مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساره خالقی گفته:
    مدت عضویت: 2205 روز

    سلام استاد جان

    وسلام بشما دوستان عزیز

    از ظهر ک این فایل رو گوش کردم، به این دارم فکر میکنم ک من چقدر تغییر کردم؟ در مقابل تهمت یا تهدید چطور عمل کردم؟ چقدر پای غیبت دیگران نشستم؟ یه مروری هم کردم به دوستانم، دوستان صمیمی.

    دیدم یه جاهایی خوب عمل کردم یه جاهایی بد عمل کردم. اما نسبت به قبل خیلی بهترم.

    دیدم چقدر قانون به من کمک کرده ک به احساس بهتری برسم، چقدر دلم میخواد دوروبرم خلوت تر باشه و رو خودم کار کنم، دیدم چقدر دیگ یسری دورهمی ها برام بی معنی شده، دورهمی های فامیلی، دوستانه ک تا نصف شب بیدارن و با یه عالمه خوراکی بساط غیبت پهن میشد.

    چقدر دلم میخواد اخر شب ک میشه بجای اینجور وقت گذرونی ها، بیام سایت کامنت بخونم، کامنت بنویسم، الان 11 ونیم شبه. من هرجا سکوت بیشتری بوده ارتباط بهتری با خودم و خدای خودم داشتم.

    مرور کردم ک چقدر من به قانون در این مورد عمل کردم.

    دیدم جاهایی ک دهن مو بستم، افسار ذهن مو کشیدم خودمو از معرکه غیبت کشیدم بیرون، چقدر احساس فوق العاده ای داشتم.

    و هرجایی ک نشستم پای منبر ذهن خودم و دیگران، چقدر سریع اون کسی ک پشتش غیبت شده، رفتار نامناسبی از خودش نشون داده، بعد من شاکی شدم چرا با من اینطوری رفتار کرد.

    برای مثال،

    من همکارای خوبی دارم خیلی دوست داشتم علاوه بر محیط کار، بیرون هم باهم بریم مسافرت.، یا دورهمی، تو یکی از دورهمی هاشون بهشون ملحق شدم ، کلی خوش گذشت اما شب ک دورهم نشستیم پشت سر اون همکارام ک نبودن اونجا، کلی حرف زده شد، بعد متوجه شدم ک همین هایی ک دارند غیبت میکنن همینا حرف تورو به یکی دیگ میبرن، همون یکی دو روز متوجه شدم جای درستی نیستم، بعد اون هرجایی اوکی میکردن من نمیرفتم. حواسم بیشتر جمع کردم، من باید به نکات مثبت ادم ها توجه کنم، من باید اونارو تحسین کنم، خلاصه قید مسافرت رفتن، دورهمی دوستانه با همکارامو زدم فقط بخاطر همین مساله.

    همه میگن تو خیلی جدی، سخت گیری فلانی، ولی برام مهم نیست، اگ قراره با مسخره بازی و چرند گفتن ادم باحالی محسوب بشم همون بهتر ک نباشم.

    نمیگم من کاملا تو این مورد موفق بودم، اما تمام تلاشمو کردم ک در روابطم صادق باشم، سختگیر تر باشم در انتخاب دوستانم، در وقت گذروندنم، در صحبت کردنم، و نتیجه اینک دوستانی دارم ک وقتی باهمیم از قوانین حرف میزنیم نتایج هامون، برنامه هامون و این برای من خیلی لذت بخشه.

    باز هم جای کار دارم، این فایل باعث شد حواسمو بازم بیشتر جمع کنم، بیشتر رو خودم کار کنم، حتی اگر حق بامنه، باز هم رفتار نامناسب کسی رو جلو کسی دیگ نگم،اعراض کنم، بازهم حتی باز بینی کنم رفتارمو، کلاممو، و ذهنیت مثبت تری درمورد اطرافیانم داشته باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    حسن زنگنه گفته:
    مدت عضویت: 1456 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد عزیز و خاله مریم گرانقدر

    به

    دوباره فایلهای عالی نکته های مهم ایمان برای این همه زحمت ازت ممنونم سپسگزارم

    یکی از چیزهای که از گذشت یادم میاد یادم از سنین نوجوانی چون هم درس می‌خواندم هم شاغل بودم تو اجتماع همیشه افراد نگاه میکردم بهم میگفتن اگر میخوای پیشرفت کنی تواین کارت ابن باش با هر آدمی دوست نشی با هر فامیل نشست بر خواست نکن

    من اون موقع ها هم از نوجوانی هم دنبال موفقیت بودم اما نه به این شکل که امروز دارم شاگردی شما میکنم . در مکتب شما آنقدر موفق و ثروتمند شدم تو همه جنبه ها اما یادم از نوجوانی تصمیم خودم گرفتم که دیگه خیلی یا اقوام با دوستانی که خوب نبودن خیلی دوستی نمی‌کردم البته خیلی دوست رفیق داشتم اما درجه یک

    علت اینکه با فامیل دوری کردم بخشی همین بحث ها تهمت ها درگیری ها مخصوصا تو طایفه لرها این خیلی در نظرشان عادی به قول خودشان هم جمع می‌شوند که چولپیزه کنند یا همان غیبت خیلی عادی شده همین طور برای هر کسی حرف داستان درست میکند

    من از همان نوجوانی روی خودم کار میکردم این موضوع حتی بعد گذشت این همه سال اکررکم تپ یک مراسم چیزی می‌بیند خیلی هاشون به خاطر سالها ندیدن من تغییر چهره نمی‌شناسند

    خلاصه من از اون موقع ها خیلی روی پشت سر این اپن حرف زدم کلا اوکی نبودم اما یک ایراد خیلی بزرگ شخصیتی داشتم این بود که آدم دهن بینی بود اگر کسی به من می‌گفت آره فلانی پشت سرت این حرف زد من دیگه کلا قهر رفتن تو حالت گارد الان هم هستم اما خیلی نسبت به گذشت از زمانی که با شما آشنا شدم خیلی سختم بود این شخصیت تغییر بدم اما مقداری کوچکی نسبت به گذشت تغییر کردم اما بازم دارم روی خودم کار میکنم همین مقدار کوچک چه آدمهای سمی از زندگی من دور کرد آدم دهن بینی بود زور قهر میکردم عصبی میشدم ای بابا این مردم کار زندگی ندارند صبح ناشی دنبال کار میکنید ببین ما چیکار میکنید خلاصه حالا ادامه میگم چه اتفاقی افتاد

    یکی دیگه از ضعف های شخصیتی دیگه من که این به نظر خیلی ضعف بزرگی بود این که توجه میکردم به رفتار بد آدمها ها حتی اگر طرف نا خواسته اشتباهی هم انجام میداد من دیگه ول کن نبود تره تو به من خیانت کردی تو به اعتماد کن پشت کردی

    همین ضعف ها همین توجه کردن باعث شد بود یک آدم غرغرو یک آدم زود رنج یا آدمی که بسیار خشمگین عصبی باشم و آدمی بود دیگران قضاوت میکردم قضاوت میکردم

    حالا چی شد دست به تغییر زدم

    یک بار تو یک کتابی نمی‌دونم خوندم کسی این جمله به من گفت یاد نمیاد ولی اینطوری بود

    اگر کسی شخصی که شما دارید معرفی میکنید نمی‌شناسد مواظب باشید که شما در نظر اون آدم میتونید یک انسان خوب بسازید یا یک انسان بد

    این جمله خیلی تو ذهنم اون موقع تو نوجوانی برام عجیب بود و درباره غیبت هم نوشته بود که غیبت بد گویی هم همین کار می‌کنه بعد جالب بود

    از اون به بعد تصمیم گرفتم حتی اگر کسی غیبت کرد من تعریف کنم ازش بگم نه اتفاق این طور آدمی بود این کار ما خواسته هی تکرار میکردم بعد یک اتفاق جالب همان موقع برام افتاد ابن شاید بگم چند صد هزار بار تکرار کردم

    مثلا این نه یک دفعه چند صد بار تو فامیل تو دوستانم امتحان کردم دو نفر شخص نزدیکی به من بودن با هم بحث دعوا درگیری داشتن بعد من هر دفعه جدا گانه میرفتم جالب اینا از من می‌پرسیدن مثلا رفتی پیش حسن درباره من چی می‌گفت بعد میگفتن خداوکیلی راستش بگو یا پیش حسین میرفتم قسم می‌خورند اپن وی می‌گفت راجب من بعد شروع میکردم خدا سرشاهد عین واقعیت بعد از این مه با شما آشنا شدم این متوجه شدم چرا این اتفاق می‌افته بعد میگفتم آره حسن می‌گفت اشتباه از من بود من اون خیلی دوست دارم مثل بردار من می‌مانند یا آره من خودم خیلی ناراحت شدم از کلماتی استفاده میکردم که اون حس عاطفی طرف برانگیخته میکرد یا دوباره میرفتم پیش اون یکی همین حرف میزدم به. اونها هم احساساتی میشدن عجب اشتباهی کردم نه تقصیر من بود استاد خدا سرشاهد شد بود درگیری بزن بزن با هم داشتن اما بعد از مدتی کوتاهی که این طوری حرف میزدم یا زنگ میزدم از هم عذر خواهی میکردن یا به یک شکلی با هم دوباره اون فامیلی دوستی از سر گرفت میشد

    الان هم هنوز هم عادت این دارم هر وقت مسأله پیش میاد بازم این کار میکنم الان جزی از عادت شده تعریف کنم و این طوری بگم

    اما در مورد خودم خیلی جاها بود خیلی خشمگین عصبی شدم اینکار نکردم هیچ تازه از شدت عصبانیت حتی تهمت هم زدم اما از زمانی که با شما آشنا شدم این خیلی کم شد این هم به خاطر. این بود

    که من چند سال پیش با یک فردی که شراکت داشتم به خاطر. اینکه نتونستم ذهنم کنترل کنم و توجه بزارم روی روزهای خوب روی روزهای که با هم خندیدی. بودیم کلی خوش گذشت بود چنان کار ما به بحث درگیری رسید بود دیگه نگم براتون این کاری به من کرد این توجه کردن توجه به نکات منفی حرف زدن با این اون تهمت زدن درباره طرف کار به جای رسید گفتم بسه بسه من غلط کردم خدایا من خودم به خودم ظلم کردم من خودم مقصر بودم تنها خودم تسلیم تسلیم واقعا این یمی از تجربیات به شدت بد من که چندین ماه طول کشید

    و قشنگ جهان چک لگد ها خوشگل میزد و میفهم که میگه خداوند گوشت برادر مردت خوردن یعنی چی مخصوصا اونجای که شما تو فایل میگی میشینی طرف حرف های منفی در مورد دیگران میگن و نسبت به طرف ذهنت منفی میشه و برانگیخته می‌کنی طرف نسبت به خودت قشنگ درک میکنم

    بعد از اون جریانات گفت هر وی استاد میگه باید مثل یک جمله داغ کنم مثل اسب ها یا آهن داغ روی بدن اسب ها نشانه گذاری میکنید

    من هم باید حرف های استاد به همان شکل آهن درست کنم داغ بزارم روی بدنم دفعه بعدی داشتی غیبت میکردی داشتی می رفتی تو اون فضا لغزش میکردی به قول عزیزان NA یا ت باشه حسن یادت باشه که چه بلای سر خودت میاری مثل گذشت خواست جمع کن فوری اون لحظه بگم چشم بله چشم یا نه اصلا بشه جزی از شخصیت من بشه DNA انگاری من با این شخصیت به دنیا اومد

    استاد همیشه این مثال میزنید این حرف های که من میزنم برای همه نیست برای کسانی است که آماده دریافت اون هستند

    من با چک لگد خوردن مشکلی ندارم طرف باید بره چک لگد هارو بخوره بیاد تا بفهم اون موقع خودش داستان می‌فهمه چیه

    استاد بینعایت ازت ممنونم بینهایت ازت سپسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    میترا محسنی گفته:
    مدت عضویت: 351 روز

    سلام بر استاد دوست داشتنی و مریم خانم فعال و باسلیقه که اینقدر قشنگ پروژه های گام به گام چیدن تو سایت

    استاد چقدر این فایلهای تهمت مطلب داشت راستش من یه آدمی هستم که با وجود اینکه تو جمع خانوادگی، تو گروه کوهنوردی و قبلا تو دانشگاه شاد و پرانرژی بودم و هستم ولی در زندگی شخصی ام تنهام ، دوست صمیمی حتی همون دو نفر رو هم ندارم،البته اصلا مشکلی ندارم از این مسئله ، به شدت با تنهایی خودم کیف میکنم، ولی وقتی میبینم بقیه دورهمی زیاد دارن با دوستاشون میگفتم حتما عیب از منه دوربرم دوست صمیمی نیست، اهل کنجکاوی تو زندگی بقیه نیستم ولی تو جمع خیلی غیبت میشنوم و واقعا حالم بد میشه چون نمیخاستم ناراحت بشن نمیگفتم ولی از این به بعد حتما میگم این مسئله رو .

    من خودم در حالی سالهاست از سال 97 وارد این داستان زیبای قانون جذب شدم و رو خودم کار میکنم، سرم به کار خودم گرمه ولی بارها تهمت هایی به گوشم رسیده که اول مغزم هنگ میکرد ولی بعدش نمیگم راحت بود ولی به سختی خودم آروم کردم واز اونجایی که خبرها گوش به گوش پیچیده بود تا به من رسید منبع اون حرف مشخص نشد ومن خدا رو شکر میکنم هیچوقت نفهمیدم کی این حرفها رو گفته بود فقط از خدا هدایت وآگاهی خاستم برای اونی اینقدر وقت اضافه داشته تو جمعی نشسته و این حرفا رو گفته

    برای من که هیچ وقت نه بد کسی رو نگفتم و نخاستم ،شنیدن این حرفها خوشایند نیست ولی سعی کردم توجه ام بردارم از روی اون ناخواسته والان دیگه خدا رو شکر خیلی راحت تشخیص میدم چطوری ذهنم کنترل کنم همه اینها رو مدیون آموزش های دلی شما هستم

    شما فوق العاده اید استاد عباسمنش

    هر لحظه حال خوبم رو مدیون قلب مهربون شما هستم که سخاوتمندانه آگاهی هاتون رو به ما منتقل میکنین

    همیشه در اوج باشی بهترین معلم معنوی دنیا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 968 روز

    به نام خدای خوبیها و خدایی که خلق زندگیمو به خودم داده تا خودم انتخاب کنم و او فقط هدایت میکند این من هستم که خوب میخوام یا بد با افکار و باور خودم میسازم خدای قدرتمند من بهت ایمان دارم و همه کارهامو به تو می‌سپارم من در برابرت تسلیمم تو با قدرتت همه رو برام قشنگ بچین چون من توانایی ندارم توانایی و قدرت از آن توست

    سلام به استاد زیبایم استاد خوش قلبم سلام به مریم نازنینم که بنیانگذار این سایت ست متشکرم عزیزم که این پروژه گام به گام رو راه انداختی و ما هم گام به گام داریم رشد میکنیم اگر این مسیر رو ادامه بدیم که من شخصا میگم من هستم به قول استادمون میگه اول شنیدن بعد درک کردن وقتی به مرور گوش می‌دهی درک میکنی و بعد هم باور میکنی و بعد قدم‌ به مرحله عمل می‌گذاری

    الهی شکرت سپاسگزارتم

    سپاسگزارتم که منو هدایت کردی به اینجا که اقیانوسی از ثروت و فراوانی و آگاهی و ایده ست

    فقط لازمه با ایمان بریم جلو

    دیشب منو همسرم راهی مشهد بودیم و تو ماشین تا رسیدن به مقصد در مورد قانون و صحبتهای شما حرف زدیم و به نتیجه خوبی رسیدیم نتیجه چی بود ؟

    من قبل از آشنایی با استاد عزیز قضاوت و حسادت و دروغ و غیبت کم و بیش انجام میدادم نمیگم اصلا نبود ولی کلا زیاد هم نبود که بعد احساسه پشیمانی کنم چون تو خونه از دیگران حرف به وسط میومد و بعد ذهن ما رو به کجاها که نمی‌بردو این عادت ذهن ست

    دیشب به همسرم گفتم ما که الان سطح آگاهیمون به این قوانین بهتر شده و داریم درکش میکنیم بیا عمل هم بکنیم فقط گوش کردن نباشه

    بیا تغییر رو از خونمون شروع کنیم بین چهارنفرمون تعهد بدیم از هیچ کسی صحبت نکنیم هیچ کس کنترل ذهن داشته باشیم حرف زدن مون رو کنترل کنیم

    چون وقتی حتی از کسی خوبیشو میگیم ذهن طبق روال همیشگیش ما رو میکشونه به سمته منفیها و بدون اینکه متوجه بشیم قضاوت کردیم کلا یه مدت تا بتونیم ذهن رو رام کنیم حرفی از هیچ کسی زده نشه چون تا شروع میکنیم از کسی خوبیشو بگیم بعد از خوبیهاش ذهن ما رو میبره سمته منفیهاش و اگر کنترل نباشه میشه قضاوت و تهمت و غیبت

    و همسر نازنینم هم قبول کرد و قول دادیم به همدیگه احترام بذاریم و برای خودمون ارزش قائل بشیم وقت و انرژی رو برای خودم بذاریم وقتی از دیگران صحبت میکنیم انرژی صرف چیزهای بیهوده می‌شود و گفتیم از امروز از این صفات بد اعراض میکنیم وقدم به قدم با قانون جلو بریم تا بهبود پیدا کنیم و چرخ زندگیمون روان تر بشود و سرعت رسیدن به خواسته هامون قوی تر بشود

    استاد و مریم عزیزم بی نهایت ازتون متشکرم که با قلب مهربونتون این آگاهیهایی که ناب هستن و دنیا دنیا ارزش داره رو با ما به اشتراک میذارین

    و ما هم با دل و جون آماده دریافتشون هستیم

    خدایا من قلبمو باز میکنم من آماده دریافت نعمت و ثروت بیکرانت هستم

    خدایا من قدرتتو باور کردم رفتار و گفتارم یکی شده خدایا تو برام کافی هستی از زمانی درکت کردم قدرتتو دیگه نگران و استرس و ترس ندارم

    چون تو رو شناختم و فقط روی تو حساب باز میکنم

    خدایا کمکم کن تا در این مسیر زیبا و دوست داشتنی بهترینها این جهان هستی نصیبم بشود

    الهی شکرت سپاسگزارتم

    از همه عزیزان ممنونم دوستتون دارم

    در پناه خداوند سالم و ثروتمند باشین

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    سمانه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1018 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد ،مریم جان و دوستان آگاه

    چه قدر دارم لذت میبرم از مسیری که الان هستم ،مسیری که به لطف خدا خودم و خدای خودم هستم ،مسیری که از خدا میخواهم و او اجابت می‌کند، مسیری که انرژیم صرف گذراندن در شبکه های مجازی نبست مسیری از جنس خودشناسی از جنس پیدا کردن ضعف هایم و با هدایت خداوند رشد دادن. الهی شکرت خداجون به خاطر چنین زندگی زیبایی که هر بار بهتر هم می‌شود به لطف خودت

    اما بگویم از ضعف هایم:

    _عادت به تجسس کردن

    _ و عادت به قضاوت کردن

    که چه نشتی بزرگی است این عادت قضاوت کردن

    این جمله ها بخش هایی از صحبت های استاد و یادداشت های دوستان است :

    _چقدر قرآن قشنگ درباره قانون جذب میگه

    درباره هر چی قضاوت کنی وارد اون مدار میشی

    وقتی که شما توجه میکنی به مشکلات همون وارد زندگیت میکنی _ وسمانه دائم در حال قضاوت بود چرا که می‌خواست از اشتباهات دیگران درس بگیرد چرا که می‌خواست دیگر اتفاقات زندگی آن ها را تجربه نکند و با قضاوت کردن هایش باعث شده بود برچسبی دائمی و همیشگی بر روی افراد بزند ودرباره اشان گمانه زنی کند و نتیجه چه میشد؟ نتیجه همان میشد که گمان میکرد همواره نتیجه همان میشد که پیش بینی میکرد.

    کسی را قضاوت نکنیم چون ما جای او نبودیم که اگرکسی را قضاوت نکنیم ،یعنی توجه نکنیم از مدارش بیرون میام‌واگر آدمها را قضاوت کنیم به خاطر کار اشتباهشون توجه ما به آن کار اشتباهه هست وبا اینکار در مداری قرار می گیریم که این کار برای خود ما هم رخ بدهد واییی که چه قدر حواسم خیلی وقت ها به قانون نیست؛ درضمن توقع هم دارم را نتایج تغییر نمیکنه چرا روابطم تغییر نمیکنه آخه سمانه جان شما خالص شدی شما احساست در یشتر مواقع نسبت به اطرافیان خوبه دائما داری دیگران رو قضاوت میکنی دائما داری سرزنش میکنی اینقدر من تجسس میکردم در زندگی دیگران که وقتی میریم بیرون من سرم درد میگیره چرا که میخواهم به همه چی نگاه کنم به رابطه عاطفی افراد،به رابطه اشون با فرزندشون،به نگاه هاشون،به لباس هاشون،ماشین هاشون و دائم ذهنم برچسب می‌زند دائم قضاوت می‌کند چرا ؟ چرا واقعا آدم ها رو همون طور که هستند دوست ندارم چرا میخواهم آدم ها براساس اصول من باشند چرا میخواهم آزادی عمل را از انسان ها صلب کنم چرا باید همه چیز طبق معیارهای من پیش بره طبق انتظارات من پیش بره طبق چارچوب های من پیش بره؟چرا میخواهم بر روی همه چی کنترل داشته باشم و ذهنم همیشه گمانِ بد می‌زند به رفتارها و برخورد ها و واقعا میفهمم که من با خودم در صلح نیستم من خودم رو جدایی از مردم می‌دانم ،اگر کسی موفق باشه که خب خدا میشه برام،اگه هم ناموفق اینقدر سرک میکشم که عیب کارش کجاس و اینقدر گمانه زنی میکنم و قضاوت و آدم ها رو اونطور که هستند نمی بینم اونطور که ذهنم متصور میشه دربارشون میخواهم ببینم……

    من افراد را قضاوت نمی کنم در موردشون صحبت نمیکنم به آنها تهمت نمی زنم ودر موردشون غیبت نمی کنم وبه آنها توجه نمی کنم به این شکل از مدار آنها بیرون میام وزندگی من متفاوت می‌شود با زندگی آنها ولی وقتی به آن چیزهای نادرست فکر می کنم ودر موردش صحبت میکنم بحث میکنم وارد مدار همان چیزی میشم که نمی خوام تجربه کنم بله سمانه خانوم چه قدر برای اینکه از تجربه های دیگران استفاده کنی که اشتباهاتشون رو مرتکب نشی خودت رو با دستای خودت وارد اتفاقات نادلخواه کردی( البته اینکه از تجربه های تلخ دیگران درس بگیرم یک باوره ها چرا نخواهم با توجه به نکات مثبت آدم ها درس بگیرم ،چرا نخواهم با هدایت ها والهامات آنچه نیازه من هست بهم گفته بشه،چرا قانون رو یادآور نشم که خودم خالق شرایطمم چه نیازی من بخوام جلوی اتفاقات نادلخواه با توجه کردن بهشون رو جلوش رو بگیرم،چرا نخواهم آسان بشوم برای آسانی ها )

    خدای من چه قدر دارم با وباورهای ایراد دارم پی میبرم چه قدر میفهمم که نتایجی که میخواهم وارد زندگیم نمیشه به خاطره فرکانس هامه ،،،

    من خالق زندگیم هستم

    با کانون توجهم،با باورهام،با سپاسگزاری کردن هایم ،تایید و تحسین کردن هایم،با حالِ خوبم ببین در طول روز چه قدر حالِ خوب رو تجربه میکنی به همان اندازه باورهای مناسب داری هرجا کمی حالت بد شد بدون باورهات عیب وایراد داره و باید جایگزین کنی.

    _وقتی که من توجه میکنم به مسائل ومشکلات، به چیزهایی که دوست ندارم توجه میکنم من با توجه کردنم آنها را به زندگی ام دعوت می کنم ،همان چیزی که نمیخوام وبه آن اعتراض می کنم همان وارد زندگی ام می‌شود چون طبق قانون به هرچه توجه کنم از جنس واساس واصل همان چیز بیشتر وبیشتر را به زندگی ام دعوت می کنم به خاطر همین مهم هست که به چی دارم توجه می کنم

    .

    _شما کنترلی بر اینکه دیگران درباره شما چه حرفی بزنند نداری، اما کنترل کاملی بر واکنش خودت درباره آن گفته ها داری و آن واکنش ها، نتیجه نهایی را مشخص می کند نه حرفهای دیگران؛

    سمانه جان تو کنترل بر واکنش هات داری نباید واکنش هات بر اساس رفتار های دیگران باشه ،نباید واکنش هات براساس اینکه نقاط قوتت رو نبینی باشه ،نباید واکنش هات از سر ترس باشه،نباید واکنش هات از سرمایه زنی های ذهنیت باشه نباید براساس منطق ها و تجربه و استدلال های ذهنیت باشه واکنش هات باید نشات گرفته از قلبت باشه …

    خدای من سپاسگزارتم

    سپاس،سپاس به خاطر قلبم که به لطف خودت بیدار است خدایا من محتاجم به هرچیزی که از جانب توباشد

    خدایا من هیچم

    پروردگارم کمکم کن تا سعادت مند دو دنیا باشم

    تا پاک به سویت ایم

    پروردگارم مرا سبک کن

    پروردگارم همواره هدایتم کن که ذهنم تصمیم گیرنده نباشه

    کمکم کن قلبم بیدار،چشمان دلم بیدار و رها و سبک باشم

    کمکم کن قلبم روشن باشد

    خدای من ازتو خیر وبرکت و نعمت میخواهم

    استاد واقعا من شما رو آدمی دارم میبینم که بی نهایت با خودتون در صلحید واقعا تحسین بر انگیزه برام این حجم از ارامش،امید،عشق،توکل وصبر

    عاشقتونم مریم جانِ شایسته قطعاشما نیز عملی شایسته رها و سبک دارید و ه قدر شما دو انسان شریف به زیبایی از هم لذت می‌برید خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1125 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    پیام مهم.

    خداوندی که واضح همه چی رو گفته در مورد اینکه تهمت راجع به کی بوده در مورد چی بوده حرفی نزده .1/ یعنی در مورد چیزی که علم نداری اظهار نظر نکنید ،از روی حدس و گمان کاری نکنید یا حرفی نزنید ممکنه برداشت اشتباهی داشته باشید.

    2/پیام بعدی توی انتخاب دوست صمیمی حساس یا دقیق باشید. چون ناخودآگاه روی افکار باورها ویژگی‌ها شخصیت شما تاثیر می‌گذارند. برای خودتون هدف داشته باشید برنامه داشته باشید به زندگی و کارهای خودتون برسید سرتون توی زندگی خودتون باشه دنبال زندگی بقیه و اینکه چیکار می‌کنن نباشین تجسس توی زندگی بقیه نکنید

    این تجسس کردن آخرش یا به غیبت منتهی میشه یا به مقایسه که هر دوتاش جز تباهی و افسوس ثمری ندارد. دنبال زندگی بقیه و اینکه چیکار می‌کنند نباش!!!

    خود تجسس نکردن باعث میشه آدم معطوف به برنامه‌های خودش باشه و تمرکزش روی خودش باشه . چقدر این جمله خودش ذهن را آزاد می‌کند، تمرکزت روی خودت باشد

    3/تجسس و غیبت علاوه بر مضرات بالا یک ضرر دیگر هم به انسان وارد می‌کنه و اون این است که ذهنیت آدم را منفی می‌کند. اگر با ذهن مسموم با پیش فرضهای نامناسب وارد رابطه بشوید تمام ویژگی‌هایی که انتظارش را داشتید و در موردش فکر می‌کردید و دنبالش بودید که ببینید را برانگیخته می‌کند. در واقع همون ذهنیت منفی رابطتون رو کنترل و مدیریت می‌کند .اگر هیچ ذهنیتی نداشته باشی یا ذهنیت مثبت داشته باشی خیلی راحت ویژگی‌های مثبت طرف برای شما بروز می‌کند .

    4/علاوه بر همه این‌ها چون طبق قانون به هر چیزی توجه کنید از جنس همون از اصل و اساس همون رو وارد زندگیتون می‌کنید پس اگر کسی رو غیبت یا قضاوت کنید حدس و گمان بزنید پیش فرض منفی راجع بهش داشته باشید ، ازش انتقاد کنید اعلام انزجار کنید برائت بطلبید شاکی باشید یا بحث کنید در موردش صحبت بکنید به هر دلیلی ، یعنی داری از همون جنس مسائل و مشکلات که بهشون توجه می‌کنید به زندگیتون دعوت می‌کنید.

    5/ اما اگر راجع بهش صحبت نکنید نشنوی نخوای بدونی تجسس نکنی قضاوت نکنی غیبت نکنی از مدارش بیرون می‌آیید

    اگر آدم‌ها رو به خاطر اشتباهاتشون قضاوت می‌کنید دارید به اون کار بد توجه می‌کنی و تو مدار همون کار قرار می‌گیرید و از جنس همون اتفاقات براتون رخ می‌ده اما اگر بهش توجه نکنید فکر نکنید به این شکل از مدارش بیرون می‌آیید.

    یکی از راهکارها این است که هرگاه توی ذهنم خواستم کسی رو به خاطر کار اشتباهش زنش کنم به خودم بگم آیا من خودم هیچ وقت تو زندگیم هیچ اشتباهی نکردم؟ من از همه بدی‌ها مبرا هستم؟ چرا به دید منفی به رفتار و گفتار بقیه آدم‌ها نگاه کنم؟

    هر راه حلی برای قطع کردن زنجیره غیبت یا تهمت به هر حال به نفع خود انسان است. اگر خودتون و خوشبختی‌تون را دوست دارید قطع کننده این زنجیره باشید. نگران خالی شدن دور و برتون نباشید نگران رفتن یک سری آدم‌ها از زندگیتون نباشید ببینید ارزش زندگیتون چقدر است؟ اون وقت می‌تونید بهتر تصمیم بگیرید.

    تمام موارد گفته شده در مورد شنیدن غیبت یا تهمت بود حال اگر مورد قضاوت تهمت یا غیبت واقع شدید چه عکس‌العملی نشان دهید؟ اول اینکه بهتون بر نخورد به خودتون شک نکنید متزلزل نشوید بدانید که کف روی آب بالاخره می رود .

    خداوند فرموده فکر نکنید این برای شما شر است بلکه برای شما خیر است اعراض کنید اصلاً لازم نیست جواب بدهید خورشید پشت ابر نمی‌ماند و طلا که پاک است چه منتش به خاک است.

    استاد ممنونم که از همه جهات بسیار عالی و شیوا این مسئله ها را بیان کردید و با استدلال‌های منطقی بسیار کمک می‌کند قوی باشیم در مقابل هجوم نجواهای شیطان. البته که دائماً نیاز به تکرار و تکرار تکرار این استدلال‌ها و منطق‌ها برای ذهنمان داریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    فرنوش بیگدلی گفته:
    مدت عضویت: 2628 روز

    سلام به همگی

    هنوز فایل گوش ندادم ولی تو کامنتم تو فایل قبلی گفتم که چطور تونستم در مقابل تهمتی که بهم زده شد کنترل ذهن کنم و نتیجه بهشتی اش هم ببینم!

    خواستم به طور کلی یبار دیگه برای خودم مرور کنم که چه منطق هایی باعث شد حالمو خوب کنم و برعکس همیشه که حس قربانی شدن میخواست نابودم کنه اومدنش خیلی دیری نپایید و زود فرار کرد :

    1) گوش دادن توحید عملی و فقط روی خدا حساب کن :

    باورای استخراج شده :

    توحید و فقط روی انرژی خدا حساب کردن

    خدایی که با افکارمون تو زندگی مون قوی اش می کنیم یا ضعیف / چقدر امور در دست بگیره / اجازه بدیم تا چقدر و در چه زمینه هایی ازمون حمایت کنه پس همه چیو تا بی نهایت به خودش باید سپرد / قدرت فقط از آن اوست و لا غیر/ کسی در مقابل اراده ی او که از اجازه ی ما نشأت می گیره هیچ قدرتی نداره / سریع الاجابه است زود واکنش میده به فرکانس هامون

    داشتن توحید باعث میشه که بتونی احساساتت را کنترل کنی ولی حتی اگر بلرزی ، بترسی باز سر موضع ایمانت بمونی

    2) قسمت باور های نسبت به خداوند در ج 1 عزت نفس

    کسی که خودش به نیرومندترین قدرت عالم می سپره و باور لیاقت و وصل بودن به این انرژی حمایت گر را می سازه

    پس نباید از تهدید، بدگویی ها و تهمت های دیگران در قبال خودش بترسه

    چون همه چیز در الخیر ما فی الوقع جلوه گر میشه حتی اگر ظاهرش زشت و اذیت کننده باشه

    حتی اگر باعث رویگردانی آدما یا ازدست دادن موقعیتی باشه

    بازم به نفع ماست

    3) رها بودن و عدم وابستگی حال مون به دنیای بیرون !

    کسی که حالش دلی و واقعی خوب باشه بر او افزوده می گردد حتی وقتی شرایط و احوال ظاهری اینو نمی گن

    ولی باید این اطمینان داشت که هر اتفاقی به نفعمه.

    همه ی اینا هم تکاملی و همراه یا منطق برای ذهن رخ میده هیچی یه دفعه ای نیست کن و فیکن لحظه ای نمیشه چون باورهای ما هم یه دفعه تغییر نمی کنه مگر اینکه اینقدر منطقی که میاریم قوی باشه که در لحظه باورمون عوض کنه مثالش زکریاس که وقتی روزی و رزق های بغیرالحساب و لا یحتسب مریم را دید درجا از خدا چیزی که بنظرش محال بود یعنی در خواست فرزند کرد یعنی اینقدر ایمانش زیاد شد چون سطح در خواست ها و آرزوهامون سطح ایمان و باور مون نشون میده .

    4) قضاوت نکردن

    دو‌روزه این چالش شروع کردم چون دیدم چقدر انرژی که میتونه صرف ساختن بشه حروم توجه های بیهوده از دیگران میشه !

    تازه می فهمی چقدر هرز انرژی داشتی خودت خبر نداشتی!

    قطعا ذهن که عادت کرده به قضاوت بازم کار خودش می کنه ولی درجا استغفرالله کردن ها هم حس پاکی بیشتری بهم میده !

    به حدی انرژیم بالاتر برده و حس اتصال بیشتری دارم که حد نداره !

    جالبه که آدما هم بیشتر بهم محبت و تعریف می کنن خودجوش !

    انگار اون انرژی قضاوت حاله ای ایجاد کرده بود بین من و‌دیگران اجازه نمیداد آدما وجه الهی شون نشون بدن !

    خیلی دارم به این جمله استاد فکر می کنم که در جلسه 1 عزت نفس می گه

    خدایی که منو قضاوت نمی کنه منو همینجور که هستم می پذیره دوست داره!

    در صورتی که خدایی مخالف همه ی اینا تا حالا گفته بودن که قضاوتت می کنه هیچی تازه مجازاتت هم می کنه !

    خدا که خداست قضاوت گر نیست پس من بیام خودمو و دیگران را هی قضاوت کنم ؟!

    حیف انرژی و فرکانسم نیست ؟!

    ته خود قضاوتی میشه خودسرزنشی کمالگرایی به تعویق انداختن حرکت نکردن و منفعل بودن چون خودت و شرایطت را کافی و مناسب اقدام نمی بینی !

    منم اگر میخوام روحم خدایی و سبک باشه پس باید این عادت درخودم پروش بدم!

    جهان آینه است قضاوت نکنم پس کمتر مورد قضاوت قرار می گیرم اگر بشم درسی برای رشدم خواهد داشت !

    بهتر میتونم جلوی حس قربانی شدن بگیرم و کنترل ذهن کنم چون منطق دارم !

    حتی پاشنه آشیلم که نظر دیگران درموردم هست برام کمرنگ تر شده

    چون قسمت قضاوت کننده ام اینقدر در مورد قضاوت دیگران درموردم نمیتونه صحبت کنه !

    یه حسی همش می گفت اینارو بنویس و حالا که اینارو نوشتم انگار سبک شدم

    و خالیم برای گوش دادن به این فایل و پذیرش !

    الله اکبر از نتیجه فوری (دوباره ویرایش کردم اضاف کردم )

    همسرم همین لحظه رفته شرکت برای مصاحبه بهم پیام داد من ناهار خوردم برام درست نکن گفتم کجا چی ؟

    گفت شرکت کباب داد

    آخه کجا دیدی بری مصاحبه برای کار تازه ازت پذیرایی کنن اونم کجا ؟ جایی که من تو کامنت قبلی گفتم این شغل را منتفی شده می دونستم !

    این است حکایات معجزات توحید و کنترل ذهن در مقابل تهمت !

    خدایا شکرت تو تا این حد عاشق اینی ما موحد بشیم چشم عشقم !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1137 روز

    سلام و درود به استاد و آگاهی جویان سایت

    واقعا در مسیر آگاهی هستیم و هر فایل استاد یک کتابه و پر از آگاهی بهمان میدهد

    جدای از موضوع غیبت و تهمت که نکته اصلی فایل بود و البته که وقتی در مدار تهمت و غیبت بشینی انگار در مرداب فرو میری و ….

    من میخوام به نکته ای که استاد گفتن اشکال نداره کسی که رفتارش رو دوست نداری و نمی پسندی ازش دوری کن

    اشکال نداره که حتی اگه به قیمت تنهاییت بشه

    دو روز پیش با مرجان در این مورد صحبت میکردم

    شدیدا میخواستم خدایی کنم و جمع خانوادگی با خواهرام رو گرم نگه دارم و هربار اعصابم خورد میشه و بهم میریزم.مرجانی گفت نه اشتباهه که میخوای به طور تغییرشون بدی و خودت داری ادیت میشی

    دوباره و دوباره و دوباره به این نتیجه رسیدم یکی باشه به جای هزار نفر باشه و مرجانی برام دوست خواهر مادر پدر همه چیزه

    یه نفر که صلاحم میخواد همراهم هست پایه و البته آگاه آگاه آگاه

    خدایا شکرت که بهترین ها رو دارم.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    فاطمه ش گفته:
    مدت عضویت: 1736 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    سلام به استاد عزیز، مریم جانم و تمام دوستان خوبم

    این فایل به قدری ارزشمند بود، که من چندین صفحه ازش یادداشت برداری کردم احساس میکنم حتی نصف نکاتش هم نتونستم بنویسم

    نکته ای که هست و من خیلی بابتش خوشحالم و دوست دارم با شما هم در میون بزارم، اینه که من حدود یک ماه پیش لیستی از عادات نامناسبم تهیه کردم و متعهد شدم که دونه دونه به ترتیب اولویت روشون کار کنم و هر موقع حس کردم به یه حد تثبیت حدودی رسیدم، برم سراغ مورد بعدی و تمرکزم رو بزارم رو اون

    یکی از اون عادات بد، بدگویی از دیگران بود؛ چه بصورت غیبت، چه بصورت تهمت، چه مسخره کردن و…

    متاسفانه این عادات نامناسب با من بوده و هست و من به عنوان اولویت دوم قرار بود روی این موضوع حسابی کار کنم.

    چند روز پیش که نوبت رسید به مورد دوم؛ من درموردش نوشتم و تعهدم رو واضح نوشتم که خدایا کمکم کن، من میخوام تغییر کنم و دیگه بدگویی دیگران رو کاملا کنار بزارم. و این تصمیم برای فردی که تا الان در مسیر مخالف بوده مخصوصا اوایلش واااقعا سخته. من وقتی این تصمیم رو گرفتم خیلی جاها اصلا حواسم نبود این حرفم غیبته و چند ساعت بعد به صورت هدایتی متوجه میشدم.

    تا اینکه سایت رو باز کردم و دیدم گام 14 و 15 پروژه دقیقا درمورد همین مسئلست! یعنی خدایا، آخه من چجوری باید ازت تشکر کنم؟ چجوری سپاسگزارت باشم؟ که همزمانی هارو جوری برای من چیدی که تعهد من همزمان بشه با این دوتا فایل ارزشمند و کار من اینقدر راحت تر بشه…

    حالا تصمیم من اینه که چند روز ذهنم رو با آگاهی های این دو فایل ایزوله کنم و باور هام رو تقویت کنم.

    بریم سراغ مرور نکات ارزشمند فایل(بی نهایته ولی من چند تاشو میگم):

    1.اینکه آقا ما اصلا غیبت و تهمت رو نشنویم اگر میخوایم همچین کاری رو انجام ندیم و این باعث میشه ما از افراد ذهنیت منفی نداشته باشیم و در نتیجه ما ویژگی های مثبت افراد رو برمی انگیزیم.

    حالا برای اینکه این موارد رو نشنویم، نیازه که خیلی توی انتخاب دوستان و هم صحبت هامون دقت کنیم. خیلی زیااااد؛ چون دوست صمیمی خیلی بیشتر از اونی که فکر کنیم رومون تاثیر میزاره.

    2.موضوع بعدی اینکه خداوند در قرآن گفته فردی که یه ادعای منفی نسبت به کسی داره، باید بتونه 4 تا شاهد هم بیاره وگرنه خودش گناهکاره

    این یعنی چی؟ یعنی آقا گیریم که فرد واقعا اشتباه کرده و صد در صد حقیقته و ما تهمت نمیزنیم، ولی اگر اون کارش تو خلوت بوده و فقط تو دیدی تو حق نداااری راجع بهش صحبت کنی! وگرنه خود تو گناهکاری!!

    3.موضوع بعدی، نگاهی بسیار مفید برای اینکه دیگران رو قضاوت نکنیم؛ اینکه هر موقع خواستیم کسی رو قضاوت یا محکوم کنیم، یا تهمت بزنیم، یا غیبت کنیم یا حتی مسخره اش کنیم؛ به این فکر کنیم که آقا، اگر من در شرایط این فرد بزرگ شده بودم و چیزایی رو تجربه کرده بودم که این تجربه کرده، تضمینی وجود داشت که از اون بدتر نشم؟ مگه من خودم تو زندگیم تا حالا کار بدی نکردم؟

    و نکته خیلی مهم اینه که وقتی ما کسی رو قضاوت میکنیم، رفتاری رو محکوم میکنیم وارد مدارش میشیم و بیشتر تجربه اش میکنیم.

    4.اینکه خداوند تو قرآن گفته که در زندگی دیگران تجسس نکنید و غیبت دیگری را نکنید!

    چرا اول تجسس اومده؟ چون تجسس در زندگی دیگران باعث غیبت میشه.

    سرمون تو زندگی خودمون باشه، ما چکار داریم که دیگران چکاری انجام میدن؟ چجوری هستن چی میخوان چی نمیخوان؟

    کسی که هدف داشته باشه تو زندگیش اصلا وقت نمیکنه همچین کار بیهوده ای انجام بده.

    و در نهایت، هر چند خیلی سخته؛ ولی اگر بتونیم بدگویی از دیگران رو کنار بزاریم، کلا تبدیل به یه آدم دیگه میشیم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1125 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام و درود استاد عزیزم

    و

    سلام به شما بزرگوار که در راه رشد هستید.

    خیلی مواقع ما دچار فضولی و سرک کشیدن تو کار بقیه می‌شویم . اون قسمت کارگاه‌ ذهن که قرار است نکات شخصیتی خودش را پیدا کند و بهبود بده ، دوست دارد آژان بشود و سر از کار بقیه در بیاورد . آخه یکی نیست بهش بگه تو، تو کار خودت موندی ، چکار به کار مردم داری . سرت را بکش بیرون از زندگی دیگران.

    یک موردش همین مثال قرآنی بود که استاد زدن. اینکه این تهمته چی بوده جریانش برای کی بوده، اصل ماجرا را بفهمیم و ادامه داستان

    همه ما کم و بیش دچار این کارگاهِ فضولِ مردم می شویم و باید سریع قانون حریم خصوصی یا همون به توچه خودمون را بهش یاد آوری کنیم .

    خود استاد بارها گفتن وقتی با قوانین آشنا شدن رابطه شون را با دوستانشون قطع کردن با اینکه اون ها آدم های بدی نبودن اما استاد برای وقت خودشون و کانون توجهتون بیشتر از یک مشت وقت تلف کنی و حرف های صد من یک غاز، ارزش قائل بودن و گفتن از اینکه دور و برتون خلوت بشود نترسید. اول اینکه فرصت بهتری دارید برای کار کردن رو خودتون و دوم جا باز شده که آدم های بهتری وارد زندگیتون بشوند. قانون خلاء.

    با اینکه همه این ها را میدونم و خودم تعمداً رابطه ام را با اطرافیانم کم کردم ، و چندین بار از خدا درخواست کردم من رو اصلا مهمونی هاشون دعوت نکنند و واقعا فرکانس مرتبط فرستادم و خواسته ام هم محقق شده … باز وقتی یکیشون مهمونی می گیرد کارآگاه دورنم فضولیش گل می کند . البته که هر بار با یادآوری قانون بهش متوجه شده که باید تمرکزش را بگذارد درون خودش را واکاوی کند اما خوب به هر حال اولش طبق برنامه قبل عمل می کند که طبیعی هم هست.

    خدارو شکر تو مسئله غیبت نکردن خوبم به ندرت حرف کسی را میزنم اما اگر هم حرفی بزنم احتمالا دارم از نکات منطبق با قوانین جهان که تو شخصیتش دیدم می گویم اما اون چیزی که باید بهتر بشوم توش نشنیدن غیبت است ، همون کارآگاه دورن وقتی می‌شنود از زندگی کسی دارند تعریف می کنند و خوبی و بدی را با هم می گویند کنجاویش گل می کند و می نشیند ببیند تهش چی میشه! حالا واقعا تهش چی میشه الان مثلا من بفهمم فلانی این ماشین را خرید اون لباس را پوشید با اون یکی قهر کرد به فلان مسافرت رفت یا از غذای اون رستوران خوشش اومده بود و مهمانیش را تو اون رستوران گرفت . آیا این اطلاعات و جزئیات به درد من می خورد!

    یا بیشتر فضولی و سر از کار بقیه در آوردن است ؟ آیا بهتر نیست حواسم را بگذارم روی خودم ؟ تمرکزم روی خودم باشد و به قول مریم جان اگر تمرکز نصف بشود نتیجه تقریباً صفر می شود

    اما خداروشکر خداروشکر اگر تمرکز فقط روی بدی های طرف باشد اصلا نمی نشیند و این خط قرمز را رد نمی کند.

    خلاصه که خدا جونم ما برای کنترل این کارگاه‌ به یادآوری های مهربانانه شما سخت نیازمندیم و همچنین برای واکاوی نقاط ضعف و قوتم و درست کردنشون لطفا دائم بهم یادآوری کن قانون را، که من به هر خیری که از جانب تو بهم برسد محتاجم و تو بر بندگان رئوف

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: