شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 59
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزم و بروبچ عباسمنشی.
به نظر من یکی از ترمز ها ترس هست. ما میترسیم. میترسیم اگر ثروتمند شویم و به کسی کمک نکنیم این ثروت از ما گرفته میشه.
چون خیلی جاها شنیدیم که افراد ثروتمند افراد خیری هستن و هر کس چون بخشنده بوده به ثروت عظیمی رسیده. البته نمیخوام سوتفاهم پیش بیاد، قطعا بخشندگی زیباست و باعث خیروبرکت در زندگی میشه. اما این قول و قرار ما شکل معامله داره.
ما میترسیم اگه به کسی کمک نکنیم ی بلایی سرمون میاد. منو یاد این صندوق صدقاتی میندازه که الان تو منزل هر کسی یدونه هست. صبح تا شب داخلش پول میندازیم که به فقرا کمک بشه و ما هم از بلایا دور باشیم.واقعا خندداره. چندروز پیش ی اتفاقی برای خواهرم افتاد که منجر به بیمارستان شد و خداروشکر حل شد. مادرم بهش ی جمله ای بهش گفت که من خیلی این جمله رو شنیدم، گفت: دخترم ی صدقه سنگین بزار کنار قضاوبلا بوده. خب این جمله واقعا ینی چی؟
ینی من تا به کسی کمک نکنم همینطوری بلا قرار سر من بیاد؟
من میترسم اگه به کسی کمک نکنم خدا دوستم نداره.
من فکر میکنم اگه به کسی کمک نکنم آدم خوبی نیستم.
واااای خدای من الان دارم میفهمم. وقتی به عمق ریشه های این باورم نگاه میکنم،تازه میفهمم اوضاع از چه قراره.
ترمز بعدی به نظرم ایمانه که خیلی از بچه ها هم بهش اشاره کردن.این ایمانه نیست. لامصب کمه.خیلی از ایمانا شبیه شرکه واقعا، که منم مستثنا نیستم از این ترمز.البته روش کار کردم بهتره شده ولی هست بازم.
مایلم در مورد ایمان قسمتی از کتاب گفت و گو با خدا رو براتون بزارم که واقعا زیبا جواب میده خدا به مخاطبش.
من خیلی از باورهام تو همین کتاب قدرتمند شد. به دوستانی که این کتاب رو مطالعه نکردن حتما توصیه میکنم بخونید.
جلد اول صفحات 19 الی 22
نویسنده:
آﯾﺎ اﯾﻦ ﺑﻪ آن ﻣﻌﻨﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﻢ ﻫﺮ ﭼﻪ را ﮐﻪ آرزو ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻃﻠﺐ ﮐﻨﻢ؟ آﯾـﺎ ﻣﻨﻈـﻮر ﺗـﻮ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ دﻋﺎ ﭼﯿﺰی را ﻃﻠﺐ ﮐﺮدن در واﻗﻊ آن را از ﻣﺎ دور ﻣﯽ ﺳﺎزد؟
خداوند:
اﯾﻦ ﺳﺆاﻟﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻃﻮل ﻗﺮون ﻣﻄﺮح و ﭘﺎﺳﺦ داده ﺷﺪه. ﻣﻌﻬﺬا ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺪاﻧﯽ ﮐﻪ: ﺗﻮ آﻧﭽﻪ را ﮐﻪ ﺑﺨﻮاﻫﯽ ﺑﻪ دﺳﺖ ﻧﺨﻮاﻫﯽ آورد و ﺿﻤﻨﺎً ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﯽ ﻫﺮ ﭼـﻪ ﺑﺨـﻮاﻫﯽ ﺑﺪﺳـﺖ ﺑﯿﺎوری .ﭼﻮن ﻫﻤﺎن درﺧﻮاﺳﺖ ﮐﺮدن ﭼﯿﺰی ﻧﺸﺎﻧﮥ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭼﯿﺰی ﮐـﻢ داری و ﭼﻨﺎﻧﭽـﻪ ﺗﻮ درﺧﻮاﺳﺖ ﭼﯿﺰی را ﺑﮑﻨﯽ، اﯾﻦ ﻋﻤﻞ دﻗﯿﻘﺎً ﺗﺠﺮﺑﮥ (خواستن) را در واقعیت تو به وجود میاورد.
ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ دﻋﺎی ﺻﺤﯿﺢ، دﻋﺎی درﺧﻮاﺳﺖ ﮐﺮدن ﭼﯿﺰی ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ دﻋﺎی ﺗﺸﮑﺮ اﺳﺖ.
زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ از ﭘﯿﺶ از ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺮای ﭼﯿﺰی ﮐﻪ ﻣﻮرد آرزوی ﺗﻮ اﺳـﺖ، ﺗﺸـﮑﺮ ﻣـﯽ ﮐﻨـﯽ، در واﻗﻊ اﯾﻦ ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ اﺳﺖ ﮐﻪ آن آرزو، ﺗﺤﻘﻖ ﯾﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ .ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺣﺮﻓـﯽ اﺳـﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﺮوردﮔﺎر زده ﻣﯽ ﺷﻮد.
ﭼﻮن اﻋﺘﺮاف ﺑﻪ اﯾﻦ واﻗﻌﯿﺖ اﺳﺖ ﮐﻪ، ﺧﺪاوﻧﺪ ﻗﺒﻞ از اﯾﻨﮑﻪ ﭼﯿﺰی از او ﺑﺨﻮاﻫﯽ آﻧﺮا ﺑـﻪ ﺗـﻮ ﻋﻄﺎ ﮐﺮده اﺳﺖ
ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻫﺮﮔﺰ در ﺧﻮاﺳﺖ ﻧﮑﻦ ﺑﻠﮑﻪ، ﺷﮑﺮ و ﺳﭙﺎس ﺑﮕﻮ.
نویسنده:
ﺧﻮب اﮔﺮ ﻣﻦ از ﺧﺪا ﺑﺮای ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻣﻮرد ﻧﻈﺮم از ﻗﺒﻞ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮدم و ﺧﻮاﺳﺘﻪ اﯾﻢ ﻫﺮﮔـﺰ ﺑـﺮآورده ﻧﺸﺪ ﭼﻪ؟ اﯾﻦ ﻧﻮﻣﯿﺪی ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﺧﻮردﮔﯽ ﺗﻠﺨﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﻮد؟
خداوند:
از ﺳﭙﺎس و ﺣﻖ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻋﻨـﻮان وﺳـﯿﻠﻪ ای ﮐـﺎرا ﺑـﺮای ﭘﯿﺸـﺒﺮد ﻣﺎﻫﺮاﻧـﻪ ﮐـﺎری، اﺳﺘﻔﺎده ﮐﺮد، ﻣﻨﻈﻮرم ﺷﯿﻮه ای اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ آن ﺑﺘﻮان ﻋﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﯽ را ﻓﺮﯾﺐ داد .ﺗﻮ ﻧﻤـﯽ ﺗـﻮاﻧﯽ ﺑﻪ ﺧﻮدت دروغ ﺑﮕﻮﯾﯽ .ذﻫﻦ ﺗﻮ از اﻓﮑﺎر واﻗﻌﯽ ﺗﻮ آﮔﺎه اﺳﺖ، اﮔﺮ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﯽ، ﭘﺮوردﮔـﺎرا ﻣـﻦ از ﺗﻮ ﺑﺮای ﻓﻼن و ﻓﻼن ﭼﯿﺰ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰارم و در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﺑﺮاﯾـﺖ ﻣﺴـﻠﻢ ﺑﺎﺷـﺪ ﮐـﻪ آﻧﭽـﻪ ﮔﻔﺘـﯽ در واﻗﻌﯿﺖ ﻓﻌﻠﯽ ﺗﻮ وﺟﻮد ﻧﺪارد، ﭘﺲ از ﺧﺪاوﻧﺪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﯽ اﻧﺘﻈﺎر داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﮐـﻪ ﺷـﻔﺎﻓﯿﺘﯽ ﮐﻤﺘﺮ از ﺗﻮ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، و آﻧﭽﻪ ﺧﻮاﺳﺘﯽ ﺑﺮاﯾﺖ ﻓﺮاﻫﻢ ﮐﻨﺪ.
ﺧﺪاوﻧﺪ از آﻧﭽﻪ در ذﻫﻦ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﺬرد آﮔﺎه اﺳﺖ و آﻧﭽﻪ ﺗـﻮ ﻣـﯽ داﻧـﯽ ﭼﯿـﺰی اﺳـﺖ ﮐـﻪ ﺑـﻪ ﺻﻮرت واﻗﻌﯿﺖ ﺑﺮ ﺗﻮ آﺷﮑﺎر ﺷﺪه اﺳﺖ.
نویسنده:
وﻟﯽ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻢ ﺑﺮای آﻧﭽﻪ وﺟﻮد ﺧﺎرﺟﯽ ﻧﺪارد ﺷﮑﺮﮔﺰار ﺑﺎﺷﻢ؟
خداوند:
ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺳﭙﺮ اﯾﻤﺎن، اﮔﺮ ﺗﻮ اﯾﻤﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﮑﯽ داﻧﻪ ﺧﺮدل داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯽ ﮐﻮﻫﻬﺎ را ﺑـ ﻪ ﻟﺮزه در آوری .ﺧﺪاوﻧﺪ اﯾﻦ را ﺑﻪ ﻧﺤﻮه ﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن و از ﻃﺮﯾﻖ ﻫﺮ ﻣﻌﻠﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﺘﻮاﻧﯽ ﻧـﺎم ﺑﺒﺮی، ﮔﻔﺘﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ آﻧﭽﻪ را ﮐﻪ ﺗﻮ اﻧﺘﺨﺎب ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪاوﻧﺪ اﻧﺘﺨـﺎب ﮐﻨـﯽ، آﻧـﺮا ﺑﺪﺳﺖ ﺧﻮاﻫﯽ آورد.
نویسنده:
ﻣﻌﻬﺬا ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﺮدم ﻋﻘﯿﺪه دارﻧﺪ ﮐﻪ دﻋﺎﯾﺸﺎن ﺑﺪون ﺟﻮاب ﻣﺎﻧﺪه؟
خداوند:
ﻫﯿﭻ دﻋﺎﯾﯽ ﺑﺪون ﭘﺎﺳﺦ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ .ﻫﺮ دﻋﺎﯾﯽ، هر فکری، هر اقراری، هر احساسی خلاق است.
.ﺑﻪ ﻣﯿﺰاﻧﯽ ﮐﻪ آن ﻓﮑﺮ ﺑﺮای ﺗﻮ واﻗﻌﯽ ﺑﺎﺷﺪ و ﺟﺪی ﺗﻠﻘﯽ ﺷﻮد، ﺑـﻪ ﻫﻤـﺎن ﺷـﺪت در ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺒﻠﻮر ﭘﯿﺪا ﺧﻮاﻫﺪ ﮐﺮد
وﻗﺘﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد دﻋﺎﯾﯽ ﻣﺴﺘﺠﺎب ﻧﺸﺪه، آﻧﭽﻪ در واﻗﻊ اﺗﻔﺎق اﻓﺘﺎده اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ اﺣﺴﺎس، ﺣﺮف ﯾﺎ ﻓﮑﺮی ﮐﻪ ﻗویاً ذﻫﻦ ﻣﺎ را ﻣﺸﻐﻮل ﮐﺮده ﺑﻮده، ﺑﻪ ﮐﺎر اﻓﺘﺎده اﺳﺖ .ﺑـﺎ اﯾـﻦ وﺟـﻮد آﻧﭽـﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪاﻧﯽ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻮاره ﻓﮑﺮی در ﭘﺲ ﻓﮑﺮ ﻣﺎ اﺳﺖ ﮐـﻪ ﺑـﻪ آن ﻣـﯽ ﺗـﻮان ﻋﻨـﻮان (فکر نگهبان) را داد که در واقع کنترل کننده فکر است.
ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ اﮔﺮ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻧﺪﺑﻪ و زاری ﭼﯿﺰی را ﺑﺨﻮاﻫﯽ، ﺷـﺎﻧﺲ ﺑـﻪ دﺳـﺖ آوردن آن ﺧﯿﻠـﯽ ﮐـﻢ اﺳﺖ .ﭼﻮن ﻓﮑﺮ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﯽ ﮐﻪ در ﭘﺲ ﻫﺮ اﻧﺪﯾﺸﻪ ای ﺧﻮاﺑﯿﺪه، اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐـﻪ ﺗـﻮ اﮐﻨـﻮن ﭼﯿـﺰی را ﻧﺪاری ﮐﻪ در ﺧﻮاﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ، و اﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻧﮕﻬﺒﺎن، ﺑﺼﻮرت واﻗﻌﯿﺖ ﺗﻮ در ﻣﯽ آﯾﺪ.
ﺗﻨﻬﺎ ﻓﮑﺮ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮ اﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻏﻠﺒﻪ ﮐﻨﺪ اﯾﻦ ﺑﺎور و اﻋﺘﻘﺎد ﻗﻠﺒﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪاوﻧـﺪ، ﺑﺪون ﮔﻔﺘﮕﻮ آﻧﭽﻪ از او ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺷﻮد، ﺑﺮآورده ﻣﯽ ﺳﺎزد .ﺑﻌﻀﯽ از اﻓﺮاد واﻗﻌﺎً ﭼﻨـﯿﻦ ﺑـﺎوری دارﻧﺪ، وﻟﯽ ﺗﻌﺪادﺷﺎن ﺑﺴﯿﺎر ﮐﻢ اﺳﺖ.
روﻧﺪ دﻋﺎ ﺑﺴﯿﺎر آﺳﺎﻧﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮد وﻗﺘﯽ، ﺑﻪ ﺟﺎی آن ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر ذﻫﻨﯽ ﺗﺼـﻮر ﺷـﻮد ﺧﺪاوﻧـﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﻮاﺳﺖ ﻫﺎ، ﭘﺎﺳﺦ ﻣﺜﺒﺖ ﻣﯽ دﻫﺪ، ﺑﻄﻮر ﺷﻬﻮدی ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷـﻮد ﮐـﻪ، اﺻـﻮﻻً ﻧﯿـﺎزی ﺑـﻪ درﺧﻮاﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ؛ در اﯾﻦ ﺻﻮرت دﻋﺎ ﺑﻪ ﺻﻮرت دﻋﺎی ﺷﮑﺮﮔﺰاری در ﻣﯽ آﯾﺪ و ﺑﻪ ﻫـﯿﭻ وﺟـﻪ ﺟﻨﺒﮥ در ﺧﻮاﺳﺖ ﭘﯿﺪا ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺳﭙﺎﺳﯽ اﺳﺖ ﺑﺮای ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد.
ببخشید که زیاد شد ولی میدونم که میخونید
شاد، پیروز، خوشبخت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید فعلا خدانگهدار.
همه جملاتمون مثه استاد شده.استاد دوستت دارم.
استاد گرامی و خانواده بزرگ عباس منش من یک سالی میشه عضو سایت هستم ولی به تازگی از محصولات استفاده کردم من فکر می کنم که جواب این سوال این است که باور ویا ترمز این سوال این است که باور نداریم از راهای درست ومعمول ثروتمند بشویم پس وارد معامله با خداوند میشویم واین نشأت گرفته از نرسیدن به یک شناخت عمیق و درست از نوع عملکرد جهان هستی است ودرک عمیق قوانین وسیستمی است که خداوند برای جهان مقرر کردهاست وبارها وبارها در قران تاکید نموده است که هرگز در سنت الهی تغییر و تبدیلی نیست پس این نوع معامله با خداوند هم مانند این میماند که ما برای خواسته های خود اهم از ثروت پول سلامتی و….در نزد خداوند ساعت ها گریه وزاری کنیم. تا خداوند خواسته های ما را برآوردند ،این هم نوع دیگری است.گریه وزاری معامله با خداوند هیچ کدام تغییر در سنت الهی ایجاد نمی کند پس فهمیدیم که خداوند احساستی از نوع بشری ندارد که ما بخواهیم با این نوع معامله با خداوند اونو دچاره جو احساست کنیم ودیگر باور کمبود عزت نفس و کمبود کم ارزشی ونداشتن خود باوری وافتادن در تله چطور چگونه به دلیل اعتماد نکردن به خداوند وقوانینش است که باعث این نوع نگرش میشود
باور اشتباهیه چون وقتی ثروت رو برای مدرسه سازی و یا کمک به دیگران طلب کنیم یعنی عملا داریم به فقر توجه میکینم و ناخواسته توجه و تمرکز ما بر روی فقر هست . بنابراین هر اندازه هم تلاش کنیم ثروت سراغ ما نمیاد .
با سلام به همه دوستان عزیز در رابطه با این سوال تنها موضوعی که به ذهن من میاد آیات قرآنی هستن که تاکید زیادی به پرداخت خمس و ذکات و کمک به فقرا و به فکر دیگران بودن و ثواب های که در این رابطه احادیث بسیاری براش نقل شده و ما خیلی تو کتابهای دین و زندگی در رابطه با آثار ماتقدم و ماتاخر شنیدیم که شما اگر مدرسه ای و یا بیمارستانی و یا مسجدی بنا کنید تا هر زمانی که کسی از اون مکان استفاده کنه ثوابش برای شما نوشته میشه و این موضوع به نظرم نمیشه گفت یه ترمز ذهنی باشه و ما بخوایم به خدا باج داده باشیم که خدا رو گول بزنیم که به ما پول و ثروت بده که در عوض ماهم در این مسیرها پولمون رو خرج کنیم از نظر من خیلی لذت بخشه واقعا از صمیم قلبم عاشقانه دوست دارم روزی به چنان ثروتی برسم که بتونم با عشق پولم رو در راه رضای خدا خرج کنم و با پولم دل افرادی رو شاد کنم و باعث بشم راه بچه ای که مجبوره مسیر دور افتاده ای رو بره مدرسه نزدیک کنم و یا مسجدی بسازم که خداوند رو درانجا عبادت کنن و یا بیمارستانی بسازم که در انجا افراد نیازمند رو مداوا کنن این طرز فکر از نظر من باعث عاقبت بخیر شدن ما میشه وگرنه الان میلیاردهای خیلی زیادی تو جهان هستن که کسی اسم اونا رو هم بلد نیست و پولهاشون رو دادن قصرهایی ساختن که سالی چند هفته ام توش نبودن و هواپیما خریدن و جزیره خریدن و یه شهر رو حتی خریدن . این نوع نگرش باعث احساس پوچی میشه که ما فقط به فکر تلنبار کردن اموال باشیم بعدش همه رو تو این دنیا جا بزاریم و با اون پول فقط خوش گذرونی کردیم و مسافرت و گردش کردیم و از ثروتی که میشد گره از مشکلات خیلی ها برداشته بشه ما فقط در راه عیش و نوش ازش استفاده کنیم اگر پیامبرهای ما بعد از قرنها اسمشون هنوزم تن ما رو میلرزونه به خاطر اخلاص و خداگونه زیستن و روح بزرگشون بوده . نمیشه گفت امام حسین یه ادم معمولی بود وقتی به اون شکل شهید شد حتی شهدای جنگ ایران و عراق هم افراد معمولی نبودن که جونشون رو دادن برای کشوری که ما الان داریم با ارامش توش زندگی میکنیم ما در راه رضای خداوند هر قدمی که برداریم برای خداوند ارزش داره و کسی جز خود خداوند نمیتونه از این قوانینی که ما تازه قدم اول راه رو برای درکش برداشتیم اگاه تر باشه که ما بیایم همه چیز رو طوری برای خودمون تفسیر کنیم که یه جورایی توجیه کردن کارهامون باشه بلاخره ما تلاش خودمون رو میکنیم هر قدمی که برداریم با این احساس باشه که خدا از ما راضی باشه و زندگی دنیا رو با این نگرش میتونیم با آرامش بیشتری طی کنیم .
خداوند در ایات ۱۸ تا ۲۰ سوره اسرا میفرماید هر کس طالب دنیا باشد از اخرت بی نصیب است هر کس اخرت را بخواهد بهرمند می شود و هر کس دنیا و اخرت را بخواهد در خور تلاشش و به قدر استحقاقش پاداش میگیرد.
ما اگر دنیا و اخرت رو باهم میخوایم باید بتونیم ایمان واقعی خودمون رو به خدا نشون بدیم و خداوند هر کسی رو با چیزی امتحان میکنه و باید بتونیم عشق و محبت و توجه خودمون رو به خداوند ثابت کنیم و در راهش تلاش کنیم
به نام خدا
البته که ماباکارکردن تخصصی روی باورهایمان به نتایج میرسیم اما در اینجا میخواهم ترمزهای این صحبت مشخص کنم.
خداوندا به من پول و ثروت بده تا من به نیازمندان کمک کنم.
اولین نکته:
وقتی ما میگوییم خدایا بده تا ببخشم اگه عمیقا فکر کنیم در تارو پود های باورهای قدیمی مان میبینیم داره این فرکانس ارسال میشه که من ندارم من فقیرم من کمبود دارم به من بده من که ندارم (ترمز)
خداوند نیازمند بخشش ما نیست این خود خواهی ماست که با بخشیدن مان میخواهیم ثروتمندتر شویم (گاز)
دقیقا یک پا روی ترنز و دبگری روی گاز
واین همان صحبت استاد است.
نکته ۲:
وقتی میگوییم خدایا بده یک باور دیگه هم داره ارسال میشه که من احساس لیاقت ندارم که.
خدایا من لیاقت ندارم همینجوری به من بدی.من هنوز باور نکردم که با کارکردن روی باورهایم به نعمت و ثروت میرسم .
استاد توی دوره ثروت ۱ اول درمورد لیاقت صحبت میکنه بعد درمورد هدف گذاری توضیحات میدن یعنی اول پیش نیاز هدف گذاری احساس لیاقت پس من باید درخودم لیاقت ماهیانه ۱۰۰ میلیون تومان یا xتومان احساس کنم و درکنارش برنامه داشته باشم تا در راهای معنوی و ….خرجش کنم تا این پول بچرخه و برکت بیشتری بیاره نه به ازاءیا شرط رسیدن.
هدف و لیاقت در کنار هم نه به شرط هم.
نکته ۳:
در صحبت بده تا ببخشم به نظر من یک شرک کوچک پنهان شده که ما بعضی وقتها جاهل میشویم و با احساس دلسوزی بدون در نظر گرفتن قدرت (رب)میخواهیم کمک کنیم به نیازمندان و این شرک کوچک یک ترمز بزرگی است که باعث میشه کارمون پیش نره و انجام نشه.
شرک در دل مومن مثل راه رفتن نورچه سیاه بروی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان .
این مجدد یاداوری میکنم چون خودم با نمام وجود درکش کردم.
امیدوارم که تونسته باشم به دوستانم کرده باشم.
موفق و پیروز باشید.
سلام خدمت دوستان عزیزم جواب این سوال رو میخوام خیلی خودمونی و راحت توضیح بدم برای دوستان عزیزم تا هم برای خودم هم برای دوستان مفید باشه ، میتونیم این سوال را از چندجنبه و چند نوع نگاه بررسی کرد : 1-عدم لیاقت از داشتن ثروت 2-عدم ایمان و و منت نهادن به پروردگار 3-عدم باور به فراوونی
1 : اگر از نگاه اول بخوایم بازبینی و بررسی کنیم به این نکته میرسیم که فردی که به خدا همچین حرفی میزنه و همچین درخواستی داره نشون میده که لیاقت داشتن اون چیزی که میخواد و نداره چون اون میخواد در قبال ثروتی که از خدا میخواد کاری رو انجام بده که پیش خدا حس لیاقت پیدا کنه و پیش خودش میگه که اگه فقط به خدا بگم که فلان ثروت رو میخوام خدا واسش شرط میزاره.
2 : یه جورایی میشه گفت که داره به خدا منت میزاره البته به طور ناآگاهانه ،میگه پروردگارا تو بهم فلان ثروت رو بده منم فلان کار رو انجام میدم از یه طرف دیگم به صورت ناآگاهانه میگه تو بهم ثروت بده تا من فلان کار رو انجام بدم که این خودش عدم ایمان به خداست ، که این حرفارو میزنه تا خدا مثلا بخاطر اون کار خیر هم که شده بهش اون ثروت مورد نظر رو برسونه اما نمیدونه که خداوند سیستمه ، انسان نیست که احساس روش تاثیر بزاره
3 : باور به فراوونی در جهان نداره فکرمیکنه که باید حتما یه کاری واسه خدا انجام بده تا بلکه خدا ثروت بهش بده امااااا نمیدونه که از خدا میشه همه چی خواست بی نهایت از هرچی خواست ، یه چیز دیگم هست اینه که ما بااین درخواستمون داریم میگیم که بنده ها نیازمند ماهستن .
اگه بخوایم به طور خلاصه بگیم ترمز های بسیار مخفی وجود داشته دراین خواستمون ، که اصل اون عدم اعتقاد و باور راستین ما به خداست حتی ی جورایی شرک خفی توشه که دقیقا مثل راه رفتن مورچه ….
امیدوارم مفید بوده باشه برای دوستان عزیزم
باارزوی سلامتی و ثروت و برکت و ارامش از جانب تنها منبع قدرت در جهان
سلام به استاد عباسمنش و دوستان عزیز! سپاسگزارم از توجه شما
?وقتی میگیم خدایا اگه پول بدی اینکار میکنم اون کارو می کنم یعنی فکر میکنیم.
?خدا اهل معامله هست در ازای هر چیزی که بخواد بدهد اول میپرسه تو در قبالش چیکار میکنی.
? باور اینکه خدا همینطوری به کسی چیزی نمی بخشد.
? شاید باور داریم تا وعده ای به خدا ندهیم چیزی به ما نمیدهد. و این شرک هست که خدا رو مانند انسانها میبینیم.
? واینکه اگه قصد خیر خواهی و کمک داشته باشیم خدا بهمون ثروت میدهد .
?و اینکه از بچگی یاد گرفتیم برای بدست آوردن هر چیزی نذر ونیاز کنیم .
?و اینکه فکر میکنیم حتما اول باید پولدار بشیم تا بعد بتونیم به نیاز مندان کمک کنیم در صورتی که از همانی که داریم چه مادی و چه معنوی باید ببخشیم تا بیشتر شود.
?و دلیل دیگری که باعث این درخواست میشه اینه که ما میخواهیم با کمک کردن به فقرا به خدا در انجام امور کمک کنیم و قدرت خدا رو فراموش کردیم و همچنین قدرتی که خداوند در وجود همه ما گذاشته تا خودمون خالق زندگی خودمون باشیم.
?مورد بعدی احساس عدم لیاقت هست و احساس گناهکار بودن که میخواهیم در برابر ثروتی که به ما داده میشه کار خوب انجام بدهیم تا جبران وهابیت خداوند بشود.
?و شاید فکر میکنیم اگه ثروتمند بشویم میتوانیم عدالت را برقرار کنیم و فکر میکنیم هر کسی که در جایگاه فقر و بیماری و تنگدستی قرار گرفته به او ظلم شده.
?و دلیل دیگر اینکه ذهنمون فقیر هست که با درخواستمون بازهم توجه به نداشته ها داریم و چون خودمون از فقر و بی پولی در رنجیم فکر میکنیم باید حتما در این زمینه قدمی برداریم در صورتی که راهی که مارو به ثروت میرسونه توجه و تجسم ثروت و شادی و خوشیست.
شادی .ثروت .آرامش و خوشبختی را برایتان آرزومندم.
سلام به استاد وهم فرکانسی های عزیز ،
اولین بار هست که من کامنت میزارم
به نظر من باورهای محدود کننده ای است که درمورد خداوند یا هرچیز دیگری است که پنهان است و اجازه ی رسیدن به اهداف یا خواسته نمیدهد وما باید خود را به خوبی بشناسیم وان باورهارا پیدا کنیم وروی آن ها کار کنیم .
و اینکه خداوند را به خوبی بشناسیم و بدانیم که خداوند طبق قانون که در جهان قرار داده عمل میکنه نه با معامله که اگر من به ثروت برسم فلان کار راانجام میدهم خداوند احتیاجی به وعده وعید های ما نداره چون خودش منبع سلامتی شادی سلامتی ثروت است
با آرزوی سلامتی و موفقیت وخوش بختی برای همه شما واستاد عزیز
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا سپاسگزارم این فرصت را به من دادی تا آگاهیم نسبت به شناخت خودم هر لحظه بیشتر و بیشتر شود.
دوستان عزیزم سلام
آقای عباس منش عزیز سلام از شما متشکرم با این سوال چالش برانگیز باعث شدید ساعت ها راجب این موانع ذهنی فکر کنم و ریشه های درونی این باورها را زیر و رو کنم.
همین الان احساس می کنم با آگاهی های که در مورد این موانع ذهنی دریافت و درک کردم برنده شدم با مطالعه کامنت دوستان پرده های که مانع می شد تا نور الهی بر قلبم بهتر بتابد برداشته شود.
وقتی سوال مسابقه را شنیدم اولین کارم این بود لیست اهدافم را نگاه کنم دیدم بَـــــــــــــله من هم جزو افرادی هستم که دوست دارم وقتی پولدار شدم مسجد بسازم به انجمن خیریه هر ماه مبلغی معینی پول واریز کنم با کمک به تک تک اعضای خانواده باعث پیشرفت آنها بشوم و حتی تصمیم داشتم کار خارق العاده ای انجام بدهم هرماه مبلغ چندین میلیون به شورای روستامون بدم تا برای آبادی روستا بودجه داشته باشند و با فراغ بال بتوانند کار عمران سازی روستا را انجام بدهند. اصلا فکر نمی کردم ممکنه این جور خواسته ها ترمز باشند و این باعث شد دوباره قانون ثابت الهی را مورد بررسی قرار بدم و خواسته هام در فرمول قوانین ثابت و تغییر ناپذیر جهان قرار بدم
اول قانون ثابت الهی را به خودم یادآوری کردم:
تمامی اتفاقاتی که در زندگی تجربه می کنم حاصل باورهای غالب من است و باورهای غالب من از تکرار زیاد یک سری افکار خاص شکل گرفته و با ارسال این افکار به جهان ، جهان از این جنس شرایط و اتفاقات وارد زندگیم می کند و واقعیت زندگی را به آن شکلی که من میخواهم به من نشان می دهد. توحیدی ترین باور هم اینه که بپذیرم من مسول صددر صد شرایط زندگی خودم هستم و به اندازه سر سوزن عوامل بیرونی هیچ نقشی در زندگی که من برای خودم به وجود اوردم نداره
مرحله دوم یافتن ریشه این خواسته است که چرا این خواسته در من شکل گرفته که” با کمک کردن به دیگران می توانم باعث پیشرفت آنها بشوم و یا از مشکلات آنها بکاهم” .
وقتی خاطرات گذشته ام مرور کردم متوجه شدم خیلی سال پیش یک فیلم مسندی به همراه اعضای خانواده نگاه کردیم در مورد فرهنگ و مسائل اجتماعی بود که همه مشکلات مثل اعتیاد جوانان ، مسائل و اختلافاتی که درخانواده ها وجود دارد ، دخترانی که از خانه فرار میکنند ناشی از فقر است . و این باعث شد روزها مرا به فکر فرو ببرد که چقدر در جهان ظلم و ستم زیاده و مشکلات و مسائل فراوانه و وظیفه من کمک به خلق خداست وقتی بزرگ شدم ازمشکلات جامعه بکاهم و کاری کنم تا بقیه پیشرفت کنند و …
و این نوع تفکر باعث می شد در شرایطی قرار بگیرم فقر و بدبختی بیشتری ببینم. و همچنین رمان های که مطالعه میکردم حول محور فقر و مشکلات اجتماعی و… بود. و خیلی به این جور مطالب علاقه مند بودم فکر کنم یکی از باورهای غالب من شده که الان ریزتر و دقیق تر به آنها پی بردم این مدت که با قانون آشنا شدم تاحدودی از این فضاها فاصله گرفتم اما متوجه شدم به صورت ناخودآگاه این جور افکار در وجودم ریشه داره که من می توانم با کمک کردن به دیگران باعث خوشبختی آنها بشوم و یا از درد و مشکلاتشان بکاهم. مثل قبل شدید نیست اما متوجه شدم در تار پود افکارم جا خوش کرده الان دیگه مثل گذشته به فکر تغییر و کمک های جهانی نیستم اما به صورت ناخودآگاه به فکر تغییر روند زندگی اطرافیانم هستم وقتی به قانون نگاه میکنم می بیینم هر فردی داره نون باورهای خودشو می خوره و من هیچ توانایی در تغییر زندگی هیچ فردی ندارم فقط تنها می توانم به خودم کمک کنم و بپذیرم به همان اندازه که من به خدا نزدیکم آنها هم به خدا نزدیک هستند و خداوند خواسته های همه بنده هایش می شنود و اجابت میکند .
در واقع وقتی به اصل این نوع خواسته ها فکر می کنم” اگه من ثروتمند شدم حتما به بقیه کمک می کنم” جنس این نوع فرکانس به من حس خوبی نمیدهد یک حس کمبود در جهان احساس می کنم و دوم اینکه انگار بقیه انسان ها خودشون نمی توانند از خداوند به صورت مستقیم درخواست کنند تا خداوند آن را اجابت کند تنها از طریق کمک کردن ما و انجمن خیریه ها هستش که آنها می توانند طعم شیرین خوشبختی را بچشند. یا مشکلات و مسائل آنها حل بشود. وقتی یک فرد در مدار فقر و بدبختی قرار داره ما نمی توانیم اون به زور به مدار بالاتر بیاوریم تا وقتی که خود فرد نخواهد و اگر خود آن فرد بخواهد هدایت الهی را دریافت کند ما باز ناتوان هستیم اون شخص را از مسیر خوشبختی دور کنیم
چون همه ما به یک اندازه به رب الواحد نزدیک هستیم و نتیجه زندگی ما نتیجه باورهای ماست وقتی روی این موضوع تمرکز میکنیم تا بتوانیم فردی را خوشبخت کنیم یا مشکلاتش را حل کنیم نه تنها ان شخص پیشرفت نمی کند بلکه خود ما هم از مسیر پیشرفت و رسیدن به اهدافمان دور می شویم چون ناخودآگاه روی ناخواسته ها تمرکز داریم و طبق قانون به مسیری هدایت می شویم که با ناخواسته های بیشتری مواجه می شویم
وقتی به زندگی خودم دقیق می شوم خدا رو شکر به این نیت هنوز به صورت جدی به کسی کمک نکردم که محکم ضربه بخورم اما دور اطرافم که نگاه می کنم همیشه افراد زیادی بودند قصدشان این بود که به بقیه کمک کنند به این امید باعث پیشرفت آنها بشوند اما برعکس این قضیه پیش آمده نه تنها باعث پیشرفت نشدند بلکه ناراحتی و کدورت هم بین آنها به وجود آمده و الان که به این موضوع فکر می کنم درک بهتری از قانون پیدا کردم
لازم دیدم درلیست انتخاب اهدافم تجدید نظر کنم اهدافی که با کمک کردن به بقیه باعث خوشبختی یا کاهش مشکلات و حل مسائل آنها می شود حذف کنم و اگر خواستم به کسی کمک کنم
بر طبق این آیه یازدهم سوره حدید “کیست که به خدا قرض نیکویی دهد تا آن را برای او چندین برابر گرداند و پاداش ارزشمندی بدو رساند؟” باشد به این نیت اگر بخواهم به کسی کمک کنم باعث رشد و پیشرفت خودم می شود بدون هیچ توقع و انتظاری و حتی شنیدن یک تشکر
از شما دوست عزیزم متشکرم وقت گذاشتی و این دیدگاه مطالعه کردی.
باعرض سلام وادب خدمت شماخانم شکوهی،بسیارسپاسگزارم ازاینکه وقت ارزشمندتون راگذاشتیدبرای خواندن امتیازدادن به اینجانب.نظرشماهم برای من بسیارجالب بود،حتماکه درمسیرتکامل قرارگرفتید.
شادوپیروزباشیدوهمیشه احساس تان عالی وخوب باشد.
با سلام خدمت همه همراهان دوست داشتنی.
اصلی ترین علت ثروتمند شدن ما،اینه که در درجه اول خودمون توی ناز و نعمت زندگی کنیم،و باید خودمون رو لایق این زندگی بدونیم.
مشکل اینجاست که ما نعمت های خداوند رو بیشتر برای اطرافیانمون میخواهیم تا برای خودمون و اونهارو ارجع تر میدونیم.
و دوم اینکه ما فقط به این دلیل که انسان آفریده شده ایم، لایق آسایش و وفور نعمت هستیم نه اینکه بگوییم چون میخواهم با ثروتم به بندگان خدا کمک کنم لایق باشم.نه،ما به صورت کاملا طبیعی و ذاتی مورد لطف و برکت خداوند قرار می گیریم.