شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 232
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیز
من وقتی فایل های شما رو میبینم به غیر از اونهمه نکته مثبت واطلاعات فوق العاده متوجه یه موضوع دیگه هم شدم
حالا اگه گفتین این موضوع چیه؟؟؟
.
.
.
اینه که دراطراف شما یک طبیعت فوق العاده برای زنبورعسل هست
من دربعضی فایلها طبیعتی میبینم که درهر یک هکتار چندصدکیلوعسل طبیعی موجودهست (البته هرطبیعت درفصل خودش)
خیلی خوشحال میشم اگه چنتا کندوی زنبور داشته باشید
وقتی دریک روز آفتابی بالباس تور به زنبورها سرمیزنید
بینهایت انرژی بخش هست
کاری هم نداره خیلی سادست
شادباشید🙂🙂🙂
سلام به استاد عزیزم و تمام دوستای هم فرکانسی
همونطوری که استاد گفتند این تمرین رو انجام بدیم تا خودمون هم متوجه بشیم چی داره توی ذهنمون میگذره،چه باورهایی در این مورد داریم و بریزیمشون بیرون و بتونیم بهبودشون بدیم
خدایا شکرت بابت این آگاهیها🙏🙏🙏
در مورد این سوال من فکر میکنم وقتی که از خدا میخوایم که بهمون ثروت بده تا به بقیه کمک کنیم شاید ریشه در کمبود عزت نفس داشته باشه،یعنی اونقدرررر خودمون رو لایق نمیدونیم که ثروت رو خدا فقط به خود ما بده تا بتونیم خودمون از ثروت لذذذت ببریم.این برمیگرده به باورهای اشتباهی که از گذشته ها به ما داده شده که لذت بردن از ثروت یجور بی بند و باریه ، وقتی بقیه ندارن ما چرا باید داشته باشیم؟ اونها نداشته باشن و فقط ما داشته باشیم؟ وقتی اونها غذا ندارن بخورن ما چرا باید غذاهای خوب بخوریم؟ یا مثلا بوی غذا مواظب باشیم به خونه همسایه نره و..و….یک عالمه باور اشتباه دیگه که از ناآگاهی میاد. در صورتیکه هرکی هر زندگی داره نتیجه فرکانس خودشه و خودش زندگی خودش رو خلق کرده و ما اصلا اصلا نمیتونیم هیچکس رو تغییر بدیم یا بهش کمک کنیم که تغییر کنه تا وقتی که خودش نخواد. البته ما میتونیم وقتی که ثروتمند بشیم به بقیه کمک کنیم اما با این دیدگاه که با کمک کردن به بقیه داریم اولا باعث رشد خودمون میشیم و در درجه بعد رشد جهان!! و برعکس ثروتمند تر هم میشیم. اما وقتی با این دیدگاه که ما ثروت میخوایم اما بخاطر کمک به بقیه، یعنی این باور رو داریم که اگه ثروتمند بشیم میدونیم آدم بدی میشیم ولی قول میدیم به بقیه کمک کنیم تا یه کم از عذاب وجدانمون کم بشه!!!! در صورتی که وقتی که ما ثروتمند بشیم اگه قبلش بخشنده بودیم بخشنده تر میشیم،باخدا باشیم خدایی تر میشیم،هر ویژگی که قبل از ثروتمند شدن داریم با ثروتمند شدن پر رنگ تر میشه
باید این باورهای خوب رو جایگزین باورهای اشتباه گذشتگان و خودمون کنیم که:
ثروتمند شدن عالیست
ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست
خداوند بیشتر از ما میخواد که ثروتمند بشیم
ثروتمند شدن ما رو به خدا نزدیک میکنه
ثروتمند شدن باعث پیشرفت جهان میشه
سلام درودخدمت استادعزیزوگروه تحقیقاتی عباس منش
اولین کامنتم رومیزارم هرموقع خواستم چیزی بنویسم نشده
من تقریبا۷ماهه آشناشدم باسایت استادچندماهی ازآشناییم گذشته بودکه این سوال ازاستادشنیدم گفتن برین کامنت هاروبخونیدکه خیلی بهتون آگاهی میده هرچی دنبالشون گشتم پیدانکردم وبی خیال شدم وهرروزفایل های دیگه نشونه هام دنبال میکردم (البته تکاملم طی میکردم )وخداوندالان منوهدایت کردبعدازهفت ماه که عددهفت هم عددخوبیه واین فایل استادرودیدم کامنت هاروخوندم
ودرموردسوال استادمن همیشه میگفتم ثروت مندشدن خیلی خوبه یه کارمعنویه ولی باباورهایی که اطرافیانم گفته بودن منم باورکرده بودم میترسیدم ثروتمندبشم باورکرده بودم اگرثروتمندبشی اون دنیاسوال جوابت خیلی سخت تره مثل حضرت سلیمان چون ازبقیه پیامبران ثروتمندتره سالهادم دربهشت نگهش میدارن تاداخل بهشت بشه میترسیدم میگفتم خوب من به همین کم قانعم اینجوری حساب کتاب سخت میشه یاهرچی آدم ثروتمندهستش یاقاچاق کرده یامال کسی روخورده یاارث کلانی بهش رسیده هیچ ثروتمندی پول درستی نداره مگرحرام کنی که ثروتمندبشی اونم که گناهه نمیشه یامن که یه خانمم ثروتمندبشم خوب نیست خانماپول که بدستشون میادکم جنبه میشن خودشونومیگیرن پزشون بالامیره ازاین جورمسایل یامیگفتن هرچی ثروتمندترمیشه خسیس تره ینی هرچی کمترخرج کنی میتونی پول بیشتری بدست بیاری جمع کنی یااین که تازه فهمیدم خیلی میگفتم خدایابه من پول بده منم کمک کنم به دیگران خودمم فراموش کرده بودم که لیاقت دارم خودمم ثروتمندبشم وهمه ی اینهاشنیده بودم ولی یه حسی درونم قبول نمیکردمیگفتم خوب خداکه میده چرابازحساب کتابش اینقدرسخت باشه یااینقدرثروتمندازراهای درست پولدارشدن پس چرابری خلاف کنی یااگرمن ثروتمندبشم هم خودم دررفاه کاملم هم همسروفرزندانم چراکم جمبه بشم ورودی این باورهای اشتباه خودمولایق نمدونستم والان فهمیدم من لایق بهترین هاهستم وقتی من بهترین هاروداشته باشم وتجربه کنم میتوانم برای دیگران هم خواسته باشم اینوتازه فهمیدم چون برای خودم گوشی اپل خریدم بعدمیخواستم برای دخترم بخرم همسرم گف گوشی کارکرده گفتم نه یه جوریه براش خوبش روبخریم وهمین طوربرای اطرافیانم هم دوست دارم همیشه بهترین هاروداشته باشن واینکه یه مثال خیلی کوچیک من وقتی یه تالارمجلل شیک دعوت میشم میخوام برم بهترین لباسمومیپوشم عطرمیزنم وبه طوری که خیلی شیک بشم میرم اونجاوازورودیش مشخصه خیلی مجلله ومااومدیم توی دنیالذت ببریم ازهمه چیزکه خیلی ازچیزهاروثروتمندشدن درست میکنه وقتی اینجالذت بردیم شیک ومرتب غذاهای خوب زندگی خوب ودرتمام جنبه هااون دنیاهم بهشت انشاالله تجربه میکنیم غذاهای بی نظیررودهای آب جاری لباسهای حریروزیباوهمه چیزکه درسوره واقعه خداوندتوضیح داده بهشت روومیتونم سعادت دنیاوآخرت انشاالله باهدایت رب العالمین داشته باشم
من تصوراتم اینجوریه ازثروتمندشدن که تودنیاتجربش کنی نمیدونم درسته یاغلط
شادوسربلندباشیدانشاالله
درپناه الله یکتا
سلام استاد عزیزم و دوستای گلم
اول از همه اینو بگم که من اون فایلی رو که استاد گفتن من توی یه فایل این سوال رو پرسیدم رو
یه بار گوش دادم ولی نمیدونستم از کجا میتونم کامنتارو بخونم و دنبال فایل سوال میگشتم که جوابارم بخونم😁🤦♀️. هرروز که میام سایت از اون جایی که روز قبلش فایلارو دیدم میام و فایل جدیدی رو میبینم و گوش میدم،اگه قبلا بود میگفتم شانسیه ،ولی الان میدونم که هیچ شانسی در کار نیست و من چون از خدا خواسته بودم و احتمالا در مداردریافت اون آگاهی ها نبودم تازه وارد این مدار شدم و خدام هدایتم کرد که جوابای این سوال رو بخونم و ذهنم رو به چالش بکشم و ترمزای خودمو پیدا کنم .مرسی خدای مهربونم
در مورد سوال، باورهای محدود کننده منم خیلی زیادن یکیش اینه که همیشه فکر میکردم اگه ثروتمند بشم خدارو از دست میدم،با اینکه اون موقعم خدارو خوب نشناخته بودم ولی فکر میکردم اگه پولدار بشم خدا رو از دست میدم ،و خدا ثروت مندارو دوست نداره ،یه جورایی این احساس رو داشتم که هر چقدر این طرف اذیت بشم خدا اون دنیا پاداشم رو میده،یا اینکه خیلی شنیده بودم که خدا وقتی ثروت میده خیلی چیزارو از آدم میگیره،پس من ثروت نمیخوام که چیزایی که دارمم از دستم نره
یه باور دیگم که داشتم و یه جورایی نهادینه شدهبود این بود که همیشه به ما گفته بودن امامان و پیامبران فقیر بودن و خب من نمیخام تقصیر رو گردن بقیه بندازم،خودمم هیچ موقع تحقیق نکردم که کی گفته امامای ما فقیر بودن،حداقلش داستان حضرت سلیمان رو بارها و بارها شنیده بودم،یا اینکه حضرت علی به فقرا کمک میکرد ،اگه فقیر بودن که عملا توانایی انجام این کارو نداشتن
و یه باور مخرب دیگم این بود و البته اگه روش کار نکنم بازم هست که از بچگی بهمون گفتن که اگه فلان کارو بکنی برات جایزه میگیرم،و به نوعی برامون انگار خیلی چیزا شرطی شده که باید یه کاری رو بکنی تا لایق بشی و اون احساس عدم لیاقت مانع ورود طبیعی خواسته ها به زندگیمون شده.
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و دوستان گلم
این چهارمین باره که دارم روی این فایل کامنت مینویسم و وقتی اولین کامنت رو خواندم باورم نمیشد اونارو من نوشته باشم و واقعا من نبودم خدا بود
بعد دیدم تو هر سه تا کامنتم یک سری چیز ها رو درک کرده بودم و هر بار کامل تر میشد شاخ و برگاش زده میشد و خالص تر میشد و ریز بینانه تر
امروز هم همینطور شد
اول یک کامنت نوشتم و دیدم هم پیچیده شده و برای خودم باز نشده و هم دیدم کمک خاصی نمیکنه جز اینکه نشون بده که ایول من چقدر متفکرم!
و قشنگ اینو با حسم متوجه شدم این قطب نمای بی نظیر
بعد اومدم باز بیشتر قلبمو باز کردم و فکر کردم
و دیدم من به صورت طبیعی لایق داشتن هرچیزی که میخوام هستم ، ثروت ، سلامتی و ….
چون خدا منو خالق زندگی خودم آفریده و حالا اگه اون چیزی که میخوام وارد زندگیم نمیشه یعنی لایق بودنش رو از دست دادم
یعنی چی؟
لایق بودن تو ذهنم اینجور شکلش دادم که( یاد مثال استاد افتادم ) :
فرض کنید توی یک نقطه ای از کرج تو عمق ده متری زمین یک گنج دفنه
خب من اگه این حرف رو باور کنم و وسایل مورد نیازشو بگیرم و ایمان داشته باشم به خدا که بهم میگه دقیقا کجا رو بکنم و نترسم و حرکت کنم و دقیقا 10 متر بکنم نه 9.9 متر ، دقیقا 10 متر و این توانایی رو در خودم ببینم
به اون نتیجه دلخواهم میرسم
این ها حکم همون باور ها رو داره
بیشتر این چیزایی که دارم مینویسم الان یهو به ذهنم میاد
پس باور درمورد هر موضوعی = لایق بودن در مورد اون موضوع
الان پس یه جورایی تمام کار من تو این لول از زندگیم اینه که ترمز های در مورد ثروت رو بشناسم و با منطق باور های مناسبشو جایگزین کنم و بارها به یاد بیارم و مثال بزنم تا تو ذهنم بشینه
و فکر کنم تو هر مسئله ای این جواب بده
من قبلا هم همش فکر میکردم باور هام رو تغییر دادم و فقط الان باید بیشتر محصولات کارمو تولید کنم و به شکل های جدید یا ایده های ناب باشه و یا یه جورایی حس میکردم اینقدر باید ادامه بدم تا خدا بخواد تا بشه
خداروشکر دارم بهتر و بهتر میفهمم واقعا خدارو شکر
همش از تسلیم میاد همش
این چیه واقعا ، چه نیرویی چه چیزیه
خداروهزاران مرتبه شکر برای این حجم از آگاهی که داره از دستان بچه ها و خودم خارج میشه و یقین دارم فقط 6 ماه دیگه بیام این کامنت رو بخونم انگشت به دهن میمونم که اینا رو واقعا من نوشتم؟!!!
همیشه شاد و سالم و ثروت مند باشید
سلام و عرض ادب
به نظر من اولین ترمز اینه که ما توجهمون به نداری و بیماری افرادی هست که ما قراره بهشون کمک کنیم و توجه به این مورد هم سطح فرکانسی ما رو میاره پایین، دوم اینکه انگار داریم با خدا معامله میکنیم انگار خدا نمیتونه یا نداره همینجوری به ما ثروت و نعمت بده انگار حتما باید به دیگران کمک کنیم تا خدا هم دلش بیاد تا به ما بده، سوم اینکه این نوع دعا و درخواست از خدا یعنی من خودم به تنهایی لایق و مستحق ثروت و فراوانی نیستم …
اول دیدگاه خودمو نوشتم، خیلی مشتاقم دیدگاه هنفرکانسی رو هم بخونم …
ازتون سپاسگزارم استاد❤
بنام خدایی که بـــشدت کافیست
امروز صبح که بیدار شدم برای ورزش کردن هندزفری ام رو گزاشتم تو گوشم و یه آهنگ بی کلام زیبا رو پلی کردم و شروع کردم وقتی این آهنگ تموم شد بصورت کاملا هدایت گونه بعد مدتها این فایل اومد و گفتم بعد ورزشم میام و کامنت ها رو میخونم و خودم هم مینویسم
عزت نفس؛ هـــــــــــــمه چیزه، من قبل اینکه وارد این مسیر بشم و بفهمم اصلا مدار و فرکانس چیه و اصلا خودم خالق زندگی خودم هستم مثل خـــــــیلی های دیگه با خانواده می رفتیم امامزاده های مختلف و به اونا التماس می کردیم تا واسطه ای بشن برای ما پیش خدایی که به این واضحی تو قرآن وقتی خواسته خودش رو معرفی کنه اولـــــین ویژگی ای که با اون خودش رو معرفی میکنه نزدیک بودنش به ما هست ولی اون موقع من اینا رو اصلا نمی فهمیدم و به تبع چیزی که میدیدم منم با شوق همراهی میکردم حـــتی وقتایی مثل سیزده بدر رو که مثلا میخواستیم بریم تفریح باز همچین جاهایی می رفتیم تا اینکه بالاخره شاخکای من شروع کردن به آلارم دادن که بابا زینب اینا چیه آخه؟ تو دقیقا ارزش خودت رو چـــــقدر میدونی که حتی خودت رو آدم حساب نمیکنی که خودت از خدا بخوای؟ ارزشت دقیقا چقدره که فکر میکنی باید ضجه بزنی باید صورتت از گریه قرمز بشه که خدا دلش به رحم بیاد بهت بده؟ اونم تازه همین احساس بد رو هم یکی دیگه رو واسطه میکنی واسش؟ و این شک کردنا بعث شد دیگه وقتی خانواده ام می خواستن چنین جاهایی برن میگفتم نه من کار دارم شما برید و این عزت نفسی که شروع کردم مخوصوصا از زمانی که با ورودم به این سایت شروع کردم آگاهانه برای خودم ساختن، هم خودم خودم رو ارزشمند میدونم و هم دیگران، بعضا دیگرانی که واسشون بـــــــی نهایت سخت بود عذرخواهی از دیگران یا تشکر از دیگران؛ مثلا من بعنوان مسئول روابط عمومی هیأت شنای استانمون که هستم بدلیل پرداخت نشدن حقوقمون و خیلی بیشترش برای بی خیال بودن مدیرمون نسبت به این موضوع به این صورت که اصلا حرفی ازش نمی کفت البته بماند که حساب هیات هم به دلایلی مشکل داشت ناراحت بودم ولی تصمیم گرفتم آگاهی هایی که یاد گرفتم رو پیاده کنم و همین باعث شد مدیرمون که اصلا همه میگفتن فلانی خیلی قدرنشناسه همین آدم نه تنها از حساب شخصی خودش پول من رو پرداخت کرد بلکه بعدش هم کــــــلی عذرخواهی کرد برای تاخیری که پیش اومد (کاری که همه میگفتن مــــــــحاله)
اما مهم ترین ترمز من در جواب به سوال هم مثب خیلی های دیگه خدایا اگه من من ثروت بدی من اینقدرش رو به فلان و فلان کمک میکنم، یه نگاه کاملا انسان گونه نسبت به خدا و یه معامله تماما انسانی درحالی که تو خود فامیلمون هستن کسانی که هیچ مشکل جسمی ندارن و همیشه میخوان بقیه بهشون کمک کنند درحالیکه هـــــرچقدر بهشون کمک شده هیچ تغییری تو مسیر بهتر شدن وضعیتشون نشده و اونایی هم که کمک کردن هم اتفاقا برخلاف انتظارشون که انتظار دارن اونا رو بزران روی سرشون و همیشه قدردانشون باشن اتفاقا اصلا اینطور نبوده یعنی یه معامله دو سر باخت واسه همین من از خدا خواستم و میخوام که خدایا بی نهایت ثروت بهم بده که از مازاد اون ببخشم، بخششی نه بخاطر دیگران که بخاطر خودم چون من مسئول هـــــــــیچ کسی نیستم بجز خودم؛ چون ثروتمند بودن مــــــــــقدس ترین کار جهانه
خدایا شــــــــــکرت
هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العــــــــالمین
سلام
من وقتی به این سوال خوب فکر کردم یادم اومد که منم همیشه از خدا میخواستم بهم پول و درآمد بده تا بتونم به خواهرام کمک کنم یا کادوهای خوشگل بخرم چون من وقتی نوجوان و جوان بودم برام لباس یا وسایل دیگه میخریدن و در واقعا توی این حرف من یه جور کمبود و بی ارزشی بود یه جور احساس گناه که اگه اونا کاری برای من کردن منم باید جبران کنم و این احساس گناه هنوزه هنوزه با منه و با اینکه خیلی تلاش میکنم درآمد مستقلی ندارم
سلام
وقتی این فایل به عنوان نشانه امروزم دریافت کردم فکر کردم من وقتی دوره لاغری با ذهن رو میگذروندم تا یه وزنیکه قبلا هم کم کرده بودم گیر کردم و طبق فرمایشات استاد اون دوره جملات تاکیدی لیاقت لاغری رو می گفتم و روشهایی که تا اون وزن انجام میدادم داشتم باز تکرار می کردم ولی نتیجه نمی گرفتم حتی خودم به این نتیجه رسیدم که از لاغری ترس دارم و اون مربوط به دوران کودکیم بود که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بودم
و الان هم که در مورد ثروت فکر کردم دیدم من از اینکه ثروتمند بشم می ترسم مورد حسادت دیگران قرار گیرم و نوعی در واقع تجاوز به حقوقم
گفتم خدایا راه حلش رو خودت نشونم بده بعد کامنت بزارم
البته این اولین کامنتم هست
این بهم الهام شد که درسته من والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین رو با خودم تکرار می کنم ولی یه نوع شرک خفی دارم استغفرالله و اتوب الیه
که من از مردم ترس دارم که اونا به من آسیب میرسونن از اتفاقات که مثلا بری جایی سنگی بخوره به سرم یا حتی زلزله و … اینا رو زیاد ترس ندارم ولی از دیگران چرا.
ولی باز همین هم می بینم شاید نترسیدن از اتفاقات هم یه نقاب هست که بگم آدم ترسویی نیستم
دیدم گیرم همینجاست حتی تو کودکی هم روی پدر و مادرم حساب کرده بودم و همیشه تو ذهنم باهاشون درگیر بودم که چرا از من محافظت نکردن
ولی الان به این نتیجه رسیدم که فقط باید روی خدا حساب باز کرد
شاد باشید
به نام خالق هدایت گرم
سلام به استادعزیزمم ومریم بانو و تمامی دوستان هم فرکانسم
دقیقا من این باور رو درافراد زیادی دیدم و میخوام برداشت های خودم رو بگم
یکی از باورهای محدود کننده و باورکمبود که دراین دیدگاه هست این هست که ما فکر میکنیم که میتونیم توی زندگی بقیه تاثیر بزاریم مثلا فکر میکنیم اگر به یه انسانی که فقیره و مشکلات مالی داره کلی کمک کنیم وپول بدیم اون فرد رو میتونیم خوشبخت کنیم واز مشکلاتش جلوگیری کنیم فارغ ازاینکه اون فرد با باورها و فرکانس هاش زندگیش رو خلق کرده هرجوری که زندگیش هست خودش خلق کرده اگر در اوج ثروت هست یا در اوج فقر ما نمیتونیم مدار اون فرد رو تغییر بدیم و تاثیری توی زندگیش داشته باشیم
مثلا ما بیایم وکلی پول به یک فرد فقیر ببخشیم مطمئنا چون ظرفش اماده ی دریافت نیست و درمدار ثروت نیست اون پول رو از دست میده و ما نمیتونیم تاثیری توی زندگی کسی داشته باشیم
دومین مسئله ازهمون باوری میاد که یکی از پاشنه های آشیل خود من هم بوده که خیلی بهتر شدم اما خیلی بیشتر باید روش کاربکنم
این باور که با ثروتمند شدن آدم های بدی میشیم یا کلا ثروتمند ها آدماس بدین و میایم میگیم خدایا توبه من ثروت بده من قول میدم این کارای خوب رو انجام بدم قول میدم آدم بدی نشم قول میدم کارای بد نکنم گناه کار نشم خلافکار نشم چون باورداریم ثروت مند شدن گناهکار شدنه خلاف کردنه بی خدا شدنه
چون باورداریم ثروت مارو از خدا دور میکنه بعد میایم بایه استرسی میگیم خدایا من قول میدم آدم بدی نشم توفقط بهم ثروت بده من اینکارو اینکارو اینکاره خوب و انجام میدم
یه دیدگاه دیگه ای که هست نگاه انسانی به خدا داشتن هست که انگار خدا یه آدمه که داره به حرف ما گوش میده که ما بهش میگیم خدایا بهم ثروت بده تامن اینکارارو بکنم که اون دلش بسوزه یا مهربونی کنه و به ما اعتمادکنه واین ثروت رو به ما داره فارغ ازاینکه خداوندیه سیستمه طبق قانونش عمل میکنه باورها و فرکانس ها و کانون توجه تو زندگیت رو ثروتت رومیسازه نه حرفی که میزنی
واین باز دیدگاه انسانی به خداهست که ما باید سعی کنیم تغییرش بدیم و دیدمون به سیستمی بودن خدا وقوانینش باشه وبرای گرفتن نتایج دلخواه تمرکزمون روی ساختن باورهامون باشه
من این باورهارو توی این دیدگاه پیداکردم امیدوارم که مفید بوده باشه
عاشقتم استاد😍❤