شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 1

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «بهروز کمانی» در این صفحه: 14
  1. -
    بهروز کمانی گفته:
    مدت عضویت: 3909 روز

    سلام

    از هزار جهت میشه برسی کرد موضوع رو

    این باور که خدایا به من بده تا من بشم ی فرد خیر و به درد جامعه و اقوام و … بخورم

    مثل این باوره که خدایا من که الان پولی ندارم که ببخشم

    بهم بده تا ببخشم

    از سه باور منفی الف )کمبود ب )عدم لیاقت ناشی میشه ج ) عدم درک قوانین هستی و کائنات

    برسی الف )

    خدایا من که الان ندارم

    ناخوداگاه ذهن میره سراغ نداشتن نداری و کمبود

    وناخواسته تمرکزمون میره روی نداشتن

    و مدام فرکانس نداشتن و کمبود میفرستیم

    و نداشتن را جذب میکنیم و هرگز دارا نمیشیم

    چون باید تمرکز روی خواسته باشه که پوله ولی اینجا تمرکز میره روی ناخواسته که عدم پوله

    این دیدگاه رو از دیدگاه استر هیکس برسی میکنیم

    میگه هر موضوعی دو وجه داره

    یا خودش یا نبودش

    پول یا نداشتن پول

    پول یا کمبود پول

    پول یا نبود پول

    اساس قانون جذب بر اساس فرکانس و ارتعاش هست

    فرقی هم براش نداره چه ارتعاش یا فرکانسی میفرستیم

    دقیقآ مثل آینه به خودمون بر میگردونه

    حالا در این باور که خدایا تو بده تا من فلان …. کنم

    واضح میگیم الان که ندارم کمبوده

    و تمام توجه و تمرکز و فکر و فرکانس و ارتعاش میره روی

    نبود پول و کمبود پول

    و ذهن تموم نداشته ها رو رو میکنه

    و ما اعصابمون خورد میشه

    حساس میشیم

    به زمین و زمون بد میگیم

    و هی به کمبودش ارتعاش میدیم

    هی کمبودش بیشتر جذب میکنیم

    بقول استر با این روش چوب پنبه ها رو به زور زیر آب میکشیم

    و مخالف جریان آب شنا میکنیم

    اساس این دنیا خیر و فراوانی

    ب) عدم لیاقت

    مثل بحث بخشش هست

    تا نبخشی جریان پیدا نمیکنه

    میگه من که الان ندارم لایقش نیستم تو بده تا ما ببخشیم

    این از اون حرفاست

    یعنی خدا نمیتونسته خودش ببخشه به اونایی که تو میخوای بهشون ببخشی

    باید تو بیای واسطه بشی به تو بده تو بدی بهشون

    پس

    چون میترسه که نباشه و به دستش نیاره از وضع موجودش نمی بخشه و خرج نمیکنه

    میگه خدایا اول بهم استقلال مالی بده

    بعد من می بخشم

    نمیدونه که این مخالفه قوانین

    تو باید ببخشی

    بهترینت رو ببخشی

    البته اعتدال و متناسب با موقعیتت ببخشی

    بعد ثروت بیاد واریز بشه به زندگیت

    پس

    درسته از باور عدم لیاقته

    ولی باز

    از باور کمبود ناشی میشه

    پس ناخوداگاه میگه الان که ندارم

    فرکانس نداری رو میفرسته و به مرور بلد میشه و پررنگ میشه و زور میزنه و تمام توجهش میره روی نداری

    و خودش لایق نمیدونه

    به فراوانی هم ایمان نداره

    باباجان تو اگه ده هزارتومان داری ببخشش

    نیاز نیست ده میلیاردتومان بدست بیاری بعد ببخشی

    یعنی تو ده هزار رو نمیبخشی

    چون ایمان به فراوانی ندازی که همین ده هزارتومان رو اگه بخشیدی

    جاش رو پرکنی

    میگی ن بزار ده میلیارد بهم بده اونوقت فلان درصدش رو وقف میکنن و کار خیر انجام میدم

    ن

    این تفکر از باور کمبود و عدم فراوانی هست

    و باور عدم لیاقت

    و پا جای پای خدا گذاشتنه

    خدا خودش میتونه ببخشه نیازی نمیبینه تو واسطه بشی بده به تو تو بدی به اون

    تو بشی واسطه ،؟ ن نمیشه

    ثروت مثل دم و باز دم هست

    باید ببخشی

    تا بیاد

    مثل آب گندیده میشه ولو کم باشه

    اکسیژن میگیری دی اکسید کربن پس میدی

    تو دی اکسید کربن پس میدی ولی بهت اکسیژن پس میده

    پس هرگز این اتفاق نخواهد افتاد که اول میلیاردر بشیم بعد میبخشیم

    اول میبخشیم از هرچی داریم از بهترین دارایی مون

    با باور به فراوانی ایمان به فراوانی و جاش پر میشه بیشتر از قبلش

    و خودمون لایق میدونیم لیاقت ثروت زیاد شایسته ثروت زیاد

    در این سوال و دیدگاه

    سه سری باور

    باور کمبود و عدم باور به فراوانی

    و باور عدم لیاقت وجود داره

    و عدم درک قوانین جهان

    برسی ج )

    طرف نمیدونه این جهان و کائنات و ثروت و خدا و … ی سری قانون دارند قوانین دارند

    بصورت سیستمی عمل میکند

    مثال نانوا

    نانوایی های پیشرفته

    دستگاه اتوماتیک وار خمیر درست میکنه

    دستگاه اتوماتیک وار چونه میگیره

    میده دستگاه اتوماتیک وار بعدی پهن میکنه

    و کارگر میزنه به تنور

    و بعدش بسته بندی میکنه

    اتوماتیک وار بصورت قانون و سیستمی کار میکنه

    بنظرتون

    اگه چونه ها مشکلی داشتن

    یا خوب پهن نمیکرد یا هر مشکل دیگه داشت

    شاطر چکار میکرد ؟

    ی مکث میکرد ی نگاه میکرد به سیستم

    اگه تسمه ای پیچی بلبرینگی سیمی و … مشکل داشت بر طرفش میکرد و ادامه میداد

    چون میدونه سیستم بصورت سیستمی و طبق قوانین باید کار کنه

    حالا در این نوع نگاه هم که خدایا تو بده بعد من فلان کنم

    مثل این میمونه

    که تسمه دستگاه نانوایی افتاده باشه یا بریده باشه شاطر بگه خدایا تو تسمه رو جا بنداز

    این خمیر بزنیم بعد من صد تا نون نذر میکنم میدم افراد

    خب هرگز خدا اون تسمه رو جا نمیندازه

    چون مخالف قوانین اون سیستمه

    حتی اگه بگه تا آخر عمرم نون مجانی میدم به کل شهر و کشور

    باز خدا تسمه رو جا نمیندازه

    چون اون سیستم قانون داره

    باید طبق قوانین اون سیستم عمل کنه

    دستگاه خاموش کنه تسمه رو جا بندازه

    حالا در این نوع نگرش هم چون طرف قوانین حاکم بر جهان نمیدونه

    علاوه بر موضوع الف و ب

    مورد ج هم یعنی عدم درک قوانین جهان هستی صدق میکنه

    این سیستم داره کار میکنه

    باید سیستم را شناخت طبق اون جلو رفت

    قوانین داره فرمول داره تکنیک داره

    خدا نمیاد قوانین و فرمول و تکنیک ها رو بهم بریزه

    بگه صبر کن بابا ی لحظه

    ای قوانین صبر کنید

    ی بنده ای میدا شده

    میخواد بشه معاون اجرایی من در زمین

    و فقر رو ریشه کن کنه

    و به همه کمک کنه

    پس صبر کنید تا هر چقدر دلش میخواد بهش بدیم

    بعد شما هر کاری خواستید بکنید

    ن اصلا اینجور نیست

    چون خدا احساسی مثل بشر نداره

    و تصمیمات انسانی نمیگیره

    ی سری قوانین وضع کرده بصورت سیستمی

    هرکی طبق اون ها بده جلو موفق مسشه

    هر کی نره نمیشه

    دقیقآ به مانند مثال نانوا

    دستگاه خریده بصورت سیستمی بداش کار میکنن

    هرجا خراب شد باید درستش کنه طبق قوانینی که روی سیستم ها وضع شده

    این سوال رو از هزاران جهت میشه برسی کرد

    ولی بنظر من

    سه باور کمبود

    عدم لیاقت

    و عدم درک خود فرد ، خدا و قوانین جهان

    رو میشه در اینجور افراد پیدا کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای: