خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 2 - صفحه 35 (به ترتیب امتیاز)

727 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    سلام استاد عزیز

    اگر خداوند یک سیستم است، اگر خداوند هیچ احساسی ندارد، پس تکلیف توکل چه می شود؟ پس اگر همه چیز سیستم است، پس تکلیف هدایت چه می شود؟

    من دچار تناقض شده ام.

    اگر همه چیز سیستم است تکلیف توکل و هدایت چیست؟

    استاد ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سیده راضیه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1991 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم …

    روز 45 سفر نامه …

    دین :

    مجموعه ای از اعتقادات انسان هاسن که با توجه به باورهاشون ایجاد شده و هرکس تعریف متفاوتی از دین داره …

    مثلا خود من میگم به خدا شناسی که برسی دین کاملی داری …

    خدا رو که بشناسی ثروت ، آرامش ، سلامتی و …. هرچیزی که میخوای داشته باشی رو داری …..

    حالا برای شناختن خدا باید…

    هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ .

    اوست کسى که این کتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏ اى از آن آیات محکم [=صریح و روشن] است آنها اساس کتابند و [پاره‏ اى] دیگر متشابهاتند [که تاویل‏ پذیرند] اما کسانى که در دلهایشان انحراف است براى فتنه‏جویى و طلب تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروى مى کنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه‏ داران در دانش کسى نمى‏ داند [آنان که] مى‏ گویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسى متذکر نمى ‏شود.

    ” سوره آل عمران آیه 7 ”

    بشیم … باید تفکر و تعقل کنیم…

    قرآن : «فَبَشِّر عِبادِ الّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ أولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللّهُ وأولئِکَ هُمْ أولُوا الألْبابِ»

    «بندگانم را بشارت ده، آنانکه چون سخنی بشنوند به نیکوترین وجه عمل کنند، آنان هستند که خداوند به لطف خاصّ خود هدایتشان فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند».

    “سوره زمر، آیات 17 و 18″

    چقدر قشنگ خدا درباره انسان و عقل تشبیه ظریفی به کار برده که میخواد از حقیقتی که پشت پرده ست حرف بزنه … که: «تنها اولوا الالباب، این حقیقت را درمی‌یابند»، و این از اصطلاحات خاصّ قرآنی است او در هیچ جای دیگر بکار نرفته) و آنهم فقط و فقط درباره «عقل» استعمال شده…

    چند اصل برای تفکر و تعقل :

    • آوردن دلیل روشن : جناب بو‌علی (علیه الرحمه) در «اشارات» می‌گوید: «مَنْ تَعَوَّدَ أنْ یصَدِّقَ بِغَیرِ دَلِیلٍ فَقَدِ انْخَلَعَ مِنْ کِسَوَهِ الإنْسانِیه»؛ «کسی که هرحرفی ر بدون برهان و دلیل بپذیرد، از لباس آدمی بیرون رفته است». و متقابلاً می‌توان گفت که هرکسی هم که هرحرفی را بدون دلیل انکار نماید، او هم آدم نیست! آنگاه جناب بوعلی ادامه می‌دهد: «کُلُّ ما قَرَعَ سَمْعَکَ مِنَ الْعَجَائِبِ فَذَرْهُ فِی بُقْعَهِ الإمْکانِ مَا لَمْ یذُرْکَ عَنْهُ قَائِمُ البُرْهانِ»؛ «اگر کلام عجیبی شنیدی، مادامیکه دلیلی برامکان یا عدم امکانش نداری، نه آنرا ردّ کن و نه قبول، تا وقتی که دلیل و برهانی بدست آوری .

    قرآن : قُلْ لَوْ کانَ فِیهما آلِهَه إلاّ اللّه لَفَسَدَتا یک قیاس استدلالی و برهان عقلی بکار رفته است .

    • داشتن پشتوانه علم : امام کاظم‌ در ادامه آن حدیث موصوف (که خطاب به «هشام بن حکم» ایراد فرموده‌اند) می‌‌فرمایند: «یا هشام أنّ العَقلَ مع العِلْمَ، فَقَالَ: وَتِلْکَ الأمْثال نَضْرِبُها للنّاسِ وَمَا یعْقِلُها إلاّ العالِمَونَ».

    پس انسان برای تفکُّر، ابتدا باید علوم مورد نیاز را کسب نماید و آنگاه با تکیه برآن به تجزیه و تحلیل و تعقُّل روی‌آورد که تفکُّر بدون پشتوانه علمی، در مَثَل چون کارخانه‌ای است که مواد خام اولیه کم دارد و قهراً محصولش نیز کم خواهد بود . چنین است که قرآن کریم می‌فرماید: وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ ۚ إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ کُلُّ أُولٰئِکَ کانَ عَنهُ مَسئولًا

    از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند. سوره اسراء آیه 36

    • ژرف نگری

    • دوری از تعصب

    • پیروی از اکثریت : امام کاظم‌* در ادامه آن حدیث می‌فرمایند: «یا هشام، ثُمَّ ذَمَّ اللّهُ الْکَثْرَهِ، فَقال: وَإنْ تُطِعْ أکْثَرَ مَنْ فِی الأرْضِ یضِلّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إنْ یتَّبِعُونَ إلاّ الظَّنَّ وَإنْ هُمْ إلاّ یخْرُصُونَ»، ولذا تصمیم اکثریت نمی‌تواند ملاک درستی برای تصمیم‌گیری باشد.

    در میان عامه مردم ضرب‌المثل معروفی هست که می‌گوید: «خواهی نَشَوی رُسوا، همرنگ جماعت شو»، اما وقتی جماعت رُسوا باشد، همرنگ جماعت شدن، رُسوا شدن است. أمیر‌مؤمنان، علی‌* می‌‌فرمایند: «لا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدی لِقِلَّهِ أهْلِهِ»؛15 «در راه حق و هدایت، از کم بودن همراه نهراسید.»

    • شخصیت گرایی : قرآن کریم، همه افراد بشر را به استقلال رأی و فکر دعوت می‌کند و پیروی کورکورانه از اکابر و اشخاص برجسته را موجب شقاوت ابدی می‌‌داند و در اشاره به احوال دوزخیان در قیامت از زبان آنان نقل می‌‌کند که می‌گویند: «وَقَالُوا رَبَّنا إنّا أطَعْنا سادَتَنا وَکُبَراءَنا فأضلّونا السَّبِیلا».

    و گویند: ای خدا، ما اطاعت امر بزرگان و پیشوایان (فاسد) خود را کردیم که ما را به راه ضلالت کشیدند.

    ” سوره احزاب آیه 33 ”

    .

    .

    .

    .

    .

    دوستتون دارم … موفق باشید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فردین زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1447 روز

    سلام دوستان. واقعا چقدر این نگاه که خداوند رو به صورت انرژی وسیستم ببینیم به ما ارامش و زنده بودن و رضایت رو میده و چقدر دست و پای شیطان ذهن رو محکم می بنده. چقدر دور مون ادم هایی رو می بینیم که این باور رو دارند که سال ها زحمت وسختی و زجر وبدبختی رو تحمل کردن به این امید که خدا به انها نگاه کنه و شرایطشون رو تغییر بده همون نگاه انسانی به خداوند. چه کسانی که از خداوندی که، به یکی میده و به یکی نمیده انتظار کمک داشتند و درصورت ندیدن کمک از طرفش غمگین شدن و به شیطان ذهن پناه بردند و چه سرنوشت هایی رو داشتند و هر کدوممون هزاران از این مثال ها داریم. واقعا از زمانی که قوانین خداوند رو باهاش اشنا شدم واقعا بیدار شدم و محکم و استوار دارم زندگی مو میسازم و به زودی اولین گام تغییر بنیادین خودم دوره غزت نفس رو خریداری میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    بهزاد درخشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    سلام استاد خواستم بگم شما که میگید رود نیل ب طور سیستمی باز شده و پیامبر رشده ازش اتیشی که حضرت ابراهیم ازش جون سالم بدر برده چی اون هم سیستم بوده بد چطور پرت شدن از جایی که اون بنده خدا پرسیده اگه باورم عوض شه شما گفتین نه نیروی جاذبه هستش و این سیستمه نمیشه کاری کرد پس چطور اتیشی که میسوزنه سیستمش عوض شده ببخشد فقط واسم این سوال پیش اومده دوس داشتم ی جواب خوب بشنوم ولی نظر خودم همش برمیگرده ب ایمان طرف جایی که پیامبرمون مسیح رودریا راه میرفت و به کشتی رسید و اسم اون شخصو یادم نیس حرکت کرد ب سمت مسیح وبد از اولین قدمش روی اب برگشت و ب پشت سرش کشتی که نقطه امنس بود نگاه کرد رف زیر اب و مسیح گف ای کم ایمان چرا ترسیدی و میشه گف همچی ب ایمانه و اونجایی که میگه ای کم ایمانان اگر اندازه دانه خردل ایمان داشتین اگر ب این درخت میگفتین از اینجا برخیز و ب انجا حرکت کن میدیدین که ب حرفتون گوش میکنه و ب نظرم اون که موسی سمت اب حرکت میکنه اون نشانه ایمانشه که اب باز میشه ن اون جریان اب هوایی بازم اگه پاسخی باشه من خیلی ممنون میشم دوستون دارم و حرفاتون همیشه حالمو خوب کرده واحساس خوبی داشتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    عبدالواحد حسنی گفته:
    مدت عضویت: 2179 روز

    بنام خالق جهان هستی و قوانین ثابت

    رد پای ۴۷

    سلام بر خانواده دوست داشتنی و ٱگاهم

    خدایا شکرت که در مسیر این ٱگاهی قرار گرفتم، و داشتم فکر میکردم که همین یک فایل دنیایی از ٱگاهی دارد که اگر بتوانم ٱگاهی این فایل روی خودم کار کنم دنیای از تغییرات به جهت مثبت را میتوانم در زندگی ام و دیدگاهم ایجاد کنم، نکات ذیل را که خیلی برایم ملموس بود مینویسم:

    نکته اول اینکه هر باور که در باره خداوند بسازم و در باره اش باور های قدرتمند کننده بسازم و فریکانس های مناسب را ارسال کنم، میتوانم شرایط دلخواه ام را در زندگی خودم خلق کنم.

    و دوم اینکه ایمان و اعتقاد درست ایمان و اعتقاد است که خودم با تحقیق به ٱن برسم، و هیچ چیز را بدون دلیل و مدرک نپذیرم.

    و سوم اینکه دیدگاه در باره خداوند درست است که احساس خوبی برام بدهد، که این دیدگاه استاد در باره خداوند که خداوند را منبع انرژی و منبع خیر و خوبی ها بدانم و بشکل یک سیستم عمل میکند و قوانین ثابت و دقیق دارد بنا بر این بروم دنبال چیگونگی کارکرد این قوانین و با درک نحوه کار این قوانین هر چه را که بخواهم در زندگی ام به لطف خداوند خلق کنم.

    و چهارم اینکه این نکته چیقدر برام احساس خوبی داد چون فعلا کارم تدریس فزیک است و چه مثالهای زیبا در باره قوانین فزیک و ربطی ٱن با سیستم که قوانین اش جهان را کنترول میکند، و این قانون زیبای بود که قانون بقای انرژی بیان میکند که انرژی نه بوجود می ٱید و نه از بین میرود و فقط از شکل به شکل دیگر تبدیل میشود و در باره خداوند نیز در قرٱن میگوید لم یلد و لم یولد این دو نکته چیقدر باهم ارتباط دارد.

    و پنجم اینکه این نکته که چیگونه فکر خدا را بخوانم به معنی درک قوانین حاکم بر این سیستم است، که با درک این قوانین من خالق شرایط زندگی ام با دیدگاه ام، با باور هام، با ارسال فریکانس هام و با احساسم میتونم خواسته هام را خلق کنم، که قطب نمای اینکه بسوی خواسته هام حرکت میکنم یانه احساسم است که اگر احساس خوبی دارم به جهت خواسته هام حرکت میکنم و شرایط دلخواه ام را خلق میکنم.

    و ششم اینکه هر چیز در جهان به اساس قانون تکامل بوجود ٱمده و گسترش یافته، و با سرعت زیاد در حال گسترش است.

    و هفتم اینکه این قوانین ثابت است و با هیچ فردی مدارا ندارد و برای همه یکسان کار میکند، و هیچ احساس در کار خداوند جای ندارد که این یعنی عدالت خداوند. و این که وقتی عذاب نازل میشود خشک و تر با هم یکجا نمیسوزد و این باز عدالت خداوند.

    و هشتم اینکه معجزه هم یک هماهنگی و همزمانی است نه اینکه سیستم قوانین اش تغییر کند و یا قوانین جهان هستی استثناه قایل شود تا معجزه بوجود بیاید.

    خدایا شکرت که جهان ٱفریدی با قوانین ثابت که بتوانم با درک این قوانین و عمل کردن به این قوانین و همسو شدن با این قوانین و جریان جهان هستی هر ٱنچه را بخواهم در زندگی ام خلق کنم.

    در پناه خالق جهان هستی و قوانین بدون تغییر و ثابت خداوند همیشه در پی درک قوانین و خلق خواسته های تان با استفاده از این قوانین خداوند باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمدرسول گفته:
    مدت عضویت: 1418 روز

    به نام خدا

    سلام

    روز ۴۵

    خداوند انرژی هست خدا همه چیز

    انرژی نه به وجود می یاد و نه از بین میره

    قرآن هم نوشته خدا نه زاییده شده و نه میزاید

    خدا بوده هست و خواهد بود

    خدا همه چیزه

    این جهان طبق قوانینی داره اداره میشه

    هر چیزی تو این جهان قانون داره

    اگه ما هنوز قانونش رو بلد نیستیم به این معنی نیست که قانون نداره بخاطر این که ما هنوز قانونش رو نفهمیدیم

    مثلا گذشته خیلی دور سیل یا بارون می آمد همه فکر می کردن عذاب آمده

    ولی ما الان میدونیم هر چقدر هم طوفان یا سیل شدید شدید هم بیاد بخاطر تغییرات جوی و آب و هوا هست

    حتی پیش بینی می کنیم

    چرا

    چون قانون رو بلدیم

    یا مثلا الان قانون جاذبه رو فهمیدیم

    حرکت سیارات رو فهمیدیم ،آب و هوا ،کشاورزی ،جز رو مد،مکانیک، و… کلی قانون رو از جهان ما فهمیدیم

    خدا خدایا قانونه

    این جهان قانون هایی داره که به وسیله اونا پیش میره و برای همه هم یکسان هست هر کی بلد باشه می تونه ازش استفاده کن و نتایج بزرگ بگیره و هر کس هم که بلد نیست نتیجه نمی گیره

    اتفاقات زندگی انسان ها هم قانون داره

    قانون اینه که باور های ما زندگیمون رو میسازن

    باور ها حاصل تجربه و چیزای قبلی هست( ورودی های قبلی)

    اگه از نتایج زندگیم راضی نیستم باید باور هام رو تغییر بدم برای تغییر باور هام باید ورودی های جدید به ذهنم بدم و اونا رو تکرار کنم و تکرار تکرار و تکرار تا باور هام قوی تر و قوی تر بشن

    ورودی های من در طول روز باور های من رو تشکیل میدن

    ورودی های رو به ذهنم بدم که به من احساس خوب میدن

    به هر چی توجه کنم اون رو بیشتر تو زندگیم می بینم و تجربه میکنم

    این قانون جهانه

    معجزات هم قانون جهان هستن مثل حضرت موسی که رود نیل شکافته میشه

    الان ثابت شده که اگه شرایط مهیا بشه رود نیل شکافته میشه

    پس در مورد معجزات هم اینطور نیست که قوانین تغییر کنن

    قانون همیشه ثابته

    فقط موسی در زمان درست در مکان درست قرار گرفت

    خدایا منو در زمان درست در مکان درست قرار بده

    خدایا شکرت بابت این برگه سفرنامه و تکرار دوباره ی قوانین حاکم بر جهان خدایا شکرت

    خدایا سپاسگزارم بابت این سایت و این فایل ها و کامنت عالی که خیلی کار رو برام اسون کرده و به راحتی می تونم باور هام رو تغییر بدم

    یه سایت عالی که پر از ورودی های عالیه

    خدایا سپاسگزارم بابت سلامتیم، حال خوبم،آرامشم،خانواده ام،موبایلم، تنفسم،سایت، خانه ام

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت ❤😍🖐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    علی اصغری گفته:
    مدت عضویت: 973 روز

    سلام به همه عزیزان

    خدا همتون رو خیر و برکت بده

    دوست دارم تو یه جزیره فقط خانواده عباسمنشی ها با هم باشه و آنقدر جالب میشه آنقدر که همه ما در گسترش جهان هستی یک دل میشیم. جوری که خداوند یک دلان رو در روز قیامت کنار هم قرار میده

    فقط همین

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 731 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق

    45. چهل و پنجمین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    من امروز بینهایت قدرت خدارو به چشم دیدم هرچی میگذره با قدم برداشتنم به سمت اهدافم ،به سمت ایده هایی که خدا میگه بهم ،و سعی میکنم عمل کنم قشنگ قدرتشو بیشتر و بیشتر نشونم میده

    البته اینو بگم وفتی که از طرف من خرکت میبینه فدرتشو نشون میده یعنی چی ؟یعنی اینکه من این چند روزو که حرکت کردم و به سمت ایده هایی که داده بهم قدم برداشتم خدا داره فدرتشو نشونم میده و تمام ترس هایی که داشتمو ،توحیدی عمل کردن رو در عمل به خدا نشون دادم اجازه رو بهش دادم که خدا دست به کار بشه و قدرتشو نشونم بده

    حالا قدرت خدارو که امروز برام شگفتانه و معجزه بی نظیر داد که هرچی میگذره بیشتر ازش میخوام بهم عطا کنه خودش منو حریص بار میاره تا بیشتر ازش بخوام آخه به قول استاد عباسمنش خدا بیشتر از من دوست داره من ثروتمند ،عاشق راستین، سلامت و بی نهایت آرامش و کلی چیزای دیگه داشته باشم

    از امروز بگم براتون

    من صبح بیدار شدم ،روز پدر بود برخلاف روزای پدر سال های قبل اصلا ذره ای دلتنگی نداشتم ،بابای من فوت کرده و من هر سال روزای پدر یکم دلگیر میشدم

    ولی امروز ذره ای دلگیر نبودم آخه مگه میشه هر لحظه با خدا حرف بزنی و شکرگزار این همه زیباییش باشی و دلگیر بشی

    البته شده که یه وقتایی با خدا حرف نزدم تو دلم و مشغول کاری بودم ولی بعد سعی خودمو میکنم هر لحظه به یادش باشم

    امروز من رفتم بهشت زهرا گفتم هم برم برای فاتحه هم پفیلا ببرم بفروشم و جاکلیدیای نقاشیمو ببرم

    این سوالم چند وقته برام پیش اومده که آیا رفتن ما به مزار و زیارت اهل قبور جریان درستش چجوریه؟

    من رفتم با خواهرم و وقتی رسیدیم وسایلامونو پهن کردیم جلوی یه صندلی همین که پهن کردم یه سرباز اومد و گفت جمع کن اینجا تو مزار شهدا ممنوعه

    من گفتم چرا من کاری نمیکنم که

    گفت ممنوعه نمیشه بعد گفتم باشه به زبون شهر خودم گفتم که باشه اشکالی نداره خدا بزرگه اینجا نشد ما میریم یه جای دیگه

    خدا روزیمونو میده

    بعد رفتیم من به خواهرم گفتم من میرم و یکم دستم بگیرم به آدما نشون بدم شما هم اینجا بشینین

    بعد یکم رفتم جلو تر دیدم یه خانم نشسته و اونم وسیله میفروخت گفتم خدا اینجا میشینم زنگ زدم آبجیم اومد

    با هم وایسادیم تقریبا یک ساعت اونجا بودیم و حدود 200 تمن فروختیم ، یهویی دیدم همون سرباز اومد و گفت من بهتون گفتم نمیشه میان وسایلاتونو جمع میکنن بعد شما اومدین اینجا

    منم گعتم خب شما اونجا نذاشتی اینجا که پیاده رو هست و مردم میرن میان

    خلاصه گفت جمع کن مقامای بلند تر از من بیان وسایلاتو میگیرن بعد ناراحت میشی

    بعدش من گفتم باشه جمع میکنم خدای من بزرگه اینجا نشد جای دیگه میفروشم

    من اینو گفتم یهویی دیدم گفت باشه وایسا ولی فقط 1 ساعت دیگه همینو که گفت ،یهویی گفت که بیا بزرگترای من اومدن من الان میرم از دور نگات میکنم ، ببین چجوری وسایلاتو میگیرن ازت گفتم نمیگیرن

    گفت میگیرن و رفت

    من دیدم اون خانم که وسیله میفروخت وسایلاشو برداشت سریع فرار کرد و ترسید

    یه لحظه ترسیدم ذهنم میخواست مجابم کنه که توام جمع کن برو ولی بعد بلافاصله گفتم نه خدای من بزرگه و من قدرت رو فقط تو خدا میبینم

    بعدش دیدم دارن نزدیک میشن باز یکم ترس ریزی اومد ولی خودمو کنترل کردم ذهنمو گفتم اینا که هیچ به قول استاد عباس منش اگه رئیس جمهورم بیاد من ترسی ازشون ندارم و با شجاعت حرفمو میزنم

    بعد که رسیدن گفتن خواهرم چرا وایسادی و اگه نری بزرگترای ما میان و از دوربین میبینن و به نظارت شهری میگن و میان وسیله هاتو ازت میگیرن

    بعد تو اون حین که اونا حرفشونو میزدن منم تو دلم با خدا حرف میزدم میگعتم خدا تو برام قدرتو باید الان نشون بدی که هم باورمو به قدرتت تقویت و قدرتمند کنی و هم باز هم قدرتتو به چشم ببینم و تسلیم تر باشم و قدم هام محکم تر بشه

    بعد یکی از همکاراشون که با لباس شخصی بود اومد و به گوش یکیشون گفت کاری نداشته باشین بذارین وایسن یه ساعت دیگه

    بعد اونا رفتن و اون سرباز گفت فقط یکساعت گفتم باشه و رفتن

    بعد چند دقیقه دیگه دیدم بازم اومدن اینبار با یه بزرگتر از خودشون

    اومد سلام کرد و شروع کرد که جمع کنید اینجا مزار شهداست و شما رو بذاریم اینجا بفروشین همه میان وسیله میفروشن و اگه دوست دارین بفروشین برین جلوی ورودی مزار اونجا هیچی نمیگن ،اینجا چون برای شهداست ما هم ماموریم و معذور منم گفتم باشه چشم جمع میکنیم و

    بعد بزرگترشون گفت که شمابرین اونجا اصلا هر روز بیاین بساط کنید من خودم میام ازتون ده تا میخرم

    وای یعنی الان یاد حرف زدنام میفتم فقط میخندم چرا؟ چون من امروز فهمیدم خیلی با طیبه سه ماه پیش فاصله گرفتم خیلی تغییر کردم خیلی شجاع تر شدم بعد من بلافاصله بعد اون حرفش گفتم باشه من جمع میکنم میرم ولی شما که حرفتو زدی گفتی خودت میای ده تا میگیری ده تا رو الان بگیر و اینو که شنید هیچی نگفت و رفت ،من برگشتم گفتم من دیگه نمیام اینجا چون فقط استثنا امروز روز پدر بود اومدم ،

    تو دلم گفتم من باقی روزا کارای دیگه دارم برای اهدافم حرکت میکنم و جای دیگه میفروشم

    بعد همکاری که با لباس شخصی بود بهش گفت که قبل رفتنش ،گفت من ازشون میگیرم تو الان کاری نداشته باش من بگیرم وسایلاشونو میرن

    اولش گفت که همه وسالاتو من ازت میگیرم ،شماره کارت بهم بده تا بعدا واریز کنم الان نمیتونم واریز کنم

    بعد من یه لحظه باز ذهنم خواست حرف بزنه گفت که نه اعتماد نکن بعد ازم شماره کارت خواست بهش کارتمو دادم دیدم ازش داره عکس میگیره که بعدا پول رو واریز کنه یه لحظه ذهنم گفت که نکنه اسمتو برداره و چون بزرگتر اوناست تعقیبت کنه باز ذهنم شروع کرد به حرف زدن زود ساکتش کردم

    گفتم ببین من همه چیو سپردم به خدا من دیگه به آدما اعتماد دارم ،دیگه از هیچی نمیترسم دیگه از هیچ پلیسی نمیترسم دیگه از اینا هم نمیترسم

    هیچ کس قدرتی نداره و یادت باشه ذهن من که قدرت فقط و فقط از آن خداست

    و بعد دیدم خانمش اومد و گفت شماره کارتتو بگو واریز کنه گفت 10 تا پفیلا و 10 تا جاکلیدی میخوام و 300 واریز کرد بهم

    و من انقدر خوشحال بودم و 300 هزار تمن انقدر خوشحالم کرد که خدا برام ثروت بینهایت داده مهم تر از اون

    قدرتشو بازم بهم نشون داد که ببین وقتی تو نترسیدی و قدرت رو به من دادی

    بزرگتراشون نتونستن هیچی به تو بگن که هیچ ،حتی یکی از بزرگترای سربازا 300 تمن هم ازت خرید کردن

    وای که چقدر حس خوبی داشت این قدرت و عظمت خدا رو دیدن

    بعد من فقط داشتم میخندیدم و فقط میگفتم خدایا عاشقتم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم ازت

    و بعد جمع کردیم و راه افتادیم که رفتیم از ایستگاه صلواتی دیدم آش رشته میدن گرفتم و رفتیم یه جا بشینیم ،من داشتم به فایل رابطه ما با انرژی که خدا مینامیم گوش میدادم که استاد عباسمنش میگفت خدا برای تو پدر میشه برای مشتری برای تو هنه چی میشه

    باوری که تو داری و اون دعا رو میکنی باعث میشه که بهش برسی

    مهم باوریه که تو داری

    و من فقط بی اختیار پشت سرهم خندیدم و گریه کردم و فقط گفتم خدایا سپاسگزارم تو برای من همه چی میشی تو برای من مشتری شدی

    قدرتتو نشون دادی

    همه چی تویی و داشتم اشک میریختم خواهرم گفت چی شد چرا گریه میکنی گفتم که قدرت خدارو دیدم دارم سپاسگزاری میکنم برای این همه قدرتش که وقتی قدرتو دادم بهش چقدر زیبا برامون مشتری کرد اون بزرگترای سربازو

    خدایا شکرت

    و من بعد اون گفتم خدا نظرت چیه اون 32 تا جاکلیدیامو برای روز پدر بدم برای پلیس یا نظافت کننده های داخل مزار انقدر خوشحال بودم انقدر بخشندگی خدارو دیدم قدرت خدارو دیدم

    گفتم خدا مگه میشه منم ازت یاد نگیرم این همه بخشندگی و فراوانی بودنت رو

    منم جاکلیدیامو هدیه میدم با این باور که باز هم قدرت میدی بهم جاکلیدی رنگ میکنم و بازهم میسازم

    و الان میبخشم برای تو هدیه میدم برای تو چون فراوانی هست بینهایت فراوانی هست بازم میسازم

    من چقدر امروز شگفتیاتو دیدم خدا

    امروز من دقیقا بغل خدا بودم دقیقا یکی بودیم

    و من وقتی رسیدم خونه یهویی یادم افتاد که وای خدای من

    من دیروز با پول یه جلسه کلاس رنگ روغنم که کنار گذاشته بودم ببرم شنبه سرکلاس تا به استادم بدم رو دادم به شرکت تو مسابقه طراحی طلا و جواهرات هند که 480 بود

    و بعد گفتم خدا من میسپرم به خودت شنبه کلاس دارم باید 300 تمن بدم به استادم خودت درستش کن

    و یه روز نگذشته خدا 300 کلاسمو داد

    و باز هم باورمو قوی تر کرد که فراوانی مشتری هست فراوانی نعمت و قدرت بینهایتش برای همه چی دادن تو زندگیم که من همه چیو دارم و طبیعیه که خیلی راحت هرچی بخوام داشته باشمش و بگم موجود باش موجود بشه

    قدرت دست خدای من و خودمه و من خالق زندگی خودم هستم

    عشق دارم ،سلامتی دارم ،ثروت دارم ،آرامش دارم همه چیو بینهایت دارم خدایا شکرت عاشقتم ماچ بهت

    امروز چه درسایی گرفتم از این ماجرا ؟

    یه درست بزرگ گرفتم

    که بیشتر باعث شد که از این به بعد به خدا اعتماد کنم و رهاتر بشم یاد حرف استاد عباسمنش میفتم وقتی میگفت وقتی من به خواسته هام رسیدم رهاتر شدم

    امروز یاد گرفتم رها تر باشم و بیشتر به خدا بسپرم و فقط با عشق قدم بردارم و از مسیر لذت ببرم

    یاد گرفتم حریصانه از خدا بخوام همه چیو که بینیازم کنه از همه چی

    بعد ما داشتیم برمیگشتیم از مترو یه خانم دیدم که از فروشنده های مترو بود که رگال آویزی چرخان دستش بود میخواست پله ها رو ببره بالا به دوتا پسر گفت که میشه ببرید پایین اونا برداشتن نمیتونستن بردارن من تو ذهنم گفتم که آخه دوتا پسر چجوری نمیتونن بردارن این که سبکه

    بعد که رسیدن به آخر پله خانم گفت که اگه خودم برمیداشتم زودتر میرسیدم بالا بعد دوباره خواست بره که سوار قطار بشه دوباره از پله ها از جلو من رفت بعد همون پسرا هم بودن گفتن کمک کنیم گفت نه ممنونم سنگینه نفس نفس زدین بعد دیدم خودش با یه دست برداشت و سریع رفت پایین بعد که رفتیم بشینیم تا قطار بیاد بهش گفتم چرا این حرفو گفتی چحوری خودت با یه دست برداشتی ؟

    گفت بیا بردار من رفتم بردارم دیدم نمیتونم حتی بلندش گفنم با تعجب پرسیدم چجوری بلندش میکنی گفت من انقدر تو مترو پله هارو رفتم و اومدن تا بازوهام ماهیچه هام قوی شده

    بعد گفتم یه سوال میشه بپرسم گفت بگو

    گفتم شما اولش که میخواستین کار کنین سختتون نبود گفت نه من از اول کار سنگین انجام میدادم دستام قوی هستن و بعد بازوهاشو نشون داد گفت دست بزن چقدر قویه و این باورو داشت که قدرتمنده و میتونه کار کنه میتونه وزن زیاد برداره و بعد گفت که اولین بار من با 8 میلیون کارمو شروع کردم و یه مدل مسواک گرفتم و اومدم تو مترو که بفروشم‌

    بعد با خودم همه رو آوردم مترو گفتم میفروشمشون و فروختمشون و بعد هی بیشتر و بیشتر گرفتم و متنوع تر کردن فروشمو و الان من تو خونه ام یه اتاق پر از جنس هست که میذارم هر روز تو رگال و میفروشم تو مترو

    و منیه خونه دارم و یه ماشین و کمک میکنم به خانواده ام

    یادم اومد که استاد میگفت با داشته هاتون از همون جایی که هستی شروع کن قدما یکی یکی بهت گفته میشه تو قدم بردار و باقی با خدا

    بعد یاد حرف استاد عباسمنش افتادم که جریان آزاد کردن پسر یه پیرزن که پادشاه زندانیش کرده بود و بهش گفته بود گار رو از پله ها بالا ببره

    بعد گفتم ببین این الان مثل اون پیر زن انقدر تلاش کرده و من الان لحظه آخر رو فقط میبینم و دارم تعجب میکنم که چجوری ده کیلو آهنو با یه دست برداشته

    و درسی که گرفتم ازش دقیقا این بود که حتی تلاش های ذهنی من هم برای کنترل ذهنم رو کسی نمیبینه به مرور زمان که یهویی باورام تقویت میشه و تکاملمو طی میکنم و به قول استاد تمام مولفه ها کنار هم میان و بوووووووووووم

    اونموقع هست که هرکس ببینه میگه چجوری تونست ،مثل خودم که بلند کردن رگال آهنی 10 کیلویی رو گفتم چجوری بلند کرد

    و من باز هم یاد گرفتم که اول قضاوت نکنم که مثلا بگم این که سبکه یا سنگینه

    همیشه میگفتم رگالایی که فروشنده ها میارن مترو سبکه ولی امروز گفتم نه چون خودم قرار گرفتم تو اون لحظه و فروشنده گفت بیا بگیر دستت ببین میتونی بلندش کنی ؟؟

    خدایا شکرت من ازش یاد گرفتم که تلاش کنم

    امروز این رو متوجه شدم که تلاشم برای قدم برداشتن ایده ها و اهدافم بیشتر شده و انرژیم بینهایت بیشتر شده

    امروز متوجه شدم یه طیبه دیگه ام و موفقیت هام هر لحظه داره بیشتر و بیشتر میشه و من موفق میشم نسبت به هر لحظه خودم

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم ازت

    امروز من به منبع به رب به صاحب اختیارم وصل بودم خیلی عمیق و خوشحالم و سپاسگزارشم ازش میخوام هر لحظه خدارو یاد کنم هرلحظه باهاش حرف بزنم

    برای تک تکتون عشق بی نهایت ،شادی و ثروت و سلامتی و آرامش بی نهایت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سیرا فرج پور گفته:
    مدت عضویت: 3613 روز

    با سلام به استاد عزیزم

    وقتی این فایل رو هم دیدم ابهاماتی که در فایل شماره 1 بود برطرف شد .

    از طرفی ما خداوند را یک سیستم میبینیم که یه جاهایی هم یک راهکاری برای برگشت از خطا وجود داره که میشه رحمان و رحیم بودن خداوند را اینجوری نشان داد .

    به عنوان مثال ما هرسیستمی رو که درنظر بگیریم اگر اصلا جایی برای برگشت از خطا نباشه از اونجا که این سیستم برای افرادی است که امکان خطا و اشتباه براشون وجود داره اگه نتوان بخشش و یا برگشتی برای اصلاح در نظر گرفت، دیگر کار کردن باهاش مشکل میشه و سیستمی بدون کاربرد می شود .

    و همه اینها رو اگه بصورت فرایندی ببینیم فکر کنم بهتر به نتیجه می رسیم .به این صورت که اگر یه ورودی داشته باشیم مثل اطلاعات یا رفتارها و بر روی اونها یک اعمالی انجام بشه در نهایت به یک نتیجه می رسیم که ممکن است خوب یا بد باشه که اون نتیجه هم با ورودی یک فرایند دیگه هست . و …….

    پس اگر بخشش و رحمان و رحیم بودن در این سیستم نباشد جای سوال دارد .

    در هر صورت این برداشت من بود .این حرفای استاد هم خیلی به دل من میشینه و ازش خیلی سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: