شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 24

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محسن محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3325 روز

    سلام استاد عزیز

    در پاسخ به سوال مطرح شده در این بخش

    مهمترین باور منفی که میخاستم در انتها بهش اشاره کنم رو اول میگم (تو خودت رو هنوز لایق اون درخاستت نمیدونی و میگی به من عطا کن تا ببخشمش ?)

    بعد اگر قراره بخششیم کنیم ما برای خودمونه از روی خود خواهی خودمونه نه ابزاری برای معامله با خدا و

    اینکه تو خودت به در خاست خودت ایمان نداری چراکه اگر ایمان داشتی خدا اگر میده خب به هرکه بخواد از هزاران دست خودش میده نیازی به تو نداره . بعد داری به خدا رشوه میدی که چیزی دریافت کنی ؟

    و در انتها تشکر میکنم ازت استاد عزیز من قبل از هر کتاب و بسته ی آموزشی با مطالب و فایل های شما آشنا شدم مطالبتون عالی و هروقت ذهن چموش و باور های قدیم من رو میاد کافیه کمی محصول ثروت یک رو گوش کنم باز ذهن سرکشم رام و در این مسیر قرار میگیره . آرزوی ثروت روز افزون برات دارم که لایق بهترین ها هستی ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    معین آسایش گفته:
    مدت عضویت: 3100 روز

    با سلام خدمت خانواده گروه تحقیقاتی عباسمنش و عزیزانی که این متن رو میخونند. خیلی واسه خودم این سوال جالب بود چون که دقیقا من هم همیشه همین درخواست رو میکردم از خدا یعنی میگفتم خدا تو به من اینقدر پول بده منم نیت میکنم همچین کار خیری رو انجام بدم ولی هیچ موقع به این طرز فکرم توجه نکرده بودم یعنی فکر نمیکردم که این طرز فکر مشکلی داره ولی الان متوجه اشتباه در طرز فکر و باورم شدم. من فکر میکنم که مشکل در باور ارزشمندی هست یعنی من خودم رو اونقدر ارزشمند نمیبینم که خدا بخواد همینجوری به من ثروت بده و باید در قبال کاری ثروت رو از خدا بخوام و باور اشتباه دیگری هم که دارم این هست که خدا را به عنوان خدایی که بی حساب روزی میده باور ندارم خدا را به عنوان خدای رحمان، خدایی که بسیار بخشنده هست، خدایی که بی نهایت مهربانه و خدایی که بی قید و شرط عاشقمه باور ندارم

    با تشکر از فایل خوب استاد عباسمنش که باعث شد من این مشکل رو در خودم پیدا کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    داریوش گفته:
    مدت عضویت: 3202 روز

    با سلام و بهروزی

    امیدوارم بتوانم منظورم را بیان کنم

    در مورد ترمز یا کد مخرب که گفته شد بنظر من یکی از انها گروکشی از پروردگار است بدین معنی که اکثر مردم باور ندارند که پروردگار اولا میتواند و دوم اینکه انجام میدهد هرانچه که ما میخواهیم

    و بخاطر همین عدم اطمینان به انجام ان خواسته میگویند اگر اتفاق افتاد منم انجام میدهم

    دقیقا مثل نذر کردنهایی که عمومیت دارد و معمولا میگویند من نذر میکنم ان هزینه را انجام دهم اگر فلان خواسته من انجام شود و در واقع برای (پروردگار شرط نمیگذارند بلکه برای خودشان شرط میگذارند) و تضمین میکنند که به توانایی و بخشندگی پروردگار و فراوانی شک دارند پس واضح است که وقتی کسی به وجود چیزی مطمئن نیست قطعا عملکرد و نتیجه مثبتی هم نخواهد گرفت

    ترمز دوم.. اینکه اگر شخصی بخشنده باشد و در کار خیر بخواهد اقدامی بکند نیاز نیست که ثروت مشخصی داشته باشد تا انچنان باشد شخص بخشنده در هر موقعیتی میتواند بخشنده باشد اصلا لزومی ندارد که حتما پول ببخشد میتواند بشکلهای دیگری به دیگران کمک کند و چون باور بخشندگی در وجودش هست جهان شرایط و توان بیشتر بخشیدن را برایش فراهم میاورد پس میشود نتیجه گرفت که کسی که اینچنین شرطی میگذارد میخواهد(قانون را دور بزند)و این غیر ممکن است چون با این شرط دارد سر خودش کلاه میگذارد پس خواسته اش به او نمیرسد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  4. -
    حسن شاه بزاز گفته:
    مدت عضویت: 3620 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان

    موانعی رو که به نظرم می رسه عرض می کنم خدمتتون:

    1-من اگر قصد کار خیر دارم با هر درآمدی می تونم در وسع خودم ببخشم و نزد خدای مهربانم کم و زیاد مهم نیست بلکه نیت آدم و همت آدم مهمه که وقتی که خودت کم داری ، باز هم می بخشی.

    2-به نظر افرادی که این افکار رو دارن، کار معنوی یعنی صدقه دادن و بیمارستان ساختن !!، در حالیکه خود ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست و هیچ کار خیری بهتر از این نیست که ثروتمند باشی حتی اگر نبخشی چون با ثروتمند شدن تو خیلی ها به فکر تغییر می افتن .

    3-آخرین موردی که می خوام بگم اینه که این افراد می خواهند به خدا رشوه بدن ، فکر میکنن وقتی بگن ما میخواهیم کار خیر بکنیم اونوقت خدا از خود بیخود میشه و ثروت به اونها میده.(چقدر زشت)

    آرزوی موفقیت برای خودم و شما دارم

    شب همه خوش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    نعیمه سبزچمنی گفته:
    مدت عضویت: 3454 روز

    سلام بر همگی

    به نظر من کد های مخرب زیر وجود دارد

    ۱. پاسخ خداوند همواره مثبت نیست با شروطی پاسخ میده

    اونم اینکه پول یک قسمتش حتما ببخشیم یعنی خدا بفهمه که ما ادم خوبه هستیم بعد میده که بنظر به علت وجود احساس گناه در فرد هست

    ۲. نمیشه به راه طبیعی ثروتمند بشم (عدم لیاقت)مگر با درخواست اینجوری از خداوند

    ۳. نعمت داده نمیشود اگر همش برای خودت خرج کنی

    (فقط خود را دیدن و حواسشون به دیگران نبودن

    اینکه ما مسئول فقر یا ثروت دیگران هستیم)

    ۳. خداوند ثروت به همه نمیده

    ثروت داده نمیشود مگر تا وقتی که در خواست اینجوری بدی (وجود روش یا روش های خاص برای ثروتمند شدن

    وجود یک راز و سری )

    در پناه خداوند موفق باشید

    من با جواب به این سوال فهمیدم چه ترمزهایی دارم و خبر ندارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  6. -
    امیر غفاری گفته:
    مدت عضویت: 3851 روز

    سلام

    وقت بخیرو شادی

    درخواست سه مرحله داره

    مرحله اول: از خدا درخواست کنیم

    مرحله دوم:پاسخ خداوند همیشه مثبته

    مرحله سوم: احساس خوبی داشته باشیم به خواستمون میرسیم

    ترمزها ذهنی، باورهای نادرست:

    خدا منو دوست نداره

    ثروت زیاد نیست

    خدا ثروتمندهارو دوست نداره

    وظیفه دولت و پدر مادره که به من ثروت بدن نه خدا

    من زندگی خودمو خلق نمیکنم

    فقیرها خوشبختر هستن

    بدست آوردن پول آسان نیست

    پول مهم نیست

    فرصت برای ثروتمند شدن زیاد نیست

    ثروتمندها آدمهای خوبی نیستن

    فقط از راه نادرست میشه ثروتمند بشی

    ثروتمند بشم مغرور میشم

    فقط از طریق قرعه کشی میشه ثروتمند بشیم

    اگه ثروتمند بشم زندگیم از هم میپاشه

    خدا فقط به خارجی ها ثروت میده ما که ایرانی هستیم

    خدا فقط به اونایی که تحصیلات بالایی دارن ثروت میده

    تلاش فیزیکی داشته باشم خدا ثروت بیشتری میده

    ثروتمند بشم خدارو فراموش میکنم

    اگه یه نفر ثروتمند بشه دیگران نمیتونن ثروتمند بشن

    پول برای من خوشبختی نمیاره

    هرکه بامش بیش برفش بیشتر

    اگه ثروتمند بشم دل کندنم از دنیا راحت نیست

    اگه ثروتمند بشم ولخرج میشم

    اگه ثروتمند بشم دیگران میگن از راه نادرست بدست اوردم

    اگه ثروتمند بشم به فقرا توجهی نمیکنم

    اگه ثروتمند بشم نزدیکانم از من درخواست پول میکنن

    شایسته ثروت نیستم

    انسانیت و معرفت از ثروت بهترن

    اگه ثروتمند بشم چشمم میزنن

    ثروتمند بشم حس خوبی ندارم پول خرج کنم

    ثروتمند بشم دولت از من مالیات میگیره

    اگه ثروتمند بشن ممکنه من یا افراد خانواده منو به خاطر پول بدزدن

    اگه ثروتمند بشم به خاطر پولم با من دوست میشن

    اگه این باورهایی که در بالا بهشون اشاره کردمو داشته باشیم احساس خوبی نخواهیم داشت و در نتیجه به خواسته هامون نمیرسیم.

    در پناه الله یکتا، شاد، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      سیمین منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1018 روز

      به نام الله یکتا

      سلام به همه ی عزیزان

      امیر آقای عزیز واقعا ممنونم از شما بابت کامنت زیبا و کامل و کارسازتون ، چه باورهایی رو اشاره کرده بودین که من داشتم و اصلا حواسم بهشون نبود

      من همین حالا فایل توضیحات احساس لیاقت رو دیدم توضیحات تکمیلی رو‌خوندم که استاد عزیز سوالاتی رو پرسیده بودن که واقعااا زد زیر خاکستر انبوهی که در وجودم پرشده بود و روی جواهر ارزشمند احساس لیاقت درونی رو پوشانده بود و حالا هم کامنت شما

      ومن حالا فقط دارم فکر میکنم و از خدا کمک می‌خوام که چه کار کنم ، چون همه ی علت ناکامی‌های من فقط به خاطر باورها و البته احساس عدم لیاقت من هست

      خدا به همه ی ما کمک کنه تا در این مسیر روشن با موفقیت کامل گام برداریم و گندآبهای درونمون رو پیدا کنیم و بالایه روبی به دریاچه ای زیبا و با آبی شیرین و پر نعمت مثل دریاچه ی استاد عزیزتر از جانم در پارادایس زیبا تبدیلش کنیم

      من که خیلی به چالش کشیده شدم و خیلی در حال تمرکزم ،به امید هدایت الله یکتا

      ممنون از استاد عزیز و همه ی دوستان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سمیه مصطفائی گفته:
    مدت عضویت: 3580 روز

    سلام به عباسمنشی های عزیز ???

    من هم گاهی شاید از این قرار دادها با خداوند داشتم الان ک این سوال مطرح شد یاد حرف های که از استاد بارها شنیدم افتادم ؛

    استاد جان فکر میکنم یکی از اشتباهات ما این باشه که فکر میکنیم در جایگاهی هستیم که میتونیم به دیگران کمک کنیم در حالیکه اگر ما پولی رو به فردی ببخشیم با این نیت ک اونو نجات بدیم تاثیر مثبتی نه برای خود ما داره و نه اینکه میتونیم کسی رو از بدبختی نجات بدیم،

    در واقع بخشش از جانب ما با این نیت باید باشه که این درصد که می بخشیم متعلق به خود ما نیست و سهمی هست ک از مال ما باید خارج بشه تا جا برای ثروت بیشتر باز بشه نه اینکه من میتونم به دیگران کمک کنم

    و احتمالا دچار یه شرک خفی هم میشیم که فکر میکنیم غیر از خدا کسی میتونه با مقداری پول به دیگران کمک کنه و زندگی دیگران رو متحول کنه

    و هم اینکه هر شخصی خودش مسئول تمام اتفاقات که براش رخ میده و تا خودش نپذیره این موضوع رو و نخواد که تغییر کنه تلاش ما برای اون تاثیری نداره و احتمالا اگه اصرار به این قضیه داشته باشیم خودمون هم وارد مدار اون شخص میشیم و اتفاقات مشابه اون رو تجربه میکنیم و از مسیر اصلی خودمون دور میشیم‌..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      سما حسامی فر گفته:
      مدت عضویت: 2418 روز

      سلام عزیزم سپاسگذارم از این دیدگاه عالیتون

      به نظرم میشه اینو هم درنظر گرفت که بابخشیدن این پول یا یه کمک رسانی به دیگران اینطور تصور کنیم که اون لحظه خدا مارو به عنوان دستی از دستهای خداییش فرستاده که به اون فرد کمک کنیم.چون اون لحظه اون شخص درمقابل کا ظاهر نمیشد.من غالبا همین تصورو دارم و خدارو شکر گذاری میکنم که از طریقی عالی درجایی دیگه بهم کمک میکنه.

      امیدوارم فرکانسی که فرستادم تا به اینجا دزست باشه اگر اشتباه هست ممنون و سپاسگذار هستم که راهنمایی ام کنید

      چون تازه دارم باورهامو تغییر و اصلاح میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    احد نوری زاده گفته:
    مدت عضویت: 3188 روز

    سلام استاد.

    به نظر من انسان باید ثروت و سلامتی و خوشبختی را باید برای خودش طلب کند و این دیدگاه اشتباهی است که من میخواهم به کسی(خانواده یا دیگران ) کمک کنم چون به خدا میگی تو توی زندگی اون کاره ای نیستی من میتونم کمکش کنم چون تویی وجود ندارد فقط الله است که وجود دارد و میتواند باعث ثروت و سلامتی و خوشبختی هر کسی شود میشه برای کسی طلب ثروت و موفقیت از خدا کرد یعنی دعا کنیم ولی فکر نکنم دعای ما اثر بخش باشد مگر خودش به اون مدار برسد.

    اون مثال همیشگی شما دنیا مثل سلف سرویسه هر کی هر چیزی میتونه بخوره اگه کسی چیزی نخوره و با حسرت به غذای دیگران نگاه کنه کسانی که توی اون رستوران هستند هیچ وقت دلش به حال اونا نمیسوزه بلکه میگه غذا میخوای برو هر چی دلت میخواد برو بردار بخور.

    پس اولین ترمز میتونه این باشه که اگر من با استفاده از ثروتم به کسی میتونم کمک کنم پس یه ثروتمند دیگه ای میتونه به من کمک کنه پس همیشه انتظار کمک از دیگران دارم و خدا را به عنوان تنها منبع ثروت فراموش کردم.

    و اگر کسی از خدا این درخواست رو داره که خدایا به من ثروت بده من به دیگران بدم احتمالا دنبال تایید مردم هستش که ببین طرف چه آدم بزرگ و بخشنده و مهربانیه که به همه داره کمک میکنه یعنی در واقع میخواد نقش خدا را در این داستان کم رنگتر کنه و اسم خودش رو ببره بالا که من بودم برای فلانی این کارو کردم.

    ترمز دوم میتونه این باشه که من باید ثروتمند شوم تا مورد تایید دیگران قرار بگیرم و در نظر آنها باید خوب دیده شوم و برای خودت سبک شخصی نداشته باشی .

    چیزی که به ذهن من میرسه ایناست.

    در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    مهدی عابدینی گفته:
    مدت عضویت: 3592 روز

    با سلام خدمت همه دوستان عزیز و استاد عباس منش گل

    اولین مانع این دیدگاه اینکه اعتماد به نفس نداریم که ثروت رو برای آسایش و رفاه خودمون میخواسته باشیم و این باور رو داریم که اگه به خدا همچی حرفی بزنیم خدا دلش به حال ما میسوزه و میگه باشه بیا اینم ثروت!!!!در حالیکه ااصلا قانون اینجوری عمل نمیکنه،ثروت یا هر خواسته دیگه ای که داشته باشیم فقط و فقط زمانی بهش میرسیم که باور های خوب نسبت به داشتن اون خواسته رو در خودمون ایجاد کنیم.یعنی بگیم من ثروت رو میخوام برای اینکه ثروتمند شدن بهم کمک میکنه که بهتر زندگی کنم،ثروت رو‌میخوام به خاطر اینکه حالم بهتره وقتی که ثروتمند باشم،ثروت رو‌ میخوام بخاطر اینکه خونه،ماشین بهتری میتونم داشتم،ثروت رو میخوام که بتونم به دور دنیا سفر کنم و در کل ثروت رو‌میخوام که لذت بیشتری از زندگی ببرم،حالا وقتی ثروت رو به دست آوردی میتونی یه بخشی از اون رو ببخشی.در واقع وقتی تو‌داری با خدا معامله میکنی و شرط میزاری یعنی پات رو ترمزه ،یعنی باور داری که در حالت عادی که نمیتونی ثروتمند بشی و لیاقت ثروتمند شدن رو در خودت نمیببینی و میخوای از طریق معامله با خدا به ثروت برسی!اصلا معامله کردن با خدا یعنی ترمز بعنی باور غلط یعنی اضطراب یعنی ترس یعنی شک یعنی حال بد،وقتی به خواسته ای میرسی که حالت خوب باشه و با خودت در صلح باشی .یعنی بگی خدا من ثروت رو میخوام نمیدونم چه جوری و از چه راهی میخوام بهش برسم فقط باور و اطمینان قلبی دارم که میرسم،وقتی حست خوب باشه مسیر بهت نشون داداه میشه،قدم به قدم،فقط کافی رها کنی و‌نچسبی به خواستت.نکته دیگه اینکه خدا همون چیزی رو به ما میده که ما انرژی و فرکانسشو فرستاده باشیم،اگه ما فرکانس ثروت بفرستیم ،ثروت به ما میده و اگر فرکانس فقر رو بفرستیم فقر رو‌نشونمون میده..از کجا بفهمیم چه فرکانسی میفرستیم ؟از روی احساسمون.اکه احساس شادی،آرامش ،اعتماد به نفس ،شکرگذاری و حس خوب و حال خوب داری یعنی فرکانست خوبه و برعکس اگه عصبی هستی،افسردگی داری ،کلافه هستی ،حالت خوب نیست یعنی فرکانست منفی و خلاف خواستته.خدا انرژی هستش و همون چیزی رو بهت میده که تو فرستادی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      مجید مهجور گفته:
      مدت عضویت: 3301 روز

      درود بر جناب عابدینی عزیز….از کامنت شما در دوره کشف قوانین زندگی بسیار انرژی گرفتم و باورم در مورد ثروتمند شدنم قویتر شد و اینکه در آمدتون در بیرجند در ظرف 4 سال اینقدر ترقی داشته واقعا انرژی عالی به من داد…..منم یکی از اهدافم رسیدن به درآمد 50 میلیون تومان در ماه است…..ممنون میشم اگه توی یه کامنتی حالا یا در اینجا یا در دوره کشف قوانین توضیح بدید که چه باورها و تمریناتی رو بیشتر انجام دادید و چگونه روی خودتون کار کردید که به این درآمد رسیدید خیلی ممنون میشم و خیلی بهم انگیزه میده…..اگه چنین کامنتی گذاشتید ممنون میشم در زیر همین کامنت اطلاع رسانی کنید……با تشکر……ایشالا هر روز سالم تر ثروتمند تر شاد تر و موفق تر باشید. :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 2479 روز

    سلام بر استاد عباس منش و دوستان عزیز

    من مدت زیادی هست با این سایت اشنا هستم و تعدادی از محصولات استاد رو تهیه کردم. ایمان شدیدی به قانون وحرفهای استاد داشتم . تمام روابط نا مناسبم رو کنار گذاشتم. تمام دوستانمو رو گذاشتم کنار. حتی رابطه عاطفی که به شدت طرفم رو دوست داشتم بخاطر متفاوت بودن مدارش گذاشتم کنار. از کارم استعفا دادم . درس و دانشگاهم رو رها کردم . من همه پلهای پشت سرم رو خراب کردم. هرچی که داشتم و نداشتم رو گذاشتم کنار. اما متاسفانه هیچ نتیجه ای نگرفتم. نزدیک 50 تا شرکت رفتم برای مصاحبه و کار . تو هر کدوم 1 روز 2 روز تا 20 روز کار کردم. ولی تو همشون به مشکل برخوردم. بعضی شرکتها میگفتن شرایط ممکلت فلانه نمیتونیم حقوق بدیم. بعضی شرکتها اصلا یادشون نبود با چه حقوقی با من توافق کردن. بعضی شرکتها بهم میگفتن تو خیلی سطح و هوشت بالاتر ازین کاره حیف میشی. و واقعا باهوشم و درس خوندن تو دانشگاههای اول ایران رو تجربه کردم. هرجا کار کردم همه به شدت از کارم راضی بودن و الگوی بقیه بودم. اما نتیجه نداد هیچ کدوم.اوضاع کارو درامدم همونیه که قبل از اشنایی با این قانون داشتم. اون ادمی که برای ازدواج میخواستم رو نتونستم پیدا کنم. و الان تمام ایمانم به قانون از بین رفته. تا مرز خودکشی اومدم و چندباری خواستم اقدام کنم. دیگه هیچ امید و انگیزه ای ندارم. قبل از دوره کشف قوانین زندگی، من ساعتها ذهن رو زیرو رو میکردم تا ترمزها رو پیدا کنم. و تاجایی پیش رفتم که دیدم هیچ باور بدی نمونده دیگه. حتی همون منطقی کردن باورها با استدلال رو من خیلی عالی قبل ازین دوره انجام میدادم. انقدر ک خوب رو مفهوم قانون مسلط بودم.البته از نظر خودم.

    من ایمانم رو از دست دادم. هم به خداوند هم به قانون هم به استاد. دوست دارم دوباره برگردم به این مسیر. دوستان این سوالت و ابهامات منه:

    1.در مورد ترمزها. الان استاد میگن باید ترمزها رو پیدا کنی. ازون طرف چندین بار خودشون اشاره کردن که ادمهای موفق و ثروتمند همه باورهاشون درست نیست. پس چه معنی داره که ما همه باورهامون درست باشه؟ و بگیم حتما هنوز ی ترمی مونده ک پیداش نکردم. چرااا حتی ی اب باریکه کوچولو از ی جایی برای من باز نشد تا حداقل یه درامدی داشته باشم و دستم جلوی این و اون دراز نشه؟ 2ساله دارم میگم درست میشه درست میشه. من از دوره کشف قوانین زندگی وحشت دارم حس میکنم استاد خیلی همه چیزو پیچیده وسخت کرده. قانون که خیلی سخت شده اینجوری که ایشون دارن توضیح میدن! من خودم ادم سخت گیر و دقیق هستم. ولی این دیگه اخرشه. استاد مگه قرار نبود همه چیز اسون و راحت باشه؟ این ترمزهای لعنتیو چطوری میشه پیدا کرد؟ دارم تو محسط اطرافم میگردم و دارم میبینم اون ادمایی ک خواسته های منو دارن و بدست اوردن، باورهاشون به اندازه نصف منم خوب نیست!!!

    من حس میکنم ما با ی چیز فراتر از باور سروکار داریم. باور فقط ی قسمتی از کاره. و خود استادم هنوز دقیق متوجهش نشده. ولی احتمالا تو مسیرشه و داره بهش میرسه!

    2.تویکی از فایلهای مصاحبه، استاد گفت در سنین نوجوانی ی کمد پرپول داشتم که وقتی بازش میکردی پولها همینجوری میریخت بیرون. اگر همه چی باوره، به قول خود استاد هیچ وقت باورهای درستی در مورد ثروت نداشتن. پس چطوری تو اون سن با اون باورهای اشتباه اونهمه پول بدست اورده بودن؟ اون پولا هم به قول استاد برای خرج و مخارج عروسی و اینا صرف شده و از دستشون در نرفته که بگیم چون باورهاشون اشتباه بوده پوله اومده ولی از بین رفته!!

    3.در مورد وابستگی در روابط. من خیلیا رو میشناسم که جونشون به جون هم بستس ولی راحت باهم ازدواج میکنن. خیلیارو میشناسم که وابستگی شدیدی دارن و اتفاقا زندگیشونم عالیه. اگر قانون اینکه وابسته چیزی باشی از دستش میدی، خب این چرا همدیگرو از دست نمیدن؟ یا چرا همدیگرو بدست میارن؟

    4.اصلا در مورد توحید سوال دارم. در مورد وابستگی به خدا. مگر من وخدا و همه ادمها یکی نیستیم؟ پس چه معنی داره که فقط وابسته خدا باشیم؟ خدا چه نیازی به وابستگی ما داره که چشم دیدن وابستگی ما به بقیه رو نداره؟ بابا اینجا زمینه. این دنیا، دنیای ارواح و دنیای قبل مرگ یا پس از مرگ که نیست. حالا ما اونجا وابسته خدا بودیم و فقط با خدا بودیم. چی میشه اینجا زمینی زندگی کنیم و وابسته کس دیگه ای باشیم؟ چرا اینجا هم باید اینجا مثل اون دنیا باشیم. نمیشه زمینی زندگی کنیم؟ اینهمه سخت گیری واسه چیه؟ خب من خدارو هم دارم میخوام بقیه رو هم داشته باشم. ازین همه تنهایی و بی کسی دارم زجر میکشم. خود استاد تنهای محص و بی کسی رو هیچ وقت تجربه نکرده که اگر تجربه میکرد شاید چیزای دیگه بهمون یاد میداد.از همون 20سالگی زن و زندگی و خانواده داشت. بعد جداشدنشم باز بچه داشت و بازم رابطه عاطفی.

    5.کتاب در اغوش نور رو خوندم. میگه هرکی رسالتی داشته و اومده رو کره زمین . سوال من: هدف ازون اون رسالته چی بوده؟ هدف اون هدفه چی بوده؟ دوستان متوجه سوالم میشید؟ من میگم قبول اقا جان من یهدفی داشتم که اومدم رو زمین. ولی هدفم ازهمین هدفی که خواستم بیام رو زمین چی بوده؟ میگن روح مارشد میکنه بزرگ میشیم وسیع میشیم. سوال: یعنی چی اخه ما باید روی زمین روحمون رو رشد بدیم؟؟ تو همون کتاب گفته تو اون دنیای ادمهایی رو دیده ک بعضی پرنورتر و کم نورتر بودن. یعنی این ادما بعداز زندگی تواین دنیا و نتیجه اعمالشون ، درجه نورانیتشون تغییر کرده؟ اما در همون کتاب تو ی جایی میگه: چیزی به اسم مجازات وجود نداره و هرکسی به هر شکلی که تو دنیا زندگی میکنه درنهایت روحش رشد میکنه. یعنی بدی و گناه (بع معنای همون فرکانسهای بد) نباید هیچ تاثیری داشته باشه رو ادما دیگه. و این یعنی خدا همرو موقع افرینش، یکسان نیافریده. شایدم همه رو یکسان افریده و درجه نورانیت ادما یکسان بوده و بعداز اومدنشون به زمین و رفتن بخاطر این اعمال و فرکانسهاشون درجه نورانیتشون بیشتر شده.حالا یکی ی ذره بیشتر شده و یکی خیلی بیشتر، بیشتر شده. اگر اینجوریه باز هم به تناقض میرسیم. چون تو همون کتاب گفته شده ما اگاهانه انتخاب کردیم به این دنیا بیایم و ی سری چیزا مثل زمان وکشور و پدرومادر رو خودمون انتخاب کردیم. و میگه میدونستیم چه اتفاقاتی قراره روی زمین واسمون بیفته. اگر اینجوریه و من میدونستم که خوب تو این دنیا زندگی نخواهم کرد خب نمی یومدم به این دنیا. اصلا هدف از هدف اومدن به روی زمین رو نمیفهمم. شایدم این کتاب ، همه چیش درست نیس. ولی چون یه جایی استاد معرفیش کرده بود من خوندمش. ولی خود نویسندش یه سری تضادها تو حرفاش هست. میگه من وقتی رفتم اون دنیا دیگه نمیخواستم بیام رو زمین و پیش ادمها ،انقدر که اون دنیا قشنگ بود. اما بعد اینکه به زمین برمیگرده وابسته ی بچه ای میشه که یه مدتی ازش مراقبت کرده. ادمی ک مرگ رو تجربه کرده پس چطور باز درگیری زندگی زمینی شده و واسه اون بچه بی تابی میکرده؟

    این کتاب رو چند روز پیش خوندم. چون میخواستم خودکشی کنم و میخواستم ببینم به کجا میرم و چه اتفاقاتی در انتظارمه. هنوزم تو اون فضام

    6. در مورد کتاب قران. اگر قران کتاب حقه، چرا هم گمراه میکنه هم هدایت میکنه؟ ایا کتابی ک هم گمراه گنه هم هدایت کنه ارزش سندومدرک بودن رو داره؟ایا میشه بهش اتکا کرد؟ مگر کلام خدا نباید برای همه یکسان باشه و همه رو هدایت کنه؟

    7.تو اون کتاب اغوش نور از شیطان و موجودات اون مدلی نامبرده شده که وجود داره. استاد هم به شیطان اعتقاد داره و بحثی به اسم نجواهای شیطان رو مطرح کرد تو دوره جهان بینی توحیدی. مگر کل جهان انرژی نیس و همه چیز از جنس خدا نیست؟ پس شیطان هم ی نوع انرژیه و ی قسمتی از خداست دیگه درسته؟ پس یعنی خدا ،هم الهام میکنه هم وسوسه میکنه و گاهی مغزمونو مثل مته سوراخ میکنه با نجواها؟؟؟ فایل هدف افرینش شیطان رو دیدم از قسمت ارشیو. ولی جوابی پیدا نکردم. کتابهای گفتگو با خدا رو خوندم. ولی هدف از بودنش رو درک نکردم.

    8.اقا یکی به ما بگه واسه چی اومدیم زمین. کجا قراره بریم. چطوری باید زندگی کنیم. چطوری باید ب خواسته هامون برسیم. طاهرا اموزشهای استاد واسه همه جواب نداده و خیلیا تو خیلی از مسائل گیر کردن. البته انکار نمیکنم که خیلیا نتیجه گرفتن.

    ولی الان میگم شاید همون عده ای که بیرون از سایت، بدون فهمیدن قانون و بدون اینکه همه باورهاشون خوب باشه، دارن نتیجه میگیرن، این عده هم جز همونا هستن. یعی شانسی و اتفاقی

    من اخر خطم. حالا میتونید کمک بکنید. یا نکنید و بگید وارد فرکانسش نشیم. و به قول استاد فقط مراقب خودتون و فرکانسهاتون باشید. من با این قسمت از اموزشهای استادم مخالفم ک همش میگه من من من من خدا خدا خدا خدا. هیچ جایی از محبت و دوستی صحبت نمیکنه. هیچ جایی از عشق به ادما نمیگه. مگر منو هممه ادما و خدا یکی نیستیم؟ البته بازم تضاد اینجا مطرح میشه. استاد خودش میگه من عاشق این بودم ک ب ادما کمک کنم و یکتا پرسیتو فریاد بزنم . و واس همین دوره تولید میکنن و به ما اموزش میدن. اما وقتی از گروهشون سوال میپرسی، یا بیرون از سایت با کسایی ک نتیجه گرفتن صحبت میکنی، یا پول میخوان یا میگن ما نمیخواهیم وارد فرکانس شما بشیم و جواب نمیدن.

    با یه اسم کاربری دیگه اومدم اینارو نوشتم. چون دوست ندارم یه عده بیان بگن شما دیگه چراااا. شما که اینهمه نظرات فلان و بسان میزاری از تو توقع نداشتیم!! الانم احتمالا ذهنها معطوف شده به بچه های فعال سایت که یعنی پیام کی میتونه باشه!! اینو 2خط اخرو نوشتم که فکر نکنید ی ادمی ک اصلا تو این فضاها نبوده اومده اینارو نوشته.

    با یه عالمه شوق و ذوق اومدم به این سایت و 2سال شب و روزم رو گذاشتم. انتظار نتایج انچنانیم نداشتم. حداقل یه کوچولو ایجاد میشد که انگیزه بگیرم . زندگیم همش شده نشونه نشونه نشونه. بقدری پژمرده ام که دوست دارم از دم وجود نداشته باشم. نه تنها تواین دنیا حتی تو اون دنیا و دنیاهای احتمالی دیگه. کاش اصلا با این چیزا اشنا نشده بودم. چون راحت تر میشد زندگی مشقتبار رو تحمل کرد با این دلیل که : دنیا همینه. زندگی همینه. شانسیه. حالا پیش برو. شاید واس توهم اتفاقای خوب افتاد. انقدر گفتن ک هیچ چی اتفاقی نیس وقتی میبینم قانون واسه من نتیجه نمیده میگم خب من نتونستم استفاده کنم ازش دیگه، ازون طررف که شانسی و اتفاقیم که نیس. و به این نتیجه میرسم سرمو بزارم زمین بمیرم. مثل یه استکان داغم که روش اب سرد میریزن و ترک برمیداره. کاش نیومده بوئم تویان سایت. روحم اینجوری نمیمرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سماء طاهر گفته:
      مدت عضویت: 3367 روز

      بنام یگانه ی بی همتا

      سلام الف ب پ ت ث ج ح خ عزیز و بی اعصاب سایت?

      شمانوشته ت میگه عاطفه و عشق و محبت سرت میشه دیگه ,درسته ؟

      جون یکی ازاون کسایی که بهش عاطفه داری یکم دیگه مقاومت کن !

      صادقانه بگم هرکاری کردم باورم نشد که دوسال روی قوانین و آموزش های استاد کارکردی و اوناروفهمیدی و اجراکردی و اینقدراوضاعت قمردرعقربه!?

      مگه میشه کسی حرفای استادرودرست فهمیده باشه وموحدباشه و اینقدرگرسنه و خسته باشه؟!!!!! ?

      دوست هم خانواده ی عزیز ما

      من الان خودم بادوتا بچه زیرخط فقرظاهریم ظاهرا آواره ام وبعدچندین و چندسال زندگی مشترک خونه زندگیم روهواست و خونه این و اون زندگی میکنم هرروز منتظرم روزی و خوشی و آرامش امروزمن و بچه هام رو خداوند وهاب و حکیم چطوری و باچه دستی حواله میکنه تازه باهمسرم که مسبب همه این سختی ها و تضادهاست هم هیچ مشکلی ندارم!!!! و برای هم میمیریم و یک عشقی روباهمسروبچه هام دارم تجربه میکنم که شایدبرای هیچکس قابل باورنیست (قبلا می خواستم تکه تکه ش کنم :)) ) اتفاقا فکرکنم منم حدود2ساله باسایت فوق العاده استادآشناشدم هی افتادم هی پاشدم هی افتادم هی پاشدم ولی آخرش مقاومت کردم و شیطان هفت رنگ نتونست امیدم روازم بگیره و دیگه دارم بوی ثروت همه جانبه رو یواش یواش حس میکنم که داره بهم نزدیک و نزدیکترمیشه (مثل استاد یه جایی گفته بودند بوی پول روحس میکردند )

      من قبل از ثروت مالی به ثروت روحی رسیدم وفکرمیکنم دلیل اینه که درست فهمیدم عمق حرفای استادرو!!!!!

      روشون تأمل و دقت لازم روکردم !!!!!

      شاید حرفای من بدردتون نخوره ولی بذارید حرفم روبزنم

      من فکرمیکنم 3تادلیل داره که شما بعداین مدت حضور درسایت هنوز اینقدرسختی دارید

      و پریشانید:

      1.فکرمیکنیدکه به حرفهای استادگوش دادید !!!!!!

      2. هنوزازتضادها و مشکلات زندگیتون درس لازم رو نگرفتید یعنی خواسته هاتون و تکلیفتونو باخودتون درست مشخص نکردید

      3.خداشمارو خیلی دوست داره و می خواد چیزهای خیلی بزرگی بهتون بده و شمالیاقت بیشتراز اون چیزایی که دارید براش دست و پامیزنیدرو دارید و حواستون نیست خدامی خواد بخودتون بیایید

      پیشنهادم رو تکرار میکنم جون اونکه دوستش دارید یکم بیشترمقاومت کنید و ازخودش ازخدای بزرگ و بینظیر کمک بخواهید (ماکه میدونیم خیلی ازحرفایی که نوشتید ازروی عصبانیت و فشاربوده ولی زودتر برگردید روی ریل لطفا)

      وجمله آخر مطمئن باشیدهرکه هستید برای اعضای این سایت عزیزید و عشق و مهروعاطفه در باطن تمام آموزش های استاد موج میزنه اگرکسی یاکسانی میترسند باامثال شما که اینقدررشدداشتید که الان اینجاهستید و دنبال هدایتید,صحبت کنن ازمدارو فرکانسشون بیفتن پایین مطمئن باشیدمدارشون ازشماپایین تره و خودشون حواسشون نیست

      میتونید یه نگاه بهشون بندازید و بگید :شماخوبی؟ریزمیبینمت عزیز !!!????

      ببخشید شوخی بود گفتم شایدبخندید فضای خانواده عوض بشه

      شرمنده اگرنتونستم کمک لازم رو بکنم آنچه به فکرم رسید رو درمیان گذاشتم امیدوارم به عشق خدابه خودتون شک نکنید وزودتر راه باشکوهی که درانتظارتون هست روپیداکنید و ازطی کردنش لذت ببرید و به هدفتون برسیید و دیگه اینقدرسؤالات هدف تو هدف (بر وزن شیرتو شیر ) نداشته باشید ??

      بازم ببخشید اگرمتن طولانی ولی محتوا کوتاه بود (من بعد2سال هنوز به آموزه های استاد تسلط کامل ندارم وگرنه برای کمک به شما ازاونا بیشتراستفاده میکردم و حرفام مؤثرتربود..ببخشید )

      منم مثل خیلی از اعضای دیگر خانواده صمیمی عباسمنش مطمئنم شما کم نمیارید و به امیدخدا خودتونو ازاین نجواها و وسوسه ها و ناامیدی نجات میدید

      موفق و شادوسالم و راضی باشید,دوست خوب و هم خانواده ی ما?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        باران گفته:
        مدت عضویت: 2479 روز

        عاشقتوووووووووونم من ???

        از نوشته پر از مهرتون سپاسگذارم.

        اره دارم فکر میکنم شاید من هنوز عمق اموزشهای استاد رو درک نکردم. والا به نظرم درک واقعی حتما به عمل منجر میشه. امروز یک سری از اشتباهاتم رو فهمیدم که دارم میبینم خیلی جاها به قانون عمل نکردم. یعنی نتونستم. وی چیزایی بهم گفته شده که چطوری باید عمل کنم ازین به بعد.

        ناسپاسیه بگم که هیچ نتیجه ای نگرفتم. زندگی الان من رویای 2سال پیشمه. از نظر سلامتی و خونه و زندگی و ارامش ومحیطم و خیلی چیزای دیگه.

        ولی متاسفانه این مدت انقدر بهم فشار اومده از نظر مالی که یهو ترکیدم. بارها و بارها میترکم. حالمو خوب میکنم میگم ازول اول شورع میکنم. اما بازم همون داستانها. همش استاد میگه برید دنبال علاقتون. نه که کارودرامد نباشه. من خیلی مقاومت کردم که سرکار الکی نرم مثل سابق. و سر یه کار درست حسابی برم که بهش علاقه داشته باشم و درامد خوبیم داشته باشم. همش میگم صبر کن صبرکن خودت رو درگیر کار الکی نکن بزار درست میشه. کاری که میخوای اوکی میشه. ولی به این نتیجه رسیدم الان دیگه سرهرکاری شده برمممممم و ی درامد الکی طوری داشته باشم تا یکم فضای ذهنم عوض شه. حس میکنم توی یه تله گیر کردم و هی دارم دور خودم میچرخم. اتفاقاااا توهمین چند روزه که همه چیو رها کردم چندتا کار پیش اومدن که 2تاش تقریبا اوکی شده و دقیقا تو همون مدلاییه که من قبلا میخواستم ولی هیچ ایده ای نداشتم. الان میترسم ذوق کنم ،یهو اینام نشن ??????

        نمیدونم بخاطر توجه و فضای ذهنیمه که اینجوری میشه. یا باور اشتباهی دارم هنوز. نمیدونم

        ولی از نوشتتون خیلی انرژی گرفتم. خداروشکر دوستایی مثل شما دارم اینجا. ممنونم ازتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          مریم یوسفی گفته:
          مدت عضویت: 2944 روز

          سلام دوست عزیز

          خوشحالم ک حالتون بهتره. نمیدونم از کجا و چطور شروع کنم. فقط احساس میکنم ک شما یه کم عجول هستید و فک میکنم اینکه چند سال عضو سایت هستید مهم نیست مهم اینه ک چقدر خوب اموزه های استاد رو خوب گوش کنیم و بکار بگیریم و تصمیم جدی برای تغییر زندگیمون داشته باشیم اونوقت خود بخود هدایت میشیم و این مستلزم اینه ک تکاملمون و طی کنیم . میدونید داستان مثل چی میمونه؟ یادمه مدرسه ک میرفتیم بعضی بچه ها با یه بار خوندن درس و میفهمیدن و درک میکردن و بعضیها با 4 بار خوندن و یا بیشتر.

          به شخصه بیش از یه ساله ک عضو سایتم و تقریبا هر روز چه فایلهای رایگان و بعضی فایلهایی ک خریدم رو گوش میکردم ولی میشه گفت بی هدف. در کل ادمی بودم ک همه من و به مثبت اندیشی و شاد میشناختن بعدش در طی این یکسال ک تغییرات چشمگیر دوستان رو دیدم به این فکر افتادم ک منم اون زندگی رویایی رو برا خودم رقم بزنم این بود ک از تیر ماه نشستم از اولین کامنت دوستان موفق در این سایت مثل دوست عزیزمون لیلا شب خیز رو مطالعه و نکته برداری میکنم ک البته هنوز تموم نشده تا ازشون به عنوان الگو استفاده کنم و همون راهی رو برم گ استاد و دوستان رفتن و همینطور تمام نظرات این فایل از اول و الان ک ب نظر شما رسیدم و خوندمش و البته کمی ناراحت شدم و اصلا هم فک نمیکنم ک با همدلی کردن با دوستانی مثل شما فرکانسم میاد پایین و بفرض هم ک بیاد دوباره میبریمش بالا . کاری نداره ک. ما در هر لحظه میتونیم زندگیمون رو رقم بزنیم. جای شما باشم اینقد سخت نمیگیرم. اطمینان دارم نعمتهای بسیاری در زندگیتون هست ک میتونید بابتشون شکر گذار باشید تا به حال خوب برسید. راجع ب از دست دادن عشق زندگی هم یه راهکار براتون دارم. البته از نظر شما از دست دادن ب حساب میاد. از نظر من موهبتی از جانب پروردگار به حساب میاد.

          اما راهکار. به شخصه فک میکنم هر کس از زندگیم بره بیرون صرفا به این دلیله ک قراره یکی دیگه جاش و بگیره و بیاد تو زندگیم ک از هر نظر بهتره و همیشه هم همینطور بوده . حالا میخواد دوست معمولی باشه یا هر کس دیگه . همیشه فک کنید هر اتفاقی ک براتون میفته بهترین اتفاقیه ک براتون افتاده شاید الان خیریتی درش نمیبینی ولی شاید چند وقت بعد ب خودت بگی چه خوب شد ک اون چیزی ک من میخواستم نشد .برای من ک همیشه اینطور بوده. در کل سخت نگیر دوست عزیز درست مثل یه برگ روی اب در اوج سبکی و ارامش خودت رو ب دستان توانمند خدا بسپار و ازش بخواه ک راه و پله پله بهت نشون بده هیچوقت انتظار نداشته باش کل راه رو ببینی. احساس میکنم خیلی قانون رو برا خودت پیجیده و سنگینش کردی . بقول شاعر : سخت گیرد زندگی بر مردمان سخت گیر. فقط شاد باش. بقول لیلا شب خیز خوب باش. فک میکنم خوب بودن به اندازه کافی کافی هست.

          این جمله اش و خیلی دوست دارم. برای همه مون شادی و عشق و سلامتی و ثروت بی پایان ارزو دارم. امیدوارم به زودی با خبرهای عالی برگردید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      لیدا شکری گفته:
      مدت عضویت: 3002 روز

      سلام دوست گرامی

      شما ادعامی کنید که فایل های استاد رو دنبال کردین ، اما مهم ترین اصل رو دقت نکردین ، استاد همیشه تاکیدشون اینه که درخواستتون رو ارائه بدین و احساس خوبی داشته باشین ، اضطراب ، نگرانی ، ناامیدی ، و حسادت نشانه ی ضعیف بودن ایمانه ، یعنی بااینکه ادعا می کنید باورهاتون خیلی درسته ، اما غرق در اظطرابین و هرروز اتفاق های بد بیشتری رو جذب می کنید

      سعی کنید نشانه هارو تایید کنید ، حتی اگر آن نشانه ها از نظر شما خیلی پیش پا افتاده بود ، نگین خب که چی ؟ اتفاقه دیگه می افته؟ تایید کنید و تحسین.

      اول کامنتتون اشاره کردین که از همه چیزتون گذشتین ، پلهای پشت سرتون رو خراب کردین ، استاد هیچ وقت نگفتن که از همه چیزتون بگذرین تا یهو از جهنم وارد بهشت بشین ، بلکه باید آرام آرام روی باورهاتون کار کنید ، به شدت مراقب ورودی های ذهنتون باشید اینکه فلانی گفت کار نیست رو نشنوید ، اینکه فلان شرکت شما رو رد کرد رو به چشم مصیبت نگاه نکنید ، تهدیدهارو تبدیل به فرصت کنید ، احساستون که خوب باشه خداوند از طریق دستهای بسیاری که روی زمین قرار داده به جاهای خوب هدایتتون می کنه به شغل بهتر ، به همسر ایده ال ، به معنویت و هرچیزی که بااحساس خوب درخواست کنید ، دریافت می کنید

      دوست عزیز ، متاسفانه یا خوشبختانه کره ی زمین برای خودش قوانین تغییر ناپذیری داره چه ما خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید.

      قصدم اصلا نصیحت کردن نیست فقط دلم می خواد یک بار دیگه قوانین رو باهم مرور کنیم اینکه گاهی فرکانستون ضعیف می شه نگران نباشید برای همه ما اتفاق می افته اما مهم اینه که توی اون احساس نمونید علاقمندیهاتون رو پیدا کنید ، موسیقی ، پیاده روی ، ورزش ، کتاب های خوب ، خوردن غذای مورد علاقه حتی گاهی خوردن یک نارنگی و استشمام بوی قشنگش ، می تونه حال آدم رو عوض کنه و دقیقا همون لحظه هست که باتمام وجود باید بگین خدایا شکرت

      دوست عزیز یکی از راههای نجات خود من نوشتن بود اگر دست به قلم خوبی دارید بنویسید به خاطر کوچکترین اتفاق های زیبا خدارو شکر کنید اون وقت می بینید که جهان داره تغییر می کنه

      در مورد روابط عاشقانه گفتین که عشقتون رو کنار گذاشتین

      تاکید استاد همیشه بر اینه که از خدا یک فرد خاص رو طلب نکنید برای خدا نسخه نپیچید شما سفارشتون رو بدین و احساس خوبتون رو حفظ کنید و ببینید خدا در مقابلش چه طوری سفارش شما رو تقدیمتون می کنه

      فراموش نکنیم که ما جلسه اول کشف قوانین زندگی یک تعهد بستیم که مسئولیت تمام اتفاق های زندگیمون رو بپذیریم

      پس همین الان از سرزنش کردن تمام آدمهای زندگیتون دست بردارید ، مخصوصا از سرزنش کردن خودتون !

      خودتون رو بپذیرید و دوست داشته باشید ، خودتون رو باتمام کمبودها و اشتباهاتتون دوست داشته باشید فراموش نکنید از شما فقط یک نمونه در این جهان هست ، پس به خودتون ارزش قائل بشید.

      شما کدوم آدم شاکی ، منتقد غرغرو رو سراغ دارید که از زندگیش راضی باشه ، که ارامش داشته باشه

      فراموش نکنید که در گورستانها میلیون ها نفر خوابیده اند که شاید حاضر بودند تمام دارایی شون بدهند تا بلکه یک روز بیشتر زنده بمانند

      از زندگیتون لذت ببرید

      خداوند یارو یاورتون

      موفق باشید ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سماء طاهر گفته:
        مدت عضویت: 3367 روز

        بنام خدای بی شریک

        سلام

        الف ب پ ت عزیز

        خداراشکرکه بهترید

        جواب و یادآوری های لیداخانم خیلی عالی بود لطفا دریافتش کن

        بنظرمنم شما این قسمتِ درساتونو که اصل و اساسِ قانونیه که استاد می خواد هرجورشده بالاخره یادمون بده رو فراموش کردید دوست عزیز !

        منظورم این فرموله که بالاخره:

        اتفاقات خوب =احساس خوب

        یعنی بعداز ارسال پیامِ درخواست خودتون به خداوندکریم, بزرگترین وظیفه ی شمابرای رسیدن به هرخواسته ای, نگه داشتن خودتون در احساس خوبه !

        شما هی روباورات کارکنی ولی نتونی احساست رو خوب نگه داری فایده نداره!

        هراتفاقی افتاد طوری بهش نگاه کن که بتونی یه حس خوب ازش بیرون بیاری و حالت بدشد اشکال نداره ولی فوری یه تکونی به خودت بده و بگو: نه! اینا مهم نیست و نباید اعتناکنم!

        و بقول لیدای عزیز دنبال نشانه های هرچندکوچک تو هراتفاقی بگرد و براش سپاسگزاری کن

        هروقت هم خیلی احساس تنهایی و خستگی کردید ازاین ورد جادویی! ?استاد عزیزمون استفاده کنید که :

        خداوندهمه چیز میشود

        همه کس را

        بشرط ایمان!

        بشرط پاکی دل !

        چندبارتکرارکنیدو هدایت بخواهید..خیلی انرژی میده

        ان شاءالله سوء تفاهم هایی که باخدای بی نیاز و وهاب و بزرگ داریدهم برطرف میشه

        درپناه رب و پروردگار بی شریک, موفق و شاد و پرانرژی باشیددوست عزیز

        قانونِ

        مقدارلازم احساس خوب =اتفاقات خوب

        رو هم گوشواره کنید بندازیدگوشتون تاهیچوقت یادتون نره

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        باران گفته:
        مدت عضویت: 2479 روز

        خانم شکری من حرفای قشنگ قشنگی که هممون بارها از استاد تو دوره های مختلف شنیدیم، نخاستم. من تعدادی سوال مطرح کردم و دنبال جواب اونها بودم

        قانون رو همه بلدن. نیازی ب مرور دوبارش نیس ک میگین بیاین باهم مرور کنیم… ههههههههه

        من دنبال جواب سوالتم هستم. نه حرفای تکراری قشنگ قشنگ .

        شما از کجا میدونید من غرقه در اضطرابم؟ از کجا واس من حکم صادر میکنید؟ من نوشتم بارها و بارها پامیشم ازاول شورع میکنم احساسم رو خوب میکنم و شروع میکنم ب کار کردن اما بازم همون اتفاقات میفته… این کجاش نشون میده من اضطراب دارم؟ من دیگه به بیخیالی معروف شدم و همه میگن چرا اون ادم سابق نیستی که همش تلاش میکردی و میدوئیدی….اضطراب دارم !!! هههههه

        بدم میاد ازین سطحی بودن بعضیا ک با به کلمه با یه جمله واسه خودشون میدوزن و میبرن و فکر میکنن دیگه علامه دهرن..هههههه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      داریوش مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3993 روز

      سلام دوست عزیز

      وسلام به استاد عباسمنش و تک تک دوستان گرامی

      روی سخنم با استاد عباسمنش عزیز و با اخلاص هست .

      نوشته های دوستمان دقیق نمی دونم ولی ، فکر می کنم مساله تعداد قابل توجهی از دوستان است که عضو سایت یا سایت های مشابه دیگر هستند. من هم درحدود چهار سال است که عضو هستم. و انصافا از آموزه ها و مطالب ارائه شده توسط شما استفاده کردم (چون برام واقعا دلنشینه)و بطور متوسط در طول شبانه روز در حدود حداقل چهار ساعت از محصولات رایگان و مبلغ دار سایت استفاده می کنم .

      بازم تاکید می کنم محصولات واقعا ارزشمند و دلنشین هستن (براشون زحمت کشیده شده) و تقریبا تمامش رو من خریدم ،

      من اینقد به ای آموزه ها گوش می کنم ، چه در خونه با تلویزیون و لب تاب ،در اداره با هدفون و همینطور در ماشین، که صدای همسرم در اومده (البته رعایت حالشون رو دارم). وتا حالا هم دلم نیومده انتقادی کنم. وحالاهم قصدم انتقاد نیست.

      ولی انگار (بنظرم میاد)این وسط یه حلقه گم شده ای شاید باشه . دلم گفت منم اینارو بنویسم.

      من هم تا حالا پیشرفت خاصی نکردم. فقط آرامشم کمی بیشتر شده .

      و واقعا تبریک می گم به کسانی که تونستند ازاین آموزه های عالی و متفاوت ، نتیجه های عالی بگیرن .

      اینم بگم همینجوری دارم به دوره ها و آموزش ها گوش می کنم.

      با تشکر از استاد و دست اندرکاران این سایت وزین ، و آرزوی سربلندی برای تمامی دوستان

      داریوش از شیراز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سماء طاهر گفته:
        مدت عضویت: 3367 روز

        سلام

        ببخشید من ازخواندن مطالب دوستان عزیز یه نکته به ذهنم آمد

        دوستانی که بعدمدت طولانی کارروی باوراشون نتایج راضی کننده ای نمیگیرند توجه کنند

        ببینید طبق آموزه های استاد وقتی شماساخت یه باور خوب و قدرتمندکننده رو درخودتون شروع می کنید انگار یه بذر دلخواه رو داخل خاک می کارید(نه اینکه زودیک محصول رومیسازیدوتموم میشه )

        شما یه وظیفه دارید و اونم اینه که ازاین بذر مراقبتای لازم روبکنید مثل دادن آب و نورکافی و کود و اینا.. تا رشد کنه و یه روز جوانه بزنه و بالاخره ثمر بده !

        اون مراقبتها برای تقویت باور(بذر)که تقویت ایمان وکنترل ورودی های ذهنه !

        حالا یه نشونه هست که این بذرشما داره ریشه میده اون چی بود ؟

        بله ….حس خوب !

        حس خوب نشون میده بذرتون زنده ست و داره ریشه میده

        بعد گذشت زمانِ لازمِ ماندن درحس خوب (طی تکامل ) ,کم کم جوانه ها خودشونو نشون میدن(ایده ها الهام میشن) وقتی بیشترازجوانه ها مراقبت میکنید(ضمن تقویت ایمان و سپاسگزاری و کنترل ذهن ,به ایده ها هم عمل می کنید ) کم کم رشدمیکنه تااااااا…بالاخره به میوه میرسید !

        وقتی شما به ایده ها عمل می کنید هی رشدتون بیشتروبیشترمیشه و به هدف و میوه موردنظرتون نزدیک و نزدیکترمیشید

        اما

        چرا برای بعضی اینقدر طول میکشه که صداشون درمیاد و یجورایی خسته وناامیدمیشن وشک کردند؟

        بنظرمن یا

        1_بذرتون ایراد داره و خدای نکرده واقعادرست رسیدگی نکردید وبعدیه مدتی خشک شده و اصلادیگه قابلیت رشدروازدست داده(نشونش کمرنگ و کمرنگ ترشدن حس خوبمونه) وتاآخرعمرتونم منتظربمونیددیگه فایده ای نداره وجوانه ای سرازخاک درنمیاره و دوباره باید بکارید و مراقبت کنید

        یااینکه

        2_ خیلی بذرتون جون داره ,و ریشه داره اون زیر بزرگتروقویترمیشه و محصول عالی و متفاوتی در راهه و به زمان انتظاروصبرو مراقبت بیشتری نیازه!

        که البته نشونه محکم و مهم رشدریشه اینه که حالمون خوب میشه حالمون خوبتروخوبترمیشه

        پس اگه زمان زیادی گذشته و حالتونم اینقدرخوب نیست که به خودتون و راهتون شک نکنید بنظرم به گزینه 1 مشکوک بشوید وزودتربفکرچاره و کاشت مجدد بذرهای سالم باشید

        ببخشید این نتیجه من ازدرس های استاد بود که الان بذهنم رسیدگفتم شاید کمکی بکنه و مفیدباشه

        دوستانی که متن رو می خونن اگر اشتباهی دراون دیدید لطفاتذکربدید دراشتباه باقی نمانم

        ممنون

        باآرزوی موفقیت درکاشت,داشت و برداشت برای همه ی دوستان عزیز :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      داریوش گفته:
      مدت عضویت: 3202 روز

      با سلام

      عرض ادب به همه کسانی که میخوان بهتر زندگی کنند

      دوستان پاسخهای زیبایی رو عنوان کردند والبته

      من قصدم صرفااز نوشتن این مطالب پاسخ به شما نیست بلکه پیدا کردنه راهی بهتر برای خودمه

      چون( کلمات نمی اموزند بلکه این تجربه زندگیه که اموزش میده)

      1..چه کسی گفته من باید تمام پلهارو خراب کنم این بنوعی ناشگری از داشنه هاست و کفران نعمته

      اگر من قانون فرکانس میشناسم چه کسی گفته من هستم که باید تشخیص بدم کسی رو دوستش دارم توی فرکانس من هست یا نیست اگر با من هم فرکانس باشه با من میمونه اگر نباشه خوب میره و این من تصمیم گیرنده نیستم من فقط وظیفه درخواست کردن و دریافت بهترین رو دارم نه تشخیص فرکانس دیگران و در مورد شغل و همه چیز

      2.من چطور میتونم تشخیص بدم که دو نفری که با هم ازدواج میکنند و زنگی میکنند ایا بهم وابسته هستند یا نه. اخه مگه من تمام باورهای اونهارو میدونم که دارم قضاوت میکنم من فقط ظاهره قضیه رو میبینم شاید چیزهایی که از نظر من وابستگیه واقعا وابستگی نباشه و اونها فقط دلبستگی بهم داشته باشند تازه شاید کلی مشکلات داشته باشند که من نمیبینم (قضاوت کردن )

      3.این مطلب تقریبا جواب خیلی از سوالهای منو داد بدیهی ترین واقعیتیه که در تمام طول عمرم با من بود و من نمیدونستم و وقتی فهمیدم چقدر راحت شدم چقدر اروم شدم و دارم سعی میکنم که کاملا درکش کنم

      من همیشه فکر میکردم که (من هستم در مقابل جهان و جهان با تمام ادمهاش در مقابل من هستند) و باید بجنگم و من میبایست بتنهایی برای خودم ابزار و وسایل (اطلاعات و سواد و مهارت و …) و بعداز اون ازبین ادمها با سختی یار جمع کنم تا بتونم به خواسته هام برسم اما فهمیدم که من جزیی از جهانم من جزیی از یه کل هستم من عضوی (عزیز و دوست داشتنی )از یه بدنه ی خردمند و قدرتمند و هوشمند و قانونمند هستم و در اغوش (جهان .کائنات . پروردگار )هستم و ارام شدم و قدرت گرفتم .

      مثال…هیچکدام از اعضای بدن انسان برای رشد کردن به مغز التماس نمیکنند فقط میخوان و انجام میشه.اگر زخمی. وصدمه ای در هر عضوی پیدا بشه اون عضو التماس نمیکنه که ترو خدا بمن برسید فقط اطلاع (درخواست )میده و منتظر میشه کل بدن تمام تلاشش رو میکنه تا اون عضو بهبود پیدا کنه (چون مشکل یک عضو مشکل کل سیستمه

      این مباحث و فایلها بمن همه چیز دادن

      و من شاد و سپاسگزام. از اقای عباسمنش هم سپاسگزارم

      یه چیز دیگه که اقای عباسپش میگفت و تکرارش خوبه

      خیلی چیزا طبیعی برای ما انسانها

      طبیعیه که اگاه باشیم

      طبیعیه که سالم باشیم

      طبیعی که رفاه داشنه باشیم

      طبیعی درخواست کنیم

      طبیعی منتظر دریافتش باشیم

      طبیعی که شوق داشنه باشیم

      طبیعی که لذت ببریم و شاد باشیم

      طبیعی زیر سوال ببریم

      طبیعی که گسترش پیدا کنیم

      طبیعی که عشق بورزیم

      طبیعی مورد علاقه باشیم

      طبیعی که احساس خوبی داشنه باشیم

      و هر چیز دیگه غیراز اینها مقاومتیه در برابر طبیعت وجود ما

      شاد و پیروز باشید

      همیشه بیاد دارم که در اغوش پروردگاری هستم که عاشقانه مرا حمایت میکند

      مطالبی رو که الان نوشتم بخشی برداشتهای من از فایلها و درسهایی هستند که اقای عباسمنش بسیار زیبا وروان توضیح دادند و من بخاطر تمام اگاهای هایی که بمن داده میشه خوشحال سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زدکارتیست گفته:
      مدت عضویت: 2659 روز

      سلام دوست هم فرکانسی ام

      (چه فرکانس خودتان را بالا بدانید چه پایین

      من حس میکنم که با شما هم فرکانسم)

      این متن دوست هم فرکانسی دیگرم میلاد ایران نژاد است که در صفحه بعد آمده است. مجدد در اینجا کپی اش میکنم شاید مثمر ثمر باشد:

      در واقع جهان هستی آن چیزی را که میگویی نمیشنود جهان آن چیزی را که حس میکنی میشنود.خداوند قوانین خودش را دارد و مهم نیست که شما چه چیزی را می‌خواهید یا نمی‌خواهید. جهان اصلا کاری ندارد که شما این خواسته را برای چه می‌خواهید شما بر هر چی تمرکز کنید بسمت شما می آید. اگر احساس ضعیف بودن میکنید ولی صدایی در سرتان است که میگوید من قوی هستم یا من خوب هستم یا من مثیت هستم من ثروتمند هستم یا من انسان سالمی هستم و بیمار نیستم با این حال ممکن است برعکس اثر بگذارد چون هر موضوعی در واقع دو موضوع است:

      «خواسته –ناخواسته»

      بنابراین اگر احساس نمیکنید قوی هستید ولی میگویید من قوی هستم کدام بخش را فعال میکنید؟موقعی که احساس نیاز میکنید که تلاش زیادی خرج کنید معمولا تلاش میکنید که بر آن احساس منفی که واقعا دارید غلبه کنید که این تلاش و این تمرکزتان روی آن احساس منفی بصورت ارتعاشی ادامه پیدا میکند.بنابراین بجای آنکه میخواهید کار کند برعکس میشود .در واقع دارید تلاش میکنید آن جملات تاکیدی و کارها ،آن فکر منفی را جبران کند چون این فکر منفی در تضاد با این چیزی که میخواهید . کلمات شما نمیتوانند با آن جریان مخالفت کنند برای این است که حس میکنید باید بیشتر و سخت تر تلاش کنید .

      جملات تاکیدی فوق الهاده هستند ولی باید مطمئن شویم زمانی که آنها را میگوییم واقعا احساس خوبی را داریم چون

      کائنات چیزی را که شما میگویید نمیشنود ،منظور و احساس شما را میفهمد.

      اگر احساس کنید ضعیف هستید ،ولی ادعا کنید که قوی هستد و هرچه این را بیشتر فریاد بزنید جهان بیشتر مشنود که چیزی را احساس نمیکنید یا به آن باور ندارید و نمونه اش این است که دارید به سختی تلاش میکنید

      خواسته شما مهم نیست تمرکز شما مهم است. همه چیز تمرکز است.

      زدکارتیست: تنها زبان ارتباط با خدا زبان فرکانس است نه زبان فارسی یا زبان لاتین یا زبان دعا یا غیره.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      رضا طحانی گفته:
      مدت عضویت: 1283 روز

      سلام

      دوست عزیز من چند مدتی هست دارم کانتهای مربوط کشف ترمز ها میخونم و تا اینجا چقدر ترمز درونم خودم کشف کردم و خدا را شکر میکنم که چقدر مرا داره قوی میکنه

      و اینکه تا به سوالات و ابهامات شما رسیدم که میتونم بگم تا 2 ماه پیش من هم این سوالات شما را داشتم و برام مهم بود که چرا هر کاری میکنم نمیشه یا خراب میشه ولی یاد گرفتم که چیکار کنم و راهش چیست

      به این باور رسیدم که احساسات خوب = اتفاقات خوب

      این من هستم که در هر لحظه و در هر شرایطی باید حالم را خوب نگه دارم

      بقول معروف با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه

      باید با تموم وجودت بخواهی باید بهش باور داشته باشی

      بذار برات مثالی بزنم که خداوند چقدر زیبا بهم الهام کرد چون خودم از خوندن سوالات شما و جواب دوستان این ترمز را درونم کشف کردم

      اینکه منم همیشه منتظر بودم از یه راهی یه شخصی یه چیزی یه اتفاقی یه محصول آموزشی معجزه ای برام بشه و همه چیز یک شبه درست بشه

      ولی اینطوری نیست باید تکامل را درست طی کرد و وقتی تکاملت را درست طی کنی چنان کارهات تساعد رشد پیدا میکنه که انگشت به دهان میمونی

      ما همه سر کلاس درس بودیم اما چطوری موقعی که معلم داشت درس میاد حواسمون کجا بود به یاد گیری و تقویت خودمون و پابه هامون را قدرتمند کنیم یا اینکه فقط بگذرونم حالا هر چی شد

      با هر روشی که اون درس گذروندیم نوبت امتحان از چیزهایی که یاد گرفتیم میرسه و رفتن به مراحل بالاتر

      آیا شب امتحان اینقدر آماده هستیم که روز امتحان با خیال راحت امتحان را قبول بشیم به راحتی یا اینکه شب امتحان کاسه چه کنم چه کنم دستمون میگیریم و روز امتحان با خودمون بگیم ببینیم حالا چه میشه فوقش با تک ماده قبول میشیم

      حالا هم قبول شدیم آیا سال بعد که درسهای جدید که سرمنشا اونها درسهای سال قبل هست را راحت میتونیم درک کنیم و یاد بگیریم

      دقیقا این حکایت خیلی از ماها هست که این آموزشها و آگاهی ها را دنبال میکنیم و میشیم عالم بدون عمل

      ولی اگر یاد بگیرمی پله پله بریم جلو هر چیزی که یاد میگیرم تموم کمال بهش عمل کنیم اینقدر قوی و قدرتمند میشیم که فقط پیشرفت و رسیدن به خواسته هامون را بدست می آیم

      هر کجا هستید بهترینها را براتون ارزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: