مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1 - صفحه 18

420 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 351 روز

    به نام رب مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته ارزشمندم

    سلام به اعضای خوشبخت سایت

    خدایا ازت ممنونم بابت این آگاهیی های ناب و بابت این هدایت مبین و آشکار.

    توی یکی از جلسات دوازده قدم استاد یه مثال عالی میزنن در رابطه با احساس ارزشمندی درون که خیلی به این موضوع ربط داره. مثال استاد مفهومش اینه که:

    اگر به یه معتاد که کارتن خوابه و افتاده گوشه خیابون با وضع ناجور، بگی معتاد خیلی بهش برمیخوره و برمیگرده شروع به دفاع از خودش می کنه چون میدونه و قلبا و درونا این عیب رو در خودش میبینه و از اینکه دیگران متوجه اش بشن اذیت میشه. پس تقلا میکنه که جواب بده، دفاع کنه و ناراحت هم میشه. اما اگر به یه استاد دانشگاه که اتفاقا خیلی هم باسواد و متشخصه بگی بیسواد، یه لبخندی میزنه و رد میشه. چون درونا و قلبا میدونه که سواد داره و نیازی نمیبینه خودش رو توضیح بده. اصصصصلا هم ناراحت نمیشه. محل نمیگذاره و رد میشه. به قول استاد سگ محل می شه.

    داستان ما هم همینه. اگر درونا احساس ارزشمندی خودم رو تقویت کنم به جایی می رسم که حرف دیگران اهمیتش رو برام از دست میده. بنابراین نه از غیبتشون ناراحت میشم و نه در برابر تهمتشون خودم رو توضیح میدم. اون وقته که به معنای واقعی اعراض می کنم.

    استاد خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1446 روز

    سلام استادم

    یک مدتیه که دارم روی باورهایم تو زمینه روابط کار میکنم و از خداوند خواستم تو این زمینه هدایتم کند ، هروقت سوالی برام پیش میاد که جواب درستی براش ندارم همان روز فایلی از استاد روی سایت میاد.که جواب سوالم است.با تمام وجود خدای مهربانم را شاکرم که عاشقانه جواب سوالات منو میدهد .

    گاهی اوقات این حسو دارم که خانه استادم ،از ایشون سوال میپرسم و استاد عزیزم برای جواب سوالم فایل ضبط می‌کند .

    فایل امروز آرامشی بود به قلب من برای اتفاقی که این اواخر برایم پیش آمده بود،ماجرا این بود دوست عزیزی که خیلی دوستش داشتم،ازخوبیهاش میگفتم و خوشحال از موفقیت‌ هاش بودم و تحسینش میکردم ،تهمتی بهم زد که یک لحظه خشکم زد باورم نمیشد چنین حرفی بهم بزند آن لحظه آرامش خودمو حفظ کردم،چون با صدای بلند توی جمع دلیل منطق های اشتباه میآورد که آن تهمت را اثبات کند، فقط گفتم من جوابی ندارم فقط می سپارم به خداوند .

    هر جوری بود ذهن خودمو کنترل کردم اماباید بگم ته قلبم می‌سوخت باورم نمیشد چنین حرفی از طرف کسی که دوستش داشتم و رفتار محترمانه ای با هم داشتیم بشنوم ،پذیرفتم که مقصر خودم بودم آره یک جاهایی اونو بزرگ کردم و توانایی های بی حساب خودمو ندیدم ،جهان هم جواب افکار منو پاسخ داد .پذیرفتن اینکه مشکل از خودم بوده آرام تر شدم اما افتادم تو دام خود سرزنشی که چرا حواسم به افکارم نبود .خلاصه این چند روز در تلاش بودم با انجام کارهای متفاوت و گوش دادن فایلهای استاد ذهنمو کنترل کنم ،اما لحظاتی بود که نجواها کار خودشان را می‌کردند و می‌گفتند بگو خدا فلان بلا و فلان بلا سرش آورد .اما مرتب تکرار میکردم خدایا من انسانم و ضعیف ممکنه اشتباه کنم تو کمکم کن خلاصه ساعتی های و ساعتی بای بودم

    اما در کل احساس خوبی به نسبت قبل از آشنایی با استاد داشتم چون اگر آدم قبلی بودم با خود خوری و سرکوفت زدن هام که چرا این فرد همچین رفتاری باهام داشت اگر آن آدم را نمی‌تونستم بکشم اما خودم از فرط غصه و غم حتما میمردم ،

    درکل کنترل ذهن دست و پا شکسته ام خیلی برام برکت داشت.و خداوند این چند روزه پاداشهای زیادی بهم داد.

    وقتم آزاد تر شد و به تمرینات استاد بیشتر رسیدم .

    دو تا دوره آموزشی که مدتها میخواستم اما چون توان مالی برای تهیه شون نداشتم از طریق دستان خداوند با کیفیت عالی دستم رسید.

    هدیه تخفیف خوبی از سایت بابت خرید محصولات جدیدم گرفتم،

    دوره عشق و مودت در روابط که مدتها رویای اونو داشتم خریدم

    ممنونم استاد ممنونم خانم شایسته دوست داشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    حسین نیساری گفته:
    مدت عضویت: 805 روز

    با سلامم خدمت جااااان ترین استادم عباس منش عزیزم عاشقتم من مرد که چی می کنی با ما الهی صد هزار مرتبه شکرت که هستی و این چشم ها و گوش های ما هر روز حضرتعالی رو زیارت می کنه الهی شکرت و سلام خدمت خانم شایسته عزیز که کلی زحمت برا سایت می کشن و آقا ابراهیم و خانم فرهادی

    و سلام به اعضا صمیمی سایت عباس منش

    استاد همین اول صحبتم یه جا که دارین صحبت می کنید می خواید از یه کسی مثال بزنید چند ثانیه ای سکوت کردین به خودم گفتم استاد مثال رو نمیزنه و نزدید می خوام بگم چنین شاگردایی دارین تربیت می کنین که اینقدر داخل رفتارهای شما خورد شدن الهی شکرت

    مبحث اصلی :

    تهمت زدن یا پشت سر کسی بد گفتن

    در این مورد میشه بگیم آدمهایی که خیلی براشون مهمی و کمتر مهم بودن برای طرف مقابل که که اوج داستان زمانی هست که برا طرف مقابل خیلی مهم می شوی خدارو شکر نمی دونمم از کجا اومده این شاکله شخصیت من شده حتی زمان های که قانون رو نمی دونستم سعی می کردم این مورد را رعایت کنم که در دروازه شهر رو میشه بست ولی جلو دهن مردم رو نه پس بیخیال می شدم یه موردی که به تازگی رخ داد برام برا موردی بود که شخصی خیلی رو من حساب کرده بود برا کار کردن داخل مجموعه اش بعد مدتی من دیدم نه اونجایی که وعده می داد نیست و من اومدم بیرون چندین بار پشست سر من گفته بودن که فلانی فلان هست و از این حرفا هر چقدر گفتن حتی یه کلام هم به روشون نیاوردم که چرا دارین این حرفا رو می زنید گفتم توجه نکن تو که بیشتر از خدا نمی دونی اعراض کن ازش نبینش توجه نکن به کلام الله بعد یه مدت سرد شد همه چیز و دیگه چیزی در موردش نشنیدم

    و به یه نکته دیگه ای که اشاره کنم درون صحبت هاتون که چه محصولات دانلودی چه دورها همش توحیده آقا خانم برادر خواهر کل صحبت سر اینه که من نباید بذارم مرکز توجه ام از روی خدا برداشته بشه بهت تهمت می زنن بگو تو که به من نزدیکی می دونی که من اهل این حرفا نیستم برا تو که نیاز نیست قسم بخورم تو که خودت می بینی حالا خودت درستش کن و بری پی زندگیت بخدا ما توحید رو یاد بگیریم همه چیز به ما داده می شود قدرت پیش خودشه ثروت سلامتی هر چی که می خوای پیش خودشه اونم بی نهایت پس نترس و اندوهگین نباش برو پیش خودش که کاراتو انجام می ده و بهت میگه جاااان چی شده

    الهی شکرت که هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    کامنت چهل و یکم

    28 دی 1403

    تعهد اول:

    امروز نتونستم فیلم بگیرم و تدریس کنم اما چهارتا ویدیو ادیت کردم. علاوه بر اون هرچی ویدیو توی کانالم گذاشته بودم رو هم پاک کردم. چون یه ایده ی ادیت به ذهنم رسیده بود. بنابراین تمام ویدیوها رو طبق ایده، ادیت کردم. اما هنوز توی کانال نذاشتم. چون اول باید یه ویدیو دیگه از خودم بگیرم و یه سری چیزها رو توضیح بدم.

    هر وقت تدریس کل کتاب رو تونستم تموم کنم، اون وقت کانالم رو به دیگران معرفی میکنم.

    تعهد دوم:

    توی سایت گزارش کار امروزم رو نوشتم.

    تعهد سوم:

    خداوندا سپاسگزارم به خاطر لبخندهای دخترم.

    خدایا شکرت به خاطر سلامتی همسرم.

    خداوندا شکرت به خاطر خودم که هستم.

    خدایا شکرت به خاطر تمام وسایل برقی که توی خونه داریم و زندگی رو برامون بیش از اندازه آسون کرده.

    خدایا شکرت به خاطر پکیج و شوفاژهامون که خونه رو گرم میکنن و بهمون آب گرم و داغ میدن. به خاطر تمام قطعاتشون ازت سپاسگزارم.

    خدایا شکرت به خاطر تخت خوابمون که امروز خواب بسیار راحتی رو بهم هدیه داد.

    خدایا شکرت به خاطر امنیتمون.

    خدایا شکرت به خاطر خوشحالی من و همسرم و دخترم که در کنار همیم.

    خدایا شکرت که پدرم به سلامتی رسید تهران.

    خداوندا به خاطر همه چیز ازت سپاسگزارم. به خاطر هر چیزی که یادم اومد و یادم نیومد ازت ممنونم.

    پروردگارا شکرت که هستی و هدایتم میکنی. کمکم کن که به امید تو دارم قدم برمی دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    مائده غلامی گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    درود سلام و فراوان به استاد عزیز خانم شایسته عزیز

    چقد این فایل زیبا و قشنگ بود خدایا شکرت به خاطر این فایل زیبا

    من همیشه هر کاری میکردم که خودم ثابت کنم به دیگران همش دنبال تائید دیگ آن بودم همش تلاش می‌کردم که همه بهم بگن چقد آدم خوبی

    ولی آخرش میدونید چی میشد میشد آدم بد یه انگی بهم میخورد ازم دور میشدن و من همش میگفتم آخه چرا منی که همش هر کاری میکنم که خوب باشم چرا تهش این میشه من اصلا خودم لایق نمی‌دونستم خودم ارزشمند نمی‌دونستم چقد تلاش کردم که به همه خودم ثابت کنم مخصوصا پدرم آخرش نتونستم .

    پارسال همین موقع ها بود داشتم روی دوره 12قدم کار میکردم که خودم تمرکزم روی کارم بود که یکی از دوستام گفتین مقدار جنس دارم بیا بفروش برام هرکاری کردم که این جنس ها فروش بره

    از کاره خودم بیخیال شدم تمرکزم روی کار دوستم بود آخرش لباس ها دزدیده شد من شدم دزد لباسها

    کلی تهمت حرف پشتم همه دوستام ولم کردن من شدم آدم بده همش میخواستم ثابت کنم که به خدا کار من نبوده خیلی تو این مدت احساسم بد شد

    و نمی‌دونستم که ایراد کارم کجاست که آنقدر دنبال ثابت کردن خودم به بقیه هستم تا اینکه هی از خداوند درخواست کردم هدایت شدم به اینکه خودم لایق ندونستم و فایلهای جدیدی که استاد میزاشتن وبا این فایل زیبا که خداوند کامل باهام حرف زد

    خدایا شکرت که من آنقدر دارم روز به روز تغییر میکنم بزرگ میشوم خدایا کمکم کن که خودم بهتر بشناسم احساس ارزشمندی در خودم بیشتر کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سما گفته:
    مدت عضویت: 472 روز

    به نام هدایتگر یکتا

    سلام به استاد جانم استاد عباس منش عزیزم و مریم جان عزیزم و دوستان فوق‌العاده ام با کامنت های بی نظیرشان

    این چند روز در شرایطی هستم که از طرف اقوام خیلی قضاوت و سرزنش میشم و این احساس بدی به من داده خدای مهربانم این همزمانی رو ایجاد کرد که از این فایل ارزشمند استفاده کنم

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم

    چند وقتیه از طرف آشناها به خاطر پوشش و حجابم مورد سرزنش و قضاوت قرار میگیرم با این که همسر عزیز و درجه یکم به من آزادی کامل در همه چیز رو داده ولی بقیه دوست دارند در کار و زندگی من دخالت کنند

    داستان از جایی هست که ما سالن ورزش گرفتیم (خانوادگی)من تصمیم گرفتم بدون روسری بازی کنم

    من هیچ وقت برای جلب توجه این کار رو نکردم موهام کوتاهه و با یک کش ساده بستمشون آرایشم ندارم فقط دوست دارم آزاد باشم

    ولی اطرافیان من رو قضاوت میکنند و میگن باید روسری بپوشم تا جایی که امروز به شوخی شوخی بهم گفتن اگر روسری نپوشی کلاهمون میره تو هم (من توی دلم گفتم من فقط و فقط و فقط به حرف یه نفر گوش میدم اونم خداست)

    چند روز پیش برام کلیپی فرستادن که فکر کنم درباره این بود که گمراه شدم و بی دین و خدا شدم (من هرگز کلیپ رو باز نکردم چون حدس میزدم داخلش چی باشه از استاد یاد گرفتم چیزی رو که دوست ندارم تق حذفش کنم )

    خلاصه توی این چند روز وقتی ذهنم خاطرات رو پلی میکرد برای کنترل ذهنم بهش دستور میدادم نکات مثبت تمام افراد سالن رو بگو و تحسین کن.

    ولی رفتارشون آنقدر تأثیر داشت که تصمیم گرفته بودم دیگه بی خیال سالن بشم تا این که هدایت شدم به این فایل ارزشمند، علاوه بر اینکه خیلی بهم آرامش داد گفتم میرم و به قول استاد سگ محلشون میکنم

    چون اگر نرم سالن نشون دادم تونستن روی من تاثیر بگذارند و دستشون رو تو مخ من کنند

    تو این هفته یک میلیون بار تکرار میکنم

    من خالق زندگی ،شرایط،موقعیت،رفتارها هستم و این کار رو با افکارم انجام میدم

    اگر از فرکانس های من خارج بشن از دنیای من خارج میشن

    خدایا صد هزار بار شکرت هرچقدر این فایل رو گوش بدم باز کمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 996 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام وادب خدمت استاد عزیزم واستاد شایسته وتمام دوستان عزیزم

    خدایاشکرت برای فرصتی دیگر که میتوانم بنویسم

    استادعزیزم من هنوز فایل رونگاه نکردم گوش ندادم وفعلا میخوام دوباره ازفردا گام 4 رودانلود کنم وگوش بدم وانشالله عمل کنم

    این چن روز شرایطی داشتم که نمیشد فایل گوش بدم

    ولی استاد عزیزم نمیدونم چرادلم خواست بیام تواین صفحه بنویسم هدایت پروردگارم هست قطعا

    من خیلییییییی دچار این موضوع بودم به شدت دوسداشتم بدونم مردم راجبم چی میگن و وقتی تویه جمعی بودم سعی میکردم ببینم اون آدمای که اونجا هستن ازچه کار ورفتاری خوششون میاد که من همونو انجام بدم وجالب اینجاست باهمه ی اینا هیچ وقت ازنظر اونا من درست کار نمیکردم

    وزیاد ازم راضی نبودن چون دوسداشتن حالا انقد دارم کارای که دوسدارن روانجام میدم دیگه همه جوره بشم اونی که اونا میخوان ودرخدمتشون باشم

    خداروشکر میکنم که درمسیر این آگاهیی ها قرارگرفتم وراه درست روخدا وند از طریق شما دواستاد بینظیرم به‌من نشان داد

    استاد عزیزم مهمترین پیشرفتهایی که داشتم ودوسدارم راجبش تاقیامت حرف بزنم توحید است عشق به خدا ونوری که درقلبم تابیده است قشنگ خداراحس میکنم یه حس قشنگ انگار باهام حرف میزنه انگار دارم بهم آرامش میده من حسش میکنم

    دلم میخواهد چشمانمراببندم وباتمام وجود باقلبم باهاش حرف بزنم

    بگویم ازمعجزاتش بگویم از مهربانیش بگویم از عشقی که به من بخشیده ازترسهایی که نیست ونمیدونم جطور ازبین رفت از آرامشم از لبخندم که نبود از اینکه میتوانم بگویم دروغ وتهمت وغیبت کردنم که به حداقل رسیده است از کارهایی که انجام میدهم وبعد خودم هم نمیتوانم باور کنم که این کارمن بوده ومن چطور توانستم و با تکتک سلولهاییم میگویم خدایا کارتوست میدانم

    استادعزیزم بازهم باورهای اشتباهی هست که بایددرست شود ومیدانم که میشود همان طور که تااینجا انقدبهتر شدن رادر خودم احساس میکنم و ای ادامه دارد

    خدایا همه چی باتو

    باوردارم قدرت خداست

    زندگی زیباست

    من ارزشمندم ولایق بهترینها

    چیزای خوب همینطور وبخ راحتی وارد زندگیم میشن

    سلامتی بینهااااایت هست وهرلحظه بیشتر میشه

    من لایق یه رابطه عاشقانه هستم وبه راااااااااحتی وخیلی زود این رابطه روباتوکل به خدا تجربه میکنم

    همه ی کارها به راحتی وبه زیبایی به دسته پروردگارم انجام میشود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1497 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزو قدرتمندم و خانم شایسته بی نظیر و سلام خدمت همه دستانم .

    الهی شکرت یک روز زیبای دیگه بهم فرصت زندگی دادی تا بتوانم از قوانین جهان تو بیاموزم و رشد کنم .

    استاد عزیزم بی نهایت شما را تحسین میکنم به خاطر عزت نفس بالای شما و زندگی بر پایه توحید که در آن شجاعت

    ابراهیم گونه داشتید دارید و خواهید داشت شما الگوی بسیار عالی و نامبروان من هستید در تمام جنبه های زندگی

    منم آدمی بودم که اصلا دوست نداشتم به کسی باج بدم اصلا نمیدونستم که این یک نگاه توحیدی و قوانینی است

    در واقع داشتم قوانینی عمل میکردم به صورت ناخوداگاه به همین دلیل هست که هدایت شدم به این مسیر زیبا

    که در فرکانسش بودم در زمینه های مختلف من درونن زیر بار زور نمیرفتم حتی در سن پایین نوجوانی که کار میکردم

    و کارفرما زور میگفت تو روش در میومدم و به همین دلیل شخصیتی توحیدی که داشتم چندین شغل عوض کردم

    اون زمانها که دهها سال پیش بود انگار از درونم یک نیرویی منو هدایت میکرد یه جورایی انگار یکی حولت میده

    اینطوری بود خداور شکر که باعث شد در زمینه شغل و علاقم به مسیری هدایت بشم که آزادی زمانی و مالی و مکانی

    داشته باشم تا حدودی و باید با کمک ربم بیشتر و بیشتر بشه ولی با استاد عزیزم این مسیر درست راه مستقیم

    همراه هستم و میدانم که راه درستی میرم من با کسی از افراد خانواده به غیر مادرم زیاد رفت و امد ندارم خیلی به

    ندرت پیش میاد تو جمع خانوادگی حضور داشته باشم خودم ابتدا اگاهانه سعی کردم دوری کنم و همه افراد

    خانواده یه جورایی عادت کردن که من هیچ وقت نیستم جالب اینه که عزیزتر هم میشی وقتی خیلی کم میبینننت

    دلشون برات یک ذره میشه من وقتی میشنوم خیلی خوشحال میشم و به خودم یاداوری میکنم ببین این نتیجه

    استمرار کنترل احساسات هست من حتی ایام تعطیلات نوروز با همسرم دوتایی تک و تنها میریم سفر دوتایی

    با خدا میشیم سه تایی کلی لذت میبریم از غیبتها و روزهای پرتی که در تعطیلات در دید و بازدید سپری میشه

    کلی حرف و حدیت دوری میکنم و انرژی نمیسوزونم و بین خودم و رابطم با همسرم بسیار عالی بوده ارتباط

    بسیار دوستانه و صمیمی بینمون ایجاد شده شکر خدای مهربان زمانهایی که به این شکل نبود همش

    مهمانی و چرت و پرتا بود همش بحث میشد و ناراحتی بزن و پرت کن و اینا بود واقعا خود به خود پیش میاد

    وقتی روابط داغون بین ادمها را ادامه میدی واقعا زندگی فقط جهنمه همش حرفهای مفت و چرت و پرت میشه

    و چنان فرکانست را به فنا میده که اصلا کیلومترها از خدای خودت فاصله میگیری و میری قعر زندگی جهنمی

    انتخاب با خودمون هست اولش یکم ذهن جفتک میندازه ولی میشه ارام ارام نرمش کرد برای من و خیلی ها شده

    اگر شمایی که داری کامنت منو میخونی به این صفحه هدایت شدی میتونی استمرار در این مسیر کنترل

    ورودی ها که کندن از خانواده دورهمی های بی خود انرژی های هرز را از بین ببر روی رابطه خودت با خدای خودت

    وقت بزار اگر رابطه عاطفی داری دوتایی خوش بگذرونین به خدا خیلی لذت بخشه اگر قوانین هم قاطیش بشه

    که اصلا میشه بهشت لطف خدا شامل حالم شده که همسرم هم یه جورایی اومده تومسیر قوانین اولش مقاومت

    داشت ولی من گذاشتم خودش بیاد و خودش اومد چون نتایج را دید تغییرات را در من دید خودش اومد

    و میشنوه عمل میکنه بسیار باهوش هم هست به لطف خدای مهربانم خیلی تو بعضی موضوعات از من هم بهتر

    عمل میکنه شاید جالب باشه بدونید که فقط بعضی اوقات شاید روزی یک ساعت بشنوه زیاد هم تمرکز توش

    نزاره فقط بعضی روزها بشنوه و بهم بگه عباس منش بزار منم میزارم خیلی خوشحالم از خدای خودم بی نهایت

    سپاسگزارم که بهم این لطف را داشته که در رابطه عاطفیم همسرم در یک مسیر یک نگرشی را داشته باشم

    و این نشان دهنده اینه که قانون جواب میدهد حتی کسی که اولش مقاومت داشت خودش میاد تو مسیر

    فقط با تغییر خودمون ادمهای اطرافمون با ما هم جهت میشن به این حرف استاد عزیزم رسیدم که

    میگفت و همیشه تاکید دارن که به کسی اصرار نکنید بچه ها شما تغییر کنید دست از دیگران بر دارید

    خودشون عوض میشن وقتی شما تغییر میکنید اینو خودم تجربه کردم در تمام زمینه من تجربه کردم

    و میدانم که جهانی داریم که سراسر قانون در آن حکمفرماست و مثل اینه عمل میکنه چی داری به اینه نشون

    میدی همون بهت بر میگرده به غیر این نیست حالا میخاد غیبت باشه تهمت باشه دزدی کمبود باشه حسرت باشه

    هر چی هر کاری میکنی به خودت میکنی به غیر این نیست .

    استاد عزیزم دوست دارم امیدوارم همیشه بدرخشید در تمام جنبه های زندگی بهشت را تجربه کنید شما فوق العاده

    هستید .

    همه شما را به خدای بزرگم میسپرم .

    خدا نگهدارتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2125 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین

    چیزی که من متوجه شدم اینه که کاری به حرف مردم نداشته باشم، ببینم چقدر هدفم برام مهمه، به همون اندازه حرف بقیه رو نادیده بگیرم تا بتونم تو مسیر خودم جلو برم.

    یه مورد دیگه اینکه خودم رو قبول داشته باشم، وقتی من کارم رو خوب انجام میدم دیگه ترسی از حرف بقیه ندارم، از خودم مطمئنم، نیازی ندارم توضیح بدم و خودم رو ثابت کنم، یه مدت یه عکس تو گوشیم داشتم نوشته بود بین سگها و ببر مسابقه گذاشتن اما ببر حتی از جاش تکون هم نخورد، چون میدونه نیازی نداره خودش رو‌ ثابت کنه، این خیلی بهم کمک میکرد تلاش نکنم نظر و حرف بقیه رو در مورد خودم خوب نگه دارم، الان هم در مورد تهمت همین مورد کاربرد داره من مثل ببر باید خودم رو قبول داشته باشم و نیازی ندارم در مورد غیبت هایی که پشت سرم میشه ری‌اکشن نشون بدم و خودم رو بکشم که آقا این حرف درست نیست!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    Smaeil rostami گفته:
    مدت عضویت: 559 روز

    مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُولَئِکَ هُوَ یَبُورُ

    کسی که خواهان عزت است(باید از خدا بخواهد) که تمام عزت برای خدا است سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند، و عمل صالح را بالا میبرد، و آنها که نقشه‏ های سوء میکشند، عذاب شدید برای آنها است و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنها نابود می‏شود (و به جائی نمیرسد).

    سلامی که از جنس نام زیبای خداست ؛

    خدمت استادی که خداوند به ایشان عزت عطا کرده و سخنش بر جان مینشینه

    و درود بر خانم شایسته عزیز و همکلاسی های عزیزم.

    دوستان عزیزم

    برای کسی مثل من که چهل سال از خدا عمر گرفته شاید زیاد سخت نباشه که به عقب و راهی که تا الان اومده نگاه بندازه و رفتارهای اشتباه خودشو بهتر درک کنه

    چند ساله که وقتی به عقب نگاه میندازم ردپای ترس از قضاوت شدن و تمسخر و تخریب شخصیت رو که متاسفانه من داشتم در خیلی از تصمیماتم میبینم چه تصمیمات بدی که گرفتم و چه تصمیمات خوبی که متاسفانه نگرفتم.

    الان و با این آموزه ها از سرزنش خودم عبور کردم و خدارو بابت نعمت هدایت شاکرم و عهد بستم تا زنده ام توحیدی تر و باز توحیدی تر زندگی کنم بی اعتنا به نظرات بقیه حتی نظرات خوبشون. در پناه خدای مهربانی ها باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: