مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2 - صفحه 24
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-19 00:48:502025-01-19 00:57:15مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت – قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
«بسم الله الرحمن الرحیم»
سلام به دوستان عزیزم و هم فرکانسی های خودم و سلام و درود به استاد عزیز و مریم مهربانم.
فایل دومی که راجب تهمت باید میشنیدم. باز هم خدارو سپاسگذارم که منو به این فایل هدایت کرد. درک اصلی قضیه اینه که من یک دوست صمیمی دارم که چند سال باهاش هستم . تقریبا حدود 3 سال.هر زمان که توی محلشون اتفاقی میافتاد یا داخل منزلشون میومد برای من و هم برای بچهای کلاس و هم برای استادان توضیح میداد و همه دوست داشتن که این خبر های بد و منفی رو بشنون. تا این لحظه من نمیدونستم که دارم با همچین آدمی رفاقت میکنم و تاثیر هایی روی من گذاشته شده که نمیدونستم از همنشینی با دوست نا مناسب هست که وقتی این فایل رو شنیدم یاد این دوستم افتادم و تصمیم گرفتم که ازش فاصله بگیرم . تصمیم گرفتم که در انتخاب دوست خیلی حساس باشم و بدونم که دارم توی این بازی دقیقا چیکار میکنم.شده چند وقت تنها باشم اما این اجازه رو به خودم نمیدم که توی این جمع ها باشم و میدونمکه خداوند دوستان بسیار فوق العاده ای رو سر راهم قرار میده که همفرکانسی های من هستن و مثل من هستند. مسئله ی دیگه ای که وجود داره بحث قضاوت هست که من دارم روی خودم کار میکنم و اونو کم ترش میکنم. اگر کسی رو مورد قضاوت قرار بدهیم داریم وارد مدارش میشیم. بسیار بسیار مهمه که داریم به چه چیزی توجه میکنیم. اگر از اتفاقات به ظاهر بد شاکی باشیم داریم اون اتفاقات بد رو به زندگیمون دعوت میکنیم. به قول استاد ما اگر در مسیر درستی باشیم اصلا وقت قضاوت و غیبت و تهمت و اینا رو که نداریم! کسی که هدف داره انرژی و وقتش رو پای چرندیات نمیزاره و متمرکز میشه روی هدفی که میخواد.
خدایا سپاسگذارم و عاشقتم و خوشحالم که من رو هدایت کردی.
سپاس فراوان
« تا درودی دیگر بدرود »
تهمت2
چقدر این فایل کامل بود چقدر درس داشت برام
الان که شنیدم گفتید با چهار شاهد حرفی قبول کنید فهمیدم چقدر ساده بودم چقدر روابطم الکی خراب کزدم با حرفای کساییکه دروغگو و دو رو بودن و بعد هم دیگه نشد درستش کنم
واقعا بزرگترین اشتباه میتونه همین باشه شنیدن حرفای منفی بدون مستند و ثابت کردن
شخص میگه یکی گفته نمیگه کی
پس این حرف رد شده
شخص میگه من رودر رو نمیکنم یعنی دروغه
شخص میخواد خودش خوب کنه یا دشمنی بندازه حرفی بی پایه میزنه
اره من فهمیدم چقدر ساده بودم و اگه برگردم دیگه این اشتباه نمیکنم
و الان دقیقا با شنیدن صحبتهای شما خیلی عاقل شدم
اره منم به حرفها دامن میزدم منم بد جنسی های خودمو داشتم الان مچ خودمو گرفتم
وقتشه که واقعا این رفتار اشتباه اصلاح کنم
غیبت و تهمت زدن اخرش نتیجه خوبی نداره و وقتی ادمها دارن از بقیه بد میگن در واقع دارن کلی باور منفی بهت میدن
اره استاد کسیکه حرفی میزنه نه تنها خودش خوبه نمیشه بلکه بمرور دوستای خوبشم از دست میره چون قابل اعتماد نیست
چقدر ایات بی نظیر بوذ
استاد واقعا عالی بود چقدر منو عاقل کرد مرسی
“وسط راه، بین دو انتخاب”
به نام خدایِ مهربونِ مهربون . سلام .
اون روز که نشستم پای لپتاپ، فقط یه سؤال توی ذهنم میچرخید:
کدوم صرافی رو انتخاب کنم؟
واقعا نمیدونستم باید چندتا صرافی داشته باشم، یا اصلاً کدومشون امنتر و بهترن. یکیش امنیتش خوبه، یکی دیگه نرخش بهتره، یکی خدماتش سریعه.
ولی ته ته دلم یه حس شک بود. یه چیزی مثل تردید و ترس قاطیشده با یه نیاز به تصمیمگیری قطعی.
رفتم وضو گرفتم. نشستم، یه فایل مراقبه از استاد عباسمنش گذاشتم و گفتم:
“خدایا، خودت راهو نشون بده. من نمیخوام از رو ترس انتخاب کنم. میخوام از رو فراوانی، ایمان، و هدایتت انتخاب کنم.”
و اونجاست که اتفاق افتاد…
قرآن رو باز کردم. چشمم افتاد به این آیه:
“وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَـٰکُمْ أُمَّهًۭ وَسَطًۭا”
(بقره 143)
تا خوندمش، یهو انگار یه چیزی ته دلم روشن شد.
یه ندای نرم اومد که گفت:
“تو لازم نیست همهی صرافیها رو داشته باشی. لازم نیست کامل کامل بدونی که آینده چی میشه. تو فقط وسط بایست. نه از ترس فرار کن، نه با حرص بری جلو. وسطش وایسا، متعادل، آروم، با ایمان.”
انگار خدا داشت میگفت:
“تو امت وسطی. کار تو افراط و تفریط نیست. کار تو، انتخابیه که از دل ایمان دربیاد، نه از دل ترس یا عجله.”
بعدش دیدم که اون ترس از “نکنه یه صرافی رو از دست بدم” یا “نکنه گیر بیفتم” از دلم رفت.
احساس کردم لیاقت دارم که بهترینها برام اتفاق بیفته.
احساس کردم اگه از روی فراوانی تصمیم بگیرم، خدا پشتمه.
دیگه نمیخواستم یه عالمه صرافی داشته باشم که خیالم راحت شه.
🟢 نه… ؛ یک یا دوتا صرافی که ازشون حس خوب گرفتم انتخاب کردم. همونایی که حس میکردم باهاشون در هماهنگیام.
بعدش یه لبخند زدم و گفتم:
🟣 “خدایا، شکرت که منو از این وسوسهی افراط نجات دادی. شکرت که یادم دادی وسط وایسادن یعنی اعتماد. یعنی من لیاقتشو دارم که بدون استرس انتخاب کنم. که جهان، جای امنیه واسه کسی که با تو راه میاد.”
خدایا شکرتتتت
به نام خداوندی که رحمتش بی اندازه و مهربانی اش همیشگیست.
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
خدای مهربونم شکرت که هر آنچه دارم از آن توست
خدای مهربونم شکرت که مرا به بهترین مسیرها هدایت کردی
با سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان عزیزم
استاد فایل بی نظیری بود سپاسگزارم
استاد من هم درگیر این مسئله هستم و اعتراف میکنم که گاهی اوقات هم میشنوم و هم میگویم ولی بلافاصله احساس به شدت بد میگیرم به طوری که حالم خیلی خراب میشه و با خودم میگویم چرا اجازه دادی تا بشنوی و چرا غیبت کردی.
خدارو شکر که این احساس بد من رو به این فایل هدایت کرد و اینکه بتونم یاد بگیرم و آگاهانه روی رفتارها و صحبتهام تمرکز کنم و نزارم بشنوم و بگویم
خدایا سپاسگزارم
من تعهد میدم و سعی میکنم که دیگر وارد این بازی ویران کننده تهمت و غیبت نشوم
البته خیلی سعی میکردم که هیچ وقت درگیر این مسائل نشوم ولی گاهی اوقات ناآگاهانه اتفاق می افتاد و من را به شدت از مسیر آگاهی دور میکرد
امیدوارم بتوانیم کنترل ذهن در مورد این مسئله داشته باشیم و از آن به شدت اعراض کنیم
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و سلامت باشید
سلام بر استاد گرانقدر و همراهان عزیز
میخواهم در مورد تجربه ای صحبت کنم که چقد زیرکانه و نامحسوس ممکن است در تله غیبت و گسترش یک موضوع در مورد یک فرد ،بیافتیم .
من تا حدودی به خودم مطمئن هستم که اهل غیبت نیستم و روی این موضوع کار میکنم
اما شیطان همیشه هست و خیلی زیرکانه دقیقا جایی که به خودت مطمئن هستی وارد میشود و تو رو به چالش میکشد
قبل از شنیدن این فایل من بطور کاملا اتفاقی با یکی از همسایگان در خصوص همسایه دیگری وارد صحبت شدم و واقعا و متاسفانه و ناخواسته موضوعی مطرح شد که من اون رو تایید کردم
دو روز گذشت ….
من هدایت شدم به شنیدن این فایل زیبا
هنگام شنیدن ناگهان قبلم به طپش و بدنم به لرزه افتاد .
که ای دل غافل تو چکار کردی ؟
چرا در این بحث دقت نکردی و صحبتی شد که به شخص من ارتباطی نداشت
به شدت پیشمان بودم و از خداوند طلب مغفرت کردم
و با خودم این فکر رو کردم که چقدر سقوط از مدار به ما نزدیک است و چقدر شیطان نامحسوس و زیرکانه ما را در دام خود می اندازد .و اینجاست که باید حواست جمع باشد و ایمان خود را نشان دهی .
از خدای مهربان طلب آمرزش و بخشش دارم و از او میخواهم که ما را به بهترین شکل وبه بهترین مسیر هدایت کند .
با سپاس فراوان از استاد گرامی و همسفران عزیز
«وقتی خودت تغییر میکنی، دنیا خودش همراهت میشه . » سکوتکن و از تهمتها نترس
به نام خدای مهربونِ مهربون .
یه جایی توی مسیر رشد، از ته دل میفهمی که هیچکس رو نمیتونی تغییر بدی، مگر خودش بخواد. اون موقعست که دست از بحث کردن، توضیح دادن، قانع کردن و اصرارهای بیپایان برمیداری. دیگه نمیخوای چیزی رو اثبات کنی؛ فقط میخوای “باشی”. همینی که هستی، با آرامش، با باور، با تمرکز روی خودت.
اوایل که وارد مسیر رشد میشی، اونقدر از فضای جدید خوشت میاد که دوست داری همه بیان تو این حال خوب. همه بفهمن، همه تغییر کنن، همه مث تو بشن. ولی کمکم میفهمی هرکس فقط وقتی جلو میره که آماده باشه… و آماده بودن، یه انتخاب درونیه.
⭕️⭕️هرچقدر بیشتر تلاش میکنی بقیه رو تغییر بدی، بیشتر از خودت دور میشی. ولی درست از وقتی که سکوت میکنی و فقط روی رشد خودت تمرکز میذاری، دنیا شروع میکنه به گوش دادن.
وقتی انرژیت عوض میشه، وقتی مدار تو بالا میره، آدمها بدون اینکه چیزی بگی جذب میشن. تو نمیدونی از کجا، ولی میبینی همونهایی که دیروز گوش نمیدادن، امروز تو مسیر خودشون دارن قدم میزنن. شاید نه دقیقاً با همون منابع، ولی تو همون فضا، با همون جنس حال خوب.
تو تغییر میکنی، و دنیا واکنش نشون میده.
تو میدرخشی، و اونهایی که باید، نورتو میبینن.
وقتی بفهمی که هرکسی به اندازه خودت مسئول مسیرشه ، آزادی عمیقی رو تجربه میکنی. دیگه به راه بقیه کاری نداری، نه ازشون دلخور میشی، نه ناامید. فقط حضور داری، با آرامش، با ایمان.
و در نهایت، ایمان میاری به عدالتی که توی دل هستی موج میزنه:
خداوند به همه به یک اندازه فرصت رشد داده. هیچکس محروم نیست. هیچکس جا نمونده. فقط هرکسی، توی زمان خودش بیدار میشه.
پس اگر خواستی دنیا رو تغییر بدی،
لازم نیست فریاد بزنی.
کافیه اول، خودت رو زندگی کنی.
خودتِ واقعی، همون نوری که دنبالش بودی.
––––––––-_-
“قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا”
(سوره شمس، آیه 9)
«قطعاً رستگار شد آنکه نفس خویش را پاک و رشد داد.»
سلام دوست عزیز ، چقدر قشنگ نوشتید ، من تمام حرفاتون زندگی کردم
اولش که تو راه اومدم انقدر هیجان زده بودم همش دنبال این بودم ، خانوادمم وارد مسیر کنم ، دوستامم وارد کنم ولی اونها اصلا متوجه نبودند و فقط،نتیجه اون بحث ها باعث شد من عقب بیافتم و هر کار خلافی میکردم ، سریع به روم میاوردن ، مسخره ام میکردند
با. اینکه استاد هزاربار گفت اینکارو نکنید متوجه نبودم
حالا که سرم به سنگ خورد ، خیلی وقته دنبال تغییر کسی نیستم و به جمله های شما ایمان اوردم که خودتو تغییر بده بقیه یا حذف میشن یا تغییر میکنند .
و اینجا به همه دوستام میگم واقعا بیخیال تغییر بقیه باشید حتی اگه واقعا بخواین اینکارو کنید وقتی شما اروم اروم تغییر رفتار میدید اونا جذب میشن و دلشون میخواد راه شمارو برن
سلام به روی ماهت رفیق دلزندهام،
چقدر عمیق و زیبا نوشتی، از دل نوشتی و به دل نشست…
هر جملهات نشون میده چقدر با پوست و گوشت و استخون تجربه کردی، و این خیلی باارزشه. اینکه خودت بهجای حرف، تجربه شدی، یعنی راه رو پیدا کردی.
آره… خیلی از ماها اون اول راه، با شوق و ذوق میخوایم همه رو نجات بدیم. انگار یه گنج پیدا کردیم و دلمون نمیخواد هیچکس جا بمونه. ولی واقعیت اینه که تا کسی خودش آماده نباشه، تا از درون نجوشه، هیچ تغییری از بیرون کارساز نیست.
اینکه حالا آروم و آگاهانه فقط روی خودت تمرکز میکنی، و به قانون بازتاب اعتماد کردی، یعنی پختگی… یعنی وصل شدن به مسیر حقیقی.
ممنونم که حرف دلتو نوشتی، الهامبخشه…
و باور کن این نور و آگاهی که الان در تو جاریه، خودش داره جهان رو تغییر میده، بیهیچ حرفی.
همینجوری ادامه بده، تو راهی، در مسیر نوری و نجاتت فقط به دست خودته… و همین قدرت واقعیه.
دوستت دارم، بیدلیل و از ته دل.
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
وقت همگی بخیر وشادی
لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْراً وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ (12)
لَوْلَا جَاؤُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاء فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُوْلَئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ (13) نور
چرا زمانى که تهمت را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خویش گمان خوب نبردند و نگفتند که این تهمتى بزرگ وآشکار است؟ چرا چهار شاهد بر صحّت آن تهمت نیاوردند؟ پس چون گواهان لازم را نیاوردند، آنان نزد خدا همان دروغگویانند.
در مورد تهمت این مطلب را درک کردم که هر موقع به من تهمت زدن ، من نخام ثابت کنم و سعی کنم که اینطور نیست، بلکه اعراض کنم و خودم را همجان در احساس خوب و فرنکاس خوبی نگه دارم .
اگر در جمعی بودم که تهمت می زنند یا غیبت می کنند ، فورا محل را ترک کنم ، و به حرفهای آنان گوش ندهم .
ذهنیت خودم را پاک نگه دارم نسبت به همه آدمها تا وجه خوب آنها را برانگیخته کنم تا رفتار خوبی را شاهد باشم .
قبول کنم بعضی از آیات قرآن مخص زمان حیات پیامبر اکرم بوده ، مثلا آیه ای که : با صدای آرام با پیامبر صحبت کنید .
و موضوعی که منو خوشحال کرد اینکه همان خدایی که با پیامبر صحبت می کرد و بهش الهام می کرد با من هم صحبت می کنه و به من هم الهام می کنه و این خیلی خوبه، می تو نم تصمیمات خوبی برای آینده ام بگیرم.
خدایا شکرت
به نام خدای معجزه ها
خدایی که هر چه دارم از لطف بی نهایت اوست
استاد عزیزم و مریم زیبا سلام
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی و مقدس
استاد قشنگم تولدتون مبارک هر چند شاید با تاخیر باشه اخه میدونم اسفند هست ولی دقیق روزشو نمیدونم
و ممنونم ازتون که از هر روشی استفاده میکنین تا به ورودی ذهن ما کمک کنین تا فیلتر بشه و خالص باشه از توحید و توکل
فارغ از تمامی توضیحات فوق العاده شما درباره تهمت و غیبت و آیه های فوق العاده قرانی که مثال زدین کلا انجام این فعل به حدی سطح انرژی رو پایین میاره و حاله ای ضخیم از بار منفی دور ادم میگیره که انصافا در اومدن از اون شرایط به شدت سخته
من خودم تا جایی که بتونم به هیچ وجه در چنین جوی قرار نمیگیرم صرفا به خاطر انرژی منفی که داره و همیشه هم شعارم این هست من با کلی زحمت دارم خودمو تو این سایت نگه میدارم و کلی تلاش میکنم کنترل ورودی ذهن داشته باشم حالا دیگه بیام به خاطر ی مشت چرندیات بی محتوا کلی ساخته هامو آوار کنم؟؟؟
و وقتی تو خونه استارت غیبت میخوره سریع بهشون میگم این بحث برکت زندگیمونو میبره اگه میخواین این اتفاق بیفته ادامه بدین که اغلب کوتاه میان و تموم میشه
و شرایط زندگیمون طوری شده که اغلب به لطف الله از تمام اتفاقای اطرافیان بی خبریم و خدارو شکر برای همه اعضای خانواده هم اطرافیان کاملا بی اهمیت شدن
و انصافا چقدر دقیقا تو همین موضوع کنترل ذهن هزاران پله ادم رو به سمت جلو پرتاب میکنه به سمت رشد به سمت مسیری که بدونه اصل ی چیز دیگست زندگی ی چیز دیگه ست لذت و شادی ی چیز دیگست که بدونه وقتی خداوند بدون هیچ چشم داشتی نعمت زندگی داده دیگه هدر کردنش اونم به این روش واقعا شرک محض
خدایا هزاران بار شکرت
بابت این حجم از آگاهی که راه نجات از این مخمصه هارو بهمون هدیه دادی
خدایا هزاران بار شکرت
به نام خدایی که مهربانیاش همیشگی و رحمتش بیپایان است
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و دوستان گلم
گام 15
چه قدر این دو تا فایل باعث تلنگر و فکر کردن من شد ….
واقعاً من ادمی نیستم که زیاد اهل غیبت و بدگویی از بقیه باشم ….
و خداروشکر میکنم همیشه که خداوند شرایط مهاجرت من رو به شمال مهیا کرد و من از محل فتنه ها و غیبت ها دور شدم … چون من یه ادمی هستم که شاید خودم اهلش نباشم اما این قدرت رو نداشتم و ندارم که به بقیه اعلام کنم جلوی من از این حرف ها نزنن …
ولی باز خداروشکر که خدا کمکم کرد که دور شدم از این صحبت ها و روحم و اعصابم راحت تر و اروم تر شده…
ولی به قول استاد وقتی حتی میشنوی این صحبت ها رو روی روحت و ذهنیتت نسبت به افراد تاثیر میزاره و نمی زاره که مثبت فکر کنی نسبت به ادم ها ….
این فایل من رو به این واداشت که فکر کنم و یک راه حل پیدا کنم که وقتی کسی جلوی من غیبت میکنه جلوش رو بگیرم …
چون افراد اغلب از من سنشون بیشتره و به عنوان درد و دل با من حرف می زنن و خیلی سختمه که چیزی بهشون بگم
اگه از دوستان هم راه حلی سراغ داشت خوشحال میشم و ممنون میشم کمکم کنه
به نام خدای هدایتگر و مهربان
گام پانزدهم
خدایا خودت هدایتم کن که رد پای مناسبی از خودم به جا بگذارم
خدای من چقدر قشنگه وقتی یه کوچولو فقط یه کوچولو دیدگاهت متفاوت تر از دیگران میشه چقدر نتایجت قشنگ تر میشه
دیروز که سرکار بودم تو دفتر داشتم کار یکی از مشتری هارو انجام میدادم دیدم که مشتری یهو وسط کار من رفت یکی از گلدون های گل بنفشه که برای خودش خریده بود رو آورد داد به من
نمیدونید چقدر ذوق کردم از این دریافت محبت و احترام چقدر تو قلبم داشتم بارها تکرار میکردم که دیدی مریم به حرف استاد رسیدی که همه اتفاقات زندگیت حاصل افکار و باورهاته
خیلی حسم خوب شد و تو راه برگشت به خونه گلدون به دست زیر بارون شدید داشتم بلند بلند شکر گذاری میکردم
خدایا هزاران بار شکرت که وقتی با تو باشم پادشاهی میکنم
چه اهمیتی داره بقیه چی میگن چی فکر میکنن درباره تو با اینکه خیلی سخته بی اهمیت بودن به این پاشنه آشیل اما خداروشکر دارم مهارت خوبی به دست میارم برای رفتن تو دل ترسم
من دارم تک تک کلام استاد رو تو زندگیم درک میکنم وقتی میبینم که کاری سخت پیش میره یا زمانی که کارهام معجزه وار انجام میشه
الان داشتم تو دفترم می نوشتم و به گذشته فکر میکردم که خدای من مریم الان هیچ ربطی به مریم گذشته نداره مخصوصا امسال که تغییرات خیلی بزرگتری تو زندگیم داشتم و ایمان دارم سال 1404 نتایج بسیار بسیار بزرگتر میشه فقط کافیه همین الگو رو با شدت بیشتری استفاده کنم
یعنی ایمان و توکل بیشتر به خدا و حذف شرک ها و رفتن تو دل ترس هام و….
ایمان دارم که قراره تغییرات خیلی بزرگتری اتفاق بیفته…
خدایا شکرت برای دارایی های الانم رشد الانم نعمت ها برکت ها فراوانی ها و روان شدن چرخ زندگیم
خدایا هدایتم کن به راه کسانی که بهشون نعمت دادی…