شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 268
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوندبخشنده ومهربان
سلام به استادعزیزم وخانم شایسته ی شایسته
سلام به همه دوستان هم خانواده ای
درمورداین سوال حالاترمزهایی که من پیداکردم ازنظرخودم
اول اینکه کمک کردن به نیازمندان خودش توجه به کمبودوفقرهست نه ثروت وازاول اومدیم توجهمون روبردیم روی فقرونداری واین ازباورکمبودمیاد
دوم اینکه من اگه چیزی ازخدامیخام اول بایدخودمولایقش بدونم واین باورلیاقت روداشته باشم که من خودم لایق ثروت ونعمت هستم بدون شرط وشروط بدون معامله کردن واین شرط شروط ازترس وعدم لیاقت میاد
سوم اینکه من اگه باوربه فراوانی دارم باوربه این دارم که ثروت به راحتی واردزندگی من میشودپس بایددرهرشرایطی ببخشم،خرج کنم،کمک کنم به اطرافیانم چون به این باوردارم که هرپولی که اززندگی من میرودده هابرابرش روخداوندواردزندگی من میکندوباخرج کردن به پیشرفت جهان کمک میکنم
چهارم اینکه منی که باخودم تکرارمیکنم ثروتمندشدن معنوی ترین کاردنیاست پس من همین درخواست ثروت روکه داشته باشم خودش معنوی ترینه دیگه نیازنیست درخواستموبایه کارمعنوی گره بزنم که انجام بشه من خودم باثروتمندشدن معنوی ترین کاردنیاروانجام میدم
وازنظرمن این درخواست خالص نیست وازروترس درماندگی میاد
البته منم همه ایناروتازه شناسایی کردم چون این روزاخیلی درگیراینم که ترمزای ذهنیم روشناسایی کنم وازخداوندندایت خواستم وامشبم به این فایل عالی هدایت شدم وبااین سوال ایناروشناسایی کردم والانم برم کامنتای دوستانوبخونم تابیشتربتونم شناسایی کنم وروخودم کارکنم
خدااااایاهزاران بارشکرت که لحظه لحظه ماروهدایت میکنی
درپناه رب العالمین باشید.
با سلام خدمت دوستان و استاد گرامی اولین باور محدود کننده اینه که احساس لیاقت نمیکنم دومی اینه که به فراوانی جهان و نعمتهای خدا باور ندارم که همچین درخواستی میکنم د صورتی که قضیه رو برعکس بما فهموندن هی بخودم میگم بابا خدا بااون عظمتش بااونهمه قدرتش من انسان رو لایق ثروت و نعمت جهان دیده که خودش و جهان به این دقیقی رو در اختیار باور و فرنکانسهای ارسالی من گذاشته که باهاش هر چی دوس دارم رو بسازم خدای ما واقعا چقدر دوسمون داره و عادل هست که همچین قوانینی گذاشته که ما به خواسته هامون برسیم اونوقت خودمون رو با همچین خواسته هایی کوچیک میکنیم
به نام هدایت الله
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان هم فرکانسی
سلام به بهشت روی زمین پرادایس زیبا و فوق العاده و سرتاسر انرژی مثبت و تمام جانداران روی این سرزمین بهشتی مثل برانی که چقدر ذهنمان را زیباتر کرده برای خوبیها و تصاویر قشنگ
اما ترمزهای ثرو ت این است که کدهای مخرب یا ترمز را باید شناسایی کنیم برای بهبود زندگی و مسیر درست یکی از ترمزها را استاد خوب گفتند که خدایا اگر به من ثروت بدهی به همه کمک و کار خیر میخوام انجام دهم اما به نظر من استاد سوال شما از نظر فکر من این است که هیچ موقع شرطی نباید کنیم بحث ثروت را و یا اینکه تعهد به خداوند بدهیم اگر به ما بدهد ما هم کمک میکنیم به دیگران
این طرز فکر به نظر من مخرب است چون شرط ثروتمند شدن یک قانون است که برای خودش دارد و همه از یک قانون پیروی میکنند اگر تمرکز تغییر باورها درست باشه میتوانی به ثروت برسی
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سلام استادجانم و خانم شایسته زیبایم
چه ترمزهایی در این خواسته وجود دارد وقتی من ثروتمند بشوم قسمتی از ثروتم را می بخشم و به خانوادهام کمک میکنم مسجد یا مدرسه می سازم و..؟؟
اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینکه
ترمز اول ما در ذهن ناخوداگاهمون احساس لیاقت نمیکنم که ثروت زیادی داشته باشیم
ترمز دوم اینکه اونقدر ثروت دور می بینیم که براش شرط تعیین می کنیم
ترمز سوم اینکه به دست آوردن ثروت سخته و به آسونی بدست نمیاد برا همین …
ترمز چهارم خدا دوست نداره ما ثروتمند بشیم برا همین میکیم که خدایا اگر بهم ثروت بدی منم از اون در راه خیر می بخشم
ترمز پنجم باور و توکل به خدا نداریم و عوامل بیرونی واسطه قرار دادیم برای اینکه به ثروت برسیم و این یعنی شرک
ترمز ششم ما خودمون ناجی مردم و اطرافیان می دونیم در صورتی که هر کسی مسئول افکار و باورهای خودشه و خودش زندگیشو خلق میکنه
ترمز هفتم من فقط بشینم و دعا کنم و حرکتی نکنم پول از اون بالا می افته برام اگر بگم که قسمتی از اونم می بخشم پس زودتر بهش میرسم
سلام به استاد عزیزم
منم امروز میخوام به نوبه خودم به این سوال پاسخ بدم و بیشتر بخاطر تفکر در این موضوع هستش چون میدونم که تمام مسائل مربوط به ثروت یا هر مسئله دیگه ذهنی
سوال اینکه چرا خیلی از ماها وقتی چیزی از خدا طلب میکنیم به عنوان خواسته و در این مثال بحث پول هستش میگیم خدایا به من اون مقدار پولو بده تا اینقدشو ببخشم یا کار خیری انجام بدم و این چه ترمزی توشه ؟
بنظر من بحث لیاقت و اینکه خداوند این جهان طوری آفرید که باید بصورت طبیعی همه چیزو در اختیار ما بگذاره و این سیستم این جهان طوری طراحی شده که نعمات در هر لحظه به کسای که ازش میخوان میطلبن داده میشه و جزو لاینفک خصوصیات این دنیا محسوب میشه
پس من اگر احساس لیاقت میکنم و درخواستی از این دنیا دارم باید با احساس لیاقت بدست بیارم و این حق طبیعی منه و اگر من بخوام به واسطه بخشش این نعمت و ثروت از خداوند بطلبم انگار به خداوند میگم که من لیاقت این نعمت ندارم و با بخشش قسمتی از آن این لیاقت بدست میارم .
سلام به استادعزیزودوست داشتنی
کدمخربی که من درخودم دیدم جداازعدم لیاقت دونستن خودبه ثروتمندشدنم اینه که من ثروتمندشدن رویک رؤیای دست نیافتنی می دیدم یعنی رؤیای شیرینی که ازمن خیلی فاصله داره وبدست آوردنش یاخیلی سخته یاغیرممکن یاشایدفقط برای من غیرممکنه ودلیلش هم شایدهمون عدم لیاقته یعنی انسان چیزی روکه نداره براش تبدیل به رؤیای دست نیافتنی میشه وباورنمیکنه بتونه بدستش بیاره وهمین باعث میشه ازش دوربشه
کدمخرب دیگه ای که من درخودم میبینم باورکمبوده یعنی فکرمیکنم اگه شغلی روکه من میخوام انتخاب کنم کس دیگه ای هم درنزدیکی من داشته باشه فرصت ازمن گرفته میشه وممکنه اون شخص ازمن پیشی بگیره وچیزی برای من باقی نمونه
بنام خالق بی همتا
سلام بر استاد گرامی وتمام دوستان عزیزم در خانواده عباسمنش
خداوند هدایتگر را سپاسگزارم بابت حضورم در این مسیر معنوی
این نیت در خواسته هام از خداوند که اگر خداوند به من کمک کند من هم به بندگانش کمک کنم در من هم وجود داشت واز وقتی با استاد آشنا شدم دیگه درخواستهاودعاهام را بااین نیت بیان نمیکنم، این طرز تفکر از بچگی با ما بوده یادمه توی خونه از خمس و زکات صحبت میشد ،توی مدرسه باز میخوندم که باید زکات و خمس داشته هامون و باید بدیم و حتی توی تلویزیون بعضی مسابقه ها طرف که برنده میشد اولین سوال که میپرسیدن این بود که میخوای با این پول چکار کنی وچه کار خیری انجام بدی ،میخوام بگم یه جورایی یاد گرفتیم که اگه پولی به دست آوردیم باید مقداری را به ضعیفتر بدیم وبه خاطر همین در دعاهامون این نیت را تقریبا هممون داریم ومن باتوجه به چیزای که یاد گرفتم وبا توجه به مدارم این باور های مخرب را در چنین نیتی میبینم که خدایا تو حواست به بعضی بنده هات نیست ولی من حواسم هست ومیخوام از کمکی که تو به من میکنی منم به اونا کمک کنم واینکه خداوند بین بندگانش فرق گذاشته واینکه این پول برای من زیاده ومن شایسته این همه لطف نیستم وبه نظرم یه جور شرک هست
خداوند همه ما رو به راه راست هدایت کنه
خداوند هدایتگر را شاکرم بابت حضورم در این سایت
موفق باشید
سلام و درود به تمامی دوستان هم فرکانسی و استاد عزیز
وای که چه غوغایی در ذهنم به پا شد با خوندن کامنت شما خانم برجی عزیز که دقیقا گاهی اوقات من به یک قدمی ثروت رسیدم اما بهش نرسیدم و خودم هم دنبال این ترمز بودم که چرا نشد اما با خوندن این کامنت یادم اومد از دوران بچگی هم به خودم میگفتم من نمیخوام خمس بدم برای چی باید مقدار زیادی پول را به یک شخص بدم و امروز فهمیدم من نتوانستم به اون ثروت ها برسم به چند دلیل
یک ترس از دست دادن ثروتی که به دست اوردم
دو باور محدود کننده که این پولی که به دست اوردی از دست میدی و نمیتوانی دو باره بسازی
سه احساس عدم لیاقت
چهار من از خداوند نعمتی را بخوام و هنوز اون نعمت به من نرسیده از خودم دورش کنم (واقعا چرا؟) مثلا من مهمانی را به خانه ام دعوت کنم و دم در خونه ام رسیده بهش بگم خب الان برو خونه بابام یا خواهرم معلومه که ازم دور میشه
ممنون از تمام دوستانی که مشارکت داشتند و ممنون از شما دوست هم فرکانسی من خانم برجی
سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته و همه ی دوستهای خوبم
خیلی وقت بود که کامنت نگذاشته بودم ولی امروز که جالب بود برام؛ بیشتر هدایت شدم به فایل های دانلودی! و از عقل کل، که به دنبال جواب بودم برای برداشتن یه کد مخرب و بسیار قدیمی که پاشنه ی آشیلم هم هست (عدم احساس لیاقت و در دل اون احساس قربانی بودن!) به اینجا هدایت شدم و یه حسی همش بهم میگفت بنویس!
قبلش بگم که؛ چه کامنت های ارزشمندی هست واقعا اینجا!!!
دم استاد بخاطر این فایل ارزشمند گرم و همینطور دم همه ی بچه هایی که کامنت های انقدر فوق العاده گذاشتن هم گرم واقعا!!!! چقدر ذهن آدم باز میشه با خوندنشون و حتی با خوندن بعضی از کامنت ها، من تازه فهمیدم که یه سری افکاری که تو سرم میان و من فکر میکنم؛ نه دیگه… این که دیگه باور یا فکر ارزشمند و حسابی ایه! تازه میفهمم که اتفاقا چقدر مخربه و از همونجا بیشتر دارم ضربه میخورم !!!
یکیشون این بود که الان بعد خوندن چندین کامنت به ذهنم اومد و شاید بچه ها هم بهش اشاره کرده باشن و من ندیده باشم هنوز، ولی خب چی بهتر از این تکرار ها میتونه ذهنمون رو آماده کنه برای تغییر!؟
اینکه در مورد این موضوع، ذهن من اینجوری هم به قضیه فکر میکرده یا میکنه که؛ چون طبق قانون؛ حتی معجزه ها هم، به ظاهر غیر منطقی هستن و در اصل منطقی اند و کاملا هم از لحاظ علمی و قوانین این جهان، طبیعی اتفاق میفتن، و خداوند هم طبق قوانین ثابت خودش در این جهان، اون رو رشد و پیشرفت داده و میده و ثروت و نعمت هاش رو، گسترش میده یا بنده ها و مخلوقاتش رو به خواسته هاشون میرسونه! پس طبیعیه که رسوندن این نعمت ها و ثروت هاشم از طریق های طبیعی و از طریق بینهایت دستانش باشه دیگه!
خب تا اینجا به ظاهر همه چیز خوب و طبیعی و طبق قانونه!!
اما مسئله از اونجایی شروع میشه که؛ در مورد این موضوع و بسیاری از قوانین، ذهن من کج فهمی داره و میگه؛
خب.. خدا از چه طریق این نعمت و ثروت رو گسترش میده؟!
از طریق کاملا طبیعی و دستانش دیگه!!
و کدوم دستانش میتونن واسطه ی اینکار بشن؟!
افرادی که پول دارند و ثروت! و قبلا بهشون ثروت فراوون بخشیده شده!!!
و چون این دیدگاه رو دارم، فکر میکنم؛ پس وظیفه ی منم همینه که وقتی ثروتمند شدم، اینکار رو انجام بدم!!!! اما با روش کاملا اشتباهی که ذهن محدود من فکر میکنه!!!
اینکه بیام مستقیم این نعمت و ثروت رو بین فقیر فقرا تقسیم کنم! اون هم با چه نیتی؟!!! اینکه؛ اگه اینکار رو نکنم، به عنوان دست خدا، رسالتم رو انجام ندادم و خدا با این خودخواهی که من دارم، شاکی میشه از دستم و اون پول و ثروت رو ازم میگیره!!!
پس هم باید قبلش، حتما به خدا بگم که اینکار رو میکنم، هم بعد از اینکه ثروتمند شدم، حواسم باشه یه وقت خودخواه نباشم و یادم نره، که دیگه اونوقت لیاقت اون پول و ثروت رو ندارم از نظر خدا و همه چیز رو از دست میدم و بدبخت میشم!!!!!
و الان که دارم مینویسم تازه دارم ترمزهای دیگه ای رو، تو دل همین باور محدود و مشکل دار و مخربم، میبینم!
مثل اینکه؛ من فکر میکنم خدا، مثل ما انسانها محدودیت هایی داره و محتاج هستش به ما!!! (شرک و باور به کمبود، حتی در مورد خدا و راهکارهاش تو ساز و کار جهانش!!!!)
یا اینکه؛ خدا مثل ما عصبانی میشه یا خشم و غضبش رو با بدبخت کردن ما نشون میده، با اینکه صبح تا شب دارم اینو به خودم میگم که، این اصل اوله: که طبق قانون من و تنها منم که خالق زندگیمم و طبق این اصل اختیار زندگیم و کنترل اون صد درصد تو دستهای خودمه!!!
یا این تفکر محدود که؛ من به خودی خود، انقدر لایق لذت بردن از نعمت ها و ثروت های این جهان نیستم که؛ بر اساس این لیاقت، بی نیازی و ثروت و نعمت های فراوان رو تجربه کنم، که حتما باید این به نوعی، با انجام یک کار خیر و ارزشمند (از نظر ذهنم و خدایی که برای خودش ساخته!) گره خورده باشه و من فقط از بخشی از اون ثروت، به واسطه ی این کار خیر، بتونم لذت ببرم و اینطوری شاید لایق اون ثروت کمتر باشم !!! و این تفکر چقدر تضعیف کننده س و حس ناجالبی داره خدایا!!!
(الان بهتر میفهمم که؛ حتی یه بخشی از احساس قربانی بودنمم متصل به همین چهار چوب ارزشی اشتباهمه و چرا هروقت که به کسی کمک میکنم بعدش احساس ناجالبی دارم!!!)
یا اینکه اگه خودم رو تو اولویت قرار بدم، و قبل از هرکسی به خودم و خواسته هام ارزش بدم، آدم بدی هستم و خودخواهم و لیاقت داشتن پول و ثروت فراوان رو ندارم! چون تو چهارچوب ارزشیم این به اشتباه تعریف شده که؛ کمک به دیگران و از خود گذشتگی، یعنی اینکه ادم خوب و ارزشمندی هستی و دنیا همین ها رو بهت برمیگردونه! اما اینجا باید گفت؛ اوکی! کمک به دیگران خوبه! اما با چه نیتی؟! به چه قیمتی؟!به قیمت نادیده گرفتن خودت و گره زدن ارزشمندی خودت، به خوشحال کردن بقیه و یا حل کردن مشکلاتشون؟! که نه تنها این حس ارزشمندی رو بهت نمیده! بلکه فقط و فقط بیشتر احساس قربانی بودن رو به من میده و این احساس عدم لیاقت رو؛ که پس چرا جهان و بقیه، این مدل رفتار و ارزش رو به من برنمیگردونن؟!
اما جواب واضحه ذهن عزیز من: چون اینکار خلاف قانون های ثابت جهانه و شرک محضه! چون تو میخوای جای خدا بشینی و تو کارهاش، با این امید واهی که اینجوری ارزشمند میشی! به خودت حس لیاقت و ارزشمندی بدی ! چون همینجوری که هستی باور نداری این رو؛ که لایقی برای دریافت نعمت و ثروت و عشق بی کرانش! و ذهن عزیز! تو با کج فهمی، میخوای قانون مطابق درک محدود تو، رفتار و تغییر کنه!!! و این اتفاق نمیفته! (همون چیزی که شما همیشه تو فایلهاتون میگین استاد و من بازم خیلی جاها میبینم که مصداق منه! و هنوزم خیلی راه دارم برای درک درست و اصل قوانین!!)
وچندین و چند باور دیگه…
اما خب چطور میشه این دیدگاه رو تغییر داد و کمی بهتر کرد؟!
شاید با یاداوری و تکرار این باورهای توحیدی و البته منطقی، که استاد تو اکثر فایل ها و محصولاتشون میگن که؛
خدا مثل ما انسان ها نیست! مثل ما احساس نداره، عصبانی نمیشه و واکنش نشون نمیده!!!
خدا یه سیستمه؛ که درسته خودشم از قوانینش تخطی نمیکنه، اما مثل ما و ذهنمون محدود نیست!! بلکه منبع این آگاهی ها و بی نیاز و بی نهایته! و بینهایت هم راه داره برای گسترش و رشد این جهانش! راه ها و روش هایی که شاید ذهن محدود من، حتی نتونه تصورش کنه یا بهش فکر کنه!!! پس به من و امثال من، احتیاجی نداره نه برای ثروت و گسترشش و نه برای خدایی کردنش طبق قانونش!!
در اصل، این منم که محتاجم به خدا و این منم که باید با تغییر افکارم، بیشتر خودم و اصل وجودیم و سازو کار جهان رو بشناسم و خدای واقعی رو! (که اصرار دارم همونجوری که من میبینمش الان، باشه !!! ) و به جای گره زدن ارزشمندیم به کمک به دیگران و فکر به اینکه اینجوری لایق ثروت میشم و به جای دور زدن قوانین خدا به خیال خودم! بیام و با بالا بردن حس ارزشمندی و لیاقتم با کار کردن روی خودم و باورهام و دوست داشتن خودم و ارزشمند دونستن خودم بی قید و شرط!!! (همونجوری که خدا افریده من رو! که من و ما لایق آفریده شدیم و لیاقت داشتن این نعمت ها و ثروت ها با اومدنمون و اوردنمون به این دنیا، از طریق رب، به ما داده شده!!! ) نعمت و ثروت ها و فراوانی ها رو وارد زندگی و تجربه ی خودم کنم و لذت ببرم ازشون و بیام به جای این تفکر محدود فقیرانه ی الانم؛ که فکر میکنه گسترش جهان فقط با کمک کردن مستقیم به فقرا اتفاق میفته!!! که البته هم اصلا هم راستا با قوانین خدا هم نیست!!! بیام و از راه های دیگه ای این ارزش و گسترش رو ایجاد کنم در جهان؛ مثل خرید و لذت بردن از محصولات عالی و رفاهی شرکت ها، که خواسته ی من رو جواب میدن خیلی وقت ها و نیازهامو برطرف میکنن و یا دوست دارم تجربه شون کنم!
و سود رسوندن به کسب و کار ها و کمک به رشدشون از این طریق با پول و ثروتم!!! که یه بازی برد برده! یا رشد کسب و کار خودم یا گسترش حرفه ام، که میتونه برای خیلی از افراد فرصت شغلی و پول ایجاد کنه و یا رشد محصولاتم که میتونه نیازهای خیلی ها رو برطرف کنه و البته که ارزش و پول و ثروت بیشتری هم، برای من بسازه! اون موقع حداقل میدونم این رو که نیتم هرچی که باشه، اولیش اینه که بخاطر خودم و احساس بهتر خودم و راحتیم و یا لذت بردنم از این ثروت، دارم اینکار رو انجام میدم!!! و میدونم این رو که؛ با این کار در اصل دارم به سود خودم کار میکنم، تو جهت رشد خودم و ثروتم و با این کار، جریان ثروت و نعمت رو به شکلی طبیعی و لذت بخش، تو زندگیم جاری میکنم!
الان که داشتم اینهارو مینوشتم؛ متوجه شدم تفکر و دیدگاه دوم با اینکه هنوز شاید خیلی خام باشه، برای منی که اول این راهم، و خیلی جای کار دارم، چقدر احساس بهتری در من میسازه و آروم ترم میکنه!!
خدایا شکرت
قرار نبود انقدر طولانی بشه این کامنت، اما وسط نوشته هام هی چیزهای دیگه ای بالا میومد و حسم میگفت بنویسشون، بیشتر برای رد پا گذاشتن از خودم این کامنت رو مینویسم، اما اینم میدونم اگه حتی به درد یک نفر هم بخوره، خیلی خوشحال میشم!
بازم ممنونم از شما استاد عزیزم و عاشق شما و مریم جانم هستم که فوق العاده ترین و عزیزترین الگوهایی هستین که تو زندگیم دارم و با اینکه ندیدمتون از نزدیک، اما میخوام بدونین این روزها نزدیک ترین افراد و دوستهایی هستین که دارم.️سپاس بیکران
و همینطور ممنونم از هر دوستی که با صبوری وقت گذاشته و این کامنت رو خونده، امیدوارم و ممنون میشم؛ اگه با خوندنش، باور مخرب دیگه یا راه حل دیگه ای، برای برداشتن این ترمز ها، به ذهنتون رسیده، به من هم بگین که استفاده کنم.
بنام خداوند زیبا و هدایتگر
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی و مهربان و دوستان همراه در این سایت فوق العاده اولا که خدا رو میلیون ها بار شکر میکنم که من رو به این سایت هدایت کرد و با استاد عباسمنش نازنین اشنا کرد تا بتونم قوانین بدون تغییر الهی رو درک کنم و زندگیمو متحول کنم.
من دیروز دوره راهنمای عملی دستیابی به رویا ها رو با عشق خریداری کردم و هنوز دوره رو شروع نکردم در حال دانلود کردن فایلا هستم.
امروز با یه سرچ ساده از سایت به این قسمت هدایت شدم و داشتم کامنتای ناب و مفید دوستان رو میخونم راجب سوالی که شما پرسید
من با توجه به دیدگاه های دوستان متوجه شدم که دو تا ترمز بزرگ در مورد ثروت دارم
ترمز اول باور کمبود
ترمز دوم عدم احساس لیاقت
در وجود خودم کشف کردم و گفتم بیام این کامنتو بنویسم
من یک رفتاری رو در وجود خودم کشف کردم که ریشه این رفتار به باور کمبود ثروت برمیگرده مثلا من دیروز به خیابون رفتم و دو تا انگشتر خریدم که خیلی ساده بودن اما قیمتشون خیی بیشتر از ارزش واقعیشون بود و بقول معروف خیلی گرون بودن و من بسیار بسیار پشیمون شدم که چرا این انگشترای گرون رو خریدم که واقعا ارزشش خیلی کمتر از اون پولی بود که من برای خریدش پرداختم و پولمو انگار هدر دادم و امروز متوجه شدم این احساس ندامت و پشیمونی داره برمیگرده به ترمزی بنام کمبود ثروت .
گفتم این کامنتو بزارم شاید خیلی از دوستان این تجربه منو داشته باشن که از خرید یه چیز گرون قیمت پشیمون شده باشن و مثل من با خودشون بگن ای کاش اینو نخریده بودم.
سلام میکنم به استاد عزیز ومریم جان مهربان
من از سالهای قبل میگفتم هر کسی پولداره دنیا وآخرتو با هم داره ازکنار این مسجدای شیخ فلانی ها یا مدرسه های فلانی ها که رد میشدم میگفتم اینا این دنیاشون خوب وثروتمند زندگی کردن که تونستن اظافه پولشونو بدن براساختن جایی ویا ساپورت کردن یه مکانی وانسانهایی هم که از این امکانات استفاده میکنن ثوابی واسه خییر میرسه درنتیجه آخرتشو هم داره پس هرچی انسان ثروتمندتر باشه دوتادنیارو داره
واما همه درد مااز نداشتن احساس لیاقته چرا باید دعا کنیم خدا بهمون ثروت بده بعد بدیمش بره پس خودمون چی اول باید خودمونو از ثروت پر کنیم واشباع بشیم وبعد به دیگران ببخشیم