نحوه به حقیقت رساندن خواستهها | قسمت 1 - صفحه 36
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-69.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-28 05:53:272024-07-17 15:37:24نحوه به حقیقت رساندن خواستهها | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
عالی ام ، پر از احساس خوبم ، پر از حس قشنگی که از این فایل گرفتم ، پر از عشق خدایی هستم که تو این لحظه تو تمام وجودم جریان داره و من سرمستم از عشقش ، پر از حال خوبم ،
استاد عزیزم ممنونم از خدا که من و در این مسیر قرار داده و راهنماییم کرده به سمت شما ، به سمت این فایل زیبا که پر از عشق و حال خوب بشم و با قلبی گشوده و مملو از عشق الهی و پر از شور و شوق رسیدن به خواسته ها بخوابم ،
خدایا سپاسگزارتم ، نیروی برترم ، قدرت درونم ، زیبای مهربونم ، بینهایت عاشقتم و بینهایت ازت ممنونم .
به نام خداوند مهربان
سلام به استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته عزیز و همه دوستان عزیز
خدا رو شکر میکنم که یک روز دیگه فرصت داشتم تا در این مسیر زیبا باشم و تلاش کنم با کم کردن ترمز ها و با توجه به زیبایی ها و تحسین اون ها از زندگی بیشتر لذت ببرم و شکرگزارتر باشم
اصولاً ما وقتی که ندونیم چیزی وجود داره نمی خواهیمش ولی وقتی ببینیم یه عکس یا فایلی که بدونیم یه همچین جایی هست و این همه آدم رفتن اون وقت این خواسته در ما شکل می گیره که اونجا رو ببینیم
اگر ما از جایی هیچ چیزی نشنیده باشیم و تصویری ندیده باشیم این خواسته رو نداریم که اونجا رو ببینیم
خواسته ها یا با دیدن چیز های جالب و زیبا شکل می گیرند و یا با برخورد به تضادها
مرحله نهایی مرحله دریافت که خواسته ها وارد زندگی ما می شود برمیگرده به آمادگی فرکانسی ما با فرکانس خواسته ها
با باورهای درست و در مسیر تایید زیبایی ها و در مسیر خداوند می تونه زندگی بسیار بسیار زیباتر و غنی تر و جذاب تر و پر نعمت تر از این چیزی که الان هست باشه
شاد و موفق و تندرست ثروتمند باشید
وای خدای من، چقدر زیبایی، چقدر لذت، چقدر نعمت،
چه حالی بهمون دادی استاد عزیزم، و مریم جانم،
چقدر کیف کردم از اون اسمون زیبا، و دستم رو توی آب میکردم و چقدر خنک بود
و لذت بردم و خندیدم و عشق کردم،، عصرش هم میخام برم خرید توی اون پاساژها،
من همراه خودم میوه هم بردم، و یه دونه نارنگی میخوردم و یه دونه هم دهان عشقم میگذاشتم،
چه عصر بعدازظهر عالی بود، چقدر خوش گذشت، چقدر خدا رو شکر کردم برای آفریدن این همه زیبایی،
تشکر کردم از اون آدمهایی که اینجا رو درست کردند،
تشکر کردم از اون ادمی که قایق رو درست کرد و
من و عشقم الان راحت نشستم توی قایق کیف کردم،
چقدر کیک و قهوه بعدش توی اون پاساژ خوشمزه بود و چسبید،
من که کلی حال کردم، امروز،،
چقدر از قیافه سرحال و شاداب اون آدمها لذت بردم و براشون دست تکون دادم،
میخام از اون دوچرخه ها هم بخرم، با اونا هم لذت میبرم و هم ورزش میکنم.
اون آهنگ ها رو هم با صدای بلند گوش میدم و باهاش میخونم،
امروز بچههام رو با خودمون نبردیم، خاستم امروز رو دونفری باعشقم حال کنم،
یه برنامه ریزی میکنم تا دفعه بعد بچه ها رو ببریم،
و غرق عشق و لذت و شکر گذاری هستم به خاطر داشتن همهی این نعمتهای فراوان..
خداروشکر، خدارو شکر
خداجونم عاشقتم، که بهم این همه نعمت دادی.
به نام خدای مهربان .
سلام خدمت شما دوست عزیز.
وقت شما بخیر.
نحوه به حقیقت رساندنِ خواستهها | قسمت ۱
فایلِ روزِ شست و دوم روز شمار تحول زندگی من.
اصولاً ما وقتیکه ندونیم چیزی وجود داره نمی خواهیمش.
اگه اشتباه برداشت نکرده باشم از صحبتهای استاد؛ معمولا ما در دو مورد هستکه یه خواسته ای در ما شکل میگیره؛
1. وقتی که به تضادی بر می خوریم؛ مثلا من دارم با بیل جولوی تراکتور کار می کنم و نیاز هست یه بسته ی سنگینی رُ جابه جا کنم و میگم ای کاش می شُد به یه شکلی دو تا چنگک ( شاخک های لیفتراک) می بستم به جلوی تراکتور و راحت این بسته رُ بلند می کردم حالا اینجاست که می گردی ببینی آیا تا به حال کسی این محص.ل یا ابزار رُ ساخته یا نَه. خُب اگه ساخته بود سفارش میدی یا می خری و اگر این ایده هنوز به ذهن کسی نرسیده بود خودت اختراعش می کُنی و ازش ثروت می سازی و کار خودت هم راه می اُفته.
2. وقتی که یه چیزی رُ می بینیم و تصمیم می گیریم که داشته باشیمش.
این مرحله ی اول بود.
اما مرحله ی دوم یعنی اجازه دادن به اون چیز برای ورود به زندگیمون به صورت طبیعی؛ که ما باید در مدارش قرار داشته باشیم.
وایی خدای من؛ چه زیباست این کشور، چه زیباست این ایالت ، چه زیباست این شهر.
خدایا صد هزار مرتبه شُکرت.
استاد واقعا ممنونم از اینکه این همه وقت می گذارید و این فایل ها و نقشه ها رُ با لذت برای ما تهیه و در دسترس قرار می دید.
واقعا خیلی خیلی تاثیر داره برای شکل گیری آرزو ها. دمتون گرم.
خدایا صد هزار مرتبه شُکرت از این همه نعمت .
خدایا صد هزار مرتبه شُکر از این همه زیبایی.
خدایا صد هزار مرتبه شُکر از این همه تمیزی.
ما باید محدودیت های ذهنی رُ از سر راه ورود نعمت ها و خواسته ها به زندگی مون برداریم تا خواسته ها و نعمتها به صورت طبیعی وارد زندگی مون شه.
ساختار جهان این بوده، طبیعت جهان و قرار بر این بودهکه ما در خواست کنیم و خدا اجابت کند.اگه چنین نیست ما از راه خدا دوریم.
خدایا صد هزار مرتبه شُکرت ، چه شیشه های تمیزی داره این خونه.
انشاالله، انشا الله که یه روزی همه ( همه ی اعضای این سایت که دارند متعهدانه به این آگاهی ها و تمرینات عمل می کنند) باهم بریم توی این رودخونه ها و اقیانوس و خلیج لذت ببریم
سلام استاد😊🤗
سلام بچه های باانگیزه سایت 😊
اصولا ماتاچیزی رونبینیم اونونمیخایم اگه توی یه کشورفقط یه نوع ماشین وجودداشته باشه هیچکس هیچ نوع دیگه ی ماشینی نمیخاد
خواسته ها یابادیدن در دنیای اطرافمون ایجادمیشوند یا دراثرتضادهای موجوددرجهان به طورخودبخودبرای ماایجادمیشوند.
مثال میزنم.من تاوقتی دندونم دردنگیره خواسته سلامتی دندون نخواهم داشت. من تاوقتی بارون نیاد خواسته داشتن چتررانخواهم داشت در یک کشوری که بارون نمیاد اصلا هیچکس چتر و نمیشناسه وطبیعتا اونو نمیخاد.
پس میتونیم بگیم یا باید خواسته روخودمون ایجادکنیم بادیدن باشنیدن باسرچ کردن روی اینترنت..
یا وقتی باتضادهای زندگی روبه رومیشیم خواسته هامون روازدل تضادها تشخصی بدیم بکشیم بیرون واونارو بیاریم درسطح خودآگاه مغزمون
نکته بعد
اگر خواسته ای داریم راه نزدیک شدن بهش طی کردن فاصله فرکانسی با اون خواسته اس
وفرستادن فرکانس اون خواسته به جهانه
بنابراین وقتی من میام مدام عکس چیزی روکه میخام جایی که میخام برم وسیله ای که میخام بخرم رومیبینم سرچ میکنم تحسینش میکنم دارم خودم وبه اون نزدیک تر نزدیک ترمیکنم.دارم فاصله فرکانسی بین خودم وخواسته ام روکم ترمیکنم.
همه این کارابه من باور داشتن اون خواسته و وسیله اون مکان رومیده..
استادشمادرقم زندگی کردین قم شهری به شدت خشک و بی آب وکوچک هست.
این تضاددردل شما خواسته های روایجادکرده که میخام جایی باشم همش طبیعت باشه خوش آب وهوا رودخانه وجنگل باشه. وبعددرداستان هدایت من شما میگین که بااین که هدف شما مهاجرت به یه ایالت دیگه بوده اما دوست شمااصرارمیکنه وشما واردفلوریدامیشین.درفلوریدا به جایی هدایت میشین که سرخیابانی که دراون اقامت دارین یه دریاچه هست 😍❤️👏
تضاد👈ایجادخواسته👈ایجادباور👈اعتمادبه جریان هدایت 👈قدم برداشتن👈رسیدن به خواسته
استادمن به مثال های این قانون درزندگیم توجه کردم و فهمیدم من هروقت میخام وسیله ای روبخرم حتی اگه فعلاپولش رونداشته باشم مدام عکساش رونگاه میکنم ازدیدنش لذت میبرم وقتی دیگران رومیبینم که اون وسیله رودارن تحسینشون میکنم.ازشون درباره کیفیت و امکانات اون میپرسم.منابعم روبررسی میکنم ودرنهایت شرایط جوری پیش میره که ناگهان یکی اونوبرام میخره یادقیقا به مقدارپولش واردحسابم میشه یا شرایطی پیش میادکه خیلی راحت میتونم اون وسیله روبدست بیارم.من این فرایندروبرای خواسته های کوچیکم به طورناخوداگاه تاالان اجرامیکردم ازحالاسعی میکنم برای خواسته های دیگمم ازاین فراینداستفاده کنم.به علاوه سعی میکنم با جستجو ودقت کردن به اطرافم وشناختن جهان خواسته های جدیدتر روبرای خودم ایجادکنم. یکی از راه های ایجاد خواسته اینه که فایلای شماروببینم وزندگی دراون جارو بیشتربشناسم.😊🤗
روز دوم : نحوه ی به حقیقت رساندن خواسته ها { قسمت 1 }
خدایا بخاطر گوش ها و شنوایی فوق العاده ام از تو سپاس گذارم
اصولا وقتی ندونیم چیزی وجود داره نمی خوایمش . [ یادم میاد بچه که بودم دلم نمی خواست سفر خارجی برم و کشور های دیگه رو ببینم ولی دقیقا از زمانی که فیلم و سریال و برنامه و مستند درباره ی بقیه کشور ها دیدم دلم خواست یه روز به کشور های دیگه سفر کنم یا مثلا بچگی هام حداکثر خونه ای که فکر می کردم می خوام خونه صد متری بود چون ما همیشه تو یه خونه ی اپارتمانی کوچیک زندگی می کردیم ولی الان که دیدم بزرگ تر شده دلم خونه های هزار متری و باغ های صد هکتاری می خواد و می دونم که بهشون می رسم ]
با دیدن تنوع جهان هستی خواسته های ما شکل می گیرن؛ این روند خواستنه. شما باید بدونید که خواسته هاتون چیه حالا یا با برخورد با تضاد یا با دیدن زیبایی ها .
رسیدن به خواسته بر می گرده به هماهنگی فرکانس شما با خواسته .
ادم ها به محض این که به مشکل می خورن یه خواسته ی جدید پیدا می کنن و نقطه ی مقابل اش رو می خوان . [ مثلا من خوردم اولین بار که یه لباس زبر پوشیدم این خواسته رو پیدا کردم که دلم فقط لباس های نرم می خواد ]
یه سری چیزا هستن که ما تا حالا ندیدیم و نمی دونیم وجود دارن. ولی وقتی می بینیم کسی اون رو داره دلمون می خوادش و به خودمون می گیم اون رو می خوام.
خواستن قدم اول برای رسیدن به خواسته اس
[ استاد سفر به دور امریکا باعث نصف خواسته های منه. واقعا ممنونم از استاد و خانم شایسته ]
[حتی تصور رود های فلوریدا منو سر ذوق میاره. استاد حقیقتا تو ایران و تو تهران بارون خیلی کم می باره و رود خونه و… نیست . من هیچ وقت فکر نمی کردم جایی تو جهان باشه که هر روزش بارون داشته باشه ]
خونه هایی که هم به اب راه دارن هم به خشکی . [ استاد گفتین گوگل مپ ، این گوگل واقعا نعمته. یکی از سرگرمی های من رفتن تو گوگل و دیدن خونه ها و جاده های قشنگ تو کشور های مختلفه انقدر که زیبا از همه جا عکس برداری شده و خدای من تکنولوژی و پیشرفت چقدر خوبن که باعث شدن یه نفر از یه طرف جهان، طرف دیگه ای از جهان رو ببینه. چقدر فوق العاده]
خواسته های ما بی انتهاس و به همشون میشه رسید . خودتون رو محدود نکنید
نگو نه ما کجا و اونجا کجا ( باور منفی ) [ خدا هدایتمون می کنه به همچین جاهایی اگه باورمون درست باشه ] ( باور درست )
یا اونا برای ادم های خاصیه . ( باور منفی ) [تفاوت ادم ها تو فرکانس هاشونه تفاوت نتایج بخاطر تفاوت باور هاست. ] (باور درست)
ساختار جهان اینه که تو بخواسته ات برسی.
قرار بر این بوده که به خواسته هامون برسیم. خدا این رو می خواد اگه نمی رسی از مسیر خدا دور هستی. [ چه باور قشنگی ]
زندگی می تونه خیلی بهتر از چیزی باشه که الان هستی. از این فرصت ها برای تجسم و خلق خواسته هاتون استفاده کنید.
استاد امروز به ذهنم رسید هر روز یا اغلب روز ها با توجه به نکات فایل اون روز یه تمرین برای خودم بسازم وهر روز انجام اش بدم و تو کامنت ها بنویسم . چون کامنت روز اول رو قبلا گذاشتم پس تمرینی که براش در نظر گرفتم رو اینجا کنار تمرین روز دوم می نویسم.
تمرین روز 1 :
1_ نخوندن اخبار منفی و ندیدن ورودی های منفی
2_ نوشتن روزانه دوازده مورد از زیبایی های اطرافم
تمرین روز دوم :
1_ دیدن دوباره ی سفر به دور امریکا و از هر فایل یک خواسته ای که برام ایجاد میشه رو بنویسم .
2_ نوشتن روزانه یکی از خواسته هام با جزئیات و تجسم رسیدن به انها .
انجام تمرین :
تمرین روز 1
شماره ی دو :
1 : کرم نرم کننده ی دستی که اخرین بار خریدم خیلی خوبه.
2 : اخیرا چند تا کاکتوس کاشتم
3 : بوی عود رو خیلی دوست دارم چون خوب هوای اتاقم رو عوض میکنه.
4 : اسمون خیلی قشنگه
5 : دست های من کاملا سلامتن.
6 : پتوس هایی که قبلا قلمه زدم به خوبی رشد کردن.
7 : روشنایی لامپ اتاقم رو دوست دارم.
8 : پنجره های دوجداره که باعث میشن صدا های کمتری از بیرون وارد خونه شه یه نعمت ان واقعا.
9 : خانم شایسته ی عزیز که همیشه با انگیزه برای ما زندگی در بهشت رو فیلم می گیرن.
10 : قلب ام که بدون خستگی می تپه.
11 : علم اعداد
12 : کود های گیاه که باعث رشد بیش تر گیاه هام میشن.
تمرین روز 2
1 من قسمت 51 سفر به دور امریکا رو دیدم و خواسته ای که برای من ایجاد کرد این بود که در جایی زندگی کنم دسترسی سریع و راحت به فروشگاه داشته باشم خصوصا فروشگاه انلاین چون خیلی به خرید حضوری علاقه ندارم .
2 یکی از خواسته های من اینه که گیاه سانسوریام پاجوش بده. پاجوش های ابلقی که رشد خوبی دارن.
BLH-aeri , Mon, 04 Jan , 4:32 ^-^
بنام خدایی که عاشقشم
روز ۶۲م از سفر رویایی م
خدایا شکرت که دیروز ب یکی از اهداف کوچیکم رسیدم خیلی لذتبخشه وقتی خودت چیزی رو خلق میکنی
حس خیلی خوبی داره
خدایا شکرت بخاطر این تواناییکه در وجود ما قرار داری
استاد دیشب یاد مریم جون افتادم خیلی خیلی دوست داشتم پیشش بودم احساس کردم تو آشپزخونه هستیم داریم حرف میزنیم بعدم رفتیم کنار دریاچه قدم بزنیم
اوایل که تازه وارد سایت شده بودم بچه ها تو کامنتهاشون نوشته بودن استاد ایشاله بیایم پرادایس یا ایشاله تو آمریکا همدیگرو ببینیم من خوشم نمی اومد میگفتم اینا چاپلوسی میکنن
اما الان واقعا ب این نتیجه رسیدم که اون حرفا چاپلوسی نبوده بلکه حرف دلشون بوده چون خودم الان با همه وجود دوست دارم اونجا باشم از نزدیک باهاتون حرف بزنم فکر میکنم بخاطر تغییر مدارم باشه
یعنی از نظر فرکانسی بهتون نزدیک تر شدم فکر میکنم فاصله فرکانسی که کم بشه آدم دوست داره فاصله فیزیکی شم کمتر بشه
خلاصه استاد دنیای عجیبی رو دارم تجربه میکنم این روزا
امیدوارم ب ثبات برسم و در این حال خوب همیشه بمونم
شاد و ثروتمند باشید🧡💛💙💜💜
با سلام
ما تا چیزی رو نبینیم اون رو نمیخوایم:
چقدر قشنگ میشه نمود این رو از مشاهده رفتار بچه ها دید. دقت کردین که بچه ها تا چیزی رو نبینن اون رو نمیخوان! کافیه که ببریشون خونه ی ی فامیل یا آشنایی که بچه دارن اونوقته که اگه چیزهایی ببینه که خودش نداره به محض رسیدن به خونه زمین وزمان رو بهم میریزن تا اون چیز رو براشون بخری.
یا کافیه ببریشون خیابون چنان خودشون رو به زمین میزنن و داد و فریاد راه میندازن که فلان چیز و فلان چیز رو میخوام که هر کسی میبینه فکر میکنه تا حالا هیچ چیزی نخریده . فکر کنم خیلی ها این تجربه رو داشتن.چرا اینجوریه؟
چون بچه میبینه و چون میبینه که هست اون رو میخواد و چون محدودیتی در ذهنش وجود نداره ترمزی توی ذهنش نیست داشتن اون چیز رو طبیعی و بدیهی میدونه و هیچ عذر و بهانه ای رو نمیپذیره .
چقدر قشنگ دیدن رفتار بچه ها نداشتن ترمز و مانع و محدودیت رو توی ذهن آدم یادآوری میکنه. اونها داشتن هر خواسته ای رو امکان پذیر میدونن چون روحشون خیلی دستخوش تغییر نشده و روحشون خداییه .همه ما ی زمانی اینجوری بودیم اما هی بزرگتر که شدیم چون فاصله ذهن و روحمون با ورودی های نامناسب زیاد شد کم کم یاد گرفتیم که نمیشه هر چیزی رو که بخوایم داشته باشیم و هزاران ترمز توی ذهنمون برای رسیدن به خواسته ها ایجاد شد البته اینی که ضمیر ما به کار میبریم منظور همون اکثریته که همیشه مثل هم هستن . حالا اگه ی کسی مثل استاد پیدا بشه یا بعبارتی ما بخوایم و به سمتش هدایت بشیم که نامحدود بودن خواسته ها رو بهمون یادآوری کنه و دوران بچگیمون رو بهمون یادآوری کنه اونوقت ما هم آگاهانه تصمیم میگیریم که بچه بشیم و دوباره مثل بچه ها فکر کنیم و رفتار کنیم .آگاهانه سعی میکنیم موانعی که نبود و ایجاد شد رو از سر راه ذهنمون برداریم و دوباره ذهنمون و رها و آزاد کنیم .ذهنی پر از خواستنی ها و شدنی ها . واقعا وقتی بهش فکر میکنم که چقدر خوبه که مثل بچه ها بشیم که هر چیزی رو ارداه کنیم بدست بیاریم حس خوبی سرتاسر وجودم رو فرا میگیره واقعا که شیرین و لذت بخشه
ممنونم استاد که دارین این حس خوب رو در ما ایجاد میکنین
ما باید دقیقا بدونیم که چی رو میخوایم، خواسته هامون باید واضح و مشخص باشه:
یعنی دقیقا بدونیم که از خدا چی میخوایم تا وقتی خودمون ندونیم هیچ انتظاری از خدا نباید داشته باشیم (فایل هدف گذاری 1). و بقول خودتون استاد که توی قرآن هم گفته شده تا خدا بداند که ما چی رو میخوایم
حالا این شکل گیری خواسته یا از طریق دیدن و شنیدن صورت میگیره یا از طریق برخورد با تضادها
البته که برای دیدن و شنیدن هم باید حرکت و اقدامی صورت بگیره. اگر من خودم رو وی ی غار قایم کنم و نخوام برم بیرون خوب طبیعیه که نه چیزی میشنوم و نه میبینم . اگر من خودم رو محدود کنم به این جای کوچکی که توش هستم و بچسبم به اون و رها نباشم و نخوام ازش برم بیرون خوب نمیبینم و نمیشنوم که ی جایی توی دنیا هست که مردم خونه هاشون از ی طرف به خیابون و از ی طرف به کانال آب راه داره . که هروقت دلشون بخواد میزنن به دل آب و هر وقت دلشون بخواد میزنن به دل خشکی .که میشه خونت رو کنار آب برپا کنی و حیاطتت بشه سبزه و چمن و آب و سقفت بشه آسمون آبی .که میشه ی وسیله ای به اسم جت اسکی و قایق داشته باشهی که مال خودت باشه که هر وقت هوس کردی سوارش بشی و رها از همه چیز دل به رودخونه ودریا بسپری و تا جایی که دلت میخواد پیش بری و هیچ چیزی متوقفت نکنه مگر یک سد گه دیگه باید پشتش بایستی .
وقتی خوب فکر میکنم میفههم که واسه همین هم سالها و قرن ها ملت های مختلفی که از محل زندگی خودشون بیرون نرفتن نه چیزی دیدن و نه شنیدن و به همین خاطر هم به سبک و سیاق پیشینیانشون زندگی کردن و مردن .چیزی که توی قرآن بارها و بارها بهش اشاره شده. واسه همینه که خود قرآن هم میگه سیرو فی الارض . چرا؟
نا چیزهای جدید ببینیم و خواسته های جدید شکل بگیره و فرکانس ها فرستاده بشه .
الان که جهان پیشرفت کرده و نعمت اینترنت هست من نوعی اگر از این استفاده نکنم و بهانه بیارم که چون من نمیتونم الان سیرو فی الارض کنم پس اون آیه بدرد من نمیخوره به خودم ظلم کردم چون نه چیزی میبینم و نه میشنوم و طبیعیه که خواسته ای هم در من شکل نمیگیره . حالا هی من گیر بدم که خدا تو قرآن گفته برین بگردین خوب اونموقع که اینترنت نبود باید مردم میرفتن و میدیدن که خواسته ها شکل بگیره اما الان شرایط زمانه عوض شده الن مفهوم سیرو فی الارض همونه اما با ی ابزار دیگه.
الان اگر من از همین نعمت استفاده کنم و سریال سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت رو ببینم این همون سیرو فی الارضه دیگه پس میبینم چیزهایی رو که قبلا نمیدیم و نمیدونستم که هست پس خواسته ها هم در من شکل میگیره و با ادامه دادن این روند وارد مدار خواسته ها میشم و بعدش هم با هم فرکانس شدن با اونها اصل اون خواسته وارد زندگی من هم میشه .
و نکته ی جالب در مورد قران اینه که خداوند میگه درسته که اون اقوام از بین رفتن ولی شما برید فلان جا آثار وبقایاشون هست یعنی اینقدر تاکید بر دیدن داره که حتی میگه خرابه ها هم ارزش دیدن رو دارن که شما ازشون درس بگیرین
حالا ما که استاد حی و حاضر هستن و دارن از زندگی خودشون و جایی که دارن زندگی میکنن اینهمه آیت و نشونه به ما نشون میدن پس دیگه اگه درس نگیریم مشکل از ما و ذهن ماست
خدایا شکرت به خاطر این تعمت اینترنت که به ما این امکان رو میده که خواسته های به حقیقت پیوسته استاد رو ببینیم و اون خواسته ها در ما هم شکل میگیره
و اما تضادها:
اکثریت مردم چون از قوانین جهان اطلاعی ندارن موقعی که با ی تضاد توی زندگیشون بر میخورن شروع میکنن به غر زدن و گله و شکایت کردن .
اما مایی که که با قانون آشنا شدیم میدونیم که با برخورد به هرتضادی خواسته های ما واضحتر و مشخص تر میشن و اگر این تضاد ها نباشن شاید ما به خیلی از چیزها فکر نمی کنیم که وارد زندگیمون بشن مثلا در مورد من:
من اگر با خانواده ی خواهرم زندگی نمیکردم و به تضادهای این نوع زندگی برخورد نمیکردم شاید اینقدر به وضوح آزادی زمانی و مکانی رو درک نمیکردم که دوست داشته باشم جایی و با کسی زندگی کنم که از هر لحاظی آزاد و رها باشم . چه ساعتی بیدار بشم چه ساعتی بخوابم کجا برم کجا نرم چه غذایی بخورم چه غذایی نخورم . طرف مقابلم چه ویژگیهایی داشته باشه چه ویژ گیهایی نداشته باشه و ……………….
من قبل از آشنایی با استاد این نوع نگاه رو به تضادها رو نداشتم و بودن اینجا رو حکم بودن در زندان و شکنجه ی روحی میدونستم برای خودم و واسه همین هم رنج میکشیدم اما الان نه . الان دارم با این دید به این تضاد نگاه میکنم که اومده تا من خیلی چیزها رو یاد بگیرم و خیلی چیزها برام واضح بشه .چیزهایی که میخوام داشته باشم و چیزهایی که نمیخوام داشته باشم
اگر به چیزی که میخوای نمی رسی از مسیر خداوند دوری و گرنه خداون بارها و بارها گفته که توی بیا با من هم مسیر و همراه بشو من هر چیزی رو که بخوای بهت میدم:
من قبل از آشنایی با استاد فکر میکردم که چون فلان شغل خاص رو ندارم یا چون توی همچین خانواده ای متولد شدم و فلان شرایط رو داشتم به خواسته هام نرسیدم . غافل از اینکه من اصلا توی مسیر درست نبودم .و به محض اینکه شروع کردم به شناختن مسیر درست اون صراط مستقیمی که از بودن با خدا شکل میگرفت خواسته ها کم کم وارد زندگی من شدن چون این باور رو در خودم ایجاد کردم که هر چی میخوام رو باید از خدا بخوام نه از خانواده و جامعه و مملکت و حکومت و ………
وقتی دیدگاه من در این زمینه تغییر کرد خواسته ها به صورت طبیعی وارد زندگی من شدن چون فهمیدم که فقط خودم و خدا کافی هستیم برای دست یافتن به هر چیزی البته که این نیاز به کار کردن داره تا به ثبات برسه و نتایج بزرگ اتفاق بیفته
زندگی میتونه خیلی غنی تر و زیباتر از این چیزی بشه که الان توش هستی:
بله وقتی زندگی الان من خیلی متفاوت شده از زندگی دوسال پیش من با بودن در این مسیر الهی و باور کردن اینکه توحیده که همه چیز رو رقم میزنه پس اگر ادامه بدم میتونه خیلی زیباتر و قشتنگ تر و غنی تر بشه . فقط باید توحیدی تر بشم و شرکهای خفی وجودم رو کم و کمنر کنم فقط کایفه جهان بینی من توحیدی تر و توحیدی تر بشه .
و اما فلوریدا:
بله استاد چیزهایی که شما در مورد فلوریدا میگین مخصوصا اون کانالهای آب بین خونه ها اصلا قابل قیاس با ونیز ایتالیا نیست چون دایی من رفته بود ونیز و من عکس مربوط به اون کانالها و ساختمونهای اطرافش رو دیدم درسته که زیبا بود اما واقعا از تو همون عکس ها هم میشد قدیمی بودن ساختمون ها و سازه ها رو حس کرد و انرژی که از فلوریدا و تمپا دریافت میشه اصلا قابل قیاس نیست و همه چیز توی فلوریدا و تمپا انگار درجه ی شفافیت و خلوص بالاست واسه همین فرکانس هاش خاص تر و شفاف ترن و عمق نفوذشون بیشترهو البته این دیدگاه منه
استاد جان اگر همین اطلاعاتی که در مورد جغرافیای فلوریدا گفتین رو آدم بخواد نکاتش رو بنویسه ی کلاس آموزشی عالی میشه در مورد جغرافیای فلوریدا. راستش رو بخواین من از درس جغرافیا خوشم نمی اومد توی دبیرستان. ی کتاب قطور و فقط ی سری چیزهای خشک تئوری که اصلا تو ذهنم نمیرفتن .
اما لاان وقتی شما دارین راجع به فلوریدا صحبت میکنین و ویزگیهاش و اون تصاویر ماهواره ای آدم قشنگ میتونه همه چیز رو تجسم کنه و درکش کنه و ای کاش توی مدارس ما دروس رو اینجوری آموش میدادن و همین جا یادم اومد که شما میگین حتی توی یاد دادن و آموزش دادن هاتون اصل سادگی وقابل فهم بودن رو رعایت میکنین و چیزی رو که خودتون در عرض ی ماه یاد گرفتین رو تو یکی دوساعت جری یاد میدین که طرف قشنگ یاد میگیره. و من الان به عینیه دارم صحت این حرفهای شما رو درک میکنم .اطلاعاتی که شما توی این چند دقیقه در مورد فلوریدا گفتین تا ابد توی ذهن من میمونه .
تحسینتون میکنم استاد این قدرت انتقال آگاهی هاتون رو .این سادگی در بیان اصل مطالب رو و ان شا الله که بتونم از اینها درس بگیرم و توی زندگی خودم پیادشون کنم
سپاسگزارم استاد به خاطر این آگاهی های ناب
به نام یگانه خالق جهان هستی
به نام خداوندی که مرا خالق مطلق زندگیم آفرید
سلام و درود به همه عزیزان
خداوندا هزاران بار سپاس که مرا خلق کردی و اجازه دادی تجربه کنم این بهشت زمینی را
خداوندا هزاران بار شکرت که امروز نعمت زندگی و لذت بردن رو دوباره بهم هدیه کردی و با نوازش عاشقانه خودت من صبحم رو آغاز کردم
خداوندا هزاران بار شکرت که زنده هستم، سالمم، حالم عالیه و دارم از عشق مینویسم، از نور، از همه زیبایی ها و همه قوانین مطلق زندگیم
الهی به کرمت و بزرگیت شکر، همواره هدایتم کن تا در مسیر سعادت و خوشبختی گام بردارم و همواره اگر لغزیدم، دست کرم و لطف و مهربانیت را بسویم بگیر تا عاشقانه در تو ذوب شوم و لبریز از حس زیبای بودن
استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی سپاس و قدردانی مرا از میلیونها کیلومتر دورتر بپذیرید
اینکه اینقدر با شوق و ذوق، با حال خوب و با انگیزه و هدفمند این فایلها آپدیت میشن و در اختیر ماها قرار میگیرن، نشان از تلاشی بی وقفه و عشقی خالص داره که همواره در جریانه و این عشق رو در وجود ماهایی که این فایلا رو میبینیم و میشنویم هم جریان پیدا میکنه و این روند ادامه داره تا جهان هستی برقراره، مثل همین رودخونه داخل شهر تمپا، مثل همین خلیج فوق العاده مکزیک ، مثل اقیانوس بی کران اطلس، مثل همین کشور ارزشمند و لایق آمریکا و مثل کل این جهان هستی که نشان از نظم و عظمت خالقی یکتا و قدرتمند دارد که ما انسانها رو برای لذت بردن از همه این زیبایی ها خلق کرده
خداوندا همواره هدایت کن تا مسیر درست رو ببینیم و با نور قلب و دلمون که نشان از الهامات واقعی توست، قدم برداریم، بریم جلو ، تغییر کنیم، بهتر بشیم مثل همین فایلا که حتی یه مقایسه کوچولو با قبل نشون میده که مریم زیبا و عزیز دل چه تلاش ماهرانه و عاشقانه ای برای بهبودشون کشیدن. کاری غیر از تشکر و آرزوی سلامتی و نعمت های بیشتر توی زندگی شما و استاد عزیزم نمیتونم بکنی اما قطعا این همه عشق رو از این راه دور هم دریافت میکنید
ممنونم استاد که اینقدر ساده همه چیز رو بیان میکنی. مثل خداوند که توی قرآن میگه ما قرآن رو برای درک و فهم شما، ساده کردیم
چرا همیشه بهمون گفتن و اینجوری جا انداختن که رسیدن به آرزوها و خواسته سخته؟؟ چرا اصل رو یه چیز دیگه برامون جا انداختن و خیلی هم سخت جلوه دادنش؟؟؟
استاد من قبلا به خاطر دید اشتباه و برداشت های اشتباه خودم پایین برگه های سوال زبان دانشجوها مینوشتم، no pain no gain
یعنی به این اعتقاد پیدا کرده بودم که کلا مسیر درست، اون مسیر سخت تره هست حتی اگه اون مسیر آسونه هم به همون هدف منو برسونه
وای از این همه کج فهمی و در نتیجه طبق قانون، همیشه یا بگم در اکثر موارد وقتی به چیزی رسیدم که میخواستم خیلی زحمت کشیدم،در واقع یه جورایی زجر کشیدم…. چی بگممممم….
اما اصل یه چیز دیگس. اصل اینه که من اول باید خواسته داشته باشم. خواسته های دقیق مشخص
خداوند میگه تو بخواه تا من بدم. پس تا من نخوام که خدا نمیدونه من چی میخوام
یه عادتی داریم میگیم هر چی خدا بخواد.. من جدیدا به خودم میگم ، تو چی میخوای؟؟؟ تو هر چی بخوای، خدا هم همونو میخواد
خواسته ها از دیده ها و باید گفت از طریق همون ورودی ها شکل میگیرن اکثرا. مثلا من وقتی فیلمی ببیتم که داخلش خونه های شیک باشه با امکاناتی که من دوست دارم، یاااز تفریحاتی بگه که مورد علاقه منه، یا مکان های تفریحی رو نشون بده که منم علاقه به تجربشون داشته باشم خب دیگه اینا همه باعث میشن در من خواسته ایجاد بشه
به نظرم قبلا ، یعنی قبل از آشنایی با این آگاهی ها شاید همه ما میتونستیم تا یه حدی این خواسته داشتن رو داشته باشیم اما تفاوت بسیار مهم اون زان و حالا این هست که اون موقع خواسته داشتیم اما با نا امیدی ، با حال بد، با احساس نشدن ولی حالا اگه خواسته داریم همراه باهاش عشق داریم، یه شوقی داریم که قند توی دلمون آب میشه و اونقدر خداوند برامون زیباتر و سریع الاجابه تر از قبل شده که ایمان داریم میرسیم به اون خواسته هامون و حتی یه لحظه به نشدنه فکر نمیکنیم
یه تفاوت بسیار مهم خواسته های قبل و حالا اینه که نوع دید ما به برآورد شدن خواسته هامون تغییر کرده
اون موقع نگاهمون به دست اینو و اون بود. چرا راه دور برم، دارم خودمو میگم
اگه دلم سفر میخواست، همه چشم امیدم به همسرم بود
اگه دلم فلان وسیله رو میخواست، چشم و نگاه ملتمسانم به همسرم بود و خیلی چیزای دیگه که میدونم تک تکش رو دیدیدیا میتونید درک کنید اما الان حتی اگه همسرم یه چیز فوق العاده هم برام بخره میدونم این از طرف خداست، همین که استاد میگن تشکر میکنیم از اون طرف اما کردیت اصلی رو به خدا میدیم، دقیقا شده همین و حالا میبینم چقدر نوع خواسته هام و برآورده شدنشون فرق کرده و چقدر توکل وجود داره
چقدر این آیه الخیر و فی ما وقع بیشتر برام داره هی جا میفته و انگار با تکامل، هر روز بیشتر و بیشتر میفهممش و این جریان ادامه داره و این روند درک و فهمیدنه تا روز مرگم ادامه خواهد داشت
استاد اون لحظه که از روی گوگل مپ، از بالای کره زمین رفتید و رفتید تا به آمریکا، فلوریدا، تمپا رسیدید و بین این کوچه های آبی حرکت میکردید نمیدونید چه کاری با قلب من کردید، من عاشق سفرم من عاشق تجربه هستم و انگار داشتم دقیق سرچ میکردم جاهایی که باید برم و بگردم و لذت ببرم. بعد که رفتید بالا و بالا و بالاتر، چقدر قدرت و بزرکی خداوند و کوچک بودن و نیازمند بودن خودم در برابر ربم برام واضح تر شد. اینکه من یه انسان ، توی یه کشور از یه قاره از کره زمین که این کره زمین یکی از کوچک ترین سیارات منظومه شمسی وووووو همه اینا میگه خاشع باش، سرکشی نکن ، تو یه ذره هستی در اقیانوس بی نهایت هستی و فقط تجربه کن، لذت ببر و سپاسگذار باش
خدایا شکرت شکرت شکرت
دوباره جت اسکی و گشت و گذار دریایی و آهنگ های لذت بخش و پر از حال خوب
خیلی لذت بردم
مثل همیشه مثل همیشه اما با دید بزتر و یه کوچولو متفاوت تر از قبل
ممنونم ممنونم
دستتون توی دستان خدا
سلام استاد با نشاط و هم قدم خوش سلیقه مریم مهربون
استاد مهمترین بخش زندگی من درخواستهای من بوده از
رب یکتا بدلیل برخورد با تضادهای پیش اومده .
چند روز پیش برای بستر سازی یک بیزینس جدید به یک
تضاد برخورد کردم که باز بر می گرده به محدودیتهای
موقعیت زندگی من .
و توی اون موقع بود که یاده صحبتهای شما اوفتادم
که می گفتین من بدلیل محدودیتهای زیادی که داشتم
هجرت کردم و چقدر شما رو تحسین کردم .
اما از جایی که محدودیت همیشه باعث پیشرفت من
میشه بهمین دلیل برای پیشبرد بیزینسم چند پلن
در نظر دارم و می دونم رب یکتا برام نشانه هایی قرار
میده و بعد با هدایت رب مهربان این محدویت هم رفع
میشه و چون خدا می خواد من به خواستم برسم پس
صد در صد در آینده نزدیک به خواستم دسترسی پیدا
می کنم .
در حقیقت من از خدا توقع دارم به همه خواسته هام
برسم چون خودش گفته از تو حرکت از خدا برکت…..