شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 173

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Sanaz گفته:
    مدت عضویت: 3453 روز

    به نام پروردگاری که خالق عشق است ,یگانه بی همتا ,الله یکتا .

    سلام بر استاد عزیزم .انسانی که حقیقتا با تغییر خودش ,جهانی را تغییر داد .

    خدا را هزاران بار شکر و سپاس که برای تغییر زندگیم ,یکی از بهترین مخلوقاتش را در مسیر زندگیم قرار داد.

    استاد عباس منش ,اسمی که امروز از نگاه و مدار من در هر جایی آن را بر سر زبان مردم جاری می بینم .

    حقیقتا درست است که با خدا باش و پادشاهی کن.

    مدت دوسال است که با شما و سایت شما آشنا شدم ولی این اولین پیامم در قسمت نظرات هست .

    بارها نظرات دوستان را مطالعه کردم و تمام فایلهای شما رو تهیه و استفاده کردیم .حقیقتا همیشه در زندگیم توکلم برخدا و نگاهم به او بود اما شما نگاه جدید و متفاوتی از خدا را برای ما باز کردید .کلام کوبنده شما خیلی از گره ها را در قلبم گشود و باعث شد که با شهامت پا بر روی خیلی از ترسها .نگرانی ها و مشکلاتم گذاشتم .بارها و بارها شرایطی پیش آمد که نامید شدم و مشکلات می رفتند تا مرا به مرز نامیدی بکشانند اما ایستادگی کردم و با کمک خدای درونم و اعتماد به او توانستم خودم وارزشهای خودم را پیدا کنم .در این مسیر بخاطر باورهای اشتباهم گرفتار تضادها بیشتر و سختری شدم که بدترین آن گرفتار شدن به بیماری سرطان بود اما همین تضاد به من کمک کرد که نیروها و قدرتهای درونیم بیشتر برمن اشکار شود و عشقم به پروردگارم بیشتر و بیشتر گردد و این زمانی اتفاق افتاد که درک کردم در مقابل تضادها و مشکلات زندگیم باید صبری آگاهانه داشته باشم و تسلیم باشم و در عین حال بیشتر تمرکزم را بر روی حل ان مشکل بگذارم بجای اینکه بگویم که چرا این مشکل بوجود آمده است .وامروز که اینجا هستم در سلامتی کامل هستم و بیماریم فقط از طریق ذهن و بدون انجام هیچ گونه شیمی درمانی برطرف شد .بعد از آن بود که خودم را بیشتر باور کردم و متوجه یکی دیگر از بدترین باورهایم شدم که دوست دارم آن را با دوستانم هم به اشتراک بگذارم و آن باور این بود که فکر می کردم اگر ثروتمند تر شوم و شادتر باشم با خنده و شادی بیشتر من یک غصه و غمی در انتظارم خواهد بود ,بس که از کودکی شنیده بودیم از پس ,هرخنده ای زیادی ,یک غم یا خبر بدی در انتظارت خواهد بود و یا اگر زیاد بخندی,غم بیدار میشود .

    باورهای مسخره ای که متاسفانه خیلی از مشکلات را در زندگیم بوجود اورد .

    بگذریم ..امروز زندگیم از تمام جهاتش تغییر کرده است .

    هم به لحاظ مالی و ثروت .هم ارامش ,هم سلامتی و روابطم …همه چیز …همه چیز تغییر کرده است و مهمترین تغییر زندگیم حس و حال خوبم است .

    همیشه شادم …راضیم ..مدام دوست دارم فقط با خودم خلوت کنم و با خدای خود حرف بزنم …عاشق صبحو سحرگاه ها هستم که برای پیاده روی به پارک می روم و عاشق خلوت های خودمم .گاهی که مردم از مشکلات صحبت می کنم واقعا دیگه نمی تونم درک کنم …البته در مسیر اهدافم و به انسانهای که به گفته شما در مدار این دانسته ها و قوانین الهی قرار گرفته اند بسیار کمک کرده ام که همه از لطف و محبت خداوند بوده است .

    و باز این به این معنی نیست که الان برای من تضاد یا مشکلی پیش نمی آید ..چرا …تضادها همیشه هستند تا ما بیشتر و بیشتر رشد کنیم اما همیشه به حس درونیم اعتماد میکنم و به خودش می سپارم و این حس درونی همیشه یک جواب زیبا برای حل آن دارم .

    امروز خوشحالم ..شادم ..عاشق پروردگارم هستم و از زندگیم لذت می برم و هر روز از پروردگارم تشکر می کنم

    که من را با این قوانین جهان آشنا کرد و این بیداری و آگاهی را سبب شد

    اما دوستان عزیرم جواب مسابقه از نظر من :

    اینکه ما از خداوند بخواهیم که به ما ثروتی بدهد تا بتونیم بخشی از آن را به نیازمندان و خیریه ببخشیم ,این موضوع و باور ما را نشان می دهد که ما ترس و نگرانی از نرسیدن به ثروت را داریم …هنوز باور نداریم که بتونیم خودمون به ثروت برسیم و یا لیاقت داشتن ثروت رو نداریم و می خواهیم به این شیوه خداوند را تحت تاثیر قرار دهیم و یا حتی درون خودمان را آرام کنیم که من این ثروت را به این دلیل می خواهم و در مقابلش جبران می کنم .در حالیکه من اعتقاد دارم …انسانی که خودش را باور دارد که تحت هر شرایطی هم لیاقت اون ثروت را دارد و هم خودش قادر است که به فلان مقدار پول برسد و نیاز نیست که با حس تضرع ودر ماندگی دعا کنه که خدا این پول رو به من بده منم به جبرانش به دیگران می دهم این نگاه هنوز داره این باور رو در این افراد نشون می ده که در عمق ضمیر ناخوداگاه و ذهنشون هنوز باور نکردند که اونها هستند که خالق هر لحظه زندگی خودشون هستند و هر چیزی که می خواهند خدا به انها داده و فقط باید ارتعاش مناسب خواسته شان را بفرستند و همیشه حس و احساسشون خوب باشه تا از مرحله دریافت نتیجه بگیرند ِِ…

    حالا این انسان وقتی مطمن است که چرا من واقعا می تونم در دل و عمق علاقه ها و اهداف خودم ..تولید درآمد کنم ..پس نگرانی ندارد و با حس تضرع دعا نمی کنه …بلکه با حس توکل میره جلو و به نتیجه میرسه و بعد در این مسیر با یک نگاه و حس متفاوت می تواند به دیگران کمک کند ولی این کمک کردن هم نباید با نگاه مثلا مادر ترزا باشد که فکر کنید می توانید فقر را ریشه کن کرد یا تمام جهان را تغییر داد.

    بنابراین هر انسانی با خودش خلوت کند اگر در زمان دعا کردن و طلب ثروت از خداوند اینگونه می گوید که به من بده تا من هم به دیگران بدهم خودش فکر که کند می فهمد که هنوز باور ندارند که به آن ثروتهای بزرگ دست پیدا کند .پس می خواهد با حس بخشیدن به دیگران ..خودش را اینگونه راضی کند که من قول می دهم این جایزه بزرگگگگگگ را جبران کنم .یعنی هم ثروتمند شدن را خیلی دور از خودش و بزرگ می بیند و هم باور ندارد که ثروت تنها و تنها از طریق تغییر باورهاش و تلاشهای ذهنی بدست می آید .

    ممنونم از تمام عزیزان که نظراتشون رو بیان می کنند و همیشه از تجربیاتشون استفاده کردیم .

    و سپاسگذاریم از استاد عزیز که این فرصت های عالی رو در سایتشون برای ما فراهم کردند .

    بارالها تو را شکر که ما را در مدار خوبانت قرار دادی و همنشین بندگان خوبت کردی .

    فعلا خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      ستایش یگانه گفته:
      مدت عضویت: 3873 روز

      دوست عزیزم خانم بهار جواد زاده سلام

      واقعا حیف این کلام زیباتون نیست که تو سایت نظر نمیذارید؟ من که خیلی لذت بردم و خیلی خیلی خوشحال شدم از شنیدن موفقیت هاتون مخصوصا به دست آوردن سلامتی . اگه امکان داره دقیق تر توضیح بدید که چطور به بیماری غلبه کردید چون من هم در مسیر به دست آوردن سلامتی هستم و بسیار مشتاق شنیدن تجربیات شما. سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        Bahar گفته:
        مدت عضویت: 2480 روز

        بنام الله یکتا .

        سلام دوست عزیزم ,ستایش عزیز,

        ممنون از محبت و لطف شما .

        در مورد جواب سوالتون از مسیر درمانم اینطور بیان می کنم :

        اولین قدم بعد از اینکه فهمیدم بیمار هستم ,ارامش واعتماد به خدا بود .به بیماری فکر نکردم .درموردش صحبت هم نکردم .با اینکه دکترم و تمام ازمایشات نشان میداد که سرطان با گرید نزدیک 3 داشتم و نفسم بالا نمومد که حرف بزنم و حالم خیلی بد بود اما قوانین رو می دونستم …پس خبر بیماریم رو پخش نکردم .بهش توجه نکردم .با هیچ کس درموردش حرف نزدم …حتی با خانواده ام و همسرم …خودم رفتم پیش پزشک ..

        تا زمانی که کاملا مشخص شد که سرطان دارم و نیاز بود برای یکسری ازمایشات پیشرفته برم و حالم و شرایطم خوب نبود که تنهایی برم ولی درونم حس قوی داشتم و مدام به خودم میگفتم من اختیار زندگی خودم را دارم .من موجودی مختار هستم ..سرنوشت من دست خودم هست من می خوام که سالم باشم و میشم ….دکترها سرطان رو بزرگ کردند چون خودشون راه درمانش رو پیدا نکردند اما من می دونم که راه درمان هر چیزی در درون خودم هست ..

        یک شب خیلی حالم بد بود .برگشتم به خدا گفتم ..ناراحت نیستم .خوشحالم ..می دونم همه چیز درست میشه ..اما فقط یک چیزی بهم بگو …که بدونم تو مسیرم که درست فکر میکنم که پایان راهم چی میشه ..اخه اون موقع هنوز باورهام مثل الان قوی نبود و هنوز اشکالاتی داشتم .بعد از این دعا با خودم .برای اینکه ارامتر بشم .داخل سایت استاد عزیزمون (استاد عباس منش)شروع کردم به خوندن نظرات دوستان تا خوابم ببره ..در یک بخشی از نظرات ..که خیلی قدیمی تر بود .یکسری فایلهای رو دیدم که بصورت متنی نبود و به صورت فایل تصویری بود و باید دانلود میکردیم .و تعدادی فایل فشرده بود که فکر کنم تعدادشون هم کم نبود .خدا رو شاهد می گیرم که دستم روی یکی از بسته ها خورد و فایل رفت روی دانلود و من بس که خسته بودم خوابم برد .چون همینطور بی هدف داخل فایلها رو نگاه میکردم تا انرژی بگیرم .صبح که از خواب بیدار شدم .دیدم گوشیم درحال خاموش شدن هست .اون فایل هم دانلود شده .

        بازش کردم و همزمان گوشی رو به شارژ زدم .دیدم فایل مربوط به مصاحبه ای است که با یک خانم بوده و بعد از یکی از جلسات استاد است که نظر این خانم رو در مورد جلسه پرسیده بودند و اون خانم جوان زد زیر گریه و گفت سرطان داشته ..و می خواسته بره حج ..رفته برگشته و بعد عمل جراحی کرده و گویا الان خیلی خوب بودند و فقط یک عملی انجام دادند .دیگه فهمیدم این فایل که در سایت استاد دیدم جواب خدا به سوال منه و یک حسی بهم گفت تو هم میری و عمل میکنی و بعدش کلا و به راحتی خوب میشی .خیلی انرژی گرفتم .احساس کسی رو داشتم که خدا باهاش مستقیما حرف زده .

        فرداش نوبت دکتر داشتم .دکترم بهم گفت باید فوری یک عمل جراحی انجام بدی و بعد از عمل اماده بشید برای یکسری مراحل شیمی درمانی و رادیوتراپی …عمل رو انجام دادم .خانواده ام دیگه متوجه شدند ..بعد از 15 روز که از عملم گذشت پیش دکترم بودم .دکترم گفت باید از فردا بیاید برای شیمی درمانی .راستش کمی حالم بد شد .خانواده ام تحت فشار قرارم دادند که باید شیمی درمانی رو انجام بدم چون کمی با افکارم اشنا بودند .بهم گفتند تو نمی تونی خودت به تنهای تصمیم بگیری .متاهل هستی …مادر هستی …اتفاقی برات بیفته جواب بچه ات رو چی بدم …

        همه چیز و همه شرایط به ضرر من بود و من رو به سمت شیمی درمانی می کشید اما یک حس قوی درونی بهم میگفت بهار تو نباید به سمت شیمی درمانی بری ….یک شب کم اوردم .فرداش باید می رفتم برای شیمی .اما صدای درونم فریاد میزد که نرو .گوشیم رو قطع کردم .جواب هیچ کس رو ندادم و فریاد زدم تو که میگی نرو …پس بگو چ کار کنم من دارم در مقابل این فشار کم میارم …نمی دونم چه کار کنم ..می ترسم که تصمیمم اشتباه باشه و تو صدای درونم و خدا نباشی که داری باهام حرف میزنی ..شاید از ترس سرطان و شیمی درمانی و ریزش موهام که خیلی دوستشون دارم …به اشتباه فکر میکنم ..شاید تصمیمم اشتباه است ..دچار شک و دو دلی شدم و خدای مهربانم ..عزیزم …عشقم …این خدا همه چیز منه …باز منو یاد اون فایل که در سایت استاد دیدم انداخت …خدای درونم بهم گفت ..منم که با تو حرف میزنم ….تو تا امروز هیچ دارو و قرصی استفاده نکردی …شیمی درمانی مسیر تونیست .اخه من قبل سرطانم در سلامتی بودم. و هیچ داروی رو استفاده نمی کردم و اون یاداوری درونی قلبم رو در اون لحظات محکم تر کرد …دوباره پرسیدم پس راه درمان من چیه ..چه کارکنم …در اون شرایط من دیگه چیزی رو حس نکردم اما این حس قوی درونی …ایمانی رو بهم داد که فردا محکم روبروی همسرم ایستادم و گفتم من شیمی درمانی انجام نمی دم و …….

        باور نمیکنید که اونقدر قوی شده بودم و قوی حرف میزدم که الان خودمم باورم نمیشه و با ایمانی که در کلامم بود تونستم دیگران رو قانع کنم و به نظر بقیه هم که قانع نشده بودند اهمیتی ندادم با اینکه می دونستم از سر دلسوزی و نگرانی است .دکترم وقتی متوجه شدم .مسخره ام کرد و گفت این کار رو با خودت نکن .5 ماه دیگر با حال بدتر میای پیشم .اما من دیگه مطمن بودم که مسیرم را انتخاب کردم و به خدا اعتماد داشتم که کمکم میکند .شرایطی گذشت و برای اینکه متن خیلی طولانی تر نشه ..فقط این رو بگم که از خدا خواستم بهم راه درمانم را نشان دهد و خدا بهم اینطور گفت که نگاه کن به باورهای فعلی ات و بر اساس اونا عمل کن .من به گیاهان علاقه داشتم و گیاه خوار بودم و همچنین عاشق ورزش …حسم و باورم بهم می گفت اینا به تو نتیجه می دهند چون بهشون باور داشتم .شروع کردم به مطالعه زندگی افرادی که سرطان داشتند ولی شیم انجام ندادند و متوجه شدم پزشکان زیادی بودند که وقتی خودشون سرطان گرفت روش شیمی رو برای خودشون انتخاب نکردند ..

        شروع کردم به استفاده فراوان به اب میوه ها و گیاهانی که می دونستم برای نوع سرطان من مفید بود البته با باورهای خودم ..چون دای درونم بهم می گفت تو زمان تغییر باورهاتو نداری .بر اساس همین باورهات عمل کن .باورت میگه اب میوه خوبه ..بخور ..میگه خنده و شادی خوبه ..همینطور عمل کن .

        بی خیال همه چیز شدم ..کلا علی بی غم و شاد ..و برعکس دیدم اتفاقا مسائل دیگر زندگیم هم با بیخال شدن من خود به خود حل شدند و همسرم کاملا تبدیل به یک انسان دیگری شد و خیلی از مسائل ما حل شد .و من ففط ورزش میکردم .میخندیدم .می رقصیدم و شاد بودم و مدام با خودم تکرار میکردم کی گفته من سرطان دارم ..میخوام نباشه .همین حالا از بدن من برو بیرون ..این یک دستوره .من سالمم و مدام خدا رو شکر میکردم که سلامتم .هر روز و هر روز .کمتر از یک ماه تا 40 روز از این جریان بود که احساس کردم سالم سالمم .یک حس قوی درونی بود .ورزش میکردم دیگه خسته نمی شدم .دیگه موقع حرف زدن با دیگران .نفس نفس نمی زدم و خودم می دونستم که حالم داره بهتر میشه و این شیوه رو ادامه دادم تا الان که نزدیک یک سال از ان روزها می گذرد .و خدا رو شکر نه تنها در سلامتی کامل هستم .بلکه درسهای بزرگی از ان مسیر گرفتم ..گویا ان تضاد دریچه ای به سمت مدارهای بالاتر در زندگیم شد .

        الان خیلی خوبم …نه عالیم ..و عاشق خلوت با خودم و صحبت با این ندای درونیم ..همیشه راهنماییم کرده .همیشه کنارم بوده .خدایا شکرت ..

        شاید حرفهای که بالا زدم کمی غیر واقعی به نظر برسه اما همه حقیقت است و انهای که با قانون های جهان اشنا هستند متوجه منظور من میشند .

        خدایا شکرت .بارالها تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم .

        به قول استاد ادعا نمی کنیم که توحیدی هستیم اما تلاش میکنیم که توحیدی باشیم .

        دوست عزیزم امیدوارم این متن بتونه به شما هم کمک کنه که مشکلات سلامتیتون برطرف بشه و به نظر من چیزی به نام بیماری وجود نداره و بیماری فقط توهم ذهنه …

        فعلا خدانگهدار دوستان عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          ستایش یگانه گفته:
          مدت عضویت: 3873 روز

          دوست نازینیم خانم جوادزاده واقعا قادر نیستم احساسم را بیان کنم فقط دوست دارم شما رو در آغوش بگیرم و بهتون تبریک بگم. با خوندن متنتون کلی اشک ریختم و کلی ایده ی ناب گرفتم . خداروشکر میکنم و از شما دوست عزیزم بی نهایت سپاسگزارم.

          الهی همیشه شاد و سالم و پر انرژی در کنار خانواده محترمتون باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            Sanaz گفته:
            مدت عضویت: 3453 روز

            بنام خدا .

            دوست عزیزم ستایش زیبا ..چقدر اسمتون زیباست …قطعا درونی هم به زیبای اسمتون دارید .

            امیدوارم که شما هم عزیزم همیشه در مسیر سلامتی و شادی باشید و به تمام خواسته های زیباتون برسید .

            شکر پروردگار بی همتای که این فرصت رو به ما داد تا در این فضا با دوستان خوب و شایسته ای چون شما اشنا بشیم و ما را در مدار انسانهای شایسته اش قرار داد.

            ????

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          Asudeh گفته:
          مدت عضویت: 3382 روز

          سلام دوست عزیز

          چقدر لذت بردم از اون صحبت هایی که با خدا داشتی و اشک من را در آورد و باعث شد مثل شما با خدای خودم خیلی راحت و ساده حرف دلم را بزنم و ایمان دارم پاسخم را سریع و شفاف می دهد.

          الحمدلله رب العلمین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمد فلاح کيش گفته:
    مدت عضویت: 2956 روز

    سلام استاد با اراده و خوشبخت و ثروتمند، سلام رفقای همراه و همدل

    واسه من بشخصه این سوال مثل یک تابلوی ایست در برابر حرکت و تمریناتم بود، من تا همین یکی دو روز گذشته مدام تو دفترم و تو قسمت خواسته هام از خداوند٬ می نوشتم خرید فلان ماشین برای پدرم٬ خرید فلان طلا و هدیه برای مادرم٬ رهن مغازه بزرگ برای برادرم٬قبول سرپرستی چندتا از بچه های مستعد اما فقیر و بی سرپرست٬خرید فلان لوازم خونه برای مادرخانمم و کلی خواسته ریز و درشت که واسه خودم نبود. یعنی تو خواسته های چند خطی هر روزه ام حداقل نصفش برآورده کردن خواسته های دیگران و کارهای خیر بود!!! تازه فهمیدم این حرکت بظاهر خیرخواهانه و مثبت٬ خودش مثل یه مانع بتنی جلوی حرکت هر چند آرومم بود. حتی وقتی تو تجسمم٬ خودم رو تو ویلای دوبلکس و بزرگم تو شمال تصور می کردم باز گوشه ذهنم این بود که همه فک و فامیل رو دعوت کنم مثلا یه هفته بیان شمال ویلای من تا به حساب من یه عالمه بهشون خوش بگذره و صفا کنن!! (واقعا با طرح این سوالِ استاد چقد به فکر فرو رفتم و شرمنده خودم و روحم شدم!!)

    تمام اینا یعنی اینکه من اول از همه خودم رو به عنوان اشرف مخلوقات و موجود ارزشمندی که خدای مهربون تمام دنیا رو مسخّرش کرده، لایق بی قید و شرط دریافت نعمت ها و ثروت های جهان نمی دونم و دارم یه جورایی از خدا گروکشی می کنم که به من ببخش تا منم به بنده هات ببخشم و از قِبَلِ اونها یه ثروتی هم به من برسه، یعنی من وقتی ارزش دارم که نعمت های تورو بذل و بخشش کنم اونم نه تو وضعیت فعلیم، وقتی که بهم یه عالمه ثروت دادی، اونوقت چرتکه میندازم ببینم چقد بهم نعمت دادی تا منم با منّت یه بخشیش رو به بنده هات انفاق کنم!

    در صورتی که بخشش می تونه یه لبخند به دیگران باشه، یه هُل دادنِ ماشین، جابجا کردن خریدای یه خانوم مُسن، خرید یه نون سنگک تازه واسه همسایه، یه زنگ زدن و سر زدن به پدر و مادر، حساب کردن کرایه تاکسی یه سرباز، آبمیوه خریدن واسه یه بچه و خیلی چیزای ساده و ارزون اما ارزشمند و دلچسب . پس ناخواسته میخوایم سر خدا رو کلاه بذاریم که ببین خداجون من الان چون پول درست و حسابی ندارم پس نمی تونم چیزی به کسی ببخشم و کار خیر کنم ٬ شما خودتم که نعوذبالله انگاری ناتوانی واسه کمک و بخشش به دیگران٬ پس یه پول قلمبه به من برسون تا ببینی چه جوری واسه بنده های طفل معصومت، سور وسات راه میندازم و خلق الله رو دلشاد می کنم!!!!

    آره خیلی تو آفساید بودیم٬هم خودمون رو مستقیما لایق دریافت ثروت و نعمت نمی دونستیم٬ هم واسه بخشیدن بهونه تراشی و گروکشی می کردیم، هم باران رحمت و وفور نعمات خدا رو زیر سوال می بردیم٬ هم خودمون رو مسئول رفع حاجات و نیازهای دیگران می دونستیم، هم اینکه میخواستیم به زور یه نعمتی رو به دست یکی برسونیم غافل از اینکه هر آدمی با هر شرایطی به قول استاد خودش خالق زندگیشه. اطرافیان ما، خانواده ما، جامعه ما اگه واقعا خواهان نعمت و ثروت و رفاه و تغییر هستن قطعا باید اول از همه خودشون اراده کنن و اون رو از خدا بخوان و فرکانساشون رو با هستی تنظیم کنن نه اینکه ما خودمون رو واسطه ای بدونیم برای رسوندن مستقیم نعمت ها از خدا به بندگان خدا. ما همین که تلاش و اراده کنیم تا زندگی خودمون رو به زیبایی هر چه تمامتر و با رفاه و آرامش و آسایش کامل بسازیم به خودی خود تلاش کردیم به بهبود جهان و این زنجیره ی متصل می تونه باعث گسترش و پیشرفت دنیا بشه.

    و حرف آخر اینکه مادرم همیشه برای بچه هاش دو تا دعا می کنه : یکی اینکه خدایا به همه جوونا سلامتی و ثروت بده تا از صدقه سر اونا بچه های منم به یه نون و نوایی برسن و سلامت باشن، دوم اینکه الهی دست به خاکستر بزنی طلا بشه تا زندگی ما رو هم یه سرو سامون درست و درمون بدی! نمیخوام بگم دعای مادر بده اما این دعاها هم٬ می تونه شرک آلود باشه، می تونه تو دل خودش کلی باور غلط داشته باشه و تو ذهنمون تاثیر نادرست بذاره، می تونه آدم رو دلخوش به این کنه که چون دعای مادر همرامه پس همه چی برام باید روبراه و ردیف بشه٬ دعای مادر خوبه اما اصلا و ابدا کافی و وافی نیست برای رسیدن به خوشبختی. با این دعا من الان دست به هرچیزی می زنم تو بهترین حالت اینه که تغییر ماهیت نمیده (:

    روز و روزگارتون خوش… یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    سامان دالوند گفته:
    مدت عضویت: 2552 روز

    با سلام

    1-این نوع گویش و اعلام درخواست به نوعی نشاندهنده این است که ما خودمان را لایق ثروت ندانسته و به واسطه دیگران ثروت به ما برسد.

    2-ایمان به فراوانی در هستی نداریم و به این باور نرسیده ایم که در زمان مناسب و امکانات همه چیز قرار دارد و گویش ما از جایگاه کمبود است.

    3-عدم ایمان به قانون بخشش.یعنی ببخش باز خواهی ستاند. و این نگاه از جایگاه ترس است نه ایمان.

    4-تجسم و احساس بخشش در لحظه حال اتفاق می افتدو این نوع نگاه به آینده معطوف است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مهرداد غنچه گفته:
    مدت عضویت: 3094 روز

    سلام خدمت دوستان

    فایل پیکان دنده آرژانتینی رو که می دیدم مدام یاد نشونه هایی که امده بودکه دیگه نرم سره کار رو یادآوری کردم ولی اصلا واکنشی نشون ندادم و کاررو ادامه دادم تا این که چند روز پیش ی تصادف کردم، دقیقا اون ساعت هایی که تایم کارم بود، دستم بند بود، تا اینکه از قانون استفاده کردم، تصمیم گرفتم دیگه سره کار نرم و فقط برای خودم کار کنم و انگار یه وزنه 1000 کیلویی رو روی سرم برداشتم

    خدایا شکرت،

    ترمزها و آجرهایی که داریم

    1. قانون تکامل رو فراموش می کنیم، دوست داریم زود به اون ثروت برسیم، دلیل هم میاریم “خدایا من وضع مالیم خوب بشه، به فلانی تو فامیل کمک می کنم”

    2. ثروت رو می خوام خدایا بهم ثروت بده تا … ثروت رو برای خودم نمی خوام برای کمک کردن به فلانی، انگار من نزدیک ترم به خداوند که به فلانی هاکمک کنم

    3. این قانون روکه فقر جزیی از جهان رو میخوایم زیر پا بزاریم و این که اگر اون ها هم بخواند می تونند ازنظر مالی پیشرفت کنند رو فراموش می کنیم

    4. پدرم: “فلانی رو می بینی انقدر وضع مالیش خوبه (انگار از کره مریخ امده) انقدر ادم خوبیه، انقدر جشن های بزرگ می گیره و…. ببین، ببین فرق می کنه

    انگار ما خوب نیستیم اونا خونواده تن آدم های خوبیند واسه همین می تونند جشن بگیرنند و روضه بگیرند و انفاق کنند ما چون پدرانمون این جوری نبودند نمی تونیم بخشش داشته باشیم.

    5. ی جورایی شرط می زاریم برا خدا، من ثروت رو برا خوذم نمی خوام که، برا اونا می خوام، نشون دهنده اینه که اونا مهم ترند از من

    6. اون نگاه توحیدی رو به خداوند نداریم، فکر می کنیم من ثروت داشته باشم بهشون کمک کنم، هیشکی این بندگان خدارو نمی بینه، انگار منم که به فکر اینام، خداوند این ها رو نمی بینه، یه جورایی فکر می کنیم اونی که می تونه اینا را از این وضع نجات بده اون منم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    امین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    این مورد بیشتر شبیه یک معامله‌ست . اگر چنین شود چنان می‌کنم . ما در دعایمان بایستی برای خود و سایر مردم نیز دعا کنیم که خداوند مشکلات آنان را خود حل نماید نه با پولی که قرار است به ما بدهد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    معصومه رهبری گفته:
    مدت عضویت: 2486 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

    هدف من از پاسخ به این سوال خرید محصول ثروت ۲ استاد هستش راست رو بخواهید در وضعیت مالی بدی قرار گرفتم تازه با این سایت آشنا شدم ونیاز ضروری به خرید این محصول و تغییر و تحول تو زندگیم دارم. و اما در پاسخ به این سوال به نظر بنده یکی از ریشه ای ترین مانع در این تفکر در نحوه بخشش خداوند به بندگان هستش همانطور که استاد فرمودن بخشش خداوند به صورت نا محدود و برای همه یکسان هستش و این ما هستیم که باید خودمان را در پرتو این رحمانیت و ببخش خداوند قرار بگیریم و حالا انسان درستکار و خوبی باشیم ویا انسان بد. این طرز تفکر که اگه خداوند به ما ثروت بده ماهم در جبران این لطف خداوند به بندگان او کمک میکنیم رحمانیت و بخشش خداوند رو زیر سوال میبره و آن را محدود میکنه در حالی میدانیم و به تجربه هم دیده ایم که انسانهای زیادی حتی آنهایی که به ظاهر نیت خیری هم نداشته اند باقرار گرفتن در پرتو رحمانیت خداوند به پول و ثروت و رفاه رسیده اند. در نهایت ممنون میشم با انتخاب دیدگاه بنده منو به سمت قرار گرفتن در این مسیر الهی یاری بفرمایید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    علیرضا سرکرده گفته:
    مدت عضویت: 2499 روز

    سلام

    مانعی ذهنی که وجود داره خیلی سادست و اون چیزی نیست جز اینکه:

    در ناخودآگاهمون باور نداریم که اون نعمتو دریافت می کنیم و داریم با تردید و لرز درخواست می کنیم به همین دلیل چون خدارو مثل خودمون دارای احساسات و منطق دودوتا ۴تا میدونیم فکر می کنیم اگر خدارو ترغیب کنیم که اگر به من اینو بدی منم قول میدم اینکارو بکنم تا خشنودباشی و راضی بشی به همین دلیله که در درونمون بصورت ناخودآگاه نعمت رو پس میزنیم چرا که ایمان و باور ۱۰۰% نداریم که خواستمون اجابت میشه .

    کسی که از خدا درخواست پول می کنه و تعهد میده که به فقرا کمک کنه نشون میده که بدون پول خوشحال نیست و کسی که بدون پول خوشحال نباشه با پول نیز خوشحال نخواهد بود.

    به نظرم جای خواسته و نتیجه عوض شده به اینصورت که فرد باید بخشش رو شروع کنه با این باور که هرچی بیشتر ببخشم نعمت بیشتری از طرف منبع فراوانی(خدا) به طرفم سرازیر میشه کسی که باور درستی داشته باشه می گه چرا ثروتمند نباشم من به اندازه ی دیگران خوب هستم و لیاقت ثروتمند شدن و موفقیت رو دارم.

    متاسفانه معضلی که هست خودمون اینارو تو زندگی تمرین نمی کنیم خداییش هممون میدونیم ولی چند نفرمون تو زندگی اینطوری فکر کردیم از جمله خود من?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    هادی جستجوگر گفته:
    مدت عضویت: 3851 روز

    بسم الله

    طبق قوانین جهان این ایده دارای دو نگرش باز دارنده است:

    یک: ضعف در شناخت قوانین خداوند

    دو : ضعف در اعتقاد به باور عالی فراوانی

    در جهانی که ما زندگی می کنیم، برای اینکه به خواسته هایمان برسیم دو قدم مهم و هم وزن داریم که تعادلشان باید رعایت شود و اگر باهم تعادل نداشته باشند آن خواسته برآورده نخواهد شد.

    این دو قدم عبارتند از

    قدم اول:خواسته و هدفی مطابق آرزو داشتن

    قدم دوم: ایمان یا باور درست و انتظار مناسب به برآورده شدن خواسته داشتن.

    وقتی فردی آرزو دارد که پول به دست بیاورد بیمارستان بسازد و یا اینکه به پدر ومادرش کمک کند خواسته خوب و ارزشمندی به نظر می رسد اما مشکل این خواسته به ظاهر خوب این است که یک تضاد عمیق با خودش دارد، در اکثر مواقع انتظار فرد و خواسته فرد از یک باور منفی و ضعیف ایجاد شده است!!! تعجب نکنید این نوع از ایده ها همگی ناشی از باورهای ضعیف کننده هستند!!!!

    چون فردی که این ایده را می دهد توجه اش به سختی، فقر، مشکلات و بیماری در جهان است. فردی که توجه اش به افکار منفی است، ناخودآگاه باور دارد که بیمار زیاد است یا افراد فقریند ومحتاج. و فکر می کند او می تواند در زندگی دیگران تغییر ایجاد کند و جهان انگار کمبود هایی دارد که باید او جبران کند.

    این نوع تفکرات در پشت خواسته ها تعادل لازم برای خلق خواسته ها را ایجاد نمی کند. خواسته فرد خوب است ولی باور پشت خواسته باور ضعیف کننده و منفی است وقتی این دو همسو نباشند بینشان تنش به وجود می آید و طبق قوانین جهان آرزوی این فرد برآورده نخواهد شد.

    بحث دوم داشتن چنین آرزوهایی، ضعف فرد در باور به فراوانی نعمت است. اکثر افرادی که این ایده را دارند توجه شان را بر نیازها و کمبودهای جهان می گذارند و خب جهان هم به جای دادن خواسته و آرزوهایشان، نیازها و سختی ها و فقرهای بیشتری را وارد زندگی فرد می کند. اساس توجه به ناخواسته هایی شبیه به این ایده از کمبود فراوانی و احساس وجود ضعف در جهان نشات می گیرد که این باورها هم باورهای منفی و اشتباهی هستند که منجر به اتفاقات خوب نمی شود.

    اگر فردی تمایل دارد به نعمت وثروت برسد باید از بین انواع مسیرهای موجود در جهان هستی مسیری را انتخاب کند که فرد را به سمت ثروت ونعمت ببرد و این مسیر نیازمند کنترل توجه و حفظ روحیه است، افرادی که توجه به سختی ها و مشکلات دارند و هدفشان حذف سختی هاست در مسیر ثروت قرار ندارند. و هر چقدر توجهشان به سختی ها باشد متاسفانه از خواسته شان دورتر خواهند شد. چون باورهایشان مشکل دارد.

    با اینحال شاید سوال شود:

    فردی وجود دارد که در اثر دیدن فقر در خانواده اش، ثروتمند شده یا در اثر مرگ عزیزش به علت کمبود امکانات، رفته ثروتمند شده و بیمارستان ساخته. اینها را چگونه توجبه می کنید؟ اینها هم خواسته شان ناشی از یک اتفاق ناخواسته و منفی است و توجه این افراد به آن اتفاق باعث شده تا رشد کننداست.

    واقعیت این است که، این توجیه درست نیست. قانون جهان است که بارفتن در مسیر غلط نمی شود به نتیجه درست رسید، خیلی از افراد به علت مشکلاتشان دنبال زندگی بهتر می روند. فقط و فقط آنهایی اوضاعشان بهتر می شود که توجهشان بر روی خواسته باشد نه بر روی ناخواسته هایی مثل فقر، بیماری، بیسوادی و…. همه افراد ناموفق حداقل از دو باور کمبود نعمت و تمرکز بر ناخواسته رنج برده اند و به همین دلیل به نتیجه نرسیده اند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    شایان جدیدی گفته:
    مدت عضویت: 2703 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عزیزم،من این پست رو نزدیک پایان مسابقه دیدم و برای اینکه توی مسابقه باشم خیلی سریع متنو آماده کردم،?بنظر خودم اگه وقت بیشتری میزاشتم چیزای بیشتری پیدا میکردم، خب بریم سراغ باور ها:

    1_ استفاده کردن از پول برای لذت بردنو رفاه خودمون رو بد یا حتی گناه میدونیم، یعنی حداقل کمک کردن به بقیه رو با ارزش تر از پول خرج کردن برای خودمون میدونیم

    باور درستش میتونه این باشه:

    لذت بردن از پول زیبا ترین کار دنیاست

    این باور به ما احساس خوب هم میده چون هم براحتی از پول استفاده میکنیم و هم فکر میکنیم که داریم کار خیلی زیبایی میکنیم

    2_ دیگران رو بیشتر از خودمون لایق پول میدونیم، باید باور لیاقت رو درخومون ایجاد کنیم

    3_ قوانین رو خوب درک نکردیم و فکر میکنیم که خداوند خواسته مارو قضاوت میکنه

    پس باید روی باور کردن قوانین جهان کار کنیم

    4_ این باور اشتباه که فکر میکنیم حتما باید ثروتمند بشیم تا بتونیم ببخشیم، در حالی که پول فقط صفات شخصیت رو برجسته میکنه، بخشنده بخشنده تر و خسیس خسیس تر میشه، اگه ما با پول کم نبخشیم احتمالا با پول زیاد هم نمیبخشیم، به این موضوع خیلی واضح در قرآن اشاره شده

    5_ باور فراوانی: چون اگه باورمون نسبت به فراوانی قوی بود، می‌گفتیم خدا که بینهایت ثروت داره چرا با منت به من بده؟

    6_باور اشتباه نسبت به خدا که فکر میکنیم اگه چیزی بهمون بده به جاش یه چیزیم ازمون میخواد درصورتی که اینطور نیست و خداوند بدون هیچ منتی نعمت هاشو به ما عطا میکنه

    7_ این باور خیلی جالبه?: این که فکر میکنیم کمک یه دیگران کاری معنوی تر از ثروتمند شدنه، درحالی که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست….

    پس سه تا شد (البته بیشتر هم هست اگه بگردیم پیدا میشه)

    1_لذت بردن از پول زیبا ترین کار دنیاست

    2_باور عدم لیاقت

    3_عدم درک قوانین جهان هستی

    4_حتما باید ثروتمند بشیم تا ببخشیم

    5_ فراوانی

    6_این باور که خدا هر چی بهمون میده به جاش یه چیزی ازمون میخواد

    7_ این باور که ثروتمند بودن معنوی ترین کار دنیاست

    امیدوارم برنده شم، خدایا اگه برنده شم یکمشو میبخشم??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    صبا علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2690 روز

    باسلام خدمت دوستان عزیز

    بادیدن این فایل اولین مسئله ای که به ذهنم رسید ترس بود حتی دقیقا نمیدانم ترس از چی ولی در کل ریشه ی بسیاری از اتفاقات ناگوار را در ترس میبینم .

    در کل ترس مخالف ایمان است اگر ما به خدا ایمان نداشته باشیم میترسیم که ما را از ثروتش محروم کند و به خاطر همان برای خدا شرط میگذاریم

    همچنین میتوان گفت که این فرد میترسد که با ثروتمند شدن، خدا را فراموش کند و با این شرط گذاری خدا را مطمئن میکند که با ثروتمند شدنش او را فراموش نخواهد کرد.

    مورد دیگری که دوستان عزیز مطرح کردند و برایم خیلی جالب بود مسئله ی عزت نفس بود فردی که عزت نفس نداشته باشد فکر میکند که شایسته ی ثروت نیست و خدا به خاطر دیگران به او ثروت می دهد.

    من هم به نوبه خود از استادعزیز و دوستان بینظیر تشکر میکنم و امیدوارم شایستگی مسیری که به تازگی واردش شدم رو داشته باشم?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: