هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی

در دوره ۱۲ قدم، من هدفی مشخص کردم با عنوان: افزایش سطح انرژی جسمانی.
به خاطر استمراری که برای تحقق این هدف داشتم و ذهنم را برای هدایت به ایده های بهتر باز گذاشتم، به مسیر تحقیقاتی‌ای هدایت شدم تا نحوه عملکرد سیستم بدن را بشناسم؛ ناهماهنگی بین سبک زندگی امروزه را با ساختار ژن های بدن تشخیص دهم؛ رابطه بین این ناهماهنگی و بیماری های قرن اخیر را بفهمم؛ نقش حیاتی هورمون ها را در عملکرد اندامهای حیاتی بدن را درک کنم و بر این اساس، هدایت شوم به طراحی سبکی از زندگی که هماهنگ با عملکرد بدن و ساختار ژن هاست. سبکی که بدن را در حالت تعادل نگه می دارد و به بدن فرصت میدهد تا هر روز خودش را پاکسازی و ترمیم کند.
دوره قانون سلامتی” نتیجه‌ی این هدفگذاری و استمرار من در تحقق این هدف بود.

این هدف نه فقط زندگی من بلکه زندگی میلیونها نفر را متحول کرده است. آنهم نه فقط در حوزه سلامتی بلکه درباره نگاه آن‌ها به امکان پذیر بودن هر خواسته‌ای.

ما در دوره قانون سلامتی، شاهد نتایج معجزه آسای دانشجویان این دوره بوده ایم؛ شاهد امکان پذیر شدنِ ناممکن های بسیار بوده ایم:
از خانم‌هایی که از نعمت مادر شدن محروم بودند، اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به راحتی رویای مادر بودن را تجربه کردند.
افرادی که بیماری خود ایمنی خود را غیر درمان می‌دانستند و پذیرفته بودند که تا پایان عمر باید درگیر دکتر و دارو باشند تا این بیماری کنترل کنند اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به راحتی درمان شده اند.
افرادی که به خاطر باور جامعه پزشکی، با مشکل دیابت نوع ۲ کنار آمده بودند و تزریق انسولین جزئی از  زندگی روزمره آنها بود اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به زندگی طبیعی و سلامت خود برگشته اند.
افرادی که بارها سراغ رژیم‌های غذایی یا ورزش های سنگین رفتند تا مشکل چربی‌های اضافه را حل کنند اما نه تنها به نتیجه پایدار نرسیدند بلکه حتی به مفاصل خود آسیب زده بودند و در نهایت چاقی را به عنوان مشکلی غیر قابل حل پذیرفته بودند اما در دوره قانون سلامتی بدون ورزش سنگین و بدون گرسنگی کشیدن، فقط با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به راحتی آب خوردن به تناسب اندام و سلامتی کامل رسیده‌اند.

سفری که از ۱۲ قدم تا دوره قانون سلامتی طی کردم، درس‌های سازنده‌ای برایم داشت درباره هدفگذاری و نقش سازنده‌ی آن در زندگی. می‌توانی این درس‌ها را در مسیر هدف‌گذاری و تحقق اهداف خود به کار ببری:

درس اول:  وقتی هدف واضحی برای خود مشخص می‌کنی و برای تحقق آن هدف متعهد می شوی، به افرادی قابل اعتماد، مثبت نگر و آنهایی که قضاوت‌گر نیستند، آن هدف را اعلام کن. این کار باعث می‌شود در زمان‌هایی که انگیزه‌های شما کم می‌شود یا نزدیک است ناامید شوی و می‌خواهی بی‌خیال تحقق آن هدف شوی، به یاد بیاوری که به دیگران اعلام کرده‌ای و باید به عهد خود وفادار بمانی.

درس دوم: با ایده‌های اولیه، قدم اول را بردار اما به آنچه عقل تو از قبل مشخص کرده نچسب. ذهنت را برای هدایت به راهکارهای بهتر باز بگذار و به جریان هدایت اجازه بده تو را به مسیری هدایت کند که عقل تو توانایی درک آن را ندارد. این نگرش موجب می‌شود به ایده ها و فرصت‌هایی هدایت شوی که در ابتدای مسیر هیچ ایده‌ای درباره آن‌ها نداشتی و نمی‌دانستی این راهکارهای ساده و عالی هم می‌تواند وجود داشته باشد.

درس سوم: وقتی ادامه می‌دهی، نتایج خیلی زود پدیدار می شود. اول به شکل احساسات خوب مثل: حس پیشرفت، شور و شوق، هدفمند زندگی کردن و… وقتی این احساسات سازنده را به چشم نتیجه نگاه می‌کنی، به آنها قدرت می‌دهی تا قوی تر شوند و آرام آرام در زندگی‌ات ظاهر شوند. سپس همین نتایج کوچک، موتور انگیزه شما می‌شود برای ادامه دادن مسیر. سپس این استمرار ورزیدن نتایج را بزرگتر می‌کند و نتایج بزرگتر دوباره انگیزه‌ها را تغذیه می‌کنند و نتایج را باز هم بزرگتر می‌کند.

درس چهارم: آگاهی از الگوهای سازنده: خیلی مهم است که آگاه باشی که این نتایج از چه مسیری رخ می‌دهد تا بتوانی با تکرار آن الگوها، نتایج را تکرار کنی.

درس پنجم: برای اینکه به مسیر قبلی بر نگردی و آدم قبلی نشوی، باید الگویی که شما را به این هدف رسانده، تبدیل شود به عادت رفتاری شما و شخصیت شما. چون اگر به عادت‌های آدم قبلی برگردی دوباره نتایج از دست می‌رود. این رمز پایداری نتایج است.

درس ششم: وقتی به هدف می‌رسی، فقط این شما نیستی که از نتیجه آن هدف بهره‌مند می‌شوی، بلکه جهان اطرافت را نیز از آن نتیجه بهره‌مند می‌کنی. مثل دوره قانون سلامتی که به آرزوی صدها هزار نفر برای زندگی در سلامتی و تناسب اندام، واقعیت بخشیده است.
وقتی شما به موفقیت مالی می‌رسی، الگویی از امکان‌پذیری می‌شوی برای دیگران؛ شغل ایجاد می‌کنی برای دیگران؛ آسایش فراهم می‌کنی برای خانواده و …


برای بهره برداری از پیام این فایل، به سوال زیر فکر کن و در بخش نظرات به آن جواب بده:

سوال: چند هدف که در زندگی خود به آن‌ها رسیده‌ای را به یاد بیاور. چه الگوها یا رفتارهایی را می توانی شناسایی کنی که باعث دستیابی شما به آن اهداف شد؟ مواردی مثل:

  • چطور انگیزه‌هایت را حفظ می‌کردی؟
  • چطور ذهنت را برای ایده‌های بهتر باز می‌گذاشتی؟
  • چه نگاهی کمک می‌کرد تا بتوانی هدایت‌ها و نشانه‌ها را بهتر ببینی و دنبال کنی؟
  • چطور نجواهای ذهن را کنترل می‌کردی و در مسیر می‌ماندی؟
  • دیدن چه الگوهایی ایمان شما را درباره امکان پذیر بودن آن هدف تقویت می‌کرد؟

یا استفاده از قوانینی مثل:

  • تجسم نتیجه‌‌ی نهایی؛
  • دیدن کوچکترین نکات مثبت و پیشرفتها در مسیر و سپاسگزاری برای آنها؛
  • مقایسه نکردن نتایجم با دیگران و رعایت قانون تکامل؛
  • پرسیدن سوالات جادویی‌ای چون: چطور از این بهتر، چطور از این ساده تر؛

سپس بنویس چطور می‌توانی از این الگوها برای رسیدن به هدف فعلی خود استفاده کنی؟


منابع بیشتر درباره پیام این فایل:

دوره 12 قدم

دوره قانون سلامتی

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

602 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسن گرامی» در این صفحه: 5
  1. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم خانم نازنین

    سلام به دوستان عزیز سایت

    در رابطه با سوالاتی که پرسیدین دوست داشتم جواب بدم

    من چند سال پیش وارد شغل مشاور املاکی شده بودم ، هیچ شناخت و تجربه ای هم از اون کار نداشتم

    یادمه تا وقتیکه کارو یاد بگیرم و در کل تا حدودی راه بیوفتم 3 تا 4 ماه زمان برد ، یعنی من تا سه چهار ماه هیچ فروش آپارتمانی نداشتم و خب از اونور هم درآمدی نداشتم ، اون موقع خب مثل الان اصلاً نمیدونستم حقیقت جهان هستی چی هستش و چه قوانینی بر جهان حاکمه ولی از اینکه یکسری حرف ها رو که املاکی ها میزدن رو سعی میکردم که خیلی نشنوم ، الان که دارم می نویسم یادم افتاد ، یعنی من اون زمان سعی کردم یا حرف های که مشاوره‌ املاک ها در مورد کار میزنند رو نشنوم یا اینکه باور نکنم ، بیشتر زمان سعی می کردم توی املاک نباشم ، میرفتم آپارتمان های مختلفی رو بازدید میکردم ، یادمه تنها کسی که اون زمان بیشتر از همه خارج از املاک بود من بودم با دو سه نفر دیگه نهایتاً

    یعنی اینجوری نبود که بیکار بشینم توی املاک و به دری وری هایی که همکارا می‌زدند گوش کنم ، خلاصه بیشتر تمرکز من روی خودم و کارم بود چون میدیم که بیشترین کسی که در طول روز مشتری به پُستش می‌خوره خودم بودم ، که همین قدرت تمرکز هم در این مدتی که با استاد عباسمنش هستم درک کردم ، آهان اینم بگم که یه جورایی هدایت هایی که برای من میشد من چندان مقاومتی هم نمی کردم مثلاً رئیس املاک میومد به من میگفت روی فلان ملک هم کار کن من میگفتم باشه یعنی این نبود که بگم نه من اون ملک رو دوست ندارم و از اینجور حرف ها

    بازم میگم اون موقع من اصلاً با قانون جهان هستی آشنا نبودم

    من بعد از 3 الی 4 ماه اولین فروش آپارتمان رو در منطقه سیدخندان تهران سر سهروردی شمالی انجام دادم ، من زمانی تونستم ملک بفروشم که مشاوره های چندین ساله و با سابقه ی املاک تعجب کرده بودن ، چون بلاءاستثنا همه می‌گفتند بازار خرابه رکود شده یعنی همه این حرف ها رو میزدن حتی یادمه خودِ رئیس دپارتمان املاکی که من توش بودم جلسه میذاشت که مشاوره‌ های املاکش چیکار کنند تا توی این رکودی که همه ازش حرف می‌زدند و می‌نالند بتونند آپارتمان بفروشند یعنی اینقدر باورهاشون محدود بود که پذیرفته بودن که همینه دیگه کاریش هم نمیشه کرد خلاصه آقا من اولین آپارتمان رو که فروختم اینقدر خوشحال شده بودم که نگو ، رفتم برای خودم با اولین پول درست و حسابی که در آوردم یک موبایل خوب خریدم تازه از خوشحالی یکی از همکارام که با هم رفته بودیم پاساژ موبایل چارسو توی جمهوری تهران بردمش یه ناهار مشتی هم بهش دادم و گفتم بخور و حالشو ببر

    همون داستانی که استاد توی فایل تصمیمات احساسی بیان کردن حتی خوشحالی مون رو هم باید کنترل کنیم ، اون موقع من دیگه خیلی جوگیر شده بودم

    همین یه دونه فروش آپارتمان اینقدر به من انگیزه داد دقیقاً ماه بعدش هم من دو تا دیگه فروش آپارتمان داشتم ، تقریباً تعداد کمی از مشاورا می تونستند اون زمان با اون تقکر سمّی که مشاوران داشتن آپارتمان بفروشن یعنی نهایتاً شاید در ماه می تونستند یه دونه آپارتمان بفروشند چه برسه به اینکه بتونند توی دو ماه پشت سر هم فروش داشته باشند ، فروش هایی که واقعاً خداوند برام انجام می‌داد و من نمیدونستم ، باعث شد توی منطقه لااقل بین املاکی هایی که با املاک ما آشنا بشن من معروف بشم ، حتی مشاور املاکی ها دوست داشتند با من کار کنن ، تازه اون زمان من علاقه به اون کار نداشتم چون نمیدونستم علاقه ام چیه رفتم توی اون کار ، فکر می‌کردم مثلاً شاید کار مشاور املاکی رو دوست دارم

    ماه بعدش هم اگر اشتباه نکنم دو تا دیگه آپارتمان رو به راحت ترین شکل ممکن فروختم اون موقع توی ماه بهمن بودیم دو ماه قبل از عید نوروز ، یادم نیست به سال شمسی چه سالی میشه ولی یادمه به میلادی سال 2019 بودیم چون موبایلی که خریده بودم موبایل سال بود

    بهمن ماه که تموم شد دیگه من فروشی توی اسفندماه نکردم یکی از دلیل های واضحش شنیدن این جمله بود که “اسفندماه چون همه به فکر خرید عید هستن فروش نداریم تا حتی آخر بهار سال آینده”

    الان که توسط استاد عباسمنش با قانون آشنا شدم میفهمم که چرا اینقدر استاد عباسمنش تاکید دارند که هر چیزی رو نباید بشنویم و هر چیزی رو نباید ببینیم چون اینا ورودی های ذهن اند

    حالا نمیخوام در مورد این بنویسم که بعدش چه داستان هایی بخاطر این ورودی های نامناسب برام پیش امد ، خلاصه همون سال جدید رفتم تو در و دیوار

    فقط اینو الان من فهمیدم اگر همون تمرکز و همون اشتیاقی که چند سال پیش در زمانی که مشاور املاک بودم ، الان داشته باشم قطعاً نتایجم خیلی بیشتر از اون موقع ها میشه چون الان آگاهانه تمرکزم روی نعمت ها و ثروت ها و زیبایی ها و نکات مثبت هست ، ولی ببین چقدر تمرکز و شور و اشتیاق مهمه برای رسیدن به خواسته

    حالا استاد عباسمنش عزیز گفتن که در مورد اون هدف اصلی تون با آدمی که یه جورایی میشه گفت با من هم فرکانس هستش صحبت کنم

    در حال حاضر بیشتر میتونم با مادرم و بردارم که هر جفتشون توی سایت هستن هر کدوم هم دوره های استاد عزیز رو خریدن دارند روی خودشون به شدّت کار می‌کنند ، در مورد هدفم صحبت کنم

    حالا دوست داشتنم اینجا هدفی که برای خودم تعیین کردم رو بنویسم تا یادم باشه که توی سایت به بچه های سایت و به استادم هدفم رو گفتم پس باید نتیجه ی رسیدن به هدفم رو هم باید بیام داخل سایت با دوستای عزیزم در میون بذارم

    خب حالا هدفی که من برای خودم تعیین کردم چیه؟

    اینکه از لحاظ مالی پیشرفت کنم ، پیشرفت به معنای واقعی کلمه ، یعنی من اگر چند سال پیش که حقوق سه ماه یک کارمند اداری توی 3 ماه 10 میلیون هم نمی‌شده من توی 3 ماه 30 میلیون تومن از کاری که تازه بهش هیچ علاقه ای هم نداشتم در میوردم ، قطعاً الان خیلی راحت تر از اون موقع می تونم رشد مالی داشته باشم ، خداروشکر الان که به لطف دوره ی عزت نفس من پارسال تهیه کرده بودم دقیقاً همون موقع که داشتم توی دوره که کار می‌کردم خیلی طبیعی هدایت شدم به مسیر علاقه ام به کاری که بهش علاقه دارم حتی جهان برای اینکه من رو مطمئن کنه چندتا نشونه فرستاد که یکیش یک ایمیلی بود که من 6-7 سال پیش در مورد همین کاری که عاشقش هستم به یک شرکتی ایمیل زده بودم ولی بعدش که کلاً فراموشش کردم و هیچی به هیچی ، خداروشکر که الان توی مسیر علاقه ام هستم و قطعاً از همین چیزی که بهش علاقه دارم پول های خوبی می‌سازم ، اینو من اینجا نوشتم تا بعداً که خیلی زود هم هست نتیجه شو بیام بگم

    مرسی از استاد عزیزم بابت این فایل های ارزشمندی که برامون تهیه می‌کنند و طرح این مثال ها و سوالات فوق العاده که آدم مجبور به فکر کردن و نوشتن در موردشون میکنم

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام فرزانه خانم

    مرسی از کامنت قشنگی که گذاشتین

    حرف هایی که زدین ، هم خیلی با مزه بود و هم خیلی آموزنده

    اینکه در مورد اهمیت نداشتن حرف و نگاه دیگران نسبت به خودتون گفتین

    یاد خودم افتادم اتفاقاً ، من خب پسر لاغر اندامی هستم یعنی کلاً از بدو ورودم به این دنیای مادی لاغر بودم

    تا قبل از اینکه با استاد عباسمنش آشنا میشدم تقریباً هر کسی منو میدید میگفت چرا اینقدر لاغری و از اینجور حرف ها بعد منم بخاطر عزت نفس داغونی که داشتم حرفشون رو تاییدم می‌کردم حتی چند سال پیش ها هم پیش یه دکتر مثلاً تغذیه رفتم ، دکتره تنها برنامه ای که به من داد این بود که از صبح تا شب حتی توی خواب هم باید هر چی گیرم بیاد بخورم:|

    خلاصه اونو که من اصلاً اجرایی نکردم تا اینکه بعد از سال ها با استاد و آموزش های ارزشمندشون آشنا شدم و اولین دوره ای هم که خریدم دوره ی عزت نفس بود پارسال خریده بودمش

    دوره عزت نفس خیلی برام خوب بود واقعاً منو ساخت

    فرزانه خانم از وقتی ارزشمندی خودم رو فهمیدم و خودم رو همون جوری که هستم پذیرفتم دیگه واقعاً تمام کسانی که با من روبرو میشدن و به من میگفتن چرا لاغری و از جور حرف ها نه تنها دیگه اون حرف ها رو من کمتر شنیدم بلکه خیلی هاشون هم از زندگیم دور شدن

    خیلی هم طبیعی این اتفاق افتاد یعنی الان کامنت شما رو خوندم این موضوع یادم افتاد وگرنه اصلاً من بیشتر حرف هایی که مردم به من میزدن از ذهنم واقعاً کمرنگ شده و این نشون میده که چقدر من تغییر کردم

    و واقعاً خداروشکر با این هدایتی که از جانب خداوند بزرگ و بلند مرتبه شدم

    مرسی فرزانه خانم نازنین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام سید علی جان

    دوباره کامنتت رو دو بار خوندم

    خیلی باعث الگو گرفتن هستی

    راحت بودن با خودت

    تحقیقاتی بودنت توی زمینه های مورد علاقه ات

    و خیلی موارد دیگه

    سید جان یه چیزی که متوجه شدم مثل اینکه تو به سوره رحمان خیلی علاقه داری ، اونم بخاطر اینه که خیلی درکش کردی ، خیلی هم روون و ساده در مورد آیه ها توضیح دادی ، این نشون میده چقدر دنبال دلایل منطقی حتی توی قرآن هستی

    علی جان تحسینت میکنم بخاطر این شخصیت قوی و با ایمانی که از خودت ساختی ، تحسینت میکنم بابت دنبال کردن تک تک آرزوهایی که توی زندگیت داشتی ، تحسینت میکنم بخاطر اینکه هر الهامی بهت میشه بهشون عمل میکنی و شجاعت به خرج میدی

    تحسنت میکنم علی جان تحسنیت میکنم

    عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام به سعیده عزیز و خوش قلب و توحیدی و با شخصیت و با معرفت و با تمامی تجهیزات لازم برای یک جهاد اکبر دیگه 

    امیدوارم از هوای شمال نهایت لذتو ببری و کلی اتفاقات خوبو پشت سر هم تجربه کنی که میدونم همین اتفاق هم برات میوفته چون تا قبل از این هم همینطور بوده

    واقعیت چیزی برای گفتن ندارم

    توی کارم به یک مشکلی برخوردم که به ظاهر برای عقل من درست شدنی نیست و نجواها هم که داره همینجوری میان که حالا میخوای چیکار کنی!!!

    انگار که مثلاً تا الان من بودم که کاری کردم

    الانم که به شدت نشونه ها از در و دیوار داره میاد که رفتنمون از این شهر نزدیکه در حالیکه هنوز نمیدونیم قراره چه اتفاقی بیوفته ولی سعیده جان در مورد مهاجرتمون خیلی قلبم آرومه احساسم خوبه مخصوصاً که الان دیگه نزدیکش هستیم

    =================================

    چند روز پیش داشتم به صورت هدایتی آیاتی از قرآن رو میخوندم که به سوره یونس رسیدم

    قبلش یه چیزی بگم

    توی دنیای برنامه نویسی یک سری سایت های غولی هستند که بهشون مخزن یا repository گفته میشه ، این سایت ها مخزن میلیاردها کدهای نوشته شده و آماده ای هستش که توسط برنامه نویسان سراسر جهان در این سایت ها یا مخازن نگه داری میشن تا اگر کسی به یک قطعه کدی احتیاج داشت بتونه از این مخازن پُر از کد برای پروژه هاشون استفاده کنند

    البته من خودم خیلی کم پیش امده که اینکارو کنم ولی خب خیلی ها هستند که از این مخازن استفاده میکنند

    خب حالا اینارو گفتم تا بهت بگم که به نظر من قرآن مثل یک مخزنی از کدهای آماده ای هستش که تو میتونی با توجه به نیازت هر بار از این کدها (آیات) برای بهبود مسیر زندگیت استفاده کنی

    داشتم میگفتم

    چند وقت پیش من رسیدم به یک آیه ای از سوره یونس که نوشته بود

    ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا ۚ کَذَٰلِکَ حَقًّا عَلَیْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ (آیه 103 یونس)

    آن گاه ما رسولان خود و مؤمنان را نجات می‌دهیم، ما بر خود واجب کردیم که این چنین اهل ایمان را نجات بخشیم

    خب همانطور که خودت میدونی توی این آیه داره تاکید میکنه روی این موضوع ، یعنی نجات دادن کسانی که به خدا ایمان دارند

    بعدش امدم کلمه ننج رو توی قرآن سرچ زدم دیدم 75 مرتبه از این کلمه در آیات مختلف با توجه به شرایط و اتفاقات و موقعیت هایی که افراد با ایمان توش قرار داشتند استفاده شده

    البته من دقیقاً نمیدونم ریشه کلمه نجات در قرآن چیه ولی فکر میکنم همین کلمه سه حرفی باشه

    مثلاً توی این آیه خدا میگه:

    فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَکَذَٰلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ (آیه 88 انبیاء)

    پس ندایش را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم؛ و این‌گونه مؤمنان را نجات مى‌دهیم

    توی این آیه در اصل در مورد یک غم و اندوهی میگه که خدا اون فردِ با ایمان رو از اون شرایط نجات میده یعنی نجوایی که خودِ خدا کمکت میکنه تا بتونی ازش خلاص بشی یا از یک ناراحتی یا هر چی که مربوط به این موضوع میشه یعنی مربوط به یک اندوهی که بعد از یک اتفاقی ایجاد شده ، خدا اون آدم با ایمانو توی در این آیه میگه ما نجات میدیم

    یا توی آیه دیگه خدا میگه:

    ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ ۚ أَلَا لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ (آیه 62 انعام)

    سپس [همه] به سوی خدا، سرپرست و مولای به حقّشان بازگردانده می شوند. آگاه باشید ، فرمانروایی و حکومت مطلق فقط ویژه اوست؛ و او سریع ترین حساب گران است

    قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَٰذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ (آیه 63 انعام)

    بگو: چه کسی شما را از تاریکی هایِ خشکی و دریا نجات می دهد؟ در حالی که او را [برای نجات خود] از روی فروتنی و مخفیانه به کمک می طلبید؛ [و می گویید] که اگر ما را از این [تنگناها و مهلکه ها] نجات دهد، بی تردید از سپاس گزاران خواهیم بود

    توی این آیه دیگه داره در مورد بدترین شرایطی که یک کسی میتونه توش قرار بگیره میگه ، یعنی کسی که با افکار شرک آلود خودش به تَهِ خط میرسه ، میگه حتی اگر توی این شرایط هم بودی خدا چیکار میکنه؟؟؟

    قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْهَا وَمِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ (آیه 64 انعام)

    بگو: خدا شما را از آن [سختی ها] و از هر اندوهی نجات می دهد، باز شما به او شرک می ورزید

    در ادامه آیه داره میگه ، خدا شمارو نجات میده از هر سختی و اندوهی که هست ولی باز مشرک میشی

    توی آیه قبلی اگر دقت کرده باشی چی داره میگه؟

    میگه که اگر ما را از این [تنگناها و مهلکه ها] نجات دهد، بی تردید از سپاس گزاران خواهیم بود

    یعنی در اصل اینجا داره درخواست نجات از خدا داده میشه ، زمانیکه درخواست میکنی توسط خداوند نجات پیدا میکنی

    حالا چه زمانی درخواست میکنی؟

    زمانیکه میدونی کاری از دست تو بر نمیاد و تسلیم خدا میشی

    تسلیم میشی تا هدایت بشی

    ای خدا چقدر این آیات به آدم امید میده ، چقدر ایمان به خداوند رو در قلب آدم زنده نگه میداره ، به خدا همین الان چقدر آرومتر شدم سعیده جان

    فَافْتَحْ بَیْنِی وَبَیْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِی وَمَنْ مَعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (آیه 118 شعراء)

    پس میان من و آنان چنانکه سزاوار است داوری کن و من و کسانی که از مؤمنان با من هستند از چنگ آنان نجات ده

    توی این آیه در اصل داره در مورد نوح صحبت میکنه ، وقتی همه به خونش تشنه شدند نوح باهاشون درگیر نشد ، نوح نیومد باهاشون بحث کنه بگه نه حرف من درسته در عوض امد به خداوند گفت منو کلاً از دست اینا نجات بده تموم شد و رفت

    خدا چی میگه؟

    فَأَنْجَیْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ (آیه 119 شعراء)

    پس او و کسانی را که با او در آن کشتی مملو [از سرنشینان، جنبندگان، متاع و ابزار] بود نجات دادیم

    میبینی سعیده جان توی این آیه هم باز هم نجات دادن افرادی که به خدا ایمان دارند زمانی اتفاق افتاد که اونا درگیر نشدن و از خدا درخواست کردند و خدا هم بدون اینکه اونا کاری بخوان انجام بدن نجاتشون داد

    به همین سادگی حتی در مورد نجات خواستن از خدا ، خدا نجات میده اون آدم با ایمانی رو که از خدا درخواست نجات میکنه

    شرطش آرامشه

    البته که خیلی سخته

    مثل نجواهایی که برای همه مون میادش

    اینم هدایت خدا بود فقط برای اینکه لحظاتی توجه ام رو بذارم روی خودش ، روی ارباب ، روی کسی که قدرت داره ، نه منی که هیچی از خودم ندارم 

    معلومه که وقتی به عقل خودم میخوام دنبال راه حل باشم نه تنها به هیچ راه حلی نمیرسم بلکه بیشتر استرسی و نگران میشم ، چرا ؟؟

    چون که به هیچی خودم تکیه کردم ولی وقتی روی ربّ حساب میکنم و توجه ام رو میذارم روی خدا ، در اصل قدرتی رو دارم که توانایی انجام هر کاری رو داره و راه حل هر مسئله ای رو هم داره

    باید هم اینجور باشه ، مثل اینکه اون اربابه هاااا داداش:))))

    سعیده عزیزم از خدا میخوام همیشه تنت سالم باشه و روز به روز در جریان هدایت های خدا ، تنظیمِ تنطیم باشی

    اون خداست که جریان داره ، وقتی رها باشم منو با خودش میبره 

    به کجا؟

    نمیدونم

    فقط میدونم هر جاییکه منو ببره اونجا بهشته

    منتظر خبرهای خوبت هستم خواهری

    از کامنت هایی که برای دوستان نوشته بودی متوجه شدم شمال برگشتی ، انشالله که خیره

    هر چی پیش بیاد خوش بیاد

    در پناه ربّ العالمین باشی سعیده جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  5. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام به معصومه خانم باشخصیت و مهربان و توحیدی

    ارادت

    ممنونم که از قلبتون برای من نوشتین

    بسیار لذت بردم از نکات طلایی که گفتین

    من خودم قرآن رو چندان نمیتونم متوجه بشم مثلاً همین دیشب از خدا هدایت خواستم که منو به آیاتی از قرآن هدایتم کنه تا آیات قرآن رو بخونم و باورهامو درست کنم

    منو به سوره ص هدایتم کرد از آیه 31 به بعد شروع کردم به خوندن واقعاً هیچی نفهمیدم حتی به خودِ خدا گفتم خدایا اصلاً من نفهمیدم توی این آیات چی گفتی!

    تنها چیزی که فهمیدم این بودش که آخرای آیات سوره ص خیلی واضح و محکم گفت روزی ما تمام نشدنی است ، همین

    من در کامنت های قبلیم هم ، آیات قرانو نوشتمو در موردشون توضیح دادم و بعد دوستان زیادی امدن برام نوشتن که شما خیلی خوب درک کردی ، در حالیکه من هر آیه ای که از قرآن میخوام بنویسم به خدا میگم:خدایا منو هدایت کن از اینکه درک بیشتری نسبت به قانون و آیاتی که در قرآن هست داشته باشم و کاملاً با هدایت های خودش مینویسم

    بابت همین اکثر موقع ها قبل و بعد از انتشار کامنتم در سایت ، خودم چندبار کامنتمو میخونم تا ببینم خدا برای من چه هدایتی گذاشته تا بهش عمل کنم

    خداروشکر میکنم که کامنت من باعث شد شروع جدی شما برای درک آیات قرآن باشه ، انشالله که در این مسیر بتونید کلی باورهای قدرتمندکننده رو توسط آیات قرآن در ذهنتون بسازید

    بهتون پیشنهاد میکنم اگر دوره مقدس 12قدم رو ندارید ، حتماً اولین قدم رو تونستین بخرید و کار کنید چون من خودم با جلسات قرآنی 12قدم شروع به جستجو در آیات قرآن کردم ، خیلی عالیه خیلی

    از خدا براتون بهترینِ بهترین هارو میخوام معصومه خانم نازنین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: