش رو به طور کامل و واضح ببینم..خدارو شکر
خداروشکر که فهمیدم خداوند انسان نیست و احساسات بشری نداره…
خداروشکر که فهمیدم هر جور خدارو ببینی همون جور میشه برات. اگه خداوند رو رحمان ببینی رحمانه. اگه غفور ببینی غفوره. اگه جبار و ستمگر ببینی ستمگره…
خداروشکر که فهمیدم یه سری چیزا قانونه و هیچوقت تغییر نمیکنه و از بین نمیره مثل قانون جاذبه. و کاری به باور نداره.
خداروشکر که فهمیدم خدا در واقع انرژیه و انرژی همه چیزه. چیزی به غیر از انرژی در جهان وجود نداره و پایه هر چیزی در جهان انرژیه.
قانون پایستگی انرژی میگه انرژی نه به وجود میاد و نه از بین میره. فقط از شکلی به شکل دیگه تغییر میکنه و در قرآن هم اومده که لم یلد ولم یولد یعنی خدا نه زاییده شده نه می زاید.و دقیقا همون نگاهه که به انرژی داریم.
ما اینجا میخوایم قوانین حاکم بر جهان رو درک کنیم تا بتونیم زندگیمون رو بهتر کنیم. ما نمیخوایم وارد فلسفه بشیم. چون هیچ نتیجه ای نداره فقط یه زندگی پر از بحث و تشنج و نگرانی رو تجربه میکنیم..
خدایا هزاران هزار بار شکرت که قوانینی رو وضع کردی که تغییر نمیکنه. ازت ممنونم که نگران فردا نیستم. و آینده برام روشنه…
گفتی اگه این فرکانس رو ایجاد کنیم مطلقا این جوابو میگیریم.. این قانونه.✔
خدایا شکرت که زندگیم در دست خودمه که به چه شکلی رقمش بزنم.
ما زمانی میتونیم اتفاقات رو اونجوری که میخوایم رقم بزنیم، که در قدم اول باور کنیم جهان یا خداوند داره با یه سیستم بدون تغییر حرکت میکنه.
ما میتونیم فرکانس هایی رو ارسال کنیم به جهان و این انرژی هوشمند با توجه به فرکانس های دریافتی ما، انرژی اطراف ما رو رقم میزنه. که شامل اتفاقات، شرایط، آدمها، وضع مالی، سلامتی و…هست.
خداروشکر که دارم برخلاف 95درصد افراد جامعه حرکت میکنم که قطعه نتیجه اشتیاق و لیاقت خودمه. خدارو هزار بار شکررر.
تمام قرآن در مورد سیستمی بودن خداونده. و حتی رحمانیت خدا که هم رحمانیت عام داریم که شامل همه هست و هم رحمانیت خاص که شامل یه عده هست و اونم جزو سیستمه. مثل معلمی که درسش رو به همه میده و به اونایی که خیلی توجه میکنن و درس رو خوب گوش میدن، توجه ویژه ای داره.
خدارو هزار بار شکر که سیستم طوری عمل میکنه که هر فرکانسی رو بفرستی همون رو برمیگردونه. فارغ از اینکه ظاهرت، ملیتت، جنسیتت، سنت و دینت و حجابت چیه…
واای خدا چه احساس فوق العاده ای میگیرم وقتی اینا رو میشنوم..خدایا شکرت. فقط و فقط فرکانس مهمه…و این یعنی خودعدالت. دیگه نمیتونم بگم اگه ظاهرم جور دیگه بود زندگیم بهتر بود یا اگه تو کشور و خانواده دیگه ای بودم یا دین دیگه ای داشتم زندگیم فرق میکرد. واقعا خدایا شکرت.
خدایا شکرت که چیزی به نام احساس در وجود ما گذاشتی که به وسیله اون بفهمیم فرکانس های ارسالی مون هم راستا با خواسته هامون هست یا نه. راهمون درست هست یا نه.. و به محضی که ببینیم احساسمون بده این یه آلارم باشه که از اون راه برگردیم.خدایا شکرت.
هر چه بتونیم فرکانس های بهتری رو ارسال کنیم، اتفاقات بهتری تجربه میکنیم.
خدایا شکرت که به وسیله استاد عزیزم نگاه سیستمی قرآن رو نسبت به خداوند بهتر متوجه میشم. و همینطور نظریه تکامل که من قبلا ذهنم مقاومت داشت ولی الان خیلی راحت تر پذیرفتم که همه جهان از همون تک سلولی هایی که در فواصل بین آب و خاک(ساحل ) بودن، به وجود اومدن. و در این پروسه ای که ادامه داره همیشه قوی ها زنده میمونن و ضعیف ترها از بین میرن.
خدایا شکرت که از این به بعد که قرآن میخونم بهتر متوجه میشم که هر جا گفتی ما یا انا مثل انا انزلناه یا انا اوحینا، یعنی اون سیستم اون مجموعه. به خاطر این خداوند میگه ما و نمیگه من.
ولی اون جاهایی که باید نگاهمون توحیدی باشه میگه من هیچ جا در قرآن نیست که خداوند بگه ما رو بپرستید و شکرگزار باشید. گفته من رو بپرستید و سپاسگزار باشید.
هر جا خداوند از ما استفاده کرده نگاه، نگاهی سیستمی بوده. یک مجموعه اتفاق باید می افتاده تا اون شرایط به وجود میومده. اگه وحی بوده اگه بارون بوده اگه عذاب بوده یا…
و خداوند در آیه هایی گفته که خداوند هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که رو بخواهد نه. (یشاء به معنی خواستن نیست) یعنی هر کس در این قوانین باشه هدایت میشه و هر کس نباشه هدایت نمیشه. این که خدا برا یکی بخواد و برا یکی نخواد نیست.
اولین پاداش فهمیدن قانون آرامش هست. دیگه خیالمون راحته و اگه یه اتفاق بدی برامون بیفته میفهمیم که خودمون به وجودش آوردیم و خدا به وجود نیاورده.
استاد چقدر لذت بردم از این گفته تون و باور کنید ایمانم به شما خیلی بیشتر شد وقتی گفتین: نه نگران اینم که حرفای منو قبول نکنید نه خیلی خوشحال میشم اگه قبول کنید. شما حق دارید که تحقیق کنید. مطالعه و بررسی کنید.
یعنی عاشقتونم استاد
و در مورد عذاب برای اقوام مختلف هم این نبوده که خدا بگه من عصبانی شدم و بذار حال اینو بگیرم…اونام جزو قوانین و سیستم بوده چون نتیجه بی ایمانی احساس ترس و ناامیدیه و نتیجه اون احساس هم این اتفاقات و عذابی هست که به وجود میاد و این سیستم اینقدر هوشمند و دقیقه که تر و خشک رو با هم نمیسوزونه. و اون کسی که فرکانس مثبت فرستاده تو اون موقعیت قرار نمیگیره مثال کشتی نوح.
و وقتی قوانین حاکم بر جهان و این سیستم هوشمند رو درک کنیم نگاهمون در مورد معجزه هم عوض میشه و میفهمیم اینجوری نیست که خداوند قوانین جهان رو عوض کنه و مثلا قوانین چسبندگی مولکولی وقانون جاذبه رو از بین ببره و دریا رو بشکافه برای حضرت موسی. الان ثابت شده که اگه باد از یه زاویه خاصی از رود نیل حرکت کنه و رود نیل در حالت جزر باشه، راه رود باز میشه و میشه حرکت کرد. و مهم اینکه که اون لحظه مقارن شده با لحظه ای که موسی میرسه به رود نیل و هم زمانی اتفاق می افته.
واقعا جالبه من و شاید خیلی هامون بارها فکر کردیم که چرا این معجزات در زمان الان رخ نمیده و همش مال قدیم بوده. یعنی خدا نمیتونه الانم معجزاتش رو نشونمون بده… و الان کاملا متوجه میشیم که منظور از معجزه چی بوده.
خدایا شکرت به خاطر این قوانین بینظیر که هر بار میشنوم بهم آرامش و احساس قدرت میده.
من قبلا که قوانین را نمیدونستم خیلی افسرده بودم و خیلی روزا گریه میکردم و زاری به درگاه خدا که کمکم کنه و شاید خدا دلش رحم بیاد و معجزه ای رخ بده برام. ولی الان فهمیدم که نههه سیستم اینجوری جواب نمیده. با حال بد و ناراحت بودن هر روز حالم بدتر میشه و خداوند ذره ای به حالم دل نمیسوزونه. فقط باید حالم خوب باشه باید سپاسگزار باشم باید به نکات مثبت زندگیم نگاه کنم و فرکانس های خوب بفرستم. تا این سیستم هوشمند طبق فرکانس های من بهم جواب بده..مثل الان که تصمیم گرفتم با حال خوب فرکانس داشتن یه گوشی نو و عالی رو بفرستم. و بابت این گوشی که دستمه هم سپاسگزارم که سالها داشتم و چقدر باهاش کارام رو انجام دادم و وویس گوش دادم و کامنت گذاشتم و لذت بردم.. من شک ندارم به زودی نتیجه فرکانس های مثبتم رو میبینم.
و هر جایی در زندگیم ناراحتی بوده به خاطر خودم بوده(بما کانو یعملون) و خدا هیچوقت به بنده اش ظلم نمیکنه و در قرآن هم بارها گفته اینو.
و سیستم برای همه یکیه حتی اگه حضرت محمد باشی و از قوانین جنگی درست پیروی نکنی شکست میخوری. اینجوری نیست که خداوند نگاه ویژه ای به پیامبر داشته باشه.میگه اگه از قانون پیروی نکنی شکست میخوری. و این یعنی خود عدالت..✔
خدایا فقط میتونم بگم سپاس سپاس سپاس بابت این قوانینی که بر جهان قرار دادی که هر چی بیشتر درکش کنم بیشتر آرامش میگیرم.
ازت ممنونم استاد عزیزم ازت ممنونم مریم عزیزم که شما بهترین معجزات خدا برای من بودین. عاشقتونم❤
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD469MB40 دقیقه
- فایل صوتی خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 236MB40 دقیقه
در افسانه ها آمده است، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، روزی از نزدیکی خانه بازرگانی رد شد در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال او غبطه خورد و گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است. و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد. در یک لحظه او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد.
تا مدتها فکر می کرد که از همه قدرتمندتر است. تا اینکه یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان نیز ناچارند به حاکم احترام بگذارند. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم آن وقت از همه قویتر می شدم.
در همان لحظه او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد، در حالی که روی تخت روانی نشسته بود مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را آزار می دهد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.
او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و آرزو کرد ابر باشد و تبدیل به ابری بزرگ شد.
کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا صخره سنگی است و آرزو کرد که سنگ باشد و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.
همانطور که با غرور ایستاده بود و به هیبت و شکوه خود می نگریست، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!
کریسمس در بروکلین و رومیزی
یک داستان زیبا و واقعی که به ما می آموزد هیچ رویدادی بی دلیل نیست. کشیش تازه کار و همسرش برای نخستین ماموریت و خدمت خود کـه بازگشایی کلیسایی در حومه بروکلین ( شهر نیویورک ) بود در اوایل ماه کتبر وارد شهر شدند.
زمانی که کلیسا را دیدند، دلشان از شور و شوق آکنده بود. کلیسا کهنه و قدیمی بود و به تعمیرات زیادی نیاز داشت. دو نفری نشستند و برنامه ریزی کردند تا همه چیز برای شب کریسمس یعـنـی 24 دسامبر آماده شود. کمی بیش از دو ماه برای انجام کار ها وقت داشتند .
کشیش و همسرش سخت مشغول کار شدند. دیوار ها را با کاغذ دیواری پوشاندند. جاهایی را که رنگ لازم داشت، رنگ زدند و کار های دیگری را که باید می کردند، انجام دادند. روز 18 دسامبر آنها از برنامه شان جلو بودند و کـارها تقریباً رو به پایان بود.
روز 19 دسامبر باران تندی گرفت که دو روز ادامه داشت. روز 21 دسامبر پس از پایان بارندگی، کشیش سری به کلیسا زد، وقتی وارد تـالار کلیسا شد، نزدیک بود قلب کشیش از کار بیافتد. سقف کلیسا چکه کـرده بود و در نتیجه بخش بزرگی از کاغذ دیواری به اندازه ای حدود 6 متر در 5/2 متر از روی دیوار جلویی و پشت میز موعظه کنده شده و سوراخ شده بود.
کشیش در حالی که همه خاکروبه های کف زمین را پاک می کرد، با خود اندیشید که چاره ای جز به عقب انداختن برنامه شب کریسمس ندارد.
در راه بازگشت به خانه دید که یکی از فروشگاه های محلّه، یک حـراج خیریه برگزار کرده است. کشیش از اتومبیلش پیاده شد و به سراغ حـراج رفت. در بین اجناس حراجی، یک رومیزی بسیار زیبای شیری رنگ دستبافت دید که به طرز هنرمندانه ای روی آن کار شده بود. رنگ آمیزی اش عالی بود. در میانه رومیزی یک صلیب گلدوزی شده به چشم می خورد. رومیزی درست به اندازه سوراخ روی دیوار بـود. کشیش رومیزی را خرید و به کلیسا برگشت.
حالا دیگر بارش برف آغاز شده بود. زن سالمندی که از جهت رو به روی کشیش می آمد دوان دوان کوشید تا به اتوبوسی که تقریباً در حال حرکت بود برسد، ولی تلاشش بی فایده بود و اتوبوس راه افتاد. اتوبوس بعـدی 45 دقیقه دیگر می رسید. کشیش به زن پیشنهاد کرد که به جای ایستادن در هوای سـرد به درون کلیسا بیاید و آنجا منتظر شود. زن دعوت کشیش را پذیرفت و به کلیسـا آمـد و روی یکی از نیمکت های تالار نیایش نشست. کشیش رفت نردبان را آورد تا رومیـزی را روی دیوار نصب کند. پس از نصب، کشیش نگاه رضایت مندانه ای به پرده آویخـتـه شـده کرد، باورش نمی شد که این قدر زیبا باشد.
کشیش متوجه شد که زن به سوی او می آید. زن پرسید: این رومیزی را از کـجا گرفته اید؟ و بعد گوشه رومیزی را به دقت نگاه کرد. در گوشه آن سه حـرف گلدوزی شده بود. این ها سه حرف نخست نام و نام خانوادگی او بودند. او 35 سال پیش این رومیزی را در کشور اتریش درست کرده بود. وقتی کشیش برای زن شرح داد کـه از کجا رومیزی را خریده است. باورکردنش برای زن سخت بود. سپس زن برای کشیش تعریف کرد که چگونه پیش از جنگ جهانی دوم، او و شوهرش در اتریش زندگی خوبی داشتند، ولی هنگامی که هیتلر و نازی ها سر کار آمدند، او ناچار شد اتریش را ترک کند .
شوهرش قرار بود که یک هفته پس از او، به وی بپیوندد ولی شوهرش توسط نازی ها دستگیر و زندانی شد و زن دیگر هرگز شوهرش را ندید و هرگز هم به میهنش برنگشت.
کشیش می خواست رومیزی را به زن بدهد، ولی زن گفت: بهتر است آن را برای کلیسا نگه دارید. کشیش اصرار کرد که اقلاً بگذارد او را با اتومبیل به خانه اش برساند و گفت این کمترین کاری است که می توانم برایتان انجام دهم. زن پذیرفت. زن در سوی دیگر شهر، یعنی جزیره استاتن Staten Island زندگی می کرد و آن روز برای تمیز کردن خانه یک نفر به این سوی شهر آمده بود.
شب کریسمس برنامه عالی برگزارشد. تالار کلیسا تقریباً پـر بود.
موسیقی و روح حکمفرما بر کلیسا فوق العاده بود. در پایان برنامه و هنگام خداحافظی، کشیش و همسرش با یکایک میهمانان دست داده و خدا نگهدار گفتند، بسیاری از آنها گفتند که بازهـم بـه کلیسا خواهند آمد. وقتی کشیش به درون تالار نیایش برگشت مرد سالمندی را که در نزدیکی کلیسا زندگی می کرد، دید که هنوز روی نیمکت نشسته است. مرد از کشیش پرسید کـه این رومیزی را از کجا گرفته اید؟ و سپس برای کشیش شرح داد که همسرش سال ها پیش در اتریش که رومیزی درست شبیه به این درست کرده بود و شگفت زده بود که چگونه ممکن است دو رومیزی عیناً شکل هم باشند. مرد به کشیش گفت که چگونه توسط نازی ها دستگیر و زندانی شده و هرگز نتوانسته همسر گم شده اش پیدا کند.
پس از شنیدن این سخنان ، کشیش به مرد گفت: اجازه بدهید با ماشین دوری بزنیم و با هم گفت و گویی داشته باشیم. سپس او را سوار اتومبیل کرد و به جزیره استاتن و خانه زنی که سه روز پیش او را دیده بود، برد. کشیش به مرد کمک کرد تا از پله های ساختمان سه طبقه بالا برود و وقتی جلوی در آپارتمان زن رسید، زنگ در را به صدا درآورد. وقتی زن در را باز کرد، صحنه دیدار دوباره زن و شوهر پس از سال ها وصف ناشدنی بود.
آنچه خواندید یک داستان واقعی بود که توسط کشیش Rob Reid گزارش شده است که می گوید: کار های خداوند شگفت انگیز است.
باسلام و وقت بخیر
چند جمله کوتاه
اولا که از استاد و گروه خوبشون تشکر میکنم برای آگاهی رساندن به ما
دوما باز تشکر ویژه دارم برای شارژهدیه ای که به کیف پول بنده کردند برای استفاده از قسمت VIP
سوما مطالبی که در این جلسه گفته شد بسیار زیبا و ارزشمند بود شخصا به استاد و گفته هاشون احترام میگزارم
اما نکته ای که باید در نظر گرفت اینه که در تمام عالم و هستی چیزی به نام استثناء هم وجود داره و اتفاقاتی که ما به عنوان معجزه ازش یاد میکنیم از این دسته استثناعات هستند.
خداوند برای اینکه علم و آگاهی مردم رو که خیلیهاشون از روی جهل مشرک بودند بالا ببره توسط پیامبرانش که انسانهای انتخاب شده ای بوده اند ( در عالم ذَر) معجزاتی رو پدیدار میکرده که خیلیهاش با علم و منطق انسانی سازگاری نداره و واقعا باید نام معجزه روش گذاشت.
شکاف رود نیل رو نمیدونم و از زاویه وزش باد هم سررشته ای ندارم شاید اینطور باشه که استاد فرمودند اما مطمئنم اژدها شدن عصای حضرت موسی با هیچ علمی ثابت نمیشه.
شکاف خانه خدا برای ولادت حضرت علی علیه السلام هیچ دلیل علمی نداره.
رَدّ الشمس کردن مولا علی علیه السلام هیچ اثبات عقلانی نداره.
شق القمر کردن پیامبر اسلام هیچ علت علمی نداره و هزاران هزار اتفاقی که توسط پیامبران امامان و اولیاء خدا صورت گرفته و چیزی به غیر از معجزه نمیشه بهش گفت.
حتی خود خداوند فرمودند که اگر کسی چهل روز تقوا پیشه کند و سلوک و زهد را به کار بندد دربهایی از حکمت و معرفت رو برایش باز میکنیم که برای همین مثالهای زیادی از اولیای بزرگ خدا داشتیم که جدای از تمام احتمالات علمی و عقلی کارهایی انجام میدادند که ازطریق هیچ تحقیقی نمیتوان به اثباتش دست یافت
صحبت با حیوانات ، طی الارض، طی الزمان ، رد الشمس، شق القمر و خیلی دیگر از این موارد.
اما جای بسی خوشحالی و تشکر دارد که استاد در تمامی این فایل ها فرمودند که این مطالب نظر شخصی من هست و برای اینکه به شما ثابت شود بروید و تحقیق کنید که این خود از روح بزرگ و منطق والای ایشان خبر میدهند
برای ایشان ، گروه خوبشان و تمام دوستان موفقیت و فراوانی توأم با سلامتی و آرامش آرزومندم
یا علی مدد
باسلام
شما خودتون جواب سوالتون رو دادید
فرمودید در پروژه عقل کل سوالاتی مطرح میشه که اعضاء به فکر فرو میرن و دنبال جواب میگردند و بعد از کنکاش و تحقیق جواب رو پیدا میکنند و نظر میدن.
بعد از مدتی آقای عباس منش جوابی رو طی فایلی برای افراد خاصی میزاره که پولی هم هست.
خوب تکلیف من و شمایی که پول این فایل و ندادیم چی میشه؟؟
بازهم کنکاش در مورد سوالی دیگر؟؟؟
بازتجسس و تفکر؟؟؟؟
دوست من چه چیزی بهتر از این بفکر فرورفتن من و شما؟؟؟؟
چه چیزی بهتر از کنکاش و تحقیق درمورد مسائل پیش آمده؟؟؟
بنده شخصا در پروژه عقل کل چیزهایی آموخته ام و یاد گرفته ام که شاید در فایلهای پولی استاد هم نتونم اونها رو یاد بگیرم.
بوسیله همین تفکری که روی سوالات دوستان میکنم زندگیم تغییر کرده و به خرد رسیده ام .
برای ارزشمند بودن عقل و خرد من و دیگر دوستان همین بس که تفکر میکنند و دنبال جواب میگردند.
جدای از مقوله جواب استاد به سوالات خود اعضاء همه باهم عقل کل هستند
اگه شما داستان افسانه سیمرغ رو شنیده باشید منظور بنده رو متوجه میشید.
سی عدد مرغ برای یافتن اسطوره خود سیمرغ پرواز کردند تا او را بیابند تا راهنمای آنها باشد ، بعد از تحمل سفر و مشکلات فهمیدند که سیمرغ افسانه ای دقیقا خودشان هستند.
عقل کل یعنی من یعنی شما یعنی همه دوستان و اعضایی که اینجا عقول و افکارمون رو جمع میکنیم و به مسائل پاسخ میدهیم. فارغ از اینکه اصلا استاد سوالی رو جواب میدن یا نه .
زیبا فکر کنید تا زیبا دیده شوید
موفق و پیروز باشید
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی
جناب آقای عباس منش هرچیزی که در این عالم هست و وجود دارد طبق قوانینی درست شده و کار میکند از گردش زمین و سیارات گرفته تا گردش خون در رگهای ما و گرداننده این قوانین و به قول شما سیستم پیچیده عالم کسی نیست جز خداوند منان که او خود مقتدر قادر است.
در این بین که باید همه چیز برمدار قانونمندی خود در حرکت باشد یک سری از اتفاقات هست که خداوند شخصا در آنها تغییر ایجاد کرده و کارهایی انجام شده ماورای عقول بشری که ما به آنها معجزه میگویم و بارها توسط اولیا و پیامبران خدا مشاهده شده که با اثبات علمی و عقلی قابل درک و فهم نیست.
نمونه اون شق القمر کردن ماه توسط پیامبر
رد الشمس کردن خورشید توسط مولا علی
معراج جسمی و روحی پیامبر به عرش
طی الارض کردن اولیا الله
عروج حضرت عیسی به آسمان چهارم
زنده بودن حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بعد از 1200 سال
و خیلی از اتفاقاتی که همه میدانیم. حالا شما بحث معجزه را قبول دارید یا ندارید و یا اون رو با نام و نشان دیگه ای متذکر میشید مقوله ایست جدا اما گمان میکنم برداشت دوستان از بعضی از صحبتهای شما ضد و نقیض است .
درمورد حضرت ابراهیم هم گفته ها زیاد است بعضی مفسران و محققان بر این باورند که حضرت ابراهیم برای اینکه تحقیق کند و خدای واحد رابشناسد خدایان مختلف رایج در زمان خود را امتحان کرده است که این امر باعث این میشه که نعوذبالله بگیم حضرت ابراهیم برای یک لحظه هم که شده مثلا ستاره پرست شده و مشرک بوده بعد که ستاره غروب کرده از ستاره پرستی دست کشیده .
اما بعضی از مفسران بر این باورند که از اول حضرت ابراهیم موحد بوده و برای اینکه به مردم ثابت کنه خدایی که اونها میپرستند خدای اصلی نیست به ظاهر به دین اونها میگرویده و بعد از غروب خدای مشرکان ، اونها رو به چالش میکشیده که خدایی که الان وجود نداره قادر و توانا نیست که این مقوله صحت بیشتری داره از روایاتی هم که به دست ما رسیده میشه این برداشت رو کرد که همین مسئله درسته.
حال به یک آیه از قرآن و یک روایت از پیامبر در همین مورد اشاره میکنم
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:« خداوند مرا پیوسته از صلب پاکان به رحمهای مطهر منتقل کرد تا سرانجام به این دنیای شما آمدم. آلودگی جاهلیت هرگز مرا آلوده نساخته است.»
این روایت، در کنار این آیه که خداوند، مشرکان را نجس معرفی میکند، ( انما المشرکون نجس ــ سوره توبه، آیه 28) اثبات میکند که پدران پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، که یکی از آنها حضرت ابراهیم خلیل هست که خداوند بارها ما را به امت ابراهیم خطاب کرده هیچ کدام به نجاست شرک آلوده نبودهاند.
شما برداشت هایی از آیات قرآن دارید که بعضی از اونها با روایاتی که از بزرگان دین رسیده تناقض داره.
بنده هم به این موضوع معتقدم که خیلی از باورهایی که از ابتدا ما نسبت به قرآن و دین داشته ایم نادرست بوده است اما این موضوع دلیل بر رد شدن تمام نظریه های قبل نمیشود.
قرآن معلمانی دارد که آنها اهلبیت علیهم السلام هستند و هیچ کس بهتر و دقیق تر از آنها نمیتواند به تفسیر و تبیین قرآن بپردازد.
برداشت شخصی افراد برای هرکس مهم و محترم است و طبق گفته قرآن هرکس را نیز به اندازه درک و فهم و برداشتش از معارف دین بازخواست و سوال میکنند.
اما راه و روش درست دین در گرو پیروی از فرامین و دستورات قرآن در کنار راهنمایی های اهلبیت نهفته است .
آیه ثقلین در همین مورد نازل شده