شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 246
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
من متعهد به تغییر سرنوشت خود هستم
با سلام و درود فراوان خدمت همگی
دوستان مخاطب این پاسخ خود من هستم و میخاستم هر چی میاد بنویسم.
.
.
چقدر ضعیفی که برای داشتن پول قبل از اینکه به دستت برسه میخای بدی بره. چقدر لایق نمیدونی خودتو.چرا باید قول بدی به خدا.چرا؟مگه ثروت بد؟مگه خدا حاکم ظالم؟مگه من با بقیه فرقی دارم که باید برای پول داشتن اما و اگر بیارم؟ این لحن التماس یعنی چی؟اگر من با بقیه که پولدارند فرق داشتم پس عدالت خدا چی میشد؟اگر پول بد و کثیف بود پس چرا همه پیامبران و امامان داشتند؟پس مگه همشون پاک نبودند؟الگو برای ما نبودند؟ اسمشون تو قرآن نیومده که ازشون یاد بگیریم؟چرا تو مغز ما اسم پول که میاد ظلم و فساد و گناه هم میاد؟ چرا فکر میکنیم پول ما رو از خدا دور میکنه؟ پس زندگی امامان،دعاهاشون،دغدغه نداشتن درآمد و خرجی و …اینا به من میفهمونه که پول باید طبیعی توی زندگی تو باشه.
این فکرهای خرابه که نذاشته تا حالا. پس اتفاقا ثروت منو کامل میکنه.بهشتی میکنه.معنوی میکنه.از گناه دورم میکنه.
راه الگوهای ما طبیعی بوده که خدا بوده ثروت بوده سپاسگذاری بوده تواضع بوده مهربانی بوده توکل بوده شادی بوده خوشبختی بوده ایمان به آخرت بوده کار های شایسته بوده و بخشش بوده عبادت به معنای واقعی بوده که معجزه هم باشون بوده میگفتن بشو و میشده.
شفای مریض بوده.بردن در جنگ بوده
و هزار تا نکته دیگ که میشه بنویسی.
پس ثروتمند شدن معنوی ترین و خداپسندانه ترین کار در این جهانه…
خدایا ازت میخام در این راه مقدس به هممون کمک کنی.سپاس از دوستان
انگار این همه مدت توی سایت هیچ کاری نکرده بودم، تازه ترمز های جدیدی پیدا کردم که منو برد به ریشه های اون در دوران کودکی ، من اول اون فایل پاسخ به این مسابقه رو دیدم و به تبع اون اومدم این یکی فایل رو پیدا کردم .
من همیشه از زمان کودکی شرط های زیادی رو برام تعیین میکردن که در صورت رسیدن به این سطح این جایزه رو دریافت خواهی کرد و الان ذهنم یه جوری شبیه فیلمهای سینمایی فلاشبک زد به گذشته و دوران کودکی …
خیلی از شرط ها بالاتر از سطح توانم بود، خیلی از شرط ها بدون راهنمایی بود ، خیلی از شرط ها در کنارش ترس و تهدید از شکست هم وجود داشت ،حتی خیلی از شرط ها جایزه که نداشت هیچی ، در صورت شکست خوردن تنبیه داشت …
در کنار همه این شرط ها ، چاشنی تحقیر و مقایسه و سرزنش کردن هم اضافه کنید 😢👆الان چرا من باید لیاقت کنم برای رسیدن به خواسته هام …؟
سلام به دوستان گلم
من نمیخواستم کامنت بذارم چون فکر میکردم من این ترمز رو ندارم ولی با خوندن خیلی از کامنتا، دیدم ترمز های ریزه دیگه ای توی این ترمز پیدا میشه.اکثرا درست گفتن در مورد عدم لیاقت و شرط و کمبود و ….
منم اول فکر کردم خب واقعا مسخرس که آدم بخواد به خدا مثل یه بچه رشوه بده
میدونین،،،استاد میخواد ریزه ترمزهامون بیرون کشیده بشه و هیچی به اندازه اینجور چالشها کمک نمیکنه
من یه ترمز خیلی مهم پیدا کردم از خودم
من خیلی وقتها توی شرایط مختلف به دیگران میگفتم اگه شرایط مالیم خوب بود،،بهت پول میدادم یا فعلان کارو انجام میدادم برات،،یاوقتی اوضام خوبشد،برات فعلان کارو انجام میدم،،،
و اما ترمز من….
الان توجه کردم دیدم ته ذهنم اینه که اگه ثروتمند بشم،،همه اون آدمهای اطرافم ازم انتظار دارن….
و این باعث میشه بترسم از ثروتمند شد.دقیقا مثل مثال استاد که میگفت بعضیارو اگه یه قصر مجانی بهشون بدی،،از ترس مالیات سالانش،قبول نمیکنن.
جدا بعضی وقتا ترمزهایی پیدا میکنم که میگم این دیگه کجا بوده.
خداروشکر واسه پیداکردنش.نوشتم که شاید واسه بقیم مفید باشه..
بعضی ترمزها و باورها واقعا مثل شرک در دل مومن عین راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب،پنهانه.
سپاسگذارم ازتون استادهای خوب🌹🙏🏻
باسلام خدمت استاد عزیزم و همه ی اعضای صمیمی عباسمنش،
خداوند را سپاسگذارم بخاطر وجود همه ی شماها
از وقتی تلاش کردم که ترمزهای ذهنی ام رو شناسایی کنم تقریبا کسی از من برای امور خیریه تقاضای کمک نکرده و از همان اوایل که حدودا بیش از سه ساله که تصمیم گرفتم برای بهشت رفتن و یا رضای خدا دنبال امور خیریه نگردم نه تنها احساس بدی نداشتم بلکه حتی خیلی خیلی کمتر به سراغم اومدن برای کمک و اون یکی دوبار هم که اومدن راحت گفتم نه و هیچ احساس بدی نداشتم و کاملا خودم با این صفت در آغوش خدای مهربان احساس میکردم و خدا رو شکر کردم که تونستم این کدمخرب در ذهنم بسیار کمرنگ کنم و هربار روش کار میکنم ،زیرا به این باور رسیدم که اگر به خودم هربار کمک کنم و بزرگتر بشم طبق سفارش قرآن از سرریز یا همان ده درصد درآمدم به پدر و مادرم میرسد و تا آنها از این ده درصد بینیاز نباشند من اجازه ندارم اون ده درصد ورودی ثروتم رو به دیگران بدم و به راحتی همه کدهای مخرب کم رنگ شد و البته هراز گاهی بعضی از آنها کمی خودنمایی میکنند و من باید بازم باورهای قرآنی رو برای خودم تکرار و بازگو کنم تا قدرت باورهای ساخته شده جدیدم همواره بیش از اونا باشه.💪
بعد از قوی شدن روی این باور بارها به خودم گفتم که پدر و مادرم به پول من نیاز ندارند و ما همه بندگان یک خداییم و اگر من بهشون پرداخت میکنم برای اینکه خداوند میخواهد به من بیفزاید و ظرفم رو بزرگتر کند این باور هر بار به من قدرت بیشتری میده و هربار که از روی دلسوزی بخواهم به پدر و مادرم کمک کنم با جهادی اکبر جلوی خودم میگیرم یعنی اگر فکری به سرم بزنه که الان باید بهشون کمک کنم و اگه کمک نکنم آدم بدی هستم نزد پروردگار به خودم با تکرار و با تاکید میگم من خیلی بنده ی خوبی هستم و خداوند من دوست داره و برای اینکه این باور در من تقویت بشه همون موقع به پدرم کمک نمیکنم و پیش اومده برای اینکه به باورهای جدید قدرتمند کننده ام صحه بزارم اصلا فراموش کردم که اون کمک رو انجام بدم و چندروز بعد آگاهانه به خودم گفتم یک دهم ورودی ام میشه فلان مبلغ میدم به پدر و مادرم نه به این نگاه که اونا احتیاج دارند (حتی اگه احتیاج داشته باشند) بلکه میخوام در ورودی های ثروتم خلع ایجاد کنم تا خداوند خودش پر کنه و نشونه ای که برای خودم گذاشتم که این کار برای ایجاد خلع هست یا نه این است که نگاه نمیکنم که فلان خواهر یا برادرم هم به پدر و مادرم کمک میکنند که من هم کمک کنم؟که این رفتار خیلی متداول هست بین خانواده ها، وقتی میبینم من اصلا کاری ندارم که اعضای خانواده به پدر و مادر کمک میکنند یا نه و گاهی ممنون میشم که مادرم چیزی میخواد به من میگه میفهمم که فرکانسهام درست هست و نشونه دیگه ی این باور درست اینه که از وقتی ساختمش بطور پله به پله هربار که این باور خالص تر شده ثروت پایدارتر در زندگیم بوجود اومده و این مسیر ادامه داره .
روی این باور بیشتر کار میکنم که از روی دلسوزی مالی ببخشم زیرا رد پای احساس گناه رو در این نوع رفتار میبینم که به معنی اینست که عدالت نیست که من دارم و اون نداره پس از روی دلسوزی باید بهش کمک کنم ، بلکه باید با این نگاه که اون هم هروقت بخواد از خوان بینهایت خداوند میتواند هر چه که میخواهد بردارد احساس خوبی پیدا میکنم و این باور بهم قدرت بیشتری میده و واقعا الان این باور در من خیلی قوی شده که همه میتونن او چیزی رو که نیاز دارند رو از سلف سرویس خداوند در جهان بردارند و استفاده کنند.
خداوند رو بخاطر استاد بینظیر گل🌹و خانم شایسته عزیز بسیار تا بسیار سپاسگزارم.
خداوند رو بخاطر حضور در این خانوداه صمیمی و دوست داشتنی و دوستان عالی سپاسگذارم 🌹🙏🌹.
در پناه الله یکتا ثروتمند باشید.
بنام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم، مریم جانم و همه همسفرانم
روز صدم سفرنامه
استاد عزیزم با شنیدن و دیدن این فایل و طرح این پرسش من یاد زمانی افتادم که می خواستم کسب و کار کوچکی برای خودم راه اندازی کنم. هنوز مقدمات کار را نچیده بودم که درصدی از درآمد نداشته ام را برای کار خیر کنار گذاشتم. الان که گفتین به این سوال فکر کنین من متوجه شدم که با تقسیم درآمد احتمالی ام می خواستم به خداوند بگویم من آدم حریص و طماعی نیستم. من همه چیز را برای خودم نمی خواهم. من تک خور نیستم. من نمی دانستم که هر کس خدایی دارد و البته انقاق، بخشش، صدقه، کمک کردن یا هر چه نامش را بگذاریم برای خودش آداب و شرایطی دارد. همانطور که شما با استناد به قرآن به ما گفتین که در قرآن ذکر شده از مازاد آنچه دارید انفاق کنید نه اینکه خودتان هنوز به هیچ نرسیده اید به فکر تقسیم آن باشید.
از زاویه دیگر بخواهم به این پرسش پاسخ دهم این است که ما با انجام کار خیر می خواهیم مجوزی برای لایق بودن خودمان صادر کنیم. فراموش می کنیم که ما فی نفسه لایق هستیم چون اشرف مخلوقات و خلیفه خدا بر زمین هستیم .ولی از آنجائیکه تحت تاثیر آموزه های اشتباه بوده ایم که به ما می گفتند انسانهای ثروتمند آدمهای خوبی نیستند با وارد معامله شدن با خدا و اعلام اینکه می خواهیم با ثروت بدست آمده کار خیر کنیم، خودمان را به اصطلاح شایسته و لایق ثروت نشان دهیم. می خواستیم با این کار به خدا بگوییم ما از آن دسته ثروت مندان نخواهیم شد که به فکر کسی نیستند. شاید با این کارهای خیر می خواهیم جلوی خطاهای احتمالی بعد از ثروت مند شدن را بگیریم. خطاهایی مثل از خدا دور شدن یا خدا و بندگان نیازمندش را فراموش کردن.
اما در کنار این کدهای مخرب چه لذتی دارد وقتی به این باورها فکر می کنیم:
هرچه ثروتمندتر شوم نزد خدا محبوب تر می شوم.
خداوند بیشتر از من می خواهد ثروت مند شوم و در این راه مرا یاری خواهد کرد.
هرکس خدای رزاق را باور کند و از او بخواهد از بی شمار طریق ثروت و نعمت وارد زندگی اش می شود. به قول قرآن از جایی که گمان ندارد رزق وارد زندگی اش می شود.
ثروت مانند اکسیژن در جهان جاریست و هر کس به اندازه لیاقتی که برای خودش ایجاد کرده از آن بهره مند می شود.
و در آخر داشتم به پارادایس که هنوز شما در آن تغییرات ایجاد نکرده بودین نگاه می کردم و متوجه شدم حقیقتا الان خیلی فرق کرده است و البته بسیار بهتر شده است.
سپاسگذارم استاد عزیزم و مریم نازنین.❤️🌺
بنام خداوند هدایتگر و راهنما
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی و همه جمع صمیمی و دوست داشتنی خانواده عباسمنش
در متن سوال در نگاه اول همه چی خوب به نظر میرسد اول از همه خواستن ثروت و دوم کمک کردن ولی آنچه که باوری مخرب و ترمز ذهنی در این خواسته مشهود است شرطی بودن با خالق است که این نشانه بی اعتمادی به رب العالمین و فرمانروای جهان است چرا که شخص به خودی خود؛ خود را لایق این نمیداند که اول ثروت را برای خودش بخواهد برای اینکه بنده خداست بلکه با گذاشتن شرط برای خدا میخواهد به ثروت برسد
دوم اینکه انسان زمانی می تواند قدمی برای کمک به دیگران بردارد که باز اول برای خودش برداشته باشد و به خودش کمک کند انسانی که هنوز نمیتواند مستقیم و بدون هیچگونه شرط و واسطه از خالق درخواست ثروت نماید چطور خود را لایق ثروت بداندو این به نوعی شرک و عدم اعتماد به رب است
در پناه الله یکتا سعادتمند و خوشبخت باشید
سلام
اولین کدمخرب اینه که فکرمیکنه میتونه خدا رو دوربزنه میگه بهم پول بده مثلا یک میلیارد منم ۱۰۰ میلیون میبخشم و نهصد میلیون براش میمونه بدون هیچ گونه فشار وبه راحتی .
درحالیکه جهان داره با قانون اداره میشع واگه باورهای درست مالی داشته باشم وبه ایده هام عمل کنم لاجرم ثروت وارد زندگیم میشه .
حالا با پولی که طبق باورهات درست کردی با نیت حس فراوانی که حس خوبی بهت میده میتونی ببخشی.
ویادم باشه من هرگز نمیتونم زندگی کسی روتغییر بدهم چون هر کس فرکانس خودش رو داره وباورهای خودش رو داره .
تازه اگه قرارباشه تو جا تو پای خدا بزاری شرکه . یعنی خدا نمیتونه وبه من احتیاج داره که دست اون بشم برای بندگانش . واین شرکه .
تازه مگه من به خدا میگم خدایا به من سلامتی بده من ببخشم به دیگران . به من همسر خوب بده من ببخشم به دیگران . به من فرزند خوب بده ببخشم به دیگران .
چرا اینقدر ارزش ثروت درذهنمون کم هست که خودمون نخایم وبه دیگران بدیم .
سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش عزیز، مریم جان و دوستان آگاهی جو.
من فکر می کنم یکی از کدها، عدم احساس لیاقت هست که من خودم لایق ثروتمند بودن و بهره مند شدن از فراوانی و نعمت ها نیستم و برای اینکه به دیگران کمک کنم از تو درخواست می کنم به من ببخشی.
دوست داشتم.زودتر این کد رو به اشتراک بزارم و فعلا چیز دیگری به ذهنم نمیرسه اما تفکر ادامه دارد.
با آرزوی موفقیت، شادی و سلامتی در زندگی دنیا و آخرت.🌺♥
سلام و درود به همه دوستان
فکرمیکنم دلیل این باوراین باشه که اول ما یه تعهد یا دین در خودمون نسبت به افراد بیمار یا سطح مالی پایین حس میکنیم. اینکه اولا از نظر اخلاقی مااجازه نداریم این خواسته رو داشته باشیم که ثروتمند بشیم بااین همه جنگ و فقر و مشکلات در دنیا، حالا اگر کسی جسارت داشت باید دین شو پرداخت کنه و از مالش به اونا بپردازه. شاید چون خیلی روایت از امامان و تو قرآن شنیدیم برای کمک کردن و گاهی بیشتر از اینکه دلمون بخواد داوطلبانه کمک مالی یا معنوی بکنیم از ترسمون انجام دادیم.
ولی این باور که خزانه خدا بینهایته و هرکسی خودشو لایق بدونه و درخواست کنه بهش داده میشه، عجیب آرامش و حس خوب میده. چرافکرکردیم که نعمت خدا محدوده و انتخابی نعمت میده. و بعدشم اگر داد امتحانات الهی و آزمایشات به همراه داره! پس اول ببخشم که از آزمایشات کم کنم!
چه جالب وقتی به این سوال شفاهی پاسخ دادم فکرکردم برای حس عدم لیاقته! الان که نوشتم دیدم باور عذاب وجدان و آزمایشات بیشتر از لیاقته.
خدمت کردن به مردم و دیگران در درجه اول یه چیز درونیه. مثلا من سالها تو صنعت نفت و گاز کار کردم و همیشه این حس و داشتم که پروژه بره جلو که کارفرما راضی باشه و نمره ارزیابی خوبی داشته باشیم. چرا فکرنکردم که من بااین کار دارم به میلیون ها نفر تو ایران کمک میکنم تو خونه هاشون گاز داشته باشن؟ برق بهشون برسه؟
پس وقتی تو ذهنم فکرکنم که کار من معنویه و من در اصل دارم با کارم رسالتمو انجام میدم و در جای خودم هستم و به دیگرنم کمک میکنم خودش ارزشه. هرکسی میتونه تو کارش این دید خدمت و پیداکنه. اینجوری میشه برای خدا کار کردن.
روزتون پرانرژی و شاد
سلام به هر عزیزی که این کامنت رو میخونه🌼🌼😍😍
من خیلی ریشه ای دارم کار میکنم روی این مسائل ((ثروت)) و به جاهای خوبی هم رسیدم اون هم در سن 18 سالگی😅😊
در رابطه با این باور که خدا به من بده که من هم به بقیه بدم چند تا ترمز پیدا کردم که امید وارم با خوندنش شما هم مثل من اون تار عنکبوتایه ذهنتونو پیدا کنین😉🙂
1 من با بخشیدن پول به بقیه میتونم در زندگیشون تغییری ایجاد کنم و شرایط زندگیشونو تغییر بدم :
من فقط و فقط طبق قانون توانایی تغییر زندگی خودم رو دارم و اگر هم بخوام به یکی کمک کنم و زندگیشو بهتر کنم فقط و فقط خودمو بد بخت تر میکنم چون من نمیتونم تاثیر روی زندگی دیگران بزارم
2 برای اینکه با این کار پولم برکت میکنه و ثروتمند تر میشم :
ثروت و نعمت در جهان به صورت طبیعی وجود داره و دنیا پر است از فراوانی و فقط کافیه من ترمز هارو بردارم تا درامدم بیشتر بشه نه که با بخشیدن پولم به بقیه درآمدم بیشتر میشه
3 برای آخرتم ثواب جمع کنم:
آخرت ادامه همین زندگیه و هیچ کسی هم ندیدتش و اگر هم قرار باشه آخرت خوبی داشته باشم باید دنیای خوب و شاد و لذت بخشی داشته باشم پس با کمک کردن به دیگرا نمیتونم آخرتی برای خودم بخرم!!
4 بقیه بهم بگن چه آدم خوبیه و ازم تعریف کنن :
این ترمز دیگه تهشه واقعا. این دقیقاً یعنی من اومدم اعتماد به نفس و دلیل شعف و خوشحالی در زندگیمو گره زدم به تعریف و تمجید بقیه و از این رو میخوام پولدار شم تا به بقیه کمک کنم که ازم تغریف کنن!!
5 من با کمک کردن به بقیه زکات مالم رو میدم! :
من و اون پول جزعی از این انرژی هستیم حالا این انرژی میخواد از خودش بخاطر اینکه بهش جایزه داده مالیات بگیره!!
این ها چنتا ترمز بود که من پیدا کردم با اینکه چند سال از این فایل گذشته ولی دوست داشتم الان این کامنتو برای خودم و احساس خوب خودم منتشر کنم🤩💕