شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 231
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم از اولین نکته که از شما یاد گرفتم شروع میکنم این جمله(سپاسگذار خداوند هستم که فرصت داد امروز و در این زمان دیدگاهم ارسال کنم )استاد عزیز من قرآن مطالعه کردم و اینکه خداوند در قسمتی از قرآن به صورتی بسیار بسیار واضح میگه که من جهان را خلق کردم و برایش نظم و قانون قرار دادم من با بیاد داشتن این نکته بیشتر میتونم روی خودم کار کنم درجایی که بعضی وقت ها از مسائل مثبت دو میشوم ولی چون به اعبارت ساده به ورودی های مثبت عادت کردم سریع دوباره میام و فایلهای شما گوش میکنم و تفکرم عوض کنم استاد من ارمین درتومی واقعا نگاهی امیدوارانه به این که روزی دوره های شما بخرم و در عمل ازشون استفاده بکنم رو دارم و اینکه استاد واقعا مباحث شما درسته میگید که هرکسی نمیتونه واقعا مطالب شما بفهمه و اینکه از شما سپاسگذارم که درک بهتری از خداوند به من نشان دادید الان دیگه گدا ها رو میبینم دل سوزی نمیکنم مریضی میبینم دلسوزی نمیکنم و میدونم که حقش این اتفاقات برای بیوفته و اینکه میدونم به خاطر فرکانس هایش این اتفاقات برای افتاده استاد و منم مثل برقیه دوستان باورهای اشتباه فراوانی دارم
و قدم اول برای تغیر باورها این مطلب هسته که ما قبول کنیم اصلا همه چیز باور و فرکانس و ما باورهای اشتباه داریم در کل عاشقانه دوستتون دارم ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️👌👌👌👌👌👌👌👌👌
پایان
با نام عشقی که
دنیا بدون عشق اون
عشق نیست ♥️
باور بی لیاقتی به دلیل اینکه من لایق نیستم ویه نفر دیگه لایقه
باور نداشتن به اینکه همه چی باوره به دلیل اینکه هر کسی نون باورهای خودش رو میخوره وما نمیتونیم عوضش کنیم
باور نداشتن به قوانین ,خب خدا همه چی رو طبق قانون آفریده مگه میشه از قانون پا فراتر بزاریم وبدیم به یه نفر دیگه
شرک به خدا به دلیل اینکه خدا همه رو میبینه دیگه ,من خودم رو برتر میدونم
نداشتن عذت نفس واعتماد به خود هم میتونه یکی از دلایل باشه
باسلام
یکی ازترمزهای ذهنی عدم باورلیاقت است که انگارخداوندبه من ثروت بدهدکه به دیگران کمک کنم یعنی خودم لایق ثروت نیستم که بخواهم ثروتی که به دست میاورم به دیگران بدهم ولی خوداستادمیگویندمابه کسی نمیتوانیم کمک کنیم وزندگی کسی روتغییردهیم بایدبه خودمان بگوییم که من به فلان فردی کمک میکنم که به خودم کمک کرده باشم وباعت خوشبختی وثروت خودم بشوم
بایداین باوررادروجودخودمون نهادینه کنیم
درپناه خداوندیکتاباشید
به نام فرمانروای ثروتمند جهان هستی رب العامین.فرمانروای منبع بی نهایت ثروت ونعمت⭐
در پاسخ به سوال استاد عزیزم
۱_به نظر من کسی که اینجور از خداوند درخواست ثروت دارد قانون جهان را هنوز درک نکرده است..ونمیتواند پاسخ درستی از درخواستش داشته باشد…
۲_عدم لیاقت:خودش را لایق ثروت نمیداند…خودش را لایق فراوانی..لایق اینکه زندگی را به صورت بهشت زندگی کند نمیداند.. لایق اینکه به این دنیا آمده که همچی را به بهترین صورت با عالیترین استانداردها تجریه کند نمیداند.. نمیداند که خداوند اینهمه جهان پر از ثروت را برای بنده خودش خلق کرده..خوده لایتناهی.. خوده روح خدادادیش…با افتخار زندگی کنه..و روز بروز بیشتر بیشتر از خداوندش درخواست کند
۳_ مورد دیگه این است که ما فقط خالق زندگی خودمون هستیم و هیچ تاثیری در زندگی دیگران نداریم ونمیتوانیم به کسی در جایی که لایقشه کمک کنیم ودست اورا بگیریم..چون فقط خداوند به بنده ای که درخواست برای خودش داره را جواب میده…خداوند عاشق اینه بنده ای هست که ازش درخواست کنه.خوشحال میشه از اینکه بنده اش چیزای بیشتر ازش بخاد✌
۴_دلیل دیگه باور به کمبود و فقر است…باور اینکه نمیداند جهان پر از ثروت وفراوانیست…بقدری که اگرتمام دریاها مرکب شوند وهمه درختها قلم نمیتوانند نعمتها وثروتهای خداوند را بشمارند…باید باور کنیم جهان ثروتمند.. گنجها وثروتها دست خداونده👌
۵_ و اینکه هنوز از باور و ایمان به خداوند ناتوان است وهنوز روی ایمان به خداوند فعال نیست…بخاطر همین چون خداوند را باور ندارد..درمورد خودش هم باور ندارد که بتواند به این ثروتی که میخواهد دست پیدا کند
به امید جریان ثروت ونعمت به زندگی همه دوستان عزیزم..به امید روزی که بقدری ثروتمند بشویم که ثروت را باتمام وجودمون لمس کنیم وتجربه کنیم بعد از ثروت بگذریم وبه دیگران ببخشیم🙏👌
سلام روزتون بخیر من الان با این فایل آشنا شدم و خواستم دیدگاهم ثبت کنم
یکی از ترمز های اساسی من که تازه پیداش کردم باور عدم لیاقت، من اهرم رنج و لذت رو برای ثروت نوشتم ولی وقتی داشتم گزینه هایی رو مینوشتم که اگه پولدار شدم داشته باشم دیدم حسی ندارم بهشون و فقط دارم یکسری جملات رومینویسم از طرفی وقتی میرم چیزی بخرم دنبال اینم که قیمتش کمتر باشه و یا مثلا از بین دوتا چیز که دوتا سایز مختلف داره من کوچیک رو انتخاب میکنم که هزینش کمتر باشه و یا در مورد رخت و لباس نمیخورم تا اینکه برسم ب جایی که لباسام پاره شن بعد بخرم
باور عدم لیاقت تو وجود من خیلی ریشه داره، من ماما هستم و طراح سیاه قلم و همیشه در مورد کاری ک برای ارباب رجوع هام انجام میدم نمیخوام پول بگیرم و یا کم میگیرم و یه حسی بهم میگ ک مگ چیکار کردی که اینقدر پول میخوای بگیری…….
این باور تو وجود من مخفی شده بود و ازش خبری نداشتم و همیشه فکر میکردم قناعت کار خیلی پسندیده آیه، خدایا شکرت که تونستم این باور اشغال رو شناسایی کنم
سلام به همه ی دوستان
روزی که برای استخدام رفتم با خودم و خدا عهد بستم که یک دهم حقوق ه ماهمو به نیازمندان بدم، همیشه حتی وقتی که توی مدرسه جایزه میگرفتم یا حتی کار ترجمه ای چیزی انجام میدادم یا حتی وقتی هدیه میگرفتم تمام چیزایی که بدست میوردم رو به دیگران میبخشیدم،،،،، همیشه هم ته قلبم با اون هدایا میرفت،،،،، من راجع به چیزای خیلی کوچک یا بزرگ همین طور بودم،،،،،، چندروز پیش ی دفتر خوشگل برای خودم خریدم ی چیز کوچک بود اما من همش دنبال بهونه بودم که اونو به کسی ببخشم…… این بخاطر این نیست که من آدم بخشنده ای هستم چون حتی بیشتر وقتا احساس بدی از نداشتن اون وسایل داشتم،،،،، اما توی وجودم این حس خیلی قوی بود که تو لیاقتشو نداری،،،،، اونا بهتر استفاده میکنن، حیفن،،،،، و از طرفی با این کارها دنبال جلب محبت و اعتماد اطرافیان بودم،،،، همیشه خواسته هامو کنار گذاشتم که اطرافیان به قولی به به و چه چه کنن و حس خوبی داشته باشم،،،،، اما نه با کمک کردنه و نه با بخشیدنه حس خوبی نداشتم و همیشه هم چون راحت میبخشیدم اولین نفر که نادیده گرفته میشد من بودم،،،،، الان که خیلی کم راجع به قانون میدونم متوجه این ترمز ها این ضعف ها شدم……. و سعی دارم یکم حتی خیلی کم رفعشون کنم،،،،، دیگه به خودم بیشتراهمیت میدم و خودمو لایق تر میدونم
سلام فاطمه جان
الان که کامنت شمارو خوندم منم یادم افتاد که موقعی که دوازده یا سیزده سالم بود خواهرم یه دفتر خوشگل بهم هدیه داد و من هیچ موقع ازش استفاده نکردم،حتی الانم به عنوان یادگاری نگهش داشتم 🤦♀️
یه جورایی خودمو لایق استفاده از اون نمیدونستم و فکر میکردم چون دفتر گرون قیمتیه بذا نگهش دارم ،حیف میشه،با اینکه اون موقعا آرزوم بود همچین دفتری داشته باشم،ولی هیچ موقع ازش استفاده نکردم
سلام بر استاد عزیز و دوستان گلم.
خیلی خوشحال که خانواده ثروتمند و فرکانس بالایی مثل شما را دارم.
با این دیدگاه به طور غیر مستقیم به جهان و کائنات میگوی که من لیاقت و ارزش ثروتمند شدن و خوشبختی را ندارم.
و جهان برای افرادی که برای خود ارزش قائل نیستند ثروت را میسر نمیکند.
سلام خدمت همه دوستان و استاد عزیزم که حتی وقتی داره سوال میپرسه هم داره آموزش میده به ما با سوالش .
به نظر من ما وقتی میگیم خدا به من عطا کن از مال و ثروت تا من هم آنرا ببخشم اینو نشون میده که من خودم یه کدهای مخربی دارم که با این درخواست مشخص میشن چی هستن قبل از اون به قول استاد تو لفافه بودن و کاملا هم اوکی بودن .
۱. باور فقیر کننده من اینه که من با داشتن پول و ثروت آدم بدی میشم از راه خدا دور میشم و کارهای نامناسبی انجام میدم اگر داشته باشم پس بیام با این پولی که خدا بهم داده اونو به نیازمندا بدم که پاک لشم از گناه و آلودگی که ثروت واسم آورده و اگه کمک کنم باعث میشه پاک بشم چه باور سمی هستش این که منو از نعمتها دور میکنه .
۲. یکی از باورای مخرب هم اینه که چون از بچه گی شنیدم امامای ما هرچی ثروت داشتن اونارو میبخشیدن به فقیر فقرا مثلا خیلی به گوشم خورده که حضرت علی خودش با اب و نون و نمک روزه میگرفته و هر چی داشته میداده به فقرا شبانه و خودش کاملا تهی دست زندگی میکرده حالا ببینید با من چه کردن اینا
.
اصلا اساس این موضوع کلا بده اگه با کمک کردن مشکل حل میشد باید فقیری نمونده بود به خودم فک میکنم منی که بدهی داشتم تو شرایط خیلی بد بودم از لحاظ مالی با کمک گرفتن پول از دیگران وضعیتم لدتر و بدتر میشد انگار بدهیام داشت زیادتر میشد میدونید چرا چون ریشه رو نمیدیدم حتی اونی هم مه بهم کمک میکرد هم نمیدید که بابا باید کلا اساسا و ریشه ای حل بشه این موضوع نه با پول دادن نه با وام گرفتن نه با از کسی قرض گرفتن و باهاش اون یکی بدهی رو دادن .خدارو شکر میکنم که یه اصولی رو نشستم و واس خودم نوشتم و دارم روش کار میکنم و امیدوارم که بتونم تو شرایطی که پیش میاد واسم بهتر عمل کنم با عمل به آگاهیام . یکی از اصولم اینه که دیگه هرگز از کسی قرض نگیرم هرگز وام نگیرم هرگز چک ندم و هرگز سنگ بزرگ رو تو اول کارم برندارم که همون سنگه باعث بشه با کله قشنگ بخورم زمین .امیدوارم بتونم باورای مخرب بیشتری رو شناسایی کنم به لطف خدا .
سلام به استاد عزیزم
امشب عجب شبی بود برام
من اصلا قبل اینکه این فایل رو ببینم ( نشونه امروز من رو کلیک کردم )
چند روز قبلش از خدا خواستم چه باور های مخربی دارم که مانع ورود ثروت میشه یا چنین چیزی
بعد کودکیم یادم اومد که هری پاتر دیده بودم و تو یک قسمت عنکبوت های هیولا به قول شما داشت و من هنوز هم از عنکبوت میترسم یا یه طوری میشم
بعد گفتم اها باید بگردم تو کار هایی که تکرار زیاد میشده تو زندگیم ، مثل فیلم بازی حرف های بقیه ، تجارب
بعد کلی چیز یادم اومد که یدونه اش اصلا زیر خروار ها خاک بود و وقتی خدا به یادم آورد ( واقعا خدا به یادم اورد و خیلی میخوام رو این تاکید کنم چون اصلا یک هزارم درصد هم یادم نبود ) وقتی یادم اومد که بچه بودم یا راهنمایی ، نمیدونم یک الگو فک کنم دیده بودم که ثروتمند بود و کلی درگیری داشت و این اون موقع تو ذهنم شکل گرفت که اوه پسر منم بزرگ بشم درآمد داشته باشم ، چجوری بانک سرمایه گذاری کنم ، چجوری پولامو مدیریت کنم اگه زیاد بشه چیکار کنم ،یه چیزایی شبیه به این و یادم اومد وای اره من ترس عجیبی همون موقع که بچه سن هم بودم تو وجودم شکل گرفت نمیدونستم بابا ترس نداره(که بعدش هدایت شدم و این جمله از شما یادم اومد که: من مدیر مالی اینا ندارم خدا همه کار ها رو انجام میده ، چنین چیزی) و اون ترس منو برد با خودش پایین و همون ترس باعث ورود کم ثروت به زندگیم میشد ( یکی از ترمز های بزرگ ) باعث شد به کاری بعد ها هدایت بشم که روزی 10 هزار تومن میگرفتم که بعدش و قبلش کاری نمیکردم و اون ترمزه داشت کارشو میکرد و خیلی از ترمز ها رو خدا بهم گفت و من واقعا فقط مینوشتم هی میگفت من به یاد می آوردم و مینوشتم
( شما هم امتحان کنید ، فقط کافیه از خودتون بپرسید و بگردید که چه کار هایی زیاد تکرار میشده و تو اون ها باور هایی رو پیدا میکنید که دیوانه میشید ، یک نمونه ساده اش گیم که همه بازی ها افراد ثروتمند ، کارکتر منفی و تو کار مواد یا مافیا و ایناست دیگه تا تهش برید)
حدودا 11 تا پنج خط شد و بعدش اومدم با نمونه های عینی که اکثرش شما بودین جایگزین کردم و باور درست نوشتم که این جایگزین بشه که قسمتی از باور سازی هست
دلیل اصلی که باعث شد من روی نشونه امروز من کلیک کنم و از خدا هدایت بخوام که در موردش کامنت بنویسم ( که اینم خدا به دلم انداخت ) این بود که من دوباره رویا دار شدم
این عزیز دل
من به دلیل باور های غلط نتیجه غلط گرفته بودم و رویا داشتن و تلاش تعطیل شد و بعد خداوند هدایتم کرد به این مسیر بی نظیر و من تکامل رو رعایت نکردم و رویا هایی در سر داشتم که هزاران فرسنگ با من فاصله داشت و دوباره اون شکست تکرار شد و رویا قطع شد (حدودا 6 ماه کمتر یا بیشتر)
تا امشب ، یک شب الهی
که این رویا رو میخوام به خوبی ازش محافظت کنم و قدم به قدم بهش برسم و این رویا کامل تره شاید بعدا اصلا تغییر کنه ولی خیلی لذت بردم همون چند دقیقه ای که خودمو دیدم و این رویا درست تره چون خیلی بهتر از قبل خودمو میشناسم
من تو کار ساخت مجسمه یا به اصطلاح فیگور و به شدت لذت بخش و به شدت کل زندگیم تقریبا درگیرش شده ، طراحی میکنم هی چیزای جدید میاد و از خدا هدایت میخوام بعد یک وسیله میبینم الهام میگیرم و اون موجودی که قراره خلق بشه رو میسازم ، خلقت حس بی نظیری داره وقتی میدونی که با دست تو ساخته شده و وقتی رنگ میزنی بهش جون میگیره
بعد داشتم اون باور هایی که نوشته بودم رو میخواندم در مورد ثروت مقدسه و اگه من تکامل ام رو طی کرده بودم و سر یک کاری میرفتم قبلش ( میدونم اون کارم اشتباه بود ، بیکار بودن ولی احساس گناه نکردم اون لحظه پذیرفتم و نمیخوام تکرارش کنم و درسمو گرفتم خداروشکر ) الان به راحتی کلی میساختم و منتظر نمیموندم و بعد رفتم تو رویا که ثروتمندم و دارم تمرین میکنم برادر زادم بزرگ شده و با داداش و زن داداشم اومدن ( حس کردم خارج از کشور بود ) بعد اومدن تو محل تمرینم که زیر خونم بود بعد کلی بغلشون کردم و اینا بعدش داشتم افراد ثروتمند رو به یاد می آوردم و دیزنی لند یادم اومد و والت دیزنی و داستانش که رویایی در سر داشت و اون شهر بی نظیر رو ساخت و بعد خودمو دیدم که یک چیزی ساختم در ابعاد بزرگ بزرگ مثلا یک کامپیوتر ولی اینقدر بزرگ که میشه توش رفت و رفتم توش، سرسره داره و توپ استخر و اجزای اون سیستم حرکت میکنه و بعد من جلوی بچه ها بودم و بهشون میگفتم بدو اید اینجا سر بخورید و یک در مخفی داشت من از اون رفتم و گفتم شما نمیتونید بیایید و همه ناراحت شدن و یهو گفتم شوخی کردم بیایین بابا و همه هجوم آوردن و اون دلقک بازی رو در میاوردم (یا بهتره بگم خود واقعیم بدون این فکر که از سنت خجالت بکش) ( همون حالتی که برادر زاده عزیزم میاد خونمون و باهاش بازی میکنم بپر بپر ، عروسک و توپ پرت میکنیم به هم) و بچه ها رو هیجانی میکردم و میومدم بیرون
حس بی نظیری داشت و یادم اومد من خودم بچه بودم دوست داشتم اسباب بازی هام فقط یک برچسب یا یه چیزه بدون تحرک نباشه مثلا یدون هواپیما داشتم روش خیلی برچسب داشت عکس دکمه و اینا بود دوست داشتم اونا واقعی باشن و حرکت کنن و الان میبینم که یک ایده ای اومده بود دارم میسازمش که مثل همون خواسته کودکیمه حرکت میکنه تو دستش سپر و شمشیر میشه گذاشت
و بعد اون آزادی که میخواستم رو کنارش گذاشتم و دیدم میشه آقا حسم بد نشد ، دیدم به تمرین هم میرسم به اون شهر بازی میرسم به سفرم میرسم به تریل رفتن میرسم
استاد میدونم از کسی که به چیزی نرسیده یا به اون چیزی که میخواد نرسیده و در موردش صحبت بکنه و ادعا کنه بدتون میاد
ولی من تا الان رویا نداشتم و یه جورایی یک نمور ، شاید نشه تو ذهنم بود ولی الان میدونم جز این راه ، راه دیگه ای ندارم موفق میشم مطمئنم ( دلیل اصلیش خداست که بخوام در مورد هدایت هاش بگم اندازه کل کامنت ها باید بنویسم) و اینکه این رویا رو دیدم و دیدم با همه چیم میخوره ، شخصیتم و رفتارام علایقم هدفم ، کلا بچه ها خیلی راحت با من دوست میشن و رفتار دوستانه نشون میدن و منم بازی کردن باهاشون رو دوست دارم مخصوصا اسباب بازی هاشون
تو دلم ادعا عه رو کردم و تو دفترم نوشتم و تو گوگل درایو هم سیو کردم.همون حسه نیومد اینجا بنویسم
نتونستم اینکارو نکنم و جایی یاد داشت نکنم. موقعی که اون نقطه دلخواهم رسیدم براتون محصولاتمو میفرستم ( انشالله ، اگه عشق و علاقه ای بالاتر از این سر راهم قرار نگیره یا مسیرم عوض نشه )
و میخوام قدم های تکاملی بردارم براش که ابتدا فروش همین محصولات کوچولو عه
خدا رو هزاران مرتبه شکر برای این محصولات بی نظیر و این فایل های دانلود فوق العاده
و هدایت هایی که تو جزئی ترین کار ها میشه بهم
استاد خیلی ازت ممنونم برای همه این وقت گذاشتنات و اینکه الگو واضح و همیشگی شدی برام
امیدوارم همه تون به رویاهاتون برسید
سلام عرض ادب.
تو یک فایلی رایگانی از استاد شنیدم که همچین سوال مطرح کردن و گفتن حتما جوابش رو بدیم حتی اگه مهلتش تمام شده باشه.
الان میخوام خودآزمایی کنم و بعد بشینم کامنت های دوستان رو بخونم.
من تو دوره ی ۱۲ قدم ،که الان قدم ۵ رو شروع کردم،استاد در مورد بحث لیاقت صحبت میکردن.
که آقا اگه دنبال یه خواسته ی هستید و تجسم میکنید ولی احساس خوبی ندارید یا اینکه ته دلتون خودتون رو لایق اون نمیدونید قطعا بهش نمیرسید و این ترمزه.
همچین دیدگاهی ک قبلا خودم هم داشتم که میگفتم خدا تو فلان کار استخدام بشم قول میدم فلان کارو انجام بدم.
یا دوران بچگی یه خواسته ی داشتم میگفتم خدایا اینو بهم بده من چند رکعت نماز بیشتر میخونم.
یعنی خودم رو لایق اون خواسته نمیدونسم و میخواستم بگم در عوضش که تو بهم میدی ، فلان کار کنم و بخاطر فلان کاری دارم انجام میدم ،این رو بهم بده.
جواب این سوال استاد هم ک پرسیدن قطعا میدونم همینه .که همچین کسی لایق نمیدونه خودش رو که همچین ثروتی داشته باشه،و از خدا میخواد که خدا من که لایقش نیسم ولی بهت قول میدم بخاطر اینکاری که در عوضش انجام میدم همچین ثروتی رو بهم بده.
من خودم بشدت همچین طرز فکری رو داشتم تاهمین یکی دوسال پیش.ولی به لطف خداوند در مسیری قرار گرفتم و با استاد عباسمنش آشنا شدم تا با طرز فکر درست از نعمت ،ثروت و فراوانی خداوند استفاده کنم.
سپاسگذارم