خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 2 - صفحه 17

سلام

«قالَ لَنْ تَرانِی؛ هرگز مرا نخواهی دید» (اعراف: 143)

لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصار؛ بصرها او را درک نمی‌کنند در حالی که او چشم‌ها را درک می‌کند» (انعام: 103)

إِلی رَبِّها ناظِرَهٌ» نگاهی با چشم دل و از طریق شهود باطن

103 سوره انعام «لا تُدْرِکهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِک الْأَبْصار؛ چشم ها او را نمی بیند، و او چشم ها را می بیند»

چقدر جمله ای که گفتید از طریق شک به یقین می رسید زیبا بود و متفکرانه برای من.

خدا را نمیتوان دید ولی از روی نشانه هایش می توان او را درک کرد؛ کتاب نهج البلاغه دراین رابطه به من خیلی کمک کرد. وقتی چشم بصیرت داشته باشیم خدا را می توانیم حس کنیم خدارا می توانیم لمس کنیم ولی خدا وجودش با ما فرق دارد ما جسمانیت داریم واو روحانی است ما از وجود خدا هستیم یعنی وجود ما هم در اخر به او بر می گردد یعنی عوالم روح.

-بارها نظریات انیشتین را سرچ می کردم و چیزی پیدا نمی کردم انگار موقعش الان بود تا سرچ کردم یک عالمه نظریات او را دیدم چکیده از آنها:

اینشتین با اینکه یکی از پایه گذاران نظریه ی کوانتوم به حساب می آمد، برخی از پیامدهای آن را باور نداشت. یکی از این موارد، عدم قطعیت یا به عبارتی تصادفی بودن در رخدادهای جهان بود. او معتقد بود تصادف، هیچ جایی در قوانین جهان ندارد و به همین دلیل با جمله ی مشهور، “خدا تاس نمی اندازد” منظور خود را به روشنی بیان کرد . البته بور که عدم قطعیت را باور داشت، در پاسخ به این جمله ی اینشتین، چنین پاسخ داد: “لازم نیست تو به خدا بگویی چه کار کند”.

آلبرت اینشتین در رساله پایانی عمر خود با عنوان “بیانیه” اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می دهد و آن را کاملترین و معقولترین دین می داند.

اینشتین در این رساله “نظریه نسبیت” خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از (نهج البلاغه) و بیش از همه (بحارالانوار) علامه مجلسی (که از عربی به انگلیسی توسط حمید رضا پهلوی(فوت1371ش) ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده) تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمیشود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده “نسبیت” را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند.

– برایم جالب بود که نام هایش با چه قیمتی گزاف فروخته شده است حتی پاکتی که نامه را در آن قرار داده بوده.

– همه چیز قانون دارد قوانین فیزیک شیمی و حتی خیلی ساده مهمانی هم که می رویم قانون دارد مثلا ما که با لباس راحتی نمی رویم مهمانی، قانون داره شاید این قدر به آن عمل کردیم که به عنوان قانون قبولش نداریم ولی هست یامثلا تلفن را بر میداریم می گیم الو و سلام می کنیم که این قوانین خیلی ساده است . خدا هم برای جهان و گسترش آن قوانینی دارد که فقط کافیست که آن را بدانیم و طبق آن عمل کنیم .

– وقتی سنگی را در درون آب می اندازیم به اندازه ای که انرژی به آن سنگ دادیم داخل آب می رود و دوایری متحدالتمرکز ایجاد میکند و هر چه انرژی ما بیشتر باشد بیشتر این دایره ها بیشتر است و سنگ هم با شدت بیشتری به درون آب می رود؛ پس هر چه بفرستیم همان را دریافت میکنیم ولی شکلش فرق می کند یعنی انرژی که به سنگ دادیم طوری دیگری می شود و در آب مشخص میشود.

– – اخبار کوانتومی که انیشتین گفته است را خواندم بسیار زیبا است و حرکت الکترونها واثباتهایی که دارد مشخص می شود که خدا هست حالا این خدا میشود نامش انرژی باشد یا …

– ما وجود داریم پس خدا هم وجود دارد چون وجود ما از وجود خداست.

– معنای بودن وهستن را خوب دقت کردم ؛ می گویم پدر هست مادر هست و اینکه بودن را بخواهم توصیف کنم معنایی عمیق تر دارد وقتی این واژه را خوب دقت کردم بودن و هستن را انگار الهاماتی از خدا را می گرفتم نمی دانم چی طوری بگم با کلمات نمی توانم چیزی را که خواندم ودرک کردن راتوضیح بدهم ولی فکر می کنم با مفهوم این دو کلمه به خیلی چیزها می توان رسید.به نظرم این دو کلمه با اراد و یشاء می تواند خیلی مرتبط باشد.

– من و خدا هر دو هستیم ولی هر کدام با یک ذاتی با یک الوهیتی ؛ یعنی وجود من از وجود خداست تا وقتی زنده ایم جسمانی است و از روح باید استفاده کنیم بعد از مرگ فقط بد روحانی مطرح است ؛ الان هم از روحمان از وجودی که خدا برایمان مقدر کرده است خیلی استفاده می توانیم بکنیم یعنی خدا از وجود خودش در ما دمیده و می توانیم با بعد روحانی خود بهترین زندگی را داشته باشیم

– وقتی که گفتید حالم خوب بوده است واتفاق خوب افتاده و برعکسش ؛ یاد خورشید افتادم خورشید طلوع می کند همه جا روشن می شود و گرم می شود خورشید برود نور هم می رود و تاریک می شود.

بدرود