شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 292

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی دریس گفته:
    مدت عضویت: 1411 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    خداوندا هرچه که دارم ازآن توست

    سلام به استاد عباس منش عزیز

    تمرین ؛ چرا با اینکه باورهایی برای خلق خواسته خودمون ایجاد کردیم ولی بازهم نتیجه دلخواه رو نمیگیرم

    جواب ؛ به نظرم جواب این سوال ریشه در اعماق باورهای ما داره مثلا در مورد ثروت همیشه به ما گفته شده باید به دیگران کمک کنی باید از ثروت خودت ببخشی تا خداوند بیشترش رو بهت بده یا اینکه همیشه تصویر بدی از پول و ثروتمندان بهمون نشون دادن و یه جورایی فرهنگ قناعت و فقیر بودن رو به ما یاد دادن حتی توی فیلم ها هم اینجوری بوده که انسانهای خوب همونایی هستن که فقیرن و توی خونه های کوچک و اجاره ای زندگی می‌کنند ولی نزدیک به خدا هستند و در مقابل نقش های منفی و آدم بد فیلم همون ثروتمندان هستن که با چندین ماشین خوب و خونه های اشرافی دارن زندگی می‌کنند ولی مشکلات دارند و آرامش ندارند، این تصاویری که از کودکی توی ذهن ما نقش بسته و توی اعماق باورهای ما هست ترمزی مخفی میشه که جلوی خلق خواسته هارو میگیره.

    یکی دیگه از ترمزهای ذهنی که واقعا از شرک میاد و باعث میشه از توحید دورمون کنه باور توانایی کمک به دیگران هست که شما استاد عزیز توی چند فایل آخر سایت مفصل در موردش صحبت کردید،ما فقط میتونیم توی بهترین حالت راه رو نشون دیگران بدیم ولی هیچ گونه کمکی نمیتونیم انجام بدیم چون خلاف قانون عمل کردیم،چون قانون میگه بدون هیچ خطایی و 100درصد ما خالق صفر تا صد شرایطمون هستیم حالا شرایط خوبه یا بد با تغییر باورها میشه همه چیز رو تغییر داد و تا وقتی این باورها عوض نشه به هیچ عنوان نتیجه ای بوجود نمیاد،

    یکی دیگه از ترمزهای ذهنی که مانع تجربه خوشبختی میشه اینه که وقتی روی باورها کار می‌کنیم یواش یواش مسیر آسون میشه نتایج میاد و به قول شما استاد عزیز چرخ هامون روغن کاری میشه و این روان شدن زندگی با کار روی خودتون بیشتر و بیشتر میشه اینجا ذهن شروع میکنه به نجوا و غیر قابل باور کردن مسیر که عادی نیست این همه آسون شدن مسیر و حتما همه چیز باید سخت بوجود باید حتما یه جای کار ایراد داره که اینقدر همه چیز ساده شده یعنی باورهای ریشه‌ای اینجا بیدار میشن و تلاش میکنه همه چیز رو سخت کنه چون همیشه با هزارن مثال یاد گرفته همه چیز با سختی بوجود میاد و همیشه برای بدست آوردن چیزی اینقدر باید زجر بکشی تا بهت داده بشه ولی در جواب قانون میگه مسیر آسون و ساده مسیر درسته و خداوند همیشه به راحتترین شکل ممکن خواسته هاتو اجابت میکنه اصلا نیازی به تلاش زیاد نیست.

    ترمز ذهنی بعدی عدم احساس لیاقت هست خیلی وقتا وقتی خواسته ای داریم و مسیر رسیدن بهش رو میدونیم و شروع به کد نویسی میکنیم و باورهای مرتبط با خواسته رو کار می‌کنیم و با قوانین خداوند هماهنگ میشیم و به تدریج نشانه ها بوجود میاد و مسیر هموار میشه و هدفمون خلق میشه ولی اینجا باورهای عدم احساس لیاقت فعال میشه و شروع به مثلا مقایسه نتایج خودمون با دیگران میکنه و یه جورایی دلسوزی می‌کنیم برای بقیه و میخایم کمکشون کنیم تا سهمی از این خواسته به اونها هم برسه در صورتی که خلاف قانون عمل کردیم و هرکسی فقط و فقط نتیجه افکار خودش رو تجربه میکنه و این باور باعث میشه هر چیزی بدست آوردی رو از دست بدیم چون ناخواسته و ناآگاهانه فرکانس عدم احساس لیاقت رو ارسال کردیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علی گفته:
      مدت عضویت: 1025 روز

      سلام به آقا مهدی عزیز

      واقعاً ازت ممنونم بابت این کامنت زیبات

      چقدر خوب نوشتی ، دقیقاً انگار هممون شبیه هم هستیم ، این ترمزهایی ک نوشتی دقیقاً پاشنه های آشیل منه

      با اینک قانون رو میدونم و دارم صبح تا شب تلاش فیزیکی میکنم اما نتایج زندگیم راضی کننده نیست چون واقعاً این ترمز ها خیلی ریشه دارن

      هرروز هم داریم با همین ورودی ها از طریق فیلم ها و مردم جامعه و صحبتا بمب باران میشیم

      به قول تو حتی وقتی روی قانون خوب کار میکنم باز سرو کله این باورهای مخرب پیدا میشه و دوباره اوضاع برمیگرده

      همون باور دلسوزی ک از عدم لیاقت میاد

      یا همون باوری ک تمام فیلم ها نشون میدن آدم خوبا فقیرن اما بقیه جنبه های زندگی شون خیلی خوبه مثل روابط شون و آرامش شون ، اما ثروتمندان فیلم فقط پول دارن و ادمای نامناسبی هستن و زندگی شون پر از تنش و استرس و درگیریه یا خلافکارن

      حتی اون فیلم ها الانم ک گاهی چشمم بهشون میخوره جوری طراحی شدن مثلاً خونه زندگی آدمای فقیر و نشون میده پشتی گذاشتن و یه خونه کوچیک ولی انگار پر از آرامش و مهر و محبت خانواده و بگو و بخند

      اما آدمای ثروتمند خونه های بزرگ دارن و همش مشکل دارن و …

      یا اون باوری ک باید همه چی با زحمت و زجر به دست بیاد ، وقتی چرخ زندگی مون روغن کاری میشه ناخودآگاه انگار برامون عادی میشه و کم کم همرنگ جماعت میشیم و دوباره برنامه ریزی میشیم برای سختی و فقر

      خدا کمکمون کنه تو این مسیر ثابت قدم باشیم و به صورت بنیادین تغییر کنیم تا جهان هدایت مون کنه به جاهای ایزوله تر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    عصمت دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 1197 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون

    این فایل نشانه ام بود و گذاشتم هدایت بشم

    خوب استاد گفتند اینکه میگیم خدایا به ما ثروت بده که باهاش مسجد بسازیم یا بیمارستان بسازیم یا متعهد شویم به پدرو مادرمون کمک کنیم چند کد مخرب داره که باید پیدا کنیم؟

    1اولا خداوند انسان نیس که دلش به حال ما بسوزه و وقتی ما میگیم به ما ثروت بده اونم دلش به رحم بیاد بگه باشه اون انرژیه و روش سیستم گونه ای داره و براساس قوانینش عمل میکنه من باید باورهای ثروتمو درست کنم تا بتونم به ثروت برسم نه اینکه از خدا بخام فقط بگم بهم بده

    2ما مسئول زندگی خودمون هستم و نمیتونیم با کمک کردن از طریق پول زندگی اونارو درست کنیم یا نجات بدیم هرکسی مسئول باورها و افکار خودشه

    3اینکه خواستمون اینکه خواسته های دیگران رو مهیا کنیم این یعنی خواسته های خودمون اهمیت نداره و فقط برای خواسته های اطرافیان باید تلاش کنم اینکه خودمون دراولویت نیستم ناشی از عدم عزت نفس و عدم لیاقته

    و اینکه نباید بیخود به نیازمندی کمک کنیم دلسوزی بی‌مورد باعث میشه اون شخص تنبل بار بیاد و به دنبال کار کردن نره جهت رسیدن به خواسته هاش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    فریدون فروتن نجوا گفته:
    مدت عضویت: 209 روز

    با یاد نام خدا و با عرض سلام و حرمت خدمت همه دوستان عزیز!

    این اولین نظر بنده در کل سایت می باشد امیدوار هستم مفید واقع شود برای دوستان عزیزم…

    به نظر من این باورهای مخرب میتواند شامل موارد زیر باشد:

    1.اینکه پول چیز بدی است و مرا از خدا دور میکند مگر اینکه من اون پول را برای خودم نه بلکه برای کمک به بنده های خدا خرچ کنم ای قسمی از خدا دور نمی شوم.

    2. اینکه من مسول نجات مردم هستم و فکر میکنم که من باید ثروت مند شوم تا دیگران را نجات بدهم و فکر میکنم میتوانم زندگی دیگران را تغییر بدهم.

    3. اینکه ما باید اول به دیگران کمک و خدمت کنیم نه به خودما چون ما خلق شدیم برای خدمت به دیگران، ما باید دیگران را اولویت قرار بدهیم و بقیه مهمتر است که ناشی از عزت نفس پایین و ارزش قایل نشدن به خود است.

    4. اینکه میخواهیم با این کار جلب توجه کنیم و از دیگران محبت دریافت کنیم و دیگران از ما تعریف و تشکر کنند.

    5.میتواند ناشی از احساس گناه باشد که من فرزند خوبی برای پدر و مادرم نیستم یا برای جامعه مفید نبودیم باید یک کاری کنم تا برای فامیل یا جامعه جبران کنم.

    6.اینکه کمبود وجود دارد و همگی به این ثروت و نعمت دسترسی ندارد و این باعث شده اونها بدبخت باشند.

    7. اینکه خدا به یک عده خاص پول و ثروت میدهد به همگی که نمی دهد بنابراین من باید پل ارتباطی شوم بین خدا و بندهایش و از طریق من این کار انجام شود.

    ممنون…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      علی گفته:
      مدت عضویت: 1025 روز

      سلام ب آقا فریدون

      چقدر زیبا نوشتین

      مخصوصاً اون مورد آخر اصلا به این ترمز مخفی توجه نکرده بودم

      واقعاً آره منم همیشه وقتی یه ذره وضعم داره خوب میشه احساس میکنم من یه پل ارتباطی بین خدا و بنده هاش هستم و احساس ناجی بودن پیدا میکنم ک به اونا کمک کنم

      بعد این احساس ترحم کاری میکنه ک هرآنچه به دست اوردم از دست بره

      چون احساس دلسوزی بسیار مخربه و یک نارضایتی و ناشکری به همراه داره

      بعد جهان کاری می‌کنه ک دلم برای خودم بیشتر بسوزه ، دوباره وقتی ب اینجا میرسم میفهمم دلسوزی کردم

      بعد باز باید تلاش کنم ک برسم بالا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 765 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام.

    اول از هر چیز باید بپذیریم که هر کسی مسول زندگی خودش هست و تنها باورها و فرکانسهای خودش زندگیش رو می سازنندوهیچکس حتی به اندازه ذره ای قادر به تغییر زندگی دیگران نیست.

    و البته که این موضوع باید کاملا باور بشه نه اینکه فقط روی زبان بیاد چون خودم این باور رو دارم و می گم ولی گاهی مواقع فراموشم می شه می خوام ناجی دیگران بشم یا دیگران ناجی من بشن.

    وقتی این مسأله رو باور کنیم می فهمیم که کمک کردن به دیگران تا خودشون نخوان تاثیری در زندگیشون ندارد و فقط به فرد کمک کننده افزوده می شده.

    وگذشته از این وقتی به دنبال کمک به فقیر هستیم و به رفع فقرش فکر می کنیم داریم خودمون رو وارد مدار فقر می کنیم.

    و نکته دوم :ما اگر برای خودمون ارزش قایل باشیم خودمون رو لایق بدونیم همچین چیزی رو به خدا نمی گیم که به ما مال بده تا به فلان کس یا فلان مرکز کمک کنم چون با این درخواست در واقع اعلام می کنیم که ما لیاقت این مال رو نداریم و با این کار ها می خوایم به خدا بگیم ببین می توانم آدم خوبی باشم واگه بهم مال بدی ببخشم.

    و باور دیگه اینه که پول کثیفه و من با بخشیدن اون رو پاک می کنم و نشون دهنده باورهایی هست که از کثیف بودن و چرک کف دست بودن مال هست.

    و نکته بعدی باور کمبود هست چون فراوانی رو باور نکردیم اینکه برای همه وبه اندازه کافی ثروت هست کافیه ظرفت رو بزرگ کنی تا دریافت کنی و لازم نیست ما از داشته هامون به کسی ببخشیم اون هم می تونه سر این سفره نعمت بشینه اگر که بخواد.

    پس با احساس لیاقت از خدا درخواست کنیم بسیار هم درخواست کنیم و هر موقع به فراوانی در زندگی رسیدیم می تونیم برای کمک به خودمون و افزایش نعمت ببخشیم نه برای خدا شدن برای فقرا.

    هر وقت این موضوعات و باورها رو می نویسم آرزو می کنم اینها رو با گوشت و پوست و خونم باور کنم در اعماق ذهنم نفوذ کنه چون می فهمم که گاهی فقط روی زبان هست چون اگر باورم سفت و سخت بود الان باید بی نیاز می بودم و البته که می دونم باید تکاملم طی بشه و تا این لحظه هم پیشرفت بسیاری داشتم وشکر خدا زندگیم ربطی به قبل نداره ولی با دیدن استاد می دونم که جا برای بهبود بسیار است.

    خدایا شکرت که در این مسیر الهی قرار گرفتم.

    استاد متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    حسین نیساری گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    با سلام خدمت استاد جاااان و خانم شایسته عزیز

    من این فایل رو 14الی15ماه پیش دیدم ولی درکی که الان از این قانون دارم اینه

    که به سه تا ریشه اصلی وصله این سوال

    1_ثروتمند شدن معنوی ترین کار کیهان هست و هر چقدر ثروتمند تر نزد خدا محبوب تر چرا اصلا ما این طور فکر می کنیم که ما نمی تونیم بی اندازه ثروت داشته باشیم همش باور کمبود همش محدودیت همش تنگ دستی بوده

    2_باور فراوانی این که ما بدونیم نعمت های خدا نامحدود هستن اگه من دریافت نمی کنم ظرف وجودیم کوچیک هست وگرنه هر روز و هر لحظه باران رحمت و نعمت خدا در حال باریدن هست پس بجای اینکه بگم نیست بیام رو خودم کار کنم باورهای مناسب در باره ثروت بسازم که جریان ثابت از نعمت های خدا وارد زندگیم بشه

    3_احساس عدم لیاقت که از هر جنبه نگاه می کنی می بینی رگه های این عدم لیاقت در زندگی ما هست چرا باید بگم خدا به من بده تا به بندهات بدم چرا خودمون رو لایق نعمت های خدا نمی دونیم و شرط می ذاریم که به من بده تا به بندهات بدم آقا مگه خودت مهم نیستی وقتی خودت رو لایق بدونی و نعمت هارو دریافت می کنی و از طریق دریافت کردن نعمت ها می تونی به بقیه کمک کنی بری برا خونت خرید کنی از غذا فرش و مبل و ماشین و وسایل تفریحی و هتل های که میری داری به بقیه کمک می کنی و وقتی ظرف وجودیت پر شد می تونی سر پرستی کودکان بی سرپرست رو بر عهده بگیری بدون اینکه کسی بفهمه یا کارخانه بزنی کارمند استخدام کنی دست خدا باشی روی زمین رزق بدی به آدم هاش

    در کل تمام نعمت های خدا برای خودت بخواه وقتی خودت سیر شدی و رد شدی به آدم های دیگه هم کمک می کنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    محمدرضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1456 روز

    بنام خدا

    روز 100 سفر

    خداروشکر میکنم که 100 روز در سفر خود سازی هستم و امروز دارم چکاپ فرکانسی 12 قدم رو مجدد مینویسم تا یکبار دیگر با قدرت تا انتهاش برم به امید الله مهربانم .

    استاد عزیزم ممنونم ازت که به ذهنم کمک میکنی تا من بتونم بفهمم کارکرد ذهن رو من با اینکه بارها این رو شنیده بودم ولی امروز که یک سوالی داشتم این عبارت رو فراموش کرده بودم که وقتی داری تلاش میکنی و نتیجه نمیگیری یک ترمز داری .

    الان که شما ابتدای این فایل گفتید فورا رفتم نوشتم حرفتون رو که من ترمز دارم من کد مخفی دارم این کد رو تقریبا در خود باوری ام شناسایی کردم . ممنونم

    در مورد این ترمز مخفی در مورد اینکه خدا به من پول بده من کار خوبی میکنم اینه انگار پول داشتن و پولدار بودن چیز بدی است و من میخوام با این کارم این رو پاکش کنم یا حلالش کنم . در واقع انگار پول حرومه و با این کار حلال میشه .

    من خودم این مدلی از خدا پول میخواستم قبلا تا با شما و این اگاهی ها اشنا شدم و این رویکرد درونی من خیلی زیاد تغییر کرد ولی بازم جای کار داره که بهتر بشه .

    ممنونم از شما استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 213 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    خدایی که همه چیزم از آن اوست

    سلام استاددعزیز و بانو شایسته ی نازنین و دوستانم در سایت

    خب امروزم زدم رو نشانه ی امروز و این فایل برام اومد عجیبه که تا حالا این فایلو ندیده بودم یا اگرم دیدم به خوبی درک نکردم آگاهی هاشو و چقققد جالب من تمام خواسته هام از خدا به همین شکل بوده و چققد ترمز مخفی وحشتناکی داشتم !!!!!!! خدایا شکرت فک کنم یکی از بزرگ‌ترین ضعفهامو پیدا کردم … من اصلا چرا باید تو کار خدا دخالت کنم و بخوام بندشو به نون و نوایی برسونم!!!!! چرا خودمو ارزشمند نمیدونستم و احساس لیاقت نداشتم برای درخواستی که از خدا داشتم و همش میگفتم خدایا اگه به من ثروت بدی فلان میکنم و بیسار میکنم به این کمک میکنم و به اون یکی کمک میکنم !!!! متاسفانه این معامله با خدا رو هم من بارها که قبلا تلوزیون نگاه می کردم می شنیدم که الان خدارو صدهزار مرتبه شکر کلا تلوزیون رو حذف کردم ….اصلا یعنی چی معامله با خدا!!!!!! خدا مگه موجوده یا انسانه که بشه باهاش معامله کرد مثلا بگم خدایا بیا تو به من ثروت بده منم عوضش میدم به اون نیازمندت!!!!!!!!!! خب خود استاد با استناد به قرآن گفتن خداوند یک انرژی هستش یک سیستم هوشمند هستش و برای خودش قوانین ثابت داره که هیچوقت تغییر نمیکنه و هر کسی بر اساس لیاقتش بر اساس ظرفیت وجودیش بر اساس باورهاش به خداوند ایمانش و توکلش میتونه از فراوانی ها و نعمتهای خداوند استفاده کنه …. وقتی الان من به این آگاهی رسیدم که خودم باعث خوشبختی و بدبختی خودم هستم و خودم باعث اتفاقات خوب و بد توی زندگیم هستم دلیلی نداره به خدا بگم تو بیا به من ثروت بده تا منم به بندت که نیازمنده کمک کنم خب اون بنده ی نیازمند خودش باید در مدار خداوند قرار بگیره تا بتونه از نعمتهای خدا بهره مند بشه من مسئول رفع نیازهای بنده های خدا نیستم و این بزرگ‌ترین ضعف و یکی از ترمزهای مخفی من بود که الان با این فایل پیدا کردم خدا قربونت برم که همیشه و هر روز داری منو به مدار خودت نزدیکتر میکنی من لیاقت ثروتمند شدن رو دارم من لیاقت فراوانی و نعمتهای تورو دارم و هر روز دارم بهت نزدیکتر میشم با آرامش و احساس خوبی که پایه دریافت نعمتها و فراوانی هاست…..استاد عزیزم این باور اشتباه متاسفانه در من وقتی عمیقتر شد که آگاهی اشتباه از یکی از استادانی که قبل از شما دوره هاشونو تهیه کرده بودم و میگفتن باید فلان درصد از ثروتی رو که بدست میاری ببخشی و نباید زیر قولی که به خدا و کائنات میدی بزنی …..و تا آخر عمرت وقتی ثروتمند شدی باید روی همین قولی که به خدا داده بودی بمونی !!!!!!!و اگه انجامش ندی عواقب بدی خواهد داشت…!!!!!!!! ولی یه ذره فکر کردن یه ذره آگاهی به خود آدم ثابت میکرد که خداوند اصلا این مدلی نیست اصلا دنبال انتقام و تلافی نیست اصلا چرا باید من هر ماه خودمو موظف بدونم که چون خدا به من ثروت داده باید یه مقداریشو حتتتما ببخشم!!!!! دلسوزی کردن کار من نیست و من نباید توی کار خدا دخالت کنم …….من میتونم کمک کنم اما نه از سر اجبار نه حتی دلسوزی که این دلسوزی هم یکی از نقاط ضعف من بود که به لطف شما درستش کردم……و نه معامله با خدا …انگاری مثلا من به خدا دارم رشوه میدم میگم تو به من ثروت بده تا منم مثلا مدرسه بسازم یا بند ه هاتو کمک کنم انگاری خدا خودش نمیتونه و این باور غلط و صدرصد اشتباه رو من متاسفانه داشتم و الان خدارو میلیون بار شکر که متوجه این اشتباه بزرگم شدم ………… خود خدا توی قرآن میگه شما از من بخواید تا به شما داده شود ………..پس اون بنده های نیازمند هم دعا میکنم آگاهی هاشون بالا بره احساس لیاقت بکنن و از خداوند درخواست کنن …کمک کردن خوبه اما نه سر دلسوزی و معامله با خدا …..برای اینکه حال دل خودم رو خوب‌تر کنم خب کمک میکنم همین . مرررسی استاد عزیزم که همیشه آگاهی های نابتون باعث نجات ذهن ما از منفی و باورهای غلط ما میشه……خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    سهراب سهرابی گفته:
    مدت عضویت: 1566 روز

    به نام خدا

    سلام استاد و بانو گرامی.

    درمورد این سوال من هم مثل خیلی از افراد جامعه اگه چیزی از خدا میخواستم اولین چیزی که میگفتم بهش همین بود اگه اینو بهم بدی این کارو میکنم اگه ماشین بهم بدی مسافرها رو مجانی سوار میکنم و از این چیزا و هیچ وقت هم جواب نمیگرفتم احساس خوبی هم نمیگرفتم با این جور حرف زدن با خدا یه جور معامله می کردم که سود کنم ، یه وقتایی نماز خوندن هم برای داشتن وضعیت بهتر بود نه برای خدا

    منی که تو خانواده مذهبی با فشار صدرصدی برای نماز خواندن و قران خواندن داشتم بزرگ میشدم تا بیست سالگی که من از فشار خوندن نمازو مسجدرفتن زوری جونم به لب رسیدهدبود و از خونه فرار کردم و زندگی مستقلی توی یه شهر دیگه وبعد تهران شروع کردم .

    بعد از مدتها دنبال خدا گشتن و کتاب‌ها خواندن

    استاد ظاهر شد و مسیر زندگی من بلکل تغییر اساسی کرد من چهار ساله با استادم

    از وقتی دوازده قدم رو گرفتم تحولی تو زندگیم اتفاق افتاد ، توی دوره فهمیدم خدا مثل ما آدمها عمل نمیکنه خدا یک غول چراغ جادو نیست که با یه ورد زندگیتو عوض کنه خدا یه چیزی شبیه یه مرد ابرقهرمان نیست که مشگلات رو میتونه حل کنه

    فهمیدم خدا وکیل وسع نداره خدا از کسی گمرکی نمیگیره تا نعمتی وارد زندگیش کنه خدا چیزی به اسم شفاعت نمیشناسه ، فهمیدم خدا یه مسیر مستقیم هست که فقط خودت میتونی بهش مستقیما وصل بشی ، بعد شروع کردم به کار کردن رو خودم هم و تمام اون چیزها که قبلا بهم گفته بودن و رفته بود تو مغم رو بردم زیر سوال و تغییرشون دادم

    الان من فقط رو لیاقتم برای دستیابی به هرآنچه میخوام کار میکنم

    وهر روز دارم رو خودم کار می‌کنیم

    تا درودی دیگر خدا یارو نگهدارتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    علی مشکانی گفته:
    مدت عضویت: 1521 روز

    سلام به استاد عباس منش بزرگوار ودوست داشتنی وبه مریم خانم شایسته عزیز وبه بچه های هم فرگانسیم به نظر من یه کد مخرب میتونه این باشه مگر هرانسانی به ثروت نعمت برسه حتما باید به نیازمند کمک کنه یا مدرسه ساز و یا ….. مگربشه فک میکنم یعنی میگه من لیاقت نگه داشتن نعمت وثروت ندارم وباید کمک کنم و یه فکر نجواگر تو ذهنش هس اگر به ثروت برسه وکمک نکنه به بقیه این یه احساس گناه داره انگار تو ذهنش میسازه وقبل اینکه به ثروت برسه سعی میکنه بیشتر نزرو نیاز کنه خدا شما اینار به من بده من بهت تعهد میده این کار هار برای شما اتجام بدم یه بنده خوب ودست به خیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 788 روز

    به نام خدا وسلام به خالقم خدا.

    100مین مدارالهی رافتح کردم !وازهمین بالاسلام وخداقوت به همفرکانسهای گلم میگم!

    سلام به استادومریم جون وکل خانواده ام درسایت بهشتی که برام شده زندگی پس اززندگی!

    ازبهشت ازلی به بهشت صلب پدروبهشت رحم مادرکه ازطریق مخصوص الهی باناف تغذیه میشدم!وخداگفت :جای بهتروروشن تری برات فرش قرمز پهن کردم باامکانات100٪پذیرای ملکه ی من تشریف فرماشو!

    و من هم لحظه ی جداشدن ازرحم مادرباگریه فرودآمدم.نمیدانم اگه هم گریه نکردم سرم رابه عنوان سجده وهیچی نبودنم پایین انداختم!

    وبادست نوازش خانم قابله روی پشتم باصدای دل نشینم باگریه هام شکرخدارابجاآوردم همه ازآمدنم شادوخوشحال بودن وازسلامتی مادروبچه دست شکربه آسمان بالابردن!وانگارهمونجاخانم قابله مراعروس خودش خواند!خخخخخ

    وکم کم به جای رشدروحم ،رشدجسمی ‌راازدنیابه ارث بردم !وباهمون ناآگاهی هم به حول قوه ی الهی تابه الان خدابانازمنوپای منبرعدل الهی آوردوهرچندکه من اونقدرچک ولگدبهشت خاکی راتجربه کردم که دیگه نای راه رفتن نداشتم!تااینکه منم شروع کردم به چک ولگد، او،زد، ومن زدم تااینکه من زورآمدم!!!!!!

    حالاخداگفت :بزن، بزن کافیس!بیاتوی این بهشت دنیابهشتهای فراوان دیگری دارم وخودش دستموگرفت بدون شناسایی بدون اینکه زرنگی من باشه نه!!!!!!!

    فقط به خواسته ی من پاسخ دادوازمن پرسیدبه من اعتمادداری!؟گفتم :هاکه دارم گفت: بپربغل بابایکراست افتادیم تواقیانوس بی کران سایت بهشتی که زیباترین فرشهایی که تاروپودش رابادستان هنرمندالهی استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم باعشق طراحی کرده اندودرودیوارش رابه رنگ خدابادلنوشته هاشون نقاشی کشیده اندوباآرامش وشادی که دارن بیس وپایه ی دیواره وسقف ودرب ورودوخرج راساخته اندوتوی قصرطلایی مدام درحال دیزاین سایت الهی هستندکه همش رنگ،بووطعم الهی داردمرحبابه همه ی اعضای سایت آفرین.

    دیروز روزه بودم طبق خواب چندشب پیش دقیقادیشب دم افطارباخوردن چندلقمه کشک وبادمجان گلاب به روی شمایعنی دقیقاخواب دیده بودم اتفاق افتاد پیاده روی نرفتم!

    امروزبعدازناهاررفتم پیاده روی توی پارک محله به یک آقایی سلام کردم ردشدم به دوتاجوان روی نیمکت بودن رسیدم پیام بازرگانی روانجام دادم تشکرهردوطرف وخداحافظی

    دوباره دیدم اون آقای اولی برگشت بازهم سلام کردم وازشون درخواست کردم که تمرین کنم خیلی هم به درخواستم احترام گذاشت درحال قدم زدن تمرینم راانجام دادم بنده خداشکرگذاری میکردوتحسین میکردازآخربرام دعای خیرکردوگفت: بااین صحبتهاتون حال خودتون که خوب شدبماندحال منوبهترکردی خیلی،خیلی تشکرکرد.ومنوتشویق کردخداحافظی کردم ورفتم.

    رسیدم جلوفروشگاه بزرگ طلائیه شرق 2تاآقاروی نیمکت نشسته بودن سلام کردم ومقداری وسیله جلووشون بودگفتم نوشجانتون گوارای وجودتون. هردوگفتن:چی نوشجانی!؟چی گوارای وجودی !؟شروع کردن وانگشت اتهام روی مملکت ویک داستان ازدوتافقیرتعریف کردوخاطره کشته شدن خواهرش وجانبازی خودش وپدرش هنوزداشت ادامه میدادگفتم موفق باشید!وبه راهم ادامه دادم.مسیربرگشت جلوکافی شاپ یک دختر جوان بادوتاپسر جوان نشسته بودن رفتم پیامم رواجراکردم واین دخترروی پله نشسه بودپریدمنوبغل کردفشارم دادقربون صدقه ی من میشدومیگفت واییییی چه حال عالی پیداکرد!منم محکم بغلم کردم براشون دعامیکردم موقع خداحافظی یکی ازپسرهابه احترامم ازجاش بلندشدوخیلی ،خیلی احترام وتشکروتحسین گفتندوخداحافظی کردم.

    به خانه برگشتم که برای شماعزیزان دلنوشته چاپ کنم.الهی شکرت که به همه ماهم دستگاه چاپ گر، وهم محل نگهداری ازاین دلنوشته هاروداده ای!

    ازبس که سوگلی خداهستیم همه ازخانه هامیرن بیرون عضوکتابخانه باکارت شناسایی وثبت نام میکنن توسرماوگرمابین لیلا چقدرباعزت خدابرات کتابهای موفقیت توی خانه ی بهشتی برات سرمایه گذاری کرده وتوکه کدنویسی وبرنامه ریزی های حافظه ات راازبدوتولدبه همراهت بودباهیاهوی ذهنت سریع گم کردی !والان به همون بدوتولدبرگشتی بابهترین استادمجرب بیاموزکه به شرط عمل نتیجه میبینی ولاغیر.خداخیرتون بده استادوهمه ی عزیزانی که بیشترازکدنویسی وبرنامه نویسی آسانترتوضیح بدین متشکرم.

    منم هرچی میخواستم ازجامعه وعزیزان دوروبرم یادگرفته بودم که خداشرطی است اگه این خواسته ی منواجابت کنی منم اینکارومیکنم!؟سرخا‌ک فلان سیددعاکن نذرکن یابرای فلان سیدزنده نذرکن تاحاجتت برآورده بشه!ولی الان میگم خدایاآنقدربده سیربشم اگه دلم خواست برای دل خودم به بقیه کمک کنم!

    اگرنه به من بده به شرطها وشروطها چونکه من لیاقت ثروتمندی ندارم وبه صدقه ی سردیگران شایدعنایتی به من شود!

    نه !!!داداش ازاولم میگفتم: خدایاوظیفته بدی تابه دیگران کمک کنم !

    الان میگم من لیاقت میزبانی ازسمت خدارا دارم بده تاچشمام سیربشه به قول استاد ازثروت بگذرم آره اینجوری وبدون هیچ شرطی میخوام عاشقتونم. احساس خوبم را باشماعزیزان به اشتراک میگذارم!

    یکی ازجمله های پیام بازرگانی ام این است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: