استاد عزیزم خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم برای وجود دست قدرتمندی بنام آقای عباسمنش که خداوند منو در فرکانسش قرار داد و چقدر قشنگ و دقیق بیان کردید
من چند وقت پیش از روی عقل کل شروع کردم به نوشتن ترمزهای ثروت،تمام کامنتها رو با دقت خوندم و هرآنچه فکر میکردم کوچکترین مقاومتی برام ایجاد کرده رو نوشتم (حدود ۲۱۳ مورد نوشتم، البته گاهی یک ترمز رو به اشکال مختلف که بچه ها ذکر کرده بودن مینوشتم) بعد که خواستم باورهای قدرتمند کننده شو بسازم دیدم تا اصلی ترین ترمزم رو برطرف نکنم( که مربوط میشد به ایمان و درک قوانین ثابت و بدون تغییر جهان و دیدگاه اشتباهم نسبت به خدا) نمیتونم هیچکدوم از باورهای قدرتمند کننده رو بپذیرم چون در نهایت ته دلم به این ترمز میرسیدم و باز آرامشه نبود، پس تصمیم گرفتم روی این مورد کار کنم که سرچ کردم توی عقل کل و توسط کامنت چندتا از دوستان هدایت شدم به کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم”
و خداروشکر این کتاب رو قبلا با خواهرم خریده بودیم، پس شروع کردم با دقت به خوندن و نوشتنش( چون خیلی عادت به نوشتن دارم و بنظرم قلم خیلی مقدس و قدرتمنده)
هرچی میرفتم جلو سوالاتم بیشتر میشد و مقاومتهای قبلیم بیشتر میومدن که نزارن بپذیرم اما با همسرم صحبت میکردیم و اون قضیه رو به جالش میکشیدیم و حل میکردیم( چون ایشونم همزمان کتاب رو خوند) و هرچه به آخر کتاب میرسیدم به جواب سوالام میرسیدم و خیالم راحت تر میشد
میدونید استاد همیشه وقتی شما میگفتین جهان یه سیستمه و احساس خداوند دخیل نیست خیلی مقاومت داشتم و نمیخواستم بپذیرم که خدا اون آدم قدرتمنده زندگیم نباشه( ترمز عدم مسئولیت پذیری نسبت به وقایع زندگی)
نمیخواستم بپذیرم ناخواسته هام عذاب الهی نیست بلکه از فرکانس خودمه و میخواستم همیشه گردن خدا بندازم تا خودمو تبرئه کنم و اینجوری همیشه دید حال گیری به خدا داشتم که آره دوست داره حالمو بگیره یا مثلا با مظلوم نشون دادن خودم تو وقایع مختلف بگم خدا دیگه دلت نمیسوزه بسه دیگه..
خلاصه همش فرار میکردم از این دیدگاه شما اما وقتی دیدم انقدر این دیدگاهم عمیقه که نمیتونم بخاطرش رو باورهای دیگه م کار کنم ( مثل احساس ارزشمندی، باور فراوانی) تصمیم کرفتم برم تو دلش
برم ببینم حرف حساب خدا و دنیا چیه
و دیدم چقدررررررررررر خداوند عادل تر و با معرفت تر از چیزیه که فکر میکردم و این ترس از خدا در من تبدیل شد به ترس از فرکانسهای خودم
امیدم به اون خدایی که قدرتمنده و احساسی و ممکنه جواب اشک و آهم رو بده تبدیل شد به امیدواری به قوانین بدون تغییر خداوند،
یا یه جاش که گیر اصلیم بود این بود که نمیتونیتم بپذیرم خدا توجهی به من نداره چون همه ما آدمها ذاتا عاشق توجهیم عاشق تشویقیم و عاشق امیدوار بودن، میگفتم اگه خدا کاری به کارمون نداره و همه چیو سپرده به قانون( با دید انسان بودن خدا که چقدر سنگدله و بی تفاوت) پس من دید سیستمی بودن جهان رو دوست ندارم من خدای بی تفاوت دوست ندارم من خدای مهربون میخوام خدایی که دستمو بگیره و کمکم باشه ، پس من به چی امید ببندم وقتی خدا منو نمیبینه و فقط قوانینشو میبینه، اما الان فهمیدم که اتفاقا اکه من راه درست رو برم اگه حرکت کنم خدا هم بیشتر ازم حمایت میکنه( هوووراااا پس خدا منو میبینه و نسبت به من بنده بی تفاوت نیست اما نه از روی احساس(دید قبلیم) بلکه از روی قانون( دید فعلیم) یعنی طبق قانون جهان، خدا از رشد و پیشرفت بیشتر حمایت میکنه و رحمانیتش مخصوص مومنان و کسانیه که در فرکانس خوب هستند،
پس حالا که میدونم این قضیه ترمز بزرگم بود و درست کردنش میتونه برام انگیزه بزرگی باشه مدام به خودم میگم اگه خدا مهربونه رو میخوای اگه کمکشو میخوای اگه تشویق و حمایتشو میخوای برو تو فرکانس خوب ببین چه میکنه برات(نه فقط برای تو بلکه برای همه اونایی که این راهو رفتن و این یه قانونه نه یه احساس )
راستش هنوز صد در صد منطقیش نکردم و هنوزم گاهی یادم میره و اون مقاومتهای چندین ساله سراغم میان که خوب طبیعیه چون من چند روزه تازه اینایی که نوشتمو درک کردم و هنوز کلی باید تمرین کنم اما همینکه فهمیدم قضیه چیه خیلی احساس بهتری دارم و دیگه از شناخت خدا و قوانین فرار نمیکنم بلکه دلم میخواد برم تو دلش و هرروز انگیزه بیشتری برای حال خوب در خودم ایجاد کنم
صبحها به عشق کشف کردن قوانین و کار کردن روی ترمزهام بیدار میشم ( در حالیکه مدتها بود بی هدف شده بودم هدف داشتم اما با کلی ترمز که نمیذاشتن قدم از قدم بردارم، کلی ایده و استعداد که فقط تو وجودم خاک میخورد و بلا استفاده مونده بود اونم بخاطر وجود باورهای محدود کننده و عدم کنترل ورودیهام)
الان علت اینکه به این فایل هدایت شدم این بود که تو کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم توصیه کردید این فایل و گوش بدیم من به محض تموم کردن کتاب اومدم این فایل و گوش دادم چون میدانم اینها نشانه هستند میدونم که باید تک تک خرفاتون رو گوش بدم و با هر سرنخی که بهم میدین برم جلو و قدم به قدم باورهای قبلیو بشکنم و منطقی کنم
الان خیلی دلم خواست سیر تکاملی این چند روزمو کامنت بزارم چون شما گفتید قدرت کامنت نوشتن رو دست کم نگیرید
استاد من دیگه تمام سرنخ ها رو میگیرم چون به تضاد خوردم چون فهمیدم واقعا حرفاتون وحی منزله چون این حرفها بهتون الهام شده پس الان داره به منم الهام میشه و باید براش ارزش قائل باشم و اگه بازم بخوام مثل قبل فقط شنونده باشم و نه عمل کننده ، طبق قانون جهان و چیزی که خودم تجربه کردم حتی ثابت هم نمیمونم بلکه افت میکنم چون جهان در حال پویاییه نه سکون و ما یا در حال رشدیم یا افول، پس اگه حرکت نکنم اوضاع از اینم که هست ناخوشایندتر میشه
الان دیگه خاک روی هدفام داره کنار میره
بخدا دلم براشون خیلی تنگ شده بود و دارم تازه به یادشون میارم دارم بهشون بها میدم بهشون فکر میکنم بهشون ارزش میدم و ازشون میخوام منو ببخشن که سالها با وجود اینهمه توانایی و استعداد بهشون توجه نکردم، در واقع بهشون فکر میکردم اما در مسیر اشتباه و با باورهای اشتباه که دورتر و سخت ترشون میکرد ازم
الان بجای اینکه فقط طبق روال قبلم بهشون نگاه کنم و حسرت بخورم که چرا نمیتونم برم سمتشون و بخاطر همین ترجیح بدم بهشون فکرم نکنم
،دارم میرم سمتشون، چون میدونم اونا هدفهای منحصر به فرد خودمن. اونا منتظر من هستن که تو این دنیا متجلی شون کنم
و لبخند و شوقشونو برای بزودی متولدشدنشون تو این دنیا دارم حس میکنم
خدایا شکرت
وقتی سوال این فایل رو دیدم و تو دفترم نوشتم، قبل از شنیدن فایل شما جوابشو نوشتم:
«چون ما با ثروتمند شدن به گسترش جهان کمک میکنیم»
و وقتی شما جوابو گفتین کلی ذوق کردم مه خدایا شکرت قانون رو درست فهمیدم پس راهم درسته و همینو ادامه بدم
تو این فایل بازم قانون بدون تغییر خداوند رو یادآوری کردید بازم هم از مشیت الهی گفتید
و باز برام تکرار شد و تکرار موجب تثبیت میشه( تو کتاب گفتید تکرار تکرار و تکرار یکی از رموز قرآنه )
و نکته بسیار بسیار بینظیر تر این فایل برام این بود که :
« وقتی بدنبال تجربه کردن خودت باشی، بدنبال رشد و پیشرفت باشی و حرکت کنی، سیستم بشدت ازت حمایت میکنه،دیگه با انگیزه میخوابی و بیدار میشی، دیگه جهان کار الکی برات نمیسازه و همیشه حالت خوبه ، هم خودت از رسیدن به خواسته هات کیف میکنی هم خدا از گسترش جهان توسط تو»
الان میخوام طبق سرنخ بعدی شما برم کامنتهای کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو بخونم مطمئنم بچه های دوست داشتنی و عزیز سایت به لطف هدایت خدا کلی حرف قشنگ برام دارن و بازم بیشتر و بیشتر قانون برام تثبیت میشه و ترمزی اگه مونده باشه در این مورد هم برطرف میشه به امید خدا
قول میدم قدم به قدم سیر تکاملیم رو توی سایت یادداشت کنم
☘️خدایا ازت ممنونم که قدم به قدم کنارمی و منو در فرکانس آگاهی قرار دادی، منو در بهترین زمان در این دنیا قرار دادی و در بهترین کشور که تا چشم باز کردیم اسم تو بود و یاد تو
☘️استاد ازت ممنونم که قانونو بهمون یاد دادید، که عمر گذاشتین برای فهمیدن این قوانین و چه سخاوتمندانه دارید اونو با زبان بسیاااار ساده به ما انتقال میدید و شدید پیامبر زمان ما ( همیشه بچه بودم میگفتم اونا که زمان پیامبر زندگی میکردن چه خوش بحالشون بوده که یکی مستقیم حرفای خدا رو براشون میاورده و الان میدونم خودم در چنین دورانی هستم، البته که خداوند طبق قوانین جهان با هدایتش با تک تک ماها مثل پیامبر مستقیم صحبت میکنه اما اینارو به یمن حضور استاد عزیزمون فهمیدیم که دست خدا شدن و پیامبر زمان ما تا به این آگاهی برسیم)
و ممنونم که با این سایت فضایی مقدس ایجاد کردید که اجازه میده قدم به قدم سیر تکاملمو پیدا کنم و اینجا ثبت کنم( وقتی به این فکر میکنم که تو این سایت چه فرکانسهای قدرتمندی هر لحظه ثبت میشه دیدگاه من به این فرکانسا مثل قلبهاییه که تو لایو اینستاگرام پشت سرهم میان بالا حس میکنم اینجا همونجوری فرکانسا دارن مثل قلب پخش میشن دور و برمون و چقدر میتونه حضور در این سایت پرقدرت و ارزشمند باشه برای تک تکمون، خدایا شکرت)
☘️خانم شایسته عزیزم ازت ممنونم که سایت رو انقدر نظم دادید که راحت به هر فایل در هر موضوعی که مدنظرمونه به راحتی دسترسی پیدا کنیم و همچنین قلم درخشانتون تو سایت همیشه کلی برامون درس ارزشمند داره
☘️دوستان عزیز و ارزشمندم ازتون ممنونم که وقت میزارید و نظرات مقدستونو مینویسید و کمک میکنید که کنار هم بتونیم راحت تر مسیرو پیدا کنیم و طی کنیم
هدایت ویژه الهی،آرامش،ثروت ،موفقیت،سلامت و سعادتمندی رو برای تک تک مون میطلبم
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD275MB23 دقیقه
- فایل صوتی چرا خداوند بیشتر از ما می خواهد که ثروتمند شویم؟21MB23 دقیقه
سلام بر معجزه زندگی من!!!اگر بخوام از روزی که شما رو شناختم تا به امروز کل تغییراتم رو بگم خیلی زیاد میشه ولی من بحث مالی برام حدیدا خیلی مهم شده بود و تمرکزم رو این بخش بود بنابراین فعلا نتایج مالیم رو میگم هرچند خیلی کمه ولی خب من دارم تکاملم رو طی میکنم و نیاز هست که همین روند رو پیش ببرم. من در امد ماهیانه ام صفر بودخب؟؟؟حدود سه سال هست که شما رو میشناسم و حدود یک سال هست که روی بحث مالی تمرکز کردم البته خیلی مثل شما خوب عمل نمیکنم ولی خب بهرحال نتیجه گرفتم. من در حالی که داشتم پایان نامه ارشدم رو کار میکردم به این فکر میکردم که چکاری میتونم انجام بدم که در امد زایی داشته باشم در حالی که به پایان نامم اسیب نرسه. چند جا دنبال کار گشتم پیدا نکردم. نشستم فکر کردم گفتم اون چه باوری تو من هست که باعث میشه سر کار نرم؟؟؟و فهمیدم باور به اینکه اگر برم سر کار به درسم لطمه میزنه باعث میشه که نرم سر کار و کار پیدا نکنم.یه باور غلط دیگه این بود که من که هنری ندارم که بخوام کار پیدا کنم چون هنوز دانشجو هستم حتی نمیتونم به مدرک تحصیلیم تکیه کنم و برم سر کار. این دوتا ترمز شدیدا جلو من رو گرفته بود. اومدم و با کمک فایل های شما روی خودم کار کردم. به خودم گفتم ببین حتما نباید مهارت خاصی بلد باشی تا پول بسازی بلکه از ساده ترین کار هم میشه پول ساخت و چند تا مثال برای خودم زدم و چندین روز و ماه تکرارش کردم البته یسری نتایج کوچیک هم میگرفتم مثلا برای تدریس در حد چند ساعت دعوت شدم و خب یک مقدار خیلی کمی بهم پول دادن بنابراین در امدم از صفر گذشت و به درادمد خیلی خیلی کم رسید .گذشت و گذشت و من روی این باور که تو میتونی هم سر کار بری هم پول در بیاری کار کردم. به خودم گفتم.
چه کاری هست که میتونم انجامش بدم بدون اینکه از خونه برم بیرون و بتونم از اوقات فراغتم پول در بیارم؟ و البته این سوال رو هم از شما یاد گرفتم که از خودم بپرسم. خلاصه گذشت و گذشت من نشونه های خیلی کوچیکی میدیدم.مثلا وقتی میرفتم بیرون دو بار پول پیدا کردم ولی مقدارش خیلی کم بود یا وقتی میرفتم یجایی بحث پول و خوبی های ثروت میشد که من اینها رو یه نتیجه میدونستم.
تا اینکه این ایده بهم الهام شد که تایپ کنم و پول در بیارم ولی خیلی دنبال کار تایپ گشتم ولی پیدا نکردم. البته اینم بگم من حسم بعضی وقتا بد میشد و همیشه خوب و خوشحال نبودم.
گذشت و گدشت تا یک کار داخل منزل پیدا کردم که چون حقوقش کم بود هیچکس حاضر نمیشد اون کار رو انجام بده ولی من قبولش کردم و گفتم باید قدم اول رو بردارم تا قدم دوم بهم گفته بشه(طبق حرفایی که از شما یاد گرفته بودم عمل کردم).و قول دادم جوری کار رو مدیریت کنم که به درسم لطمه نزنه. یک ماه و نیم داخل اون کار بودم ولی از حقوقش راضی نبودم. تا اینکه باز اومدم سراغ حرفای شما و یجا توی ویس هاتون گفتید که وقتی وارد یک کاری میشد به تضاد بر میخورید و بعدش سعی میکنید تضاد رو رفع کنید فهمیدم من به تضاد بر خوردم و اون تضاد حقوق کم و ساعت کاری زیاد هست. و باز از شما یاد گرفتم که از خدا در خواست کنم ولی به خواسته ام نچسبم.رو کردم به اسمون گفتم خدایا میشه یه شغلی بهم بدی دو برابر قبل بهم پول بدن؟ و ساعت کاریش کمتر باشه؟ البته این حرف رو زمانی زدم که در امد ماهیانه من نسبت به قبل بهتر شده بود یعنی تقریبا بیست و یک برابر شده بود اما این بیست و یک برابر شدن در واقع خیلی کم بود چون من در امد اولیه ام خیلی کم بود. وقتی درخواست یک کار با حقوق بیشتر رو کردم. فرداش بهم الهام شد برو توی گوگل سرچ کن کار هست. وقتی رفتم سرچ کردم دقیقا یک کار پیدا شد که سه برابر
کار قبلی بهم حقوق میدادن و ساعت کاریش بهتر کار قبلی بود و به درسم لطمه نمیزد و بنابر این طبق صحبت هام اول در امد اولیه من نزدیک صفر بوده و بعدش بیست و یک برابر مقدار اولیه شده و طی چند روز سه برابر میزان قبلی
شده. و این ها همه در حالی هست که من از اتاقم هم لازم نیس پامو بزارم بیرون. و به درسم هم لطمه نمیزنه. باز هم میخوام روی خودم کار کنم و با نتایج بزرگتر بر میگردم و مینویسم.دوست دارم استاد جان .و از خدا بابت همه مهربونیش متشکرم