مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-16 06:24:212025-01-19 00:57:40مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت – قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد جانم
سلام مریم جون
سلام به همه دوستان
باران؛
استاد من نمیرم برا شما،دقیقا چند روز پیش من به تضاد برخوردم تو گام های قبلی هم گفتم درموردش ولی واضح نگفتم ،استاد من تو جمع خانوادگیم بعد مدتها رفتم یکی از افراد اون جمع خیلی مسخره بازی در میاورد چندبار رفتم فایل گوش دادم مبخواستم کنترل ذهن کنم خوب بود تا اینکه اومد تمسخر من کرد تو غیر اجتماعی هستی و از این حرفای چرت (از وقتی اومدم تو این مسیر زیاد با افراد ارتباط ندارم تو جمع های منفی نمیرم)من اول واکنش نشون ندادم بعد دوباره تکرار کرد مسخره کرد با حرفای دیگه ،من باز رفتم تو اتاق فایل گوش دادم گفت و گوهای ذهنم رو به مثبت کشوندم دیدم فایده نداره طبق دوره احساس لیاقت محترمانه بهشون گفتم ببین من تورو خیلی دوست دارم ولی خوشم نمیاد از این حرفا و تحقیرم کنی تو خودت دوست داری کسی اینجور باهات رفتار کنه گفت من شوخی کردم تو جنبه نداری گفتم هرجور تو دوست داری فکر کن ولی من دوست ندارم اینجور باهام رفتار کنی اونم ناراحت شد واز این حرفا ،اومد پیش بقیه گفت ،پیش همسرش من واقعا ناراحت شدم گفتم من چی گفتم مثل کسی که بخواد منو خراب کنه ،گفتم خدایا از خودت کمک میخوام من فقط برا خودم ارزش قائلم نمیخوام اینجور باهام رفتار شه دیگه بیخیال شدم بحثم نکردم باهاش یه کلمه ،بعد دیروز دیدمش اون آدمو ،انگار نه انگار اتفاقی افتاده یا حرفی زده شده من عادی رفتار کردم استاد چیزی بگم شاید باور نکنی ،شایدم باورکنی چون قوانین اینجور جواب میده ،اون شخص محترمانه رفتار میکرد مرتب میگفت ببخشی من عذرخواهی میکنم ،دقیقا این اتفاق برا خودم افتاده گفتم چه غلطی کردم این حرفو زدم ،قسم خوردم مواظب حرف زدنم باشم ،من گفتم خیلی خوبه آدم به اشتباهش پی ببره و تکرارش نکنه همینو گفتم و تمام عادی رفتار کردم چنان احترامی داشتم بی حدو حساب .الان فایلو گوش دادم اینقد اشک ریختم گفتم تمام حرفای دل من بود خدایاشکرت برا این فایل بینظیر
استاد عزیزدلم من عاشقتم بخدا خیییلی عالیه آموزه هات دمتون گرم
خدانگهدار تا فایل بعدی
ظبه نام خداوند بخشاینده مهربان
ای عشق زیبا ،ای لطیف ،مهربان ترین و بخشنده ترین به من ،مرافقط وفقط هر لحظه به یاد خودت بینداز ،که با یاد تو دلها آرام می گیرد فقط .
ای رب بزرگم ،تو شنوا و بینایی ،از هر آنچه دردرون
وبیرونم ،می گذرد، آگاهی .
خدایا شکرت ،که هر روز مرا به آگاهی هایی که نیاز
دارم ،هدایت میکنی .
سلام ودرود بر استاد عزیزم که با دیدن چهره اش که در از توحید وارامش است ،انرژی می گیرم .
ممنون از خانم شایسته که با مطرح کردن از استاد که یه فایل بذارند ،باعث شد استاد یه فایل کامل وعالی که فکر میکنم همه نیاز داریم ،بشنویم .
با حرف های شما استاد رسیدم به اینکه همه چی توحید است ،چرا؟
چون اگر واقعا انسان توحیدی باشیم ،دیگه روی هیچ کس جز خدا ،حساب نمیکنیم پیرامون کم اهمیت یا بی اهمیت میشه دیدگاه وقضاوت وتهمت بقیه .
این تهمت ها نشانه این است که فرد اینقدر قوی شده که پشت سرش حرف می زنند.
استاد در دوره قانون آفرینش چقدر قشنگ در مورد تهمت وقضاوت حرف زدید .
واین در ذهنم مرور شد که حتی کسانی هم که این خبرها را می آورند که فلانی پست سرت حرف زده یا تهمت زده هم بایداز اون اعراض کرد وحرف را عوض کرد و اجازه ندیم که به قول شما به کسی دست توی مغز ما ببره .
کسی را که خدا می بره بالا ،واقعا کسی میتونه بیاره پایین یا بالعکس ؟
یه برهه ای خیلی پشت سرم حرف بود ،زمانی که داشتم روی دوره قانون آفرینش کار می کردم ،ویه عده از دوست هام که قبلاً از آشنایی با شما در فرکانس هم بودیم ،می خواستند باز رفت و آمد کنند ولی من دیگه آدم قبلی نبودم ونیازی نمی دیدم برای دیدنشون،وراحت گفتم فعلا آمادگی دیدن کسی ندارم .
وبعد شنیدم که پشت سرم حرف زدند و خوشحال شدم که قوی شدم که دارند حرف می زنند توجه نکردم واز فرکانسشون هم بیرون آمدم .
زمانی که در یه مغازه مشغول کار بودم وتهمت به من زده شد و برام خیر شد واز اون شهر بیرون اومدم وبه شهر تهران مهاجرت کردم .
زمانی که با آمدن به تهران ،وهمسرم هنوز موفق نشده بیاد ،چقدر حرف می شنوم از اطرافیان نزدیکم ،که همسرت چرا نمیاد،فلانی چی میگه ،لهمانی چی میگه
می بینم که وقتی برادرم هم زنگ می زند به من ،می خوان راضی کنم بقیه را که پشت سرم حرف نزنند .
اصلا بزنند ،چه فرقی برای من داره ،چه تاثیری داره ،اگر من تو ذهنم بزرگشون کنم خب از همون ها ضربه می خورم .
چقدر حرف مردم ومادر وبرادر وهمسر را بزرگ می کردم ومی کنم ،چون هنوز حرف مردم برام مهمه واین یعنی شرک
وقتی دونالد ترامپ ریئس جمهور شد ،با اینکه چقدر پشت سرش حرف می زدند،ولی رییس جمهور شد وقانون خدا برای همه یکسان است وتهمت هابه نفع ما میشه .
استاد سپاس از این فایل که چند بار امروز شنیدم وهربار، درکم بالاتر رفت .
ویه چیزی ،اینقدر استاد خوبی هستید ،که حسادت باعث شده ،تهمت بزنند واز اینکه استادی چون شما دارم خداراهمیشه شاکرم .
در پناه خدا
به نفعش
بسم الله الرحمن الرحیم
قَالَ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ اَللَّهُ
لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی
لا اله الا اللّه حصن و دژ مستحکم من است و هر کس وارد دژ من شود امنیت دارد.
استاد جان سلام ، و
سلام به همه اونهایی که تو مسیر رشدند.
استاد پاشنه آشیل وحشتناک حرف مردم.
استاد من با خانواده ای دم خور بودم که اگر می خواستن آشغال های خانه را ببرند بیرون تو سطل زباله بندازند پیراهن مردانه می پوشیدن و شلوار بیرون که مبادا کسی از آشناها ببینتشون و بد باشد :)) می دونم خندتون گرفت.
خیلی لباسها را نباید میپوشیم باید مراقب خیلی از حرف هام و رفتارهام می بودم و این برای من بازیگوش خیلی سخت بود . و اکثراً مورد نکوهش والدینم قرار میگرفتم.
این مسئله انقدر ریشهدار بود که حتی بعد ازدواجم نگران این بودم که لباسی که پوشیدم مورد تایید خانوادهام نباشه.
انقدر توی این مسئله ضعف داشتم که وقتی یک موقعیت مالی خوب برام پیش اومد اولین چیزی که ذهنم رو مشغول کرد این بود که ، اگه من به یه درآمد خوب برسم، نکنه بقیه فکر کنن از راه نادرست رسیدم؟ یعنی بقیه میخوان چی فکر کنن؟ چی پیش خودشون میگن ؟میگن از کجا یهو به همچین درآمدی رسید؟ چه شانسی آورد! من خودم باعث شدم اون موقعیت با دست خودم نه! با ذهن خودم، از بین برود.
حتی موقع سلام علیک یا خداحافظی کردن انقدر خودمو زحمت میانداختم یه کسی رو از ته ساختمون پیدا میکردم که نکنه یه موقع از دستم ناراحت بشه . یا نکنه یا تو نظرشان من آدم محترم و مبادی آبادی نباشم .
اما الان تو این مورد خیلی بهتر شدم مخصوصاً موقع خداحافظی اصلاً خودم رو توی اذیت نمیاندازم که با تک تک آدمها خداحافظی کنم.
یا انقدر مهمونیهایی رو رفتم که اصلاً دوست نداشتم شرکت کنم فقط برای اینکه بقیه ناراحت نشوند.
ولی الان برای وقت خودم ارزش قائل هستم و حتی برای تایم خوابم. که البته برای اطرافیانم هم کاملاً جا افتاده.
ا خدا را شکر بعد از آشنایی با قوانین و توضیحات شما بهتر شدم ولی مرتب باید حواسم رو جمع کنم چون این چیزی نیست که برای همیشه درست بشه بلکه برای همیشه باید روش فوکوس کنم.
یکی از قدمهایی که برداشتم این بود که با لباس های توی خونم برم دنبال بچه از مدرسه برش دارم . تا توی ذهنم اهمیت حرف مردم رو کم کنم و راحتی خودم رو ارجح بدونم.
یه مورد دیگه هم که خیلی برام انجام دادنش سخت بود ولی انجام تونستم بدم،
زمانی بود که معلم فرزندم خواسته بود همه بچهها جوراب مگنت دار بپوشن. زمان داده بود که همه والدین بخرند چون این نوع جوراب ها 99 درصد به صورت آنلاین فروخته میشود ، من هم آنلاین خرید کردم. اما متاسفانه توی پست گمش کردن و پولش رو بهم برگردوندند . میدونستم توی کلاس چندتا از همین جفت جوراب برای بچههایی که توان مالی خرید جوراب رو ندارن گذاشته شده، حالا من دو تا راه داشتم یا اینکه نزدیک به دو ساعت رانندگی کنم برم به یک فروشگاهی که یک جفت جوراب مگنتدار به صورت حضوری میفروخت ، بخرم ولی اصلاً طرح و رنگش رو نمیپسندیدم یا اینکه به معلم درخواست بدم بگم یکی از اون جورابهایی که برای بچههای بی بضاعت هست رو به فرزند من بدهند. این درخواست خیلی برام عذاب آور بود حاضر بودم اون دو ساعت رانندگی رو به جون بخرم ولی اون درخواست رو ندم. و همش به خاطر این احساس بود که حالا معلمشون چی فکر میکنه ؟ حالا پیش خودشون چی فکر میکنن؟ اما من درخواست دادم!!
برای اینکه بتونم به حرفهایی که استاد میزنه عمل کنم برای اینکه بتونم یه قدم یه ذره یه درجه فقط یه درجه به اون چیزی که دوست دارم باشم نزدیکتر بشم.
به اون کسی که برای خودش زندگی میکنه به اون کسی که رها و آزاده .
با اون کسی که ذهنش مشغوله نکنه دیگران دربارهاش چی فکر میکنند نیست.
به اون کسی که آرامش خیال داره.
به اون کسی که با خودش در صلح است.
به اون کسی که برای خودش زندگی میکنه نه برای حرف مردم.
به اون کسی که برای راحتی و آسایش خودش بیشتر اهمیت میده تا نظر مردم.
استاد من حتی توی کامنت نوشتن هم خیلی مواقع نگران اینم .
اینها ارزش نوشتن نداره اینا چیه تو میگی وقت مردم را تلف میکنی.
بعد نگاهمو عوض کردم گفتم اصلاً من به عنوان یه ورق از دفتر خودم به این کامنت نوشتن هام نگاه میکنم فقط و فقط برای خودم مینویسم .
چیزهایی رو مینویسم که برای خودم جذاب است و مثل دفتر نکتهبرداریهام بهش نگاه میکنم. چون مطمئنم اینجا هرچی بنویسم محفوظ میمونه برای همیشه و هیچ وقت گم نمیشه.
استاد درسهایی که شما میدهید بینظیر است ،کار کردن روی اصل و روی ریشههاست ، مواردی که ما باید از بنیان درستش کنیم.
استاد معلوم است هنوز به پارادایس برنگشتهاید این یعنی هنوز دوره جدید که احتمال میدهم دوره شکرگزاری باشه کامل نشده است ولی من برای داشتنش لحظه شماری میکنم.
خدایا ایمانم را به خودت قویتر کن کاری کن که تو فقط توی ذهن من بزرگ باشی تو نفر اول زندگیم باشی فقط تو
درود خدمت شما استاد عباس منش عزیزم
خدا قوت وممنونم از این فایل فوق العاده
خیلی خیلی خوشحال میشم که شما رو در این فایلهای جدید میبینیم چون من و همسرم و دخترم و حتی پسر یکسالمون معتاد زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا هستیم و همیشه فایلهای شما رو میبینیم
استاد عزیزم از دوره ی فوق العاده ی کشف قوانین زندگی2 تا از بزرگترین خواسته های من اول
تسویه ی بدهی هام و حذف دسته چکهام و تسویه ی بدهی بین مردمی من که همیشه با اینکه وضعیت مالی خوبی به لطف خدا داریم اما یه عدد زیادی هم بوده و عادت من شده بود که هدف اولم بود که بلطف خدا تسویه شد
دومین هدفمون اتمام شراکت 13 ساله ی من با برادر بزرگترم بود که خیلی راحت خداوند که یک بیل مکانیکی رو شریک بودیم من رو جدا کرد و یک بیل مکانیکی صفر گرفتم و متوجه شدم هیچکس اگر بهشون توجه نکنیم هیچ تاثیری در زندگی ما نداره
استاد عزیزم این جدایی در شرایطی اتفاق افتاد که کوچکترین فرد خانواده ی خیلی پر جمعیتی هستم که همه باهم راجب همه چیز نظر میدن و من و همسرم فقط بلطف خدا به ندای قلبمون گوش کردیم
استاد عزیزم از دورهی فوق العاده ی راهنمای عملی دستیابی به رویاها یکی دیگه از بزرگترین خواسته های ما مهاجرت به شهر مورد علاقمون بود که بعد از دیدن کل ایران در نهایت خداوند مارو به کرج هدایت کرد
و در تمام محصولاتی که خریداری کردم رد پام رو قبل و بعد از رسیدن به اهدافم با کامنتهام گذاشتم و این برای خودم خیلی فوق العادست
استاد عزیزم همیشه تحسینتون میکنم که انقدرعالی جواب این افراد کوتاه بین رو میدهید چون من خودم اگر باشم فکر نکنم بتونم طاقت بیارم و خیلی احتمالا پیگیری کنم و بعد از کلی سختی دیدنم آخر به بی توجهی میرسم
استاد عزیزم چون یکی از پاشنه های آشیل من قضاوت نشدن است خیلی خیلی باید روی خودم کار کنم که اگر تهمتی شنیدم بی توجهی کنم الان نسبت به 5 سال پیشم خیلی خیلی تغییر کردم چون از اونایی بودم که با کوچکترین بوق تو خیابون قاطی میکردم و یا با چش تو چش شدن قاطی میکردم الان بلطف خدا دوساله این یادم نمیاد که این چرت و پرت ها رو شنیدم یا نه چون خیلی بی اهمیت شدن و اهدافم مهمترین و با ارزش ترین برام هستند
حتی در بحث اتمام شراکت من مادرم گاهی زنگ میزد و بنده خدا میگفت فلانی پشت سرت اینو گفت مادر سعی کن فلان جور باشی یا نباشی که چند وقت پیش که بیار زنگ زد گفت آبجیت اینو گفته آخر بهش گفتم مادر جان هر کسی هر چیزی دلش میخواد بگه اصن واسم مهم نیست و شما هم با احترام حق نداری دیگه بهم خبر بدی بذار اگ دوست دارن خودشون مستقیم بهم بگن و بلطف خدا یکبار برای همیشه درست شد
استاد عزیزم من هم مثل شما در دوران نو جوانی و جوانی خیلی روی تهدید بی کله بودم و هیچ ترسی روم نداشت و همیشه تهدید کننده پشیمان میشد
الان حدود 80 روزه مهاجرت کردیم و خیلی درهای فوق العاده ای داره برامون باز میشه خدایا شکرت
مورخ28 دی 1403
انشاالله در پناه فرمانروای کیهان همیشه در اوج سالم سلامت ثروتمند قدرتمند لیاقتمند و خوشحال باشیم
بدرود
بنام خدا
سلام بر همگی
در مورد غیبت و تهمت و این چیزا این جمله استاد برا من حکم آرامش و باور خوبه رو داره ” چه جالب اینام اینجوری فکر میکنن” ” چه جالب ….”
در کل من فهمیدم که ما همه تفاوت داریم تو ظاهر و فکر کردن و همه چی ولی خب تو عمل مشکل دارم اونم طبیعیه تکاملم طی بشه این قوانین رو درک میکنم و بعد عمل میکنم
هنوز برام خیلی خیلی خیلی سخته اگه کسی پش سرم حرف زده یا تهمت زده بتونم اعراض کنم و بگم چه جالب فکر ایشونه ولی دارم تمرین میکنم الان تو مرحله ای هستم که سکوت میکنم حداقل به زورم که شده حرف نمیزنم اونجایی که استاد گفت نمیخوام در موردش صحبت کنم به خدا من فشار اومد روم به جای استاد خواستم من بگم از بس سخت بود و استاد انقدر تو عمل به قوانین خوب هستن که این نتایجم دارن استاد با عملشون هر لحظه به من درس میدن
در مورد تهدید استاد من مشکل دارم اگه براتون مقدوره بیشتر توضیح بدید من اگه کسی تهدیدم کنه مثل زمان جاهلیت شما هستم همچنان دوس دارم دخل طرفو همونجا در بیارم واقعا پاشنه آشیل منه نمیدونم چطور برخورد کنم؟ وقتی مثلا یکی میگه عرضشو داری بیا فلان جا حسابتو برسم بعد به همه میگه فلانی ترسید .. من چیکار کنم استاد بخوام با قانون عمل کنم چیکار کنم؟
سلام استاد
خداروشکر این فایلهای اخیر شما همگی درمورد احساس ارزشمندیه درمورد گره نزدن احساس ارزشمندی به عوامل بیرونیه و این پاشنه اشیل منه
یکی از بزرگترین ترسهای زندگی من حرف مردمه عدم رضایت مردمه اینکه از من ناراحت باشن و منو تحویل نگیرن خیلی روش دارم کار میکنم اینکه مورد قبول بقیه رفتار نکنم
چند روز پیش پسر دوسالم لخت بود داشتم پوشک میکردمش همونجوری رفت پشت پنجره یه چیزی در حد یه ثانیه از ذهنم گذشت وای ابروم رفت وای الان میبینن من بچمو ختنه نکردم و فکرای اینجوری خخخخ
و به عمق ماجرا پی بردم و این ترس در وجودم بود که مورد رضایت و قبول نباشم و تحویلم نگیرن
این ترس در من خیلی عمیقه
اصلا وقتی میام سر دوره احساس لیاقت سر جلسه تکمیلی سوم که درمورد اینه که حرفمونو بزنیم حالم دگرگون میشه و نمیتونم تمرکز کنم همش ترسها میان سراغم که اگر من حرفمو بزنم ازم ناراحت میشن
چون احساس ارزشمندیم خیلی وابسته به نظر و حرف و توجه دیگرانه
اصلا یادمه در زمام جاهلیتم یبار سر این قضیه با خواهرم دعوام شد که گفتم حرف مردم خیلی مهمه باید طبق حرف مردم زندگی کنی در این حد!!!!!
پس این پاشنه اشیل در من خیلی قویه اگر استاد تونسته بهتر بشه منم میتونم راهش اینه برم تو دل ترسم
جاهایی که لازمه حرفم رو بزنم
جاهایی که میبینم بخاطر حرف مردم دارم کاری رو میکنم بیام اگاهانه کاری که دوست دارم و دلم میگه رو بکنم
استاد البته بگم در این مورد خیلی خوب دارم عمل میکنم
یکی از پاشنه اشیلهام که دلسوزی و احساس گناه بود رو بشدت دارم روش کار میکنم و بهتر شدم تا جایی که همین تازگی ها وقتی دیدم حضور یکی از نزدیکترین اعضای خانوادم داره به من و زندگیم اسیب میزنه اگانه بدون ذره ای احساس دلسوزی یا عذاب وجدان قطع رابطه کردم و کلا از فرکانسش خارج شدم و هیچ عذاب وجدانی حتی ذره ای ندارم
پس میتونم تو موارد دیگه هم بهتر بشم و میشم
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد گرامی
و خانم شایسته نازنین که خیلی درسهای بزرگی در کار از ایشون یاد گرفتم.
استاد درس توحید درس موفقیت و درس انسان بزرگ بودن را امروز قسم میخورم در کلاس این دانشگاه یاد گرفتم. وقتی بغض کردید و اون بغض فرو خوردید شما انسان خیلی خیلی خیلی بزرگی هستید و روح بسیار بزرگی دارید.خدا صدهزار مرتبه شکر میکنم که شما را برای تاثیر گذاری در جهان زنده نگه داشت در حادثه آتشسوزی خدا میدونه ما دانشجویان چه درسهای دیگه ای قرار بگیریم.
استاد مسئله ای که گفتید نمیخواهید واردش نشید. من دو سال پیش به طور اتفاقی تو یوتیوب دیدم . و لایو که اون شخص گذاشته بود و از رفتارهای شخصی که مشخص بود که از بچه سایت هستند مودب و در کمال احترام با ایشون صحبت میکرد و اینقدر فرد آرامی بود. جالبه بجه اش کوچیک بود و از سر و کول باباش بالا میرفت من مرده بودم از خنده که چطور این فرد چه کنترلی داره. هم جواب طرف مقابل میده و هم بچه اش اینطوری و عصبانی نمیشه که بچه بشین.
کامنتهای یوتیوب خوندم دیدم بچه های سایت چه کردند. جنگ بین قلب و ذهن من شروع شد .شیطان حسابی موفق شده بود شک و تردید در دلم ایجاد کنه.
خب راستش اون موقع در این مدار نبودم و هیچ فعالیتی هم در سایت نداشتم و فقط فایلها رو میدیدم. خود خدا شاهده که خداوند اون لحظه هم قصه نوح به قلبم جاری کرد. یادم نیست چقدر زمان برد. یک هفته چقدرش یادم نیست . ولی از اونجایی که خداوند بارها و بارها در قران گفته که مکرر ش بالاتر از مکر بندهاش هست این را هم تو ( عرض کنم که الان دیونه شدم همین دیشب که قرآن میخوندم راجع به قوم هود میگفت که در مقابل اونها مکر کرده . ) و قلبم پیروز شد و طبق وعده خداوند افراد با ایمان نجات میده خداوند من از دست شیطان نجات داد.و اما در مورد فایل امروز انشالله فایل تصویری خدمت شما ارسال میکنم که این قصه سر دراز دارد. و کارنامه پایان ترم دانشجویان متعهد استاد عباس منش نمره اش مشخص است .
خدایا صدهزار مرتبه شکر و سپاسگذارم استاد راهنما برای درک مفاهیم جهان هستی برای من فرستادی.
الهی در پناه رب یگانه محکم باشید.
خانم شایسته عزیز از شما خیلی سپاسگذارم که زحمت کشیدید و این فایل تهیه شد. من واقعا” از ابتکارات شما در سایت ایده میگرم.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام عرض میکنم خدمت استادان عزیز و دوستان گرامی
قبل از هرچیز خدارو شکر میکنم بابت این همزمانی که این چند روز درحال مرور دوره 12 قدم رسیدم به قدم سوم ، جایی که در جلسات دوم و سوم استاد عزیز دقیقا در مورد حرف مردم توضیح میدن ، و من این همزمانی را نشانه درست بودن مسیرم میبینم .
یادمه تا یه مدت قبل به شدت دنبال کتابی بودم که حدود 13-14 سال قبل خونده بودمش و اسم کتاب یادم رفته بود و موضوع کلی کتاب در مورد این بود که نباید اجازه بدی حرف یا رفتار مردم ، رفتار تورو کنترل کنه ، نباید بر اساس رفتار مردم تصمیم به انجام دادن یا ندادن کاری بگیری و…
و به لطف خدا به این سایت هدایت شدم که استاد بسیار موشکافانه تر و جامع تر این موضوع را در فایلهای زیادی توضیح داده اند و الان دیگه دنبال اسم اون کتاب نیستم .
چقدر درست گفتید استاد ، اون کسی که تهمت میزنه آدم ضعیفیه و میخواد بی عرضگی خودش رو با این حرفها بپوشونه ، اما من میگم کسی که تهمت میزنه آدم بی ارزشیه و جواب آدم بی ارزش رو نباید داد ، در این مورد من برای خودم یه مثال جالب دارم ، میگم مگه وقتی یه سگ به سمت من پارس میکنه مگه من جوابشو میدم ؟ خب حرف آدمهایی که میخوان منو بهم بریزن هم همینه ، پس همونطور که برای اون سگ میتونم برای چنین آدمهایی هم باید بتونم ، هرچند که واکنش من به حرف آدمها در حد بلبل زبانی های این پاراگراف نیست و هنوز خیلی جا دارم که روی خودم کار کنم و از خدا میخوام در این مسیر منو بیشتر هدایت و کمک کنه .
دقیقا میزان واکنش ما هست که به حرف دیگران در مورد خودمون ارزش میده یه بی ارزشش میکنه ، هرچه واکنش ما بیشتر و شدیدتر ، صحه گذاشتن روی اون تهمت یا حرف اون شخص در مورد خودمون بیشتر ، و کسی که میخواد منو به هم بریزه داره آب رو گل آلود میکنه و با هر واکنش من آب گل آلودتر میشه و کمک میکنم به هدف اون فرد پس بهترین کار آروم بودن هست تا هرچه زودتر آب زلال بشه .
استاد این فایل چقدر به جا و به موقع بود برای من ، مدتی هست که از طرف یک شخص نزدیک به خاطر سوبرداشت تهدید به آبروریزی میشم ، و هر بار در جواب گفتم که مدیونی اگر هر کاری که برای بردن آبروی من از دستت بر میاد انجام ندی ، مگه تو به من آبرو دادی که بخوای از من بگیریش ، اما اعتراف میکنم این جوابها بیشتر زبانی بوده و از درون ترسهایی هرچند کم داشتم که تصمیم منو به تاخیر انداخته ، و این فایل تکلیف منو با خودم در این مورد مشخص کرد .
استاد ممنونم ازتون بابت این فایل ارزشمند و مشتاقانه منتظر دیدگاه قرآن در مورد نحوه برخورد با تهمت هستم و پیشاپیش بابت اون جلسه هم از شما سپاسگذارم .
در پناه رب العالمین باشیم .
به نام خداوند بخشنده مهربانم که هرآنچه دارم از آن تو دارم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم هرکجا هستین شاد وسالم باشید
سلام به تک تک دوستان نازنینم
خداجونم سپاسگزارم بخاطر این فایل بی نظیر چقدر به این نکات وصحبت ها نیاز داشتم
استاد من برعکس شما آدم ترسویی بودم وهمیشه نگران حرف دیگران بودم همیشه سعی داشتم همه رو از خودم راضی نگهدارم در حدی که حتی همیشه مواظب همسرم هم بودم یه وقت یه حرفی یا کاری انجام نده که باعث ناراحتی ودلخوری دیگران بشه
این احساس نسبت به فرزندانم هم داشتم
استاد امروز این فایل شما بهم یادآوری کرد درسته که خیلی خیلی بهتر از قبلت شدی ولی هنوز پاشنه آشیلته وباید خیلی خیلی جدی تر روی این موضوع کار کنی
استاد اعتراف میکنم هنوز نیاز به کار کردن دارم درسته نسبت به قبلم خیلی عالی شدم اما هنوز خیلی جای کار دارم
استاد سپاسگزارم که به ندای قلبتون گوش دادین واین فایل بی نظیر رو آماده کردین
سپاسگزارم مریم جانم بخاطر تمام تلاش وتمرکزی که روی این سایت الهی میزارین،مریم جانم شما بی نظیرین وقابل تحسین وبهترین الگو واسه ما
استاد تمام صحبت هاتون عالی وفوق العاده بود
استاد نکته ای که خیلی توجهم رو جلب کرد اینجایی که اومدین در مورد موضوعی صحبت کنید اما لحظه ای سکوت کردین وحرف در موردش نزدین اینجا این حرکت شما خیلی خیلی واسم درس داشت انشاالله بتوانم از زره زره رفتار های شما الگو برداری کنم ودر مسیر درست ومستقیم قرار بگیرم.
سپاسگزارم استاد عزیزم بارها بارها این فایل رو گوش میدم وسعی میکنم وباطی کردن تکاملم اساسی در وجودم تغییر ایجاد کنم وبه آرامش قلبی برسم.
سپاسگزارم استاد عزیزم مریم جانم انشاالله خداوند حفظتون کنه.
برای تمام دوستانم در این سایت آرزوی موفقیت دارم.
بنام فرمانروای کل جهان
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و دوستان
استاد جانم این فایل خیلی برای من درس داره و خیلی خیلی باید برای خودم تکرارش کنم ولی میخوام برم به دقیقه 30این فایل جایی که شما داشتین از فردی صحبت میکردین هنوز داره به کار زشت خودش ادامه میده . من همینطور اشک ریختم .
نتونستم احساساتم را در برابر عشق و علاقه و ایمانی که به شما دارم را کنترل کنم . زمانهایی در زندگی من بوده که احساس تنهایی کردم . احساس ناامیدی کردم . کسی نبود که براش حرف بزنم و آروم بشم . خدابود خدابود و فقط خدا بود که کنارم بود وهست و من با یاد خدا آروم میگرفتم و میگیرم . شبهایی که اشک ریختم و فقط خدا بود از رفتارها و برخوردهای اطرافیانم . الان باصحبتهای شما فهمیدم من تنها نیستم و هرکسی که در این مسیر وارد میشه مسخره میشه و قضاوت میشه . تهمت بهش زده میشه .
من شاگرد استادی هستم که آنقدر قوی عمل کرده و تقوی داشته که تهمت دیگران برایش فقط رشد داشته .
من هم باید مثل استادم رفتار کنم . استادجانم دوست دارم من هم آنقدر قوی شوم که البته نیاز به تکامل داره ،مثل شما باشم و مثل شما عمل کنم ، قوی و پر قدرت .
چقدر باید با خودم تکرار کنم که دیگرانی وجود ندارن. من دارم خودم اتفاقات رقم میزنم .
چرا من در موضوع حرف مردم نمی خوام درک کنم که بابا دیگرانی وجود ندارن . چرا اینجا نمی پذیزم که خودم خالق شرایط زندگی خودم هستم . واقعا چر ؟ ایراد ذهنی من کجاست ؟
من هر روز تلاش می کنم که کانون توجه ام را روی زیبایی ها وسپاسگزاری و نعمتها و ورودی های مناسب بزارم چون میدونم که خودم دارم همه چی را خلق می کنم ولی نسبت به بی تفاوت بودن به موضوع حرف و نظر و قضاوت مردم که پاشنه آشیلم هست نمی خوام بپذیرم که خودم هستم که دارم شرایط خودم خلق میکنم . باید حسابی روی این موضوع کار کنم .
برم ادامه ی فایل را گوش کنم .
خدایا شکرت