مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1 - صفحه 19
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-16 06:24:212025-01-19 00:57:40مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت – قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیز، مریم جانم و تمام دوستان خوبم
گام چهاردهم
نکته اولی که من درس گرفتم ازش، این بود که در 99 درصد مواقع واقعیت اینه که افرادی که ما رو تحسین و تایید میکنن ده ها برابر بیشتر هستن تا افرادی که بدگویی ما رو میکنن؛ ولی ذهن اینقدر اون یه مورد رو بزرگ و تکرار میکنه که ما به هم میریزیم و این دقیقا هدف شیطانه
موضوع بعدی، مهم ترین باور استاد در مقابله با تهمت بود:
من خالق زندگی خودم هستم و منم که دارم شرایط رو رقم میزنم و در هر حالت، همه جیز در نهایت به نفع من خواهد شد.
اینجور جاها بیشتر درک میکنم که ما میگیم انسان موحد، کسیه که قدرت رو از هر عامل بیرونی بگیره بیاره بده به خداوند و افکار خودش!
یعنی کسی که باور داره که خودشه که داره زندگیشو رقم میزنه، در واقع بزرگترین قدم در راستای توحید رو برداشته
موضوع بعدی اینکه وقتی ما به توهین یک نفر بازخورد میدیم، یعنی آقا تو منو تحت تاثیر قرار دادی و تونستی بهم آسیب بزنی
ولی اگر بی محلی کنیم، بزرگترین ضربه رو به فرد زدیم
و مثال واضحی که حتی در زمینه انتخابات که ترامپ ظاهرا باید ذهنیت مثبت مردم نسبت به خودش رو تحت هر شرایطی حفظ میکرد چون میخواست توسط اونا انتخاب بشه؛ با وجود اینهمهههه تبلیغات منفی اما چون تونست بی محلی کنه باز هم با اختلاف پیروز شد و میبینیم که تلاش های دیگران کاملا بی فایدست!
در مورد خودم اگر بخوام بگم، یکی اینکه من مدت ها بود که این قسمت رو اشتباه فهمیده بودم و اینکه اگر کسی تهمت کرد من باید جوابش رو بدم رو جلوه ای از با عزت نفس بودن میدیدم؛ که امروز اگر کوچک ترین شکی بود برطرف شد و من دیگه کاملا مطمئنم فرد با عزت نفس واقعی، تمام تمرکزش برخودش و کارشه نه دیگران و نظراتشون
و مسئله بعدی، اینه که من حس میکنم اولین قدم در این زمینه اینه که من خودم شخصیتی از خودم بسازم که هرگز بدگویی دیگران رو نکنم
من کلا زیاد اهل غیبت کردن و این چیزا نیستم ولی متاسفانه اگر در جمع های خاصی قرار بگیرم و غرق تعریف بشم به خودم میام و میبینم دارم همچین حرف هایی میزنم.
الان مدتیه که به صورت جدی روی این زمینه تمرکز کردم و متعهد شدم هرگز درمورد هیچ کس نکته منفی ای رو نگم و انصافا هم دارم خوب عمل میکنم و تا زمانی متمرکز ادامه میدم که جزئی از شخصیتم بشه
سلام به استاد عزیزم مریم گلی
و دوستانم عزیز
امیدوارم هرجایی این زمین زیبا که هستین
عمرتون پر برکت باشه شاد باشین و سلامت
اول خدا رو شکر میکنم بعد ازتون تشکر میکنم بابت این همه آگاهی عشق و درسهای که به ما می آموزین
مثل همیشه این فایل هم عالی و بی نظیر بود
تمام نکته های این فایل پر از درس بود
که باید سعی کنیم بهشون عمل کنیم تا راه زندگی کردن رو بیاموزیم
من خودم هر جای زندگیم که توجه نکردم به انتقادات بقیه و راه خودم رفتم واقعا نتیجه های عالی دیدم
زندگیم پر آرامش بود پر اتفاقات درست
توجه به معنی واقعی نه اینکه در ظاهر بی توجه به نظر بیام اما در واقعیت که به نظرم واقعیت همون ذهنه هی خود خوری کنم هی کلنجار برم هی تحلیل منفی کنم و هی اتفاقات رو زیر رو کنم
توجه واقعی یعنی خدایا من زورم نمیرسه تو گه زورت میرسه درستش کنه کمکم کنه که بتونم عراض کنم از چیزی که هست ولی دوسش ندارم
کمکم کن نگاهموم بهش مثبت کنم
و سعی کنم توجهم به خیرش باشه
واقعا وقتی های که تصمیم میگرفتم جور دیگه ای بینم واقعا زندگی هم بهم هدیه ش رو میاد هدیه توجه نکردنم به ناخواسته هام
هدیه توکلم هدیه
یعنی جور به نفع من میشد که باخودم میگفتم اگر میخواستم خودم آگاهانه این کار انجام بدم واقعا به این شکل عالی پیش نمیرفت
چون سپردمش بخدا
و گفتم درست میشه بیخالش شدم نگاهمو عوض کردم اجرش رو به بهترین شکل میدیدم
واین لطف الله رو میرسونه که میگه تو یک قدم بردا من هزار قدم جلوت میندازم
الهی شکر الهی شکر
ممنونم استادم ممنونم که کمک میکنید ما بیاد بیاریم و متوجه بشیم کی هستم چی هستم جایگاهمون چیه کجا باید باشیم چکار کنیم
و راهمون چطور پیدا کنیم
ممنونم مریم جان
ممنونم دوستان بابت کامنت های بارزشتون
سعی میکنم همشون باعشق بخونم درس بگیرم و آگاه بشم
موفق باشین همگی
سلام
چندماه پیش بافردی اشناشدم وفقط یه روز باهم بودیم وصحبت کردیم
وکیل بودازقیافش خیلی خوش اومده بود خیلی خوشتیپ بودواقعا وحس خیلی خوبی داشتم بهش وقتی عکس هاشومیدیدم انگارسال هامیشناختمش به دلم خیلی نشسته بود حس ارامش داشتم بهش واون هم متقابلا همین احساسوبه من داشت
اولین روزاشناییمون ازمن یه درخواستی کردکه من اصلاموندم چون واقعاحتی یه درصد هم من فکرشونمیکردم این شخص ازمن همچین درخواستی بکنه من شوکه شدم یع جوری شدم تصوراتم رویه جوری ریخت بعم خوشم نیومد فکرمیکردم خیلی خط قرمزداره و..اصلابه قیافش نمیخورد
هرکسی دیدگاه خودشوداره امامطابق بادیدگاه من نبود
من خوشم نیومدومن کات کردم واومدم بیرون ودلایلشوتوضیح دادم ومحترمانه ازش خداحافظی کردم
برام سخت بوداین تصمیم بگیرم چون واقعا خیلی خوشم اومده بودازش ولی ازاون جایی که خودمومیشناختم که مدل سنتی خودمودوس دارم ناراحت شدم اون چیزی که من انتظارشوداشتم نبودونشدونمیخواستم بحث کنم بخوام طرف تغییربدم یااون بخوادمنو قانع کنه و بمونم که این احساسات تصمیم گرفتن وکات کردن بخوادسخت کنه وسریع اومدم بیرون .
ولی بهش فکرمیکردم ودلسردشده بودم که چرااون جوری که من میخواستم نبود حتی یه درصدفکرنمیکردم چون قبلش یع فکرایی دیگه میکردم واین هم خودش یه نوع شرک بودکه من جلوجلو توذهنم برای خودم تصاویررویایی ساخته بودم اون جوری که خودم دوس داشتم
وجالب بخاطرتفاوت نوع دیدگاهمون نمیدونم چی شدتوهمون یه روزکه بااون فردبودم من آدرس سایت استادفرستادم براش وازاون رابطه اومدم بیرون
وبراش کامل توضیح دادم برای چی نمیخوام باشم دلالیلمو گفتم ومحترمانه خداحافظی کردم
بعدازچندماه متوجه شدم باپیج های فیک خیلی اصرارداره برگردم ونمیدونم چون جوابی دریافت نمیکردازعصبانیت وازاحساس بی ارزشی که میکرد دوس داشت به من تهمت بزنه که خودشوازفشارهای ذهنی راحت کنه نمیدونم اصلاباورنمیکرددلایلی که توضیح داده بودم دقیقا دستگذاشته بودروی خط قرمزمن ومن قبل ازاین که بااستاداشنابشم خانوادم این باوررودرذهنم ایجادکرده بودن که مدل سنتی خودتوداشته باش واجازه نده کسی پاشوفراترازمرزهات بزاره
وباورنمیکرد من اصلااین تیپی نیستم وفکرمیکرددارم دروغ میگم دلیلش یه چیزدیگس فکرهای بدی داشت بخاطرتجربیات قبلیش بوده که فکرمیکردمن دارم خیانت میکنم اینونمیخوام وجالب روزاول انقدرباتمجیدواحترام و عشق خیلی اغراق گونه رفتارکرد وازاون جایی که من تازه بود چک ولقدهای شرک خورده بودم درکارم روی این حرفاحسابی نکردم وخداروشکروقتی داشت تهمت میزد وحرف های ناجوری میزد من خیلی ناراحت نشدم چون میدونستم کسی که انقدراحساساتی شده روزاول این احتمال وجودداره که ازاون طرفم احساساتی بشه که واقعاهمینم شد.
نه که اصلاناراحت نشدم چرا وقتی این حرفارومیزد ازاون جایی که من مدتی بود که خیلی توارامش وحس خوب بود این تفاوت فرکانسی واضح درک میکردم اصلانمیتونستم تحمل کنم اون فضاوحرف هایی که میزد منزجرکننده بود وحس میگفت بیابیرون ازاین جا این جاجای تونیس و همزمان شده بود باپروژه ی خونه تکونی ذهن چون من قبلش این درخواست کردم ازخدا که خدایاهدایتم کن خیلی حرف های ناجورمیزنه خودت که میدونی خودت همه چیزوداری میبینی خودت ازمن دفاع کن چون هی دوس داشتم بیام توضیح بدم ولی من قبلابااستادم این کارکرده بودم که داشت تهمت میزدومن میخواستم هی ثابت کنم که اینطورنیس که نه تنها باورنمیکرد بلکه بیشتراین کارومیکرد چون من داشتم توجه میکردم به چیزی که نمیخواستم ودیدم من نمیتونم ذهن کسی کنترل کنم هرباربه یه شکلی منوقضاوت میکرددیدم من دارم توجه میکنم به این حرفا که اون شدیدترداره این کارمیکنه ومن اون حاسقوط کردم به جای این تمرکزمن صرف اهداف تلاش تمرکزروی کارم باشه رفته بود روی حواشی وحواشی های زیادی به وحوداومد ومن به جایی رسیدم که مثل حضرت موسی گفتم خدایامن تسلیمم به هرخیری که ازتوبه من برسه من فقیرم توروخدایا هدایتم کن من بدون هدایت توهیچی نیستم راهی برام بازکن ازاین مسیری که خودم اومدم توش بیام بیرون وواقعاراه روبرام بازکرد اروم اروم من ازمسیرناخواسته هااومدم بیرون
خب من این الگورودیده بودم وخداگفت اگه بخوای توجه کنی بع این حواشی همون اتفاقات که توکارت رخ داده بود این بار تواین موضوع اتفاق می افته وبه لطف خدا ازدرس های اون اتفاق استفاده کردم وتوضیح ندادم وتوجهی نکردم وخودم کلاازاون فضای مجازی اومدم بیرون وگفتم خداخودش همه چیزومیدونه خودش دفاع میکنه ازم یادمه همون روزها هدایتی دست من رفت روی فایل قرآنی که اصلا مونده چرااین یهوپخش شد سوره ی نوربود که میگفت که ای کسانی که تهمت خورده ایدبرای شماخیری هست یه همچین چیزی یادم نیس زیادولی مفهوم کلی این بود
ومن برداشتم این بود که اگه من احساسم خوب باشه خداکارهاروانجام میده اگه احساس بدی داشته باشم قطعا اتفاقات بدی تجربه میکنم وبیشترتومسیردرست ثابت قدم میشدم واگاهی های خونه تکونی ذهن وفایل هایی که استادمابینش روسایت میذاشتن همشون هدایتی بود ازخدا منوبه مسیردرست داشت هدایت میکرد وارامش منتهی بیشتروبیشترمیکرد ومن بی خیال اون حرفا وحواشی شده بود وفقط تمرکزم روی این آگاهی بود واصلا نمیرفتم بخونم یاتوضیخ بدم ودفاع کنم که بعدازیع مدتی رفتم اینستاگرام دیدم کاملابرعکس اون حرف هاروداره میزنه نمیدونم خداچکارکرده بود که اصلا رفتارش تغییرکرده بود ودیگه خبری ازتهمت وحرف های ناحورنبود ومتوجه کرده بودخدابهش که اصلا این ادم تواین فازهانیست نمیدونم چجوری ولی فقط کارخودش بود
وبرعکس خیلی بامهربونی ومحبت وعشق رفتارمیکرد
ودوباره حرفش این بودبرگرد ومن ازخدامیپرسیدم خدایامن این کاربکنم ولی من هیچ نشونه ای ندیدم
ومن هم نرفتم گفتم خدایی که به این اسونی این کارکرد نمیتونه کاری کنه که خودش مستقیمابیادحرفاشو بزنه واین همزمانی رخ بده
اون منتظرمن بود ومن منتظراون وهیچ کس اقدامی نکردکه حرفشومستقیم بزنه
ومن اصلا خوشم نیومد که باپیح فیک حرف میزنه ولی یه روزباخودم گفتم تواگه خوشت نمیاد چرادنبال میکنی توکه حرفاتوزدی توکه گفتی برای چی نمیخوای این رابطه ادامه بدی
انقدرحواشی ایجادشده بودکه من یادم رفته بوددلیل این که چراکات کردم
چرا واکنش نشون میدی اگه دوس نداری یکی این کارومیکنه اعراض کنه اصلااون توفضانره کخ اون شخص هم ادامه بده چون وقتی ببینه کسی نمیخونه واکنش نمیده اون هم انگیزه ای نداره وادامه نمیده دیدم من خودم باتوجه کردن دارم گسترش میدم چیزی روکه دوس ندارم وهدایت های خدادریافت کردم که همزمان شددوباره بایه پروژه ی دیگه صعودبه مداربالاترهست ومن هم درخواستم ازش اینه خدایاهراتفاقی که بیوفته خیرهست چه کسی بره یابیاد وفقط تمرکزم بزارم مثل قبل روی این آگاهی ها تاهدایت بشم به نعمت ها ادم های بهتروباکیفیت تر وروی اهداف وشخصیت خودم متمرکزباشم تاظرفم روبزرگ ترکنم برای نعمت های بیشتروباکیفیت تر
خداروشکرت این هاباجزییات نوشتم که ردپایی باشه برام تادرتحربیات زندگیم درهرجنبه ای ازدرس هاش استفاده کنم همونطورکه تجربیات قبلی بهم کمک کرد که ازدرس هاش استفاده کنم واتفاقات بهتری تجربه کنم قشنگ متوجه شدم اون اتفاقاتی تلخی که توکارم تجربه کردم شایداون روزها سخت بود امادرس هاش بهم کمک کردکه این جاازش استفاده کنم که این نوع طرزفکرورفتارچه نوع تجربیاتی واردزندگیت میکنه اگه میخوای متفاوت نتیجه بگیری متفاوت ازقبل فکرکن وعمل کن وقشنگ متوجه شدم ظرف وجودم بزرگ ترشده چون واکنشم بهترشده بودنسبت به تهمت وانتقادات مردم وخداروشکرت نسبت به قبلم بهترشدم
خودشناسی ازخودم وجهان وقوانین بهتر وبیشترشده به لطف اموزه های استاد و خانم شایسته عزیرممنونم ازتون که کمک کردین هم به خودتون که خوب زندگی کنین وهم به ما که بهترزندگی کنیم .
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم و دوستان بینظیرم
استاد جان ماشالا روز به روز خوشتیپتر میشین.
خانم شایسته ی نازنین، واقعا تحسین میکنم این فرکانس ناب و الهی تون رو که همیشه دست خداوند میشین برای جاری کردن این آگاهی ها از زبان استاد عزیز و کمک به هزاران نفر.
در مورد تهمت و دشمنی خدا روشکر من هر چی فکر کردم در زندگیم یک مثال هم نداشتم که بهم تهمت زده شده باشه یا کسی بخاد دشمنی کنه. فکر که کردم دیدم دلیلش تا جایی ک الان میتونم درک کنم سه تا چیز هست
یک اینکه من خودم به شخصه اندازه ب سر سوزن هیچوقت فکر نکردم ک به کسی بدی کنم یا آسیب برسونم، در قلبم دشمنی هیچکس نیست، حتی قبل از قانون، اصلا چیزی به اسم کسی ک ب عنوان دشمن بشناسمش ندارم، نهایتش برای من این لج و کل کل ها با خواهرام بوده برای کار خونه، که اونم چند دقیقه بعدش فراموش میکردم. پس این فرکانس اصلا از سمت من ارسال نمیشده
دوم. من سرم تو زندگی خودم بوده واقعا همیشه تو زندگی بقیه دخالت نداشتم اصلا، فقط خانواده که اونم دارم تلاش میکنم اصلاح کنم، همینطور ک من کاری نداشتم به بقیه ،بقیه هم کاری نداشت ب من. کلا حتی قبل از قانون هم فکر نمیکردم که موفقیت بقیه،جای منو تنگ میکنه و باید اونا رو پایین بکشم.
سوم، فکر میکنم، یکی از عواملی ک باعث میشه به افراد تهمت زده بشه، همون احساس مظلومیت و قربانی بودن هست،همونطور ک استاد تو جلسه دوم عزت نفس میگن.
من از بچگی متنفر بودم ک احساس مظلومیت کنم، و کسی بخاد بهم ترحم کنه، رابطه مو قطع میکردم، حالا وضعیت مالی متوسط رو ب پایینی داشتیم ولی همیشه از درون احساس مظلومیت و پایین بودن نداشتم و هر وقتم تو عالم بچگی تعریف میکردم از وضعیت زندگیم، فقط از خوبیها و داشته هام میگفتم.
استاد تو این مورد خوبم. ولی تو مورد حرف مردم، اینم مثل اکثریت اساس وفلسفه ی زندگی خانواده م بود، همیشه حرف مردم. تا حدی ک پدر و مادر من حس میکنم مهربانترین پدر مادر دنیا هستن، ولی تا جایی ک حرف مردم پیش نیاد، مثلا تو بچگی بابچه همسایه وفامیل دعوا میکردیم، همیشه طرفدار اونا بودن و ما رو سرزنش میکردن، بعد خونه ک میومدیم ناز و محبت میکردن که میدونیم تقصیر اونام بوده ولی اگر ما طرفداری شما رو کنم،مردم چی میگن.
استاد جان، این نکته ای که گفتین چقد مهمه ک اصول خوذت رو داشته باش و مسیر درست رو برو، و اگرم چیزی گفت کسی تو خودت میدونی که تو این کار رو نکردی ،تو آدم سالم و صادقی هستی
چقد مهمه اینطور عمل کنیم، تا واقعا آزاد بشیم از این قید و بند حرف وتایید مردم، تا واقعا آرامش رو تجربه کنیم، چون آرامش و تایید طلبی از دیگران امکان نداره
و انقدر هم ماشالا دامنه ی وسیعی داره، که به لطف دوره ی احساس لیاقت هی داری بیشتر خودمو میشناسم و تو خیلی از کارا میبینم ک اینجا بازم دلیل این کارم ردپای حرف مردم هست
مثلا یک مثالش ک خودم مچ خودمو گرفتم، من دوره ها رو خواهرم خریده و ب منم داده، برا همین ک دسترسی ب کمنتای دوره ها ندارم، نتایج یا درکم رو تو فایل های دانلودی مینوشتم، بعدش اولش ک میخاستم بنویسم هربار ذکر میکردم ک خواهرم دوره ها رو خریده، حتی گاها اسم خواهرمم مینوشتم.
ی روز فکر کردم ک چرا برام مهمه هی هربار اینو بنویسم، فکر کردم فهمیدم دلیلش تایید و نگاه بچه های سایت هست
چون من عادت دارم وقتی کمنت خوبی میخونم و میبینم نتیجه ی خوبی گرفته میرم رو پروفایلش ک نحوه ی آشنایی و نتیایجش رو بخونم، و همچینن ببینم از کدوم محصولات استفاده کرده که ب این نتیجه ی خوب و درک خوب رسیده
بعد تو ذهنم میومد من ک دارم مینویسم مثلا من از فلان دوره استفاده کردم، اگر کسی بره بیینه من دوره ای نخریدم، شاید فکر کنه من دارم از طریق نادرست و غیرقانونی از محصولات استاد استفاده میکنم
خیلی برام جالب بوذ این دیدگاه خودم نسبت ب خودم،جالبه ها خودم قبلش دارم ب خودم تهمت میزنم و چقدر دنبال تاییدم
اینو فهمیدم گفتم دیکه نمینویسم این توضیح رو، و اینم یک گام مثبت هست در راستای رهایی از تایید طلبی، همینکه خودم میدونم درستکارم و در مسیر درستم کافیه برام.
استاد جان به خودم میگم این تشنه بودن برای تایید دیگران یا این ترس از تایید نشدن چطور باید درمان بشه.
فطرت ما اینه ک ما تایید بشیم، تا احساس امنیت راحتی و خوب بودن کنیم،
مثلا تو رابطه ی عاطفی، وقتی آدم مجرده دنبال پیدا کردن یک عشق از جنس مخالف هست و میتونه هر آدمی رو که وارد زندگیش میشه ب چشم یک عشق احتمالی ببینه ولی وقتی با یک آدم مناسب وارد رابطه ی مناسب میشه ک درکنارش عشق داره، دیکه چشمش به بقیه بسته میشه،دیگه آرام میشه
برای تایید هم من نیاز ب تایید شدن دارم، ولی در جای مناسب و ممکن(چون تایید شدن همیشگی در بیرون خودم غیر ممکن هست) باید بیام اینو بسازم، در درون خودم
من باید در درون خودم یک خونه ی امن برای خودم باشم، یک آدم امن برای خودم باشم، انقد این تایید رو ب خودم بدم، حمایت رو ب خودم بدم، انقدر خودم رو بپذیرم که آرام بشم، بی نیاز بشم، و هی برای خودم تکرار کنم ک جهان ب تایید و پذیرش خودم نسبت ب خودم کار داره و نتایج رو بر اساس اون وارد زندگیم میکنه نه تایید بقیه که تایید بقیه بی اهمیت بشه، گرچه اون زمان تایید و عشق بقیه هم بصورت نتیجه ی جانبی برام میاد، ولی من محتاجش نبستم و اونا فقط مهر تایید میزنن بر درونم و افکارم
باید یک آدم امن بشم برای خودم ک در هر صورتی خودمو پذیرفتم،سرزنش نمیکنم،احساس گناه نمیدم،قضاوت نمیکنم سخت نمیگیرم. اونوقت جهان برای من امن میشه و من آزاد، پذیرشی بالاتر از پذیرش یک مادر به بچه ش
چون بخاطر حرف مردم و تایید مردم، عشق ب بزرگی عشق مادر پدر هم دستخوش این میشه، و خیلی وقتا وقتایی ک کار درست رو میکنیم فقط عشق و تایید دریافت میکنیم.
استاد جلسه ی دوم احساس لیاقت چقد خوبه، من تازگیا وقتی یک کار کار اشتباه میکنم و ذهنم شروع میکنه تخریب و سرزنش، میام اینو اجرا میکنم و همون لحطه هی ب خودم عشق میدم آرامش و پذیرفته شدن میدم و قانون تکامل رو یادآوری میکنم ، ک جهان نمیذاره تو یکدفعه ای تغییر کنی،تو بی عرضه نیستی ،تو داری کارت رو عالی انجام میدی آروم باش
تو دوباره ممکنه اشتباه کنی، اشتباه جزیی از مسیر و ذات انسان هست
یک چیزی ک خیالم رو راحت میکنه، میگم تو قرار نیست فلان ضعف رو برطرف کنی ک دوست داشتنی تر یا ارزشمند تر بشی، تو همین الانشم هستی دوست داشتتی و ارزشمند ، فقط با این تغییرات قراره تجربه ی بهتری از جهان داشته باشی، اصن چون انقد دوست داشتتی و ارزشمندی من دارم تلاش میکنم ک زندگی بهتری داشته باشی
و ساختن این خونه ی امن در درونم و تبدیل شدن ب این آدم امن برای خودم البته ک تکامل میخاد و شما قدم ب قدمش رو توی دوره ی عزت نفس و احساس لیاقت گفتین
استاد عزیزم و مریم جان عزیزم سپاسگزارممممم برای این فایل عالی
بهترین ها رو براتون میخام با عشق
به نام خدا
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و مریم خانم عزیز و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
یه مدت بود که شخص بنده از ریل خارج شده بودم و واقعا روزهای سختی رو گذروندم اما هم چنان توی سایت بودم و فایل هارو میدیدم …
احساس میکنم که هنوز ایمانم به نقطه جوش نرسیده اما دارم احساسش میکنم که داره اون ایمانه کم کم شکل میگیره من در مورد ایمان بی برو و برگرد صحبت میکنم …
خب خدارو شکر از دیروز تا به الان سرحال تر و روبراه تر هستم و میخوام با قدرت بیشتری مسیر رو ادامه بدم …
مطمن هستم که خودم رو نمیشناسم نمیدونم این ذهن من نوعی داره چطور عمل میکنه و میخوام این بار تمام توانم رو بزارم و خودم رو بشناسم و شروع کنم به خلق زندگی دلخواهم
استاد عزیزم سپاس گزارم من از شما صداقت و حق گرایی و توحید رو آموختم و ندیدم من تا به امروز استادی مانند شما که انقدر صحبت هاش و عملکردش اصل باشد …
اساتیدی هستند که همین الان که 1403هستیم دارن مسیر 12سال پیش شما رو میروند و کلی آگهی میدن و پنل SMS و غیره ……
اما من شمارو دیدم مریم خانم رو هم دیدم و رابطه شما دو نفر رو دیدم ،آرامش و آسایش شما دو نفر و ثروتی که هست سلامتی که هست همه رو دیدم و اینا همون مسیره هست که خدا توی قرآن بیانش میکنه …
سپاس گزارم استاد
استاد شما میگویید خدا سیستم هست !
من خدایی را پیدا کردیم که خود عشق هست
خدا خود رحمت هست
خدا خود عشق هست خدا چیزی جز عشق نیست
خدا خود مهربانی هست
خدا چیزی جز مهربانی نیست
خدا عاشق هست عاشق تک تک بنده هایش !!
چند روز میشود این فایل روی سایت قرار گرفته من هنوز گوش نکردیم و اصلا قصد کامنت نوشتن نداشتم
ولی عشق خدا وادارم کرد تا برایش بنویسم
و بگم یک روزی بود که من میگفتم خدا را چی کار کنم !
اصلا من خدا را نمیخواهم !
میگفتم برو پشت کارت حتی در زنده گیم هم دخالت نکن
به من ثروت و خواسته هایم را بده کارت هم ندارم
همین قدر در مقابل خدا بی احساس و مغرور بودم
همین قدر در مقابل خدا ناسپاس بودم
چقدررر جاهل بودم !
خدا شاهد هست اگر برای من بگویند تمام ثروت جهان از تو فقط یک لحظه خدا در زنده گی ات نباشه یک لحظه !
قبول داری ؟
هرگز هیچی بدون خدا نمیخواهم
تجربه هیچ خوشبختی را بدون خدا نمیخواهم
خوشبختی بدون خدا محال هست
با بغض گلونم مینویسم برای خدایم و خودم و هر کسی که در فرکانس عشق خدا هست
روزی هم بود که من از گفتن نام خدا میشرمیدم
امروز من بدون یادش یک لحظه هم نمیتوانم نفس بکشم
خودش بهترین رفیقم شد
خودش بزرگترین حامی من هست
من هر شادی و حسی خوبی که دارم از برکت خداست
من هر چی دارم از خداست
اگر آگاهی دارم از خداست
اگر دلمممممم گرم گرم هست از برکت حضور خداست
این جهان بدون خدا زندان هست
این جهان بدون خدا تنگ تاریک هست
برو همه چیز داشته باش ولی خدا را نداشته باش باز اون زمان میفهمیم چی میگم !
خدا خود عشق هست
خدا خود رحمت هست
من از کامنت ها فهمیدم که این فایل در باره تهمت و واکنش نشان دادن و اعراض کردن هست !
حالا میدانم چرا قلب محمد این قدر محکم و مطمئن بود
مگر میشود مثل خدا دلبر داشته باشی و نگران حرف مردم باشی
مگر میشود خدا هر لحظه در قلبت با تو دلبری کند بعد تو نگران باشی که تهدید کردند
مگر میشود خدا پشتت باشه بعد تو نگران باشی که کشته نشوی
میشود عشق در قلبت خیمه بزنه بعد تو دنبال واکنش نشان به مردم باشی
مگر قدرتمند تر از خدا سراغ داریم
باید قلب محمد و ابراهیم به عشق خدا گرم بود
باید دل شان قرص قرص میبود
اونا عشقی را پیدا کرده بودند که با هیچی نمیشود مقایسه اش کرد
دنیا با خدا زیبا میشود
فقط خدا واقعی هست همه چیز غیر خدا سراب هست
حالا میدانم استاد شاید هم درست ندانم ولی حس میکنم که چرا شما وابسته ثروت تان نیستین ؟
چرا شما روی ثروت تان حساب نمیکنید
چرا شما از مقدار ثروتی که دارید آگاه نیستید
چون شما خدا را خیلیییییی زیبا درک کردید
استاد نوش جانت این عشق خدا
نوش جانت این بی نیازی
من که میگم خدا عشق هست
خدا رحمت هست
خدا کریم هست
خدا وهاب و رحمان هست
خدا خیلییییییییییی بزرگتر از اونی هست که در قرآن گفته
خیلییییییییی کم از خودش گفته
من خدای را در وجودم پیدا کردیم که نمیتوانم بدون خدا نفس بکشم
خدایااااااااااااااا چقدرررر دوستتتت دارم
من همین چند دقیقه پیش با خودم میرقصیدم و لذت میبردم
که یکبار آهنگی از راغب تورا که دیدم به گوشم رسید
من به اطاق خودم آمدم و با حالت دلتنگی به خدا سجده کردم
در حین سجده کردن چنان تمام وجودم پر از آرامش شد پر از عشق شد من صدای خدا را شنیدم
صدای که تا حالا عزیزترین فرد زنده گیم این حرف ها را به من نزده ولی خدا میگه نبینم اشک در چشم هایت ….. من هستم
من که جایی نرفتیم خودم هستم…………………..
میشود با خدا حرف زد
میشود صدای خدا را شنید
میشود با خدا عاشقی کرد
میشود خدا را بغل کرد
میشود با خدا قدم زد
میشود با خدا دلبری کرد
میشود با خدا فارغ از هیاهوی جهان شد
میشود با خدا بهترین رفیق شد
خدا همه چیز میشود همه کس را
یارب ز شراب عشق سرمستم کن
وز عشق خودت نیست کن و هستم کن
از هر چه به جز عشق تهی دستم کن
یکباره به بند عشق پا بستم کن
من بدون خدا هیچی نمیخواهم !!!!
سلام پاکیزه مهربان و زیبایم
چه قدر دوستت دارم و با خواندن کامنتهات چه قدر خودم رو نزدیک به خدا میبینم و غرق در نور و آرامش و شادمانی میشم.
بله تمام لذت ها و خوشیهای عالم بدون حضور نداشتن یک ثانیه از وجود خدا هیچ ارزشی نداره
چون ما به هر خوشبختی که برسیم از لطف و مهربانی خودشه…هر خیری فقط از جانب اوست.
خداوند صاحب و میزبان این جهان هست و همه چیز فقط با حضور اون زیباست.
امیدوارم خدا یه لحظه ازت چشم برنداره و همیشه در پناهش باشی.
به نام خداوندمهربان وقانون ثابت او..
سلام خدمت استادبزرگوارواستادشایسته وهمراهان گرامی.
استادسلطان چک ولگدکه میگین من خودم اعتراف میکنم سال 90منفی 500م شدفهمیدم والان هم درحال پرداخت چک ولگدها،چراایناروگفتم ولی ازسن کم همیشه میگفتم چراآدم بایددعواکنه،دروغ بگه،تهمت بزنه.اصلاخدایا چرازن وشوهرها باهم دعوا میکن ووو… استادانقدرازبچگی به این موضعها دقت کردم وباخدای خودم صحبت میکردم که شدم سلطان همان موضعها .به لطف خدا چندسالی هستش ازطریق سایت باشما آشنا شدم این تضادها رومن تاثیرنداره که هیچ باعث شده کلی قوی بشم استادعزیزم سپاسگزارم استادبااین فایل دوباره کلی برام یادآوری شد ازشما سپاسگزارم خدایا هرآنچه که ازخیربرایم میفرستی فقیرم من به جزتوکسی روندارم خدایاشکرت
به نام خدای مهربان
سلام به اساتید گرانقدر و توحیدیم
و سلام به دوستای نازنینم در این سایت الهی
فایل جدید
مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت –
قسمت 1
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا ۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ
ای اهل ایمان! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید؛ زیرا برخی از گمان ها گناه است، تفحص و پی جویی نکنید، و از یکدیگر غیبت ننمایید، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ بی تردید نفرت دارید، و از خدا پروا کنید که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است
سوره حجرات آیه 12
((همین آیه کافیه برای غیبت نکردن و تهمت نزدن ))
خدا را شکر مدتیه که وقتی در جمع دوستان یا مهمانیهای خانوادگی قرار میگیرم دیگه اجازه نمیدم کسی پیشم غیبت بکنه یا تهمت بزنه
خدا را شکر که وقتی تلفنی با عزیزی، خواهری ویا دوستی صحبت میکنم دیگه خبری از غیبت و یا تهمت به کسی نیست
البته قبلنا خودم کمی پشت سر کسانی که ازشون دلخور میشدم حرف میزدم وبه اصطلاح درد دل میکردم
ولی به مرور این خصلت بد رو کم وکمتر کردم خداروشکر بخاطر حضور دراین سایت الهی ومقدس
معمولا کسی که پشت سر دیگران با آب و تاب حرف میزنه انگار یکم خیالش راحت میشه
انگار از استرس روزانهشون کم میشه
به اصطلاح تخلیه میشه
وبا کمی درد دل کردن میخواد از این راه به آرامش برسه
اما اینطور نیست و اون با این کار فقط به خودش آسیب میزنه
و استاد که تو بعضی از فایلهاشون اشاره کردن به این موضوع
که غیبت کردن باعث میشه طرف مقابل بیشتر رشد بکنه یا حداقل تو کمتر رشد بکنی کمتر بزرگ بشی کلاً غیبت کردن و تهمت زدن یک رفتار ناپسندی که در هیچ فرهنگی چنین رفتاری تایید نشده در فرهنگ همه مردم دنیا کار بسیار زشتیه و آموزههای دینی هم مارو به شدت از این کار منع کرده اما با وجود این همه تاکید
میبینیم که مردم تمایل زیادی دارند که پشت سر دیگران حرف بزنند یا تهمت بزنند مخصوصاً تو فضای مجازی خیلی زیاد این قضیه دیده میشه
که این هم ریشه در خود فرد داره به این معنی که خصوصیات بد و نامناسب خودش رو به انسانهای دیگه نسبت میده
پس برای رهایی از احساس حقارت و شرم و گناه خودشون
این خصلت ناپسند رو انجام میدن
کسی که احساس میکنه فرد بیعرضهایه معمولاً سعی میکنه که این صفت رو به کسای دیگه نسبت بده یا فردی که به همسر خودش وفادار نیست سعی میکنه دیگران رو هم بهشون تهمت خیانت بزنه و به خیانت متهم کنه و به دیگران صفات زشت و بد نسبت بده
اون در واقع میخواد این ویژگی نامناسب خودش رو به افراد دیگه نسبت بده
تا ظاهراً از احساس شرمی که داره رها بشه در عین حال بد رفتاری خودش رو با بدرفتاری دیگران توجیه میکنه
یا مثلا فردی که حسوده ونمیتونه موفقیت های دیگران روببینه
سعی میکنه با تهمت وافترا اونا رو هم پایین بکشه
تا با اون همسطح بشن
در این صورت احساس راحتی میکنه
در حقیقت تهمت و غیبت از ضعف سرچشمه میگیره و نوعی ابراز خشم از طرف کسیه که خودش رو لایق نمیدونه
و احساس لیاقت نداره و این عیب رو به دیگران میخواد نسبت بده
و اینجوری خودش رو از شر افکار پوسیده خودش کمی راحت کنه
پس ناخودآگاه به جستجوی عیب در دیگران میپردازه
به گفته حافظ
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بیهنر افتد نظر به عیب کند
و حضرت علی علیه السلام میفرمایند
؛ غیبت تلاش ناتوانان است
آن کس که در برابر فردی احساس ضعف و حقارت میکنه و نمیتونه خودش رو موفق ببینه به وسیله غیبت و تهمت میخواد
ارزش اون طرف رو پایین بیاره
شخصی که خودش رو ناتوان میبینه
توانایی دیگران رو زیر سوال میبره و میکوشه تا با نفی خوبیهای دیگران و بدگویی و تهمت زدن به اونا اسباب رضایت خودش رو فراهم کنه.
خدایا شکر بخاطر این سایت واین همه آگاهی
خدا جونم ممنونم که امروز سه تا کامنت نوشتم
خداجونم بخاطر بارش برف ، این نعمت وثروت الهی ازت ممنونم
خدا جونم خیلی خوشخالم واحساسم عالیه ازت ممنونم
سلام و درود خدمت استاد عزیز ، خانم شایسته و تمامی عزیزان
اینکه بتوانی در شرایط سخت و طاقت فرسا خودت را کنترل کنی خیلی مهمه و مهمتر اینکه وقتی حرفی درباره ات زده میشه و احساس می کنی باید حتما جوابگو باشی و شفاف سازی کنی .
استاد مثل همیشه چقدر زیبا قانون را یادآودی کرد و آن عدم توجه هست . در کنار قانونوتوجه یک قانون بنام قانون عدم توجه نیز وجود دارد که اتفاقا به اندازه تمام قوانین مهم هست .
اینکه انرژی خود را بگذاریم برای ثابت کردن خودمان به دیگران که کلا باعث میشه از مسیر درست خارج شویم .
دمت گرم استاد که بارها از شما این جمله را شنیده ام که” اصلا نظر دیگران برای من مهم نیست “.
هر کسی با هر سلیقه ای میتونه نظر و دیدگاهی داشته باشه اما اون نظر نباید روی ما موثر باشه .
چه درس زیبا و قشنگی از این فایل گرفتم .
خدا را شکر به توان بی نهایت ️
سلام استاد روز بخیر
من خیلی وقته شما رو دنبال میکنم ، و یکتاپرستی شما را تحسین میکنم. میدانم که اکثر اساتید موفقیت از شما تقلید میکنن منتها قسمت خداشناسی شما رو کمرنگ تر بیان میکنن و بیشتر روی تبلیغات و آنالیز رقبا تاکید دارند.
سوالی خیلی مهمی در ذهنم هست که دوست داشتم توی یک ویسی به پاسخم برسم ،شما زمانی که در ایران بودید که با جزئیات تعریف میکنید که جطور به ثروت رسیدید و ماشین و خانه هایتان را خریدید اما از زمان خارج رفتن تان دیگر هیچ توضیحی راجع به منبع درآمد و اینکه آیا الان درآمد شما درحال 3 برابر شدن هست یا نه نمیزنید ، احساس میکنم ثروت شده ثابت شده و رشد کمی دارد، با توجه به اینکه شما استاد موفقیت مالی هستین ، لطفا ما را در جریان بزارید .