بررسی حجاب در قرآن | قسمت 2 - صفحه 15

266 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2925 روز

    به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد

    سلام استاد عزیزم و مربم بانو و دوستان گلم

    خدا رو هزار مرتبه شکر می کنم که منو به سمت این فایل پراز آگاهی ناب هدایت کرد و چقدر خوشحال شدم خدایا شکرت

    برای من خیلی جالب بود و تا حالا واقعیت چی بوده و ما چی فکر می کردیم ما حتی زحمت تحقیق در قرآن کریم رو به خودمون نمی دادیم یعنی اگر من یک میلیون بار این فایل رو ببینم باز هم سیراب ام نمی کنه

    از بس پر از آگاهی و دانش بود که من تا حالا توی هیچ فایل ندیده بودم انصافا استاد عزیزم دست مریزاد خیلی عالی کار کردی و من یکی رو حسابی روشن کردی در مورد حجاب زن و مرد و هر چی این فایل رو می بینم نسبت به آگاهی این فایل تشنه تر می شوم

    خدایا شکرت 🌹🙏🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهدی محمدخانی گفته:
    مدت عضویت: 1804 روز

    سلام به استاد نازنینم دستان فرمانروای کل کیهان بر روی زمین ابراهیم زمانه

    واقعان بعد از ۳۱ سال زندگی کردن و مثل شما بچه مذهبی بودن توی این چند سال فهمیدم چه اندازه راه رم اشتبا رفتم و چه اندازه تنبل هستم که دنبال حقیقت نرفتم و فقط از صحبتها و نظرات دیگران پیروی کردم.

    دورود بر استاد عزیزم که اینقدر مو شکافانه این بحث حجاب رو شرح دادین واین بار احساس گناه رو مثل تمام بار های منفی دیگه از ذهن ما پاک کردین.

    سپاس فراوان از انرژی و وقتی که برای آگاهی ما میزارین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    Sheyda گفته:
    مدت عضویت: 1546 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم💜

    من اومدم احساساتم رو در این صفحه به اشتراک بزارم کار آسونی نیست ولی اومدم بنویسم و از خدا میخوام کمکم کنه بتونم خودمو و درونمو بیشتر و بیشتر بشناسم..😊

    خب من دختری هستم که خیلی احساسات شکننده ای دارم و چیزی که ازش مطمعنم اینه که همیشههه دوست داشتم خدا ازم راضی باشه دوستم داشته باشه و یه جورایی همیشه در آغوشش باشم

    خب منم مثل اکثر دختران سرزمینم باورهای خیلیی وحشتناکی درباره این که اگر حجاب نداشته باشم خدا چیکارم میکنه تو اون دنیا، دارم… اینکه از موهای سرم آویزونم میکنه ، تو آتیش جهنم منو میندازه بارها میمیرم و دوباره زنده میشم و دوباره عذاب میکشم و میمیرم…

    البته میدونم اینا دیگه چرت و پرتن😂😂😂

    اما خب تصور کن که با این باورها بزرگ شدم… اول خانواده که عزیزترین کسانم در این دنیا هستند بعد از خدا و خودم ، بعد مدرسه که خب ادم میره اونجا تا یه چیز یاد بگیره و خب اعتماد میکنه به شنیده هاش…بعد دیگه جامعه… خلاصه که اره اینجوری بزرگ شدیم که خدا رو این مورد حجاب خیلی خیلی حساسه و تو چه بخوای چه نخوای باید رعایتش کنی اگر میخوای در اون دنیا راحت باشی🙂

    و همیشه زورم میگرفت ازین حرف که میگفتن اگر حجاب رو رعایت نکنیم باعث فساد میشیم… کاش به جای این همه ایجاد محدودیت غیر طبیعی برای خانمها از همون اول فرهنگ و انسانیت رو یاد میدادن به همه ما و یاد میدادن یه پسر چطور خودشو کنترل کنه و تحریک نشه(معذرت میخوام از پسرایی که دارن اینو میخونن این چیزیه که به ما گفتن اگر خودمونو نپوشونیم مردا زود تحریک میشن)اما به نظرم هر چقدرم سخت باشه باید احساسات و غرایز کنترل بشه نه اینکه یه عده ی دیگه محدود بشن..

    نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه…چون صحبت کردن از احساساتم برام سخته.. امیدوارم اشتباه برداشت نکرده باشن دوستانم💙

    با این باورهام هنوزم وقتی حرف های استادو میشنوم ته دلم آروم میگیرم شاد میشه راحت میشه ولی بعد دوباره مقاومت ها میان اگر درست نباشه چی؟ولی من میدونم درسته حرفای استادم..این پاشنه آشیل منه…باید درستش کنم…ولی بعد بازم مقاومتاا میاد..

    مثل انتخاب یه دوراهی سخت…

    ولی

    من، شیدا ، تصمیم گرفتم اینجا قول بدم… چیزی که دلم میگه رو انجام بدم …چیزی که آرومم میکنه شادم میکنه قانعم میکنه برام منطقیه و بهم احساس خوبی میده…اونو انجام بدم…حرف های استادو میپذیرم و روی خودم کار میکنم

    من از خدا خواستم هدایتم کنه اینم هدایت… اینکه همون مسیر قبلی رو برم با همون باورهای قبلی یا به خودم اجازه بدم سبک شخصی خودمو داشته باشم آزاااااددد باشممم، دیگه دست خودمه

    و من حتما، صد در صد دومی رو انتخاب میکنم

    آزادی ذهنی ، مکانی ، زمانی ، جسمی و روحی

    کلا آزادی

    عاشق کلمه آزادیم

    حس خوبی میده

    اومدم منم یه ردپا بزارم… از خدا میخوام کمکم کنه دستمو بگیره و به راه راست هدایتم کنه❤ و همیچنین تمام دوستانم رو❤خیلی دوستتون دارم

    🤗🤗🤗🤗🤗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فرشته رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 1538 روز

    سلام به همه ی دوستان مثبت اندیشم وسیدحسین عباس منش عزیز

    شایدیکم عجیب باشه امامن ازریشه ی کلمه ی زینت به زین اسب رسیدم!طبق تحلیل هایی که تواین فایل توضیح داده شدکه ازنظرخودم خیلی درسته وبه قول خیلی ازشماها،دوستان عزیزم انگارانسان بااین کلمات قلبش آروم میگیره اندام جنسی تنهابرای همسران قابل آشکارکردنه وازطرفی هم پوشاندن چیزی که مشخصه مثل موی سر،دست ها،پاها واندام این چنینی برای عموم مردم هیچ موردی نداره ولی سوال اینجاست که دقیقاچی میتونه برای برده هایی که تمایلی به خانم هاندارند،برای پدران وبرای کودکان محرم باشه؟؟خیلی مطمئن نیستم امافکرمیکنم منظورمدل رفتارکردن انسانهاست چه ازلحاظ فیزیکی وچه ازلحاظ بیانی…گاهی وقتها کلمات باعث تحریک انسانها میشن شایدمنظوراززینت کنترل حرکات ونوع صحبت کردن باشه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    حسین شکاری گفته:
    مدت عضویت: 2702 روز

    سلام استاد عزیز

    شایداز دو سال پیش برام سوال بود که شما قران را با چه ترجمه ای میخونید ،یادم میاد که گفته بودین خیلی گشتین تا به اون ترجمه رسیدین ،

    ممنون از خدای یکتا که امروز تونستم به جوابم برسم ،

    هزاران سپاس از خدایی که شما رو تو مسیر زندگیم قرار داد

    ممنونم از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سعيد مهدوى گفته:
    مدت عضویت: 2863 روز

    سلام میکنم به استاد دوست داشتنی خودم و خانوم شایسته

    من قبلا به گفته ی خود استاد ، خودم رفته بودم در مورد حجاب تحقیق کرده بودم و ایات رو خوندم و بعد از چند بار خوندن دقیقا فهمیدم که منظور خدا از حجاب چیه.

    من اینطوری برداشت کردم که یه مدل حجاب واسه زن و مرد نگاه کردن هست که باید درست باشه

    و مدل دیگه هم اینه که زن سینه و الت تناسلی و مرد الت تناسلی رو محفوظ کنه. دقیقا مثل خیلی از اروپایی ها و امریکایی ها

    تمام

    واقعا ادم چند بار معنی ایات رو بخونه متوجه میشه و نیازی به تفسیر کسی نداریم.

    موفق باشید🙏🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    محمد زلفی گفته:
    مدت عضویت: 2787 روز

    سلام و سپاس استاد گرامی

    معنی زین را سرچ کردم ، معانی مختلفی آورد .

    در عربی بیشتر آراستن و زیبا بود

    و در لغت نامه دهخدا بنظرم بیشتر نزدیک به متن آیه قرآن باشه :

    زین (لغت نامه دهخدا): سرج و قسمی از نشیمن که بر پشت اسب و استر جهت سواری می گذارند. (ناظم الاطباء). در فارسی بمعنی سرج عربی آمده.

    و در جایی «گوشت گرده » بود که مشخص میشود چه قسمتهایی از بدن پوشید شود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    نسرین نجفی گفته:
    مدت عضویت: 2754 روز

    سلام عالی بود ممنون 🌹🌹🌹🌹

    به نظر من منظور از زینت همون طنازی و عشوه گری هست

    خدایا هدایتم کن به سمت اعتماد به نفس، به سمت عشق ، به سمت آزادی ذهنی، روابط زیبا و…

    با تمام وجودم از خداوندم سپاسگزارم که شمارو سر راه من قرار داد و اینگونه مرا هدایت کرد

    با آرزوی سعادت و خوشبختی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    زینت چهارپاشلو گفته:
    مدت عضویت: 2719 روز

    سلام استاد عزیزم بابت آماده کردن آگاهی های بی نهایت ارزشمند

    از خانم شایسته عزیزم هم تشکر میکنم بابت زحمتی که برای تدوین فایلها میکشن

    از خواهرتون هم سپاسگزارم که مصمم شد و برای چندمین بار از شما درخواست کرد که این خودش درس داشت برام و قانون درخواست کردن رو دوباره یادآوری کرد بهم که اگر یه بار درخواست کردی و جواب رد شنیدی نا امید نشیم و دوباره تو یه فرصت دیگه درخواست کنیم.

    خانم عباس منش از شما متشکرم خواهر بهترین استاد دنیا😉😉

    مسله حجاب استاد شما اول فایل گفتین که اصلا حاشیه هست و من وقت نمیذارم رو حاشیه و فقط رو اصل کار میکنین

    ولی متاسفانه این حاشیه ها اینقدر جا خشک کردن تو ذهنمون که اصلا جایی برای اصل نذاشتن باید تکلیفشون رو معلوم کنیم و پروندشون را برای همیشه ببندیم

    من همیشه با خودم میگفتم یعنی ما ایرانیها که حجاب داریم میریم بهشت و اون همه اروپایی ها میرن جهنم

    همیشه برام سوال بود

    و سخت گیری هایی که تو خونه و مدرسه و … برای این موضوع وجود داشت

    یه وقتهایی که موهای سرم بیرون میومد سریع نگران میشدم و میگفتم خدای من اینها اون دنیا مار میشن میپیچن دور گردنم

    یا مثلا پدرشوهرم تیشرت استین کوتاه خوشش نمیومد منم یه بار پوشیدم همسرم از تنم کشید پارش کرد🥺🥺

    هنوزه هنوزه ما میریم خونه پدر شوهرم حتما باید لباس پوشیده بپوشیم دامن، شلوار، بلوز آستین بلند، روسری خودشون خیلی راحت با یه شلوار راحتی تیشرت هستن ما باید این همه لباس بپوشیم و چقدر هم اذیت میشیم اصلا من یه وقتهایی به خاطر همین لباس زیاد پوشیدن دوست ندارم برم، کمتر میرم

    چون واقعا اذیت میشم

    فکر میکنن دین همین پوشش هست ولی وقتی میشینن به صحبت کردن از همه جا غیبت میکنن در مورد اتفاقاتی که برای دیگران افتاده صحبت میکنن و …….

    بگذریم استاد

    من دو روزه در مورد کلمه ” زین ” تحقیق کردم و هر آیه ای که این کلمه توش بود رو خوندم

    در مورد کلمه “حجاب” دوباره هم فایل شما را گوش کردم هم خودم رفتم تو قرآن سرج کردم

    چقدر روش قرآن خوندن شما را دوست دارم و علاقه مند شدم خودم خیلی وقته که قرآن میخونم ولی احساس میکردم این جوری چیزی دستگیرم نمیشه از خدا خواسته بودم کمکم کنه یه جوری قرآن بخونم که یاد بگیرم و قشنگ تو ذهنم جا بیفته

    این فایل شما برای من یه تیر دو نشون داشت

    هم در مورد حجاب ابهاماتم برطرف میشه

    هم روش صحیح قرآن خوندن را یاد گرفتم

    استاد ممنونم که هستین من بیش از قبل مشتاق خوندن قرآن و فهمیدنش کردین

    دیگه وقتشه خودمون بفهمیم چی درسته چی غلط و کورکورانه هر چی که از گذشتگان به ما رسیده پیروی نکنیم

    ومن الله توفیق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
      مدت عضویت: 654 روز

      سلام دوست عزیزم

      خندیدم وتایید کردم

      نوشتی پدرشوهرت از تیشرت استین کوتاه خوشش نمیات

      ومعذبی وقتی میری

      بخاطررحجابی ک باید داشته باشی

      و اونا فک میکنن همه چی دین حجابه و غیبت میکنن

      منم هم خانوادم این مدلی هستن هم خانواده شوهرم

      خوشبختانه خانوادم خیلی دورن و جنوب هستن و من شمال

      واسه همین زیاد کنار هم نیستیم ک بخام با حجاب اجباری مث مجردی هام اذیت بشم

      فقط خانواده شوهرم خیلی نزدیکن

      اما بازهم خوشبختانه جهان کاری نداره حتی اگر جفت خونتون باشن وقتی هم مدار نباشی باهاشون خودشون دیگه نمیام شما هم سرگرم کار وزندگی خودت میشی و اصلا انگار ن انگار جفت خونتون هستن

      برای من همین اتفاق افتاد

      خانواده همسرم دوتا کوچه بالاترن من کل پارسال رو 4بار رفتم خونشون

      وامسال هم باز دیرتر شده

      الان 2 ماه خونشون نرفتم

      واصلا وقتی میام روی خودم کار میکنم جهان منو میفرسته دنبال اهدافم و اونارو سرگرم میکنه جای دیگه اصلا خود ب خود غیبشون میزنه ماهها

      فقط متاسفانه من هی از مسیر خارج میشدم چون مغرور میشدم و هر چندوقت پیداشون میشد من تعجب میکردم چی شد دوباره

      ک الان تمام نشانه ها داره میات ک باید مستمر ادامه بدم

      و نکته جالبی ک نوشتید درمورد این فایل با یک تیر 2نشان زد

      منم مدتهاست بهم گفته میشه قران بخونم ب شکلهای مختلف بهم گفته شد وشروع کردم چندتا صفحه خوندم وهربار اشکم میات از اینکه چطور میفهمم چی میگه

      من سالها قران میخوندم من عرب زبان هستم و عربی هم بلدم عالی بخونم

      اما هیچی نمیدونستم از درسهای قران

      فقط چندروزه نخوندم واز خدا میخام کمکم کنه

      بهم وقت بیشتری بده فضارو بیشتر برام باز کنه

      درکنار دوره ها

      و کلاس کسب مهارتم

      بتونم قران هم بخونم

      دوتا بچه هم دارم

      همش میگم خدایا چطور همه رو هندل کنم باهم بهم بگو

      حسم گف برات بنویسم

      باارزوی بهترینها برای شما عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    ملیحه محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1610 روز

    به نام اللَّه❤️

    سلام و درود بر ‌شما عزیزدل💞

    استاد وقتی دیدم که به لطف خداوند و شاید درخواست هزاران هزار زن مثل خواهرتون باعث شد که، شما زبان خداوند بشین برای ما وطلسمی رو که سالها گریبانمون رو گرفته بود و اجازه ی نفس کشیدن رو از ما زنها گرفته بود، رو بشکنید، نمیدونید چقدر خوشحال شدم و سجده ی شکر برداشتم.

    نمیدونید چه لطف بزرگی به جامعه ی زنان در سرتاسر جهان کردین با این آگاهی که به رایگان در اختیارمون قرار دادین، آگاهی که نتیجه ی سالها تحقیق و تلاش خودتون بوده تا بدست آوردین و حال به لطف خداوند در اختیار ما قرار دادین.🙏🙏💋💋💋

    استاد شما خودتون بهتر میدونید که توی شهر قم زندگی کردن اون شهر مذهبی که جاهلیت و خرافات از آجر به آجر آن می‌ریزد، چه دردی دارد.

    یک عمر ما رو ترسوندن از خدا وعذابی که ما رو از موی سر آویزان می‌کند. یادم هست که تو دوران راهنمایی ناظم سر صف کسانی رو که آدامس می‌جویند به گاوهایی تشبیه کرد که غذا رو از معدشون خارج و دوباره میجوند. چون اون زمان حتی آدامس جویدن برای زنها را مکروه اعلام کرده بودند. خوب یادمه برای اینکه اصل این موضوع رو برای خانواده ها جا بیندازند از تشابه سوره مریم که میگفتن از خرما باردار شده آن زمان استفاده می‌کردند.

    توی جلسه ی اولیاء و مربیان به پدران و مادرها می‌گفتند که آمریکا برای باردار کردن دخترانتان در آدامس‌ها ماده ای رو قرار داده است که حرمت نمیدونم چی چی دختران ایران زمین رو لکه دار کنند و آنها باردار خواهند شد🥴.

    چقدر در مورد آدامس جویدن جنگیدیم. آدامس برامون حکم یک جنس قاچاق رو داشت.

    و خوب یادمه که اونقدر ذهنمون رو شستشو داده بودند که من تا دوران دبیرستان حتی در آینه نگاه کردن را گناهی بزرگ میدیدم.

    اما همیشه این سوال رو داشتم چرا خداوند در مورد زنها این حد شدت و خشونت رو داره؟!

    و همیشه میگفتم میترسم از روزی که با خدا رو به رو شوم و ببینم، آنهایی که حجاب نداشتن اما قلبشان پاک بوده است به بهشت می‌روند اما منی که یک عمر سر حجاب عذاب کشیدم، گرما کشیدم تو اون گرمای سوزان و هوای کویری قم سنگینی چادر را هم با خود حمل کردم، به جهنم فرستاده شوم. اگر هم دلیلش را بپرسم او به من بگوید که تو راهت را اشتباه رفته بودی و اینهایی که به تو گفته شده تمامن دروغی بیش نبوده.

    به راستی چرا باید یه همچین حسی رو در قلبم می‌داشتم، مگر جز این است که خداوند آگاه براعمال ماست پس او همان زمان‌ها هم به من نشانه و الهاماتی برای روشنی سوالم میفرستاده اما چرا تا به حال خودم دنبال جواب توی قرآن نرفتم.

    میتونم بگم جوابش اینه که من اونقدر از مسائل دینی و آزار و اذیتهایی که به اسم خدا برما روا می‌داشتند نفرت در دل کاشته بودم که از زبان عربی به خاطر اینکه قرآن با آن زبان نازل شده هم، نفرت داشتم.

    توی کل دوران تحصیلیم میشه گفت تمام ساعتهایی که درس عربی داشتیم رو از کلاس به بهانه ای بیرون می‌آمدم و یا غائب میشدم

    و این رو هم بگم بعد از مهاجرتم به عینه دیدم که بحث حجاب نه فقط در قم و ایران بلکه در جای جای جهان جاریست.

    یک عده از انسانها هستند که قرآن را بازیچه ی خود قراردادند و خواهند داد تا خدا را یک نیرویی با تمام صفات انسانی به ما بشناسانند.

    جاهلیت ما آدمها هم به آنها قدرت می‌دهد.

    خوب یادم هست چند سال پیش یک بار که برای دیدن خانوادم به قم رفته بودم روزی که بلیط برگشت داشتم با خواهرم به بازار رفته بودیم تا خریدهایمان را انجام دهیم و بعد به خانه برگردیم و چمدانهایمان را برداریم و به فرودگاه برویم.

    هنگام برگشت از بازار دَم ظهر بود حدودن ساعت ۲ اینا من و خواهرم کنارخیابان منتظر تاکسی بودیم. ما مانتوهای بلند پوشیده بودیم با شالی که روی سرمان بود و از فرط گرما شال را زیاد محکم نبسته بودیم. تاکسی آمد و جلوی ما ترمز کرد که ناگهان یک ماشین شخصی با سرعت جت پیچید جلوی تاکسی و راه تاکسی را بست ما با ترس سوار تاکسی شدیم اما راننده نمیتوانست حرکت کند.

    شاید باورتان نشود اما یک حاج آقا به همراه خانومی که نوک بینی اش را بیرون گذاشته بود البته چون نوک بینی جزء زینت زن نمیباشد😅 از ماشین روبه رو خارج شدن. مرد به سمت من و خواهرم حمله کرد با صدایی مهیب به ما گفت موهاتو بکن تو، ما شهید دادیم، ما خونها دادیم، الان تو با این وضع اومدی بیرون، باورتان نمیشد استاد شما خودتان بهتر میدانید که خیابان سجادیه به سمت سه راه بازار و تو دل ظهر و گرما تا چه اندازه می‌تواند خلوت باشد به حدی که هیچ پرنده ای هم در خیابان پر نمیزد. آنوقت این آقایی که دم از دین، شهید و خون میزد چطور تونسته بود من رو در گوشه ی خیابان به فاصله ی زیاد طوری ببینه که متوجه بیرون آمدن دو تا زلف من شده باشد.

    من با دستانی لرزان بهش گفتم حجابم به خودم مربوط است که یکدفعه به سمتم آمد تا سیلی به من بزند آن خانوم دستش را گرفت و به من گفت تا برات بد نشده حجابت رو درست کن، چادرت کو؟! من تنم میلرزید به راننده گفتم آقا حرکت کن ولی حاج آقا با اون چشمان شاهینی شون که گناه رو از هفت فرسخی شکار کرده بودند به راننده گفت من به امنیت اخلاقی تماس میگیرم و شماره پلاک تو را هم میدهم.

    خلاصه به شکلی معجزه آسا ما از چنگال آن سیه پوش که دم از خدا میزد نجات پیدا کردیم اما سالیان سال این ترس در من خواهد بود.

    آیا اون حاج آقا، سوره ای که خطاب به مردان می‌گوید چشمانتان و نگاهتان را پایین بیاورید را هم می‌دانست؟! این برایم سوالی بی جواب خواهد ماند؟!

    و اما بگم براتون از تمدن کشوری به غیر از ایران، من در ترکیه هستم و خانواده ی همسرم به شدت مذهبی بیشتر از خانواده ی خودم دَم از حجاب می‌زنند و عموی همسرم حاج آقا تشریف دارند و هر بار من رو میبیند از من می‌پرسد که تو نمی‌خواهی حجاب بگذاری؟! من همیشه از این حرفش به جوش می آمدم اما جواب قانع کننده ای نداشتم.

    ولی استاد الان اونقدر برای خواهر عزیزتون دعا میکنم، الهی که دلش شاد باشه که دلیلی شد تا شما این موضوع رو برامون به روشنی روز باز کنید.

    اونقدر براتون دعا میکنم اونقدر از خدایم ممنونم کهاز ۳۵ سال بالاخره امروز از طریق شما با من حرف زد و به من جواب سوالم را داد.

    میتوانم به جرات بگم که تمام سوالاتی که در مورد خدا، حقانیتش، عدالتش، بزرگیش و…. داشتم از طریق شما و نفس حق شما به آنها رسیده ام.

    استاد مهربون حال خیلی خوب میدانم که زینت چیست همان چیزی که من می‌توانم به پدر، همسر، پسر، برادر…… نشانش دهم.چرا تا به حال اینقدر جاهلانه به قرآن نگاه شده یعنی هیچ کس غیر از شما نبوده که قرآن را واجه به واجه ریشه به ریشه بخونه، اگه منظور تن و شرمگاه و سینه های زن است پس چرا برادر و پدر و پسر و پدر شوهر هم می‌تواند ببیند 😟افسوس خوردم که تا به امروز هیچ زنی این رو نخونده و درک نکرده و دنبال جوابش نرفته😢 همه ی ماهاییکه اینجا هستیم یه جورایی درست نبودن این موضوعات رو میدونستیم اما هیچ وقت به دنبال واقعیت نرفتیم و همه مون فرار از خدا و دین و… رو بهترین راه حل دانستیم.

    استاد عزیز از شما باز هم ممنونم که اونقدر به قرآن و کلام خداوند، نگاه زیبا داشتید

    الهی عمری بلند و با عزت داشته باشین که نسلی رو پرورش دادین که به معنای واقعی “بندگی خدا” برسد.

    🙏🙏🙏🙏🙏🙏

    مریم بانوی عزیز بی صبرانه منتظریم تا بخش دیگه رو برامون آماده کنی و این پرده ی تاریک و مبهم رو برای همیشه از روی چشمان و گشهایمان با صحبت‌های استاد و کلام دلنشین قرآن بردارید.

    سپاس، سپاس، سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      صدیقه شریعتی گفته:
      مدت عضویت: 1965 روز

      سلام به ملیحه عزیزم

      عزیزم من پروفایل شما رو دیدم و کلی چهره زیباتونو تحسین کردم

      کامنتتونو خوندم و با هر جمله تون یه بار گفتم راست میگه

      منم یادمه هروقت جلوی آینه میرفتم مادرم می‌گفت بسه دیگه دختر چه معنی داره که اینقدر جلو آینه وایسته

      یادمه هربار موهامونو می‌خواستیم شونه کنیم هم با ترس می‌رفتیم جلو آینه که الان مادر یه چیزی میگه

      وای به روزی که می‌خواستیم بریم بیرون و یکم جلو آینه خودمونو مرتب میکردیم.

      کامنت شما یادآوری شد برای همه اون روزها

      خاطره خریدتون هم خیلی ترسناک بود واقعا من که خوندم از اون حاج آقا ترسیدم چون دیدم و شنیدم این دست خاطره ها رو .

      من مشهد زندگی میکنم و یکم با شما میتونم همدردی کنم هرچند مشهد نصف قم هم سختگیری نداره

      یادمه چند سال پیش اومده بودم قم تو گرمای هوای ظهر همه خانوما با چادر و روبند بودن

      من با خودم گفتم چقدر زندگی اینجوری سخته چرا اینا اینقدر خودشونو اذیت میکنن

      من خودم هم تا پارسال چادر داشتم ولی نه به شدت خانومای قمی .

      اتفاقا چند روز پیش زن داداشم می‌گفت داشتیم می‌رفتیم خونه مامانم یه حاج آقا جلومونو گرفته و به دخترم که یکم مانتوش کوتاهتر بوده گفته چرا مانتوتون اینقدر کوتاهه

      به یک دختر ۱۳ساله.

      اینه امر به معروف و نهی از منکر ما .

      امیدوارم که یه روزی بشه که ما ایرانی ها بفهمیم چادر و مقنعه و اینا ملاک ایمان نیست .

      بازم از کامنت قشنگتون ممنونم که مارو برد به همه اون عقاید مزخرف .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ملیحه محمدی گفته:
        مدت عضویت: 1610 روز

        سلام صدیقه جان

        ممنونم از همدردی و کامنت زیباتون

        حق با شماست ما زنها تو جامعه ی اسلامی که به دست انسانها ساخته شده نه اسلامی که به معنای تسلیم بودن در برابر خداوند و نه اسلامی که محمد (ص) پایه گذاری‌ کرد، مورد تحقیر، شکنجه و ذلت قرار گرفتیم.

        خدا میدونه که چقدر دخترها و زنان هم درد ما وجود دارند که گرفتار این چنگال درد و ذلت هستند.

        اما خدا رو شکر میکنم که اگر بخواهیم و نترسیم و دنبال جواب سوالهامون بریم و از چارچوبی که اونا برامون ساختن خارج بشیم، امکان نداره که خدا تنهامون بذاره

        امکان نداره که خدا راه درست رو نشونمون نده.

        و امکان نداره که به حقیقتی که دنبالشیم، نرسیم.

        باز هم از شما ممنونم از لطف شما من براتون بهترینها رو آرزو میکنم.

        عذر میخام اگر دیر کامنت تون رو دیدم آخه زیاد هنوز آشنا نیستم با نحوه ی دیدن پاسخها و لایکها 💋

        دوستت دارم همراه و همسفر عزیز💞

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: