شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 66

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سامان طاطائی گفته:
    مدت عضویت: 3925 روز

    سلام به استاد بزرگوار و درود بر عباس منشی های عزیز

    من خیلی از کامنت ها را مطالعه کردم خیلی خیلی عالی بودند و خیلی روی من تاثیر گذاشت اما دوستان عزیز و استاد بزرگوار اگه ممکنه مفهوم انفاق را در قرآن برایم توضیح دهید و آیا با این ترمزهای که شما اشاره کردید فرق داره؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 3100 روز

    به نظر من از شرک میاد.حس میکنیم اگر این کارارو کنیم اون نور خدا رو میتونیم دریافت کنیم(نعمت ها)،و همش باج میدیم ک این نعمتا بلکه داده بشن( مث همون اقای بازیگر ک فالوراشو بانی نعمتاش میبینه).

    دوم اینکه خودش رو لایق نمیدونه (احساس عدم لیاقت).

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    محمد امین نوراللهی گفته:
    مدت عضویت: 3080 روز

    با سلام

    کسی که اینطور دعا میکنه این باورهای محدود کننده رو داره:

    اولا از خدا می ترسه که اگر پولش رو تو راهی که خیره خرج نکنه بهش ثروت نده یا ثروت رو بگیره.

    2- باور داره که اگه پول رو برای خودش و خانواده اش خرج کنه گناهه و خدا بدش میاد.

    3- خدا مثل یه انسان احساسات داره و باید احساسیش کرد تا بهت نعمت بده.

    4- اینکه خدا برای نعمت دادن قید و شرط داره که حتما پول رو در یه سری کارها خرج کنی و الا کفران کردی.

    5- اینکه من الآن کمبود دارم و نمی تونم کار خیر کنم. پس محتاج و نیازمندم تا بتونم کمک کنم.

    6- خودش رو مسئول اصلاح وضع جامعه و بدبختی ها میدونه.

    7- بدون نذر و کمک، خدا ثروت بهش نمی ده.

    8- خدا فقط به آدم های خوب نعمت میده و بقیه محروم ان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    روشا گفته:
    مدت عضویت: 2680 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    این مدل درخواست از خدا، من رو یاد نذری های ماه محرم میندازه و متاسفانه این باور از خیلی زمانها در ذهن ما و پدران و پدران آنها بوده و هست.

    یک باور مخرب که باعث شده با اینکه هر ساله در کشور ما خیلی پول صرف هزینه های بخشیدن، کمک کردن و یاری کردن به هموطنانمون میشه اما نتیجه ای که دوست دارن رو از این کار خیرشون نمیگیرن.

    • این باور مخرب همان به اصطلاح “باج دادن” به خداونده.

    خواستهایی که این طوری بیان میشه:

    «خدایا به من این ثروت رو بده تا من هم این کار رو بکنم»

    میتونه چندتا باور مخرب یا همون ترمز خواسته ها رو داشته باشه

    • من الان تو اون وضعیت نیستم. در حالی یکی از ترفند های قانون جذب اینه که خودت رو توی اون وضعیت بدونی. اگر کار خیر بزرگتری نمیتونی انجام بدی از همینی که الان داری شروع کن خودت رو خیر بدون ببخش ،کمک کن، قرار هم نیست همه کمک ها به صورت پول باشه. به جهان نشون بده که بدون داشتن اون ثروت هم کمک میکنی نه فقط به شرط داشتن اون ثروت

    • باور مخرب بعدی، خدایا تو که همینطوری به من نمیدی من اصلا لیاقت اینو ندارم که همینطوری به من ببخشی ولی اگه ببخشی قول میدم این کار خیر رو بکنم.

    ما خودمون رو لایق داشتن اون پول و ثروت نمیدونیم و به فکر اینیم که به خدا باج بدیم تا خدا هم بگه اگه این کار رو میکنی منم این پول رو میدم.

    در حالی که خداوند توی قرآن گفته «من بدون حساب میبخشم»

    این پاشنه آشیل خیلی از ماهاست که فکر میکنیم خداوند درگیر احساسات و عواطف، مثل ما میشه. این مدل درخواست ها برازنده انسانهاست نه خداوند.

    خداوند بی نیاز هست و غنی. و درگیر احساسات نیست که با این طرز بیان خواسته، دلش رو به رحم بیاریم تا خواسته ما رو برآورده کنیم. اگر باور کنیم که خداوند یک قانونه، خداوند یک باوره، یه حس اطمینانه. هر موقع باور کنیم که خداوند بدون حساب میبخشه خداوند خیلی راحت ارزانی میکنه اون موقع برای بیان درخواستمون، به خداوند باج نمیدیم که دلش رحم بیاد و اون رو برآورده کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    مهرداد بشکار گفته:
    مدت عضویت: 2617 روز

    سلام خدمت همه ی دوستای گل و استاد عزیزم

    اتفاقا من چند روزیه بعد از دیدن فایل جلسه دوم دوره کشف قوانین دارم روی ترمز هام کار میکنم و خوشحالم بتونم توی این مسابقه شرکت کنم البته فقط با هدف کسب آگاهی بیشتر

    ترمزهایی که از دید من توی این سوال وجود داره این هاست:

    1) عدم احساس لیاقت برای ثروتمند شدن که بنظرم مهمترین عامل هست چون خودش رو لایق نمیدونه که ثروتمند بشه میخواد خداوند رو مجاب کنه که به این دلیل بهش ثروت بده

    2) نگاه انسان گونه به خداوند، یعنی فرد فکر میکنه با باج دادن به خدا میتونه اون رو هیجان زده بکنه تا خداوند هم خواسته ش رو برآورده بکنه در صورتی که خداوند احساسی عمل نمیکنه و فقط به فرکانس های ما پاسخ میده

    3) توجه به کمبود های زندگی و اینکه داره با این تفکر احساس بدی رو ایجاد میکنه که من الان چیزی برای بخشش ندارم

    4) باور به اینکه من اگه ثروتمند بشم انسان بدی میشم که میخواد با یادآوری اینکه اگه ثروتمند شم حتما کمک میکنم روی اون باور محدود کننده ش سرپوش بذاره و اون رو توجیه کنه

    در نهایت ممنونم از استاد عزیز بابت طرح این سوال فوق العاده و بینهایت سپاسگزار خداوند و فرمانروای جهان هستم که من رو در مسیر سعادت قرار داد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    امیر سام بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 3597 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراه

    وقتی این فایل رو شنیدم , تازه فهمیدم خود منم این باور رو دارم و زمانیکه بهش فکر کردم دیدم که واقعا باورهای اشتباه زیادی رو میشه از توی این دعا یا طرز فکر خارج کرد و اونوقت بود که بخاطر وجود چنین استادی که اینجوری ذهن ما رو به چالش میکشه خدای بزرگ رو شکر کردم .

    اما باورهای غلط :

    1) اینکه در جهان چیزهای خراب و اشتباه زیادی هست که من باید اونها رو درست کنم .

    بر خلاف اینکه قانون میگه در جهان همه چیز درسته و همه در هر جایی که هستند بهترین جایگاه رو دارند . فقط باید خودت روی خودت کار کنی و با تغییر مدارها به خواسته هات هدایت میشی و اگر خداوند فرصتی رو بهت داده که به کسی یا کسانی کمک کنی , این فقط یه فرصته برای اینکه به خودت کمک کنی و لا غیر .

    2) اینکه همیشه با رشوه و وعده میشه به خواسته ها رسید , حتی در درگاه خداوندی که صاحب عدل و داده و اون هستش که عدالت واقعی رو در جهان جاری میکنه .

    3) تمرکز بر روی ناخواسته ها , چون وقتی من دارم از خدا میخوام که بمن قدرتی رو بده تا چیزی رو درست کنم , نا خودآگاه تمرکزم روی نا خواسته هام هستش و منم به همون مسیر هدایت میشم و زمانی که با اون جنس از ناخواسته برخورد میکنم , از خدا شاکی میشم که چرا اینطور شد .

    4)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  7. -
    حسین تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2653 روز

    سلام استاد عزیز و دوستان

    در چند سال گذشته این بوده که چرا انسان مذهبی شاد و خوشبخت داریم و انسان مذهبی و بدبخت و انسان بی دین خوشبخت داریم و انسان بی دین خوشبخت ؟؟؟؟

    که جواب این سوال در جواب سوال من وجود دارد .

    دوستان هیچ فرقی نمی کنه چه دین و مذهب و آیینی داشته باشید تنها و تنها مهم این است در مورد هر چیزی چه باور و فکر و انتظاری داشته باشید و اینکه از خدا بخواهیم که به ما ثروت بدهد تا کمی از آن یا در حالت گشاده دستی نیمی از آنرا ببخشیم باور از این دارد که خداوند وقتی به کسی چیزی می دهد که او سهمی را خرج دیگران کند و اینگونه خدا رو خوشحال کند

    ولی        این باور تنها باور ماست و خدا برای کمک به کسی نیازی به کسی ندارد هرچند خدا به هیچ کس کمک نمی کند مگر اینکه شخص باور داشته باشد که خداوند کمکش کرده والا هر شخص زندگی تودش را ۱۰۰۰٪ خود خودش با افکار و باور و تصاویر ذهنی و انتظاراتش می سازد و چون به ما از بدو تولد اینگونه گفته اند که خدا باید از تو حمایت کند یا اگر خدا بخواهد تو موفق یا ثروتمند میشوی و در غیر این صورت اگر خودت هر کاری کنی و خودت را به کشتن بدهی موفق نمیشوی ؛ پس ما از خدا مانند یک انسان درخواست میکنیم که اگر مبلغی را نصیب من کنی سهمی را به نیازمندان میدهم .

    در مدت این چند سال تحت آموزش های خیلی ها بودم و بیش از ۷۰ کتاب موفقیت فردی که بعضی ها رو چندین مرتبه خواندم و مرور کردم و نت برداشتم و اجرا کردم و در دوره های ۶ ماهه اساتید بزرگ ایرانی که  بنام هستندشرکت کردم و مبالغ زیادی را هزینه کردم و بخصوص زمان بسیار بسیار  زیادی را صرف کردم و هر کدام تکه ای از پازل قانون خدا رو میگفتند و تا اینکه در مدار استاد عباسمنش قرار گرفتم و تا چند روز اول از شناخت قانون توسط استاد در حالتی عجیب و بینهایت شاد و … (نمیدانم چگونه در کلام بگویم )  بودم . این موضوع به قدری ساده و راحت است که گاهی فکر میکنیم نکند راست نباشد و واقعا انتظاری جزء این از خدا نیست که قانونش ساده باشد تا هر شخصی با هر جنسیت ، سن ، سواد ، ثروت و… بتواند انرا درک کند و رشد هر شخص به مقدار استفاده از این قانون بستگی دارد و بس .

    با رعایت قانون خدا خیلی راحت میشود به هرچیزی رسید و رسیدن یا نرسیدن و زیاد یا کم بودنش بستگی به باور ما از قانون دارد که کاملا استاد در مورد تکامل توضیح داده اند و اون جمله معروف :

     با خدا باش و پادشاهی کن و

    بی خدا باش هر چه خواهی کن

    دقیقا مصداق این است که :

    با قوانین خدا باش و پادشاهی کن

    بی قوانین خدا باش و هر چه خواهی کن

    موفقیت و رشد و ثروتمندی شما را آرزومندم

    استاد  تو بینظیری   تو بینظیری   تو بینظیری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  8. -
    سحر مهدویفر گفته:
    مدت عضویت: 3156 روز

    بنام خالق کائنات و زیبایی ها

    سلام خدمت استادعباس منش ودوستان هم فرکانسیم

    من قبلاها که اصلا بااین قانون ها اشنانبودم ازاین ترمزهای مخرب زیادداشتم مثلا وقتی چیزی ازخدامیخواستم میگفتم خداجون اگه این پوله جورشه من این لپ تاپوبخرم قول میدم به هرفقیری که توکوچه خیابون دیدم کمک کنم..یامثلا اگه به اونی کهذمیخوام برسم من قول میدم نمازموبخونم…اگه این مقدارپول روبهم بدی من چیز دیگه ای نمیخوام قول میدم پررو نشم ودرخواست نکنم…من فکرمیکردم لایق درخواستام نیستم،یابایددرقبال چیزی که ازخدامیخوام یچی بایدپیشش گروبذارم یااینکه اگه ازخدازیاددرخواست کنم خداناراحت میشه…اون موقع ها انگارخداواسم کوچیک بود انگارقبول نداشتم قدرتش رو انگارخدا ازمون انتظارجبران داره …من فهمیدم چقدرچاله های سیاه وگودال های بزرگی توی ذهنم بود چقدکفرورزیده بودم چقدرشرک مرتکب شده بودم درحالی که ادعام میشدخدارودوس دارم…بقول استادبزرگوار شرک ورزیدن مثل مورچه ای سیاه برروی سنگی سیاه دردل شبه…دوستان الان فهمیدم کجایی کارم مشکل داشت فهمیدم خدادرقبال ثروت ها ونعمتهایی که به مامیده هیچ توقعی ازمون نداره فهمیدم خدابینهایت بزرگه وقرار نیس مادرقبال چیزی که میخوایم بهایی روبپردازیم فهمیدم من لیاقت بهترینارو دارم وخداهم باجان ودل بهم میبخشه فهمیدم خداخوشحال میشه ازاینکه من ازش درخواست کنم فهمیدم نعمتای خدا بیشماره ومنم اشرف مخلوقاتشمو میتونم دنیا دنیا ثروت سلامتی احساس خوب روازش طلب کنم…دراخر سپاس گزارخدایی ام که عاشقانه میپرستمش وسپاس گزار استادعباس منشم که همانندخدابدون چشم داشت این قانون هاروبهم نشون داد ومن تونستم راه رسیدن به خداروپیدا کنم…خدایا شکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  9. -
    اسکندر سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 3206 روز

    سلام رفقا

    حالتون چطوره

    در مورد سوال سید حسین عزیز مطالبی به ذهنم رسید که بیان می کنم

    اولا این نوع معاملات با خدا نشان از یک نوع عدم صداقت در همصبتی با خداوند است. آدم وقتی میخاد با خدا صحبت کنه باید بتونه خواستشو صراحتا بگه و خودشو به کوچه علی چپ نزنه. دیگه قسم حضرت زهرا نمیخاد.

    ثانیا یک نوع باور کمبود هم داریم که اگر به ما دادی دیگه به دیگران هم باید بدهیم و انگار همون یک ذره دست خداست و به ما بده تموم میشه

    ثالثا چرا الان نمی بخشیم چون باور نداریم همیشه هست و فکر می کنیم اگر ببخشیم با مشکلات مالی عدیده رو به رو میشیم.

    رابعا تمام آموزش های سید حسین کنترل ورودی های مغز بود و با این کار ما خواسته یا ناخواسته داریم توجه می کنیم به فقر و اونو گسترش میدیم.

    خامسا ما خودمون رو دوست نداریم و گمان می کنیم خدا هم دوست نداره و خودمون رو لایق ثروت مند شدن نمی دونیم بعد میگیم تو بده تا ما هم به بقیه بدیم و یک جورایی لیاقت رو قرض می کنیم.

    از یک منظر دیگه هم کمبود عزت نفس هست که با این کمک کردن ها دوست داریم شهرت پیدا کنیم و همش تو فکر اینیم که اقا اگر فلان قد کمک کنم همه میگن خیر بزرگ اومد و بقیه جلومون دولا و راست بشن.

    سادسا این قرارداد با خدا ظهور بر باور ناپاک بودن ثروت هم هست و می خواهیم پلشتی ثروت رو از این طریق بزداییم.

    حالا ممکن هست یک نفر همه این باورها رو داشته باشه و ممکن هم هست یک یا چند مورد رو داشته باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    سعید ذاکری گفته:
    مدت عضویت: 2931 روز

    با سلام خدمت استاد بزرگوارم و همه دوستان عزیزم

    من تصور میکنم درست اینست که اینگونه فکر کنیم : چقدر خوب میشود وقتی ثروتمند شدم می توانم مدرسه ، بیمارستان ، خیریه بسازم ، به بیماران سرطانی کمک کنم ، پدر و مادرم رو به مسافرت ببرم و …

    به نظر من ترمزها و موانع سوال مطرح شده موارد ذیل است :

    1-با این طرز فکر در ناخودآگاهمون دنبال این مساله هستیم که احساسات خداوند رو تحریک کنیم ( و به بهانه کارهای خیر به مقاصد دیگر برسیم) و خداوند بگوید عجب بنده خوبی دارم . من باید ثروتم را به او ببخشم تا او به انسانها کمک کند. در صورتی که احساسات در خداوند راه ندارد و این موضوع فقط به ما انسانها مربوط میشود.

    2-در نا خودآگاهمون فکر می کنیم خدا وقتی ما را دوست دارد که ثروتمون رو در مسیر بخشش خرج کنیم و اگر غیر این موضوع خرج کنیم کار غیر معنوی انجام دادیم

    اتفاقی که می افتد اینست که ثروتمند شدن رو هم کار معنوی میدانیم و هم کار غیر معنوی ،که قسمت دوم مثل ترمز عمل می کند

    حتی اینکه چون برخی ثروتمندان رو انسانهای خوب نمیدانیم و به همین خاطر که مبادا وقتی ثروتمند شدم جزو این دسته قرار بگیرم ثروت رو از خودمون دور میکنیم.

    3-حس می کنیم برای این که ما ثروتمند شویم خدا باید کاری کند نه اینکه ما تغییر کنیم. ثروتمند شدن رو در قبال یک تعهد در آینده معامله میکنیم

    بنابراین ما مسئولیت تغییر خودمون رو به عهده نگرفتیم و این مسئولیت رو به خدا واگذار میکنیم

    به قولی نفهمیدیم اگر ما ثروتمند نیستیم یعنی ظرف دریافت ما کوچک است اگرنه رحمت خدا همیشه در حال باریدن است . ما با تغییر باورهامون و عملکرد ناشی از آن ظرف وجودیمونو بزرگتر می کنیم و ثروت بیشتری دریافت می کنیم.

    4- درک این موضوع خیلی مهم است که خداوند به ما نیاز ندارد بلکه ما نیازمند اوییم. این لطف خداست که ما دست بزرگ او برای کمک به انسانها شویم و اگر ما اینکار را انجام ندهیم خداوند برای کمک به انسانها دست های بیشمار و نامحدودی دارد .

    از طرفی درک درستی از جایگاه خداوند و خودمون نداریم چون انجام کار خیر و بخشش رو منوط به تغییر ثروت از ناحیه خدا میدانیم. حال اینکه انسانی که اهل بخشش باشد در هر سطحی میبخشد و با این بخشش بیشترین خدمت رو اول به خودش میکنه چرا که با این کار شادی عمیق و رضایت درونی رو به خودش هدیه میده. چنین انسان اهل بخششی ، این فرصت رو لطف خدا میدونه و هزاران بار بابت این موضوع خدارو شکر میکنه .

    اما انسانی که بخشش رو منوط به اقدامی از طرف خدا می داند چه بسا روزگاری هم که به خاطر باوری صحیح ثرومند شود اگر هم به کسی کمک کند آن موضوع را به خداوند منت می کند و لطفی از طرف خود به خدا تلقی می کند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: