شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 1

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سلما مصدق» در این صفحه: 16
  1. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2801 روز

    سلام استاد گل گلاب سلام دوستان جون جونی سلام و درود به همه شما با این همه آگاهیهای ناب

    کامنت اولم یکم طولانی شد اینبار تجربه شخصی خودم رو از این دعا که همیشه تو ذهنم بود”خدایا به من انقدر ثروت بده تا به مادر و پدرم خدمت کنم” به طور خلاصه بنویسم:

    از اونجایی که احساس و فرکانسی که از دعا ارسال میکنیم تعیین کننده برآورده شدن دعا هست نه صرفا خود دعا، من دقیقا الان دارم کشف میکنم که این دعا بهم چه حسی میداد: (دقیقا دنبال اون احساسه هستم)

    1) حس ناامیدی: چون باورم نمیشد برآورده بشه چون برآورده شدن دعام برام بدیهی نبود و مبتنی به یه سری شرط و شروط بود “به شرط اینکه به مادرو پدرم خدمت کنم”

    2) حس دلسوزی: چون من دلم برای مادر و پدرم میسوخت فک میکردم اونا به آرزوشون نرسیدن آخی چقد گناه دارن طفلکیا و میدونین که حس دلسوزی مخربترین فرکانس رو به جهان ارسال میکنه چون فک میکردم بی عدالتی شده در حق پدرو مادرم ظلم شده

    3) حس اضطرار و نگرانی و چسبندگی و وابستگی به خواسته: چون من میترسیدم به خواستم نرسم می خواستم زود برسم مبادا عمر پدرو مادرم تموم شه و من نتونم اونا رو به آرزوشون برسونم نکنه ناکام از دنیا برن و این حس باعث میشه نتونم از زندگیم لذت ببرم و صبور باشم بذارم تکاملم طی بشه

    4) حس مسئولیت پذیری بی مورد: چون فک میکردم من هستم که مسئول خواسته هایی پدر و مادرم هستم من وظیفه دارم زحمت هایی که پدر و مادرم برام کشیدن رو جبران کنم و یه فشار و استرس مضاعفی رو روی دوشم حس میکردم اگر جبران نکنم آدم بدی هستم

    5) حس بد در مورد پول: اینکه پول کثیف و غیر معنویه و من با خدمت کردن به پدر و مادرم میخوام بهش معنویت بدم

    6) حس بد در مورد ثروتمند شدن: اینکه اگه ثروتمند بشم آدم خسیس و بدی میشم: یا اینکه ثروتمندان آدمای از خدا بی خبری هستن و به دیگران کمک نمی کنن.

    7) حس نگرانی از مجاب شدن یا متقاعد شدن خداوند: فک میکردم خداوند یه آدمه و من دارم با یه آدم معامله می کنم و باید معامله وین وین باشه تا قبول کنه وگرنه قبول نمیکنه باید یه دلیل قانع کننده براش بیارم “تو رو خدا بهم ثروت بده بخدا قول میدم کار خیر انجام بدم”

    8) حس کمبود: چون فک میکردم که پول کمه پدر و مادر من خودشون نمیتونن پول بدست بیارن و من باید پول بدست بیارم و قسمتیشو به اونا ببخشم

    9) حس نگرانی و ترس: چون میدونستم که تعهد کردم یه بخشی از پولمو ببخشم در صورتی که ته دلم همشو برای خودم می خوام و میترسم کم بیاد

    10) حس نگرانی در مورد ثروتمند شدن: اینکه اگه ثروتمند بشم آدما از جمله پدر و مادرم از من متوقع میشن 11) حس عدم لیاقت: خدا من پولو واسه خودم نمیخواما من واسه کار خیر میخوام فک نکنی اگه بهم پول بدی واسه خودم خرج میکنم

    12) حس گناه: لذت بردن از زندگی رو احساس گناه بهم میده چون از بچگی به ما گفتن تکون بخوری گناه کردی

    فعلا همینا اومد به ذهنم بازم اگه اومد مینویسم.

    استاد مرسی ما با این روش که بهمون یاد دادی میتونیم تک تک خواسته ها یا دعاهامونو بازنویسی کنیم

    مرسی از همتون عشقولیا

    خدایا شکرت که بهم قدرت فکر کردن دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2801 روز

    سلام استاد جونی و خانواده صمیمی و عزیزم!!!

    اولا به خاطر این حال عالی که دارم ازهمه تون سپاسگزارم هیچ وقت تابحال تو کل زندگیم انقدر حالم عالی نبوده و انقدر رها نبودم. از استاد جون و دوست عزیز فیلمبردار به خاطر این فایلهای قشنگ متشکرم!

    دوستان از خوندن کامنتهاتون مبهوت و شگفت زده شدم خداروشکر که چنین دوستان آگاهی دارم!

    من هنوز به قانون مسلط نیستم ولی از خداوند خواستم بهم کمک کنه تا جواب رو پیدا کنم. فک میکنم استاد جون تو خیلی از فایلا مثلا فایل رایگان چگونه به دیگران کمک کنیم” و فایل رایگان “خدا و ثروت”، فایل رایگان “نامه 13 حضرت علی به اما حسن” و فایل هفتم؟ “دوره عزت نفس” فایل رایگان به کبوترها غذا ندهیم” تا حدودی جواب این سوال رو داده و منم سعی کردم و از باورهای قدرتمند کننده و قوانین کیهانی این فایلها برای پاسخ دادن به این سوال جالب کمک بگیرم!

    اولین فایلی که داشتم اتفاقی گوش میکردم و جوابو بهم الهام کرد فایل چگونه کمک کنیم بود:

    ترمز اول: اگر یک قانون جهان هستی رو درک کنیم تمام این سوالات جواب داده میشه: تک تک ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم ما بی اندازه به خداوند نزدیک هستیم بی اندازه. همه ما بینهایت متصل هستیم و دسترسی داریم به نعمتهای خداوند. دنیا مثل یک سلف سرویسی هست که تمام انواع خوراکی ها اونجا هست و تک تک ما به این خوان نعمت به یک اندازه دسترسی داریم همه ما به یک اندازه. یعنی اینجوری نیس که فک کنیم مثلا یه آدم خاصی بیشتر دسترسی داره یه سری آدما کمتر دسترسی دارن و اونی که بیشتر دسترسی داره باید یه کاری بکنه برای اونایی که کمتر دسترسی دارن نه اینطور نیست همه به یک اندازه دسترسی دارن حالا اگر اون آدمایی که به قول قرآن خودشون خودشونو محروم کردن خودشون به خودشون دارن ظلم میکنن اگر اون آدما بیدار بشن دست دراز میکنن نعمتارو هر چی که بخوان برمیدارن اگه بیدار نشن شما اگه دست دراز کنی و به اونها بدی بر خلاف مسیر قانون حرکت کردی و به خودت ضربه زدی و حتی به اونا ضربه زدی. یعنی یه مواقعی هست که درد و غم و گشنگی و تشنگی و دربه دری و بیچارگی و بی خونگی و هر رنجی که میتونی تصورشو بکنی نیازه برای بیداری یک انسان اصلا باید این مرحله تکامل رو طی کنه مثل جوجه ای هست که باید اون درد رو اون فشار بیرون اومدن از تخم رو بپذیره اون درد رو بکشه برای اینکه بدنش قوی بشه اگه ما بیایم بهش کمک کنیم مثل باز کردن پیله برای کرم ابریشم ما باعث میشیم جوجه مون از بین بره اون باید خودش این تلاش رو بکنه اون تلاش و حرکت بهش کمک میکنه ما باید تفاوت خدمت به خلق رو درک کنیم. (رفرنس: فایل چگونه به دیگران کمک کنیم) به قول یه ضرب المثلی اگه میخوای به دیگران کمک کنی بهشون ماهی نده بهشون ماهیگیری یاد بده! چه بسا ممکنه ما یه کمکی به کسی بکنیم ولی چون در مدارش نیست کل اون پولو به باد بده! پس در نهایت کمک خاصی نمیتونیم به کسی بکنیم شاید به صورت مقطعی و موقتی بتونیم احساسشو خوب کنیم ولی این فرکانس های خود اون فرد هست که تعیین میکنه چقدر خوشحال و خوشبخت باشه.

    موقع فکر کردن به جواب، این سوال برام پیش اومد (شاید سوال شما هم باشه) که پس چرا خداوند از ما خواسته که زکات بدهیم؟ در قرآن خداوند بارها و بارها بعد از نماز مومنان را به دادن زکات سفارش کرده.

    “و اقیموا الصّلوه و آتوا الزکوه و ما تُقدّموا لانفسکم مِن خیرٍ تجدوهُ عندالله انّ الله بما تعملون بصیرٌ”

    “و نماز به پا دارید و زکات بدهید؛ و هرگونه نیکى که براى خویش از پیش فرستید، آن را نزد خدا باز خواهد یافت، آرى خدا به آنچه مى ‏کنید بیناست”

    من برای جواب این سوال از بخش عقل کل کمک گرفتم: البته این خوبه که آدم بخواد و به دیگران یا به عزیزانش کمک کنه. ولی زکات به معنی انفاق و بخششه یعنی تمرکز و توجه تان به سمت خدا و رهایی از وابستگی ها یعنی دم و بازدم و تا انسان نبخشد جریان ثروت، آگاهی، رحمت و عشق الهی به سمت زندگیش جاری نمی شود تا نفستان را بیرون ندهید، قادر نخواهید بود نفس بکشید زکات، انفاق و بخشش موجب می شود شایسته دریافت پاسخ شوید و وابستگی هایتان به دنیا از هر جهت قطع شود وقتی از وابستگی هایتان رها می شوید به خداوند نزدیک تر می شوید. زکات یعنی فرکانس بخشش و بخشندگی و بزرگ کردن ظرف وجودی و افزایش رزق و روزی. لازمه پرواز رهاییست زمانی میتونی در نمازمون محو بشیم که بند هارو پاره کنیم و از وابستگی ها رها باشیم. بخاطر همین خداوند از ما خواسته که زکات بپردازیم نه به این خاطر که بندگانش به ما احتیاج دارند. در حقیقت خداوند نیازی به انفاق ما ندارد، حتی با انفاق قادر نیستیم به دیگران کمک کنیم بلکه انفاق موجب می شود جریان انرژی الهی به صورت چند برابر به سمت زندگی مان برگردد. در واقع با نماز و زکات در اصل قانون سپاسگزاری و بخشش رو رعایت میکنیم که دو اصل مهم در رسیدن به نعمت و افزایش نعمت هست،،،، با سپاسگزاری (نماز) ورود نعمتها رو به زندگی افزایش میدیم و با بخشش (زکات) مقدار ورود نعمت رو افزایش میدیم یجورایی ظرفمون رو بزرگتر و بزرگتر میکنیم و این دو لازمه ایمان و باور به فراوانی است. ما فکر میکنیم که داریم به دیگران کمک میکنیم. اما در واقع کمک های ما به دیگران کمک نمیکنه به خودمون کمک میکنه. اگر شما فک میکنی داری به کسی کمک میکنی اشتباه میکنی. چون کمک کردن به دیگران به ما حس خوب میده و احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب. (رفرنس: اطلاعات بخش عقل کل سایت و فایل چگونه کمک کنیم)

    ترمز دوم به دلیل عدم شناخت صحیح ما از خداوند بوجود میاد. ما خدا رو مثل یه آدم فرض میکنیم و میخوایم با شرطو شروط گذاشتن باهاش وارد معامله داد و ستد بشیم درصورتی که خداوند و جهان یک سیستم کاملا هوشمنده که فقط و فقط به احساسات و فرکانس های ما واکنش میده. هر چقدر ما بتونیم دیدگاه سیستمی به خداوند داشته باشیم به خوشبختی و سعادت بیشتری تو زندگیمون میرسیم. سیستمی دیدن خداوند یعنی احساسات در این سیستم هیچ جایی نداره خداوند احساساتی نمیشه خداوند مبرا از هرگونه احساسات بشریه. همینطور که در قرآن فرموده:” ما قسم خوردیم که جهنم را از جن و انس کافر پر کنیم”. بنابراین ما نمیتونیم با شرط گذاشتن دل خدا رو به رحم بیاریم و اونو احساساتی کنیم. جهان قانونمنده احساسات بشری در سیستم جهان (خداوند) هیچ جایی نداره. ولی جهان هستی براساس قوانین و قانونمندی ها حرکت میکنه و به هیچ عنوان چیزی به عنوان احساسات و عواطف بشری که ما احساس میکنیم در این انرژی که ما به عنوان خدا میشناسیم وجود نداره اصلا خداوند قوانینی رو وضع کرده به قول قرآن مشیت هایی رو در جهان قرار داده که جهان داره طبق اون حرکت میکنه ما وقتی در مسیر و فرکانس اشتباه و ناخواسته ها قرار میگیریم لاجرم اتفاقات بد برامون بوجود میاد و وقتی در فرکانس خوب و خواسته هامون قرار میگیرم اتفاقات خوب رو تجربه می کنیم و این اصن کار خدا نیس که خدا شخصا برای من یه نفر این اتفاقو بوجود بیاره. سیستم داره این اتفاقو بوجود میاره. یک سیستم کاملا قانونمند و بدون تغییر. خداوند در قرآن به پیامبر میفرماید: ” تو هرگز تغییری در سنت الهی نخواهی یافت”. (رفرنس: فایل خدا و ثروت)

    ترمز سوم: ما وقتی این مدلی از خداوند درخواست میکنیم یعنی مطمئن نیستیم امیدی نداریم بهمون میده! یعنی به ربوبیتشبه فضلش به وهاب و رزاق بودنش ایمان نداریم فقط داریم حرفشو میزنیم.. دچار اضطرار و نگرانی نسبت به برآورده شدن دعامون هستیم. شاید چون فکر میکنیم لیاقتشو نداریم (احتمالا به خاطر احساس گناه و عذاب وجدان). به خاطر همین فک میکنیم اگه به بنده های خدا کمک کنیم لیاقت دریافت نعمت های خدا رو پیدا میکنیم انگار میخوایم با وعده و وعید دادن به خدا درمورد کمک به بنده هاش لیاقت خودمونو به خدا ثابت کنیم در صورتی که خداوند خودش ما رو خلق کرده، به درون ما آگاهه، به اندازه ایمان و باورمون بهمون پاسخ میده نه بیشتر. به اندازه ظرف وجودیمون سطلمون. به اندازه احساس و فرکانس خوبمون. ” بخشش الهی به اندازه نیت است” هرچی بیشتر احساس لیاقت کنیم و برای خودمون ارزش قائل باشیم و عزت نفس بیشتری داشته باشیم از خداوند درخواست های بیشتری داریم و خداوند هم بیشتر به ما نعمت میده. خداوند از فضل خودش به ما نعمت میبخشه نه به خاطر لیاقت ما. اصلا خدا از قبل همه نعمتها رو برای ما خلق کرده. خداوند کل آسمانها و زمین رو مسخر ما کرده و هر کس میتونه به اندازه ظرفیتش بهرمند بشه (رفرس: فایل نامه 31 حضرت علی)

    ترمز چهارم: ما وقتی فک میکنیم باید به دیگران کمک کنیم یه جورایی احساس دلسوزی و ترحم داریم که بدترین فرکانس رو به جهان هستی ارسال میکنه. چون ما فک میکنیم در حق مردم یه ظلمی شده یه بی عدالتی شده و یه جای کار این دنیا خرابه و ما باید بسازیمش درصورتی که هر کسی هرجایی که الان هست چه توی تخت بیمارستان چه توی مسابقات المپیک در درستترین جایگاهش قرار گرفته. و تا بحال در طول تاریخ در حق هیچ کسی ظلمی نشده. هر کسی داره نون باوراشو میخوره. اونا اگر از نعمت های خدا بی بهره هستند وظیفه ما نیست که اونا رو بهره مند کنیم. فداکاری و ایثار بیخود و بیجهت ما رو از خواسته هامون دور میکنه ما فقط وقتی میتونیم به دیگران ببخشیم که لبریز باشیم از ثروت و از مازادش ببخشیم اما اگه تکه از وجود خودمونو ببخشیم بعدا از اون فرد متوقع میشیم و انتظار داریم برای ما جبران کنه و اگر جبران نکنه واویلا میشه توی درونمون! (رفرنس: فایل هفتم دوره عزت نفس)

    ترمز پنجم مربوط اینه که خداوند نیازی نداره که ما به بنده هاش کمک کنیم خودش به بنده هاش هرچقدر که بخواد کمک میکنه روزی همه دست خداست اصلا ما چه کاره ایم که بخوایم به بنده های خدا روزی برسونیم؟ به قول قرآن “خداوند به هر کس که بخواهد وسعت روزی میبخشد و هر کس را که بخواهد تنگ روزی می کند”. یعنی به هرکس به اندازه باورهایش نعمت میدهد. خدا هیچ نیازی به واسطه نداره. واسطه قرار دادن بین خداوند و دریافت نعمت ها یه جور شرک مخفیه. ما فقط یه وسیله ایم ما میتونیم دستی از دستان خداوند باشیم که به دیگران کمک کنیم اما بنده های خدا به کمک ما نیازی ندارن چون خداوند بی نهایت دست داره. اگه ما نباشیم خداوند از دستان دیگرش به اون افراد کمک میرسونه

    ((جالبه که منم جزو کسانی هستم که دقیقا این هدف و خواسته رو داشتم مثلا همیشه دوست داشتم به یه ثروت و جایگاهی برسم که بتونم به مادرم و پدرم کمک کنم. مخصوصا دوست داشتم بفرستمشون مکه و کربلا که خیلی آرزوشو داشتن (میدونم استاد هم این خواسته رو داشتن) یا مثلا دوست داشتم برای کل اعضای خونواده ام (6 تا برادرام) هر کدوم یه واحد مسکونی بگیرم! خخخ یا دوست داشتم مثلا برای دانشجوها خوابگاههایی با امکانات عالی بسازم.))

    راستشن الان که با دید باز و طبق قانون “احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب و احساس بد مساوی با اتفاقات بد” به این خواستم نگاه میکنم مییبینم خوبه که من از خداوند ثروت زیاد میخوام که به دیگران کمک کنم ولی این خواسته همیشه بدون اینکه متوجه باشم چرا چند تا احساس بد (ترمز) رو در وجودم ایجاد میکرده:

    ترمز ششم: توی دلم همیشه یک حالت اضطرار و نگرانی داشتم که مبادا فرصت از دستم بره مبادا نشه نکنه عمر من یا عمر مادر و پدرم کفاف نده و این یعنی احساس بد که منو از خواستم دورتر و دورتر میکنه. و میخوام زود به خواستم برسم یعنی دنبال یه راه میانبر هستم که بتونم زود به ثروت برسم و این یعنی قانون تکامل رو نادیده میگیرم و نمیتونم از تک تک لحظات زندگیم لذت ببرم قبل از اینکه به خواستم برسم. (رفرنس: فایل اول دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها) احساس میکردم من مسئول برآورده کردن نیازها و کمبودها و خواسته های دیگران (بویژه پدر و مادرم هستم) و یک فشار مضاعفی رو روی دوشم احساس میکردم که اگه نتونم اونا رو به خواستشون برسونم اونا ناکام از این دنیا میرن!

    ترمز هفتم: وقتی من از خدا میخوام بهم ثروت بده یعنی احساس نداری میکنم. فرکانس نداری رو ارسال میکنم. احساس میکنم الان کمبود دارم ولی هروقت کمبودم برطرف شد اونموقع میتونم کار خیر انجام بدم. درصورتی که اصلا نیازی نیست من به یه جایگاه خاصی برسم تا بخوام به کسی خدمت کنم. من همین الان در هر شرایطی به هر شکلی یا هر هدیه ای که در توانم باشه میتونم به مردم یا پدر و مادرم خدمت کنم برای اینکه خودم به احساس دارندگی برسم. مثلا من میتونم حتی با احساس خوبم با لبخند زدن، خوش اخلاق بودن، احترام گذاشتن یا با یه هدیه بهشون احساس خوب بدم (در واقع پدر و مادر من هم همینکه ببینن من حالم خوبه و زندگی خوبی دارم براشون بهترین هدیه اس و کلی از نگرانیاشون برطرف میشه). برای اینکه چیزی رو دریافت کنم باید باهاش هم فرکانس شم یعنی باید احساس کنم دارمش یعنی احساس دارندگی و بی نیازی کنم و رها از خواسته ام باشم. (رفرنس: کامنتهای دوستان عزیزم)

    ترمز هشتم: باور کمبود یعنی فک میکنیم ثروت در جهان محدوده و ما باید ثروتمون رو به دیگران ببخشیم تا اونا به یه نون و نوایی برسن درصورتی که ثروت نامحدوده و بیش از نیاز همه مردم جهان ثروت وجود داره اگر کسی کمبودی داره به خاطر کمبود ثروت نیست به خاطر باورهای محدود خودشه.

    ترمز نهم: باور کثیف بودن پول یعنی ثروت به خودی خود معنوی و پاک نیس و باید با بخشیدن اموالم اونو پاک کنم وکسی که همچین باوری به پول داشته باشه قطعا نمیتونه بهش برسه

    ترمز دهم: باور به اینکه ثروتمندان آدم های بد و خسیسی هستن و من اگه ثروتمند شدم برای اینکه آدم خوبی باشم باید به دیگران ببخشم وگرنه پول منو تبدیل به آدم بدی میکنه و چون میترسم با ثروتمند شدنم معنویتم رو از دست بدم هرگز ثروتمند نمیشم.

    ترمز یازدهم: تمرکز روی کمبودها و نداری ها و مشکلات و بدبختی ها که طبق قانون به هرچی تمرکز کنی اساس همون رو به زندگیت دعوت میکنی. وقتی من دارم روی کمبودهای دیگران تمرکز میکنم کمبودهای بیشتری رو هم به زندگیم جذب میکنم.

    البته این چند ترمز اخیر رو تحت تاثیر خوندن کامنتای فوق العاده شما نوشتم!

    فعلا اینا به ذهنم رسید! ممنونم از نگاه قشنگتون!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2801 روز

    سلام دوست عزیزم بهنام حاجی مرسی از دیدگاه جالبتون

    منم دقیقا این سوالا برام پیش اومد و رفتم دنبال جوابش

    میتونید توی دیدگاه من و البته بعضی از دوستان جوابتونو بگیرین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2801 روز

    سلام دوست عزیزم رضا عطارروشن

    منم همین سوالا ذهنمو درگیر کرد که از بخش عقل کل استفاده کردم و در دیدگاهم بهش اشاره کردم امیدوارم خوندنش بهتون کمک کنه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2801 روز

    سلام دوست عزیز جواب شما توی کامنتهای دوستان هست حتما مطالعه کنید

    همه انسانها به یک اندازه به خداوند نزدیکند همه انسانها به یک اندازه به خوان نعمت الهی دسترسی دارند

    دلسوزی و ترحم بدترین فرکانس رو به جهان هستی ارسل میکنه چون فک میکنی که یه ظلمی شده بی عدالتی شده در صورتی که هر انسانی در هر جایگاهی که هست دقیقا در جای درست خودش قرار داده و این شرایط رو خودش ب فرکانس هاش خلق کرده و ما به هیچ عنوان نمیتونیم به جای اون فرکانس بفرستیم شاید موقتا بتونیم با کمکمون حالشو خوب کنیم ولی فقط خودشه که میتونه با ارسال فرکانس های متفاوت زندگیشو تغییر بده….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: