شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 184

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ماریان مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 2805 روز

    با سلام به استاد عزیز و همراهان هم فرکانسی خوبم! درخواست ثروت از خداوند به این شکل، یعنی دقیقا همین باور، که من لیاقت و شایستگی دریافت این ثروت را ندارم و در حدی که نیستم که این میزان از ثروت وارد زندگی ام بشود. و این دیگران هستند که لایق ثروت هستند و خداوند به خاطر این اشخاص است که به من ثروت میدهد و همین طور این باور که من چیز با ارزشی را در خودم ندارم که از خداوند انتظار داشته باشم بخاطر آن چیزهای با ارزشی که دارم، ثروت را وارد زندگی ام نماید.

    و باور مخرب دیگری که دیده میشود، این است که این شخص بر این باور است که چون فرد بی ارزشی است پس خدا او را دوست ندارد و برای خدا مهم نیست و افراد دیگری که در موردشان با خدا صحبت کرده مهم هستند، و باور مخرب دیگر که خداوند فقط افراد فقیر و ندار را دوست دارد و جایگاه افراد فقیر نزد خداوند بسیار بالاتر از افراد ثروتمند است و این فقیران و ضعیفان و ندارها هستند که مورد عشق و محبت خداوند است، و خداوند بخاطر این افراد فقیر است که به این شخص ثروت خواهد داد و در نتیجه این شخص دافعه ای در مقابل ثروتمند شدن در ضمیر ناخودآگاهش دارد و ترس پنهان از ثروتمند شدن و مورد عدم محبت و توجه واقع شدن را دارد.

    و باز هم باور مخرب دیگر این که با این نوع درخواست معتقد بر این باور است که خدایا ظرف من به اندازه ای بزرگ نشده که ورود ثروت را بخاطر خودم بخواهم و میداند و باور دارد که با ورود ثروت زیاد به زندگیش، به خودش صدمه میزند. به همین دلیل است که پای افراد دیگر را به میان می کشد.

    و باز هم باور اشتباه و ترمز موفقیت دیگری که در این شخص نمایان است که اگر یک شخص ثروتمندی، از اموالش به افراد فقیر نبخشد و ثروتش را صرف خودش کند، آدم بسیار بدی است و خدا او را دوست ندارد و حتما باید به انسانهای فقیر ببخشد تا خدا دوستش بدارد.

    باور بسیار مخرب دیگر این شخص، این است که هنوز هم، خود و تمام انسانهای دیگر را مسئول زندگی و شرایطی که در آن زندگی میکنند نمیداند، و عوامل دیگری را غیر از خود شخص را،عامل خوشبختی و خوشحالی یا بدبختی و بد حالی شان میداند و قطعا کسی که علت حال خوب یا بد دیگران را خارج از آن اشخاص میداند نمی تواند یقین داشته باشد که میتواند حرکتی برای صعود خود نماید.و این شخص هنوز هم اصل ” از ماست که بر ماست” را باور ندارد و در باورهایش هنوز هم علت رشد یا عدم رشد ( خوشبختی یا بدبختی) را در خارج از اشخاص جستجو می کند و زمانی که فرد در این جایگاه است هیچ تلاشی برای دست یافتن به خواسته هایش نخواهد کرد و ترمز بسیار خطرناکی است که هر چه زودتر باید اشخاص خود را از آن رها کرده و شروع کنند برای حرکت در مسیر خواسته هایشان، و یقین داشته باشند که به اهدافشان میرسند.

    و نکته ای که در این درخواست نمایان است، توجه و فوکوس کردن به افراد ندار، ضعیف، بیچاره و دقیقا چیزهایی که نمی خواهیم در زندگیمان با آنها مواجه شویم است. و قطعا و حتما کسی که چنین ورودیهای ذهنی ای داشته باشد رخدادههای هم انرژی با آن ورودیها را جذب خواهد کرد، من از زمانی که فهمیدم نباید به منفی ها و چیزهایی که نمی خواهیم در زندگیمان اتفاق بیافتد توجه کنم،حتی در زمانی که اشخاصی را در شغل هایی که از دیدگاه من بسیار پایین هستند را میدیدم، با خودم این فکر را میکردم که الان این شخص مراحل تکاملش را طی میکند یا میگفتم هر شغلی، حتی پایین ترین شغل ها، پله شغل های بالاتر هستند، اگر اشخاص در حال حاضر در آن شغل هستند،خیلی راحت می توانند با نشان دادن قابلیت های خود، از این مرحله شغلی، قدم به قدم به مراحل بعدی و بالاتر و بهتری بروند و در انتها، جایگاه با ارزش تری در شغل خود از آن خود کنند، و هیچگاه این فکر را نمیکنم که این افراد ضعیف هستند و توانایی تغییر جایگاه شغلی خویش را ندارند، فقط میگویم که آنها نخواسته اند که پیشرفت کنند و حالا که در این شغل پایین و ضعیف ادامه میدهند، بخاطر نخواستنشان برای رشد، برای تغییر، و برای بهتر شدنشان است. و آنها قطعا خودشان خواسته اند که آنجا باقی بمانند، چه بسا که خواستن، رفتن است، و رفتن، قطعا رسیدن است. و همیشه در انتهای این طرز تفکرم در مورد این اشخاص میگویم:از آنجا که روال و حکمت رخدادی این دنیا، انسانها را کامل تر میکند، همه انسانها، بالاخره به این نتیجه خواهند رسید که باید تغییر و رشد کنند و بالاخره یا خود تغییر میکنند، یا باعث تغییر دیگران میشوند و دنیا را جایی زیبا و قشنگ تری برای زندگی خواهند کرد.

    با تمام باورهایی که گفته شد، و با نوع در خواستی که این شخص از خدا دارد، کاملا این باور نیز نمود پیدا میکند که این شخص خودش نیز میداند که تکاملش را طی نکرده و ظرف و گنجایش این ثروت را ندارد که انتظار ورود اینهمه ثروت به زندگیش را، بخاطر خودش از خداوند داشته باشد.

    خدا را هزاران هزار بار شکر، که در مسیر و مداری بوده ام که با این سئوال و پاسخ شگفت انگیز استاد ارجمندم برخورد کردم، که موجب گشودن گره های زندگیم و شناختن خودم و جهانم شد.

    از خداوند زیباترین ها و خواستنی ترین ها را برای استاد بسیار گرامی ام و و هم فرکانسی های خوبم خواستارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    حمید امیراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 2740 روز

    بنام یگانه خالق بی همتا

    سلام خدمت استاد دوست داشتنی و هم خانواده های گل !!?

    خیلی خدا رو شکر میکنم که در این مسیر زیبا هستم و هر روز خدا رو شکر آگاهی هام بیشتر میشه .

    این سوال بی نظیر و فوق العاده بود و کلی باور مخفی رو نشون داد !! باورهای غیر درستی که به قول استاد فضیلت هم محسوب میشدن تازه !!

    من این موضوع رو کاملا قبول دارم و خودم بارها این کارو کردم ، حتی یه بار به خدا پیشنهاد ۵۰- ۵۰ دادم !!?? که جواب که نداد هیچ ، بدترم شد !!?

    و الان که فکر کردم در مورد این مسأله باورهای زیر به ذهنم رسید .

    اول اینکه این نوع تفکر صد در صد تمرکز بر نداشته ها بود ، هم برای خودم و هم برای دیگران ، و نتیجه تمرکز بر نداشته ها و ناخواسته ها رو الان خدا رو شکر همه میدونیم .

    دوم اینکه این نوع تفکر یعنی من لیاقت دریافت اون خواسته رو برای خودم ندارم و چون این رو‌میدونم به خدا میگم بهم بده که من بخشی رو در راه تو خرج کنم و بخشی رو هم خودم استفاده کنم ،

    سوم اینکه بنظرم این نوع فکر یه جورایی راه مشخص کردن برای خداست و خدا به هرکس و به هر طریقی که خودش صلاح میدونه طبق ارتعاش همون شخص می‌رسونه ، در مورد این موضوع یه مثالی بزنم که برای همین امروزه ، یه درآمدی داشتم امروز خدا رو شکر و خواستم که عشریه اون رو پرداخت کنم ، یه بنده خدایی از قبل تو ذهنم بود و وقتی رفتم جلوی عابر که مبلغ رو به کارتش و بصورت ناشناس بزنم ، هر کاری کردم تراکنش انجام نشد ، خیلی امتحان کردم و جواب نداد ، همون موقع تسلیم شدم و گفتم خدایا خودت برسون به هرکی که صلاحه ، چند ساعت بعد اصلا موضوع یادم نبود ، یه نفر رو دیدم و یه ندایی گفت بدش به این آقا ، باور کنید انگار که از خدا خواسته بود و منتظرش بود !!! خدایا شکرت به خاطر این قوانین زیبا !،،?

    چهارم اینکه اینکار یه نوع دلسوزی برای بقیه است و دلسوزی و ترحم الان طبق قانون فهمیدم که ارتعاش درستی نیست و نتیجه ارتعاش بد ، اتفاقات بده .

    پنجم اینکه ما با این نوع نگرش ، خدا رو موجودی احساسی و واکنش گرا و مثل انسانها می‌بینیم و میخوایم با اینکار خدا رو احساساتی کنیم و یه چیزی ازش بگیریم ، در صورتی که خواستن و دریافت کردن در این دنیا بسیار سادست و نیازی به این جنگولک بازیا نداره !،?

    و در آخر اینکه این بنظرم یه جورایی گرو‌کشی و‌ گول زدن خداست .

    خیلی خوشحالم که تو این فضا هستم و نگرشم به جهان تغییر کرده ، خدا رو شکر میکنم که من رو به این مسیر هدایت کرد و آقای عباسمنش ممنون به خاطر نفس حقت و ممنون به خاطر آرمان زیبات و ممنون به خاطرات زحماتت !!

    همگی شاد ، پیروز و سعادتمند !!???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    هادی صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4049 روز

    هوالرزاق

    سلام به همه دوستان ثروت آفرین و گروه موفق عباسمنش

    ۱. یکی از دلایل چنین درخواستی باورهای نادرست مذهبی مثل نذرکردن است که باید قولی به خدا بدیم تا خدا بما بدهد. درصورتیکه براساس قانون، بخشش با اختیار و سلیقه ما بعد از دریافت نعمت است که احتمال زیاد در شرایط مختلف تغییر میکند. همچنین باید به شرایط فعلی نگاه کنیم که آیا از دریافتهای فعلی میبخشیم که قول چیزی میدهیم که هنوز بدست نیاوردیم؟ که اگر الان میبخشیم حتما دریافتهای بعدی هم میبخشیم و نیاز بقول و شرط نیست

    ۲. دلیل دیگر احساس عدم لیاقت برای ثروت درخواستی میباشد که تقریبا اکثر دوستان اشاره کرده اند.

    ۳. باور نادرست تاثیر بر زندگی دیگران که حتما این باور باعث میشه منتظر تاثیر دیگران بر زندگی خودمونم باشیم و دراصل یه جورایی باورداریم خدا بقیه بنده ها بیشتر از من دوست داره اونم بنده هایی که من میخوام بهشون کمک کنم و این ردپای کمرنگ باور نادرستی هست که «خدا فقرا بیشتر دوست دارد».

    ۴. همچنین قول دادن به خدا درصورت دریافت یه نوع اثبات کمبوده و جذب کمبودهای بیشتر (توجه به ناخواسته)

    ۵. و مهمترین ترمز شناخت نادرست از خداست که با آوردن دلیل قصد احساساتی کردن خدا را داریم تا بیشتر بما بدهد (دیدگاه انسان گونه بودن خدا) و شناخت نادرست خدا یعنی شناخت نادرست قوانینش و ارسال درخواستهای نادرست …

    خدارابابت تمام نعمتهایش از جمله این امکان تبادل نظر سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    منصوره صالح گفته:
    مدت عضویت: 3441 روز

    سلام استاد عزیز و

    عباسمنشی های عزیز، تجربه هاتون و نظراتتون خیلی عالی و آموزندست.. واما تجربه من

    وقتی سالها پیش مادرم به شکل اورژانسی در حالیکه به دلیل تومور مغزی و سکته مغزی با خونریزی شدید به اتاق عمل برده شد، جراح شون (بسیار زبردست و مجرب) گفتند خون تمام مغز رو گرفته   «فقط دعا کنید».در صورت زنده ماندن هم عوارض سنگینی خواهد داشت

    …….

    اون شب محکم و پر قدرت به خدا گفتم  «خدایا من مادرم رو مثل روز اولش، مثل قبل، از تو میخوام، صحیح و سالم، بی کم وکاست ».

    …….

    چند سال بعد از اون ماجرا، تو مکالمه های متفاوت با چند نفر    که تجربه مشابه من داشتند اذعان کردند ، وقتی در اون شرایط بحرانی  قرار گرفتند به  خدا گفتند :

    «خدایا همسرم رو از من نگیر حتی شده یه لخته گوشت بشه ولی زنده بمونه»

    …..

    تلنگر عجیبی برام بود،،، یاد موردهای مشابه افتادم که تو کتاب‌ها خونده بودم  «از نویسنده های معروف»

    1.که مادر، وقتی دید حال بچه ش به بحران رفته اونقدر ترسید که  با تمام وجودش با خدا عهد بست اگر فرزندم رو شفا بدی و درد اونو به من بدی، فلان عهد رو انجام میدم، و وقتی صبح از خواب بلند شد با تعجب متوجه شد که بچه وضیعت خوبی داره وخیلی زود به یاد عهدش افتاد و اینکه باید بزودی بیمار بشه

    …….

    2.که عارف وارسته ای وقتی وضعیت فرزندش بحرانی شد به خدا گفت فرزندم رو شفا بده و چشمهای منو بگیر

    و همین اتفاق افتاد

    …….

    شاید براتون جالب باشه اگه بهتون بگم مادر من،  در مقابل نگاه حیرت زده پزشکان و آشنایان خدارو شکردر حال حاضر  در سلامتی عالی بسر میبره. البته بعد از جراحی عوارض سنگینی به جا ماند  «شاید به این دلیل که خودمون رو برای عوارض سنگین آماده کرده بودیم البته عوارض سنگینی که از دید زبده ترین پزشکان غیر قابل درمان بود ولی من باور کردم که درمانش وجود داره و درمان شد ».. خدایا شکرت

    ……

    و تجربه دو مورد از دوستانمون که  خواسته بودن همسرشون بمونه حتی شده یه لخته گوشت،، دقیقا همون رو سالها تجربه کردن و همسرشون شد یه لخته گوشت گوشه خونه

    ……

    اون موقع هنوز با استاد عزیزم  آشنا نشده بودم به خودم گفتم یعنی منظور نویسنده ها اینه که باید یه بهایی بدی تا یه چیزی رو داشته باشی؟

    چرا اونا به خدا گفتند شوهرم یه لخته گوشت بشه؟ یعنی دعای بهتری به ذهنشون نرسید؟

    چرا من همه چی رو کامل و عالی خواستم؟

    چرا من تو اون شرایط بحرانی حاضر نشدم حتی یه ذره از خواسته م کوتاه بیام؟

    …….

    وقتی این مسابقه مطرح شد تمام اون ماجراها اومد تو ذهنم و متوجه شدم چقدر در طول آشنایی با این سایت آگاهی های نابی بدست آوردم……. و نویسنده ها  «حتی معروف» چه باورهایی به خوردمون میدن و چون معروفن میگیم خوب حتما یه جورایی درسته دیگه……

    …….

    .

    بله  مسلما ما نمیتونیم فرکانس دیگران و نتایجشون رو تغییر بدیم ولی حتما اثر گذاری و تأثیرپذیری هر لحظه  در این جهان در حال رخ دادن ست. و بدون شک هر چه ناآگاهتر و ناهشیارتر (ترسها) باشیم  محکوم به تاثیرپذیر ی بالاتری  هستیم و هر چه آگاهتر،و حاضر تر در این لحظه،،، تاثیرگذارتر و به اقتدار با شکوه خلقت نزدیکتریم

    …….

      

    هر باوری که منجر به ترس واحساس بده.. و محدودمون میکنه اون باور مخربه

    هر باوری که بهمون  قدرت و احساس خوب میده اون باور کمک میکنه که پیشرفت کنیم  و این در تمام زمینه ها  صادقه

    روابط،،، ثروت،،،،، معنویت،،،، و سلامتی

    ……

      حتما  باور  آنها این بود که  این خواسته،. خواسته بزرگیه.. اون خواسته خیلی بزرگه و ذهن خیلی محدود… چطور میتونه توی اون ذهن محدود جا بگیره

    دلایل خیلی کلیدی رو همه دوستان اشاره کردن، برای علت این باور

    ….

    فقر ایمان، نبودن یقین، شرک، فقر آگاهی،فقر باور فراوانی  معامله، فقر امید، نداشتن اعتماد به نفس، عدم درک قوانین و سیستمی بودن جهان، عدم احساس ثروت، نبودن احساس مسوولیت، نیاز به تایید دیگران، عدم خودشناسی، موثر دانستن عوامل بیرونی، کثیف دانستن پول و پاک کردن آن، منت گذاشتن سر خدا و.شک و تردید و. ………

    ……..

    وباور مخربی که همه باورها رو در بر میگیره

    باور کمبود کمبود کمبود کمبود کمبود کمبود کمبود کمبود…

    .

    که از محدودیت ذهنی ماست 

    …..

    کمبود در همه چی…. کمبود در ذهن چهار چوبی ما….. کمبود باور نسبت به  توانایی خدا، نسبت به شایستگی مان،  کمبود عزت نفس  ، کمبود باور  فراوانی، ، کمبود خودشناسی،  کمبود خداشناسی،   کمبود جهان شناسی،  و…..کمبود  یقین و کمبود  و کمبود و…..کمبود شناخت ما 

    …….

    که البته گذر کردن  از هر مرحله ی ناآگاهی یعنی حرکت به سمت    پر شدن ،  تغییر، نجات،  زندگی معنادار  و قدرت خلق آنچه که در نظر دیگران معجزه ای بیش نیست و احساس خوب و احساس رضایت و تاثیرگذاری و حاکمیت و اقتدار و

    حضوررررر و لذت بردن از لحظه

    …….

    من حاکم بر سرنوشت خویشم.. من خدا…..

    پس بیایید مس ها را با اقتدار به طلا بدل کنیم 

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    سمیه سعیدی گفته:
    مدت عضویت: 2509 روز

    با سلام خدمت استاد عباسمنش و دوستان عزیز

    تقریبا یکی دو ماهی میشه که بطور جدی به دنبال قانون جذب و مطالب مربوط به آن هستم . وقتی به فایلا گوش میدادم احساس کردم که من عوض شدم و ذهنم باز شده و میتونم چیزهای زیادی از خدا بخوام و حتما بدست می آرم. و امااااا دقیقا زمانی که به اولین چالش جدی مواجه شدم موانع ذهنی زیادی در من پدیدار شد ، که مطمئنا این موانع در بسیاری از ما وجود دارد

    1- اول اینکه فکر کردم وقتی خواسته ای دارم و آن را با تمام وجود بخواهم و بعد قدم در این راه بزارم و بعد نگرانی را رها کرده و همه چیز را به خدا بسپارم ، جالب ترین چیز این بوده که من گفتم توکل بر خدا و نگران نیستم اما نگرانی در وجودم بصورت پنهان وجود داشته و نتونستم همه چیز رو به خدا بسپارم یعنی توکل ما مشکل داره و ما توحید عملی واقعی نداریم

    2- بعد اینکه باور ما هم مشکل داره وقتی آدم واقعا باور کنه به خواسته ای میرسه موتور انگیزش روشن میشه و شروع به تلاش میکنه . اونی که میگه باور دارم ولی تلاش نمیکنه در واقع باور نکرده هنوز

    3- مانع دیگر،ما خیلی نیاز به تایید دیگران داریم و نگرانی ما طرد شدنه مورد تایید و تحسین قرار نگرفتنه .خدا رو دوست واقعی نگرفتیم شرک پنهان بیداد میکنه

    4- راضی و سپاسگزار نیستیم واقعا نه به این معنی که راضیم تلاش نکنم نه… راضی و سپاس گزار واقعا از داشته هامون نیستیم ،

    5- موانع و ترمز ها انقدر زیادن که شمردنی نیست واقعا اما فهمیدم که از ته ته قلبم به خیلی از باور ها نرسیدم . و هنوز شک توی من وجود داره جالب اینه که می خوایم این قانون رو باور کنیم و بگیم خدا بهترین دوست ماست و این خواسته منو به بهترین شکل برآورده میکنه ولییییی منتظریم ببینیم حالا خدا این خواسته رو به ما میده که ما باورمون رو بیشتر کنیم یا نه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    علیرضا مقدم نیا گفته:
    مدت عضویت: 2651 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به کلیه دوستان هم فرکانسی

    من عضو کوچک این مجموعه با اجازه از دیگران نظر خودم را در رابطه با موانع و کدهای مخرب خدمت دوستان عرض می کنم .

    دوستان عزیز می شه اینطور عنوان کرد که هر گاه ما بخواهیم یک کاری انجام دهیم دو عملکرد در اختیار ماست 1- جنبه های منفی آن کار را برای خودمان پررنگ کنیم و آنقدر منفی بافی کنیم تا از انجام آن کار صرف نظر کنیم 2- جنبه های مثبت آن را کار را آنقدر برشمریم و درشت نمایی کنیم تا شوق ما برای انجام آن کار زیاد شود .با یک مثال بیشتر توضیح می دهم .قرار است برای آخر هفته به مسافرت شمال برویم با دید گاه منفی می شه اینطور گفت که رفتن به شمال در آخر هفته با توجه به ترافیک جاده ها آن کار بیهوده است تازه اگه رفتیم هوا پاییزی و سرد است احتمال سرما خوردگی وجود دارد احتمال بارندگی و سیل هست وغیره اما با رویکرد مثبت این طور می شه گفت تماشای پاییز شمال و درختان نارنجی رنگ آن بسیار شگفت انگیز است رفتن و دیدن باران های پاییزی و دیدن مراکز تفریحی و خرید از پاساژ های آنتیک و دیدن دوستان و اقوام بسیار مفرح است .خلاصه تفریح و آرامش برای شروع هفته دیگه خیلی لازم است .خوب کدامیک از این رویکرد را می پسندید .حال توجه شما را به یک بازی معطوف می کنم آن هم بازی مثبت اندیشی .و قانون آن بدین صورت است که شما باید در مواجه با هر چیزی بخش مثبت آنرا در نظر بگیرید مثلا شما درحالت بی پولی و در ماندگی هستید و از کسی تقاضای کمک مالی می کنید و دوست شما بجای مقداری پول یک جفت عصای زیر بغل مخصوص افراد معلول به شما می دهد .چه برداشتی می کنید. به دوستتان بد و بیراه می گوید و او را بخاطر این کمک سرزنش می کنید یا شما فهمیده اید که خدا به شما دو تا پای سالم عطا کرده که شما نیاز به عصا ندارید و این خودش نشون می ده که شما از خیلی افرادی که معلول هستند جلوترید و می تونید خیلی کار ها بکنید که دیگران نمی تواننند و باید از دوستتان خیلی سپاس گذار باشید که شما را راهنمایی کرده . توجه داشته باشید از صبح تا شب شما باید اینطور با کلیه وقایق زندگیتان مثبت اندیش باشید و بدونید که حتما موفق خواهید شد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    محمد نگارستانی گفته:
    مدت عضویت: 2631 روز

    سلام بر همه همراهان گرامی سایت

    موضوعی که استاد اشاره کردن فکرنکنم کسی تا بحال به اون دقت کرده باشه و ایشون دقیقا روی مسیله ای دست گذاشتن که پاشنه آشیل ثروتمند نشدن خیلی هاست….

    باور به اینکه هنگامی که ثروتمند شئم باید پولم را در راه مدرسه سازی و… خرج کنم ناشی از باورها یا کدهای خیلی ریزی هست مثل :

    باور به عدم فراوانی

    باور به اینکه خداوند خودش قدرت ندارد به بندگان نعمت دهد

    باور به اینکه من مسیول درست کردن زندگی بقیه هستم

    باور به اینکه برای ثروتمندشدن حتما باید به دیگران هم خیر برسانم(البته هیچ چیز بهتر از خیررساندن با حس خوب نیست)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    mosab sharifi گفته:
    مدت عضویت: 3904 روز

    با سلام و درود رب العالمین بر همه ی دوستان عباس منشی و استاد خودم ماشاء الله به این همه فراوانی و این همه کامنت که دوستان فرستادن خدا رو صدهزار مرتبه شکر برای این فضای روحانی ، بنده از همان ابتدا که این فایل اطلاع رسانی از همان دقایق اول فایل رو دیدم و بسیار خوشحال شدم که قرار ترمزهام رو بشناسم الان دقایق اخر است تازه میخوام کامنتم رو بزارم و گفتم که ان شاء الله بتونم از این فرصت استفاده کنم بدلیل کثرت کامنت ها هنوز موفق نشدم اما ان شاء الله که موفق بشم چون بسیار مشتاق هستم»

    در مورد ترمز ها بنده هر چه فکر کردم دیدم باید به ریشه دلایلم برگردم ریشه هر موردی که فکر میکنم برمیگرده به بحث توحید و شرک و چقدر ما این موضوع رو درک کردیم.

    باورهای توحیدی ما همان باور های هستند که باعث می شوند ما پدال گاز رو فشار بدهیم و باور های شرک آلود هم همان پدال ترمز ما هستند. هر جه به ظاهرا باور های توحیدی مون رو تقویت کنیم به ظاهر رب العالمین رو فرمانده کل جهان بدانیم اما هنوز در لایه لایه ها اعمال وجود ما باور هایی هستند که علاوه بر پدال ترمز به قول استاد و دوستان ترمز دستی رو هم کشیدن .

    هر چه توحیدی تر فکر کنیم یعنی بدونیم تنها کسی که میتونیم به ما نعمت ثروت و هر چه انچه که بخواهیم به ما بده فقط ، فقط فقط ، فقط و فقط ، فقط و فقط ، فقط الله است هر چه خدا رو بهتر بشناسیم – اشاره عالیه به این شناخت در دوره راهنمای عملی دستیابی به رویا ها شده است که بنده قبلا در هیچ جای دیگه ای ندیده بودم . چشمه هایی بیشتری از نعمت و ثروت وارد زندکی مان میشوند و باورهایی شرک الود که بسیار مخفی و پنهان هستند باعث میشوند ابی هایی که روان شدند و میخواهند به سمت ما بیاییند در پشت سدی جمع میشوند .

    و ما باید با حذف انها و تبر زدن به این سد در اون ترک ایجاد کنیم و این مانع رو بشکنیم تا این سیل عظیم نعمت به سمت ما روانه بشه

    من خودم چند ساله با سایت استاد اشنا شدم و تحوالات فراوان و حتی برخی معجزه اسا در زندگی ام رخ داد که باهاش می تونم چند صد کامنت بنویسیم براتون .

    در یک کلام مهترین ترمز ما باور های شرک الود ما است که فنوداسیون بقیه ترمز های زندگی است این پاشنه اشیل است این بیس همه ترمز ها است این رو از بین ببری بقیه با تلاش اندگی نابود میشوند ما باید هر روز ، بابا هر روز چیه هر لحظه فرکانس توحیدی ارسال کنیم و همان لحظه هم پاسخش رو دریافت میکنی

    با تشکر از استاد عباس منش برای این مسابقه زیبا

    شاد ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Mohsen mohammadinejad گفته:
    مدت عضویت: 2545 روز

    با سلام خدمت دوستان عزیز هم فرکانسی

    هرچی باور مخرب به نظرم رسید درزیر لیست کردم!

    1- شرک به الله

    یعنی من در درونم فکرمیکنم خدا این قدرت رونداره که به دیگران کمک کنه و درواقع ما میخواهیم این خلا را برای یگران پرکرده و این مشکل خدا را حل نماییم.

    ۲-احساس عدم لیاقت

    من خودم رالایق درخواست ثروت ازخداوند بطورمستقیم نمیدانم، و درواقع ذهن من شرطی میشود که زمانی که خدا به من ثروت داد اونوقت به دیگران کمک میکنم و به صورت ناخود آگاه باور غلط و شرطی شدن ذهن در من پدید آمده و رشدمیکند.

    ۳- فداکاری کردن

    درواقع با این کار ما در گوشه های ذهن خود این باور را میپرورانیم که درنهایت این عمل کسی پیدا میشودکه از ما تشکر کرده و آفرین و به به و چه چه بکند که این خود از عدم داشتن عزت نفس است و به بال وپر دادن وقوی کردن آن کمک میکند.

    5- نسبت دادن ویژگی انسانی به الله

    در واقع ما در درون خود خدارا موجودی میدانیم که اهل داد و ستد است و یک چیز را میدهد وچیز دگر را میگیرد که نوعی شرک ریز در آن نهغته است.

    6-معنوی ندانستن و بد دانستن ثروت

    یکی دیگر از باورهایی که پشت این عمل مخفی شده آن است که ما ثروت را به خودی خود خوب نمیدانیم بلکه غایت داشتن ثروت را درکمک به دیگران و انجام چنین اعمالی می دانیم و بازهم باورمحدو کننده “بد دانستن ثروت” راتقویت میکنیم.

    7-خلف وعده های خدا

    خداوند بارها در قرآن به فزونی مال با فرستادن افکار درست اشاره نموده است و با این کار ما به وعده خدا اعتماد نداشته و میخواهیم از راههای میانبر و دور زدن این وعده به مقصد برسیم که نوعی شرک به حساب می آید

    8. تمرکز بر نکات منفی

    این گونه رفتار در واقع تمرکز بر کمبودها و نیازهای دیگران است. و با تمرکز بر نکات منفی اتفاقات منفی را جذب میکنیم.

    9-باورنداشتن عدل خداوند

    وقتی ما کسی را لایق کمک می دانیم در واقع عدالت خدا را به چالش میکشیم و میخواهیم با این کمک اندکی از درد و رنج وی بکاهیم…ولی باید بداننیم که درجهان هرچیزی سر جای خود است و به گفته قرآن به هیچ کسی ستم نمیشود.

    10- باورکمبود

    این باور نیز شاید سرچشمه همه باورهای غلط باشد چون اگر ما به تئوری سطل و بینهایت ثروت جهان اعتقاد داشته باشیم نیازی به کمک به دیگران نداریم و ازنظر ما باید آن فرد فقط شرایط سطل خود را بهبود ببخشد

    باتشکرازدوستان که وقت گذاشتین و مطالب منرو خوندید!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    محسن ترکی گفته:
    مدت عضویت: 3016 روز

    سلام

    سالیان زیادیست که کائنان معبد آمون (مبلغان دینی در ادیان مختلف) ازسادگی مردم عادی سو استفاده میکنن و بااین خیال مردم عام را به گمراهی میکشانند که برای بر آورده شدن خواسته هایتان باید برای خدا قربانی کنید ،نزر دهید و…….

    این فرهنگ مانند لوحی که بر روی سنگ حک شده باشد دردل وجان انسانها رسوخ کرده

    وتا بر روی ذهن وفکرمان خیلی قوی کار نکنیم نمیتوانیماین فرهنگ اشتباه را از خود دور کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: