شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 287
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
1403/7/21
روز98
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد و مریم عزیز ودوستان گل
خدایا شکرت بخاطر یک روز فوق العاده عالی
الانکه این متن و مینویسم توی یک ویلای بی نظیر توی کرج هستم و پراز زیبایی و درختان بلند قامت با یک نسیم پاییزی لب استخر روی یک صندلی راحت نشستم خدایا شکرت بخاطر این همه نعمت و زیبایی
اینقدر حسم خوبه که حد نداره همینطور نعمت و ثروت داره وارد زندگیم میشه دوروز پیش یک لب تاب فوق العاده حرفه ایی خریدم به مبلغ142میلیون تومان اینقدر خداروشکر کردم که راحت میتونم کارت بکشم اینقدر خداروشکر میکنم که نعمت و ثروت و فراوانی توی زندگیم سرازیر شده و پراز حس عشق و امید و انگیزه ام و برای کسب و کارم دارم سرمایه گذرای میکنم اینقدر شاکرم و وجودم و تک سلول هام آماده است که ظرف وجودی ام و برای ثروت و نعمت و فراوانی بیشتر بزرگتر و آماده کنم خداروشکر که شبا با آرامش و بدون دغدغه و آرامش میخوابم خدایا شکرت
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
داشتم به این سوال فکر می کردم که چی می شه ما می گیم خدایا به من ثروت بده تا به بقیه بدم.
یا اگر ثروت بدی، منم می رم به بقیه می دم
یعنی من اونقدر خودمو لایق نمی دونم که خودم اول لذت ببرم.
من اونقدر خودم رو وصل نمی دونم که بگم بابا خدایا به من بده تا برم سفر، برم تفریح، برم لذت ببرم از زندگیم.
این باور عدم لیاقت خیلی ریشه ها داره و توی تمام جنبه های زندگی اثر خودشو می ذاره
من با یه مثال برام جا افتاد
مثل اینه که تو بیای از خدا بخوای تو رو به اقیانوس هدایت کنه و خودت تشنه باشی، خودت لذت نبرده باشی بخوای قسمتی از اقیانوس رو برای دیگران ببری تا یا خدا ازت خشنود باشه
یا اطرافیانت
یعنی تو احساس لیاقت نمی کنی تا زمانی که کاری برای بقیه انجام داده باشی.
تو احساس لیاقت نمی کنی تا زمانی که از وجودت کنده باشی به دیگران داده باشی
تو احساس وصل بودن نمی کنی مگر با وسیله ای. مگر با کاری. مگر با واسطه ای
یعنی من زمانی مقرب خواهم بود، زمانی ارزشمند خواخکهم بود نزد خدا که به بقیه که فقیرن و ندارن کمک کرده باشم.
ولی خدا می گه و هو معکم، اینما کنتم.
او با شماست هر کجا که باشید.
او با همه است، هر کجا که باشن.
خدا چیزی جدا از من نیست.
همینو همینو اگر منطقی کنم، اگر توی وجودم درستش کنم خیلی چیزا درست می شه که من و خدا یکی هستیم
و بی واسطه باید چیزی که می خوام، ثروتی که می خوام، رفاه و آزادی که می خوام رو با فرکانسم طلب کنم، توجه کنم، خودم رو لایق دریافتش بدونم فارغ از اینکه به کسی کمک کنم یا نه.
من می گم خدایا منو به سمت اقیانوس هدایت کن ولی با فرکانس شرک اینو می گم. یعنی خدایا اگر اقیانوسو بهم دادی، منم به بقیه می دم. مطمئن باش.
اگر اقیانوس رو دادی، منم کاری می کنم ازم راضی باشی. مطمئن باش.
اگر اقیانوس رو دادی منم کاری می کنم خوب بنظر بیام.
در حالی که این اقیانوس برای همه هست.
هر کسی می تونه به سمت اقیانوس بره
هر کسی می تونه به اندازه ی لیاقتش برداره
هر کسی می تونه لذت ببره از آبتنی. اینکه یکی از دور ایستاده و داره به تو نگاه می کنه، دیگه مشکل خودشه.
اینکه از دور ایستاده و داره فکر می کنه اقیانوسی نیست مشکل خودشه
اینکه یکی فکر می کنه دستش به اقیانوس نمی رسه مشکل خودشه.
اینکه یکی فکر می کنه که اونی که رفته سمت اقیانوس و داره آبتنی می کنه، داره با قایق تفریحی لذت می بره، شاده، می خنده، ولی خودش هیچی نداره پس نزد خدا مقرب تره، مشکل خودشه
اتفاقا اونی که الآن کنار اقیانوسه یا داره آبتنی می کنه، یا داره با تمام وجود لذت می بره به خدا نزدیک تره. چون احساس بهتری داره
چون نگاهش به دست کسی نیست، اون داره وسعت بیکرانه ی هستی رو می بینه و خدایی که هر لحظه خواسته هاش رو اجابت می کنه.
اما اونی که دور ایستاده، و داره از دریچه ی فقر، دروغ، خشم و عصبانیت، به جهان نگاه می کنه و می گه من به خدا نزدیک ترم، داره خودشو گول می زنه.
اونی که او دور ایستاده، خودش نمی بینه می خواد به بقیه ای که نمی بینن هم کمک کنه، داره خودشو گول می زنه
اتفاقا وجودش پر از خشمه از نداشتن.
از چرخ زندگی روون نبودن.
از سختی پشت سختی.
از تقلا پشت تقلا.
مهم نیست اون دور کیا ایستادن و چه نسبتی با من دارن. مهم نیست که توی چه وضعیتی هستن من باید از آبتنی ام، از شنا کردن، از دیدن ماهی ها، از دیدن غروب آفتاب لب دریا، از دیدن طلوع خورشید، از زیبایی هایی که اقیانوس سخاوتمندانه به من می ده شاد باشم و لذت ببرم و سپاسگزار باشم. یا اگر توی مسیرم، نشانه هارو تایید کنم و ادامه بدم و برای خدا شرط و شروط نذارم.
با احساس لیاقت، با باور اجابت جلو برم و جلو برم و این مسیر روشن رو طی کنم..
وقتی من سیراب باشم، وقتی من لبریز بشم، خواه ناخواه از من عشق سرازیر می شه.
خیرم به اطرافیانم چ بقیه هم می رسه ولی فقط و فقط وقتی که من سیراب باشم.
وقتی تشنه م چطوری می تونم یه نفر رو سیراب کنم؟
وقتی خودم پر از نیازم چطوری می تونم نیازهای دیگران رو برطرف کنم وقتی پر از خلأ هستم؟؟؟
من باید سیراب بشم. از ثروت. از پول، از عشق. از محبت.
اونی که دور ایستاده و حرکتی و تغییری نمی کنه جاش همونجاست. دقیقا همون دور. و به قول قرآن جدا می شن آدما از هم.
ما نیازی نیست برای خوب بنظر رسیدن، برای جلب رضایت دیگران کاری کنیم.
ما باید خودمون رو زندگی کنیم. خودمون باشیم.
و لذت ببریم.
ما به این جهان پا گذاشتیم که خودمون رو به تمام معنا تجربه کنیم.
اومدیم که شاد زندگی کنیم.
در رفاه
در آزادی
راحتی.
با لیاقت
و این تنها مسیر روشنه که با عشق باید طی کنیم.
او با شماست هر کجا که باشید.
خدا بیشتر از من از خواسته ی آدما آگاهه
و خدا حواسش هست
و خدا آدم نیست. سیستمه
و وقتی با سیستم سر و کار داریم، وقتی با قوانین مشخص و حتی ریاضی وار سر و کار داریم، باید مسیر خودمونو بریم و روی خودمون کار کنیم
چون به قول قرآن خداوند نه خطا می کند و نه فراموش
چون به قول قرآن خداوند شرک رو به هیچ یک از بندگانش نمی بخشه
من نمی تونم خدای زندگی آدما باشم در حالی که خدا توی قلب آدما هست.
من نمی تونم بین خودم و خدای خودم که توی قلبمه واسطه ای قرار بدم تا احیانا مقرب بشم. من مقرب و نزدیک هستم بی واسطه
اگر واسطه تراشی کنم، اگر چیزی رو شریک قرار بدم گناه کردم.
من و خدا چیزی جدا از هم نیستیم. من و خدا یکی هستیم.
حالا احساس می کنم دارم به خواسته هام نزدیک و نزدیک تر می شم.
در پناه رب العالمین باشید.
یا رب.
بسم الله الرحمن الرحیم
این فایل نشانه امروز من بود میدونم که قبلاً هم این فایل را گذری دیدم اما جواب سوال را ندادم الان میخوام قبل از خواندن کامنت دوستان نظر خودم رو بگم
اینکه من از خدا بخوام به ثروتی بهم بده ومنم به کسی کمک کنم یا کار خیری انجام بدم چه باورهای مخربی داره، خب منم قبلاً البته بیشتر این حسو داشتم الان کمتر اما بهر حال هست
اول اینکه من احتمالا خودم رو لایق و سزاوار اون ثروت نمیدونم و میخوام با عمالیق مثل کار خیر کردن لایق این ثروت بشوم یعنی باور دارم اگر من قسمتی از این پولی که هنوز ندارم را باید خرج کنم تا لایق داشتنش بشوم پس یعنی من لایق نیستم این ترمز خیلی بزرگه خب معلومه که وقتی احساس نالایق بودن میکنم اون پول یا ثروت یا نعمت پیش من نمیاد
مورد بعدی اینه که بقول فرمایش استاد تو دوره ثروت یک که همه ما به یک اندازه دسترسی به خداوند (که منبع ثروت و نعمت و سلامتی و همه چیزهای خوب هست)داریم ولی این که بخواهیم هر کار خیر مال کنیم یعنی ما این باور و داریم که بقیه دسترسی ندارند
سلام به استاد عزیزم و دوستان گلم
من در قدم دوم جلسه چهارم حضور دارم که درمورد ثروت است
این فایل به عنوان هدایت امروز من آمد
من بارها این فایل و جوابی که خود استاد به این سوال داده بودند هم گوش دادم اما رهگذری و به عنوان یک مطلب جالب از کنارش گذشتم اما امروز گفتم حتما یه نشونه ای درش هست که هدایت شدم ذهنم را کندکاش کردم دیدم من میگم که لایق ثروت هست لایق بهترین ها هستم و طرز فکرم هم این است که از سر ریز نعمت ثروت به بقیه اگر دوست داشتم کمک کنم
اما کنار ذهنم این است که من اگر این درآمد داشته باشم خوب وسایل مورد نیاز خودم میخرم و بعد به پدر. ومادر .برادر .و….. کمک میکنم براشون یه ماشین میخرم یا مسافرت میبرم اینکه طرز فکرم اینه که خدا بهم بده تنها خوری نمیکنم
بعد اینکه دارم توجه میکنم به کمبود های اطرافیانم و ناخودآگاه احساسم بد میشود و توجهم روی کمبود و فقر است
دوستان ایندرحالی است که من به خودم مطمئنم که من روی ثروت تمرکز کردم اما حواسم نیست در پشت همه این حرفا احساس جالبی ندارم پس این یه ترمز مخفی است و باید این را به خودم بگم که هرکس در جایگاهی است چه خوب. چه بد لایق همون جاست و فقط روی خود خود خودم تمرکز کنم و بیخیال بقیه حتی نزدیک ترین افراد بهم شوم
خدا یگانه ازت بینهایت سپاسگزارم بابت این فایل فوق العاده استاد عزیز و دوستداشتنی سپاسگزارم
خانم شایسته از شما بابت تدوین و فیلم برداری عالی هم ازت سپاسگزارم
بهترین ها را برای شما و دوستان عزیزم از خداوند خواستارم
در پناه حق
دستم خورد وکامنتم ارسال شد نیمه کاره از استاد برای این سوال عالی سپاسگزارم
از خدا برای هدایت به این سایت عالی سپاسگزارم
از دوستان برای کامنتهای زیبا وعالیشون سپاسگزارم
خدایا شکرت برای این اگاهیها
خدایا من وهمه مارا به درک واضح این اگاهی ها هدایت فرما
دیروز داشتم فایلهای استاد رو من صبح تا ظهر که تو خونه تنهام از ساعت 8 تا13 مرتب گوش میدم داشتم قدم 6 خانه تکانی ذهنی گام به گام رو گوش میکردم یه دفعه انگار یکی بهم گفت هی خدا میخواد که تو ثروت مند بشی منم با خودم گفتم خوب از کجا معلوم گفت که برای اینکه تو رو به این اگاهیها هدایت کرد اگر نمیخواست تو از کجا به این جا میرسیدی ویه دفعه انگار ذهنم به شخصیت قبلیم گریزی زد وگفت تغییراتت رو ببین از کجا به کجا رسیدی ومن با خودم گفتم خوب خدا چرا باید برای من بخواد انگار ذهنم داشت از حس گناه وخودخواهیه حرف میزد که مگه تو کی هستی که خدا برات میخوا واون صدای اگاهی که مطمینم صدای روحم وصدای خدا بود گفت خدا برای این میخواد که تو ثروتمند بشی چون خودت میخوای و اگر تو بخوای وادامه بدی این مسیرو قطعا خدا همراهته خیلی حس عالی بود انگار تمام اگاهییای این چند مدت با هم گره خورد واون صدای ملکوتی تو ذهنم شد به خدا انگار من از دور داشتم اون دو تا صدا رو تماشا میکردم واون صدا بهم فهماند که خواست خدا وند در خواست توست اگر تو بخوای ادامه بدی بری ورها نکنی خدا با تمام قوا همراهیت میکنه ذهنم اینجا داشت دنبال یک الگو میگشت ومن استاد عباس منش رو نشونش دادم گفتم مثل استاد که خدا با تمام قوا همراهشه
خدا یا شکرت برای وجودت خدایا شکر برای وجود استاد عزیزم خدایا شکر برای وجود این همه زیبایی و عظمت.
سلام به استاد عزیز و مریم بانو و بقیه دوستان
هنوز کامنت بچه ها رو نخوندم ولی میدونم که باید دفترم رو بیارم و از کامنتها کلی نکته خوب بیرون بکشم، اولین چیزی که به ذهن من رسید این هست که با این حرفها داریم به کائنات میگیم که من لیاقت دریافت رو ندارم، اگه به من ثروت میدی به واسطه این افراد هست در حالی که اون افراد جایگاهشون همونجاست جایگاه منم همینجاست این عدل خداوندی رو نشون میده که همه در جایگاه درستی هستیم.
و مطلب بعدی اینکه ما با کمک کردن به این افراد باعث پیشرفت و توسعه جهان نمیشیم که جهان بخواد به ما جایزه بده، جهان وقتی به ما جایزه یا ثروت میده که باعث توسعه یا پیشرفت جهان بشیم
سلام ودرود خدمت استاد بزرگوار مخانم شایسته عزیز وهمه دوستان وهمراهان گرامی امروز من هدایت شدم به این فایل ونشستم با تمرکز دیدم واحساسم را با تجه وتمرکز روی فایل اول ابراز علاقه استاد به برانی ودوم این اهنگ دست بزن خیلی عالی بود ویه احساس ارامش وعشق به من داد که خیلی حس خوبی بود وکاملا ذهنم رو برای یه مدت کوتاه به حالت بی ذهنی برد وبعد در مورد سوال استاد من در طول دیدن لایو به این نکته رسیدم که من خودم برای این از خدا ثروت رو برای دیگران میخوام یکی اینکه
خودمو لایق نمبینم وفکر میکردم خدا به خاطر دیگران زودتر وبیشتر میده
یکی دیگه اینکه من دارم یه جورایی به خدا باج میدم که اینجوری دلش به رحم بیاد
یکی اینکه احساس خودخواهی میکردم اگر ثروت رو تنها برای خودم بخوام
یکی اینکه شاید هنوز باور کمبود که داشتم ودارمو اینجا هم ملموس تر میبینم که ثروت کمه واگر خدا به من بده باید تقسیمش کنم
یکی دیگه اینکه احساس گناه دارم وقتی چیزی از خدا میخوام وفکر میکنم مگه من کیم واگر مسرانه بخوام مغرور وخودخواهم
من تو همین تا پایان لایو این همه به قول استاد اشغال تو ذهنم پیدا کردم
احساس غرور به جا
احساس خودخواهی
احساس بی لیاقتی
احساس تک خوری
احساس خود کم بینی
احساس گناه که اگه من داشته باشم
احساس فخر فروشی
اصلا خودم تو این موندم که این همه احساس در هم بر هم از کجا میاد
وفکر میکنم این از یک خود کم بینی که از احساس گناهی که در طول زندگی اطرافیان بهم دادن اب میخوره
من خیلی وقته دارم رو اینکه من لایق هستم واگر چیزیو خدا بهم بده میتونم فقط برا خودم بخوام واگر به کسی ندم خدا ناراحت نمیشه کار میکنم ولی این حس خیلی قوی تو وجودم خانه کرده وباید حالا حالاها رو ش کار کنم ومواظبش باشم چون در خیلی جاهای زندگیم داره به شکلهای مختلف خودشو نشون میده ومن هر بار بااگاهی جدیدی یک رخ تازه از این احساس گناه را کشف میکنم والان که دارم مینویسم چند روز پیش برادرم با پدرم حرفشون به هم گیر خورد من نا خوداگاه خودمو درگیر کردم بدونه دلیل وهی داشتم دنبال این جواب بودم که چرا بی دلیل من داشتم از پدرم حمایت میکردم در حالی که این پدر به یک اندازه به من وبرادرم میرسه والان به جواب رسیدم من احساس گناه دارم اگر برادرم ترجیح میده با پدرش دعوا کنه ومن دخالت نکنم اخر سرم بابام سرمن داد زد که تو حق نداری دخالت کنی
من احساس گناه دارم که پول وچیزی که خدا بهم بده رو برا خودم بخوام
واین احساس گناه یه جاهایی بهم میگه تو خود خواهی ومن هم که برای ارضای حس گناهم نمیخوام خودخواه باشم به خدا باج میدم وبه خیال خودم ته قلبمو واحساسمو که کاویدم دیدم دارم خدا رو یه جورایی گول میزنم که تو به من بده حالا من برای بندهات خرج میکنم تک خوری نمیکنم
وای خدای من این ترمزها با ما چه میکنند در حالی که وقتی مچشونو میگیری میبینی سالهاست واقعا به چه آشغال هایی تو ذهنت
سلام استاد عزیز و خانوم شایسته مهربان
و درود به دوستان عالی
عجب سوالی خوبی هست اولش مقاومت داشتم نمیخواستم جواب اما الان اومدم تا جواب این سوال رو بدم
احساس عدم لیاقت؛من لیاقت ثروت رو ندارم پس میرم مزار مادر بزرگم بهش میگم تو که به خدا نزدیک تری تو پارتی من پیش خداشو و بهش بگو به من ثروت بده من رو به خواسته هام برسونه من قول میدم نصفش رو به فقرا کمک کنم و از این حرفا یا میرم توی دفتر می نوشتم که خدایا تو رو پیامبر قسمت میدم به من ثروت بده من نصفش به فقرا کمک میکنم چون پدرم میخواست برام دعا کنه می گفت خدایا تو رو به حق آبروی امام حسین پسرم پولدار بشه الان دارم روی دوره دوازده قدم کار میکنم متوجه شدم خدا یک سیستمه و یک سری قانون ها داره که باید رعایت کنی تا بتونی تکاملی ثروتمند بشی
به نام پروردگار یکتای مهربان
با سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم جان
من اولین موردی که به ذهنم میرسه اینه که شاید چون در درجه اول خودمون رو نادیده می گیریم و این ثروت رو از خدا طلب می کنیم برای کمک به دیگران و خودمون رو لایق این بخشش از طرف خدا نمی دونیم و میخوایم انگار یه جوری حس دلسوزی خدارو برانگیخته کنیم که اگر بهمون ثروت بده ما در راه خیر هم اونو خرج می کنیم ولی به قول استاد اینجا همون جاییه که برای کار خیر اونکارو انجام نمیدیم و اصل موضوع همینجاست که اینجا هم میخوایم از خودمون یه انسان خوب به نمایش بگذاریم و بگیم خدایا ببین من چه انسان مهربان و نوعدوستی هستم پس به همین دلیل تو کمکم کن تا ثروتمند بشم و دومین مورد به نظرم که به مورد قبل هم مربوط میشه همین شروطی هست که برای خدا میگذاریم تا بهمون ثروت بده در حالیکه به نظرم قوانین هستی اینطور نیستن که ما شرط بگذاریم و خدا اونو اجرا کنه فقط با حس لیاقت داشتن برای اون ثروت میتونیم اونو جذب کنیم و مورد سوم به نظرم اینه که ما همش داریم توی ذهنمون افراد یا گروههایی رو جذب می کنیم که باید بهشون کمک کنیم و این خودش یه باور محدود کننده ی جذب ثروت هست و فکر میکنم اگر فکر کنیم که در درجه ی اول باید برای خودم چه دنیایی با اون ثروت بسازم لیاقت داشتنش رو پیدا میکنم نه اینکه اول دیگران رو ببینیم و به شرط کمک به اونها بخوایم ثوتمند بشیم و انگار میشه همون نذری که قبلا انجام میدادیم و برای خدا شرط میگذاشتیم که خدایا من نذر میکنم توام بهم فلان خواسته ی منو اجابت کن ، البته نمیدونم نظراتم تا چه اندازه به قوانین نزدیکه ولی اینا مواردی بود که به نظرم اومدن و خواستم با شما عزیزان به اشتراک بگذارم ،
به امید زندگی و روزهای بهتر و بهتر برای همگی
سلام خدمت دوستان هم فرکانسی ام
من این موضوع رو فکر میکنم برای جایگاه و مقام هم بعضیامون شاید گفته باشیم
مثلا فلان جایگاه رو میخوام بعدش به بقیه کمک میکنم با پولش با جایگاهش ولی موضوع مهم فکر میکنم بحث احساس لیاقتش باشه
که ما خودمون رو لایق اون چیز نمیدونیم شاید به اندازه کافی درک نکردیم که این جهان دقیقا بازخورد هرآنچه هست که ما میفرستیم
موضوع دیگه باور به خداست ما بجای نگاه پر از رحمت و رزاقیت و وهابیت خداوند هنوز از دیدگاهی نگاه میکنیم که اون خواسته بزرگه و از دید نشدن و کمبود بهش نگاه میکنیم
موضوع دیگر اینکه دور دیدن اون ثروته یا هرچیز دیگری هست و بازهم برمیگرده به اینکه ناآگاه بودیم و نمیدونستیم ما چقدر خالق زندگی خودمون هستیم
و شایدم خیلی داریم به موقعیت الانمون و گذشته ای که داشتیم نگاه میکنیم و باورمون نمیشه که میتونیم از همینجا به جاهایی برسیم که حتی نزدیک ترین افراد زندگی مون باورشون نشه چطوری اینهمه تغییر ایجاد کردیم توی زندگیمون