چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم - صفحه 1

882 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ابوالفضل» در این صفحه: 15
  1. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    سلام خدمت استاد و هم فرکانسی های عزیزی که کامنت رو میخونند

    حالا دارم میفهمم ک چرا در تمام وقت های عمرم ک ب موفقیت های خوبی می‌رسیدم بهدش سقوط میکردم

    دارم میفهمم ک در تمام اون دوران ها خدا برای من بهترین هارو میخاست و هر بار ک بهم لطف می‌کرد اما من دچار تکبر میشدم و فک میکردم از بقیه برترم فک میکردم خدا فرق گذاشته با اونا و من نمیدونم برای چ چیزی الکی تکبر میورزیدم البته ک خداوند برای همه آدم ها بهترین زندگی هارو میخاد اما ذرهدای ک لطف میکنه و میبینه طرف جنبه نداره و دچار تکبر میشه و با سر میخوره ب زمین

    تا بلکه لحظه ای تفکر کنه ک جرا من خوردم زمین

    اما اکثر آدم ها مثل خودم فقط در طول زندگی گاز دادیم و زجر کشیدیم و تقصیر رو گردن خدا انداختیم

    میخاستم با رسیدن ب جاه و مقام و ثروت برای دیگران غرور داشته باشم و ب رخ اونها بکشم موفقیت هایی ک هیچ کدومشون رو من انجام نداده بودم و اعتبارش ب تنها توانای مطلق یعنی الله میرسید

    الگو دادم کسانی رو ک ب زجر و بدبختی ی سری موفقیت های معمولی فقط در یک جنبه بدست آورده بودن و میخاستم مثل اونا بشم و برای انسان های دیگه خط و نشون بکشم

    در صورتی ک اون موفقیت های کوچک رو در زمانی در زندگیم تجربه کرده بودم ک ب راحت ترین و لذت بخش ترین حالت ممکن بدست آورده بودم و هیچ زجری براشون نکشیده بودم

    کور و کر بودم و نشانه های خدارو نمی دیدم

    اینجاس ک خدا ب قول استاد میگه هر خیری بهتون میرسه از ناحیه منه و هر شری از ناحیه خودتون

    پاشنه آشیل من در تمام این دوران ها تکبر من بود چیزی ک نمی گذاشت من ب جایگاه اصلیم برسم

    اعتبار موفقیتی رو ب خودم میدادم ک هیچ گونه اعتباری ب من نمی رسید و ب جای خشوع بیشتر و شکرگزاری بیشتر در درگاه الهی برعکس باعث تکبرم میشد

    باید استاد بشم مثل استاد در خشوع و فروتنی و افتادگی

    باید استاد بشم مثل استاد در ادب در پیشگاه تنها معبود عالم

    باید مثل استاد ،استاد بشم در ب حا آوردن شکر و دادن اعتبار موفقیت ها ب خداوند

    حتی نباید ذره ای ب خودم بگیرم چون اصن ب هیچ عنوان خداوند شریکی نداره

    باید مثل استاد،استاد بشم در بندگی همون تنها کاری ک خداوند از من خواسته و بقیش با خودشه

    اگر این بندگی درست نباشه هر چقدر هم احساسم خوب باشه هیچ فایده ای نداره چون اگر ذره ای هم رشد کنم با با صورت زمین میخورم و رانده میشم از درگاه الهی مثل شیطان

    جا برای ذره ای تکبر هم وجود نداره اگر تکبر داشته باشم همه چیزها ازم گرفته میشه و حتی تا نابودی پیش میرم تاوزمانی ک بفهمم مثل یونس در دل نهنگ ک همه موفقیت ها اعتبارش ب خدا میرسه و خدا هیچ شریکی نداره

    چرا اصن تکبر؟اگر واقعا بفهمم ک موفقیت ها اعتبارش ب خدا میرسه و من هیچ دخلی نداشتم واقعا اصن مغرور نمیشم و اتفاقا هر چی بیشتر بهم لطف کنه شکرگزارترش و افتاده تر میشم ک این قدر بهم لطف داره و چقدر منو دوست داره

    من خودم هیچ توانایی ندارم در بدست آوردن موفقیت ها و فقیر و نیازمندم ک از خدا بهم خیری برسه

    خدایا این خشوع رو هم از تو میخام بهم عطا کن

    منو قابل بدون برای بندگی خودت

    خدایا موفقیت هایی ک بعد از اومدن در این سایت بدست آوردم خیلی ارزششون بالاس ک اگر بهم بگی بده بهم تا کره زمین رو بهت بدم قبول نمی کنم چون خیلی ارزشمندن و با هیچ جیزی قابل خرید و فروش نیس

    اون نعمت ها آرامش و سلامتی و موحد بودنه ک همه این ها اعتبارش تنها ب تو میرسه خدا جونم بسیار شکرگزارتم ک چ لطفی داشتی بهم چقدر این نعمت ها بزرگن تو فقط بهم لطف کردی

    خدایا واقعا تورو شکر میکنم این نعمت ها خیلی بزرگن

    خدایا تو در سوره اسرا ب محمد میگی ک اگر بخام میتونم قرآن رو از یادت ببرم اون وقت هیچ یاوری نخاهی داشت

    خدایا این موفقیت ها از جانب تو بوده و تمام افتخار و اعتبارش ب تو میرسه

    خدایا خودت ظرفمو بزرگتر کن تا بتونم برسم ب اون زندگی ای ک تو لیاقتش رو ب من دادی

    با این تکبر چ ظلمی ب خودم کردم

    بزرگترین ترمز شاید همین تکبر باشه خدایا خودت کمکم هر لحظه بیشتر برش دارم و هر لحظه مودب تر و شکرگزار تر بشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    سلام خدمت استاد و هم فرکانسی های عزیزی که کامنت رو میخونند

    ابلیس میخاد بندگی خداوند رو در چشم انسان ها زشت جلوه بده بارها اومده بهم گفته ببین این خدای جبار میگه تو بنده من باش یعنی داره میگه ی جورایی برده من باش بگو مگه زوره؟من نمیخام برده تو باشم

    و انسان ب راحتی گول میخوره و راه خودش رو میره و در جاده سختی ها میفته و ناسپاسی و …جهنمی ک خودش برای خودش ب وجود اورده

    ی سری ها هم فقط و فقط و فقط وضع مالی خوبی دارن و در هیچ کدوم یک از جنبه های زندگیشون شادی رو تجربه نمی کنن و مردم فقیر فقط گول ظاهر رو نگاه میکنن و فقط از یک جهت ب زندگی اون خلق خدا نگاه میکنن و اون شخص میشه بت برای اون ها

    و اما خداوند میگه عشق من فقط من رو بپرست

    حالا این پرستش یعنی چی

    این بندگی ای ک خدا میگه دقیقا خود آزادیه. دقیقا خداوند برای من رهایی رو میخاد رهایی از ترس ها و نگرانی ها

    چون دقیقا همین ترس ها و نگرانی ها ست ک جهنم دنیا رو ی وجود می آورند

    چ جوری؟اینجوری ک قدرت رو ب تنها کسی ک نمیدم خداست و ب همه قدرت میدم و اگر یک روزی قدرت اونا ب نفعم باشه ب ظاهر سود میبرم و فردای آن روز از قدرت اون ها باید بترسم و نگران باشم

    وقتی قدرت رو فقط ب خدا میدم ویعنی فهمیدم قدرت بقیه صفره و هیچ گونه تاثیری در سرنوشت من ندارن و این باعث میشه ن از هیچ کس بترسم و ن نگران باشم

    ن از مریضی همه گیر میترسم نه از رکود و تورم و نه از جنگ

    چون فهمیدم ک خدا قدرتش رو ب من دادا و من دارم با استفاده از اون قدرت زندگی خودمو خلق میکنم

    در واقع بندگی خداوند خود بهشته

    امروز داشتم ب این فکر میکردم ک تمام رفتار های استاد عین بندگیه و باید مثل اون رفتار کنیم

    مثلا همین ک استاد میگه رو انرژی خودت خسیس باش و نخواه رور بزنی تا مردم رو هدایت کنی و برای هیچ ن دلسوزی کن و نه حسودی

    در واقع حسودی نکردن هم از بندگیه

    ب این صورت ک در کار خدا دخالت نمی کنی و میگی همه جیز سر جای خودشه

    وظیفه ما مثل استاد فقط رساندنه و مثلا معرفی سایته اونم تازه اگر کسی ازمون بپرسه ن این ک ما بریم سراغش

    استاد تو دوره 12 قدم میگه ک ب هیچ عنوان در مورد کارم با کسی صحبت نمی کنم و فقط میگم ک من یک محقق هستم و فقط با کسایی صحبت میکنم ک اونا خودشون در این فرکانس ها هستم و ب طور اتوماتیک از قوانین صحبت میکنن

    چرا مثلا یک فردی مثل استاد میاد و سعی میکنه بقیه رو ب زور بیاره تو راه؟چون فک میکنه اون طرفه ک میتونه بهش سود برسونه چون فک میکنه ب اون فرد نیاز داره

    در صورتی ک همه این ها باور اشتباهه چون داره احساس نیاز میده و ب کسی غیر از خدا داره توکل میکنه

    بندگی خداوند یکی از خوبی هاش اینه ک پیدونی ک هیچ کس نمیتونه بهت خیر یا ضرر برسونه فقط اون چیزهایی ک خدا بهت میگه رو انجام میدی و خودش افراد رو برات میاره

    اکثر اوقات شیطان این عمل منو برام تزئین می‌کرد و می گفت چ کار قشنگی داری میکنی ک داره مردم رو دعوت میکنه ب سمت خدا و هر جی حرص بخوری و سختی بکشی خدا بیشتر بهت پاداش میده

    در صورتی ک داشتم در کار خدا دخالت میکردم و اون سختی ها نشانه خداوند برای اشتباه بودن راهم بود در صورتی ک من برعکس فکر میکردم این قدر شرک ب آدم استرس و نگرانی میده ک حتی نمیتونی درست روی قرآن تمرکز کنی و یکبار درست بخونیش تا بفهمی خدا چی گفته

    هر چ دردسر کمتری داشته باشم هر چه سختی های کمتری بکشم یعنی بیشتر در راه درست هستم

    طبق این ایه سوره اسرا

    مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَهَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا (18)

    میفهمم ک اگر دارم عجله میکنم و حرص میزنم یعنی در راه شیطان هستم یعنی دارم شیطان رو بندگی میکنم خداوند همواره داره دعوت میکنه ب آرامش

    عجله باعث میشه تهش فقط شاید اونم شاید دنیارو فقط از لحاظ مالی داشته باشم ک اونم با اون ترس و نگرانی هاش اصن ارزش نداره و طبق ایه تهش اون دنیا هم در جهنم خواهد بود

    عجله صرفا مثل دنبال کردن سرابه و هیچ وقت ب آرامش نمیرسم چرا بیام این راه رو چند سال برم و بعد بگم خدایا غلط کردم از الان پا در این راه نمی‌گذارم و صبر جمیل میکنم و شکرگزاری و یکی یکی قدم هارو برمیدارم

    اگر اینطوری پیش برم ب هیچ عنوان راه نداره ک وضعم بدتر بشه فقط میتونه بهتر و بهتر بشه و هر اتفاق ب ظاهر خیلی بری هم بیفته در نهایت ب نفع منه

    شکر کنم بابت موفقیت هام در زمینه سلامتی و روابط و آرامش

    چون اعتبارش تمام ب خدا میرسه اگر خدا هدایتم نمی کرد هیچ کس دیگه نمیتونست منو ب این ها هدایت کنه پس اول و آخر اونه

    خدایا شکرت ک چقدر لطف داشتی ب من

    چقدر آرام ترم کرد این کامنت نوشتن و اعتبار این هم ب خدا میرسه و اصن هیچ دلیلی برای مغرور شدن من وجود نداره هر چی هست اونه

    تمام ذرات آسمان ها و زمین دارن اونو ب پاکی یاد میکنن

    من ک انسانم و فهمم از همه اون ها بالاتره پس من باید بیشتر از همه و بالاتر و با فهم تر از بقیه تسبیح کنم خدارو

    خدایا هر آنچه دارم از آن توست و اول و آخر تویی و من هیچ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    اکثر اوقات با این ک حالم خوب بود و به زیبایی ها توجه میکردم اما نتیجه ای نمی دیدم بلکه هر روز داشتم بیشتر فرو میرفتم و فکر میکردم در مسیر درست هستم

    زور میزدم تا حالمو خوب نگه دارم و میگفتم نتیجه میاد اما هیچی به هیچی

    و خیلی اوقات هم شد ک خیلی راحت ب چیزهای شگفت انگیزی رسیدم

    اما باز هم بعد یک مدت از هم میپاشید و حالم بدتر میشد

    همیشه برام سوال بود خدایا چرا؟ اشکال کار من کجاست؟خسته شده بودم

    حالا ایه 92 سوره نحل رو دیرم ک خدا دقیقا همینو داره میگه

    وَلَا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّهٍ أَنکَاثًا تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ أَن تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْبَی مِنْ أُمَّهٍ ۚ إِنَّمَا یَبْلُوکُمُ اللَّهُ بِهِ ۚ وَلَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (92)

    همانند آن زن (سبک مغز) نباشید که پشمهای تابیده خود را، پس از استحکام، وا می تابید! درحالی که سوگندها (و پیمان) خود را وسیله خیانت و فساد در میان خود قرار می دهید. بخاطر این که گروهی، جمعیّتشان از گروه دیگر بیشتر است (و کثرت دشمن را بهانه ای برای شکستن بیعت با پیامبر می شمرید). خدا شما را با این وسیله می‌آزماید. و به یقین روز قیامت، آنچه را در آن اختلاف داشتید، برای شما روشن می سازد.

    طبق قوانین اگر عمل نکنی و خشوع نداشته باشم هر چی هم حالم خوب باشه همش نابود میشه

    این نیست ک خدا بخاد منو عذاب کنه و اذیت کنه این منم ک انتخاب کردم خدارو و برای این ک ب خدا برسم باید قانون رو رعایت کنم وگرنه خدا میتونه تمام نعمت های این دنیا رو بهم بده و آخرتی نداشته باشم

    کسی ک پولداره و تکبر و غرور داره کسی ک زیر دست خودش رو آدم حساب نمی کنه اینجور آدم ها غبطه خوردن ندارن یعنی وقتی آدم میبینه اونهارو نباید بگه خوش ب حالشون بلکه باید ب حالشون افسوس بخوره چون فریب خوردن و آخرتی در کار نیس

    مثل قارون ها ک دقیقا خدا تو قرآن گفته تا روز قبل عذاب مردم ب حالش غبطه میخوردن و بعد از روز عذاب برعکس بود

    وای ک چقدر دردناکه عذاب خدا و ب خودش پناه میبرم از تکبر و خودبرتر بینی

    خدایا ممنونتم ک دعامو مستجاب کردی و داری منو نجات میدی خودت میدونی ک من آگاهانه نبود اگر جایی تکبر ورزیدم واقعا خودم نمیخاستم

    واقعا تکبر خودش ذاتا خود عذابه

    کسی ک تکبر داره آرامش نداره

    منی ک خدا رو ب لطف خودش انتخاب کردم پس باید بندگی کنم اونو فقط بهم میگه ک باید بدونی ک در مقابل من هیچی نیستی اصن تویی وجود نداره همش منم…تو فقیر و نیازمندی ب این ک خیری از جانب من ب تو برسه

    واقعا این ک انسان بدونه ک خدا داره کار هارو انجام میده از بزرگترین نعمت های خداست

    خدا اجازه نمیده ک یک سری آدم ها بفهمن ک اون همه کارست ب خاطر اعمال خودشون ی جوری قلبشون رو میبنده ک فکر کنن خودشون دارن کاری انجام میدن

    تازه دارم میفهمم ک هر کسی اجازه نداره در مقابل خدا خشوع داشته باشه یک سری ها باید ب خاطر تکبرشون عذاب ببینن

    پس لزوما هر کسی ک در این دنیا خیلی مال داره نمیتونه آخرت بهتری داشته باشه

    فقط صرفا افرادی آخرتی بهتر از دنیا دارن ک مثل استاد رفتار میکنن حتی اعتبار کوچکترین کارهاشون رو ب خدا میدن حتی اعتبار راه رفتنشون

    برای هر قدمی ک برمیدارن شکر میکنن و ب خدا میگن من راه نمیرم من ناتوانم اعتبار همین راه رفتن ساده هم ب تو میرسه

    وقتی ک اینجوری رفتار میکنن باعث میشه وقتی خدا بهشون موفقیت های بزرگ میده تکبر برشون نداره و هیچ تغییر رفتاری نسبت ب خدا و خلقش نداشته باشن

    این یعنی این ک ظرفشون بزرگه هر چقدر هم ک ب بالا برسن ب هیچ عنوان مغرور نمیشن چون خدا بهشون لطف کرده و قلبشون رو باز کرده ک اعتبار تمام موفقیت ها ب اون میرسه و هر چی در دنیا هس مال اونه

    ی سری ها هم مثل خودم الکی فیلم خشوع بازی میکنن الکی میگن ما خاکی هستیم اما تکبر درونشون موج میزنه

    خدایا از خودت میخام ک هر لحظه خشوع منو بیشتر و بیشتر کنی

    خدایا من چرا بابد مغرور بشم در حالی ک اعتبار همین کامنت ساده هم ب تو میرسه

    اول و آخر تویی

    و منی در این بین وجود نداره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    همیشه تو ذهنم این بوده ک منی ک مثلا نماز میخونم و بنده خوب خدا هستم خدا منو بیشتر دوست داره و باید ب خاطر این مثلا عبادت از دیگران برتر باشم

    کدوم عبادت؟عبادتی ک باعث بشه متکبر بشی هر روز بندگی نیس ک دقیقا همون عبادتی ک میتونسته بهشت رو در زمین و آخرت رقم‌بزنه باعث گمراهی و در نهایت غضب خدا شده دقیقا همون عبادتی ک ابلیس انجام داد 6000 سال بندگی نکرد بلکه دقیقا راه رو اشتباه رفت خیلی جالبه من خودم(اولش میخاستم ما آدم ها بعد گفتم ک دیگران حتما بنده خوب خدا هستند و جسارت نکردم) همیشه وقتی ی راهو اشتباه رفتم تقصیر رو می انداختم و می اندازم گردن ابلیس

    اما یکی نبود بهم بگه ک اگر همش تقصیر ابلیسه پس خود ابلیس گمراهی خودش رو گردن کی بندازه؟پس ابلیس مقصر نیس من خودم مسئولشم

    بپذیرم در مقابل خدا مسئولیت زندگیم و قدرت رو حتی ب ابلیس ندم چون هیچ قدرتی نداره و خودم تمام قد مسئولشم

    شاید این هم یکی از حقه های ابلیسه ک میخاد خودش رو این قدر قدرتمند نشون بده ک من همیشه خطا کنم و تقصیر رو گردن اون بندازم

    در حالی ک وجودم میگه این حقیقت نیس و خودمو باید درست کنم

    مثل سلامتی میمونه انسانی ک سلامته و رعایت کرده ورودی های بدنش رو هر جیزی رو نخورده و تقوا داشته هیچ وقت از عوامل بیرونی نمیترسه مثل سردی آب و هوا

    مثاله استاده ک در فصل سرد سال در یکی سفرنامه ها لخت شد و زد ب دل آب خیلی سرد بدون ترس چرا؟چون قدرت رو ب عوامل بیرونی نمیده و با توجه ب قانونی ک رعایت کرده میدونه ک اگر مریض بشه خودش مسئولشه و ربطی ب سردی هوا نداره

    خدایا تو این قدر لطف داری ک میدونم قبل از درخواست من منو بخشیدی ولی خدایا خسته شدم دیگه تو ب این آگاهی ک چقدر من ضعیفم و ممکنه باز هم خطا برم خدایا من دیگه طاقت راه اشتباه رو ندارم از خودت میخام ک همیشه اول راه اشتباه پس گردنی بهم بزنی و نگذاری ک برم برای خودم

    خودم با دست خودم با تکبر بی جا خودمو محروم کردم از زندگی و نعمت هایی ک برای من آفریده خدا تا لذت ببرم

    من حتی این جملات توحیدی ک استاد میگه مثل خدایا هر آنچه دارم از توست رو ب خدا میگفتم تا بهم نعمت بده ی جوری میگفتم ک انگار خدا ب جمله من نیاز داره و دارم نیازش رو برطرف میکنم و اونم بهم نعمت میده

    در صورتی ک برعکسه من همیشه باید این جملات رو مثل استاد بگم ب خودم تا حواسم باشه و مسیر اشتباه رو نرم این منم ک نیاز دارم بدونم ک هیچی نیستم نیاز دارم یادم بمونه هر چی دارم از آن خداست نیاز دارم یادم بمونه ک چقدر فقیرم ب خیری از جانب خدا

    من نیاز دارم ک همیشه یادم باشه ک از کسی برتر و پایین تر نیستم تا با همه در صلح باشم خدا نیاز نداره

    اون میخاد ک نعمت هارو وارد زندگیم کنه و میخاد ک من در مسیر درست و طبیعی باشم تا ببینه لذت بردنم و شکرگزاریم رو

    ن این ک ب شکرگزاری من نیاز داشته باشه اون میخاد ک من از اون راضی باشم و این قدر غرق در نعمت و شادی باشم ک واقعا شاکر باشم ازش بابت خلقتم و با تمان وجود مثل استاد بگم ک خدا راضیم ازت

    واقعا دیگه نمیخام تکبر رو خاشع بودن رو میخام لذ بردن از لحظه وآدم های اطرافم رو میخام

    یادم باشه ک هر گمانی ک ب خدا داشته باشم همون رو میبینم از این دنیا

    اگر با کوچکترین سختی فک کنم خدا میخاد عذابم کنه و کارم تمومه و سقوط کردم همین هم اتفاق میفته

    اما اگر ب خدا اعتماد داشته باشم و گمان خوب با خودم میگم ک ن خدا میخاد راه درست رو بهم نشون بده میخاد نعمت هامو بیشتر کنه باید اعتماد کنم بهش

    حواسم باشه ک خدا رو چ جوری میبینم خدایی ک عاشق عذاب دادنه و خیلی سختگیره یا خدایی ک همواره خیر منو میخاد و میخاد من ب راحتی بیشتر و نعمت های بیشتر برسم

    مثل استاد ک بارها در مسیر جاهایی راهشون بسته شده اما کنترل ذهن کردن و اجازه ندادن جهنم براش درست کنه و فک کنه ک خدا داره عذابش میده ب جاش خیر دیده اون اتفاق رو و باور داشته ک خدا میخاد ک پیشرفت کنه

    اکثر اوقاتی ک آدم ها می‌نالند از عذابی ک گرفتارش شدن ی جورایی دوست داشتن ک عذاب بکشن و خوششون میومده ک برن پیش خدا ناله کنن و احساس گناه رو تجربه کنن

    ب لطف خدا از طریق آموزش های شما استاد عزیز فهمیدم ک چقدر شناخت من نسبت ب خدا اشتباه بوده و هست

    خداوند هیچ موقع نمیخاد ک من سقوط کنم و خدا چ نیازی داره ب عذاب من

    بابا اون میخاد جهان رشد کنه و جای بهتری باشه برای زندگی پس اونایی ک در مسیر درست هستن رو داره راهنمایی میکنه فقط اکثر اوقات شاید یک اتقاق صرفا ظاهرش بد باشه

    خودش هم در قران گفته تسلیم من ک سراسر خیر هستم باشین شما اکثر اوقات فک میکنین یک اتفاق خوبه امت ب ضرر شماست و برعکس ی جورایی میگه شما هیچی نمیدونین صبر کنین و گمان خوب ب من داشته باشین

    خدایا خودت میدونی این چیزهایی ک ب لطف خودت دارم مینویسم خیلی حالت ایده آل رو داره و کسی ک بتونه اینطوری باشه مثل استاد راضیش میکنی اما خودت ب ضعف من آگاهی میدونی ک باید خیلی هوامو داشته باشی

    شیطان یک عامل بیرونی ک اگر من افکارم و ورودی هام درست باشه زندگیم در عالی ترین شکل ممکن پیش میره و هیچ ترسی از ابلیس نخواهم داشت مثل هوای سرد برای استاد

    ورودی هامو درست کنم و کنترل کنم در واقع مرکز توجهم رو بزارم روی چیزهایی ک خوبه و خواسته هامه

    وای ک چقدر از ابلیس میترسیدم در واقع داشتم قصور خودمو مثل یک انسان ضعیف مینداختم گردن ابلیس تا خودم هیچ مسئولیتی رو نپذیزم و واقعا بار ورودی اشتباه دادن ب مغز سنگینه

    خدا زیر منت هیچ کس نمیمونه و این قدر رحمتش بر عذابش پیشی میگیره ک انگار ب نزدیک ب صفره عذابش در مقابل رحمتش

    نمونش ابلیس ک خدا حتی ب خاطر اون 6000 سال عبادت ظاهری هم کلی دعاهاشو مستجاب کرد

    اگر ابلیس طلب مغفرت می‌کرد یقینا خدا میبخشیدش اما اون دنیای بدون خدا و قدرت در اونو انتخاب کرد ی جورایی سر آخرت رو برید

    خدا ب ما انسان ها هم میگه و گفته در قران هم ک اگر برای هرکدوم از دنیا و آخرت تلاش کنین نتیجش رو بهتون میدم ی جورایی می‌گه میخای خیلی راحت تمام نعمات دنیارو بهت بدم و من ب بندگی تو نیازی ندارم

    و از طرفی هم میگه اگر میخاهی هم دنیا و هم آخرت رو داشته باشی باید قانون رو رعایت کنی

    خدایا من تو انتخاب می‌کنم میخام در راه تو سعی و تلاش کنم ب لطف خودت گول نمی‌خورم این دنیا ب قول استاد ب اندازه چشم بر هم زدنی نیس در مقابل آخرت و گول زرق و برقش رو نمی‌خورم

    خدایا این هم لطف توست خدا جونم ب هیچ عنوان اعتبارش ب خودم نمیرسه ب هیچ عنوان شکرت خدایا

    تلاش می‌کنم در راه تو برای گسترش این جهان زیبا در راه زیباترین راه دنیا همون جاده ای ک استاد ازش میگه همون جاده سرسبزه همراه کلی لذت

    خودت زیبایی و رده رسیدن بهت هم زیباست

    تو میخای اون جیزی رو ک من میخام این یعنی آزادی کامل کافیه ک من بفهمم چی میخام و تجسم خلاق کنم و چگونگیش رو بسپارم ب تو

    مغز من خیلی خیلی محدوده

    در واقع در مقابل آگاهی تو نزدیک صفره خیلی نزدیک

    من واقعا چرا رو عقل خودم و راه هایی ک با اون میچینم حساب میکنم و این باعث میشه حالم بد بشه چون هیچ راهی رو نمیتونم پیدا کنم و این باعث ناامیدی و افسردگی و اتفاقات بد میشه چون خودم فرکانسش رو فرستادم

    اگر بندگی خدا رو کنم و همیشه یادم باشه نادانیم رو و همه کاره بودن اون رو این باعث میشه ب چگونگی فکر نکنم و ب حاش تمرکز بزارم روی لذت بردن از لحظه و اون خواستم توی ذهنم

    این باعث کم شدن مقاومت هم میشه و نتیجش ورود نعمت ها ب زندگیمه؟چرا ؟چون خدا همواره میخاد و خواسته و آفریده برای من بهترین نعمت هارو

    جریان طبیعی زندگی اینه ک خواسته ها وارد زندگیم بشن ب آسان ترین شکل ممکن همراه کلی لذت

    اینه ک استاد میگه اکثر نعمت ها رو من اصن تمرکزی نداشتم روشون و خود ب خود وارد زندگیم میشن چرا؟چون طبیعی اینه

    خدایا اعتبار کامنت و تک تک کلماتش ب تو میرسه

    اینو نمیگم ک بخام نظر تو رو جلب کنم ک فک کنم اره الان تو میگی این چ بنده خوبیه

    بلکه ب خاطر خودم فقط خودم میگم چون منم ک ب خشوع نیاز دارم باید از کوچکترین نعمت ها شکرگزار باشم تت‌ از مسیر منحرف نشم الکی تکبر نگیرتم چون اول و آخر تویی

    تویی ک این مغز رو ب من دادی این انگشتان و این گوشی و سواد و اینترنت و اکسیژن و ….

    هر آنچه دارم از ان توست خدایا بابت همشون شکرت

    این کامنت نوشتن هم باعث میشه ک ی جورایی خودمونو و اون حسی ک دوس داریم بقیه رو هم ب مسیر درست بیاریم ارضا کنیم و ب کسانی بگیم ک در مدارش هستن و الکی اتلاف انرژی نشه و نخایم ک در کار خدا دخالت کنیم و فک کنیم میتونیم کسی رو هدایت کنیم

    استاد هم هر چیزی ک میگه دلایلی پشنشه ک ب نفع خودمه مثل همین دعوت ب کامنت نوشتن خودش و خدای خودش میدونه ک چ فوایدی داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    استاد تو دوره 12 قدم میگن ک وقتی حالت بد میشه در شول روز بگرد ریشه رو پیدا کن و حلش کن بیخیالش نشو

    ی جورایی استاد داره میگه حواست باشه شیطان از کجا شروع میکنه با چ ترفندی و چطوری گول خوردی

    باید از همون ابتدا جلوشو بگیرم نزارم بتازونه نباید بزارم ب جایی برسه ک درمانده بشم درسته ک خدا گفته ب من پناه بیارین اما مرا من باید بهش میدون بدم ک بخاد اوضاع رو برام جهنم کنه

    مثلا یکی از ابزارهای مقایسه هست میاد میگه ببین تو ک این همه عبادت کردی و از خدا طلب کمک کردی ببین زندگیتو با اونایی ک در زندگیشون همه کاری کردن و الان همه چی دارن از ازدواج و خونه و ماشین و فرزند و …

    اما تو .‌‌..

    درسته ک الان شاید در ظاهر نباشه اونا ولی من خودم خواستم ک زندگیم شببه اونا نباشه شبیه اکثریت جامعه خواستم خدا رو میدا کنم بفهمم دلیل خلقتم چیه هیچ موقع نپذیرفتم زندگی عادی بقیه رو همراه مریضی ها و دعواها و بی قراری ها و دعواهای بین زن و شوهری و ‌‌..‌

    هیچ وقت اینارو وجودم نپذیرفت نپذیرفتم ک باید حتما برم درس بخونم و برم سربازی و کارمند بشم و ازدواج کنم و بچه دار بشم و … تا باز نشست بشم و منتظر عزرائیل بشینم

    همیشه ی جیزی تو وجودم فریاد می‌زد ک ن تو برای این هدف ب این دنیا نیامدی زندگی در این دنیا خیلی ارزشمنده ب شرطی ک درست زندگی کنی

    با این ک هیچ الگویی در اطرافم نداشتم اما هیج وقت دعواهای زن و شوهری رو نپذیرفتم انگار ی چیزی تو وجودم داشت میگف ن زندگی نباید اینطوری باشه هیچ نقطه روشنی یا هیچ منبع یا الگویی نمی دیدم اما قبولش هم نمیکردم

    خودم خواستم ک اول بفهمم داستان چیه من اینجا چیکار میکنم خدا کیه

    ی جورایی ک انگار میدونستم باید خودمو درست کنم باید افکارمو درست کنم انگار میدونستم اشکال از خودمه

    زندگی روتین اونطوری برام جهنم بوده و هست انگار اگر میخاستم برم سمت اونطرفی فک میکردم دارم ظلم بزرگی میکنم و خدا منو برای ی چیز دیگه فرستاد

    بحث مادیات نبوده واقعا اگر خدا میومد بهم میگف بیا همه چیز بهت میدم و ول کن اون مسیرو قلبم ب هیچ عنوان آروم نمی گرفت البته ک خدا هیچ موقع اون زندگی رو برای من نمیخاد

    زندگی ای ک دعوا و مریضی و فقر و سختی توش عادیه

    من میخام خداگونه زندگی کنم من میخام بندگی خدا رو یاد بگیرم تا اون برام همه کاری کنه من میخام در زندگی سراسر سلامتی و عشق زندگی کنم اگر هم ازدواج کردم عاشقانه ترین رابطه رو داشته باشم من میخام در بهترین خانه ها و بهترین ماشین ها و …باشم

    رسیدن ب این ها خیلی آسونه اگر ک خدا بخاد

    وقتی در مسیرش باشم خدا از خداشه ک من اونطوری زندگی کنم

    زمان هایی ک تجسم خلاق کردم و در ذهنم از داشتن نعمت لذت بردم چنان خدا برام خدایی کرده ک انگار اون مشتاق تر از منه

    ذهنم میاد مقایسه میکنه زندگیمو با آدم های معمولی

    یکی نیس آخه بهش بگه این سلامتی ک الان من دارم اون ها در رویاهایشان هم نمیتونن همچین چیزی تجسم کنن

    تو زندگیشون دائم از ترس سرطان و بقیه مریضی ها زندگی میکنن

    آرامشی ک الان من دارم اونا حتی یک روز از زندگیشون رو هم نمیتونن داشته باشن. واقعا این آرامش چقدر ارزش داره؟با چقدر ثروت میشه این آرامش رو بدست آورد بعضی چیز ها رو نمیشه ارزش گذاشت

    اصلا این نیس ک بگم من از اونا بهترم صرفا بحث دستاورده چیزهایی ک من زندگی دارم و هدا بهم داده خیلی ارزشمند تر از لذت های زودگذر و بی ارزش دنیاس ک بعضی ها ب خاطر شهوت هاشون اونا رو انتخاب کردن در حالی ک ارزش همه ما انسان ها بیشتر از این لذت هاست خیلی بیشتر باید لذت ببریم

    لذت با خدا بودن واقعا با هیچ کدوم از لذت های این دنیا قابل مقایسه نیس

    همه انسان ها اگر در مسیر قرار بگیرن خدا هدایتشان میکنه من هیچ برتری نسبت ب هیچ کس ندارم من با همه برابرم

    اگر خدا بخاد میتونه همه رو هدایت کنه اما بحث اختیار مطرحه

    اگر اون زندگی رو انتخاب میکردم الان داشتم صبح تا شب لا ترس و نگرانی و با آزار تا بدبختی میدویدم تا ی لقمه دربیارم و بدم ب زن و بچه ها در حالی ک شرمندشون بودم همیشه و همیشه تا آخر عمر در خال پرداخت وام ها و قرض ها بودم و یک سره ب این و اون فحش میدادم و انسان مشرکی بودم ک ب دولت قدرت میدادم و لعن میفرستادم

    با ی ماشین همیشه خراب

    خودم این راهو انتخاب کردم تا یفهمم داستانو

    انگار میدونستم ک من نباید سختی بکشم خدا منو نیافریده ک سختی بکشم من باید باید آسون ب همه چیز برسم هر چیزی رو ک میخام داشته باشم اگر اینطوری نیس یعنی اشکال از خودمه

    آدم وقتی در مدار هدایت نباشه اگر میلیارد ها بار هم قرآن رو بخونه نمیفهمه چی میگه

    وقتی ک خدا میگه من فرمانروا هستم هر چی دعا کنی اجابت میکنم و من قدرتی دارم ک ب هر جیزی ک بگویم باش می‌شود پس چرا من هر چی دعا میکنم نمیشه

    اکثر آدم ها مخصوصا مذهبی ها میگن اگر خدا ب من نمیده میخاد امتحانم کنه اگر هر جی سختی بکشم در این راه پیش خدا عزیز ترم و یک لحظه هم ب لین فکر نمی کنه ک خدا ک دروغ در کارش نیس مرض نداره ک

    هیج وقت حتی ی لحظه هم ب این فکر نمی کنن ک اشکال از خودشونه و طبیعیش اینه ک نعمت ها دراسان ترین حالت باید وارد زندگیشون بشه

    اگر ک واقعا ب حقانیت قرآن ایمان دارن

    اگر نمیشه پس حتما اشکالی وجود داره ب قول استاد باید ترمز ها برداشته بشه

    خداوند میخاد برای من بهترین هارو ب شرطی ک خودم اجازه بدم تا وارد زندگیم بشن

    چ جوری؟با مقاومت نداشتن

    اگر احساسم بد میشه وقتی دارم ب خواسته هام فکر میکنم این نشونس ک باید اون قطعه خراب رو درست کنم

    همه چی باید ب راحتی وارد زندگیم بشه نشونه راه درست اینه ک وقتی بهش فک میکنم حالم بدون ذره ای مقاومت عالی باشه و بتونم تجمسش کنم و نوری در فکرم ازش لذت ببرم ک انگار الان دارمش

    تمام‌کتری ک من باید انجام بدم همینه

    من‌ناتوانم از این ک بخام خودم ب خواسته هام برسم فقط خدا میتونه و راهو بلده

    اگر اونطوری زندگی میکردم دائم باید در جوانی کار می‌کردم و در پیری ب هزاران تا مریضی دچار میشدم و تمام پولی ک بدست آورده بودم رو باید خرج دوا درمون میکردم چیزهایی ک الان یادگرفتم از استاد و بقیه واقعا ارزش نمیشه براش گذاشت

    این ک از سرما نمی‌ترسم از آدم های بیمار نمیترسم ک ازشون واگیر کنم واقعا خیلی ارزشمنده

    خدایاشکرت بابت نعمت هایی ک بهم دادی تا الان اعتبار تمام این ها ب تومیرسه تو منو هدایت کردی ب استاد و استاد رو هم خودت هدایت کردی

    واقعا ک اول و آخر خودتی و تمام ستایش ها و حمد و شکرها برای توست

    استاد ی جمله خیلی مفهومی دارن ک میگن چ فایده ای داره ک اگر تو بهترین ماشین رو داشته باشی اما لحظه ای آرامش نداشته باشی ک الان میخاد بهش خط بیفته یا کسی ندزده

    فقط بچه های توحیدی می‌فهمن این حرف های استاد رو

    خدا میخاد و میده بهم همه نعمت هاشو اون وهابه من باید خودمو درست کنم

    خدایا پناه میارم ب تو از نیرنگ های شیطان مثل عجله و مقایسه و ترس و نگرانی و هر جیزی ک احساس بد میده بهم

    چقدر آروم تر شدم این کامنتو نوشتم خدایاشکرت

    اعتبارش فقط ب تو میرسه من عبد تو هستم من هیچی نیستم همه جیز تویی

    تو خدایی و ب من خیرمیرسونی و وظیفه عبد شکره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  6. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    شیطان از جایگاهی ک داشت با سر سقوط کرد دلیلش خود بزرگ بینی

    میگن 6000 سال عبادت کرده

    یک سخنی داریم با مضمون این ک اگر نماز یا عبادتی ک میکنی باعث خشوع بیشترت نشده این یعنی راه رو اشتباه رفتی اکثر آدم ها ب حای این ک عباادتشون باعث فروتنی و افتادگی بیشترشون بشه برعکس با نماز و عبادت مغرور تر میشن و فک میکنن نسبت ب بقیه سرتر هستن این یعنی زنگ خطر

    اون آدمی گ نماز نمیخونه اما خشوع داره در مقابل خدا جایگاهش بالاتر از اونیه ک میخونه و ادعا داره

    شیطان جایگاه والایی داشته اما عبادتش ب جای این ک باعث خشوع بیشترش و تسلیم بیشترش شده باشه باعث تکبرش شده و با بک ازمایش ب اون راهی منحرف میشه ک خودش باعثش شده بوده در واقع اون ازمایش تازه مشخص کرده بوده ک چیکار کرده عبادت کرده یا تکبر ورزیده

    جایگاه منه انسان هم باید در بهترین حالت ممکن باشه همون چیزی ک استاد میگن طبیعی ترین حالت زندگی من باید در بهترین حالت با بالاترین نعمت ها باشه ایم یعنی خدا میخاد برای من بهترین هارو منو لایق میدونه و بهترین هارو برای من آفریده

    اما من با تکبر و سرکشی و شرک در برابر خدا باعث گمراهی خودم شدم چ ظلم بزرگی کردم ب خود

    خداوند این همه نعمت آفریده و من خودمو دور کردم

    جایگاه من باید در بهترین خانه ها با بهترین ماشین ها و زیباترین همسر و عاشقانه ترین رابطه و …باشه اما خودم باعث سقوط خودم شدم

    حالا ک اینارو فهمیدم اشکال نداره از خداوند طلب مغفرت میکنم خیلی راحت منو میبخشه چون اون هم برای من بهترین هارو میخاد

    شرک رو باید خر لحظه از جونم پاک کنم من‌ ناتوانم از خودش ک تواناست میخان ک کمکم کنم من هیچی نیستم اعتبار تمام موفقیت های زندگیم ب خدا میرسه باز هم از خودش میخام نجاتم بده

    الانم کنه برای آسانی ها

    میخان مثل استاد هر لحظه خشوعم بیشتر بشه تا هنیشه در خال بهتر شدن باشم و سقوط واقعا دردناکه

    اکثر اوقات سال ها طول میکشه تا شاید دردش رو فراموش کنی

    عذاب خدا دردناکه شدیده

    تو قرآن فرنوده ففرو الی الله انی لکم نذیر مبین

    پیغمبر می‌گفته من هشدار دهنده ای آشکار هستم برای شما ب سمت خدا فرار کنید

    و لا تجعلو مع الله الها آخر انی لکم نذیر مبین

    تمام درد های زندگیم ب خاطر شرکه

    شاید مهم ترین نکته شرک اینه ک من خودمو شریک قرا بدم

    یعنی فک کنم ک من میدونم من توانا هستم

    در خالی ک مطلقا دانا و توانا خداست

    هر چقدر بیشتر از شرک خالی بشم زجر ها و خستگی هام کمتر میشه

    چون واقعا ناتوانم نادانم و اگر با قکر خودم قدمی بردارم جز زجر و بدبختی جیزی برای نداره

    هز چقدر گ مطمئن باشم ناتوانم نادانم بیشتر شاخک هامو تیز میکنم تا دریافت کنم هدایت های الله رو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    واقعا ک خدا در دوران های مختلف زندگیم بهم ثابت کرده ک برام بهترین هارو میخاد بهترین ها و تو عمل ثابت کرده

    خداوند هر لحظه منتظر بوده تا من فرکانس خواسته هامو ارسال کنم و اونو از جایی ک اصلا گمان نمی کردم ب زندگیم وارد کنه اینه ک استاد میگه خدا مشتاق تر از منه تا ب خواسته هام برسم

    این همه خانه های زیبا و ماشین های زیبا و انسان های زیبا و … برای کی آفریده شده؟برای من دیگه

    منی ک میگم منظورم همه انسان هاست اما من خودم ب خودم ظلم بزرگی کردم چ جوری؟با تکبر و منیت و اجازه ندادم ک خدا کارهارو برام انجام بده و سختی کشیدم و سختی

    ب قول یکی از دوستان سایت ک کامنت نوشته بود ب جاهایی از زندگی رسیدم ک رویایی بود و همه در عجب بودن ک تو چ جوری ب این همه موفقیت رسیدی اما بعدش جوری با مخ خوردم زمین ک هنوز آثار دردش رو در وجودم احساس میکنم

    امیر المومنین یک جمله ای دارن در نهایت خشوع

    میفرمایند هر کس کلمه ای ب من بیاموزد مرا بنده خودش کرده

    این شعارش نبوده بلکه در رفتارش بوده

    من باید پیش از هر چیزی از استاد عباسمنش خشوع و فروتنی او را یاد بگیرم ک چ جوری اعتبار همه جیزهای زندگیش رو ب خدا میده و ذره ای من من نمی کنه استاد من خشوعت رو تحسین میکنم واقعا خودش یک هنره

    هنری ک اگر هر کسی بتونه خوب انجامش بده کن فیکون میکنه خدا

    خدا تمام خلقش رو دوست داره چ کافر چ مومن

    در واقع اگر خدا بخاد میتونه همه رو هدایت کنه و همه مومن باشن و من هیچ برتری نسبت ب بقیه ندارم

    کما این ک شاید اون کافر ک خشوع داره در مقابل منه ب اسم مومن ک کلی ادعا دارم هم در دنیا و هم آخرت زندگی بهتری میتونه داشته باشه

    کل عمرم دنبال دلیلی بودم ک چرا میخوردم زمین بعد از موفقیت ها

    حالا دارم میفهمم ک ابلیس منو مثل خودش میخاد بزنه زمین با تکبر ک من بهترم

    چرا واقعا من تکبر میورزم؟من ک چیزی از خودم نداشتم و ندارم اگر اون چیزهایی هم ک داشتم رو خدا کارهاش رو انجام نمی‌داد من ک عمرا میتونستم انجام بدم

    هیچ دلیلی واقعا برای خود بزرگ بینیم وجود نداشته همه انسان ها در یک سطح از ارزشمندی وجود دارن

    خندم میگیره ک چ جوری ابلیس خیلی راحت منو گول میزده ک بدون هیچ منطقی خودمو برتر می دیدم

    اگر قرار ب تکبر باشه فقط خداست ک آسمان ها و زمین مال اونه و فقط اون باید تکبر بورزه من ک هیچی نبودم و الان هم هیچی نیستم واقعا

    این بدن هم ک همه چیزش رو اون داده همش مال اونه

    یعنی واقعا من هیچم

    خدایا خودت کمکم کن ک هر لحظه بیشتر و بیشتر در مقابل تو فروتن تر بشم

    خدایا همیشه یادم بنداز ک از خودم هیچی ندارم و هر آنچه دارم از آن توست و بی جهت ب چیزی ک مال خودم نیس و خودم بدست نیاوردم مغرور بشم

    خدایا خودم خسته شدم از غرور بیحا و تکبر میخام خاک باشم در درگاه تو میخام در مقابل خلقت تکبر نداشته باشم

    خدایا تو ب ناتوانی من حتی در این مورد هم آگاهی از خودت ک مطلقا توانا تویی میخام ک منو ب بالاترین درجه خشوع برسونی من فقیرم ب خیریرک از جانب تو بهم برسه

    هر موقع در مقابل انجام کاری عاجز شدم و اون کار خیلی در ذهنم بزرگ بود و از تو خواستم ک نجاتم بدی ساده تر از آب خوردن منو تغییر دادی

    الان هم منو از یک انسان سرکش و مغرور ب یک انسان فروتن و خاکی تغییر بده خسته شدم خدایا از غرور الکی

    انسانی ک کوچکترین نعمت های تورو ببینه و شکرگزار و خاکسار تو و انسان هایی باشه ک دستان تو هستن

    میخام مثل بنده تو عباسمنش بسیار شکرگزارت باشم بسیاار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    کسی ک بندگی خداوند رو میکنه و خدا براش همه کارهارو انجام میده هرگز دچار سختی نمیشه و وقتی ازش بپرسی چقدر سختی کشیدی برای چیزهایی ک بدست آوردی میگه هیچی

    داره واقعیت رو میگه چون خداوند براش همه کار هارو در نهایت اسونی انجام داده و ذره ای دچار سختی نشده

    و در پیشگاه خدا دائما باور داره ک خدایا هر آنچه دارم از آن توست چون واقعا خداوند همه چیزهارو بهش داده و ب هیچ عنوان دجار تکبر نمیشه

    در مقابل کسی ک در زندگی سختی کشیده و میکشه و ب جاهایی رسیده تکبر میورزه چون ابلیس جوری براش نمایش داده ک خودش اونهارو بدست آورده و باعث خودبزرگ بینیش میشه

    مثل خیلی از آدم های خود بزرگ بین ک در اطرافمون هستن و مدام در زندگیشون در تنش و سختی هستن چون خدایی در زندگیشون نیس ک کارهاشون رو ب اون بسپرند و مدام فکر میکنن ک باید چیکار کنن و این متاسفانه تا آخر عمر بدون این ک بفهمن در عذاب الهی هستن چون تسلیم نشدن و تا آخر عمر در حال جنگ هستن

    تسلیم خدا باید بشم و اینو بدونم ک من ناتوانم من ضعیفم باید بپذیرم ای هارو و خدا رو بندگی کنم و از اون بخام ک منو هدایت کنه ب راه درست

    نخام ک تنهایی ب آرزوهام برسم چون ناتوانم اگر هم ذره ای برسم با هزار تا بدبختی

    اما خدایی ک منو آفریده ک تنها قدرت عالمه ک کارهارو ب آسون ترین شکل ممکن انجام میده و اون میخاد برای من بهترین زندگی هارو اکر ک من بهش اجازه بدم ک کارهارو انجام بده و ازش بخام ک هدایتم کنه

    یکی از اون آدم های زحمتکش ک افتخار میکرده ب راه سختی ک طی کرده مالک یکی از برند های معروف پوشاک کشوره ک استاد باهاش مصاحبه کرده و گفته خیلی زجر کشیدم و راه موفقیت خیلی سخته و پدرم در اومده

    اما من ب عنوان کسی ک خدا بهم لطف داشته و قانون رو بهم یاد داده باید بیام کسانی رو ببینم و توجه کنم و یادبگیرم ازشون. ک چ جوری تونستن ب زندگی خوب در آسان ترین حالت ممکن برسن مثل استاد

    تو دنیا همه حور آدمی هست مهم اینه ک من‌میخام چ جوری ب خواسته هام برسم و باید ب همون آدم ها نگاه کنم و الگو بگیرم

    آدم هایی ک خیلی راحت ب خواسته هاشون رسیدن اتفاقا خیلی خاشع هستن هم در مقابل خدا هم در مقابل بقیه انسان ها چون خدا بهشون لطف کرده و همه چی رو آسون در اختیارشون گذاشته و اونا دائم در حال شکر هستن

    و این خشوع در رفتارشون دیده میشه

    مثلا چند وقت پیش در محله فرشته تهران یکی از بازیکنان سابق استقلال رو در حال رانندگی دیدم و ایشون حواسشون ب داخل ماشین بود و من یک لحظه ب ایشون سلام کردم و ایشون چون جوابشون نبود وقتی چند متر جلوتر رفتن متوجه سلام من شدن و چنان دستشون رو آوردن بیرون ب نشانه احترام و خشوع و حتی بوق هم برام زدن جوری بود ک همکارم فکر کرد آشنا بوده و بهم گفت کی بود؟توقع داشت مثلا بگم پسرخاله ولی تا بهش گفتم فلانی بود تعجب کرد از این همه خشوع طرف

    خدایا من پناه میارم ب تو

    تو همه کاره ی منی تمام کارهام آسون انجام میشه چون تو داری انجام میدی مم تسلیم تو هستم اعتبار تمام موفقیت هام ب تو میرسه من ناتوانم

    رمز همینه ایاک نعبد و ایاک نستعین

    اگر واقعا بندگی کنم اونم خدایی میکنه و منو ب بهترین هایی ک برای من آفریده میرسونه

    در واقع اون نعمت هارو برای همه انسان ها آفریده و همه لایقش هستن اما هرکسی نمیخاد بندگی کنه

    خودش تو قرآن گفته ‌ چ کسی حرام کرده حلال هایی رو ک براتون آفریدم

    خودش میگه ک جرا ازم بهترین هارو نمیخاین مم اینارو برارشما افریدم

    خدایا من ناتوانم خودتم آگاهی ب ضعف های من از خودت میخام ک منو از منیت ها و تکبر ها دور کنی ک دائم تسلیم تو باشم من تکبر نمیخام من میخام عبد تو باشم

    من میخام در حدی خاشع باشم در مقابل تو ک حتی اعتبار کوچکترین عمل هامو ب تو بدم و بدونم ک هیچی نیستم حتی اعتبار این کامنت هم ب تو میرسه و من شکرگزار تو هستم برای کلمه به کلمه اش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    ابلیس میاد غمگینم کنه میگه این همه خدا خدا کردی تو زندگیت چی شد نه تنها هیچ فایده ای نداشت تازه اگر ی ذره خطا کنی جوری ولت میکنه ک انگار اگر نابود هم بشی براش مهم نیس تویی ک خدا خدا میکردی دیدی چ جوری جلوی اونایی ک بهش فحش هم میدن خردت کرد چ جوری حیثیت برات نزاشت

    اینجا 1دای خدا میاد ک یادت باشه ک حرفایی ک غمیکنت میکنه از طرف شیطانه و اصلا واقعیت نداره

    تو،در زندگیت هدفت رو من‌انتخاب کردی و گفتی خدایا من دنیا رو با تو میخام من هم دارم تو رو تربیتت میکنم ک بنده خالص خودم باشی و خوب منو بندگی کنی مگه همینو نمیخاستی؟میگم اره

    خدا میگه اگر بخای جوری دنیا رو بهت میدم ک همه حسرتت رو بخورن اما منو و آخرت رو نداشته باشی

    ار اینجا میفهمم ک خدا اصلی من خدا بوده و هست ک الان در این سایت الهی هستم و این فایل ارزشمند و هدایتی رو گوش دادم

    وگرنه خیلی راه ها و اساتید وجود دارن ک دنیا رو بدست آوردن بدون خدا و خدایی در زندگیشون در کار نیس و از بزرگترین نعمت دور شدن ک همون خداس و تکبر میکنن و خدا هم هیچ کاری باهاشون نداره تا روز مشخص

    مثل قارون ک گفت ثروتم رو با علم خودم‌بدست آوردم ابلیس ی جوری براش نشون داده بود ک خودشه ک همه کارهارو انجام داده و همه بهش میگفتن خوش ب خالت

    اما چون بندگی رو مثل ثروت ساختن یاد نگرفته بود زمین خودشو با اموالش بلعید

    خدایا من پناه میارم ب تو از شر ابلیس

    خدایا من بدون تو هیچی نیستم اگر ولم کنی ابلیس مثل خودش منم نابود میکنه

    خدایا من هم دنیا رو میخام هم آخرت رو

    منو خودت ب همه چیزهایی ک لایقش هستم و برای من افریدی برسون و جوری منو رشد بده ک هر لحظه بنده خالص تری برات باشم و هر لحظه در تمام جنبه ها رشد کنم

    جوری ک وقتی ازم پرسیدی خب زندگی در زمین چطوری بود بی نهایت ازت تشکر کنم بابت این تجربه لذت بخش و منو دعوت کنی ب تجربه لذت بخش تر

    این دنیا تموم میشه و فانیه و هیچ کدوم از آدمای اطرافم حتی پدر و مادر در آن دنیا نخواهند بود و یعنی هیچ رابطه ای وجود نخواهد داشت مهم اینه ک در بندگی کردن قوی بشم و اشکال نداره ک گاهی وقتا اشتباه کنم و پس گردنی بخورم مهم در رده درست بودنه ک زندگی بدون خدا ب هیچ دردی نمیخوره

    اما منم باید بدونم ک خداوند اگر بخاد میتونه کل آدم هارو هدایت کنه ب جز من

    این نیس ک من از کسی برتر یا پایین تر باشم هر کسی در این دنیا مثل من از خدا هدایت بخاد خداوند خیلی سریع هدایتش میکنه و حتی خیلی بیشتز از اونی ک ادعا داره رشد میکنه

    خدایا اگر هدایت های تو نباشه من‌ ناتوانم ضعیفم هیچی نیستم مستقیم میرم تا ته چاه

    اگر پیشرفتی باشه همش لطف توست

    در واقع همه چیز تویی و فقط تویی ک لایق تکبری

    من هیچی نیستم

    پس چرا سرکشی میکردم ؟پس چرا فکر میکردم از بقیه سرترم خودم واقعا نمی فهمم ی سری افکار از کجا میان

    این ابلیس از ی جاهایی وارد میشه ک فک کنی اون افکار،افکار خدایی هستن

    مثلا تو قرآن خدا میگه شیطان عمل زشتشان رو براشون زینت میبخشه

    در راستای شیطان عمل میکردم و فکر می کردم کار خدایی دارم میکنم

    خوبه هر لحظه خدا و ترفند های ابلیس رو دارم بیشتر میشناسم

    اما خدایا منو ول نکن خودت میدونی اگر منو لحظه ای ول کنی ابلیس منو با خودش میبره

    خودت ب ضعف من آگاهی لازم نیس یادآوری کنم برات

    مثل دیروز ک رفتم تو مسجد نشستم بهم میگفتی پاشو برو نباید اینجا بمونی برو مغازه رفیقت نماز بخون بهت گفتم نشونه بده دیدم شلوارم از موکت های مسجد خاکی شده تا دیدم بلند شدم رفتم بیرون ی نگاهم ب سرویس ها افتاد دیدم کیفمو ک حاوی مدارک و کارت های بانکی و موبایل و ….بود در سرویس جا گذاشته بودم اگر کسی می‌برد ماه ها اذیت میشدم

    خدایاشکرت خیلی بهم لطف داشتی خیلی باید بیشترشکر میکردم تورو ب بزرگی خودت ببخش و همیشه کم منو ب بزرگی کرمت زیاد کن

    من هیچی نیستم من فقیرم ب خیری ک از جانب تو بهم برسه اگر اون خیزهارو نرسونی و من تو رو شکر نکنم واویلا

    تو همیشه همراه منی همیشه عاشقمی دوستم داری

    دوستم دادی ک پس گردنی میزنی تا برگردم ب سمتت تا بفهمم مسیرم اشتباهه

    خدایا بابت پس گردنی هات هم شکرت ولی ب قول استاد ازت درخواست میکنم همون اول راه پس گردنی رو بهم بزن تا بفهمم دارم اشتباه میرم و اشتباهم رو بهم بگو

    ازت میخام نزاری خیلی مسیرو اشتباه برم چون خیلی سخت میشه خیلی

    قلبمو بار کن تا خیرهایی ک در طول روز از طرف تو بهم میرسه رو بتونم ببینم و بشنوم و شکر کنم تا ظرفم بزرگتر بشه

    همه آدم ها لایق بهترین هان برای همه بهترین ها آفریده شده یعنی زیبا ترین همسر بدون کوچکترین مقاومتی (زشتی البته برای طرف مقابل)آفریده شده

    عاشقانه ترین رابطه ها بدون کوچکترین مقاومت و سختی،بهترین ماشین ها بهترین خونه ها

    و زندگی ب قول استاد باید در تمام جنبه ها در بهترین حالت باشه چون ما در نهایت ارزشمندی هستیم و اگر اشکالی میبینیم نشان از باورهای اشتباه دارد

    گاهی وقتا شیطون میگه ک تو خیلی عقبی و نمیتونی باورهاتو درست کنی و زندگی عالی رو تجربه کنی اما خدا استاد رو میاره جلو ب عنوان اسوه حسنه و میگه ببیین این ک در بدترین شرایط بوده تونسته تو حتی زودتر و بهتر از ایشون میتونی پس ادامه بده ک من برات بهترین هارو میخام و هر چقدر انفس.خودت رو درست کنی زندگی بهتری رو تجربه میکنی

    خدایا اعتبار این کامنت هم ب خودت میرسه واقعا و من اصن بلد نیستم

    من در پیشگاه تو خاکم

    اصلا منی وجود نداره ک بخام مغرور بشم همش تویی

    خدایا یادت باشه من دنیارو با تو میخام با تو قشنگه

    میدونم تو برای من بهترین هارو میخای ب شرطی ک خودمو درست کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    استاد،شما استاد بندگی خدا هستین و همین استادی باعث شده ک خدا این قدر بهتون عزت بده

    خدا برای همه و من میخاد ک در بهترین حالت زندگی کنم خدا میخاد ولی منم ک ب خودم ظلم کردم اونم‌چ‌ظلم بزرگی ک‌باعث شده از اصل خودم دور بشم و وارد وادی ظلمت بشم

    استاد تحسینتون میکنم ک چقدر خوب بندگی میکنین چقدر عالی و درجه یک

    این ک هیچ وقت ب لطف خدا شکست نخوردین نشان از این داره ک خیلی خوب قانون و بندگی رو یاد گرفتین

    خدا برای من بهترین هارو میخاد منم ک با شرک و عدم بندگی و تکبر و..‌. ب خودم ظلم کردم و باعث شده دور بشم از جوری ک باید زندگی میکردم

    یاد داستان حضرت یونس افتادم وقتی ک قومش ایمان نیاوردن و از خدا خواست ک عذابش رو بر خلقش نازل کنه ی جورایی خودش رو داشت برتر می دید و فکر می‌کرد فرق داره در پیشگاه خدا با بقیه مردم فکر می‌کرد ارزشش ب خاطر لطف خدا نبوده و خودش ارزشمند بوده

    وقتی درخواست عذاب داد یکی از کسانی ک بهش ایمان آورده بود و خیلی حکیم بود بهش تذکر میده ک هیچ کدوم از انبیا همچین کاری نکردن و تو هم باید برای مردمت طلب مغفرت کنی و راضی نباشی ک گرفتار عذاب بشن و خلاصه بهش گفته بود ک مراقب باش

    اما اون گوش نکرد و ب حرف ابلیس گوش کرد و تکبر ورزید و فکر کرد ک خیلی بقیه مردم برای خدا بی ارزش هستن و از خدا خواست خلقی ک خودش خلق کرده بوده رو نابود کنه

    مثل داستان حضرت نوح ک از خدا خواست قومش رو عذاب کنه

    یک روز خدا بهش گفت ک با چوب یا گل چند تا مجسمه کوچیک درست کنه هر چی نوح ب خدا می گفت دلیل این کار چیه؟!خدا بهش میگف صبر کن و انجام بده

    خلاصه کلی زمان و زحمت برد تا حضرت نوح اون مجسمه هارو بسازه و حالا ک ساخت منتظر بود تا خدا بهش بگه دلیل این کار چیه

    خدا بهش گفت حالا بزن همه رو بشکون

    نوح عصبانی شد و ب خدا گفت این چ کاریه؟این همه زحمت کشیدم ک آخرش بگی بزن بشکون

    خدا ب نوح میگه ک تو این مجسمه های بی ارزش رو ک خودت خلق کردی با این ک ارزشی ندارن و بهت میگم بشکون ناراحت میشی

    اما ب من میگی نابود کنم خلق خودم رو ک انسان هستن و بی نهایت ارزشمند

    نوح ک متوجه اشتباهش شده بود کلی استغفار کرد و ب خدا گفت منو ببخش و دیگه از خدا برای قومش عذاب نخواست و فهمید ک چقدر آدم ها برای خدا ارزشمندن و هیچ کس بالاتر از دیگری نیس

    حضرت یونس هم وقتی عذاب خواست و خدا بهش گفت در فلان روز نازل میکنم و تو فرار کن

    فرار کرد اما ب خواست خدا اتفاق دیگری برای قوم افتاد تا یونس غرورش بریزه خدا میخاست یونس رو یکبار دیگه ببخشه

    اون مومنی ک ب یونس گفته بود ک برای مردم عذاب نخواه و رفت ب مردم گف عذاب خدا داره میاد برید ب سمت بیابون و از خدا طلب مغفرت کنین خلاصه خدا اونارو بخشید و عذاب نکرد

    مردم پس از ایمان طلب مغفرت با خودشون گفتن اگر یونس برگرده بهش ایمان میاریم

    وقتی ک یونس برگشت و شهر رو در آرامش دید ی جورایی از خدا ناراحت شد ک ابروش رو برده و هیچ ارزشی در اون شهر دیگه نداره و مردم فکر میکنن اون دروغ گو بوده

    خلاصه بقیه داستان ک میدونین میره تو قعر تاریکی ها در دل نهنگ

    همون اسفل سافلین ک استاد میگه

    اینجا ب خودش میاد ک ای وای چ ظلمی کردم ب خودم و خودمو برتر دیدم و تا عمق بدبختی پیش رفتم

    برمیگرده ب سمت خدا و میگه لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

    منو ببخش ک اگر نبخشی و هدایت نکنی ب راه درست ب راه کسانی ک بهشون نعمت دادی از هلاک شدگان خواهم بود ب قول موسی من فقیرم‌ب خیری از جانب تو

    (تو پرانتز.،یک انسان فقیر و درمانده کنار خیابون رو در نظر بگیریم چ جوری داره گدایی میکنه جایگاه من هم نسبت ب خدا همچین جایگاهی اسن و تمام خیر از جانب اوست و من فقیرم ب خیری از جانب او

    یعنی اگر خیر او نباشه من‌ هیچی نیستم)

    وقتی یونس ب اشتباهش پی میبره و پناه میبره ب خدا و میفهمه ک چقدر ب خودش ظلم کرده و لایق چ زندگی ای هست خدا اونو لب ساحل میزاره کنارش یک بوته کدو رویانده میشه تا از آفتاب حفظ بشه حواسم باشه ک چقدر محتاج خدا هستم

    بعدش برمیگرده ب همون شهر و خلاصه مردم بهش ایمان میارن و ب زندگی تی ک لایقش بوده میرسه

    ابلیس میخاد با همون ترفندی ک خودش ب فنا رفت مارو هم ب زمین بزنه

    همون ترفند غرور در برابر تنها منبع خیر جهان کسی ک همه جیز اونه و من هیچی نیستم

    ابلیس میخاد ب من تکبر بده تا سقوط کنم

    خدایا پناه میارم ب تو از شر ابلیس

    سجده میکنم و پیشانی بر خاک ب نشانه خشوع و خضوع میسایم و می‌گویم تنها تو لایق عبادتی تنها تو لایق ستایشی و من هیچی نیستم و همه نعمت ها از جانب توست و این چقدر میتونه ظرف منو بزرگ‌کنه

    کسانی مثل استاد ک همه جور نعمتی دارن اینجوری خوب بلد بودن بندگی کنن ک ب اصل زندگی رسیدن

    زندگی من باید در عالی ترین وجه ممکن باشه هر چقدر ک فاصله دارم یعنی ظلم ب خودم بیشتر بوده

    در حالی ک خداوند از خودم بیشتر میخاد ک من عالی ترین زندگی رو داشته باشم تمام این ماشین هاو خانه های زیبا آفریده برای من ک استفاده کنم و لذت ببرم اما من با تکبر ظرفم کوچیک کردم و دور شدم از اونها

    خدا اینجا میگه چ کسی نعمت هایی ک من بر شما حلال کردم رو بر شما حرام کرده

    این قدر ظرفم ب خاطر ظلم هام کوچیک شده ک حتی در خودم نمی بینم و از خدا در خواست کنم نعمت هایی ک برای من آفریده شده

    اما اشکال نداره ب لطف خدا حالا ک فهمیدم این ظلم رو ک لطف بزرگیه و خدا ب هرکسی نمی گه و مسیر اشتباه رو دارن میرن

    خدا منو ب راحتی میبخشه و بخشیده قبل از این ک من ازش درخواست کنم چون اون میخاد ک من لذت ببرم از این زندگی و اون دنیا برام بهتر باشه

    با شور و شوق و افتخار سر ب سجده می‌گذارم و میگم فقط تو رو بندگی میکنم و ب خودم ذره ای مغرور نمیشم چون همش لطف توست و من هیچی نیستم و همه چیز تویی

    و تنها از تو ک مطلقا قادر تویی میخاهم ک منو هدایت کنی ب راه درست ب راه کسانی ک بهشون نعمت هارو دادی نعمت هایی رو ک برای آن ها آفریدی

    حضرت نوح ی جمله ای داشته خیلی زیباست

    می‌گفته

    لا اله الا الله الحمدلله رب العالمین

    خدایا هر خیری از سلامت دین و دنیا ب من برسه همه از جانب توست و حمد و سپاس تو ب خاطر این نعمت ها به عهده منه تا جایی ک تو راضی شوی و بیشتر از اون

    نباید بی‌شعور باشم و فکر کنم خدا وظیفشه ب من نعمت هارو بده نه اصلا خدا میتونه نده و من هلاک بشم

    باید دقیقا مثل استاد این قدر سپاسگزار باشم ک احساس شور و شوق بهم دست بده

    باید مثل استاد عمل کنم غرور رو بزارم کنار و مثل استاد بابت همه چیز از همه گس و از خدا تشکر کنم

    فکر نکنم اگر کسی داره بهم خوبی میکنه وظیفشه و بگم از طرف خداست

    نه باید مثل استاد با شعور باشم و بی نهایت از طرف تشکر کنم ب طور واقعی

    جوری ک طرف بفهمه چقدر با شعورم و درک میکنم ک داره بهم لطف میکنه

    از اونطرف ب قول استاد بهش وابسته نمیشم و اون لطف رو در نهایت از طرف خدا بدونمو اگر اون نباشه خدا ی نقر بهتر رو برام میاره ولی باید نهایت تشکر رو داشته باشم

    از همه از دوستان از پدر مادر خواهر برادر تشکر کنم بی نهایت

    و از همه مهم تر ب خاطر این ک اونا قانون رو نمیدونن خودم رو بالاتر ندونم و بدونم اون ها هم ب خدا ب اندازه من دسترسی دارن و اینو بدونم ک همه مثل من لایق بهترین ها هستن و وقتی من ب بهترین ها رسیدم خودمو ب خاطر نعمت ها تو ذهنم بزرگ نکنم ک دچار تکبر بشم و حواسم باشه ک اگر خواسم نباشه و فکر کنم خودم اونارو بدست آوردم در یک لحظه همش نابود میشه

    باید تا آخر عمرم اینو ب خودم بگم و یادم باشه این جایگاه الانم رو

    و بگم خدایا هر آنچه ک دارم از آن توست و تو بهم دادی و من بدستش نیاوردم

    اینو یادم باشه چون ب نفع خودمه

    اگر تکبر بورزم نابودم

    همیشه باید خدارو بندگی و پرستش کنم و خاشع باشم مثل استاد تا همیشه رشد کنم

    چون درد شکست خیلی زیاده و شاید انسان نابود بشه و نتونه برگرده دوباره

    باید خوب بندگی کنم

    اصن من چرا باید مغرور بشم تمام اوم های ارزشمندن و لایق بهترین ها و هیچ تفاوتی بین من و اونا نیس

    حتی اون کسانی ک بهترین رندگی هارو دارن هیچ چیزی برای افتخار و تکبرشون وجود نداره چون همه انسان ها لایق هستن و خودشون با دست خودشون دور کردن از اون زندگی وگرنه هیچ کس از کسی برتر نیس

    خدا تو قرآن میگه لا یحب کل مختال فخور

    خدا هیچ فخرفروشی رو دوست نداره

    خدایا میخام تو منو دوست داشته باشی میخام با بندگی بیشتر و بیشتر نزد تو محبوب بشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: