شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 155
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
من داشتم کامنتارو میخوندم ناخوداگاه رفتم اینستاگرام استوری یکی از دوستان و دیدم خیلی برام جالب بود امیدوارم شماهم لذت ببرید. (از حسین پناهی )
به خدا گفتم بیا دنیارو قسمت کنیم!
آسمون واسه من ابراش مال تو.
دریا مال من موج هاش مال تو.
ماه برای من خورشید برای تو.
خدا خندید و گفت
تو بندگی کن، همه دنیا مال تو … من هم مال تو !
سلام هزاران درود بر همه دوستان مخصوصا استاد عزیز آقای عباسمنش
این دومین کامنت بنده برای این موضوع و این سئوال است.
خلاصه عرض میکنم
به نظر بنده ترمز این ذهنیت در این است که هر کسی به اندازه باور خودش میتواند از ثروت و نعمت بهره مند شود
نه بیشتر و نه کمتر
پس اگر من خواسته ام را با این باور در ذهنم و در پیشگاه خداوند مطرح کنم ….
این یعنی من هنوز قانون را نفهمیدم و درک نکردم.
و تا وقتی که قانون را نفهمم و درک نکنم مطلقا به ثروت و نعمت نخواهم رسید.
راستش تویه این چند روز گذشته من خیلی به این سئوال فکر کردم
و یک نکته ی مبهمی بسیار آزارم میداد
که اگر اینطور است پس چرا خداوند توصیه کرده که به دیگران
خدمت کنید
کمک کنید
انفاق کنید
خمس
زکات
و اصلا چه ایرادی داره که یک انسان ثروتمند در امور خیریه و دستگیریه فقرا و درماندگان مشارکت کنه؟
چرا که نه ؟
و در نهایت به یک نکته ی ظریفی رسیدم
که شاید اشتباه باشه
به نظرم رسید
شاید ما فقط برای رسیدن به ثروت نباید با اینچنین شرطی خواسته خودمون رو مطرح کنیم
و ما فقط بی واسطه باید ثروت رو طلب کنیم
اما بعد از اینکه به ثروت رسیدیم
مختاریم و میتونیم به دیگران کمک کنیم .
نمیدونم این باور درستیه یا نه
آخه میدونید دوستان
من هر چقدر صادقانه وقتی میشینم تصور میکنم که اگر من به ثروت برسم
امکان نداره بتونم نسبت به افرادی که محتاج کمک مالی هستند بی تفاوت باشم.
مگه من میتونم در یک سطح عالی و لاکچری زندگی کنم
اونوقت مثلا والدینم غرق در مشکلات مالی باشن ؟
و من بی تفاوت باشم؟
یا مثلا دوستان و نزدیکان و هموطنان و کلا انسانهایی رو ببینم که محتاج هستن و من بگم خب خدا اگه بخواد خودش به اینها کمک میکنه و به من ربطی نداره.
راستش بعید میدونم که من بتونم اینطور رفتارکنم !!!!
پس اون مرز و حد تعادل این باور کجاست؟
آیا من تنها برای رسیدن به ثروت باید این فکر کمک به دیگران رو حذف کنم؟
و پس از رسیدن به ثروت متفاوت عمل کنم و به دیگران کمک کنم؟
راستش من نتونستم خودمو قانع کنم
که صرف اینکه من باور داشته باشم هر کسی نون باورشو میخوره
پس به من ربطی نداره که مثلا مادرم یا پدرم یا برادرم یا خواهرم در فشار فقر دست و پا بزنه و من تویه ویلای خودم برای تفریح و مسائل مورد علاقم هزینه های آنچنانی کنم.
لطفا راهنماییم کنید
سپاسگزارم.
واقعا نظرات عالی هست ، من هم دوست دارم این دوره هارو تهیه. کنم ، ذهن الهی به من کمک خواهد کرد
باسلام خدمت استاد گرامی ودوستان همفرکانسی عزیزم در مورد این سوال چندتا مورد به نظرمیادکه مینویسم امیدوارم مورد استفاده باشه اول اینکه به خدا اعتمادنداریم وفکر میکنیم که به بعضیا ظلم شده وبااین کار میتونیم به اون افراد کمک کنیم دوم باور لیاقت برای ثروتمند شدن رو نداریم سوم خودمون باور نداریم که میتوانیم باتغییر باورهامون پول بسازیم باید باور پول ساختن رو درخودمون ایجادکنیم وبعد ازخدا بخواهیم ودر اخر باید باتغیر باورهامون به دیگران هم تغییر کردن رو یاد بدیم وباین کار جهان رو جای بهتری برای خودمون ودیگران کنیم باتشکر امیدوارم همیشه شادوسلامت وثرتمند باشید
سلام خدمت استدا ودوستان عزیز
اینکه خدایا به من ثروت بده تا بخشم مثل اینکه بگیم
خدایا منو 30 کیلو لاغرتر کن بعد من میرم باشگاه و میدوم
یا خدایا منو شیمیدان کن بعد میرم دانشگاه شیمی میخونم
خدایا منو کریستین رونالدو کن تا من برم فوتبال یاد بگیرم….
نه اول باید بری باشگاه تا لاغر و یا رونالدو بشی..
اول میری دانشگاه بعدا شیمیدان میشی
اول میبخشی بعدا ثروتمند میشی وعده میدی بخدا….؟
خدا خودش اصل وعده دادن هاست… باز ما به پروردگار وعده میدم اخه پروردگار میگه من هرچی خواستی دادم حالا نوبت توست که یه قدم بیای سمتت تا من باز ده تا بیام
میگه تو بخواه من اجابتت میکنم همیشه به شرطی که:
تو هم منو اجابت کنی…
داخل قران صدبار گفته دیگه ی بقول استاد…
تو بچه رو ول کن برو. زیر پای حضرت اسمایل زمزم میشه….
مریم تو سکوت کن برو… عیسی خودش حرف میزنه
مادر موسی اگه ترسیدی بچه رو بنداز داخل اب ما خودمون تو ناز و نعمت بزرگش میکنیم…
حالا هم دوستان من خودم اول از همه ببخششم….. خدا خوب بلده چطوری بهم ثروت بده…
تو نترس فکر نکن اگه الان که زیاد نداری و بخششی دیگه دنیا به اخر میرسه و تو از گرسنگی میمری ….
تو نترس و ببخش من از اسمون برات میفرستم چون قاعده ای این عالم بر وفور و فراونیه….
چون قاعده های عالم بر نترس بودن و ایمان و باوره که اگر من بخشم بازم میاد اونم ده برابرش از کجا…؟
از جای که خودش بهتر میدونه همون خدایی که ازش پول میخوام بهم بازم میده همین یک بار نبوده و تموم شه…..
مسله بعدی:
خدا چیکار داره که من پول و میخوام چیکار….؟ من مختارم باهاش مواد بخرم یا که بخشش کنم اون منو خالق زندگیم کرده دخالتم نمیکنه به هیچ وجه
این عالم نتیجه فرکانس خودمونه که برمیگردونه…
شما باورتو در مورد ثروت درست بسازی و بخششم نکنی با پولت جنایتم کنی مثل فرعون مثل نمرود مثل ابوسفیان و هزار تای دیگه…. خدا کاری باهات نداره
خدا نیومد جلوی شمر و بگیره چیکار داره به ما….
ما خالق شرایط زندگیمونیم بدون هیچ جبری….
چه مثبت و چه منفی….
مسله بعدی:
ترمز….
تنها راه ثروتمند شدن اینه که ببخششی و کار خیر کنی….
کد سازی درستش: بی نهایت راه هست که ثروتمند شی اما ثروتی خوبه که باهاش بخشش کردن و یاد بگیری
ترمز بعدی :
ثروت فقط واسه بخشش خوبه و خودت و غرق در کمک به دیگران کنی….
کد سازی : من ثروت میخوام واسه لذت بیشتر ارامش بیشتر و تمیزی و ارزش بیشتر چون با ثروت بشتر از مادر فساد ها یعنی فقر دور میشم
مسله بعدی : بخشش یک تکنیک است مثل تمام تکنیک های دیگر که باعث ثروت معنوی میشود…
بخشش یعی اینکه قبول گنی وفور است
بخشش یعنی بازم خدا میده و همین یک بار نبود
بخشش یعنی خلاء ایجاد کنی که باز پرشه
بخشش مثل جریان و ازد کردن انرزی است
پول مثل آبه اکه راکت شه میگنده
پول انرزی بده بره نترس و خوف نکن بازم میاد
بخخشش یک تمرین مثل شوت زدن برای یک فوتبالیست..
مثل درس دویدن واسه یک دونده….
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیز و همراهان صمیمی
اول از همه سپاسگزار خدای مهربانم هستم که منو در این مسیر با استاد عباس منش همراه کرد.
و باز هم از خدا سپاسگزارم که از طریق استاد این آگاهی ها رو به من می رسونه.
چقدر خوشحال و متعجب شدم از موضوع مسابقه .
چقدر نکته ی مهمی مطرح شده .
ما از بچگی همین جوری با این باورهای غلط بزرگ شدیم اینکه برای رسیدن به خواسته هامون برای خدا شرط بذاریم ،…خدایا نمره م خوب شه دیگه نمازم قضا نمیشه ،…خدایا اگه فلان رشته قبول شم فلان مبلغ میندازم تو ضریح ….. خدایا کارم بگیره پول دار شم به فلان مستحق کمک می کنم ……اینا همه ش نشانه ی عدم ایمان و شرک هست. اگه باور داشته باشیم که خدا دهنده ی بی منت هست ، اگه به فضل و کرم و بخشش او ایمان داشته باشیم ، اگر ادعونی استجب لکم رو واقعا باور داشته باشیم ، اینقدر برای خدا شرط نمیذاریم ،
با این شرط ما فراوانی رو هم زیر سوال میبریم ، یعنی قبول نداریم که ثروت بی نهایت هست و برای همه هست ، و برای به دست آوردن بخشی از ثروت میخواهیم برای خدا دلیل قانع کننده بیاریم که ما رو به واسطه ی این کمک ، لایق ثروت بدونه .
من خودم خیلی این جمله رو به زبون آوردم که خدایا به من اونقدر ثروت بده که برای پدر و مادرم زندگی خیلی راحتی فراهم کنم …….
و تازه الان دارم متوجه میشم که اصل و اساس این درخواست اشتباه بوده.
کسی که بخشنده هست تو هر شرایطی می بخشه ، به اندازه ی توان مالی و ذهنی که همون زمان داره.بخشندگی ربطی به پول زیاد نداره ، اگه من بخشنده باشم ، الان هم میبخشم ، حتی با کلامی امید بخش .و اگر من بخشنده باشم و پول هم داشته باشم ، بیشتر می بخشم ، به قول استاد ، پول ، همه چیز رو پررنگ میکنه .بخشنده رو بخشنده تر میکنه.پس اونی که میگه خدایا پول بده تا من بعدش ببخشم ، صفت بخشندگی نداره و باید این صفت رو در خودش تقویت کنه.
کدهای مخرب:
1-ضعف ایمان
2-باور محدود کننده درباره ی پول و فراوانی
3-نداشتن عزت نفس و لایق ندانستن خود برای داشتن ثروت
4-درک نادرست از قوانین و درخواست برای بالا رفتن سریع مدارها به منطور رسیدن به خواسته ها بدون طی کردن مسیر تکامل .(چون اگه قانون رو درست درک کنیم می دونیم که با درست شدن باور ها و رفتن در کسی درست و طی کردن تکامل لاجرم خواسته ی ما تحقق پیدا میکنه و دبگه نیازی به این شرط و شروط نیست).
باز هم خداروشکر میکنم بخاطر این آگاهی هایی که از طریق بنده هاش به من می رسونه ،
خدایا شکرت بخاطر پیامهایی که از زبان استاد عزیز به ما می رسانی.
استاد عزیزم خدا رو به خاطر وجود شما شکر می کنم .
خدای مهربانم بخاطر حضور در این جمع یکتاپرست توحیدی بسیار سپاسگزارم.
با عرض سلام و احترام خدمت همه دوستان
مهم ترین مشکلی که در این نوع هدف گذاری جهت کسب ثروت به ذهن می رسد ” مشروط کردن موفقیت مالی خودمان به موفقیت مالی آنان که قصد داریم پس از ثرومت مند شدن آنها را نیز سهیم کنیم ” می باشد.
توضیح آنکه چگونه می توانیم باور داشته باشیم که موفقیت مالی ما وابسته به هیچ عامل بیرونی نیست و این باورهای ماست که آن را محقق می کند اما موفقیت و بهبود در اوضاع مالی آنهایی که قصد کمک کردن به آنها را داریم وابسته به خود می دانیم؟! آیا ما باید به موفقیت مالی برسیم تا اوضاع مالی آنها بهبود یابد؟! آیا این نوعی تناقض در باورهای ما نیست؟!
چگونه خداوند را به عنوان منبع ثروت در جهان می پذیریم و ایمان داریم که او ساز وکاری را در قالب قوانین ثابت در جهان هستی طرح نموده که عادلانه هر آنکه خواهان ثروت است هرآنچه را که می خواهد نامحدود به دست آورد اما در پیشگاه همین خداوند عرضه می داریم بعد از دستیابی به ثروت “ما” بخشی از ثروت خود را به بعضی از انسان هایش می دهیم. او که هر انسانی را بی نیاز از هر انسان دیگری کرده است اگر نیاز بود بدون سیر تکاملی، ثروتی را به بنده ای ارزانی دارد آیا نیاز است ما این کار را انجام دهیم؟!
توضیحات مقدماتی بالا بیان می کند هر انسانی از جمله آنهایی که قصد کمک کردن به آنها را داریم خودشان باید برای بهبود در تمام جنبه های زندگیشان و از جمله در مورد موضوع بحث یعنی ثروت، به آمادگی لازم دست یابند. این آمادگی با ساخت باورهای صحیح ثروت ساز حاصل و با عمل کردن به آنها با توکل به خداوند، نتایج در قالب ثروت حاصل خواهد شد. حال متوجه می شویم که اگر ما قرار باشد آن میزان ثروتی را که تعیین کردیم حتی با یک نیت خیر و یک واسطه از طرف خداوند وارد زندگی آنها کنیم جهان هستی منتظر می ماند تا آنها به آمادگی لازم برای ورود این این میزان ثروت دست یابند. بنابراین، ثروتمند شدن ما علاوه بر کسب آمادگی و پیمودن مسیر ذکر شده توسط خودمان، ” مشروط به آمادگی آنهایی که قصد کمک کردن به آنها را داریم” نیز هست. این یک شرط مخربی است که ما خود به جهان هستی ارائه کردیم چرا که شاید آنها هیچگاه به این آمادگی دست نیابند!
با آرزوی سلامتی، آرامش و موفقیت همه جانبه برای همه دوستان
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم…
???????
وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم من هم دقیقا همچین درخواستی از خداوند داشتم حالا برای پدرو مادر و خواهرهام…
همیشه دلم میخواست که خیلی ثروتمند بشم…
کمک کنم خواهرم از اون زندگی ای که دوست نداره بیاد بیرون…
کمک کنم پدر و مادرم لذت بیشتری از زندگی ببرند مسافرت برند و تامین باشند…
و خیلی از افکاری که تو همشون خواستم نقش خدارو بازی کنم..
آره…
من میخواستم نقش خدارو بازی کنم….
ولی اینو یادم رفته بود که نباید دلسوزی کنم و یکی از ریشه های خواسته من که ثروتمند بشم و بعد ببخشم دلسوزی برای عزیزانم و چشاندن طعم خوشبختی به اونها بود؟من واقعا در این جایگاه هستم که بتونم خدایی کنم!
ایا عزیزانم و نزدیکانم خدای خودشون رو ندارند!شایدم خواستم توسط من یاد خدا بیافتند که باز هم ریشه خود بزرگ بینی و جلوه گری رو توش میبینم…
من با باورهای دارم که هر روز هزار رنگ میشه ولی ریشه ش یه چیزه …
باور های عمیق و ریشه داری که هر روز مثل آفتاب پرست رنگ عوض میکنه و خودشو بَزَک میکنه که نتونم تشخیصش بدم…
باورهای شرک الودی که تو تمام زندگیم ریشه زده…
وقتی به عمق این باور نگاه میکنم عمیقا شرک رو لمس میکنم…
خدا خودش خوب بلده خدایی کنه و هر کسی سر جای درستشه و اگه من کمکی به کسی میکنم برای کمک به خودمه نه دیگران…این من هستم که باید مسیر ورود ثروت رو با بخشش باز بذارم …مثل دم و بازدم …تا بیرون داده نشه وارد نمیشه…
پس اینکه بخوام دلسوزی کنم و حس کنم مممممممن می تونم یه چیزهایی رو با ثروتم تغییر بدم در اشتباهم و این باور خیلی کار داره خیلی…
???????
?شایدم حس خود نمایی و جلوه گری چهره دیگه ای از این آفتاب پرست باشه که دوست دارم قدرتمند و توانمند جلوه کنم…زنی ثروتمند با استقلال مالی و اعتماد به نفس و خانوادم بهم افتخار کنه…
همه مدیون من باشن…
وااااای خدای من…
??????
گاهی با داشتن و بخشیدن های نادرست برای نقش خدایی مانع از هدایت فرد میشیم مثل دانه ریختن برای پرنده ها که غریزه شون رو یادشون میره و علاوه بر خودش باعث میشه به فررندانش هم نتونه یاد بده و به این شکل ما زنجیره ی این سیکل درست رو معیوب میکنیم…
??????
?باور عدم لیاقت…
خداوند رو وادار کنم به اینکه به من ببخشه که من به بندگانش ببخشم والا به خودی خود ارزش داشتن این ثروت رو ندارم…
?باور تبرئه خودم از ثروت..
ثروت خیلی بده …ولی خب من با بخشیدنش ثروتم رو از این اتهام مُبَرا میکنم.
?برانگیخته کردن حس ترحم خداوند (انسان گونه دانستن خداوند)
میخواییم خداوند با حس ترحم به ما ببخشه …حس میکنم وقتی عمیقا نگاه میکنم با حس قربانی بودن داریم این درخواست رو از خداوند میکنیم.
من حاضرم به من بدی ولی خب …ببخشمش…
من این وسط خودم رو فدای این بخشش میکنم.تا دیگران به رفاه و اسایش برسند.
?عدم قدرت دادن به خود
من قدرت ندارم که به ثروت برسم …
قدرت دادن به عوامل بیرونی مثل معجزه و دور زدن سیر تکامل…
یه شبه ره صد ساله رو رفتن…اینکه اجی مجی بشه و به من بدی…قدرت رو از خودمون گرفتیم و دادیم به عوامل بیرونی
?باور عدم فراوانی
فرد اول باید از هر انچه داره ببخشه تا بیشتر دریافت کنه
وقتی کسی میبخشه باور داره که داره و میبخشه ولی اگه بخواد دعا کنه که بهم بده تا ببخشم چون بخششی صورت نگرفته پس دریافتی اتفاق نمی افته که بخواد ببخشه
وقتی نفسش رو بیرون نداده چطور میخواد دریافت کنه !
?حس قدرت طلبی و انتقام از فقر
انقدر به دیگران ببخشم که همه چیز درست بشه…
درک عدم سیستم جهان هستی و مثل بَت مَن رفتار کردن.
?خودمون رو مسئول شاد کردن دیگران میدونیم.
حس میکنیم این وظیفه ماست که شرایطی رو برای دیگران فراهم کنیم.در صورتی که ما فقط مسئول تغییر زندگی خودمون هستیم و با حرکت در مسیر درسته که می تونیم چراغ روشنی باشیم برای هدایت دیگران…
?درک عدم عدالت جهان
حس میکنیم در جهان بی عدالتی اتفاق افتاده و ما با این خواسته از خداوند سعی در جهت اصلاحش داریم.
استاد ممنونم که با طرح این سوال باعث شدید بفهمیم حتی خواسته و باوری که فکر میکردیم درسته….نادرسته!
یک دنیا سپاس
??????
بنام خدا
سلام .دم همگی گرم.
بنظر من عجله،ترمزی قوی هست.برخلاف اسمش، خیلی بازدارنده هست.یکی از قانون های جهان قانون تکامل هست و باید طی بشه.زمان طی شدن تکامل میتونه بیشتر بشه ولی نمیشه در لحظه تکامل یافت.
استاد تو فایل گفتن قبل از اینکه از لحاظ مالی رشد کنیم همچین درخواستی رو داشتیم.یاد خودم افتادم که این حرف رو زمانی بیشتر میگفتم که هیچ باوری به خودم و توانایی هام برای ثروتمند شدن نداشتم.هیچ هدفی نداشتم.و میخواستم خیلی زود خود خدا هم برام حساب باز کنه و هم پول رو بریزه به حسابم و من بجاش خدایی کنم.یعنی دقیقا جامون رو عوض کنیم.
یعنی حتی بدون ظرف رفتیم پیش خدا و میگیم بهمون اینقدر پول بده تا فلان کنم.بعد خدا میگه باشه عزیزم.اما خب تو که هیچ ظرفی نیاوردی.برو اول ظرفت رو بیار،سفارشت و خواسته ات امادس.
دم همتون گرم که اینقدر قشنگ و صادقانه و خالصانه تجربیاتتون رو نوشتید
???یاحق
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوشگلم :)
امیدوارم که نظر بنده هم میان این انبوه کامنت های زیبا مورد توجه قرار بگیره،
*
خب من خیلی به این سوال فکر کردم و روی تک تک جملات استاد بارها تعمق کردم و ده ها بار اون ها رو مطالعه کردم و از اونجایی که استاد گفتند حتما توی این باورها ترمزهایی نهفته است، فقط دنبال پاسخ میگشتم و باورتون نمیشه وقتی کسی دنبال پاسخ باشه، جواب ها بهش گفته میشه. نمیدونید چه حس فوق العاده ای داره وقتی باورهای مخفی پیدا میکنید که اصلا تا قبل از اون روحتون هم خبر نداشت که این ها باورهای نادرستی هستند!
الکی نیست آقای عباس منش استاد ما هستند و ما شاگردهای اون، ممنون استاد بخاطر اینکه انگیزه میدید تا ما کاری کنیم یکم این سلول های خاکستری مغزمون رو به کار بندازیم :)
*
اما ترمزهای نهفته در این باورها:
۱- قرارداد با خدا:
خداوند مهربان که قادر مطلق هست و اصلا نیازی به وعده و وعیدها و قراردادهای ما نداره!
این جهان قانون داره و به قول قرآن سنت الهی تغییر نمیکنه، هرکسی که از این قوانین استفاده کنه، نتیجش رو هم میگیره. به همین سادگی. پس من اگر بخوام ثروتمند بشم، باید از قوانین تبعیت کنم، و نکته اینجاست که وعده ها و قراردادها که جزء قوانین نیستند.
*
۲- خدایا به من ثروت بده تا من بتونم ببخشم (یا فلان کار خیر رو انجام بدم)!!!
این هم باز از اون حرفا بودا !!! اولا که خداوند بخیل نیست و بازهم نیازی به کسی نداره که بخواد چیزی رو ببخشه و یا کار خیری بکنه. ثانیا اگر من مرد عمل هستم و اگر راست میگم، چرا الان در حد توانم نمیبخشم؟! منتظرم که پولدار بشم بعد ببخشم!
*
۳- بخشش و یا کار خیر خود را مشروط به رسیدن به خواسته ای کردن:
این موضوع خیلی مهمه. ما تا وقتی عشق را جاری نکنیم، عشقی دریافت نخواهیم کرد. من اگر بخواهم ثروتمند شوم، باید در عمل ایمان خودم رو ثابت کنم. اگر حتی صدتا تک تومنی در توان من هست، همون رو ببخشم، تا هزار برابر اون وارد زندگیم بشه. مگه میخوام با خداوند شرط بندی کنم که بهش دارم میگم بهم بده تا بعد من ببخشم!!!
به قول کتاب فوق العاده کیمیاگر پائولو کوئیلو، نمیتونی با وعده چیزی که هنوز نداریش شروع کنی. چقدر من این کتاب رو دوست دارم.
*
۴- خدا رو مثل یک انسان دیدن:
اگر سوال رو به دقت بررسی کنیم، متوجه میشیم که کسی که اینطوری از خداوند درخواستی میکنه، اصلا خداوند رو هنوز به خوبی نشناخته. چنین فردی خداوند رو به شکل یک انسان داره میبینه. مثل این هست که شما بری توی بقالی سر کوچه، از فروشنده تقاضا کنی اگر فلان جنس رو به من ارزان بدی، من ۵۰ کیلوی اون رو میدم به افراد فقیر!
در مورد بی نیاز بودن خداوند که صحبت کردم. اما خداوند انسان نیست که باهاش معامله کنیم و یا بخواهیم دل اون رو به رحم بیاریم، بگیم خدا تو به من بده، من نیتم خوبه. قول میدم با اون پول فلان کار خوب رو انجام بدم.
خداوند یک انرژی هست و به قول استاد، اون رو توی هر ظرفی قرار بدیم، شکل همون ظرف میشه، اما ما آدما اصرار داریم که ویژگی های انسانی خودمون رو ، مثه دلسوزی به خداوند نسبت بدیم و دل خداوند رو به رحم بیاریم.
*
۵- احساس عدم لیاقت:
نوع درخواست به شکلی هست که طرف خودش هم باور نداره که میتونه به چنین ثروتی برسه. اگر باور داشت، سعی نمیکرد با خدا وارد قرارداد بشه! چون از قوانین استفاده میکرد، و میدونست که به هرآنچه بخواهد طبق قوانین میتواند برسد. پس من تا وقتی خودم را فرد ثروتمندی نبینم، وقتی احساس لیاقت ثروتمند شدن را در خودم ایجاد نکنم، ثروت را همیش الانش هم نتوانم حس کنم، چطور از خداوند انتظار این رو میتونم داشته باشم که بهم ثروت بده.
*
۶- شرک مخفی (خیلی مهم):
فایل توحیدی عملی استاد قسمت ۵ نظیر نداره.
شرک در دل مومن همچون مورچه ای بر روی سنگ سیاه، در دل تاریکی شب نهفته است.
فکرش رو که میکنم، حس خاصی دارم.
جالبه که ما ثروت رو برای خودمون میخواهیم، اما داریم به خداوند میگیم نخیر ثروت رو به من بده، میخوام باهاش کار خیر کنم. کی رو داریم گول میزنیم؟! شرک همینه دیگه!
میشه خیلی در موردش صحبت کرد، اما فکر میکنم همین میزان توضیح که فکر کنیم، کافی باشه.
*
در آخر سپاسگزارم از خداوند مهربان که هر روز چشمان من رو نسبت به قوانین بازتر میکنه.
ممنون از همه دوستان و استاد خوبم.