شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 1

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الهه سجاد» در این صفحه: 11
  1. -
    الهه سجاد گفته:
    مدت عضویت: 3579 روز

    سلام استاد

    من توی نشانه ی امروزم به این فایل هدایت شدم

    و باز همزمانی

    خدایاشکرت

    👌👌👌

    دیشب موضوعی پیش اومد که یه ترمز خیلی قوی برای ثروت رو توی خودم پیدا کردم

    واون مهم بودن نظر خانواده در مورد من

    در مورد همه چیزم:

    اینکه فلان مهمونی یا دورهمی رو که تمایل به شرکت درش ندارم، بخاطر نگرانی اینکه میگن:

    چرا فلانی نیومده یا بالاجبار میرم یا اگه نرم راحت نیستم

    بخاطر قضاوتهاشون بخاطر اظهارنظرهاشون بخاطر سوال پیش اومدن براشون و…. و …. و ….

    و نگرانم که حالا چی میگن یا مثلا” مادرم سراغم را میگیرن یا… هزار تا موضوع دیگه که دقیقا” ارتباط با مهم بودن نظر خانواده داره

    🌿🌿🌿🌿

    خب من از صبح تا الان به این نتیجه رسیده م

    خدا میدونه در این راستا چندتا ترمز

    مخرب در برابر ورود پول دارم که مربوط به نظر خانوادمه

    یه جورایی ریشه ش هم این میشه که: آخه فلانی که مالِ این حرفا نبود

    و عباراتی از این دست

    یعنی اینقدر نظرشونو برا خودم مهم کردم که ارتقا جایگاه اجتماعیم یا جایگاه ثروتم هم انگار باید از فیلتر تایید اونها بگذره

    از طرفی با سابقه ذهنی بچگی و … مطمئن هستم که تایید نمیکنن و اوکی نمیدن

    و این دیوار ذهنی خودم هست که راه درآمد و ثروت را به رویم بسته

    بله این ترمز سالهاست که مانع ثروت منه که البته پس از سالها به لطف خدا امروز کشفش کردم

    بهرحال میخواستم ازتون درخواست کنم که مشابه مثال بالا که برای ترمز نیت کار خیر و ثروت زدین

    توضیحاتی هم در مورد ترمزهای ذهنی مربوط به خانواده در ارتباط با کسب ثروت و رسیدن به زندگی پر از رفاه و آسایش بگین

    🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀

    فک میکنم به افراد زیادی کمک بکنه چون همه ی ما یک عالمه ترمز مربوط به نظرات و عقاید خانواده داریم

    متشکرم🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    الهه سجاد گفته:
    مدت عضویت: 3579 روز

    سلام خدمت استاد نازنین و همه ی دوستان عزیز

    آقای رحمان نژاد تبریک بنده رو بپذیرید. پاسخ شما رو هم چند روز قبل و هم الان مجددا” مطالعه کردم. خداروشکر معلوم هست که درک عمیقی از قانون اصلی پیدا کردین و چقدر هم که خوب و شفاف توضیحش دادین. ممنون از شما

    و تشکر از همه ی دوستانی که نظرات ارزشمندشون رو با دیگران به اشتراک گذاشتن؛ استفاده کردیم.

    ?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    الهه سجاد گفته:
    مدت عضویت: 3579 روز

    ای دادِ بیداد، این باور احساس عدم لیاقت هم که ردِ پاش همه جا هست

    من نمی فهمم خدائی که ما رو برای بهشت خلق کرد با اون همه نعمت حاضر و آماده. به قول خودش حضرت آدم و حوا بر تخت های نرم و راحت تکیه زده بودن و میوه های تر و تازه از شاخه ها آویزان بوده و قشنگ دمِ دست شون بوده و مرغ آسمان همون لحظه براشون بریان می شده و نوشیدنیهای گوارا از نهرهای کنارشون جاری بوده و فقط کافی بوده لیوانشون رو توی نهر بزنن و از آن مایع گوارا بنوشند و حوریان و پسرکان زیبا چهره هر لحظه در خدمتشون بودن و هر کاری که اراده می کردن براشون انجام می دادن بدون اینکه مجبور باشن از جاشون تکون بخورن و … و

    هزاران راحتی و آسایش و نعمت و …

    آخه چرا پاشدن برن قدم بزنن که ناگهان شیطان سرِ راهشون سبز بشه و گولشون بزنه

    کی این جای راحتو ول می کنه پاشه بره راه بره؟

    نه واقعا چرا؟؟؟

    !

    اگه ما اینو هم برای خودمون و هم برای دیگران باور کنیم که دیگه نیازی به این همه شرط و شروط با خدا نیست

    اصن خدا همینو برامون خواسته بوده خودمون زدیم داغونش کردیم حالا نعمت خودشو داریم به خودش یادآوری می کنیم

    این ضمیر ناخودآگاه ما هم که هیچ جوره نمی تونه این حرفها رو بپذیره و حسابی کمر به بدبختی ما بسته !!!

    خدایا ما را به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به آنان نعمت داده ای

    الهی آمین

    اونوقت به جای اینکه به کسانی که خدا بهشون نعمت داده توجه کنیم به کسانی که خودشون رو از نعمت های خدا محروم کردن توجه می کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    الهه سجاد گفته:
    مدت عضویت: 3579 روز

    چه جالب

    از دیشب که فایل استاد رو گوش کردم تا این لحظه به فکرم نرسیده بود که خودم هم چنین کاری کرده ام.

    اجازه بدین برای شما هم تعریف کنم.

    مدتهای زیادی هست که منم مثل اکثر شماها ثروت خیلی زیاد از خدا خواسته ام؛ ولی موقع درخواست ، آگاه من ؛ اصلا” نه چنین حرفهائی می زد ( کمک به خیریه و کمک به مدرسه سازی و  کمک به بیماران و ….) و نه چنین تعهداتی می داد و نه چنین تصمیمی داشت

    اما هر چه که بود در پسِ ناخودآگاهم بود و من اصن ازش خبر نداشتم ؛ ولی بوده  قطعا” چنین باورهائی وجود داشته؛

    چرا الان دارم اینقدر محکم این حرفو می زنم؟  به این دلیل که من اولین مرحله از فروشِ کتابم رو به خیریه ی کمک به درمان کودکان مبتلا به سرطان اختصاص دادم و تمام پول جمع آوری شده رو یک جا و همون وقت تحویل مدیر مؤسسه دادم.

    حالا چی شد که من این کارو کردم. چون بهم الهام شد و چندین و چند نشانه هم دیدم و دیگه مطمئن شدم که بله همینه من در قدم اول باید این کارو بکنم.

    و حالا دارم می فهمم که الهام هم برخاسته از باور و اعتقادات درونی آدم هست.

    ولی بازم تاکید می کنم آدم حتی می شه که به ظاهر چنین قصدی نداشته باشه ؛ ولی اون از همون ته توها داره کار خودشو می کنه و خودمون ازش بی خبریم.

    آهان یه چیز دیگه هم الان به یادم اومد.

    حدود 6 سالِ پیش بود که تازه شروع کرده بودم به شرکت در سمینارهای ثروت، اولین حرفم این بود که بذار ثروتمند بشم اولین کاری که می کنم یک شهربازی بزرگ و منحصر به فرد برای فرررزنداااان کشوررررم می سازم و خلاصه از این کارهای خیرِ خیلی گنده که میلیاردها میلیارد پول می خواد

    انگار یه جورائی می خوایم خدا رو گول بزنیم. می گیم ببین خداجونم اگه تو این کارو واسه من بکنی، منم اون کارو واسه بنده هات می کنم. یک یک مساوی

    اگه تو خیلی خیلی به من پول بدی منم کارای خیلی خیلی بزرگ می کنم

    تو این کارو واسه من بکن ؛ قول میدم قول میدم منم فلان کارو بکنم

    انگار داریم معامله می کنیم

    باور نداریم که می تونه یه طرفه باشه

    می تونه فقط از طرف اون باشه

    می تونه فقط به سمت مون جاری بشه

    این فضل و کرم و وهابیت خدا رو باور نداریم

    مهم تر اینکه ما اون پولهای خیلی زیاد و بزرگ رو باور نداریم چون رقم هامون بالاست و با باورهامون هم خوانی نداره هی دنبال یک چیزی می گردیم که خدا رو متقاعد کنیم

    این در حالیه که خدا نیاز به متقاعد کردن نداره و ما باید ضمیر ناخودآگاه خودمون رو روش کار کنیم و متقاعدش کنیم که این عدد و رقم ها رو بپذیره و بفهمه که بابا میشه و الگوهاش هم هست.

    چرا فکر می کنیم خدا به کمک ما احتیاج داره

    مگه خدا این همه چیز دیگه رو خلق نکرده؟؟ خب اگه بخواد اون رو هم خلق می کنه. چه نیازی به کمک ما داره

    بله همینه. ما قدرت خداوند رو توی عدد و رقم های خیلی بزرگ  باور نکردیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    الهه سجاد گفته:
    مدت عضویت: 3579 روز

    ترمز:

    _ آدمی که چنین تارگتی برای ثروتمند شدن در نظر می گیره و چنین درخواستی داره ،  فکر می کنه بی عدالتی رخ داده و این فرد نباید در این جایگاه باشد. آن گاه تصمیم می گیره که نقش خدا را برای او بازی کنه و مشکلش را حل کنه. حالا  فرد نیازمند می تونه یک غریبه یا یک خودی مثل پدر و مادر یا خواهر یا برادر یا فرزند و…. باشه.

    دلایل منطقی: ما باید بپذیریم هر کس در هر جائی هست ، جای درستش همانجاست. افکاری داشته، آن افکار منجر به احساسی شده  و آن احساس ، فرکانسهایی  به جهان ارسال کرده و جهان متناسب با همان سیگنالها به او پاسخ داده است که نتیجه اش زندگی و شرایط فعلی اوست.

    اگر هم من کمکی به او بکنم قطعا” تأثیر پایدار در زندگی اون فرد نخواهد داشت چون تا خودش نخواد و تا تصمیم جدی برای تغییر فرکانسهاش نداشته باشه در همین نوع زندگی باقی خواهد ماند . حالا هرچقدر هم که از ناحیه ی اطرافیان حمایت بشه باز به زندگی قبلی برخواهد گشت ؛ زندگی ای که کاملا” متناسب با باورها ی خودشه.

    نکته ی بعدی این که قانون این نیست که صبر کنیم تا پولدار بشیم بعد کمک کنیم. بلکه بخشش و کمک فرکانسهای مثبتی داره که همین الان هم که ثروتمند نیستیم باید فرکانسهاشو به جهان ارسال کنیم

    و یادمون باشه که ما با کمک به دیگران درواقع داریم به خودمون کمک می کنیم نه به او. این نکته ی بسیار مهمیه که ما باید اونو بفهمیم .

    اون افراد با چنین دیدگاه و چنین هدفی ، فکر می کنن وقتی پولدار بشن با کمک های مالی ، دارن کمک به بقیه می کنن ولی حقیقت اینه که چه الان کمک کنن و چه بعد ، در حقیقت دارن به خودشون کمک می کنن و باید سپاس گزار افراد نیازمند باشن که بهشون این فرصت طلائی رو می دهند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    الهه سجاد گفته:
    مدت عضویت: 3579 روز

    عرض سلام خدمت استاد عزیز و همکاران محترم و دوستان سایت

    اگر من جزء افرادی باشم که ثروت را برای انجام کار خیر و برطرف کردن فقر یا بیماری یا … بخواهم

    ترمز اصلی من این است که:

    فکر می کنم اشتباهی شده، چیز بدی در جهان وجود دارد و من باید درستش کنم.

    کسی که با این دیدگاه زندگی می کند همیشه در زندگی اش در سختی و غصه است زیرا دارد با چیزی مقابله می کند که امکان حذفش نیست.

    بالفرض اگر هم قدرت و ثروت به دست بیاورد ( که البته با وجود نوع فرکانسی که به جهان می فرستد، خبری از ثروت نیست)؛ چون در مقابل بزرگترین قانون جهان می ایستد دیر یا زود ناامید می شود و شکست می خورد.

    حال ممکن است بپرسید این قانون جهانی چیست؟

    جهان مادی دو قطب داردکه وجود هر دو قطب لازم است: سلامتیبیماری، شادیغم ، ثروت_فقر ، ……

    اگر ثروت هست ، فقر هم حتما” هست و …………..

    نمی شود که  در جهان مادی به نقطه ای برسیم که شرایط ناخواسته وجود نداشته باشد.

      این ویژگی که در نظر اینهاست مربوط به جهان غیرمادی ست که چیزهای ناخواسته و تضاد وجود نداره. در بهشت بیماری وجود نداره. فقر وجود نداره. پیری وجود نداره و ….

    در حقیقت شرایط ناخواسته بوجود میان تا به انسانها نشان بدهند که چیو می خوان. هر اختراع و اکتشافی که رخ داده بدلیل این بوده که انسانها با مشکل برخورد کرده اند. در واقع این جزئی از برنامه ی خداوند هست تا انسان به موفقیت و سعادت برسه. مشکلات باعث می شن که اون فرد توانمندی هاشو بشناسه و بعد یاد بگیره که از اون توانائی استفاده کنه تا هم خودش به موفقیت و سعادت برسه و هم جهان را گسترش بدهد.

    فردی که این قانون را در مورد زندگی خودش و دیگران درک نکنه و نتونه با این قانون جهانی کنار بیاد، حواسش نیست که در برخورد با تضاد توجهش همواره به قسمت ناخواسته ی ماجراست و بدین ترتیب با این دیدگاه فاصله ی جسم و روحش را بیشتر می کنه و این عدم هماهنگی جسم و روح باعث می شه که هرگز به ثروت نرسه .

    این افراد به جای اینکه وقتی ناخواسته ها را می بینند از آن درس بگیرند و به جای اینکه تضاد باعث وضوح برای اونها بشه تا دقیقا” بفهمند که چه چیزی را می خواهند و به سمت آن حرکت کنند برعکس به نیمه ای از تضاد که نمی خواهند توجه می کنند و خودشان را صد درصد از ثروت و نعمت محروم می کنند.

    پس کاری که من باید بکنم این است که این قانون خداوند را بپذیرم و چه در موارد جزئی و چه در موضوعات خیلی بزرگ دقیقا” از آن پیروی کنم. نتیجه اش هماهنگی کامل بین ذهن و روح است که ثروت، بعد از این هماهنگی حاصل می شود.

    اگر من انسان بیمار یا بیمارانی را می بینم اول تضاد زندگی او را بپذیرم و بعد باید قدرت و امیدش برای زنده ماندن را تحسین کنم.

    اگر من فقیری را می بینم باید اول تضاد زندگی اش را بپذیرم و بعد اعتماد به نفس و تلاشش را تحسین کنم

    و ….ِِِ..

    تا قبل از هر چیز هماهنگی ذهن و روح خودم را در هر شرایطی حفظ کنم

    به نظر من این اولین و اصلی ترین ترمز هست.

    ترمزهای بعدی رو هم در کامنت های دیگری انشاا… به لطف خداوند و با کمک آموزشهای استاد توضیح خواهم

    داد.

    ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    الهه سجاد گفته:
    مدت عضویت: 3579 روز

    همه ی نکته ها جالب بود و اونی که دوست عزیز بهش اشاره کردن

    این جمله هم برام تازگی داشت?

    این ترمز در آنها وجود دارد که “ثروت برای روز پیری و کوری و بیماری و سالمندی مناسب است نه برای لذت بردن از زندگی در هنگام سلامتی”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: