بررسی حجاب در قرآن | قسمت 6 - صفحه 12

سلام استاد عزیزم🌺

امیدوارم حال شما و همه دوستان مثبت اندیشم عالی باشه ….

اول از همه ، از خدای خودم ممنونم و از شما تشکر میکنم به خاطر این شیوه از آموزش🙏🏽👏👏👏

به جرات میگم ، هیچکدوم از اساتید جذب ، رو ندیدم که بتونن حتی ذره ای به این شیوه ، قرآن رو آموزش بدن

البته منظورم اون دسته از اساتید هستش که نگاهی هم به قرآن دارند ، وگرنه خیلی ها که لای قرآنم ، واسه درکل بیشتر خودشون ،باز نکردن چه برسه که بخوان آموزشم بدنش 😑

نمیدونم شاید افرادِ محدودی هم باشن که در باطن ، به این شکل از تفسیر قرآن معتقد باشن

اما ترس از مورد هجوم قرار گرفتن از جانبِ مسلمانان خشک مذهب

و همچنین ترس از پراکنده شدن طرفدارهاشون ، نمیذاره که اون رو در قالب آموزش ، به شاگردانشون ابراز کنند…

یادم میاد از وقتی خیلی کوچک بودم ،همیشه دنبال چرایی مسائل اطرافم بودم …

❓چرا باید نماز بخونم ؟

❓چرا باید روزه بگیرم ؟

❓چرا باید حجاب کنم ؟

❓چرا حجاب فقط واسه خانوماست ؟

❓چرا مرد میتونه چندین همسر داشته باشه ؟

❓چرا چرا چرا ؟

و همیشه به دنبال پیدا کردن پاسخی منطقی برای سوالاتم بودم

و از اونجایی که هیچوقت، جواب قانع کننده ای از طرف خونواده واسه سوالاتم دریافت نکردم ، تصمیم گرفتم خودم برم دنبالشون

🤔🤔یادمه یه زمانی تو سن ۷-۸ سالگی مداااما ذهنم مشغول

این بود که

❓خدایا کیه ؟؟

❓از چه جنسیه ؟؟

❓دقیقا چه شکلیه ؟؟

❓چرا نمیشه آدم با خالقش حرف بزنه ؟؟

وقتی از مامانم میپرسیدم این سوالاتو

فقط یک جواب داشتند واسه من

اینکه نباید در مورد این مسائل فکر کنیم ، چون گناهه

چون از دین خارج میشیم😟🙁

یادمه تو سن ۱۵ سالگی به اجبار مادرم ، چادر پوشیدم

این اجبار چنان حس تنفری از چادر ،در من به وجود آورده بود ، که هنوز هم که هنوزه

نتونستم باهاش کنار بیام

به نظرم چادر یک تکه پارچه دست و پا گیر بود که مادر ، از ترسِ حرفِ مردم به اجبار به من پوشونده بود 😠😠…

همیشه با خدا مشکل داشتم

خدایا چرا باید منننن خودمو بپوشم ،

تو گرمای تابستان خیس عرق بشم ،

تو سرمای زمستان توی گل و شل و برف و بارون ،

خودمو اذیت کنم تا جنس مذکرت به گناه نیفتن یه وقت !!!؟؟؟😡😤

این حد از تبعیض که خدای پیشینِ من ، بین مرد و زن قائل بود

این باورررر عمیق

باعث شده بود که حتی توی خونه پدری هم شاهد تبعیض و تفاوت بینِ دخترو پسر باشم …

به خدا اگه وقتی بچه تر بودم ، و اووون همه سوال بی جواب داشتم ،

😤اوووون همه از خدا عصبانی بودم ،

😡اووون همه خدا رو متهم به تبعیض میکردم ،

😠اوووونقدر باور تبعیض و ظلم رو تو ذهنم ریشه دار کردم ،

✴ والدینم بهم میگفتن که حجاب ، یک مسئله اجباری نیست و میتونه طبقِ شرایط جامعهِ اطرافت تغییر کنه

اونم نه بخاطر به گناه نیفتادن دیگران و فقطططط به خاطر خودم

چقدرررر خوشحالتر و راضی تر بودم

و چه راحت میپذیرفتم که به خاطر وجودِ ارزشمندِ خودم هم که شده ، به خاطر اینکه تو اجتماع راااحت باشم ، در حد عرف خودم رو بپوشم ، به دور از هر افراطی

🔅 اگه بعد هر سوالم این جملهِ (( چون خدا گفته )) رو نمی شنیدم

جمله ای که والدین فقط واسه راحت کردن خودشون به زبون میارن

بدون حتی یک دقیقه تحقیق ، که بابا

خدا کجا اینو گفته ؟؟

اگه ملاک قرانه که چرا بازش نکردی یه بار دقیق بخونیش ؟؟

اگرم باز کردی خوندی و دیدی واقعا خدا گفته ، اصلا چرا گفته ؟؟

⁉️ چرا به بچه هامون این باور رو تزریق میکنیم که دین فقط اسلام ،

دین ، فقط پذیرشِ کورکورانه

آقا اگه نمیدونی ، به بچت بگو نمیدونم

بذار خودشم بره تحقیق کنه

⁉️همیشه واسم سوال بوده که چرا یه فرد مسیحی که مسلمان میشه بسیااار مقیدتر از اونیه که مسلمان و در یک خونواده و جامعهِ مسلمان به دنیا اومده ؟؟

من خودم یه دختر ۸ ساله دارم😘

در طی این چند سال ، همیشه سعی کردم چند کار انجام بدم در رابطه با تربیت ذهنیش

✴ اول اینکه ، تا جایی که تونستم ، سعی کردم نذارم ، این حسِ دروغینِ عذابِ وجدان و گناه که متاسفانه شده جزو لاینفک وجود اکثریت ماها ، تو ذهنش رشد پیدا کنه …

اون همیشه ارزشمنده

بسیار ممکنه اشتباه کنه اما باید از اشتباهاتش درس بگیره و رشد کنه …

❇ دوم اینکه یاد بگیره ، شاکر باشه چه از خدا و چه از دستان خدا ،

یاد بگیره که تا سپاسگذار نباشه ، بیشتر دریافت نخواهد کرد …

✴ سوم اینکه هیچگاه رویاهاشو ازش نگرفتم ، سرکوبشون نکردم ،

دوست داشتم که رویاهای بزرگ داشته باشه

نخواستم با منطقِ بسته ذهنم ، ذهنِ اونم کوچیک کنم ، بهش یاد دادم که هر چقدر رویاهاش بزرگ باشن ، قدرت ذهنِ اون برای ساختشون بزرگتره

❇ چهارم اینکه سعی کردم خدا رو از اون بالاها ، از آسمونا ، از اون خدای دست نیافتنی که آدما لایق نیستن باهاش همصحبت بشن ، از اون خدایی که فلانی و بهمانی باید واسطه بشن تا بشه باهاش صحبت کرد

بیارم پایینتر ، در دسترس بچم قرار بدم ، بشه همدم بچم ، خدایی که مچگیر نیست ، خدایی که بدون دلیل مداما واسش هدیه میفرسته ، بدون هیچ شرطی دوستش داره

چون اون یک انسانه ، عزیزترینِ خداوند

خیلی برام مهم بوده که ذهن بچمو ، با اون چیزی که حتی خودمم واسش دلیلِ درستی ندارم

به صرفِ اینکه دین گفته و منم از جامعه شنیدم ، پر نکنم

نمیتونم ادعا کنم تو این زمینه ها ، بهترین بودم

اما میتونم بگم ، من سعیم رو کردم که اونچه به نظرم درست تره رو انجام بدم😌

استاد واقعا ازتون سپاسگذارم🌹

مطالعه قران تا این حد موشکافانه ، باعث میشه که ما با منطق قویتر ،

بتونیم باورهای درستتر و محکمتری

واسه زندگی بهتر و ارامش بخش تر

واسه خودمون بسازیم …