https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-06 04:17:162023-07-07 09:16:34چگونه با کشف قوانین زندگی خواسته هایم را خلق کردم
325نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدایا ازت سپاسگزارم که هدایتم کردی به سمت دوره بینظیر کشف قوانین زندگی
خدایا ازت سپاسگزارم که دارم رو خودم سرمایه گزاری میکنم
خیلی دوست داشتم دوره کشف قوانین رو بخرم و اجازه دادم که خداوند هدایتم کنه
وقتی دیدم آپدیت دوره اومده یه نشانه دیدم که باید دوره رو بخرم و میدونستم قراره دری از ثروت و برکت تو زندگیم باز بشه
چون همیشه هر دوره ای که از استاد خریدم به مسیرهای جدید هدایت شدم و خیر و برکت وارد زندگیم شده
تو قسمت دانلودها یه فایلی هست به نام
مقدمه کشف قوانین زندگی
من روزهای اول که اومدم تو سایت هدایت شدم و این فایل و گوش دادم
تو اون فایل استاد گفتن وضعیت الانت رو بنویس
من سال 98 نوشته بودم
موجودی حساب من 200 هزار تومن هست
نزدیک 100 میلیون تومان بدهکار هستم با کلی وام و قسط
الان سال 1402 به لطف الله هیچ گونه قسط و بدهی ندارم و در آرامش زندگی میکنم و این تموم شدن بدهی ها و آزادی مالی یکی از بزرگترین آرزوهام بود
به آزادی زمانی و مکانی رسیدم
درآمدم هرروز داره بهتر میشه
توستم تو کارم کلی تجهیزات که نیازم بود رو بخرم
هر زمان که بخوام میریم مسافرت و دغدغه پول رو ندارم
داریم تو یه خونه و محله ای زندگی میکنیم که همیشه تجسمش کرده بودم
استاد جان چقدر ازشما یاد گرفتم این موضوع رو
که تو رو خودت کار کن تو مهارت هات رو افزایش بده تو هررزو خودت و بهبود بده و
خداوند خودش افراد مناسب رو به سمت تو هدایت میکنه
استاد شما انقدر تاثیر گزارین هستین که خود من روزهای اول که اومدم تو سایت حتی پول خرید کتابها رو نداشتم تو حسابم
ولی الان به لطف الله با آموزشهای شما استاد عزیزم به جایی رسییدم که به سمت هر دوره ای هدایت بشم راحت میخرم و نیازی نیست منتظر بمونم تا پولش بیاد تو حسابم
وقتی دوره رو خریدم و بهاش رو پرداخت کردم همون روز 2 برابر پولی که پرداخت کرده بودم و خدا به حسابم واریز کرد
این اولین نشانه بود از خرید این دوره
استاد ازت بینهایت سپاسگزارم که بهم یاد دادی من میتونم باورهای مناسب بسازم و خودم زندگیم رو همونطور که دوست دارم خلق کنم
من همیشه دوست داشتم آزادی زمانی و مکانی داشته باشم
یعنی این خواسته هم زمانی شکل گرفت که آزادی زمانی و مکانی شما روم دیدم
در صورتی که این خواسته قبلا اصلا وجود نداشته
و ذهنم میگفت برای شغل استاد میشه برای شغل تو نمیشه
یعنی میخوای دفتر کار نداشته باشی مگه میشه ؟ پس مشتری از کجا میخواد بیاد؟
الان میفهمم قبلا تو مداری نبودم که اصلا ایده های ثروت ساز بهم برسه
اصلا تو مداری نبودم که این ایده برسه که میشود با کار فیزیکی کمتر به درآمد بیشتر رسید
همیشه تو ذهنم این بود اگه میخوای کسب و کارت و گسترش بدی باید
یه دفتر کار بزرگ بگیری
کلی دیزاینش کنی
کلی پرسنل داشته باشی
باید تابلو داشته باشی
باید تبلیغ کنی
و اتفاقا این کارها رو هم انجام میدادم
ولی با آموزشهای شما به مسیرهای جدیدی هدایت شدم البته با طی کردن تکامل
الان دو ماه میشه که دیگه دفتر کار ندارم و همین نداشتن دفتر کار چقدر باعث شد آزادی زمانی و مکانی داشته باشم
چقدر تو هزینه ها به نفعم شده
و همین آزادی زمانی باعث شده فرصت بیشتری داشته باشم تا بیام تو شغلم یه سری آموزشها ببینم
و دارم تو شغل خودم مهارت هام رو افزایش میدم
و به مسیرهای ثروت ساز جدیدی هدایت شدم که قبلا وجود نداشته
اصلا استاد همینکه من قدم برداشتم و دارم تو شغلم مهارت های جدید رو یاد میگیرم خدا هم داره برام مشتری میفرسته
از راههایی که فکرشو نمیکنم داره ثروت و برکت وارد زندگیم میشه
دقیقا دارم به مسیرهایی هدایت میشم که کار فیزیکی کمتری انجام میدم ولی درآمد بیشتری برام داره و آزادی زمانی و مکانی هم دارم
و فقط محدود به شهر خودم نیستم میتونم برم شهرهای دیگه یا کشورهای دیگه کار انجام بدم
من دیدم یه سری خواسته ها دارم ولی دفتر کار مثل زنجیر به پای من وصله و نمیزارم حرکت کنم
و اومدم این زنجیر و باز کردم
و بازم این چرخ زندگیم روون تر شد
البته استاد اگه آموزشهای شما نبود این ایمان و این شجاعت هم در من شکل نمیگرفت
انقدر مسیرم درست بود که خدا هر لحظه با نشانه هایی که برام فرستاد درستی مسیرم رو تایید کرد و هدایتم کرد
و چی از این زیباتر که خود خدا بهت بگه مسیرت درسته برو جلو
چقدر خوشحالم که دارم تکاملم رو درست طی میکنم و از مسیر لذت میبرم و به خواسته هام میرسم
استاد و خانوم شایسته عزیز ازتون سپاسگزارم برای تمام زحمت هایی که برای ما و برای سایت میکشین
خداوند میلیاردها برابر خیر و برکتش رو وارد زندگیتون کنه
چقدر تحسین برانگیز هست آزادی مالی و زمانی و مکانی شما.
شجاعت شما برای اینکه زنجیر دفتر را از پایتان باز کنید و هدایت بشید به مسیر زیبا و پر ثروت و راحت.
تحسین میکنم فراوانی مشتری را در کسب و کارتان و احساس لیاقت آن که لایق داشتن مشتری های زیاد و ثروتمند و ورود ثروت به شما راحت هستید و چقدر زیبا که پذیرای این ثروت بودید.
و رابطه ی الهی تان، هماهنگ تان، توحیدی تان با مونای زیبا سیرت و زیبا صورت.
برادر عزیزم نوش جانتان
خداوند بیشتر از اینها نصیبتان کند، اینجا بنویسید و ما را غرق در شعف و ایمان نمایید
و باز هم خداوند رو سپاسگزارم بابت هدایت شدنم به این دوره و به این کامنت مقدس و فوقالعاده شما،
اصلا عجله ای ندارم برای بلعیدن کامنت ها و دوره ها درسته خیلی هیجان دارم ولی کاملا گذاشتم با نیروی هدایت الله برم جلو…
اسماعیل جان از کامنت شما کاملا میشه ثروت موفقیت حس خوب رو کاملا درکش کرد و بینهایت لذت بردم ،
همیشه میگفتم ثروت یعنی پول فقط پول پولی ک مدام خرج کنی یعنی ثروت تو ذهن من پول بود…
ولی با تک تک سلولهای وجودی ام دارم میفهمم درک میکنم ثروت یعنی همه چیز پر توقع بودن در برابر الله و همه چیز رو خواستن و داشتن از همه مهمتر حس خوب حال خوب آرامشی ک شما گفتید که دارم و دارم لذت میبرم بخدا که ثروت اصلی همینه چون ایمان دارم باور دارم همین حس خوب هست و آدم رو به همه جا میرسونه حس خوب آرامش سلامتی و لذت بردن از مسیر…
چقدر خوشحالم براتون
چقدر سپاسگزارم
چقدر تحسین میکنم
چقدر لذت میبرم
چقدر فوقالعاده ست ک تو این دوره ام و دارم میبینم این همه برکت و نشانه هارو خدایا هزاران بار سپاسگزاری میکنم و سجده ی شکر به جای میآرم…
الهی صد هزاران بار سپاس بابت همه ی موفقیت ها و حس فوق العاده تون،
بینهایت عاشقتونم و بینهایت آرزو عشق برکت توحید سلامتی رو براتون دارم برکتی که بینهایت است و تمام نشدنی است…
داستان هدایت من به دوره کشف قوانین یکی از بهترین خاطرات زندگیم و نقطه ی عطف زندگی من هست.
سال 97 که این دوره آماده شد و استاد خبرش رو تو سایت دادن، من این دوره رو تهیه کردم.
بعد از چند سال که تمام آموزش های رایگان استاد رو دنبال میکردم از اعماق قلبم دلم میخواست بیشتر با قوانین آشنا بشم و دوره روانشناسی ثروت رو بخرم اما هیچوقت پولم به اون اندازه نمیرسید. تا اینکه سال 97 بعد از مراسم عقدم وقتی که دیدم استاد یک دوره با اسم کشف قوانین زندگی میخوان برگزار کنند بدون هیچ فکر و حساب و کتابی با پولی که از هدیه های عقدم تو حسابم مونده بود، دوره رو خریدم.
و بعد از خرید دوره حس میکردم کل دنیا مال من شده. از خوشحالی داشتم بال درمیوردم.
با نهایت شور و اشتیاق شروع کردم به بلعیدن جلسات دوره. شاید هر فایل رو 500 بار گوش دادم، همه جا و همه لحظه فقط در حال گوش دادن به جلسات بودم، چون حس میکردم با درک این دوره به هرچی که میخوام میرسم.
نتیجه ی باور کردن آموزش های دوره باورنکردنی بود، انگار دقیقا چرخ های زندگیم روغن کاری شده بود.
چندتا از نتایجش رو براتون میگم:
تمام مخارج جشن عروسی به طور معجزه آسایی جور شد. و جشن عروسی ما بهترین عروسی فامیل شد، جوری که بعد از گذشت 4 سال هنوز تمام فامیل میگن عروسی شما یه چیز دیگه بود.
تو فاصله ی دو ماه به جشن عروسی با موجودی حساب صفر خدا هدایت کرد و خونه ای رو خریدم که همیشه منطقه و خیابونش رو تصویرسازی میکردم، به طرز معجزه آسایی همه چیز جور شد.
به سادگی بهترین وسایل برای خونه جور شد.
درآمدم از کارم بلافاصله بعد از شروع دوره 2-3 برابر شد.
و کلی دستاورد دیگه، در یک کلام خدا برام همه کارها رو انجام میداد.
خدایا هزاران مرتبه شکرت الان که دارم درباره ی اون روزها مینویسم با خاطرات خوش اون روزها کلی حالم خوب شد.
اما امان از انسان فراموشکار. بعد از تمام اون نتایج، مسیر رو فراموش کردم و درگیر حواشی شدم، کار روی قوانین رو متوقف کردم و متاسفانه درگیر حواشی شدم و از اصل فاصله گرفتم و الان که دارم مینویسم به وضوح درک میکنم که چطور با عمل به قوانین برای خودم یه بهشت خلق کرده بودم و چطور با دور شدن از اصل خودم رو تو جهنم قرار دادم.
یک مدت از مسیر دور شدم و لغزش هایی داشتم.
تا اینکه دوباره عید 1402 شروع کردم به صورت متمرکز کار روی جلسات کشف قوانین ولی این بار با عزم و اراده ای متفاوت. شروع کردم به خودم گفتم یه بار با عمل به این آگاهی ها اون نتایج رو خلق کردی پس باز هم میشه.
این بار هر جلسه رو که گوش میدادم سوالم این بود که چطور باید این آگاهی هارو اجرا کنم؟
به جلسه 6 که رسیدم تمام وجودم فریاد میزد که باید به آگاهی ها عمل کنم، به کارم دیگه علاقه نداشتم و هرروز تو برزخ بودم که ادامه بدم یا نه، انگیزه و اشتیاقی براش نداشتم.
علاقم رو میدونستم، استعدادم رو میشناختم، ولی انقدر ترمز تو ذهنم داشتم که جرئت خارج شدن از کار قبلی و ورود به مسیر علاقم رو نداشتم.
روی باورهای جلسه 6 انقدر کار کردم که یک روز تصمیم گرفتم تمام زنجیرهارو پاره کنم و از کار قبلی بزنم بیرون و وارد مسیر مورد علاقم بشم.
الان که دارم این کامنت رو مینویسم یک ماهی میشه که وارد مسیر مورد علاقم شدم، با اینکه هنوز به درآمدزایی نرسیدم و شرایط مالی سختی رو تجربه میکنم، اما به معنای واقعی دارم معنی حال خوب رو میفهمم، الان دارم درک میکنم که وقتی استاد میگفتن وقتی تو مسیر مورد علاقت میری زندگی رو تجربه میکنی، الان میفهمم وقتی میگفتن تو مسیر مورد علاقت الهامات رو دریافت میکنی یعنی چی.
الان رسیدم به ایمانی که عمل آورد و به نتایج مالیش هم ایمان دارم که اتفاق میوفته.
به زودی از نتایج فوووق العاده ی مسیر جدیدم براتون خواهم گفت.
و حالا با تمام وجود آماده ام که باز هم از آگاهی های ناب این دوره بینظیر استفاده کنم و قوانین جهان هستی رو با استاد نازنینم کشف کنم.
نیکوکاران کسانی هستند که از مال خود به فقرا انفاق میکنند
خشم خود فرو میبرند
از بدی مردم در میگذرند
کتاب قوانین و مهارت های زندگی قرآن این قوانین رو به ما یاد می دهد
همون طور که استاد گفتند این جهان بر پایه قوانین اداره میشود و هر چقدر ما بیشتر یاد بگیریم زندگی مان روان تر آرام تر خواهد بود این ها کد های بسیار ارزشمندی هست که خداوند به ما گفته و باز خورد عمل کردن به این کد ها در قالب های مختلف به ما بر میگردد
هیچ کس وظیفه ندارد که جهان رو درست کند بلکه وظیفه دارد افکار خود را درست کند خدا اختیار مطلق است او هر که را بخواهد می بخشد وهرکه را بخواهد عذاب می کند البته که او غفور و مهربان است
یغفر لمن یشا و یعذب من یشا
توحید یعنی بدون نگرانی از خواب بیدار شوی با ارامش صبحانه بخوری و بدون اینکه ساعت یا جایی رو از قبل هماهنگ کرده باشی به خدا بگی من رو به بهترین جا هدایت کن اون وقت یه جاهایی میبره که واقعا سوپرایز می شوی
توحید یعنی اگر خبر بدی شنیدی از یک آدم و ذهنت اومد گفت بزن پدرشو در بیار این آیه بیاد جلو قد علم کنه و بهت بگه تو وظیفه نداری کسی رو ادب کنی بیدارش به خدا تو ذهنت رو آروم کن ببین چه اتفاقات خوبی می آفته
توحید یعنی دوست شدن با آدمهای توحیدی و دوری کردن از کافران
توحید یعنی رفتن تو دل تر س ها و ایمان داشته باشی که او مواظبته
توحید یعنی هر اتفاقی که می آفته بگی این به نفع منه
توحید یعنی هدایت خواستن از او
توحید یعنی از ریشه زدن باورهای شرک آلود برای قوی شدن باورهای توحیدی
توحید یعنی تقوا تقوا یعنی کنترل ذهن کنترل ذهن یعنی ارامش ارامش یعنی زندگی نه زندمانی
توحید یعنی هر آنچه در این جهان هست خود اوست و احترام گذاشتن به همه اعضا جهان هستی
توحید یعنی باورهای استاد عباس منش که ابراهیمی عمل میکنه و نتایجش روز به روز بهتر میشود
درود بر آقا رضای عزیز.ویدیوهای شما واقعا تاثیر بسیار زیادی روی من گذاشت و این مسیر زیبا و الهی رو برام بسیار باورپذیرتر و دست یافتنی تر کرد.بسیار بسیار سپاسگزارم که تجربه ها و مسیر حرکتتون رو با ما به اشتراک گذاشتید بنظرم اون ویدیوها خودش یک دوره آموزشی بسیار با ارزش هستن. براتون از خدای مهربون بهترین هارو آرزو می کنم انشالله هر روز به موفقیت های بیشتر و بالاتری برسید.
سلام و درود بی انتها به استاد عزیزم و خانم شایسته ی دوست داشتنی
من چند مدت بود عضو سایتتون بودم ولی کامنتی نداشته بودم امروز احساس کردم (البته هدایتی) باید شروع کردنم و کامنت بذارم این باعث میشه احساسم بهتر و بهتر بشه.
امروز دفترم رو برداشتم (با اینکه تمایل به نوشتنم کمه بیشتر با خودم صحبت میکنم)و در مورد هدایتی که به سمت ثروت از حدود یک و نیم ماه قبل شدم احساسمو نوشتم از خدا سپاس گذاری کردم که آزادی زمانی و مکانی و بدون استرس داره و پولم هر روز چندین برابر میشه جالب اینجاست که وقتی شروع به نوشتن میکنی خط اولو خودت مینویسی نوشتی های بعدی رو انگار روحت داره مینویسه و اخرین نوشته این بود خداوند مهربان بی نهایت و بی انتها اگه بخوام فقط در مورد ثروتی که هر روز و هر لحظه از روش های مختلف وارد زندگیم میکنی فقط بنویسم میتونم تا شب بدون استراحت بنویسم که ممکن هست تمومم نشه. و در اخر سپاسگذاری اینه خدای مهربان که مارو خالق زندگی خودمون قرار داده اولین باری که این قانونو متوجه شدم از حدود دو سال قبل واقعا تا الان هر روز شاکرم که جهان با قانونه و شانسی نیست.هر روز خواسته های جدید که باعث میشه زندگی لذت بخش تر بشه .خدایا سپاسگذارم که مارو هدایت مکنی به سمت ثروت و نعمت و سلامتی و روابط خوب و عشق بی انتها و ارامش و سپاسگذارم که منو با قوانین و استاد عزیزم اشنا کردی که حتی صداشم برام آرامش بخشه (دقیقا میشینه روی قلبت)
من در شرایطی این متن رو مینویسم که هنوز این فایل رو گوش نکردم اما جدیدا یه سری مسایل برام پیش اومده که دلم میخواست از بچه های سایت کمک بگیرم
من شغلم نمایندگی جنرال بیمه هست وحدود ده سال هست که در این کار مشغول هستم اما به نظر خودم این شغل شغلی هست که احساس منفی زیادی برای آدم درست میکنه مثلا وقتی بیمه ای میزنی اگر به خسارت بخوره زحمت یکسالت به هدر میره وتو میمونی ورییسهات که همش بهت گیر میدن که باید کار بیشتری ببری تا بتونی آمار منفیفت رو مثبت کنی ودوم اینکه زدو بند وحق خوری توی این شغل زیاد هست یعنی کاری نیست که همه چیزش دست خودت باشه وتو یه جورایی چون بازاریابی انگار بازیچه هستی بین دست مشتری ها وروسا هرچند به نظرم این افکار باورهای منفی هست که نباید داشته باشم اما نمیدونم چرا هر چی تلاش میکنم این باورها رو از بین ببرم یه حادثه پیش میاد که بگه نه همون باور قبلی درسته مثلا یه خسارت پیش میاد که تمام زحمت یکسالم به هدر میره ومن هرچقدر هم تلاش کنم نمیتونم درستش کنم باوجودی که من اصلا اون موقع به خسارت فکر نمیکردم البته چند مورد خسارتی که چند روز اخیر برام پیش اومده رو وقتی تجزیه وتحلیل کردم متوجه یه سری مسایل شدم که میخوام صادقانه درموردشون صحبت کنم.سه مورد خسارت اخیر من هر سه مورد قسطی صادر شده وهرسه مورد با سختی وعذاب قسطهاشون رو دادن ودرواقع درمن احساس منفی ایجاد کردن وهرسه چند روز قبل از اتمام بیمه هاشون به خسارت خوردن که من دیگه انگیزه ای بهشون نداشته باشم واین مصداق حرفهای استاد هست وقتی میگن قسطی کارنکن به خاطر اون احساس منفی هست که در آدم ایجاد میشه.دوم اینکه چون این اشخاص اقساطشون رو نمیدادن من هر دفعه مجبور می شدم که بهشون بگم اگه به خسارت بخورین چه طوری میشه وهمش از خسارت بترسونمشون ویه جورایی خودم اینکه بخوان به خسارت بخورن رو به جهان فرستادم.واینکه استاد میگه راجبه هرچی صحبت کنید اون رو به سمت خودتون میکشونید همین هست.به خاطر این میگم این شغل شغل خوبی برای این نیست که من بتونم ذهنم رو کنترل کنم چون مجبورم وقتی میخوام بیمه ای رو بفروشم درمورد خسارت دادن وشرایط پرداختش صحبت کنم.ویه جورایی درخودم احساس ترس ومنفی پیش میاد ومن فکر میکنم اینکه استاد یه مدتی وارد بازار بیمه عمر شدن ونخواستن ادامه بدن همین بوده که بازاریابی بیمه شغلی هست که نیاز به کنترل ذهن بالایی هست هر چند کار استاد بیمه عمر بوده وخب بحث خسارت توی بیمه عمر یه جورایی کنترل شده است اما وقتی مثلا بیمه آتش سوزی انجام میدی ممکنه صد هزار تومن حق بیمه بگیری ولی یک میلیارد خسارت داشته باشی وتومیمونی که چندتا بیمه دیگه باید بزنی که این خسارت جبران بشه. در آخر از شما استاد عزیز بسیار سپاسگذارم که قانون ها رو به ما میگین ولی وقتی رعایت نمیکنیم به قول شما دنیا باچک ولگد بهمون میفهمونه ودر آخر بگم اینکه میگین که برای همه آرزوی موفقیت داشته باشین رو من فهمیدم که وقتی ازدست کسی ناراحت میشم درسته ممکنه یه بلایی سرش بیاد اما اون بلا در اصل باعث ناراحتی خودم میشه وبه من ضربه میزنه مثلا اگه من از مشتریم ناراحت باشم که چرا قسطش رو نمیده واحساس بدی بهش داشته باشم این احساس بد باعث میشه که اون به خسارت بخوره ولی در واقع خسارت خوردن اون ضرر به خود من میشه انگار کاردنیا کلا همینه به خاطر همین برای اینکه دیگه این احساس منفی در من پیش نیاد باید سعی کنم که دیگه اقساطی نزنم یا اگر طرف پولش را نداد به خودم بگم زود قضاوت نکنم وشاید مشکلی هست که من نمیدونم تا احساسم بد نشه سوم اینکه دنبال عوض کردن شغلم باشم ودنبال شغلی باشم که صفر تا صدش دست خودم باشه ونخوام بابت هر چیزی جواب پس بدم.سپاسگذارم از شما استاد بزرگ
کامنتتون رو خوندم و با تمام وجود درک میکنم چی میگید چون من هم 2 سالی کار بیمه انجام میدادم.
با وجود اینکه خودم مدیر بودم و تیم فروش داشتم اما از اینکه همش مجبور بودم درباره اتفاقات بد و حوادث صحبت کنم برای فروش بیمه، همیشه با خودم در تضاد بودم و درونم راضی نمیشد اون کار رو با تمام وجود انجام بدم.
بعد از تقریبا 2 سال کشمکش با خودم، وقتی که امسال عید روی آگاهی های دوره کشف قوانین کار کردم، با کمک از جلسه 6 ایمانم رو قوی کردم، ترمزهام رو برداشتم و با وجودی که خیلی تصمیم سختی بود برام، بخاطر سابقه ی کاری که تو تیم فروش داشتم، درآمد و هرینه های زندگی و هزاران نگرانی دیگه، اما قدرت رو به خدا دادم و رفتم تو دل ترسم و از اون کار اومدم بیرون و وارد مسیر مورد علاقم شدم. چیزی که عشقش رو دارم و با تمام وجود انجامش میدم، نه با حس بد و اجبار و نگرانی هزینه ها و….
الان تقریبا دو ماه از تصمیمم میگذره و هرروز خدارو شکر میکنم که این شجاعت رو بم داد که این تصمیم رو بگیرم و یک تجربه ی جدید برای خودم بسازم.
دوست خوبم من تجربه ی خودم رو گفتم، امیدوارم به شما کمک کنه.
درود برشما ….پیام کامل خوندم به نظر من یک فایل ازعبارات تاکیدی مثبت باصدای خودتان ضبط کنید وهمیشه حتی موقعی که سرکارهستید گوش دهید وهمزمان تکرار کنید مطمئنا بعدازمدتی شرایط کاری وزندگی شما کاملا تغییر میکنید به نحوی که باور نمیکنید منتها عجله نباید کرد چون تغییرات آهسته وکوچک اتفاق میافتد ولی ادامه دادن وتکرار باعث تغییر بزرگ درزندگی میشود ..روشی که زندگی من را تغییر داد همین بود وبا قدرت ادامه میدهم تاروزی که زنده ام …..خدایا شکرت بابت وجود استاد عباسمنش. که قوانین الهی را به ما یاد داد ..
جایی که همش زیبایی،همش نعمت،همش ثروته،دوقطبی نیست،همش خیر مطلقه،همش نور و عشق خداونده، گول نجوای ذهنش که شیطانی هست رو میخوره و کاری رو میکنه که خداوند منعش کرده!
و بعد از همچین اشتباه بزرگی خداوند چیکار میکنه ؟میگه من !
بهش کلمه هایی رو یاد دادم تا ازونا استفاده کنه که من ببخشمش…
چرا خدا این کارو میکنه ؟
چون اون توبه پذیرِ خیلی مهربونه !
خدایا از دیشب تا الان توی این آیه گیر کردم ،یکیو خودت افریدی،گذاشتیش وسط بهششششت! بعد اون اشتباه میکنه بازم حرفت رو گوش نمیده !
اما شما باز بهش میگی بیا عزیزم ،این کلمه هارو ازم بگیروتکرار کن ،تا توی فرکانس عذاب نیفتی…
امروز به خدا گفتم ،خدایا نه من حضرت آدمم …نه اینجایی که هستم بهشت و خیر مطلقه
منو ببخش همونطور که آدم رو بخشیدی
اومدم شکرگزاری رو از جسمم شروع کنم
نوشتم خدایا
تو صاحب بینایی چشم هامی
تو صاحب شنوایی گوش هامی
تو صاحب صدایی که میتونم باهاش حرف بزنم
تو صاحب سلامت عقل منی
تو صاحب مهره های گردن و مخچه و اتصالات عصبی مغز و نخاعمی…
خدایا تو صاحب تبادل اکسیژن توی ریه هامی
خدایا تو صاحب نظمِ ضربان قلبمی…
دیدم من هرچی بنویسم تموم نمیشه …
گفتم خدایا تا آخر عمر دنیویم از نعمت های جسمم بنویسم تموم نمیشه ،من چه جوری تموم نعمت هاتو شکرگزاری کنم ؟
تو میدونی من محدودم ،تو میدونی من ضعیفم
از من بگذر …از کوتاهی های من …
اراده کنی میتونی همه ی سلامت جسمم رو بگیری
اراده کنی میتونی به قلبم فرمون بدی دیگه نیازی نیست خون رو پمپاژ کنه
من چه قدرتی دارم در مقابل این همه عظمت تو …؟
منم میخوام آدمت باشم ،میخوام منو ببخشی
خدایا اگر منو ببخشی اگر ازم نگذری اگر هدایتم نکنی
اگر گمراه بشم اگر بیفتم وسط آتیش جهنم
گرمای آتیش قابل تحمله، دوری شما نه ….
انقدر صدات میزنم تا منو ببخشی …
نه نه …تو مهربون تر از این حرفایی …
خودت کلمات رو به آدم یاد دادی و بهش گفتی اینجوری بگو تا ازت بگذرم …
منم همینو ازت میخوام … بهم بگو … یادم بده … قدم هارو بهم بگو … بگو چیکار کنم …چی بگم …کجا برم …
میخوام سکان زندگیم دست شما باشه …
چون من هیچی نمیدونم و شما میدونی…
چون من ضعیفم …شما قدرتمندی
چون من بنده م …شما فرمانروایی …
چون من محدودم …شما نامحدودی …
لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
خدای مهربون،مارو به راه راست …به راه بندگانت که به آنها نعمت دادی هدایت کن …
مثل همیشه از خوندن کامنت زیبات لذت بردم و حسش کردم. چقدر قشنگ شکرگزاری کردی برای قسمت های مختلف جسمت…این یکی از شکرگزاری هایی هست که اکثر ما میتونیم هر شب به راحتی انجامش بدیم و از این طریق هماهنگ تر بشیم با خودمون و خدا…
من خیلی شب ها می نویسم: خدایا شکرت که من میتونم به راحتی نفس بکشم،
شکرت که من میتونم به راحتی بخوابم،
شکرت که میتونم راه برم،
میتونم ببینم،
میتونم بشنوم،
شکرت که من مزه ی غذاها رو میتونم حس کنم،
شکرت که جسمم اونقدر سالمه که هر روز میتونم فعالیت هام رو انجام بدم…
اون مناجاتی که با خدا کردی هم خیلی بهم چسبید و همون موقع همونا رو با خودم زمزمه کردم!
ای جانم،سعیده ی نازنیم،سلام من به روی ماهت،سلام من به اون قلب پاکت،سلام من به اون روح بزرگت،سلام من به خلوص نیتت،سلام من به صداقتت ،سلام من به اون راز ونیازهات باخدا
آخه دختر تو چیکار میکنی،هر وقت متنهای عاشقانه ت رو با خدا میخونم،محال اشکام سرازیر نشه،وحالم دگرگون نشه
این حال عاشقانه ت رو خودم به تنهایی تا ابد خریدارم
نمینویسم،که برات بهترینها رو از خدا میخوام،چون بهترینها نصیبت شده،اونم دوستی خالصانه با خدای خودت..
هر کس که قانون رو درک نکرده باشه بدون شک در یک اتفاق این شکلی کاملا طبق احساسات و شرایط موجود برخورد میکنه و عملکرد داره،حال روحیش بد میشه،همش گریه میکنه،سعی میکنه ترحم و توجه دیگران رو جلب کنه،گلایه به خدا میکنه،همش میگه این اتفاق بد رخ داده و هزاران داستان دیگه که همه بهتر میدونن،
من قانون رو درک کردم،من خدا رو پیدا کردم،من میدونم که احساس بد اتفاقات بد رو برام رقم میزنه،من فهمیدم مرگ پایان زندگی نیست،من متوجه شدم انسان یک سفر کوتاه از ابدیتش رو در این جهان میگذرونه،من درک کردم که پدرم رفت به سوی خدا.
من معنی جمله بازگشت همه به سوی اوست رو با گوشت و استخونم درکش کردم،
خداشاهده حتی یک قطره اشک از چشمم پایین نیومد،
خودم تمام کارهای مراسمش رو انجام دادم که تقریبا همتون میدونید یک مراسم در قوم بختیاری چقد شلوغ میشه،بالغ بر 1500 نفر جمعیت
خودم توی غسال خونه جسمش رو شستم و غسل دادم،خودم کفن پوشیدم تنش،خودم سپردمش دست خداوند،بدون اینکه قطره ای اشک بریزم،
خداوند چه نیرو و انرژی فراوانی رو بهم داد که بتونم به تنهایی اکثریت کارها رو به بهترین شکل ممکن انجام بدم
چون قانون رو درک کردم پس کلا سیستم ذهنی و جسمیم به سوی اقدام عمل با توجه به شرایط نرفت ،
توی مراسم آدم های ثروتمند و پولدار و مقام دار زیاد اومدن که همه جلوشون دو لا راست میشدن و بقول استاد میگفتن حاجی خوش اومدی حاجی بفرما بالای مجلس،
اما من قدرت رو فقط خدا میدونم و هیچ برچسب بزرگی به اونا نچسبوندم و همونجوری باهاشون رفتار کردم که یه نیازمند اومد در مسجد گفت غذای خیرات بده ببرم برای بچه هام(و چقدر من به این نیازمند احترام گذاشتم)
قدرت خداست ولاغیر،
مرگ پایان زندگی نیست،تمام.
در اتفاقات روزمره اگه احساساتی برخورد کنم،کلاهم پس معرکه ی.
زندگی و پیشرفت برای من ادامه داره.
خانوادم مثل ابر بهار گریه میکردند،و من میگفتم خدایا شکرت که من قانون رو فهمیدم و میدونم جهان داره چکار میکنه و این ها که قافل هستند از این قوانین ببین چقدر دارن درد میکشن،
من اما به عنوان یک خداشناس واقعی و کسی که جهان رو با قوانینش درک کرده و باید عمل کنه به این دانسته ها،حالم خوب بود،حالم خداگونه بود
حالم شبیه دیدگاه روحم بود،که همش توی گوشم میگفت حالت رو خوب نگه دار چون مرگ عزیزان اتفاق بدی نیست و سفر به ورای جهان است،
من تغییر کردم خدایاااااااا شکرت
من تغییرات خودم رو به وضوح دارم لمس میکنم خدااااااااا
من حالم رو احساسم رو خوب نگه میدارم و اتفاقات زیبا برام رخ میده ،ممنونم ازت خدا
من حالم خیلی خوبه،من احساسم بی نظیره،من درونم بی نهایت آرومه،چون ایمان دارم که خالق بهترین ها هستم
سلام سعیده جانم عزیز دلم من همیشه کامنتات رو دنبال میکنم وپروفیلت هم از مدتها پیش فعال کردم ولی بعلت اینکه خیلی سرم شلوغه و اقعااا خیلی کار براز انجام دادن دارن با سه فرزند که مسولیت شون با خودم هست واینکه با کارکردن روی خودم خیلی افراد وقوانین اطرافم جابجا کرد
پسر مم خیلی کوچک دارم که کل وقتم میگیره ولی تا میتونم مینویسم وو کامنتای دوستان عزیزم از جمله شمارو دنبال میکنم با کمال میل .. میخام بپرسم شما که گفتید همه چیز براتون زیرو رو شد آیا رابطه با همسرتون خوب شد یعنی جهان شما رو بهم نزدیکتر کرد یا از هم دورتررر .. ممنونم که جواب منو میدید پیشاپیش ازتون تشکر میکنم ..با درودهای فراوان
سلام به استادیوم مریم عزیزوهمه عزیزان من دوره روچندسال پیش اون موقع موبایل ساده داشتم وباموبایل یکی ازدوستان دوره روخریداری کردم وتوفرصتهای مختلف جلسات دوره رونگاه میکردم ونکته برداری میکردم وجلسه یازدهم که هدیه استادبودوآموزش غواصی بودیم سراسرآموزش وآگاهی بودولی تمرین ازهمون درآوردم وانجام. دادم الان دوستم همان شهریزدهستن ومن چن سالیه ساکن تهرانم .
عزیزان توفایل عادتی که زندگی شماروبرای همیشه تغییرمیدهداستاددریاچه آب شیرین ودنیای آب شورروکنارهم نشون دادن وتوهین فایل هم بهانه های متعددذهن ماروگفتن که بااین مثال دریاچه آب شیرین تمام بهانه هاازقبیل خانواده کشورو…برطرف میشودمثالهای خداونددرطبیعت بهترین نشانه هاست وپرازدرس وآگاهی ناب هست شادباشید
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عباس منش عزیزم و خانوم شایسته عزیز
سلام به همه دوستان خوبم
خدایا ازت سپاسگزارم که هدایتم کردی به سمت دوره بینظیر کشف قوانین زندگی
خدایا ازت سپاسگزارم که دارم رو خودم سرمایه گزاری میکنم
خیلی دوست داشتم دوره کشف قوانین رو بخرم و اجازه دادم که خداوند هدایتم کنه
وقتی دیدم آپدیت دوره اومده یه نشانه دیدم که باید دوره رو بخرم و میدونستم قراره دری از ثروت و برکت تو زندگیم باز بشه
چون همیشه هر دوره ای که از استاد خریدم به مسیرهای جدید هدایت شدم و خیر و برکت وارد زندگیم شده
تو قسمت دانلودها یه فایلی هست به نام
مقدمه کشف قوانین زندگی
من روزهای اول که اومدم تو سایت هدایت شدم و این فایل و گوش دادم
تو اون فایل استاد گفتن وضعیت الانت رو بنویس
من سال 98 نوشته بودم
موجودی حساب من 200 هزار تومن هست
نزدیک 100 میلیون تومان بدهکار هستم با کلی وام و قسط
الان سال 1402 به لطف الله هیچ گونه قسط و بدهی ندارم و در آرامش زندگی میکنم و این تموم شدن بدهی ها و آزادی مالی یکی از بزرگترین آرزوهام بود
به آزادی زمانی و مکانی رسیدم
درآمدم هرروز داره بهتر میشه
توستم تو کارم کلی تجهیزات که نیازم بود رو بخرم
هر زمان که بخوام میریم مسافرت و دغدغه پول رو ندارم
داریم تو یه خونه و محله ای زندگی میکنیم که همیشه تجسمش کرده بودم
استاد جان چقدر ازشما یاد گرفتم این موضوع رو
که تو رو خودت کار کن تو مهارت هات رو افزایش بده تو هررزو خودت و بهبود بده و
خداوند خودش افراد مناسب رو به سمت تو هدایت میکنه
استاد شما انقدر تاثیر گزارین هستین که خود من روزهای اول که اومدم تو سایت حتی پول خرید کتابها رو نداشتم تو حسابم
ولی الان به لطف الله با آموزشهای شما استاد عزیزم به جایی رسییدم که به سمت هر دوره ای هدایت بشم راحت میخرم و نیازی نیست منتظر بمونم تا پولش بیاد تو حسابم
وقتی دوره رو خریدم و بهاش رو پرداخت کردم همون روز 2 برابر پولی که پرداخت کرده بودم و خدا به حسابم واریز کرد
این اولین نشانه بود از خرید این دوره
استاد ازت بینهایت سپاسگزارم که بهم یاد دادی من میتونم باورهای مناسب بسازم و خودم زندگیم رو همونطور که دوست دارم خلق کنم
من همیشه دوست داشتم آزادی زمانی و مکانی داشته باشم
یعنی این خواسته هم زمانی شکل گرفت که آزادی زمانی و مکانی شما روم دیدم
در صورتی که این خواسته قبلا اصلا وجود نداشته
و ذهنم میگفت برای شغل استاد میشه برای شغل تو نمیشه
یعنی میخوای دفتر کار نداشته باشی مگه میشه ؟ پس مشتری از کجا میخواد بیاد؟
الان میفهمم قبلا تو مداری نبودم که اصلا ایده های ثروت ساز بهم برسه
اصلا تو مداری نبودم که این ایده برسه که میشود با کار فیزیکی کمتر به درآمد بیشتر رسید
همیشه تو ذهنم این بود اگه میخوای کسب و کارت و گسترش بدی باید
یه دفتر کار بزرگ بگیری
کلی دیزاینش کنی
کلی پرسنل داشته باشی
باید تابلو داشته باشی
باید تبلیغ کنی
و اتفاقا این کارها رو هم انجام میدادم
ولی با آموزشهای شما به مسیرهای جدیدی هدایت شدم البته با طی کردن تکامل
الان دو ماه میشه که دیگه دفتر کار ندارم و همین نداشتن دفتر کار چقدر باعث شد آزادی زمانی و مکانی داشته باشم
چقدر تو هزینه ها به نفعم شده
و همین آزادی زمانی باعث شده فرصت بیشتری داشته باشم تا بیام تو شغلم یه سری آموزشها ببینم
و دارم تو شغل خودم مهارت هام رو افزایش میدم
و به مسیرهای ثروت ساز جدیدی هدایت شدم که قبلا وجود نداشته
اصلا استاد همینکه من قدم برداشتم و دارم تو شغلم مهارت های جدید رو یاد میگیرم خدا هم داره برام مشتری میفرسته
از راههایی که فکرشو نمیکنم داره ثروت و برکت وارد زندگیم میشه
دقیقا دارم به مسیرهایی هدایت میشم که کار فیزیکی کمتری انجام میدم ولی درآمد بیشتری برام داره و آزادی زمانی و مکانی هم دارم
و فقط محدود به شهر خودم نیستم میتونم برم شهرهای دیگه یا کشورهای دیگه کار انجام بدم
من دیدم یه سری خواسته ها دارم ولی دفتر کار مثل زنجیر به پای من وصله و نمیزارم حرکت کنم
و اومدم این زنجیر و باز کردم
و بازم این چرخ زندگیم روون تر شد
البته استاد اگه آموزشهای شما نبود این ایمان و این شجاعت هم در من شکل نمیگرفت
انقدر مسیرم درست بود که خدا هر لحظه با نشانه هایی که برام فرستاد درستی مسیرم رو تایید کرد و هدایتم کرد
و چی از این زیباتر که خود خدا بهت بگه مسیرت درسته برو جلو
چقدر خوشحالم که دارم تکاملم رو درست طی میکنم و از مسیر لذت میبرم و به خواسته هام میرسم
استاد و خانوم شایسته عزیز ازتون سپاسگزارم برای تمام زحمت هایی که برای ما و برای سایت میکشین
خداوند میلیاردها برابر خیر و برکتش رو وارد زندگیتون کنه
سلام دوست عزیزم
چقدر تحسین برانگیز هست آزادی مالی و زمانی و مکانی شما.
شجاعت شما برای اینکه زنجیر دفتر را از پایتان باز کنید و هدایت بشید به مسیر زیبا و پر ثروت و راحت.
تحسین میکنم فراوانی مشتری را در کسب و کارتان و احساس لیاقت آن که لایق داشتن مشتری های زیاد و ثروتمند و ورود ثروت به شما راحت هستید و چقدر زیبا که پذیرای این ثروت بودید.
و رابطه ی الهی تان، هماهنگ تان، توحیدی تان با مونای زیبا سیرت و زیبا صورت.
برادر عزیزم نوش جانتان
خداوند بیشتر از اینها نصیبتان کند، اینجا بنویسید و ما را غرق در شعف و ایمان نمایید
هزاران درود به شما اسماعیل جان عزیز
و باز هم خداوند رو سپاسگزارم بابت هدایت شدنم به این دوره و به این کامنت مقدس و فوقالعاده شما،
اصلا عجله ای ندارم برای بلعیدن کامنت ها و دوره ها درسته خیلی هیجان دارم ولی کاملا گذاشتم با نیروی هدایت الله برم جلو…
اسماعیل جان از کامنت شما کاملا میشه ثروت موفقیت حس خوب رو کاملا درکش کرد و بینهایت لذت بردم ،
همیشه میگفتم ثروت یعنی پول فقط پول پولی ک مدام خرج کنی یعنی ثروت تو ذهن من پول بود…
ولی با تک تک سلولهای وجودی ام دارم میفهمم درک میکنم ثروت یعنی همه چیز پر توقع بودن در برابر الله و همه چیز رو خواستن و داشتن از همه مهمتر حس خوب حال خوب آرامشی ک شما گفتید که دارم و دارم لذت میبرم بخدا که ثروت اصلی همینه چون ایمان دارم باور دارم همین حس خوب هست و آدم رو به همه جا میرسونه حس خوب آرامش سلامتی و لذت بردن از مسیر…
چقدر خوشحالم براتون
چقدر سپاسگزارم
چقدر تحسین میکنم
چقدر لذت میبرم
چقدر فوقالعاده ست ک تو این دوره ام و دارم میبینم این همه برکت و نشانه هارو خدایا هزاران بار سپاسگزاری میکنم و سجده ی شکر به جای میآرم…
الهی صد هزاران بار سپاس بابت همه ی موفقیت ها و حس فوق العاده تون،
بینهایت عاشقتونم و بینهایت آرزو عشق برکت توحید سلامتی رو براتون دارم برکتی که بینهایت است و تمام نشدنی است…
سلام به استاد عزیزم و دوستان نازنینم
داستان هدایت من به دوره کشف قوانین یکی از بهترین خاطرات زندگیم و نقطه ی عطف زندگی من هست.
سال 97 که این دوره آماده شد و استاد خبرش رو تو سایت دادن، من این دوره رو تهیه کردم.
بعد از چند سال که تمام آموزش های رایگان استاد رو دنبال میکردم از اعماق قلبم دلم میخواست بیشتر با قوانین آشنا بشم و دوره روانشناسی ثروت رو بخرم اما هیچوقت پولم به اون اندازه نمیرسید. تا اینکه سال 97 بعد از مراسم عقدم وقتی که دیدم استاد یک دوره با اسم کشف قوانین زندگی میخوان برگزار کنند بدون هیچ فکر و حساب و کتابی با پولی که از هدیه های عقدم تو حسابم مونده بود، دوره رو خریدم.
و بعد از خرید دوره حس میکردم کل دنیا مال من شده. از خوشحالی داشتم بال درمیوردم.
با نهایت شور و اشتیاق شروع کردم به بلعیدن جلسات دوره. شاید هر فایل رو 500 بار گوش دادم، همه جا و همه لحظه فقط در حال گوش دادن به جلسات بودم، چون حس میکردم با درک این دوره به هرچی که میخوام میرسم.
نتیجه ی باور کردن آموزش های دوره باورنکردنی بود، انگار دقیقا چرخ های زندگیم روغن کاری شده بود.
چندتا از نتایجش رو براتون میگم:
تمام مخارج جشن عروسی به طور معجزه آسایی جور شد. و جشن عروسی ما بهترین عروسی فامیل شد، جوری که بعد از گذشت 4 سال هنوز تمام فامیل میگن عروسی شما یه چیز دیگه بود.
تو فاصله ی دو ماه به جشن عروسی با موجودی حساب صفر خدا هدایت کرد و خونه ای رو خریدم که همیشه منطقه و خیابونش رو تصویرسازی میکردم، به طرز معجزه آسایی همه چیز جور شد.
به سادگی بهترین وسایل برای خونه جور شد.
درآمدم از کارم بلافاصله بعد از شروع دوره 2-3 برابر شد.
و کلی دستاورد دیگه، در یک کلام خدا برام همه کارها رو انجام میداد.
خدایا هزاران مرتبه شکرت الان که دارم درباره ی اون روزها مینویسم با خاطرات خوش اون روزها کلی حالم خوب شد.
اما امان از انسان فراموشکار. بعد از تمام اون نتایج، مسیر رو فراموش کردم و درگیر حواشی شدم، کار روی قوانین رو متوقف کردم و متاسفانه درگیر حواشی شدم و از اصل فاصله گرفتم و الان که دارم مینویسم به وضوح درک میکنم که چطور با عمل به قوانین برای خودم یه بهشت خلق کرده بودم و چطور با دور شدن از اصل خودم رو تو جهنم قرار دادم.
یک مدت از مسیر دور شدم و لغزش هایی داشتم.
تا اینکه دوباره عید 1402 شروع کردم به صورت متمرکز کار روی جلسات کشف قوانین ولی این بار با عزم و اراده ای متفاوت. شروع کردم به خودم گفتم یه بار با عمل به این آگاهی ها اون نتایج رو خلق کردی پس باز هم میشه.
این بار هر جلسه رو که گوش میدادم سوالم این بود که چطور باید این آگاهی هارو اجرا کنم؟
به جلسه 6 که رسیدم تمام وجودم فریاد میزد که باید به آگاهی ها عمل کنم، به کارم دیگه علاقه نداشتم و هرروز تو برزخ بودم که ادامه بدم یا نه، انگیزه و اشتیاقی براش نداشتم.
علاقم رو میدونستم، استعدادم رو میشناختم، ولی انقدر ترمز تو ذهنم داشتم که جرئت خارج شدن از کار قبلی و ورود به مسیر علاقم رو نداشتم.
روی باورهای جلسه 6 انقدر کار کردم که یک روز تصمیم گرفتم تمام زنجیرهارو پاره کنم و از کار قبلی بزنم بیرون و وارد مسیر مورد علاقم بشم.
الان که دارم این کامنت رو مینویسم یک ماهی میشه که وارد مسیر مورد علاقم شدم، با اینکه هنوز به درآمدزایی نرسیدم و شرایط مالی سختی رو تجربه میکنم، اما به معنای واقعی دارم معنی حال خوب رو میفهمم، الان دارم درک میکنم که وقتی استاد میگفتن وقتی تو مسیر مورد علاقت میری زندگی رو تجربه میکنی، الان میفهمم وقتی میگفتن تو مسیر مورد علاقت الهامات رو دریافت میکنی یعنی چی.
الان رسیدم به ایمانی که عمل آورد و به نتایج مالیش هم ایمان دارم که اتفاق میوفته.
به زودی از نتایج فوووق العاده ی مسیر جدیدم براتون خواهم گفت.
و حالا با تمام وجود آماده ام که باز هم از آگاهی های ناب این دوره بینظیر استفاده کنم و قوانین جهان هستی رو با استاد نازنینم کشف کنم.
و ما یفعلوا من خیر فلن یکفروه
هر کار خیر کنید هرگز پوشیده نخواهد شد
سلام خدمت استاد عزیز خانم شایسته
خداوند دوستدار نیکوکاران است
نیکوکاران کسانی هستند که از مال خود به فقرا انفاق میکنند
خشم خود فرو میبرند
از بدی مردم در میگذرند
کتاب قوانین و مهارت های زندگی قرآن این قوانین رو به ما یاد می دهد
همون طور که استاد گفتند این جهان بر پایه قوانین اداره میشود و هر چقدر ما بیشتر یاد بگیریم زندگی مان روان تر آرام تر خواهد بود این ها کد های بسیار ارزشمندی هست که خداوند به ما گفته و باز خورد عمل کردن به این کد ها در قالب های مختلف به ما بر میگردد
هیچ کس وظیفه ندارد که جهان رو درست کند بلکه وظیفه دارد افکار خود را درست کند خدا اختیار مطلق است او هر که را بخواهد می بخشد وهرکه را بخواهد عذاب می کند البته که او غفور و مهربان است
یغفر لمن یشا و یعذب من یشا
توحید یعنی بدون نگرانی از خواب بیدار شوی با ارامش صبحانه بخوری و بدون اینکه ساعت یا جایی رو از قبل هماهنگ کرده باشی به خدا بگی من رو به بهترین جا هدایت کن اون وقت یه جاهایی میبره که واقعا سوپرایز می شوی
توحید یعنی اگر خبر بدی شنیدی از یک آدم و ذهنت اومد گفت بزن پدرشو در بیار این آیه بیاد جلو قد علم کنه و بهت بگه تو وظیفه نداری کسی رو ادب کنی بیدارش به خدا تو ذهنت رو آروم کن ببین چه اتفاقات خوبی می آفته
توحید یعنی دوست شدن با آدمهای توحیدی و دوری کردن از کافران
توحید یعنی رفتن تو دل تر س ها و ایمان داشته باشی که او مواظبته
توحید یعنی هر اتفاقی که می آفته بگی این به نفع منه
توحید یعنی هدایت خواستن از او
توحید یعنی از ریشه زدن باورهای شرک آلود برای قوی شدن باورهای توحیدی
توحید یعنی تقوا تقوا یعنی کنترل ذهن کنترل ذهن یعنی ارامش ارامش یعنی زندگی نه زندمانی
توحید یعنی هر آنچه در این جهان هست خود اوست و احترام گذاشتن به همه اعضا جهان هستی
توحید یعنی باورهای استاد عباس منش که ابراهیمی عمل میکنه و نتایجش روز به روز بهتر میشود
با تشکر فراوان
درود بر آقا رضای عزیز.ویدیوهای شما واقعا تاثیر بسیار زیادی روی من گذاشت و این مسیر زیبا و الهی رو برام بسیار باورپذیرتر و دست یافتنی تر کرد.بسیار بسیار سپاسگزارم که تجربه ها و مسیر حرکتتون رو با ما به اشتراک گذاشتید بنظرم اون ویدیوها خودش یک دوره آموزشی بسیار با ارزش هستن. براتون از خدای مهربون بهترین هارو آرزو می کنم انشالله هر روز به موفقیت های بیشتر و بالاتری برسید.
سلام و درود بی انتها به استاد عزیزم و خانم شایسته ی دوست داشتنی
من چند مدت بود عضو سایتتون بودم ولی کامنتی نداشته بودم امروز احساس کردم (البته هدایتی) باید شروع کردنم و کامنت بذارم این باعث میشه احساسم بهتر و بهتر بشه.
امروز دفترم رو برداشتم (با اینکه تمایل به نوشتنم کمه بیشتر با خودم صحبت میکنم)و در مورد هدایتی که به سمت ثروت از حدود یک و نیم ماه قبل شدم احساسمو نوشتم از خدا سپاس گذاری کردم که آزادی زمانی و مکانی و بدون استرس داره و پولم هر روز چندین برابر میشه جالب اینجاست که وقتی شروع به نوشتن میکنی خط اولو خودت مینویسی نوشتی های بعدی رو انگار روحت داره مینویسه و اخرین نوشته این بود خداوند مهربان بی نهایت و بی انتها اگه بخوام فقط در مورد ثروتی که هر روز و هر لحظه از روش های مختلف وارد زندگیم میکنی فقط بنویسم میتونم تا شب بدون استراحت بنویسم که ممکن هست تمومم نشه. و در اخر سپاسگذاری اینه خدای مهربان که مارو خالق زندگی خودمون قرار داده اولین باری که این قانونو متوجه شدم از حدود دو سال قبل واقعا تا الان هر روز شاکرم که جهان با قانونه و شانسی نیست.هر روز خواسته های جدید که باعث میشه زندگی لذت بخش تر بشه .خدایا سپاسگذارم که مارو هدایت مکنی به سمت ثروت و نعمت و سلامتی و روابط خوب و عشق بی انتها و ارامش و سپاسگذارم که منو با قوانین و استاد عزیزم اشنا کردی که حتی صداشم برام آرامش بخشه (دقیقا میشینه روی قلبت)
ممنونم :))
سلام استاد عزیز
من در شرایطی این متن رو مینویسم که هنوز این فایل رو گوش نکردم اما جدیدا یه سری مسایل برام پیش اومده که دلم میخواست از بچه های سایت کمک بگیرم
من شغلم نمایندگی جنرال بیمه هست وحدود ده سال هست که در این کار مشغول هستم اما به نظر خودم این شغل شغلی هست که احساس منفی زیادی برای آدم درست میکنه مثلا وقتی بیمه ای میزنی اگر به خسارت بخوره زحمت یکسالت به هدر میره وتو میمونی ورییسهات که همش بهت گیر میدن که باید کار بیشتری ببری تا بتونی آمار منفیفت رو مثبت کنی ودوم اینکه زدو بند وحق خوری توی این شغل زیاد هست یعنی کاری نیست که همه چیزش دست خودت باشه وتو یه جورایی چون بازاریابی انگار بازیچه هستی بین دست مشتری ها وروسا هرچند به نظرم این افکار باورهای منفی هست که نباید داشته باشم اما نمیدونم چرا هر چی تلاش میکنم این باورها رو از بین ببرم یه حادثه پیش میاد که بگه نه همون باور قبلی درسته مثلا یه خسارت پیش میاد که تمام زحمت یکسالم به هدر میره ومن هرچقدر هم تلاش کنم نمیتونم درستش کنم باوجودی که من اصلا اون موقع به خسارت فکر نمیکردم البته چند مورد خسارتی که چند روز اخیر برام پیش اومده رو وقتی تجزیه وتحلیل کردم متوجه یه سری مسایل شدم که میخوام صادقانه درموردشون صحبت کنم.سه مورد خسارت اخیر من هر سه مورد قسطی صادر شده وهرسه مورد با سختی وعذاب قسطهاشون رو دادن ودرواقع درمن احساس منفی ایجاد کردن وهرسه چند روز قبل از اتمام بیمه هاشون به خسارت خوردن که من دیگه انگیزه ای بهشون نداشته باشم واین مصداق حرفهای استاد هست وقتی میگن قسطی کارنکن به خاطر اون احساس منفی هست که در آدم ایجاد میشه.دوم اینکه چون این اشخاص اقساطشون رو نمیدادن من هر دفعه مجبور می شدم که بهشون بگم اگه به خسارت بخورین چه طوری میشه وهمش از خسارت بترسونمشون ویه جورایی خودم اینکه بخوان به خسارت بخورن رو به جهان فرستادم.واینکه استاد میگه راجبه هرچی صحبت کنید اون رو به سمت خودتون میکشونید همین هست.به خاطر این میگم این شغل شغل خوبی برای این نیست که من بتونم ذهنم رو کنترل کنم چون مجبورم وقتی میخوام بیمه ای رو بفروشم درمورد خسارت دادن وشرایط پرداختش صحبت کنم.ویه جورایی درخودم احساس ترس ومنفی پیش میاد ومن فکر میکنم اینکه استاد یه مدتی وارد بازار بیمه عمر شدن ونخواستن ادامه بدن همین بوده که بازاریابی بیمه شغلی هست که نیاز به کنترل ذهن بالایی هست هر چند کار استاد بیمه عمر بوده وخب بحث خسارت توی بیمه عمر یه جورایی کنترل شده است اما وقتی مثلا بیمه آتش سوزی انجام میدی ممکنه صد هزار تومن حق بیمه بگیری ولی یک میلیارد خسارت داشته باشی وتومیمونی که چندتا بیمه دیگه باید بزنی که این خسارت جبران بشه. در آخر از شما استاد عزیز بسیار سپاسگذارم که قانون ها رو به ما میگین ولی وقتی رعایت نمیکنیم به قول شما دنیا باچک ولگد بهمون میفهمونه ودر آخر بگم اینکه میگین که برای همه آرزوی موفقیت داشته باشین رو من فهمیدم که وقتی ازدست کسی ناراحت میشم درسته ممکنه یه بلایی سرش بیاد اما اون بلا در اصل باعث ناراحتی خودم میشه وبه من ضربه میزنه مثلا اگه من از مشتریم ناراحت باشم که چرا قسطش رو نمیده واحساس بدی بهش داشته باشم این احساس بد باعث میشه که اون به خسارت بخوره ولی در واقع خسارت خوردن اون ضرر به خود من میشه انگار کاردنیا کلا همینه به خاطر همین برای اینکه دیگه این احساس منفی در من پیش نیاد باید سعی کنم که دیگه اقساطی نزنم یا اگر طرف پولش را نداد به خودم بگم زود قضاوت نکنم وشاید مشکلی هست که من نمیدونم تا احساسم بد نشه سوم اینکه دنبال عوض کردن شغلم باشم ودنبال شغلی باشم که صفر تا صدش دست خودم باشه ونخوام بابت هر چیزی جواب پس بدم.سپاسگذارم از شما استاد بزرگ
سلام دوست عزیزم
کامنتتون رو خوندم و با تمام وجود درک میکنم چی میگید چون من هم 2 سالی کار بیمه انجام میدادم.
با وجود اینکه خودم مدیر بودم و تیم فروش داشتم اما از اینکه همش مجبور بودم درباره اتفاقات بد و حوادث صحبت کنم برای فروش بیمه، همیشه با خودم در تضاد بودم و درونم راضی نمیشد اون کار رو با تمام وجود انجام بدم.
بعد از تقریبا 2 سال کشمکش با خودم، وقتی که امسال عید روی آگاهی های دوره کشف قوانین کار کردم، با کمک از جلسه 6 ایمانم رو قوی کردم، ترمزهام رو برداشتم و با وجودی که خیلی تصمیم سختی بود برام، بخاطر سابقه ی کاری که تو تیم فروش داشتم، درآمد و هرینه های زندگی و هزاران نگرانی دیگه، اما قدرت رو به خدا دادم و رفتم تو دل ترسم و از اون کار اومدم بیرون و وارد مسیر مورد علاقم شدم. چیزی که عشقش رو دارم و با تمام وجود انجامش میدم، نه با حس بد و اجبار و نگرانی هزینه ها و….
الان تقریبا دو ماه از تصمیمم میگذره و هرروز خدارو شکر میکنم که این شجاعت رو بم داد که این تصمیم رو بگیرم و یک تجربه ی جدید برای خودم بسازم.
دوست خوبم من تجربه ی خودم رو گفتم، امیدوارم به شما کمک کنه.
درود برشما ….پیام کامل خوندم به نظر من یک فایل ازعبارات تاکیدی مثبت باصدای خودتان ضبط کنید وهمیشه حتی موقعی که سرکارهستید گوش دهید وهمزمان تکرار کنید مطمئنا بعدازمدتی شرایط کاری وزندگی شما کاملا تغییر میکنید به نحوی که باور نمیکنید منتها عجله نباید کرد چون تغییرات آهسته وکوچک اتفاق میافتد ولی ادامه دادن وتکرار باعث تغییر بزرگ درزندگی میشود ..روشی که زندگی من را تغییر داد همین بود وبا قدرت ادامه میدهم تاروزی که زنده ام …..خدایا شکرت بابت وجود استاد عباسمنش. که قوانین الهی را به ما یاد داد ..
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ(٣٧بقره)
حضرت آدم توی بهشت!
جایی که همش زیبایی،همش نعمت،همش ثروته،دوقطبی نیست،همش خیر مطلقه،همش نور و عشق خداونده، گول نجوای ذهنش که شیطانی هست رو میخوره و کاری رو میکنه که خداوند منعش کرده!
و بعد از همچین اشتباه بزرگی خداوند چیکار میکنه ؟میگه من !
بهش کلمه هایی رو یاد دادم تا ازونا استفاده کنه که من ببخشمش…
چرا خدا این کارو میکنه ؟
چون اون توبه پذیرِ خیلی مهربونه !
خدایا از دیشب تا الان توی این آیه گیر کردم ،یکیو خودت افریدی،گذاشتیش وسط بهششششت! بعد اون اشتباه میکنه بازم حرفت رو گوش نمیده !
اما شما باز بهش میگی بیا عزیزم ،این کلمه هارو ازم بگیروتکرار کن ،تا توی فرکانس عذاب نیفتی…
امروز به خدا گفتم ،خدایا نه من حضرت آدمم …نه اینجایی که هستم بهشت و خیر مطلقه
منو ببخش همونطور که آدم رو بخشیدی
اومدم شکرگزاری رو از جسمم شروع کنم
نوشتم خدایا
تو صاحب بینایی چشم هامی
تو صاحب شنوایی گوش هامی
تو صاحب صدایی که میتونم باهاش حرف بزنم
تو صاحب سلامت عقل منی
تو صاحب مهره های گردن و مخچه و اتصالات عصبی مغز و نخاعمی…
خدایا تو صاحب تبادل اکسیژن توی ریه هامی
خدایا تو صاحب نظمِ ضربان قلبمی…
دیدم من هرچی بنویسم تموم نمیشه …
گفتم خدایا تا آخر عمر دنیویم از نعمت های جسمم بنویسم تموم نمیشه ،من چه جوری تموم نعمت هاتو شکرگزاری کنم ؟
تو میدونی من محدودم ،تو میدونی من ضعیفم
از من بگذر …از کوتاهی های من …
اراده کنی میتونی همه ی سلامت جسمم رو بگیری
اراده کنی میتونی به قلبم فرمون بدی دیگه نیازی نیست خون رو پمپاژ کنه
من چه قدرتی دارم در مقابل این همه عظمت تو …؟
منم میخوام آدمت باشم ،میخوام منو ببخشی
خدایا اگر منو ببخشی اگر ازم نگذری اگر هدایتم نکنی
اگر گمراه بشم اگر بیفتم وسط آتیش جهنم
گرمای آتیش قابل تحمله، دوری شما نه ….
انقدر صدات میزنم تا منو ببخشی …
نه نه …تو مهربون تر از این حرفایی …
خودت کلمات رو به آدم یاد دادی و بهش گفتی اینجوری بگو تا ازت بگذرم …
منم همینو ازت میخوام … بهم بگو … یادم بده … قدم هارو بهم بگو … بگو چیکار کنم …چی بگم …کجا برم …
میخوام سکان زندگیم دست شما باشه …
چون من هیچی نمیدونم و شما میدونی…
چون من ضعیفم …شما قدرتمندی
چون من بنده م …شما فرمانروایی …
چون من محدودم …شما نامحدودی …
لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
خدای مهربون،مارو به راه راست …به راه بندگانت که به آنها نعمت دادی هدایت کن …
سلام به سعیده عزیز
دوست بی نهایت خوبم
چقدر کامنتات دلنشینه
چقدر روون مینویسی
چقدر حرفای خودمونیت با خدا قشنگه
چقدر تلنگر میزنه به من که ناسپاس نباشم .
ممنونم عزیزم ازت برای این کامنت زیبا .
ممنونم که مینویسی و قلب منو آروم میکنی .
نمیتونم بپاس تشکر کلمه ای جز سپاسگزارم به زبون بیارم ولی امیدوارم فرکانس سپاسگزاری منو دریافت کنی .
دوست دارم خواهر زیبای من
سلام به سعیده ی عزیزم!
مثل همیشه از خوندن کامنت زیبات لذت بردم و حسش کردم. چقدر قشنگ شکرگزاری کردی برای قسمت های مختلف جسمت…این یکی از شکرگزاری هایی هست که اکثر ما میتونیم هر شب به راحتی انجامش بدیم و از این طریق هماهنگ تر بشیم با خودمون و خدا…
من خیلی شب ها می نویسم: خدایا شکرت که من میتونم به راحتی نفس بکشم،
شکرت که من میتونم به راحتی بخوابم،
شکرت که میتونم راه برم،
میتونم ببینم،
میتونم بشنوم،
شکرت که من مزه ی غذاها رو میتونم حس کنم،
شکرت که جسمم اونقدر سالمه که هر روز میتونم فعالیت هام رو انجام بدم…
اون مناجاتی که با خدا کردی هم خیلی بهم چسبید و همون موقع همونا رو با خودم زمزمه کردم!
مرسی که هستی و می نویسی سعیده ی عزیزم!
خدا حفظت کنه و بهترین ها رو وارد زندگیت کنه!
بوس بوس :*
ای جانم،سعیده ی نازنیم،سلام من به روی ماهت،سلام من به اون قلب پاکت،سلام من به اون روح بزرگت،سلام من به خلوص نیتت،سلام من به صداقتت ،سلام من به اون راز ونیازهات باخدا
آخه دختر تو چیکار میکنی،هر وقت متنهای عاشقانه ت رو با خدا میخونم،محال اشکام سرازیر نشه،وحالم دگرگون نشه
این حال عاشقانه ت رو خودم به تنهایی تا ابد خریدارم
نمینویسم،که برات بهترینها رو از خدا میخوام،چون بهترینها نصیبت شده،اونم دوستی خالصانه با خدای خودت..
عاشقتم،بهترین دوست خدا….
سعیده نازنین سلام.
بازم ما رو از خود بی خود کردی با این کلام زیبا و دلنشینت.
این هم سپاسگزاری کن که خدایا شکرت که به سعیده این استعداد زیبا و دلنشین نوشتن رو هدیه داده ای که هم خودش و هم دوستانش کلی لذت می برن.
خدا قوت به این دل پاکت.
من که طوری میخوندم که انگار خودم دارم با خدا صحبت میکنم. دستت طلا …
به قول خودت بوس به کله قشنگت. راستی عکس پروفایلت خیلی خیلی زیبا و دلنشین است. انگار مدت هاست میشناسمت و خواهر خودم هستی بانو …
مطمین هستم که با همین فرمان و توکل به خدا پیش بری، حتما حتما به آرزوهای قشنگت می رسی …
خدایا سپاس گذارم که ما رو به راه راست هدایت کرده ای، نه راه گمراهان.
دوستت دارم، یه عااااالمه
شیما
واو باز سعیده گل کاشته
باز توحیدی
باز دلنشین
امروز گفتم بگزار ی سر برام سراغ پروفایل سعیده جان ببینم چه خبره
با اینکه دو سالت هنوز تکمیل نشده گل کاشتی
چقدر دوره های بی نظیری رو ادامه دادی و چقدر لذت بخش
وقتی میبینم کامنت های سعیده اینقدر بی نظیره – چون تو این نزدیک به دو سال کلی رو خودش کار کرده و ادامه داده…
فقط گفتم ببینم با این کامنت های جادویی چقدر تو محصولات نوشته و ایا جام ها رو گرفته یا نه ؟
متوحه شدم که سعیده جان کامنت ها رو رو فایل رایگان میکزاره تا همه ازش بهره ببرن و از نتایجش باور کنن که می شود..
نه فقط اونهایی که تو دوره هستن
در هر صورت از کامنت هات لذت میبریم و عشق
امیدوارم که با عشق ادامه بدی و نتایج پایدار بشن…
سلام
روز همه بخیر
استاد عزیزم و همه دوستان عزیزم سلام
وجود قانون و کشف اون!!!!
قانون درون من،تغییراتِ درون من!!!!!
شگفتا
4 روز پیش پدرم به رحمت خدا رفت
و اما برخورد من با این اتفاق،طبق قوانین خداوند.
هر کس که قانون رو درک نکرده باشه بدون شک در یک اتفاق این شکلی کاملا طبق احساسات و شرایط موجود برخورد میکنه و عملکرد داره،حال روحیش بد میشه،همش گریه میکنه،سعی میکنه ترحم و توجه دیگران رو جلب کنه،گلایه به خدا میکنه،همش میگه این اتفاق بد رخ داده و هزاران داستان دیگه که همه بهتر میدونن،
من قانون رو درک کردم،من خدا رو پیدا کردم،من میدونم که احساس بد اتفاقات بد رو برام رقم میزنه،من فهمیدم مرگ پایان زندگی نیست،من متوجه شدم انسان یک سفر کوتاه از ابدیتش رو در این جهان میگذرونه،من درک کردم که پدرم رفت به سوی خدا.
من معنی جمله بازگشت همه به سوی اوست رو با گوشت و استخونم درکش کردم،
خداشاهده حتی یک قطره اشک از چشمم پایین نیومد،
خودم تمام کارهای مراسمش رو انجام دادم که تقریبا همتون میدونید یک مراسم در قوم بختیاری چقد شلوغ میشه،بالغ بر 1500 نفر جمعیت
خودم توی غسال خونه جسمش رو شستم و غسل دادم،خودم کفن پوشیدم تنش،خودم سپردمش دست خداوند،بدون اینکه قطره ای اشک بریزم،
خداوند چه نیرو و انرژی فراوانی رو بهم داد که بتونم به تنهایی اکثریت کارها رو به بهترین شکل ممکن انجام بدم
چون قانون رو درک کردم پس کلا سیستم ذهنی و جسمیم به سوی اقدام عمل با توجه به شرایط نرفت ،
توی مراسم آدم های ثروتمند و پولدار و مقام دار زیاد اومدن که همه جلوشون دو لا راست میشدن و بقول استاد میگفتن حاجی خوش اومدی حاجی بفرما بالای مجلس،
اما من قدرت رو فقط خدا میدونم و هیچ برچسب بزرگی به اونا نچسبوندم و همونجوری باهاشون رفتار کردم که یه نیازمند اومد در مسجد گفت غذای خیرات بده ببرم برای بچه هام(و چقدر من به این نیازمند احترام گذاشتم)
قدرت خداست ولاغیر،
مرگ پایان زندگی نیست،تمام.
در اتفاقات روزمره اگه احساساتی برخورد کنم،کلاهم پس معرکه ی.
زندگی و پیشرفت برای من ادامه داره.
خانوادم مثل ابر بهار گریه میکردند،و من میگفتم خدایا شکرت که من قانون رو فهمیدم و میدونم جهان داره چکار میکنه و این ها که قافل هستند از این قوانین ببین چقدر دارن درد میکشن،
من اما به عنوان یک خداشناس واقعی و کسی که جهان رو با قوانینش درک کرده و باید عمل کنه به این دانسته ها،حالم خوب بود،حالم خداگونه بود
حالم شبیه دیدگاه روحم بود،که همش توی گوشم میگفت حالت رو خوب نگه دار چون مرگ عزیزان اتفاق بدی نیست و سفر به ورای جهان است،
من تغییر کردم خدایاااااااا شکرت
من تغییرات خودم رو به وضوح دارم لمس میکنم خدااااااااا
من حالم رو احساسم رو خوب نگه میدارم و اتفاقات زیبا برام رخ میده ،ممنونم ازت خدا
من حالم خیلی خوبه،من احساسم بی نظیره،من درونم بی نهایت آرومه،چون ایمان دارم که خالق بهترین ها هستم
شاد و ثروتمند باشید
بنام الله مهربان
سلام دارم خدمت آقا فرشاد
عزیز و توحیدی .
کامنت شما رو خوندم.
ضایعه در گذشت پدر مهربانتان رو به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض میکنم .امیدوارم روح آن مرحوم در سایه ی لطف خداوند آرام گیرد .
تسلیت ما رو بپذیر.
امام علی (ع ) به فرزندش امام حسن (ع ) می فرماید
مرگ رو بسیار یاد آور و هجوم و ناگهانی بودن آن رو زیاد یاد کن .
تا هنگامی که فرا میرسد همیشه آماده باش وباید کمر بسته و آماده و منتظر او باشی … و بدان هر موجود زنده ای طمع مرگ را میچشد و….
و اما در ادامه ی کامنت چقدر شما رو تحسین کردم
چقدر شما خوب روی خودتون کار کردید ،
آقا فرشاد عزیز امروز نوبت من و شما به حرف های استادعمل کنیم .این گوی و این میدان …ایول به شما
فرشاد عزیز و دوست داشتنی ام .
این حرکت شما کم از بزرگان ما کم نداره و امروز نشون دادید شما مرد میدانی و چقدر روح شما بزرگ شده
چقدر خوب احساستون رو کنترل کردی… بازم شایسته ی تقدیری …ایول پسر توحیدی و بی نهایت
باور کنید من یه سری توی اقوام داریم به خاطر مرگ عزیز انشون (پدر و مادر … )
سال های ساله مشکی میپوشن… آیا این درسته …
مرگ پایان زندگی نیست .
شما درس بزرگی به ما دادید
شما خالق بهترین ها هستید
بهترین ها رو براتون آرزومندم. درپناه الله مهربان باشید
کامنت تون پر بود از درس
دوستتون دارم و عاشقتونم
ای مرد توحیدی
سلام سید جان
اوقاتت بخیر
عزیزم،چقدر با کامنتت بهم انرژی دادی
چقدر کامنت های این شکلی نیازه توی این سایت نیازه،برای انگیزه دادن
خدای بزرگ تمام رفتگان شما رو بیامرزه،
شاید این عملکرد من در چشم دیگران مقداری زننده بود،یا اینکه بگفتی برا پدرش گریه نکرد
اما من پیش خودم حالم خوبه،چون لحظه به لحظه خدا باهام حرف میزد که آروم باش و اتفاق بدی نیوفتاده
من یک گام به سوی پیشرفت برداشتم توی این اتفاق
ممنونم از کامنت دلنشین و انگیزه بخش شما دوست خوبم
شاد باشی،و ثروت از همه جهات زندگیت رو احاطه کنه عزیزم
سلام سعیده جانم عزیز دلم من همیشه کامنتات رو دنبال میکنم وپروفیلت هم از مدتها پیش فعال کردم ولی بعلت اینکه خیلی سرم شلوغه و اقعااا خیلی کار براز انجام دادن دارن با سه فرزند که مسولیت شون با خودم هست واینکه با کارکردن روی خودم خیلی افراد وقوانین اطرافم جابجا کرد
پسر مم خیلی کوچک دارم که کل وقتم میگیره ولی تا میتونم مینویسم وو کامنتای دوستان عزیزم از جمله شمارو دنبال میکنم با کمال میل .. میخام بپرسم شما که گفتید همه چیز براتون زیرو رو شد آیا رابطه با همسرتون خوب شد یعنی جهان شما رو بهم نزدیکتر کرد یا از هم دورتررر .. ممنونم که جواب منو میدید پیشاپیش ازتون تشکر میکنم ..با درودهای فراوان
سلام به استادیوم مریم عزیزوهمه عزیزان من دوره روچندسال پیش اون موقع موبایل ساده داشتم وباموبایل یکی ازدوستان دوره روخریداری کردم وتوفرصتهای مختلف جلسات دوره رونگاه میکردم ونکته برداری میکردم وجلسه یازدهم که هدیه استادبودوآموزش غواصی بودیم سراسرآموزش وآگاهی بودولی تمرین ازهمون درآوردم وانجام. دادم الان دوستم همان شهریزدهستن ومن چن سالیه ساکن تهرانم .
عزیزان توفایل عادتی که زندگی شماروبرای همیشه تغییرمیدهداستاددریاچه آب شیرین ودنیای آب شورروکنارهم نشون دادن وتوهین فایل هم بهانه های متعددذهن ماروگفتن که بااین مثال دریاچه آب شیرین تمام بهانه هاازقبیل خانواده کشورو…برطرف میشودمثالهای خداونددرطبیعت بهترین نشانه هاست وپرازدرس وآگاهی ناب هست شادباشید