چرا خداوند بیشتر از ما می خواهد که ثروتمند شویم؟ - صفحه 22

سلام خدمت دوستان گرامی و استاد و پیامبر مهربان من آقای عباس منش عزیزم و مریم شیرین جانم

من یک خانم افغان هستم و ایران بدنیا امدم و 37سال همینجا زندگی میکنم با مادرم

من از موقعی که یادم فقط یک چیز رو از خدا خواستم و میخوام مهاجرت و رفتن از ایران به هزاران دلیل که برای خودم خیلی منطقی و برای بقیه نامفهوم و غیر قابل درک

اما خواسته خودم ارجحیت داره به نظر بقیه البته نظر بقیه هم محترم برای خودشون ذهنم درگیر خیلی چیزهاست این کامنت هم شاید ربطی به صحبت های استاد عزیزم نداشته باش اما یه چیزی تو دلم بود گفت آناهید بنویس بزار اروم بشی بزار با خودت و مردم جهان در صلح باشی

من در صلح هستم اما چرا واقعا چرا بعضی ها همیشه با جنگ و ستیز هستن با همه چرا ذهن های مریض شون رو درمان نمیکنن همسایه ما یک ایرانی هست و خیلی ادم اسمش نمیدونم چی بزارم انسان یا آدم یا فقط یه موجود با دست و پا که هیج عقلی نداره کسی که با غرور بیجا و لج بازی میخواد حرف خودش رو به کرسی بشون و ثابت کن به خودش که تو یک مهاجر هستی و هیج حقی نداری توی مملکت ما و من هستم که صاحب همه چیز هستم من قدرت مطلق هستم و تو پایین تر از من قرار داری چرا چون مهاجر و اتباع هستی این طرز فکر شاید 80درصد ایرانی های داخل ایران باش نمیخواد متوجه بش که من دارم مالیات میدم دارم کار میکنم و به دولت شون دارم برای هر نفسی که می کشم پول میدم و حق من که در قبال مالیات که میدم زندگی کنم به معنای واقعی زندگی کنم نه عذاب بکشم نه تحقیر بشم به جرم مهاجر بودن اون هم مستاجر مثل منو مادرم اما حرف اون خریدار داره پیش صاحبخونه و هم وطن های خودش چون اون ایرانی و من افغان من و مادرم یک زن هستیم و خواهی نخواهی در برابر فریاد مرد شکننده ما پناه مان فقط الله یکتاست امروز که این کامنت نوشتم 3 ماه در این خانه هستیم که شب ها ساعت های 2 نصف شب با سرو صدای اونا بیدار میشم و دو شب که از معده درد و ترس اصلا خوابمان نمیبره چرا چون پسرش ساعت 2 نصف شب با لگد به درو و دیوار ما زد و داد و بیداد کرد منو مادرم هم از ترس هیچی نگفتیم چرا چون ما افغان هستیم و اون ایرانی به صاحبخونه هم گفتیم گفتن اونا لج کردن چون نمیتون قبول کن یک افغان بخواد حقش رو بگیر و اگر اعتراضی بکن دفعه بعدی بیشتر صدمه میبین و باید سکوت کن و هر چی اون میگ ما باید گوش کنیم کوچکترین اعتراض برابر با هر شب لگد به درو دیوار خونه ما ترسیدن منو مادرم هست سوال👈1 میشه بهم بگید ایراد کاررمن کجاست که همچین همسایه ای رو جذب کردم

2 با این استرس که هر لحظه و هر شب دارم چجوری احساس خوب داشته باشم

3 منکه عاشق اینم که شب ها 11.30 بخوابم در آرامش و سکوت تا صبح ساعت 5 بیدار بشم بعد نمازم شکرگزاری هام و نو دفترم بنویسم

4 منکه همیشه نگران مادر تنهام هستم که توی خونه و سرو صدای این ادم های بی ملاحظه رو تحمل کن

من از دوستان محترم که داخل سایت هستن معذرت میخوام چون میدونم همه شما هدایت شده هستید این سوال ها و کامنت رو نوشتم که میدونم شما خوبان با همه در صلح هستید و میدونید هیج ملیتی برتری نسبت به بقیه ندارن امیدوارم منو راهنمایی کنید جواب سوال های احتمالی میدم روز اول نگفتن 5 نفر هستن و با سرو صدای زیاد و شب ها بیدارن تا ساعت 4 و تا 11 ظهر میخوابن و ما باید با قانون اونا کنار بیایم منی که کارم 7 صبح و این ها مغازه خودشون

صاحبخونه هم میگ چون اینا حق آب و گل دارن نمیتونم چیزی بگم

اعتراض های منم بی اثر بود و بدتر شد

چون سه ماه اومدیم و کلی هزینه پرداخت کردم شرایط جابجایی ندارم چون هم دست تنها هستم و توانایی پرداخت دوباره کمیسیون و مخارج جابجایی ندارم

تجمل کردن هم برام طاقت فرسا شده چون حتی بک لحظه مادرم آرامش ندارن و آرامش من در گرو آرامش مادرم

شاید هم اصلا این کامنت من بدلیل شرایط سایت منتشر نشه اما دوست داشتم بنویسم تا خدا و دستان خدا روی زمین بمن کمک کنن و راهنمایی کنن چه کنم با این همسایه بی فرهنگ با تشکر فراوان