شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 1

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عباسعلی ملک» در این صفحه: 14
  1. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3956 روز

    به نام خداوند وهاب

    سلام مجدد عرض میکنم خدمت استاد عباس منش عزیز و تمامی دوستان گلم

    استاد من (یعنی با کمک خدا) تمام نظرات رو خلاصه برداری کردم و از بین تمام خلاصه ها 18 تا ترمز اصلی مشترک پیدا کردم اگه تو تمام نظرات بررسی کنیم یعنی بالا بریم، پایین بیاییم، چپ بریم، راست بیاییم، مورب بریم! امکان نداره که موردی رو دوستان اشاره کرده باشند و تو این 18 ترمز وجود وجود نداشت باشه. حتی برای اطمینان بیشتر رفتم مجددا نظرات دوستانی که مدت عضویت بالایی داشتند و تعداد نظر بیشتری در سایت داشتند (یعنی با تجربه تر بودند) رو بررسی کردم و دیدیم از این 18 مورد خارج نیست.

    البته میدونم اگه بازم فکر کنیم ترمزهای زیادتری پیدا میشه. بعضی از موارد هم اورجینال خودم هست که خودتون متوجه میشید و لذت میبرید چون تمام نظرات رو خوندید.

    بعضی از ترمزها مشترک بودند که تو یه دسته قرارشون دادم. ترمز ها رو با علامت مشخص شده و اونایی که نیاز به توضیح داشتند براشون توضیح نوشتم و با علامت مشخص شده

    استاد، من که خودم لذت بردم از این همه آگاهی و انشاا… با کار کردن روی این ترمزها ثروت بی نهایتی در تمام جنبه ها وارد زندگی همه مون بشه. یاحق

    —————————————

    ترمز اول)

    1- اگر من ثروتمند شوم آدم بدی میشوم و از راه خدا دور میشوم

    2- اگر من ثروتمند شوم آدم بی ایمانی میشوم و آخرتم را به خاطر دنیایم میفروشم

    در حقیقت این باور شیطانی ترین و ریشه دار ترین باوری است که نشان میدهد ما معتقدیم ثروتمند شدن معنوی و مقدس نیست و تمام ثروتمندان ثروتشان را از راه نادرست بدست آورده اند و آن را در راه شر استفاده میکنند و نسبت به فقرا بی توجه اند و در کل آدم های بد و ظالمی شده اند و از راه خدا دورشده اند. در حقیقت ما دنبال راهی هستیم که به خدا این تعهد را بدیم که اگر من ثروتمند شدم با انجام دادن کارهای خیرخواهانه همچنان آدم خوبی باقی خواهم ماند.

    یا قبل از اینکه ثروتمند شویم قصد داریم با چنین قول و قرارهایی آخرت را از خداوند پیش خرید کنیم که یک وقت در اثر ثروتمند شدن آخرت مان را به دنیای مان نفروشیم.

    —————————————

    ترمز دوم)

    3- من لیاقت ثروت را ندارم چون دیگران از من ارزشمندتر هستند

    گفتگوی ذهنی این افراد به این شکل پیش میره که؛ من که انسان ارزشمندی نیستم و لیاقت دسترسی مستقیم به ثروت رو ندارم بنابراین بیام اون رو برای دیگران که ارزشمتدتر از من هستند و لیاقت دسترسی مستقیم به ثروت رو دارند از خداوند بخواهم تا خدا بخاطر این تواضع و نیت خیرم کمکم کنه تا ثروتمند بشم.

    4- من لیاقت ثروت را ندارم چون به تنهایی عرضه ی استفاده از آن را ندارم

    گفتگوی ذهنی این افراد به این شکل پیش میره که؛ من که خودم به تنهایی عرضه و لیاقت ثروتمند شدن و لذت بردن و استفاده از ثروت را ندارم و فقط در صورتی میتوانم لایق این ثروت شوم که آن را با دیگرانی عرضه دار ترند سهیم شوم پس بیام با بخشیدن قسمتی از ثروتم به دیگران هم یه سر پوشی بر روی عدم لیاقت و بی عرضگی خودم بذارم هم خدا فکر کنه که من با این کار با عرضه و لایق میشم و بهم ثروت بده.

    —————————————

    ترمز سوم)

    5- اول باید ثروتمند بشم تا بعدش بتوانم به دیگران کمک کنم (بخشیدن و کمک به دیگران برای زمان های خاصی هست)

    خداوند در چند آیه ابتدایی سوره بقره میفرمایید پرهیزکاران کسانی هستند که از آنچه روزی شان داده ایم به دیگران انفاق میکنند نگفته که پرهیزکاران کسانی هستند که بعد از اینکه ثروتمندشان کردیم به دیگران انفاق میکنند.

    به قول محمدرضا شعبانعلی: کسی که امروز، نمی‌تواند در پارک اطراف خانه‌اش قدم بزند و از دیدن درختان لذت ببرد، اگر سالها بعد در ونگن سوییس و در دامنه آلپ هم باشد، از آنجا دستاوردی جز چند سلفی نخواهد داشت. کسی که امروز، وقتی از خواب بیدار می‌شود، نرمش یا پیاده روی نمی‌کند. کسی که برای رفتن به نانوایی کوچه بالایی هم به دنبال سوییچ ماشین می‌گردد،‌ اگر روزی حیاط خانه‌اش باغی بزرگ باشد و اتاق خوابش هم به تردمیل مجهز باشد، نه در آن باغ قدم خواهد زد و نه بر روی آن تردمیل رو به باغ، خواهد دوید.

    بنابراین کسی که الان با همان بضاعت فعلی اش نمی تواند به دیگران کمک کند اگر با چنین قول و قرارهایی هم به ثروت برسد نمی تواند به دیگران کمک کند. آیات زیر رو باهم ببینیم که خدا از خصوصیات پرهیزکاران و مومنان سخن میگوید و میگوید در هر زمانی و چه به صورت آشکار و پنهان انفاق میکنند

    الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ﴿الأنفال: ٣﴾ / هم آنان که “نماز” را برپا می دارند و ازآنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند. (اشاره دارد به حضرت علی (ع) که در هنگام نماز انگشتر خود را به سائل بخشید)

    قُل لِّعِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلَاهَ وَیُنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَهً مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لَّا بَیْعٌ فِیهِ وَلَا خِلَالٌ ﴿ابراهیم: ٣١﴾ / به بندگان مؤمنم بگو: نماز را بر پا دارند، و از آنچه روزی آنان کرده ایم، “پنهان و آشکار” انفاق کنند، پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه پیوند دوستی و رفاقت.

    —————————————

    ترمز چهارم)

    6- فقط از طریق ثروت میتوانم به دیگران کمک کنم و از طریق سایر جنبه های زندگی مثل روابط، سلامتی، معنویت، آموزش و … نمی توان به دیگران کمک کرد.

    باز هم اگر دقت کنیم در همان چند آیه ابتدایی سوره بقره خداوند میفرمایید “از آنچه” روزی شان داده ایم به دیگران انفاق میکنند. نگفته فقط از لحاظ مالی انفاق میکنند. “از آنچه” شامل ثروت، سلامتی، روابط، معنویت، آموزش و …. میشود. (از شیر مرغ تا جون آدمیزاد)

    از اونجایی که داستان و مثال زدن باعث میشود مطلب رو بهتر درک کنیم دوست دارم داستان حضرت موسی و آهو را برای درک بهتر ترمز فوق بازگو کنم:

    در زمان موسی علیه السلام خشکسالی پیش آمد! آهوان در دشت، خدمت موسی علیه السلام رسیدند که ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال در خواست باران کن!موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود! خداوند فرمود:موعد آن فرا نرسیده است. موسی هم برای آهوان جواب رد آورد! تا اینکه یکی از آهوان داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود، به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست! آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد، اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می نمایم، تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست! تا آهو به پائین کوه رسید باران شروع به باریدن کرد! موسی علیه السلام معترض پروردگار شد، خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!

    از داستان بالا میخوام این نتیجه رو بگیرم که لازم نیست گنج های قارون را داشته باشیم که به دیگران کمک کنیم اگر تنها داریی ما امید و انگیزه دادن به دیگرانی که نا امید هستند باشد همان کافیست (به قول شیخ بهایی: شب جمعه‌ها نخفتن، به خدای راز گفتن / ز وجود بی‌نیازش، طلب نیاز کردن / به خدا قسم که آن‌را، ثمر آن قدر نباشد / که به روی ناامیدی در بسته باز کردن)

    اگر تنها دارایی ما برای کمک کردن به دیگران نیمچه لبخندیست همان کافیست…. اگر تنها دارایی ما وقت آزاد برای آب دادن به یک گیاهست همان کافیست. اگر تنها دارایی ما برای کمک کردن به دیگران اهدای خونمان برای بیماری باشد همان کافیست…

    در حقیقت ما باید با طی کردن تکامل خودمان در بخشش و کمک به دیگران، لیاقت خودمان برای دریافت ثروت بیشتر برای بخشش های بزرگتر را به خدا و جهان ثابت میکنیم. وقتی ما از کوچک ترین دارای مان شروع به بخشیدن میکنیم درواقع داریم این فرکانس رو ارسال میکنیم که من ثروتمند هستم بنابراین جهان ثروت بیشتری رو به ما خواهد داد. ما اگر کمک می کنیم به خاطر خودمان کمک می کنیم چون هر چقدر که ببخشیم ثروت و نعمت بیشتری وارد زندگی خودمان می شود.

    —————————————

    ترمز پنجم)

    7- مقدار ثابت و محدودی ثروت در جهان وجود دارد و بنابراین باید بین افراد دست به دست بشه برای همین باید به دیگران کمک کنم.

    8- چون منابع خداوند محدود است خداوند دوست ندارد من به تنهایی فرد ثروتمندی باشم.

    9- چون منابع خداوند محدود است اگر دلایل مالی برای ثروت داشته باشم خدا نمیذاره ثروتمند بشم.

    چنین فردی فکر میکند چون در جهان فراونی وجود ندارد با ثروتمند شدن او فرد دیگری فقیر میشه بنابراین با خداوند قول و قرار میذاره که اگه ثروتمند شد چون منابع محدود است به دیگران کمک کند و آنها را فراموش نکند. در اینجا توجه و تمرکز بر روی کمبود هست پس فقر بیشتری به سمت خودمان جذب میکنیم.

    —————————————

    ترمز ششم)

    10- خداوند مثل انسان دارای احساسات است و با وعده انجام کار خیر به او، میتوانم حس دلسوزی او را برانگیخته کنم.

    این باور نشان میدهد که ما هنوز درک نکرده ایم که خداوند یک انرژی کل هست که همه چیز رو در بر گرفته و به صورت سیستمی عمل میکند، سیستمی که احساس در آن جایی ندارد. فکرمیکنیم که خدا هم مانند ما انسان ها دارای احساسات است و اگر بهش نشون بدیم که قصد کمک به دیگران رو داریم میتونیم حس دلسوزی او را برانگیخته کنم.

    —————————————

    ترمز هفتم)

    11- همه ی انسانها به یک اندازه به خداوند و خوان نعمت خداوند دسترسی ندارند (بی عدالتی)

    با این قرارداد ما خدا رو دور و جدا از خودمون تصور کردیم در حالی که همه ی ما فارغ از رنگ پوستمان و جنسیت مان و مذهب مان، پدر و مادرمان، سطح تحصیلاتمان، محل تولدمان و …. به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم و جزیی از خداوند هستیم چون خداوند از روح خودش در ما دمیده. تنها تفاوت انسانها در نوع باورهاشون هست. اصلا اینکه ما با افکار و فرکانس ها و باورهامون می توانیم خالق زندگی خود باشیم نهایت عدالت خداوند است.

    —————————————

    ترمز هشتم)

    12- ثروت برای روز پیری و کوری و بیماری و سالمندی مناسب است نه برای لذت بردن از زندگی در هنگام سلامتی

    وقتی نیتِ کمک کردن به بیمارستان، خیریه، رسیدگی به پدر و مادر و بیماران سرطانی را داریم در حقیقت داریم این فرکانس را به جهان ارسال میکنیم که ثروت برای روز پیری و کوری و بیماری و سالمندی مناسب است نه برای لذت بردن از زندگی درهنگام سلامتی.

    —————————————

    ترمز نهم)

    13- درسته که با ثروتمند شدن به آزادی مالی می رسم اما چون ثروت با خودش مسئولیت های (خیرخواهانه ی) بیشتری به همراه میاره بنابراین آزادی زمانی از من گرفته میشود و وقتم مال خودم نیست.

    14- من اگر ثروتمند شوم خواه ناخواه باید مسئول زندگی و خوشبخت کردن دیگران بشوم و جور اونها رو بکشم چون این ثروت رو به خاطر مصرف در امور خیر از خداوند امانت گرفته ام.

    15- ثروت درد سرهای زیادی به همراه داره و آرامش و راحتی رو از آدم میگیره چون حتما باید یا به دیگران ماهی بدم یا به اونها ماهیگیری یاد بدم

    یکی از باورهای اشتباهی که بین کامنت بچه ها می دیدم این بود که تصمیم داشتند بعد از ثروتمند شدن به دیگران ماهی ندهند ولی دوست داشتند به دیگران داوطلبانه ماهی گیری یاد بدهند! خب این باور یه ترمز ریزی توش داره که اگه من ثروتمند بشم آزادی زمانی بیشتری از من گرفته میشه (خب پسر خوب! ماهی دادن که وقت کمتری را از آدم میگیره تا اینکه بیاییم به دیگران ماهی گیری رو یاد بدیم!). من خودم یه اصلی دارم که تا زمانی که کسی ازمن کمک نخواسته به هیچ وجه بهش کمک نمی کنم اگر هم خواستم بهش کمک کنم حتما یه پوئن عام المنفعه ازش میگیرم.

    (شوخی با استاد: استاد اونجایی که تو فایل توحید عملی 5 گفتید که تو آمریکا درب رو برای دیگران نگه میدارید که رد بشند یه ترمز ریزی تو من ایجاد شد که اگه من ثروتمند بشم دیگه اونوقت باید درب رو برای دیگران نگه دارم که عبور و مرور کنند)

    —————————————

    ترمز دهم)

    16- اگر من ثروت را فقط برای خودم بخواهم و از دیگران ثروتمندتر شوم احساس گناه به من دست خواهد داد چون با ثروتمند شدن من به آنها احساس عقب ماندن از غافله و سرخوردگی و بی انگیزگی دست میدهد.

    17- اگر من ثروت را فقط برای خودم بخواهم و از دیگران ثروتمندتر شوم ممکن است آه آنها یا چشم زخم آنها مرا بگیرد.

    بنابراین میخواهیم با بخشیدن و کمک کردن به دیگران اون احساس گناه ها یا چشم زخم خوردن ها رو از بین ببریم. در صورتی که در درستش این هست این طور به خدا تعهد بدهیم که؛ خدایا تو ثروت بی نهایتی به من عطا کن تا انگیره ای با شم برای حرکت دیگران و الگوی مناسبی شوم برای آنها تا از این طریق به آنها کمک کنم. استاد وقتی داشتم اینو مینوشتم بهتر درک کردم که اونجا که تو یکی از فایل هاتون جمله ذیل رو میگفتید به چه مدار بالایی رسیدید: هر چقدر که ثروتمندتر میشم خداوند هی به من میگه برو! یالا! بازم بیشتر! اینم بخواه! آفرین! برو!

    18- هرچقدر که ثروتمند تر شوم احساس دین بیشتری خواهم کرد.

    19- هرچقدر که ثروتمند تر شوم سروکله افرادی که نسبت به آنها احساس دین دارم بیشتر پیدا میشود (مثل اون جورابی که نزدیک بود 500 میلیون تومن برای استاد آب بخوره)

    خیلی از ماها چون پدر و مادرمون زحمت نگهداری و بزرگ کردن ما رو کشیدن احساس دین نسبت به اونها میکنیم و به همین خاطر با خدا معامله میکنیم که اگر من ثروتمند شوم حتما کاری براشون انجام میدم تا اون احساس دین ها رو جبران کنیم و از بین ببریم. مثلا استاد در جلسه 7 جهان بینی توحیدی گفتند تا زمانی که نسبت به کمک های خواهرشون احساس دین داشتند نتونستند ماشین رو براشون هدیه بگیرند ولی با جایگرین کردن این باور که خواهرشون دستی از دستان خداوند بوده بعد از مدتی دقیقا همون ماشنی که قصد هدیه داشتنش رو داشتند برای خواهرشون خریدند.

    —————————————

    ترمز یازدهم)

    20- مسائل دنیای مادی قابل حل نیستند (حل مسائل دنیای مادی بسیار مشکل می باشد و جواب آنها درون آنها نیست و کار حضرت فیل است).

    21- با حل مسائل دنیای مادی نمی توان ثروتمند شد.

    استاد در محصول روش حل مسئله گفتند که جواب مسائل در درون آنها ست و خیلی هم آسان حل میشود و کسی که مسائل بزرگتری را حل کند ثروت بیشتری را بدست می آورد. با این توضیحات میخوام بگم کسی که میخواهد از طریقی که درصورت سوال مسابقه مطرح شد ثروتمند شود احتمالا این ترمز در او وجود دارد که مسائل دنیای مادی قابل حل نیستند یا با حل مسائل دنیای مادی نمی توان ثروت مند شد.

    22- تنها از راه های غیرطبیعی و شانسی می توان ثروتمند شد.

    وقتی فردی وارد چنین قرارداد هایی با خداوند میشود نشان دهنده ی این است که به قانون تکامل اعتقاد نداره و معتقده باید یه اتفاق خاصی بیفته تا بتونه ثروتمند بشه و گرنه از راه های طبیعی که نمیشه ثروتمند شد!

    —————————————

    ترمز دوازدهم)

    23- خداوند با قید و شرط رزاق و وهاب و بخشندست

    24- باید یه چیزی را به خدا بدهم تا خدا هم چیزی را به من بدهد

    وقتی ما برای خداوند قید و شرط تعیین میکنیم در حقیقت ما داریم شان و مرتبه خداوند متعال را هم سطح ذهن مادی و بشری خودمان پایین می آوریم. این بدین معنیست که ما هنوز به وهاب بودن او ایمان کامل نداریم (ایمان 99 درصد یعنی شکست). این بدان معناست که ما خداوند را پاک و منزه از صفاوت انسانی نمی دانیم و این مصداق بارز شرک و عبارت ” سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ (او منزّه وبرتر است از آنچه شریک او قرار می دهند)” است که بارها در قرآن تکرار شده است.

    حضرت سلیمان وقتی از خداوند درخواست کرد که ثروت و حکومتی بهش بده که نه قبل از اون به کسی داده باشه نه بعد از اون به کسی داده بشه با خداوند قرارد داد نبست که در ازای آن کار خیر انجام بده بلکه با نهایت ایمان گفت که خدایا چون تو وهابی من از تو این درخواست رو دارم.

    همانطور که ما نفس کشیدن رو طبیعی میدونیم و با خدا شرط نمیبنیدیم که خدایا اگر تا 24 ساعث بهم اکسیژن بدی منم کار خیر انجام میدم. در خواست ثروت از خداوند هم همین طور طبیعی هست و نیاز به قرارداد با خداوند نیست. اگر ما ایمان کامل داشتیم برای خداوند شرط و شروط نمیذاشتم.

    —————————————

    ترمز سیزدهم)

    25- خداوند نمی خواهد یا توانایی ندارد که به صورت بی واسطه به بندگانش کمک کند.

    کسی که این باور را داره اعتقاد داره که خدا به این دلیل به او ثروت نمیده که از اون بیگاری بکشه که به دیگران کمک کنه چون که خودش توانایی مستقیم کمک کردن که نداره. فقط میتونم بگم این باور زشت ترین و خجالت آورترین باوری هست که یک فرد میتونه داشته باشه.

    اللَّـهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِن شُرَکَائِکُم مَّن یَفْعَلُ مِن ذَٰلِکُم مِّن شَیْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿الروم: ۴٠﴾ / خداست که شما را آفرید، آن گاه به شما روزی داد، سپس شما را می میراند، و پس از آن شما را زنده می کند؛ آیا از معبودان شما کسی هست که چیزی از این [کارها] را انجام دهد؟ او منزّه و برتر است از اینکه به او شرک ورزند.

    هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿الحشر: ٢٣﴾ / اوست خدایی که جز او هیچ معبودی نیست، همان فرمانروای پاک، سالم از هر عیب و نقص، ایمنی بخش، چیره و مسلط، شکست ناپذیر، جبران کننده، شایسته بزرگی و عظمت است. خدا از آنچه شریک او قرار می دهند، منزّه است.

    خداوند به حضرت موسی میگه: «اى موسى! هر آنچه را که بدان نیاز دارى ، از من بخواه ، حتّى علوفه گوسفند و نمکِ خمیرت را

    —————————————

    ترمز چهاردهم)

    26- خداوند تنها از یک مسیر (مسیرِ کمک کردن به دیگران) میتواند من را به ثروت برساند.

    27- هدف خداوند از بخشش ثروت به من (انسان ها) صرفاٌ کمک به فقرا و نیازمندان است.

    برای خداوند شرط قرار می دهیم و دست خدا را می بندیم اینگونه که در ذهن خود باور داریم که خداوندا تو هیچ جوره به من کمک نخواهی کرد مگر اینکه من بگویم من این کار خیر را انجام میدهم یا به فلان شخص کمک میکنم. این در حالی که اگه ما تو هر مسیری که پا بذاریم که به ثروت برسیم خداوند براش فرقی نمیکنه و بهمون کمک خواهد کرد. خداوند از بی نهایت راه می تواند به ما کمک کند.

    کُلًّا نُّمِدُّ هَـؤُلَاءِ وَهَـؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا ﴿الإسراء: ٢٠﴾

    هر یک از دو گروه دنیا طلب و آخرت خواه را [در این دنیا] از عطای پروردگارت یاری دهیم، وعطای پروردگارت [در این دنیا از کسی] ممنوع شدنی نیست.

    —————————————

    ترمز پانزدهم)

    28- می ترسم هر چقدر که ثروتمند تر شوم تنها تر شوم.

    وقتی که ما اینگونه با خداوند قول و قرار میگذاریم که اگر ثروتمند شوم به پدر و مادرم رسیدگی میکنم این نشان دهنده این است از تنها بودن می ترسیم و میخواهیم با کمک کردن به آنها احساس دلتنگی و وابستگی خودمان را دوا کنیم. این نشان میدهد که حاضر نیستیم بهای ثروت شدمان را بپردازیم یعنی شاید یکی از بهاهای ثروتمند شدن مهاجرت و دوری از خانواده باشد. اگه ما وابسته به خانواده مان یا هرکسی دیگری باشیم نمیتوانیم این بها را بپردازیم. چون از تنها بودن میترسیم چون هنوز ایمان نداریم که همان خداوندی که داریم از او درخواست ثروت میکنیم خودش همواره درکنار ما و مراقب ماست. ما و خدا و ثروت که جدا از هم نیستسم.

    هر گونه اعتیاد و وابستگی به غیر خدا شرک و بی ایمانی محسوب میشود. ایمان باید مثل حضرت ابراهیم باشد که هاجر و اسماعیل را در بیابان بی آب و علف رها کرده و به خداوند سپرد.

    وقتی که ابراهیم به تپه « ذی طوی » رسید، همان جا که اگر از آن‌جا سرازیر می‌شد دیگر هاجر و اسماعیل را نمی‌دید، نظری حسرت بار به آن‌ها نمود، ‌ آن گاه چنین دعا کرد:

    خدایا شهر مکه را شهر امنی قرار بده ـ خدایا من و فرزندانم را از پرستش بت‌ها دور نگهدار ـ پروردگارا من بعضی از بستگانم (هاجر و اسماعیل) را در سرزمین بی‌آب و علف در کنار خانه‌ای که حرم تو است ساکن کردم تا نماز برپا دارند، دلهای مردم را به سوی آن‌ها و هدفشان متوجه ساز ـ و آن‌ها و هدفشان متوجه ساز ـ و آن‌ها را از انواع میوه‌ها ی ( مادی و معنوی) بهره‌مند کن ـ خدایا مرا و فرزندانم را از نمازگزاران قرار بده ـ پروردگارا دعای مرا بپذیر و تقاضای مرا بر آور ـ مرا بیامرز و از لغزشهایم بگذر، و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روزی که حساب قیامت برپا می‌شود بیامرز.

    —————————————

    ترمز شانزدهم)

    29- اگر ثروتمند بشم همش باید نگران انتقاد و قضاوت مردم باشم.

    شاید یکی از چیزهایی که باعث شود ما قصد کمک را داشته باشیم این است که اگر کمک نکنیم ممکن است مورد انتقاد مردم قرار بگیریم که از راه خدا درو شده ایم و آدم بدی شده ایم. از طرفی اگر هم کمک کنیم میتریسم شاید ما را تایید طلب خطاب قرار دهند برای همین از ثروت دور میشویم.

    —————————————

    ترمز هفدهم)

    30- سرنوشت انسانها در درست عوامل بیرونی است نه خودشان

    اینکه ما به خدا قول میدهیم که اگر به ما ثروت بدهد به دیگران کمک میکنیم نشان میدهد که هنوز اصلی ترین قانون جهان که قانون فرکانس هست رو درک نکردیم، هنوز مسئولیت شرایط، افراد، اتفاقات و موقعیت هایی که بواسطه افکار و فرکانسها و باورهایمان وارد زندگی مان د شده اند را نپذیرفته ایم.

    إِنَّ اللَّـهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ (رعد: 11)

    خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!

    —————————————

    ترمز هجدهم)

    31- تنها از طریق کمک در انجام امور خیر، دنیا جای بهتری برای زندگی میشود.

    ما زمینی ها همیشه فکر میکنیم تنها با ساختن است که میشود دنیا را جای بهتری برای زندگی کردن کرد مثلا با ساختن مدرسه، با ساختن مسجد، با ساختن مدرسه، با ساختن بیمارستان، با ساختن رفاه برای پدر و مادر، با ساختن پول و …. اما با خراب نکردن هم میشود دنیا را جای بهتری برای زندگی کرد. با خراب نکردن یک رابطه عاطفی، با کپی رایت نکردن محصولات دیگران و با کرک نکردن نرم افزار …

    راستی بچه ها! با خلاصه و دسته بندی کردن کامنت بچه ها در پاسخ به مسابقه هم میتوان دنیا را جایی بهتری برای زندگی کردن کرد!

    پایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 82 رای:
  2. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3956 روز

    به نام خداوند رحمان

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عباس منش عزیز و تمامی دوستان خوبم

    استاد من چند مورد به ذهنم رسید که به ترتیب اهمیت مینویسم:

    ? 1- شیطانی ترین و ریشه دار ترین باور مخربی که باعث میشود یک فرد با خدا قول و قرار ببندند که اگر ثروتمند شود (یا اگر او را ثروتمند کند)، آن ثروت را در راه خیر صرف خواهد کرد این است که”

    “اگر من ثروتمند شوم آدم بدی میشوم و از راه خدا دور میشوم”

    این باور یکی از اصلی ترین ترمز های رسیدن به موفقیت مالی هست و در بافت جامعه ما و حتی در سایر نقاط جهان وجود داره یعنی در هرکجای دنیا این باور پاشنه ی آشیل اکثر انسانهاست و اکثرا هم در افراد مذهبی بیشتر دیده میشه. اونقدر این باور ریشه دار و قوی هست که به وضوح در آثار سنمیایی و تلویزیونی ایران و جهان دیده میشه

    برای مثال در فیلم “زنده باد زاپاتا” (Viva zapata)

    داستان فیلم در مکزیک، سال ۱۹۰۹ اتفاق می‌افتد. دهقانان روستائی به رئیس جمهور دیاز (پورفیریو) متوسل می‌شوند تا وی مانع زمینداران ثروتمندی شود که زمین‌های آنان را به زور تصاحب می‌کنند. اما رئیس جمهور به آنان کمکی نمی‌کند (? اینجا به مخاطب نشون میده که ثروت و قدرت باعث میشه آدم بدی بشیم که یا مثل زمینداران ثروتمند به مستضعفان زور بگوییم یا مثل رئیس جمهور به مستضعفان کمک نکنیم ).

    اندکی پس از آن، مبارزه دهقانان علیه زمین‌داران به رهبری امیلیانو زاپاتا (مارلون براندو) آغاز می‌شود. هنگامی که مبارزه شدت می‌گیرد، زاپاتا با مادرو (هارولد گوردون)، رهبری شورشی که در آمریکا در تبعید به سر می‌برد، متحد می‌شود. آنان دیاز را سرنگون می‌کنند و مادرو رئیس‌جمهور جدید می‌شود. اما به‌رغم مقاصد خیرخواهانهٔ مادرو، شرایط برای دهقانان روستائی هیچ تغییری نمی‌کند (? این جا باز دوباره به مخاطب نشون میده اگه مشهور بشی و به قدرت بررسی خودتو گم میکنی و قول و قرارات یادت میره) و وقتی ژنرال اوارتا طی یک کودتای نظامی مادرو را سرنگون می‌کند، وضعیت به مراتب وخیم‌تر می‌شود.

    زاپاتا که اکنون با همسر محبوبش، جوزفا(جین پیترز)، ازدواج کرده، رهبری مبارزه علیه نیروهای اوارتا را برعهده می‌گیرد و با غلبه بر او، رهبری کشور را می‌پذیرد، گرچه تمایلی به این کار ندارد. عده‌ای از دهقانان به دیدن زاپاتا در کاخ ریاست جمهوری می‌روند تا از برادر او، اوفمیو (آنتونی کوئین)، که زمین‌های شان را تصاحب کرده، شکایت کنند. زاپاتا، رهبر شورشی سابق، به این نتیجه می‌رسد که قدرت، او را از راه به در برده و تباه شده‌است، پس ریاست جمهوری را رها می‌کند و به خانه و زندگی اولش باز می‌گردد (?باز دوباره به مخاطب داره القا میکنه که قدرت و ثروت اَخه و آدم را از راه درست به در میکنه و باید از اون دست بکشیم یعنی زاپاتا و برادرش آدم بدی شدند و خوشون که از دهقانان بودند حالا که به قدرت رسیدند دارند زور میگویند).

    اندکی پس از آن، شورش تازه‌ای علیه جانشین خود برپا می‌کند، اما در کمین خیانت گرفتار می‌آید و کشته می‌شود. جسد او را نیز در میدان شهر رها می‌کنند تا دهقانان عبرت بگیرند و از مقاومت و مبارزه دست بردارند؛ اما مردمی که آن‌جا جمع شده‌اند باور نمی‌کنند رهبرشان کشته شده‌است.

    —-

    یا مثلا در همین برنامه خنداونه خودمان در یکی از قسمت ها به نام “جناب خان پدر خوانده می شود” نشون میداد وقتی جناب خان که حالا به یه طریقی ثروتمند شده بود برای خودش بادیگارد گرفته بود و آدم بدی شده بود و قصد داشت برنامه خندوانه را جمع کند و برود تیم داری کند و ادامه ی ماجرا … . یعنی میخوام بگم اونقدر این باور مخرب در بافت جامعه ریشه دوانده که به یک موضوع بدیهی تبدیل شده که درموردش فیلم ها و سریال ها و استندآپ کمدی ها ساخته میشود.

    استاد اما در اینجا دوست دارم فرصت رو مغتنم بشمارم و درمورد باوری که در مقابل باور بالا قرار میگیرد صحبت کنم منظورم این باور است:

    “هرچقدر که ثروتمندتر شوم نزد خداوند محبوتر میشوم”

    استاد، از وقتی این باور رو تو فایل های شما شنیدم همش دوست داشتم بیشتر بدونم که چطور میشه با ثروتمند تر شدن نزد خدا محبوب تر شد؟ تا اینکه با این آیه ملاقات کردم:

    یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ ﴿الرحمن: ٢٩﴾

    هر که در آسمان ها و زمین است از او درخواست [حاجت] می کند، او هر روز در کاری است. (۲۹)

    یعنی هرچیزی که خداوند خلق کرده در حال گدایی کردن از خداوند هستند با این توضیح میخوام بگم کسی که ثروتمندتر هست فقیرهای زیادی رو دور خودش جمع کرده (منظور فقیر نسبت به خدا) بنابراین هرچقدر که ثروتمندتر شویم فقیرتر به خدا میشویم و اعتبار تمام داشته هامون رو به خداوند خواهیم داد واین میشود که نزد خداوند محبوب تر میشویم. هرچقدر که ثروتمندتر شویم با ظرف بزرگتری نزد خدا میرویم (چون فقیرهای زیادی رو دور خودمون جمع کردیم که هر کدام ظرف مخصوص به خودشون رو دارند و مجموع ظرف اونها ظرف ما رو تشکیل میده) و این نشون دهنده ی مقدار ایمانمان به رب هست که با ظرف بزرگتری برای گدایی پیش او رفتیم و خداوند از این ایمان ما خوشحال میشود و محبوب او میشویم.

    اینجاست که حضرت محمد که محبوب ترین بندگان نزد خداوند هست میگوید:

    الفقر فخری و به أفتخر علی سائر الانبیاء؛ فقر باعث فخر من است و به سبب آن بر سایر انبیا افتخار می کنم”

    هرچقدر که ثروتمند تر شویم نیکوکار تر میشویم و به انسانهای بیتشری کمک خواهیم کرد و این گونه نزد خداوند محبوتر خواهیم شد.

    ?2- ترمز دیگه ای که در این افراد وجود داره این هست که:

    “اگر من ثروتمند شوم آدم بی ایمانی میشوم و آخرتم را به دنیا میفروشم”

    بنابراین قبل از اینکه ثروتمند شوند در ذهنشان با چنین قول و قرارهایی آخرت را از خداوند پیش خرید میکنند که یه وقت در اثر ثروتمند شدن آخرت را به دنیا نفرونشند که البته این در حقیقت همون مورد شماره 1 هست که در بالا گفتم. ولی با یه عنوتن دیگه

    ? 3- باور مخرب دیگه ای که در این افراد وجود دارد این است که:

    “همه ی انسانها به یک اندازه به خداوند و خوان نعمت خداوند دسترسی ندارند”

    بنابراین سعی دارند با چینین قول و قرارهایی با خداوند، ثروتی را بدست بیاورند که به کسانی که به خوان نعمت خداوند دسترسی ندارند کمک کنند.

    ? 4- با کمک کردن به بیمارستان و خیریه و بیماران سرطانی این ترمز در آنها وجود دارد که “ثروت برای روز پیری و کوری و بیماری و سالمندی مناسب است نه برای لذت بردن از رندگی در هنگام سلامتی”

    ? 5- پاشنه ی آشیل یا ترمز دیگه این است که این افراد هنوز قانون تکامل را درست متوجه نشده اند و هنوز درک نکرده اند که “هرکسی که در هرجایگاهی که هست دقیقا در جایگاه درست خودش هست”. بنابراین فکر میکنند اگر به دیگران کمک کنند و شرایط رفاهی و مالی را برایشان تامین کنند آنها تغییر خواهند کرد و این رفاه را از این پس خودشان ادامه خواهند داد.

    باور جایگزین این باور این است که بگوییم: “من ضعیف ترین آدم در تغییر دیگران هستم ولی قوی ترین آدم در تغییر خودم هستم”

    کسی که هنوز به ثروت نرسیده است چطور میتواند آنرا به دیگران ببخشد!

    ? 6- ترمز دیگه میتونه این باشه “من آدم ارزشمندی نیستم و دیگران ارزشمند هستند”.

    موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 105 رای:
  3. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3956 روز

    سلام خانم شادکام عزیز

    مرسی از محبت و ابراز لطفتتون.

    به قول استاد همه ی ما برنده ایم.

    امیدوارم رشد روز افزون شما رو در این مسیر فوق العاده شاهد باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3956 روز

    سلام خانم مریم هلند عریز

    مرسی که زحمت کشیدید و وقت گذاشیتد کامنت من رو پیدا کردید و خوندید.

    از بابت این پیام انرژی بخشتون خیلی ممنونم اشک رو در چشم من هم جاری کردید و خوشحال شدم که خداوند توفیق داد و دستی از دستانش شدم برای این کار.

    من هم افتختار میکنم که شاگرد استاد و همکلاسی شما و سایر دوستان در این صراط مستقیم هستم.

    بهترین ها رو براتون آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3956 روز

    سلام خانم عاصی عزیز

    به قول استاد همه ی ما با خوندن این کامنت ها برنده هستیم

    از بابت توجه تون به کامنت اول و دومم که وقت گذاشتید و خوندید و رای دادید ممنونم.

    من هم از هم مسیر بودن با شما دوستان نازنین خوشحالم و خداوند رو شاکرم

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3956 روز

    سلام دوست عزیز

    اگه منظورتون رو دست متوجه شده باشم شما داری میگی اگه تغییر باور یعنی همه چیز پس چرا باید دعا کنیم؟

    دوست عزیز قانون اصلی این هست که احساس خوب= اتفاقات خوب. حالا هر نگرشی که باعث بشه ما به احساس خوب برسیم و با خودمون درصلح باشیم ما رو به خواسته هامون نزدیک میکنه.

    تغییر باور ما رو به احساس خوب میرسونه و در احساس خوب بودن یعنی نزدیک شدن دیدگاه ذهن به دیدگاه روح که بعدش الهام رخ میده و ما باید اقدام کنیم تا به خواسته هامون برسیم. ما وقتی که دعا میکنیم در واقع داریم خودمون رو به احساس خوب میرسونیم و احساس امیدواری رو در خودمون زنده نگه میداریم. یعنی میخوام بگم دعا کردن هم یه نوع تغییر باور برای رسیدن به احساس خوب هست.

    دوست عزیز تغییر باور صرف باعث نمیشه یه کیسه پول از اون بالا قلپی بیوفتته پایین بلکه همانطور که در بالا گفتم بعد از تغییر باور به احساس خوب میرسیم و با احساس خوب دیدگاه ذهن به رو ح نزدیک میشه و بهت الهام میشه که یه حرکتی بزنی تا به خواستت بررسی. اگه تو به اون الهامه عمل نکنی و هرچقدر زور بزنی و باورهاتو بیشتر و بشتر تغییر بدی فایده نداره وبه خواسته هات نمیرسی و اون چشمه الهام هم خشک میشه و میشی مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَٰلِکَ لَا إِلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ وَلَا إِلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ(منافقان میان کفر و ایمان متحیّر و سرگردانند).

    اینکه احساس میکنی که خدا رو داری تو رسیدن به خواسته هات کم رنگ مبینی، نشون میده که هنوز داری خدا رو به دید یک انسان میبینی و نگاه سیستمی به خداوند نداری. بیل گیتس و وارن بافت هم اگه میگن خدا رو باور ندارن (من که نشنیدم) منظورشون اینه که خداوند رو مثل یک انسان دارای احساسات باور ندارند بلکه اونها خداوند رو یک سیستم قانونمند میدونند و با اجرای قوانین بدون تغییرش به این جایگاه رسیده اند.

    امیدوارم مفید واقع بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3956 روز

    سلام خانم ترکان عزیز

    خداااااااااااااااایا اینجا چه فضای خوبیه، یکی که آدم رو نمی شناسه و ندیده میاد ازت تشکر میکنه و تحسینت میکنه

    همه ی ما باید ممنون استاد عباس منش و خدای استاد باشیم که این فضا رو برامون ایجاد کرد.

    منم از پیام محبت آمیز شما دوست و همسفر خوبم تشکر میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: