شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 154
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوندقادرمطلق
سلام خدمت استادعزیز وهمه دوستان
خداونداسپاسگزارم به خاطر هدایتم به این مسیرکه بادرونم هماهنگ است
سالهای زیادی،راههای زیادی رارفته بودم که به خداوند نزدیک شوم وحالا این همان راه است.
استاد بی نهایت ازشما ممنونم به خاطرآموزشهای بینظیرتان،به خاطر سادگی و واقعی بودنتان.
موانعی که در این خواسته وجود دارند
1-مانمیتوانیم سر سوزنی زندگی کسی را تغییر دهیم
2-مازمانی به خواستمون میرسیم که درمورد اون خواسته به احساس بی نیازی ورهایی رسیده باشیم
3-زمانی به خواستمون میرسیم که ازانچه داریم لذت ببریم وبه احساس خوب برسیم
4-درواقع بایداول به احساس خوب برسیم بعد خواستمون واردزندگیمون میشه
5-دراین خواسته همزمان پاروی گازوترمز هست،ازیک طرف خواستن ثروت هست وازطرف دیگه توجه به فقر وکمبودهست
6-وابستگی ونیاز شدید که مارا ازخواستمون دور میکنه
7-احساس عدم لیاقت برای ثروتمند شدن
8-شک به عدالت خداوند
باتشکر از استادعزیز
درپناه خداوند همیشه سلامت وشاد باشین
بنام خداوند بخشنده مهربان
با عرض سلام و درود خدمت همه عزیزان
و عرش خسته نباشید خدمت برادر عزیز و ارزشمندم استاد عباسمنش
در پاسخ به این سوال اولین باور محدود کننده ایمان نداشتن به لیاقت خود است بطوریکه وقتی ما ذرخواستمان را با یک شرط مطرح میکنیم جسارت خودمان را در رسیدن به ثروت زیر سوال میبریم یعنی باور نداریم که خودمون به تنهایی لیاقت رسیدن به این ثروت رو داریم و یک نفر دیگر رو واسطه قرار میدیم تا خدا دلش برامون بسوزه و بهمون عطا کنه، همه ما این تجربه را داریم ، در این مواقع حتی اگه به خواستمون هم برسیم اون بخشش به فقیر ما رو خیلی خوشحال نمیکنه و معمولا دنبال فرار کردن از بخششمون هستیم، و این ها همه با قوانین تناقص ذاره و باعث بالندگییمان نمیشه،
ضمن ااینکه ما وقتی میتونیم چیزی را ببخشیم که خودمان ااز آن کاملا بی نیاز شده باشیم
سلام به همه ی دوستان عزیز اول از همه این نوع تفکر میگوید که من لیاقت نعمت را ندارم و بگذار حد اقل خدا به خاطر دیگران به من نعمت بدهد و در ذهنمان هم خدا را یک شخصی سخت گیر و مغرور می بینیم که شاید به خاطر دیگران کوتاه بیاید و مقداری ثروت به من بدهد و حواسمان به این قانون نیست که کسی نمی تواند در زندگی کسی تاثیر بگذارد و تو اگر هم به کسی کمک کنی ان شخص ان پول را سرف چیز های بیهوده میکند و اخر به سر خانه ی اول میرسد و در آخر خدا وهاب است و آن قدر مداوم های خواصی هستیم که خدا مارا با این قوانین آشناکردن و ما بیهوده با این قوانین آشنا نشدیم وهر کدام از ما رسالتی داریم که باید آن را انجام دهیم با تشکر از شماکه وقت گذاشتیدوکلمات من را خواندید
به نام خدا
دوستان با تشکر از جواب هدی عالیتون ک ب من بی نهایت انگیزه میده و کمکم میکنه رو ب جلو حرکت کنم
بنظر من ترمزی ک وجود داره ما خودمون اصلا باور نداریم ک بتونیم ثروتمند بشیم یا اصلا باور نداریم ک خدا ب ما بده ک بخوایم اونو ببخشیم یا حالا هر کاری
خداوند در جواب ب دعای سلیمان میگه : این عطای ماست بدون حساب حالا دوست دوست داری اون رو ببخشش یا هر کار دیگه ای ک دوست داری باهاش انجام بده
اصلا نمیگه حالا تو صد در صد ببخش ک ما ی همچین خواسته ای داریم
و ترمزی ک وجود داره اینه ک ما نمیخوایم اصلا ببخشیم وگرنه اگ ببخشیم انقد چیز تو زندگیمون داریم ک میتونیم اونو ببخشیم ک حد نداره
نمیبخشیم ک هیچ تازه کفر هم میگیم خدایا تو بده بعد من میبخشم……
مگ خدا نداده؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
این همه ثروت و زیبایی و نعمت تو از اون ها ببخش تا خدا دریچه ی ثروت و نعمت بیشتر رو ب سمتت باز کنه
ب قول استاد ک از قرآن میگه ظرف خودت رو بزرگ تر کن “””ظرررررررررف””” ظرفیت خودت رو برای دریافت نعمت بزرگتر کن تا نعمت بهت داده بشه نعمت ک همین الان فک و فراوونه
ب قول قرآن اگ همه ی درختان قلم بشن و همه ی اقیانوس ها جوهر نمیتونن نعمت هایی ک ب شما دادیم رو بنویسن
پس مهم ظرفیت خودمونه
و ترمزی دیگه ای ک هست
ما با گفتن این جمله چ احساسی بهمون دست میده
برای من ک احساس خوبی نیست
این ک خدا اینجوری با شرط و شروط بهم ثروت بده ک خدا بگه من ثروتو میدم بهت تو هم بجاش این کارو بکن اون کارو بکن نهههه دوستان عزیز خدا میده بدون منت
چون ما لایق بهترینهاییم
سلام استادعزیزم.خب ما شاگرادی خوبی هستیم و بنا ب گفتتون باید کامنت بزاریم.سوال اینه ک چی باعث میشه ما ب خواستمون نرسیم؟اصلش بنظرمن باوره.کسی ک باورداشته باشه میتونه ثروتمندبشه وثروث فراوانه ..خداکمکش میکنه (کسی که ربوبیت خداوندروباورداشته)(استادعباس منش)بهش اعتمادداره مخصوصاب قدرتش .خیلی ازباورهای ما ازبچگی تومغزمون فروکردن و رفته توناخوداگاهمون و براهمین خیلی سخته تغییرش.ولی اگ ازبچگی پدرومادراعتمادب نفس بچه رو ازبین نبرن و باورش داشته باشن .اون زیاد اذیت نمیشه وزمان نمیبره تغییرباوراش.استادفایل جدیدتون عاااالللییییییییی بوووووددددد واقعا مرسی مرسی که هستید و کنارمونید و بهمون امیدانگیزه ایمان میدید عاشقتونیم????
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیز و دوستان هدایت شده…
خدمت استاد و دوستان درس پس میدم..
عرض به خدمتتون که بنظر من خداوند به دوصورت فکری متفاوت تو مغز هر ادمی میتونه شکل گرفته باشه
1- خدای احساسی
2- خدای سیستمی
خدای احساسی همون خداییه که در مغز بیشتر ادما شکل گرفته.خدایی که دقیقا مثله ما ادما شاد میشه – خشمگین میشه – انتقام میگیره – دلش میسوزه واسه ماها و …
این نوع خدا بیشتر به واسطه شنیده های ما از خانواده- جامعه -بزرگان مذهبی و برداشتهای نادرست از ایات قران شکل گرفته …
و اما خدای سیستمی چیه؟
خداییه که دقیقا طبق قوانین از پیش تعیین شده و نظم و شکل دهی به انرژی عمل میکنه و اصلا هیچ احساسی نداره و میشه گفت در اصل همون قوانین فیزیکه که طبق قانون نیوتن شما فقط میتونید انرژی رو از صورتی به صورت دیگه ای در بیارید (در نظر داشته باشید که انرژی نه بوجود میاد نه از بین میره)
و این انرژی به بهترین شکل ممکن در اختیار انسان قرارداده شده ..در واقع هرچی انرژی در جهان هستی موجوده همون خالق یکتاست.همون پروردگار عالم که همش نظمه همش قانونه همش فیزیکه…و انسان میتونه به بهترین یا بدترین شکل ممکن اونو شکل بده…
درمبحث ما وقتی فردی با خدا میخاد قراردادی ببنده که مثلا خدایا انقدر پول بمن بده تا من این مقدارش رو به دیگران ببخشم در واقع یک چنین رفتاری دقیقا حاصل تفکر خدای احساسیه..فرد میخاد با چنین قراردادی مثلا احساسات این خدا رو بر بیانگیزه تا خواسته ش رو اجابت کنه..در حالیکه اگه بتونه تفکر خدای سیستمی رو جایگزین کنه اصلا نیازی نیست هیچ قراردادی با خدا ببنده تا به خواسته ش برسه…یعنی فرد با ارسال فرکانس یا بهتر بگیم تبدیل انرژی جهان به سمت ثروت دقیقا اون خواسته رو میتونه رقم بزنه…
با یه مثال ساده موضوع رو روشن تر میکنم ..
قانون شروع حرکت در ماشین چیه؟
اینه که استارت بزنی کلاچ بگیری بزنی دنده و با رها کردن کلاچ گاز بدی..اینها قانونشه اگه انجام بدی راحت راه میفته اگه انجام ندی تا صد سال دیگم راه نمیفته..در واقع این قوانین در قالب یک سیستم هست که وضع شده هیچ دخل و تصرفی هم نمیشه توش کرد…
حالا یه نفر بیاد هزار خواهش و تمنا از ماشین بکنه و گریه و زاری بکنه که ماشین حرکت کنه .. اقا تا قوانین رو درک نکنی و اجرا نکنی راه نمیفته…راه دیگه ایم نیس واقعا…
در مورد خداهم همینجوره .من اگر قوانینش رو درک کنم و اجرا کنم تمام خواسته های منو براورده میکنه ولی اگه فقط بشینم و عجز و لابه کنم و نذر کنم و دعا کنم بدون درک و انجام قانون هیچ اتفاقی نمیفته …
همونطور که میدونیم ایات زیادی در باب انفاق نازل شده که مثلا در راه خدا انفاق کنید که موجب خشنودی خدا میشه یا پرهیز کاران کسانی هستند که انفاق میکنند و ایاتی از این دست که بخاطر سوء تفسیر باعث شده باور خدای احساسی به شدت هرچه تمام تر توی ذهن ما رسوخ کنه…
در حالی که اصلا فلسفه انفاق این نیست که من خدا رو خشنود کنم تا از اون بالا برام چه چه و به به بزنه که افرین به تو بنده خوبم که پولت رو انفاق کردی دمت گرم که منو خوشحال کردی.. نه .. فلسفه انفاق اینه که من هر چقدر بتونم انفاق کنم احساس فراوانی در من بیشتر میشه و بالطبع اون با احساس فراوانی –فراوانی بیشتری هم به سراغ من میاد و با فراوانی بیشتر در زندگی من یعنی کمک بیشتر به پیشرفت جهان…
اگر تفکر خدای سیستمی تو مغز ادم شکل بگیره و اون فرد از خدا در خواست کنه که مثلا خدایا یک میلیون دلار بمن بده ولی من حتی 1دلارشم به کسی نمیبخشم اگه در مدار اون پول قرار بگیره بازم خدا اون پول رو بهش میده فارغ از اینکه ببخشه یا نبخشه اون پول رو…
من یه سخنی از جیم ران شنیدم که داشت در مورد بخشش میگفت که یک فرد ثروتمندی در امریکا حدود 95 درصد ورودیش رو براحتی میبخشید و با 5 درصد باقیمونده زندگی میکرد ولی همون 5 درصدم انقدر زیاد بود که براحتی زندگی میکرد…
خب این چیو نشون میده؟
این نشون میده که قانون حد و مرزی نداره..برای این خدای سیستمی تعداد صفرها و واحد پولها اصلا مهم نیستند که چقدر باشه..اصلا برای خدا مگه فرقی میکنه که تعداد صفرای حساب من چقدر باشه؟
پس بنظر من به جای اینکه به خدا این نگاه رو داشته باشیم که میتونیم با قول و قرارای خیرمندانه احساساتش رو برانگیزیم تا مارو به خواسته مون برسونه باید نگاه خدای سیستمی رو پرورش بدیم تا با شکل دهی قوانین فیزیک به خواستمون برسیم هر چند واقعا تغییر این نگاه خیلی کار میبره و تفکر خدای احساسیم دقیقا مثل شرک مانند مورچه سیاه در دل شب مخفیه…خدایی که میتونه شاد بشه خشمگین بشه غمگین بشه و دلش برامون بسوزه و …
کل داستان همین خدای سیستمی است و بس.
و یادمان باشد
((خداوند همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان به شرط پاکی دل))
یا حق
با سلام به استاد عزیز و همراهان عزیز. از اینکه این سوال چالش بر انگیز میباشد بنده میخواهم به کمک شما دوستان این سوْال را به چالش بکشم وترمزهای ان را برای همدیگر نمایان سازیم. وقتی ما خود را لایق نعمتهای خداوند نمیدانیم در خواستهای خود را به صورت شرطی یا معامله با خداوندمطرح مینماییم یعنی اینکه ما خود را بدون انجام شرط لایق و شایسته ثروتها ونعمتهای خداوندنمیدانیم وبه عدالت و فراوانی او شک داریم وهمچون فردی که برای حل مسله شغلی یا غیره به مسئول پیشنهاد رشوه یا برای اینکه مسئله او را حل نمایند هر نوع دستوری به او بدهند انجام میدهد در واقع این یک ترمز قوی و بسیار باز دارنده میباشد. 2.ایا افراد ثروتمند چنین عهد و پیمانی با خداوند خود داشته اند به نظر بنده نه:افراد ثروتمند پس از اینکه به ثروت رسیده اند تنها چیزی که انها را پر میکرد کارهای خیر بوده است که از جمله این افراد اقای بیل گیست را میتوان نام برد که وارد دنیای معنوی شده است. 3.افراد با انجام این تعهد بر این باور هستند که که ثروت در صورتی به انها داده میشود که کار خیریانجام دهند که چه بسا باوری غلط و باز دارنده میباشد. 4.واقعا چه تعهد و قولی به خداوند میتوانیم بدهیم و بر ان استوار و پایبند باشیم که در صورتی که ثروت در زندگی ما جاری شود به دیگران کمک کنیم و کار خیر انجام دهیم. لذا با توجه به اینکه رسیدن به ثروت بستگی کاملی با ارتعاش و احساس ما دارد ارتعاش هر شخصی با شخص دیگر فرق میکند وچه بسا وقتی افرادی برای رسیدن به خواسته های خود به صورت شرطی عمل میکنند وقتی خواسته شان کمی دیر وارد زندگی شان میشود مایوس شده و خود را لایق ان خواسته نمیدانند. 5.پس ما همواره باید بر این باور باشیم که ما لایق کلیه نعمتهای خداوند میباشیم زیرا که ما از جنس خداوند هستیم و قابلیت خلق کنندگی داریم وچنانچه خداوند بخواهد کمکی به بندگان نیازمندش برساند واین کمک از جانب ما باشد ما را دستی از دستان خود قرارمیدهد تا بتواند به واسطه ما کمکی به دیگر بندگانش برساند وهیچ کمکی بهتر از این نیست که انها را به اگاهی برساند همچون کاری که استاد عزیزمان انجام میدهد. دوست دار همیشگی شما مهدی طالبی. باتشکر
سلام دوستان موفق من .. اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که خدا در جهان کلی نعمت و فراوانی گذاشته مگه خدا خودش نمیتونه به مردم بده خدا فرموده درخواست کن تا بهت بدم و کسی که با تضاد برخورد نکنه نمیتونه خواسته ای هم داشته باشه …و دلیل دیگه اینکه من میگم خدا تو به من بده من به مردم بدم و داری شرک میورزی که خدا تو قدرت نداری بدی بده به من که من بدم اگر ما میبخشیم فقط بخاطر اینکه خدا بهشون میده فقط ما دستانی از دستان خداوند میشویم برای دیگران …. خدا بر هر چیزی اگاه هست و میدونه نیت هر کسی خالص هست یا نه …..و قبل از اینکه ما نیت کنیم باید امادگی دریافت اون را در خودمان ایجاد کنیم و پذیرای ان باشیم ………………ایه 114 سوره مائده …عیسی پسر مریم گفت پروردگارا الهی از اسمان سفره ای بر ما بفرست تا برای اول و اخر ما عیدی باشد و نشانه ای از تو و به ما روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی …….که میگه هر نعمتی می خواهی از خداوندا بخواه که اون بهت میده بدون هیچ قید و شرطی و هرچی نعمت و فراوانی هست در جهان خداوند برای تو اماده کرده تا تو درخواست کنی و اونقد نعمت هست در جهان که برای یک عمر مارا لبریز کند و اونقد ما را سیر کن از نعمت هات که هر لحظه شکر گزار باشیم که ما رو به یاد تو بندازه و مطمعنن هر چیزی که از طرف تو باشه بهترین هست و تو خالق هر چیزی هستی و توانایی بی نهایت داری در دادن روزی و خداوند یکتا است و فقط از اون بخواه …………….. با سپاس
با سلام خدمت دوستان عزیز و استاد عباسمنش بزرگوار
یکی از مهمترین موانع بر سر حرکت کردن جهت رسیدن به خواسته ها، افزایش لحظه ای خواسته هاست یعنی من وقتی یه چیزی رو که الان میخوام و برنامه ریزی می کنم که به طرفش حرکت کنم یه دفعه خواسته ام زیاد میشه یا نوعش عوض میشه! درسته که این خوبه ولی وقتی ظرفیت وجودی من تغییر نکنه این باعث میشه که من اون هدف رو از خودم دور کنم یا فکر کنم که دور شده و بنابراین نمیتونم بهش برسم و در نتیجه این باعث میشه که من انگیزه ام رو از دست بدم چون هدفم یا خواسته ام به نظر دست نیافتنی شده!
یه بار من یه فکر عالی و هدفی زیبا داشتم که خیلی عالی بود ولی چون با چند نفر از دوستام مشورت کردم به دلیل عزت نفس پایین و ترس از رویارویی با مشکلات، از حرکت کردن به سوی خواسته ام دچار تردید شدم. این فکر همیشه مثل خوره منو میخوره که چرا حرکت نمیکنم چرا زمان رو از دست میدم چرا با اینکه این فکر به ذهنم رسیده بود اونو عملی نکردم. من به کار آموزش علاقه مندم و البته به کارهای آموزش مجازی. این ایده من بود که چند سال قبل داشتم. به خودم و به خدای خودم توکل نکردم، اعتماد نکردم و به حرف دوستان توجه کردم و این شد که چند سال بعد این ایده توسط اشخاص دیگری در سایتهای اینترنتی منتشر شد.
ترس به نظرم بزرگترین ترمز رسیدن به خواسته هاست. باید باورهای خودمون رو تقویت کنیم مخصوصا در حوزه ترس. بزرگترین مانع برای رسیدن به هدف همون ترسه ترس.
یه موضوعی رو هم در مورد خودم بگم و اون اینه که: خودم یه مدتیه بخشی از درآمدم رو به عنوان سهم خدا در نظر گرفتم و اینو در زمان خودش انفاق میکنم. کار خوبیه ولی اولش من یه مقدار درصدش رو زیاد گرفتم یعنی 10 درصد. درسته که مبلغ زیادی نمیشه ولی بعد یه مدتی چون ظرفیت من به اون حد نرسیده بود که اینو از ته دل قبول کنم لذا عقل منطقی من بر من غلبه کرد و اون درصد رو به 5 درصد کاهش داد. ظرفیت من فعلا 5 درصده نه 10 درصد و باید روی باورهام خیلی کار کنم تا اینو افزایش بدم باید این باور عمیقا در من پیدا بشه که بخشش باعث افزایش چند برابری روزی و ثروت میشه.
خداوند مهربان را سپاسگزارم و برای همه دوستان عزیز و استاد عباسمنش و خانواده همه عزیزان، روزهایی خوش همراه با باورهای عمیق و درست، ثروت و سلامتی آرزومندم. در پناه حق باشید
سلام
باورهای نادرست این خواسته:
1- من نمی توانم ثروت بشوم برای همین از این طریق از خدا ثروت می خواهم
2-ابن باور رو دارم که خدا زمانی به من ثروت می دهم که من بخواهم به دیگران کمک کنم
3-توجه و تمرکزم برروی کمبود، فقرا و نیازمندان و بیماری و … هست
4- این باور رو دارم که الان من فقر هستم و نمی توانم به کسی کمک بکنم
5- دلسوزی می کنم و این باور رو دارم که من با کمک کردن به دیگران می توانم شرایط زندگی آنها رو تغییر بدهم
6-این باور رو دارم که زندگی، یعنی معامله کردن با خداست
7-من توانایی ساختن پول و ثروت رو ندارم
8-من خودم رو لایق ثروت نمی دانم
9- باور به بی حد و حساب روزی دادن خدا رو ندارم
10- این باور رو دارم که خدا فقط به افراد خاصی ثروت می دهد
11-فکر می کنم که خدا به من ثروت نمی دهد و فقط ثروت رو زمانی به من می دهد که برای کمک کردن به دیگران باشد
12- می خواهم کار خدا رو انجام بدهم
13-عدالت خدا رو زیر سوال می برم
14- با این درخواست از خدا در واقع من به فکر ثروتمند شدن خودم هستم نه به فکر دیگران
15- عدم باور داشتن به توانایی و قدرت های خودمان
16- این باور رو داریم که خداوند به طور احساساتی عمل می کند
17- این باور رو دارم که من هیچ نقشی در ثروتمند شدن خودم ندارم، اگه خدا بخواهد به من ثروت می دهد و اگه نخواهد به من ثروت نمی دهد
بدرود آقا وحید
انصافا عالی کالبد شکافی کردی.
موفق باشی
سلام دوست عزیزم
بسیار عالی موارد رو گفتین و به نکات خیلی خوبی اشاره ک دین که هر کدومشون میشه هزاران صفحه توضیح داد.
ولی در مورد ۱۴ به نظر من باور صحیحی هست که انسان اول خودش به ثروت برسه و رها بشه . و کمک کردن و بخشیدن به دیگران در هر شرایطی که باشیم نیز انجام شود که این نه بخاطر اینکه از روی دل رحمی ویا کسی رو ثروتمند کنیم هست بلکه فقط بخاطر خودمان و احساس شادی و احساس باور فراوانی خودمان را تقویت دهیم می باشد وگرنه ما به هیچ وجه با کمکمون نمیتونیم کسی رو ثروتمند کنیم امیدوارم تونسته باشم آگاهی لازم رو داده باشم.
موفق و شاد وثروتمند وسعادتمند باشید