سوال:
یکی از مسائلی که انرژی زیادی از من می گیرد و من را در احساس بد نگه می دارد، تهمت هایی است که دیگران به من می زنند یا دروغ هایی است که درباره من می گویند. استاد شما با اینکه فرد مشهوری هستید، با چه نگاه یا باوری، ذهن تان را در مقابل سنگ اندازی های دیگران یا دیدگاه های بر علیه شما کنترل کرده اید. سنگ اندازی هایی مثل توهین، غیبت یا حتی تهدید های دیگران؟
چه باوری باعث شده از اینکه تهمت های دیگران، روی اعتبار یا روی کسب و کار شما تاثیر منفی بگذارد، نترسید؟
چه باوری به ما کمک می کند تا حرف مردم در زندگی مان کم اهمیت شود؟
در قسمت اول از این فایل استاد عباس منش درباره شرایط زیر که ممکن است هر کدام از ما در زندگی در چنین شرایطی قرار گرفته باشیم، صحبت کرده اند. همچنین راهکارهایی برای کنترل ذهن، بهبود شخصیت و ساختن باورهای توحیدی در هر کدام از این شرایط ارائه داده اند که عمل به آنها موجب خوشبختی در دنیا و آخرت می شود:
1) افرادی که عمداً خود را در معرض اتهام و شایعه سازی قرار می دهند تا توجه جلب کنند که این روزها در دنیای مجازی بسیار شایع است. اساس این رفتار احساس بی ارزشی است و نتیجه این جنس از فرکانس، قطعا احساس بی ارزشی بیشتر است؛
2) افرادی که به صورت ناخواسته، در معرض اتهام و دروغ قرار می گیرند و راهکارهایی درباره اینکه چطور در این مواقع می توانند از عهده کنترل ذهن برآیند تا نه تنها آسیبی نبینند بلکه همه چیز در نهایت به نفع آنها نیز تمام شود؛
3) افرادی که آگاهانه یا ناخودآگاه، خودشان حلقه ای از زنجیره ای هستند که این اتهامات، شایعات یا دروغ ها را پخش می کنند و بی خبرند از اینکه: کمترین ضربه ورود به این مدار این است که: فرد نادلخواه ترین وجه آدمهای روابط خود را برانگیخته می کند. به طوریکه این گروه از آدمها معمولا روابط نامناسب و پر از تشنجی را تجربه می کنند، آدمهای محبوبی نیستند، درد سر مرتباً به دنبال این افراد روانه است و خودشان هم نمی دانند چرا. ضمنا راهکارهایی ارائه شده که چطور جزو این زنجیره نباشیم و همواره از این مدار خارج بمانیم؛
در قسمت دوم از این فایل، که در روزهای آینده بر روی سایت قرار خواهد گرفت، استاد عباس منش آیاتی از قرآن را توضیح می دهد که در این آیات خداوند راهکارهایی جامع دارد برای خارج شدن از این مدار، کنترل ذهن و چگونگی پرورش ویژگی های شخصیتی خداگونه و توحیدی.
آگاهی های توحیدی قسمت 1 را با دقت بشنوید. از آنها نکته برداری کنید سپس درس هایی که گرفته اید را با ما به اشتراک بگذارید.
مفاهیمی که استاد عباس منش در قسمت 1 توضیح داده اند:
- ضعف های شخصیتی ای که باعث می شود اصولاً یک فرد به دیگران تهمت بزند یا درباره آنها دروغ بگوید؛
- مهم ترین باور برای کنترل ذهن در مواقع قرار گرفتن در معرض تهمت و دروغ؛
- رفتار هماهنگ با قانون در زمانی که با فردی همنشین می شویم که در حال غیب کردن یا تهمت زدن است؛
- رفتار هماهنگ با قانون، وقتی فردی به شما تهمت می زند یا درباره شما دروغ می گوید؛
- چه اصولی برای خود انتخاب کنیم تا به صورت ناخودآگاه در این مواقع، رفتار درست را داشته باشیم؛
- به هر آنچه توجه کنی، اساس آن جنس از توجه را در زندگی ات گسترش می دهی؛
- ارتباط “واکنش نشان دادن به حرف مردم” با “شرک”
- باورهای توحیدی برای کنترل ذهن و کم اثر کردن حرف مردم در زندگی؛
- ممکن است دیگران آب را گل آلود کنند اما اگر به جای دست و پا زدن در این آب، آرام شوی و طبق اصول درست خودت حرکت کنی، به زودی آب آرام و شفاف می شود؛
- ویژگی های شخصیتی قوی در خود بساز که برایت مهم نباشد دیگران از شما خوششان بیاید یا نه. آنوقت دیگر از اساس نگران نیستی که نکند دیگرن با تهمت یا دروغ، اعتبار من را نزد سایرین از بین ببرد یا وجه ام را خراب کنند؛
- شما کنترلی بر اینکه دیگران درباره شما چه حرفی بزنند نداری، اما کنترل کاملی بر واکنش خودت درباره آن گفته ها داری و آن واکنش ها، نتیجه نهایی را مشخص می کند نه حرفهای دیگران؛
- کانون توجه شما، مهم ترین سرمایه شما برای خلق تجربه هایت است. شما این سرمایه را در کدام مسیر خرج می کنید؟ خلق خواسته ها؟ یا خلق ناخواسته ها؟!
- مراقب باش اولاً آگاهانه خود را در معرض شایعات دیگران قرار ندهی؛ ثانیاً تمام تمرکز خود را صرف مسیر اهدافت کن؛
- هرآنچه از معرض “کانون توجه” شما خارج شود، از “فرکانس های” شما خارج می شود و هر آنچه از فرکانس های شما خارج شود از “دنیای تجربی” شما خارج می شود؛
- ویژگی شخصیتی که ساختن آن، حرف مردم را در زندگی ما کم اهمیت می کند و نتیجه ی پرورش این ویژگی شخصیتی در زندگی مان؛
- راهکارهایی که باعث می شود به جای واکنش نشان دادن به رفتارهای دیگران، بر مسیر خواسته های خود متمرکز بمانیم و از مسیر منحرف نشویم؛
منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1296MB48 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 146MB48 دقیقه
به نام یکتای هستی بخش
سلامودرود به استادگرانقدر ومریم جان و تمومی دوستان ارزشمندم
استاد جا داره دراین مورد خیلی صحبت بشه،وقتی به عمق این موضوع فکر کردم،هم بیشتر به رفتارای خودم فکر کردم که کجای زندگیم احساس قربانی شدن یا مظلوم بودن داشتم و وارد اینجور داستانا قرار گرفتم،هم کلی برام سوال پیش اومد که چرا خیلی از افراد هستند که به راحتی توهین ومسخره میکنند،به راحتی به دیگران تهمت می زنند و بااینکه این توهین و تهمت هایی که به طرف مقابل می زنه یابه گوشش می خوره،بعد از یه مدتی اون طرفِ توهین شده بااون نفرِ توهین کننده هیچ مشکلی نداره و انگار یجورایی اون نفر رو بااین خصوصیات پذیرفته که اون دیگه ویژگیش همینه و کاریش نمیشه کرد!!!
یه روز از یه نفر توفامیلمون پرسیدم چرا بااینکه فلانی انقدر بهتون تیکه میندازه و یا میفهمی که چقدر بهت تهمت زده،بعداز هربار دیدنِ او انگار نه انگار که اون شخص اینقدر پشت سرت چرتوپرت گفته…
ایشون در جوابم گفت طرف با دعاجنبل زبون هممون رو بسته و انگار نمیتونیم باهاش بد رفتار کنیم و هربار که اون رو می بینیم زبونمون بسته میشه که بهش این تذکر رو بدیم و بگیم دلیل این کارت چیه!
اون اوایل یکم منم تواین داستانا بودم که آره راست میگه حتما با دعاجنبل زبون همه رو بسته،ولی بعد که یکم بیشتر باقانون آشنا شدم فهمیدم که اینجور اشخاص اولا خودشون رو بااینجور ویژگی های شخصیتی پذیرفتن،و دیگه براشون اینجور رفتار نامناسب کردن بادیگران براشون یه چیزه عادیی شده،بااینکه این رفتارها پسندیده ی جامعه نیست اما خیلی از افراد اونقدر باویژگی شخصیتی خودشون اُکی هستند که اصلا براشون مهم نیست طرف مقابل از دستشون ناراحت میشن یانه،بخاطر همین یک دسته ای از افراد هم در مدار این آدما قرار میگیرن که خیلی زود از رفتار اینجور افراد میگذرن و بیخیال اون قضایا میشن…
وقتی بیشتر خودمو شناختم،دیدم که من نه ازون دسته آدمایی هستم که راحت تهمت بزنم و نه آدمی هستم که بخوام از رفتار اینجور آدما بامن به راحتی بگذرم…
نگذشتن ازاین آدما نه به این معنا بخوام بااونها گلاویز بشم و بخوام با بحثو دعوا انتقامم رو بگیرم،بلکه اگه کسی به من توهین یا تهمت بزنه تا سالیانه سال حرف اون شخص رو تو ذهنم نشخوار میکنم و یک کینه ای ازش تامدتها تو دلم باقی می مونه و انتظارم اینه که چون من خودم اینجور آدمی نیستم،دوست ندارم که همچین رفتاری ازکسی به این شکل بامن بشه…
چندسال پیش بود یک فردی توی فامیلمون به من تا دلش میخواست ازهرزاویه ای تهمت زده بود و وقتی به گوشم خورد،نخواستم باهاش گلاویز بشم،فقط غیر مستقیم بهش فهموندم که فکر نکن به گوشم نمی خوره حواستو جمع کن وپاتو از زندگیم بیرون بکش…
همین حرف من براش کافی بود و منتظر همین حرفم بود که رابطش رو بامن قطع کنه،بااینکه صد درصد اون بود که بدون اینکه من پشت سرش حرفی بزنم این حرفارو پشت سرم زده بود،اما بازهم جوری رفتار کرد که انگار من دارم بهش تهمت می زنم…
الان ده سالی میشه ما یک کلام باهم دیگه هیچ حرفی نزدیم،همون اوایل بخاطر آرامش روحو روان خودم بخشیدمش و بخاطر خشنودی خدا ازش گذشتم و نتیجش هم تو زندگیش دید که همون تهمت هایی که به من زده بود ازیک شخص دیگه به خودش برگشت خورد،اما اونقدر چشموگوش اینجور اشخاص کوروکر میشه که براشون درس عبرت نمیشه و هنوز که هنوز می بینم همون رفتارهارو بادیگران داره و حتی بدتر از چندسال پیشش شده…
بخاطر همین خیلی خدارو شکر میکنم که ازهمون اول بدون هیچ بحثو دعوایی،بایک تذکر غیر مستقیم ایشون پاشو اززندگیم بیرون کشید و رفت سراغ آدمایی که در مدار اینجور رفتارا هستن و بقول اون آدما باور دارن که با دعاجنبل زبونشون رو می بنده…
الان خیلی کم پیش میاد که ازین دست آدما تو زندگیم هستند،اون هم وقتی می بینم واقعا سوءتفاهمی پیش اومده بایک توضیح ساده برطرفش می کنم
اما وقتی ببینم کلا کسی ویژگی شخصیتیش اینه که میخواد طرف مقابلش رو تحقیر کنه،من سعی می کنم ازش اعراض کنم و تاجای ممکن حدومرز برای ارتباطم بااون مشخص میکنم
و ازوقتی که بیشتر سعی کردم که حتی توی ذهنم کسی رو توکوچکترین مسائل هم قضاوت نکنم،انصافا خیلی خیلی کم پیش میاد یک نفری منو مورد قضاوت بد قرار بده،اون هم قضاوت هایی که واقعا موضوعش خیلی اهمیتی نداره…
استاد عزیز اگه میشه درمورد این دست آدمایی که خیلی راحت دیگران رو مورد توهین و تحقیر قرار میدن،سالیانه سال طول می کشه تااون فرد به خودش بیاد و به اشتباهش پی ببره،بیشتر صحبت کنید
یااینکه چراخیلی از افراد بااینهمه ویژگی شخصیتی دربو داغون که راحت تهمت می زنند،راحت غیبت میکنند،بعد می بینیم که چقدر از لحاظ مالی انقدر ذهن ثروت سازِ خوبی داره،و پول سازی براش عینِ یه آب خوردنه…
این موضوع یکم بازم برام جا نیوفتاده که چرا تعداد اینجور آدما هم کم نیست و این ویژگی براشون یک چیزه خیلی عادی بنظر می رسه،و انقد که بی حجابی رو گناه بزرگ میدونند،ولی قضاوتهای بی جا و تهمت زدن براشون یک امری عادیه…
واقعا هضم این دست از آدما بااینجور رفتارا برام سخته!!
یااینکه این دست آدما بااینکه انقدر راحت تهمت می زنند آیا متوجه احساس درونشون نمیشن؟!
من خودم واقعا وقتی کسی رو حتی توی ذهنم قضاوت میکنم کلی احساسم بد میشه و قشنگ می فهمم دلیل احساس بدم تو اون روز بخاطر قضاوت کردنم ازون آدم بوده،چه برسه که بخوام تهمت بزنم یا کسی رو از عمد تحقیر کنم!
خیلی این جوابا برام یکم سختو پیچیده میشه
هرچند که در کل میدونم اعراض از ناخواسته ها باعث میشه ازین دست آدما توزندگیمون نیاد و کاری نداشته باشیم که چه آدمی چجور شخصیتی داره…
چون بلاخره جهان به همه جور آدم نیازداره،بی نهایت ویژگی شخصیتی درون هرآدمی هست..
مهم خودم باشم که باید کاملا خودخواهانه در جهت رشدوپیشرفت خودم قدم بردارم.فارغ ازاینکه دیگران دارن باچه سخصیتی و تو چه موقعیت و شرایطی زندگی میکنند
خلاصه که خیلی دوست دارم دراین باره بیشتر اززبان شما استاد باتجربه ام آگاهی های ناب بشنوم
بی صبرانه منتظر قسمت دوم ازین فایل گرانبها هستیم….
شادوپیروز باشید
به نام خدایی که به شــــدّت کافــیست
سلام و هزاران درود بی کران به استادعزیز وگرانقدرم و سپاسگزارم بابت لطف و سخاوتمندی بی نهایت شما که ازین دست آگاهی های ناب و ارزشمند رو به رایگان دراختیار کسانی میذاری که واقعا لیاقت شنیدن،درک کردن و عمل کردن دارن.
بخداکه همین فایلای به ظاهر رایگان هم لیاقت شنیدن میخواد،لیاقت میخواد که باجانودل ازشون تو زندگیمون استفاده کنیم
استاد گرانقدرم چندین روزه میخواستم از چیزی که چندین سال آرزوش رو داشتم و به لطف پروردگارمهربانم به این آرزوم رسیدم براتون بگم و بگم بخاطر همین خواستم چندین سال بود که چه تهمت هایی از دوستوآشنا نخوردم و بااستفاده از این آگاهیای الماس گونه بلاخره تونستم پیروزی رو از آنِ خودم کنم،به سادگی و عزتمندانه و کاملا طبیعی..
استاد عزیزم و مریم جان مهربانم من از میلیونها کیلومتر دست بوس شما عزیزان هستم که راه درست زندگی رو بهم نشون دادید و بهم یاد دادید که چطور دل به خدا ببندم و امیدمو ازخدا ناامید نکنم و دل به دل اون حرفای چرتو پرت و پراز تهمت ندم و فقط بگم خدایا من نمیدونم تو میدونی و اون خدای هدایتگر و حمایتگرم انقدر عزتمندانه منو به خواستم برسونه الهی هزاران هزاااار مرتبه شککر
استاد از نعمت دوباره مادرشدنم براتون بگم ازینکه خدا بعداز دادن نعمت بزرگ دخترم، یک پسر صالح و تندرست هم بهم هدیه داد!
چیزی که هنوز خودم هرچی فکرشو میکنم به غیراز کارکردن روی توحیدم هیچ عامل دیگه ای برای رسیدنم به این خواسته تأثیر چندانی نداشته…
استاد بعدازچهارساااال تاااازه دارم میفهمم چی میگید،که بابا توحید همه چیزه….
اونی که تهمت میزنه،اونی که ازدرون پراز خلأ هست،اونی که پراز ضعف های شخصیتیه،دل به دلش نده و اعراض کن و فقط به خدا توکل کن و خواهی دید که اونها درانتظار چه نتیجه ای هستند و تو درانتظار چه نتیجه ی شیرین و لذتبخشی…
استادعزیز نمیدونم لطف شمارو چطوری جبران کنم،نمیدونم چطور ازشما تشکر کنم که انقدر باگفتن این آگاهیای الهی باجزئیات دقیق مارو عزتمندانه به خواسته هامون نزدیک کردید و اون خدای رب العالمین بخشنده ی عزت دهنده ی روزی دهنده ی بی منت رو انقدر زیبا در ذهن ما ساختید
چی بگم ازین الهاماتی که سرسپرده به اونها عمل کردم و نتیجه ی این سرسپردگی به درگاه رب العالمینم رو کاملا عزتمندانه گرفتم
خدای من تازه حالا میفهمم که میگی وقتی به صورت صد در صد این رو بپذیری که خالق شرایط لحظه به لحظه ی زندگی خودت هستی،هیییییچ قدرتی مطلقا در زندگی تو تأثیری نخواهد داشت اگر که به اونها توجه نکنی و تمرکزت رو به صورت صد درصد به روی هدفت بذاری و فقط برای هدفت تلاش کنی،اون وقت خواهی دید که سوت زنان بدون ذره ای سختی به خواسته و هدفت به صورت کاملابدیهی و طبیعی رسیده ای….
استاد وقتی اون روزی که میخواستم برای بار دوم به سونوگرافی برم و دکتر باردیگه خبر از سلامتی فرزندم رو بهم بده،چقدر کنترل کردن ذهنم یک ایمان راسخ میخواست به اینکه خداوند من و بچم رو رهانکرده و همه چیز برای هردومون داره عالی پیش میره…
ازیک یک طرف نجواها بهم حمله میکرد که نکنه دوباره یک بارداری ناموفق رو تجربه کنی و اون آدمای تهمت زن دوباره به گوششون بخوره و ازین مشکل تو خوشحال بشن
ازیک طرف خدای قدرتمندم آرومم میکرد و میگفت نگران نباش قرارنیست همیشه ازون جنس ناخواسته ها تجربه کنی و همه چیز تحت سیطره ی من داره مدیریت میشه
خدامیدونه چقدر خوب تونستم از پس این ماجرا خوب بربیام و بلاخره با حفظ کردن آرامش خودم دکتر ازسلامتی فرزندم وازینکه این بار جنسیتش پسرهست بهم خبرداد،نمییدونید که اون لحظه انگار خدا داشت ازطریق این دکتر شادی بخش ترین خبررو میداد،اول ازهمه بخاطر سلامتیش و دوم بخاطر اینکه دوست داشتم یک پسر به اسم میکائیل داشته باشم و خداوند امسال بعداز سالیانه سال برداشتن مقاومتهای خودم بلاخره منو به این نعمت زیبای دوست داشتنی رسوند،الهی هزاران هزارمرتبه شکر..
استاد ای کاش پیش شماومریم جان بودم و رو در رو وباعشششق از شما تشکر میکردم که انقدر عالی بهم یاد دادید که هرکسی به شما تهمت میزنه یادر موردتون دروغ میگه هیچ توجهی نکنید،خواهید دید که چقدر تموم اتفاقات به نفع شخص خوده شما تموم میشه…
استاد خدا میدونه برای همین مسئله چقدر من تحقیرشدم،توهین ها شنیدم،تهمت ها شنیدم…
نمیدونم چقدر بافرهنگ جاهلیت ایرانی آشنایی دارید که بعضی از خانواده ها به شدت طرفدار فرزند پسر هستند و ازهمه بدتر فکر میکنند فقط عوامل بیرونی هست که باعث میشه کسی صاحب فرزند پسریا دختر بشه…
من باتوجه به این آگاهیایی که ازشما یادگرفته بودم دیگه به این باور صد در صد رسیده بودم که فقط عوامل بیرون نیست که آدم به خواستش میرسه
اگه آدم از درون خودشو درست کنه،خدا هدایتش میکنه به یک اعمالی که اثرگذارتر باشه،نه اینکه صرفا یک روش یا یک عمل خاصه که فقط اونها هستند که آدمو به خواستها میرسونه…
خدامیدونه چقدر من بیشتر به این آگاهیا عمل کردم تا انجام دادن یک کار یایک روش خاصی…
فقط بخاطراینکه به خودم ثابت کنم که خداوند قادر به انجام هرکاری هست،این انگیزه به شدت درونم ایجاد شد که ازخداوند درخواست کنم که بهم یک فرزند پسری عطاکنه،که برعکس تمومی روشهای اکثریت جامعه باشه و باورکردم که خداوند میتونه ازبی نهایت طریق منو به این خواستم برسونه…
خلاصه دلمو سپردم به خدای قدرتمندم،به خدایی که هرکاری رو بهش بسپاری دیگه خیالت راحته ازینکه ابر و باد و مهو خورشید وفلک رو جوری کنارهم میچینه که تو به سادگی و عزتمندانه به خواستت برسی
ابن دل سپردن هم،همونطور که شما فرمودید تکاملش رو طی کردم،این نبود که ازهمون اول باور کنم که هر عامل بیرونیی بی تأثیره،و خیلی راحت دل به خدا بسپرم و اون هم منو با یک دکمه فشار دادن به خواستم برسونه…
حدود یکسال برای من طول کشید تا تونستم نجواهای شیطان رومهار کنم و این فایلهای توحیدی اخیر،انگار که مثل یک دریای مواجِ خروشان بر سر این آتش های گداخته شده ی نجواهای ذهنم فرو ریخت و انگار که باسرعت برقو باد منو از اون فاصله ای که مایل ها وکیلومترها ازخواسته ام داشتم رو بسیار کم کرد و انگار اون مدت مثل یک چشم بهم زدن تمام شد و بلاخره در بهترین احساس ممکن من رو به خواستم رسوند الهی صدهزاران مرتبه شکرت
استاد دوست داشتم این نتیجه ی شیرین و لذتبخشم رو براتون بگم و این فایل منو چنان وادار کرد به گفتن این نتیجه ی زیبای من از عمل کردن به قانون که آخر شب رو فرصت مناسبی دیدم تا درسکوت کامل باعشق بیام بگم ازینکه خدا یک فرشته ی زیبای دوست داشتنی به اسم میکائیل جان داره بهم هدیه میده بسیار بسیار سپاسگزار لطف خداوند رب العالمینم هستم
استاد اون موقه که تازه باشما آشناشده بودم و شما گفتید که اسم پسرتون میکائیله،خیلی ذوق زده میشدم و باخودم میگفتم یعنی میشه یروزی منم یه پسر داشته باشم که اسمشو میکائیل صدابزنم!!
واقعا چقدر این موضوعو که یادم میوفته چقدر برام عجیب غریب بود رسیدن به یهمچین خواسته ای رو..
چون خیییلی از عوامل بیرونی رو دخیل میدونستم و فکر نمیکردم به همین راحتیا خدا منو به این خواستم برسونه…
استاد یه چیزخیلی جالبی که برام اتفاق افتاد این بود که همون افرادی که خیلی راحت سراین موضوع بهم تهمت میزدن و میگفتن محاله تو صاحب فرزند پسر بشی،وقتی شنیدن من باردارم و فرزندم هم پسره،اونقدر بااحترام بهم تبریک گفتند،اونقدر محترمانه بامن رفتار کردند که خودم تعجب میکردم…
بااینکه من پنج ماه ازبارداریم گذشته بود و خدابهم گفت که تاپنج ماه نذار کسی بفهمه،و من می ترسیدم ازینکه اون افراد نزدیک به من که راحت بهم تهمت میزدن و توهین میکردن،نکنه بعداز شنیدن این خبر بهم طعنه کنایه بزنن که چرا تا پنج ماه به کسی نگفتی،اتفاقا همون افراد خیلی منو تحسین کردن که تونستم پنج ماه به هیچ کسی چیزی نگم،تازه خیلی از افراد فامیل هم از من ایده گرفتند که بهترین کار همینه که آدم تاچندماه باردار باشه و به کسی چیزی نگه تا همه چیزش باارامش سپری بشه…
واقعا این پنج ماه بسیار عالی پیش رفت،بااینکه فقط خودمو همسرم ازبارداریم خبرداشتیم،اما این خلأ رو نداشتم که بگم ای کاش مامانم میدونست و خوشحال میشد،یا مثل خیلی از خانومای باردار که دوست دارن هرچه زودتر خبر بارداریشون رو به همه بدن تا اینکه دیگران بهشون نظر بده که قراره فرزندِ دختریاپسر به دنیا بیاری،من واقعا دوست نداشتم این مدل جلب توجهات رو از دیگران داشته باشم،و یک ایمانی ته دلم دیگه قرص و محکم شده بود که خدا منو به اون خواسته ی چندینو چندسالم می رسونه ونیازی نیست کسی بدونه و برای من نظر بده…
خلاصه که خیلی ازت ممنونم و خیلی سپاسگزار لطف شماهستم که ازمن یک شخصیت عالی ساختید
کاری باشخصیت من کردید که دیگه خیییییلی از مسائلی که ازنظر دیگران آدم باید واکنش نشون بده و جواب بده،برام بی اهمیت شده...
دیگه رسیدم به جایی که فقط با خدای خودم در تنهایی خودم بهترین گفتگو هارو میکنیم
رسیدم به جایی که تواین مدت بارداریم خداداره هرلحظه بهم میگه چه خوراکی برای خودتو میکائیل کوچولو بهتره که بخوری…
رسیدم به جایی که این مدت بارداریم دارم باارامش سووت میزنمو دوره ی دوازده قدمو کار میکنمو منم دارم ان شالله بقیه ی بارداریم رو باعشق بااحترام درسلامتی کامل به سر میبرم
دوست دارم تاصبح بنویسم،از عشق بازی هام باخدام بنویسم،ازینکه چقدر زیبا پاسخ میده،ازینکه وقتی خاشع و فروتن میشم و رهاووسرسپرده میشم انقدر زیبا و عزتمندانه منو به همه چیز می رسونه
دوست دارم ساعتها ازین خانه تکانی ذهن صحبت کنم،ازین مهاجرتم به مدار بالاتر صحبت کنم،ازینکه چقدر این فایلهای اخیر داره یکآدم دیگه ازمن میسازه صحبت کنم
دوست دارم بگم که استادجان چقدر من برای خودم ارزش قائل شدم و خودم رو لایق تجربه ی بهترینها میدونم و جهان هم داره این حس لیاقتمندی رو هربار بیشتروبیشتر بهم نشون میده…
استاد نمیدونید چقدر این فایل منو ذذذوق مرگ کرد،انگار که این اولین فایلی بود که داشتم ازشما میشنیدم،انگار که این صحبتا فقط و فقط برای من بود،انگار داشتید فقط به من میگفتی که ازاون دسته آدمایی که دارای ضعف شخصیتی هستند ومدام درحال توهین و تحقیردیگران هستند خیلی راحت دل بکن و ازچیزی نترس،از تهدیدا و تمسخرهاشون نترس
تــو منتظر باش…
اونــها هم منتظر باشن…
خوااااهی دید که چقدر زیبا خدا تورو عزت میده،برکت میده،جلال میده،احترام میده،ارزشمندی میده،لیاقت هم نشینی با آدمای هم جنس خودت میکنه….
فقط کافیه خودت هم جوری عمل کنی کهدوست داری دیگران هم باتو همون رفتار رو بکنند….
خدایاصدهززززاااررااان مرتبه شکر برای میکائیل جونم که قراره تاچندماه دیگه مهمون خونه ی ما بشه و با دخترم ملکا شیرینی زندگی رو برامون دوچندان کنند ان شالله…
شادوپیروزباشید…