نحوه به حقیقت رساندن خواستهها | قسمت 1 - صفحه 39 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-69.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-28 05:53:272024-07-17 15:37:24نحوه به حقیقت رساندن خواستهها | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
خیلی دوستت دارم استاد عزیزم به من خیلی کمک کردی خدارا سپاس گذارم جز خانواده عباس منش هستم
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا شکرت این همه نعمت ،واقعا ستودنی هستی ،ای خدای زیبای ثروتمند
تو چقدر زیبا و ثروتمندی که این جهان رو با
این زیبایی بی نهایت خلق کردی
خدایا شکرت ،چقدر مردم امریکا با خودشور راحتن ،چقدر همدیگرو دوست دارن،
چقدر مهربونن،چقدر زیبا از نعمت ها لذت واقعی رو میرن،
حتما سپاسگزارند، که خداوند این همه زیبایی ونعمت رو وارد زندگیشان کرده و هر روز داره این زیبایی ها زیاد میشه با سپاسگزار بودنشان،
مردم امریکا اگاهانه یا نا اگاهانه این قوانین خداوند را خوب در عمل اجرا میکنند واین همه شگفتی و هیجان در زندگیشان نمود پیدا کرده است
ما هم باید نعمت های خدارو را تحسین کنیم ، تا به احساس خوب برسیم واین نعمت بیشتر و بیشتر شود
خدایا به خاطر این همه ثروت ،زیبایی ،سلامتی،رفاه ،ارامش ،شکرت
۹۹/۰۹/۱۳
واقعا الان معنی واقعی این جمله رو میفهمم که
هر انچه هست در دستان توست😍😍
سلام
تشکر میکنم اول از خدای مهربون و بعد استاد عزیز
دیدن این مناظر البته خواسته های جدید در ما ایجاد میکنه که سرآغاز رسیدن به آرزوهاست
خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و زیبایی و سلامتی و آرامش
بسیار لذت بردم و شکر پروردگار بزرگ
سللللللللامممم مرسیییییی
عالییییی پرفکتتتتت وری وری گود
جل الخالق احسن الخالقین دم خدا گرم چ کرده💃💃💃💃💃💃💃💃💃
فقط ی قسمت ک از زیر پل رد میشدید ماشینا ک از روی پل رد میشدن تو دوربین از زیر معلوم بود یعنی پل حالت مشبک داره😮😮😮😮😮😮😮😮
سلام
روز شمار تحول زندگیم روز ۶٢🤗
چقدر من تضاد رو دوست دارم بخاطر درکی که از خواسته بهم میده،
جدیدا هر تضادی پیش میاد میگم ببین این میخواد تو رو یه پله بالا ببره برو بنویس تا یادت نرفته چی میخوای و بسطش بده، من از تضاد تو محیط کارم فهمیدم نمیخوام هر روز برم سر کار میخوام نیازی به مرخصی گرفتن نباشه میخوام تو خونه باشم و پول در بیارم میخوام بدون سوار مترو شدن پول در بیارم
میخوام صبح ها زود بیدار بشم اما واسه ورزش کردن و کتاب خوندن نه سرکار رفتن
هر چی از کار ایدهآل شنیدم درک نکردم تا به تضاد برخوردم و تازه کلی فهمیدم اصلا من به چی علاقه دارم 😅
دوستان واقعا تضادها تو زندگی ما نعمتی هستن برای مایی که زیاد به خودمون و علاقمون رسیدگی نکردیم تازه با وجود این تضادها میفهمیم چه زندگی میخوایم
و وقتی خواستمون برامون واضح شد و حالا باید باور در جهت اون خواسته بسازیم دیگه برای تجسم کردنش مقاومت نداریم و وقتی با ارتعاش بالا تجسم کنیم و احساس کنیم اون خواسته رو داریم واقعا خیلی زود پدیدار میشه
و به قول خانم شایسته عزیز وقتی برای خواستمون
فرکانس حسرت رو تبدیل به تحسین
فرکانس نیازمندی رو تبدیل به سپاسگزاری
و فرکانس ترمز به گاز تبدیل میشه
دیگه خواسته راهی جز ورود به زندگیت نداره
و اینکه این فایل سرشارربود از ایده و الگو و آگاهی و هرلحظش پربود از زیبایی های و عشق خالص
خیلی مهم چجوری به مطلب رو بازگو کرد و ازش توصیف کرد واقعا حرفای استاد از دل میاد که به دل میشینه
همیشه از دریا ترسیدم با وجود فایلای استاد از توصیف آرامش دریا و صحبت کردن با نهایت عشق در مورد آب و دریا و اینکه دریا زیبایی که به محیط اطراف و آب و هوا داده دلم دریا رو میخواد دریای آرام که موجهاش رو نتونی براحتی ببینی 😍
موفق باشین 💜
سلام استاد با نشاط و هم قدم خوش سلیقه مریم مهربون
استاد مهمترین بخش زندگی من درخواستهای من بوده از
رب یکتا بدلیل برخورد با تضادهای پیش اومده .
چند روز پیش برای بستر سازی یک بیزینس جدید به یک
تضاد برخورد کردم که باز بر می گرده به محدودیتهای
موقعیت زندگی من .
و توی اون موقع بود که یاده صحبتهای شما اوفتادم
که می گفتین من بدلیل محدودیتهای زیادی که داشتم
هجرت کردم و چقدر شما رو تحسین کردم .
اما از جایی که محدودیت همیشه باعث پیشرفت من
میشه بهمین دلیل برای پیشبرد بیزینسم چند پلن
در نظر دارم و می دونم رب یکتا برام نشانه هایی قرار
میده و بعد با هدایت رب مهربان این محدویت هم رفع
میشه و چون خدا می خواد من به خواستم برسم پس
صد در صد در آینده نزدیک به خواستم دسترسی پیدا
می کنم .
در حقیقت من از خدا توقع دارم به همه خواسته هام
برسم چون خودش گفته از تو حرکت از خدا برکت…..
به نام یگانه خالق جهان هستی
به نام خداوندی که مرا خالق مطلق زندگیم آفرید
سلام و درود به همه عزیزان
خداوندا هزاران بار سپاس که مرا خلق کردی و اجازه دادی تجربه کنم این بهشت زمینی را
خداوندا هزاران بار شکرت که امروز نعمت زندگی و لذت بردن رو دوباره بهم هدیه کردی و با نوازش عاشقانه خودت من صبحم رو آغاز کردم
خداوندا هزاران بار شکرت که زنده هستم، سالمم، حالم عالیه و دارم از عشق مینویسم، از نور، از همه زیبایی ها و همه قوانین مطلق زندگیم
الهی به کرمت و بزرگیت شکر، همواره هدایتم کن تا در مسیر سعادت و خوشبختی گام بردارم و همواره اگر لغزیدم، دست کرم و لطف و مهربانیت را بسویم بگیر تا عاشقانه در تو ذوب شوم و لبریز از حس زیبای بودن
استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی سپاس و قدردانی مرا از میلیونها کیلومتر دورتر بپذیرید
اینکه اینقدر با شوق و ذوق، با حال خوب و با انگیزه و هدفمند این فایلها آپدیت میشن و در اختیر ماها قرار میگیرن، نشان از تلاشی بی وقفه و عشقی خالص داره که همواره در جریانه و این عشق رو در وجود ماهایی که این فایلا رو میبینیم و میشنویم هم جریان پیدا میکنه و این روند ادامه داره تا جهان هستی برقراره، مثل همین رودخونه داخل شهر تمپا، مثل همین خلیج فوق العاده مکزیک ، مثل اقیانوس بی کران اطلس، مثل همین کشور ارزشمند و لایق آمریکا و مثل کل این جهان هستی که نشان از نظم و عظمت خالقی یکتا و قدرتمند دارد که ما انسانها رو برای لذت بردن از همه این زیبایی ها خلق کرده
خداوندا همواره هدایت کن تا مسیر درست رو ببینیم و با نور قلب و دلمون که نشان از الهامات واقعی توست، قدم برداریم، بریم جلو ، تغییر کنیم، بهتر بشیم مثل همین فایلا که حتی یه مقایسه کوچولو با قبل نشون میده که مریم زیبا و عزیز دل چه تلاش ماهرانه و عاشقانه ای برای بهبودشون کشیدن. کاری غیر از تشکر و آرزوی سلامتی و نعمت های بیشتر توی زندگی شما و استاد عزیزم نمیتونم بکنی اما قطعا این همه عشق رو از این راه دور هم دریافت میکنید
ممنونم استاد که اینقدر ساده همه چیز رو بیان میکنی. مثل خداوند که توی قرآن میگه ما قرآن رو برای درک و فهم شما، ساده کردیم
چرا همیشه بهمون گفتن و اینجوری جا انداختن که رسیدن به آرزوها و خواسته سخته؟؟ چرا اصل رو یه چیز دیگه برامون جا انداختن و خیلی هم سخت جلوه دادنش؟؟؟
استاد من قبلا به خاطر دید اشتباه و برداشت های اشتباه خودم پایین برگه های سوال زبان دانشجوها مینوشتم، no pain no gain
یعنی به این اعتقاد پیدا کرده بودم که کلا مسیر درست، اون مسیر سخت تره هست حتی اگه اون مسیر آسونه هم به همون هدف منو برسونه
وای از این همه کج فهمی و در نتیجه طبق قانون، همیشه یا بگم در اکثر موارد وقتی به چیزی رسیدم که میخواستم خیلی زحمت کشیدم،در واقع یه جورایی زجر کشیدم…. چی بگممممم….
اما اصل یه چیز دیگس. اصل اینه که من اول باید خواسته داشته باشم. خواسته های دقیق مشخص
خداوند میگه تو بخواه تا من بدم. پس تا من نخوام که خدا نمیدونه من چی میخوام
یه عادتی داریم میگیم هر چی خدا بخواد.. من جدیدا به خودم میگم ، تو چی میخوای؟؟؟ تو هر چی بخوای، خدا هم همونو میخواد
خواسته ها از دیده ها و باید گفت از طریق همون ورودی ها شکل میگیرن اکثرا. مثلا من وقتی فیلمی ببیتم که داخلش خونه های شیک باشه با امکاناتی که من دوست دارم، یاااز تفریحاتی بگه که مورد علاقه منه، یا مکان های تفریحی رو نشون بده که منم علاقه به تجربشون داشته باشم خب دیگه اینا همه باعث میشن در من خواسته ایجاد بشه
به نظرم قبلا ، یعنی قبل از آشنایی با این آگاهی ها شاید همه ما میتونستیم تا یه حدی این خواسته داشتن رو داشته باشیم اما تفاوت بسیار مهم اون زان و حالا این هست که اون موقع خواسته داشتیم اما با نا امیدی ، با حال بد، با احساس نشدن ولی حالا اگه خواسته داریم همراه باهاش عشق داریم، یه شوقی داریم که قند توی دلمون آب میشه و اونقدر خداوند برامون زیباتر و سریع الاجابه تر از قبل شده که ایمان داریم میرسیم به اون خواسته هامون و حتی یه لحظه به نشدنه فکر نمیکنیم
یه تفاوت بسیار مهم خواسته های قبل و حالا اینه که نوع دید ما به برآورد شدن خواسته هامون تغییر کرده
اون موقع نگاهمون به دست اینو و اون بود. چرا راه دور برم، دارم خودمو میگم
اگه دلم سفر میخواست، همه چشم امیدم به همسرم بود
اگه دلم فلان وسیله رو میخواست، چشم و نگاه ملتمسانم به همسرم بود و خیلی چیزای دیگه که میدونم تک تکش رو دیدیدیا میتونید درک کنید اما الان حتی اگه همسرم یه چیز فوق العاده هم برام بخره میدونم این از طرف خداست، همین که استاد میگن تشکر میکنیم از اون طرف اما کردیت اصلی رو به خدا میدیم، دقیقا شده همین و حالا میبینم چقدر نوع خواسته هام و برآورده شدنشون فرق کرده و چقدر توکل وجود داره
چقدر این آیه الخیر و فی ما وقع بیشتر برام داره هی جا میفته و انگار با تکامل، هر روز بیشتر و بیشتر میفهممش و این جریان ادامه داره و این روند درک و فهمیدنه تا روز مرگم ادامه خواهد داشت
استاد اون لحظه که از روی گوگل مپ، از بالای کره زمین رفتید و رفتید تا به آمریکا، فلوریدا، تمپا رسیدید و بین این کوچه های آبی حرکت میکردید نمیدونید چه کاری با قلب من کردید، من عاشق سفرم من عاشق تجربه هستم و انگار داشتم دقیق سرچ میکردم جاهایی که باید برم و بگردم و لذت ببرم. بعد که رفتید بالا و بالا و بالاتر، چقدر قدرت و بزرکی خداوند و کوچک بودن و نیازمند بودن خودم در برابر ربم برام واضح تر شد. اینکه من یه انسان ، توی یه کشور از یه قاره از کره زمین که این کره زمین یکی از کوچک ترین سیارات منظومه شمسی وووووو همه اینا میگه خاشع باش، سرکشی نکن ، تو یه ذره هستی در اقیانوس بی نهایت هستی و فقط تجربه کن، لذت ببر و سپاسگذار باش
خدایا شکرت شکرت شکرت
دوباره جت اسکی و گشت و گذار دریایی و آهنگ های لذت بخش و پر از حال خوب
خیلی لذت بردم
مثل همیشه مثل همیشه اما با دید بزتر و یه کوچولو متفاوت تر از قبل
ممنونم ممنونم
دستتون توی دستان خدا
با سلام
ما تا چیزی رو نبینیم اون رو نمیخوایم:
چقدر قشنگ میشه نمود این رو از مشاهده رفتار بچه ها دید. دقت کردین که بچه ها تا چیزی رو نبینن اون رو نمیخوان! کافیه که ببریشون خونه ی ی فامیل یا آشنایی که بچه دارن اونوقته که اگه چیزهایی ببینه که خودش نداره به محض رسیدن به خونه زمین وزمان رو بهم میریزن تا اون چیز رو براشون بخری.
یا کافیه ببریشون خیابون چنان خودشون رو به زمین میزنن و داد و فریاد راه میندازن که فلان چیز و فلان چیز رو میخوام که هر کسی میبینه فکر میکنه تا حالا هیچ چیزی نخریده . فکر کنم خیلی ها این تجربه رو داشتن.چرا اینجوریه؟
چون بچه میبینه و چون میبینه که هست اون رو میخواد و چون محدودیتی در ذهنش وجود نداره ترمزی توی ذهنش نیست داشتن اون چیز رو طبیعی و بدیهی میدونه و هیچ عذر و بهانه ای رو نمیپذیره .
چقدر قشنگ دیدن رفتار بچه ها نداشتن ترمز و مانع و محدودیت رو توی ذهن آدم یادآوری میکنه. اونها داشتن هر خواسته ای رو امکان پذیر میدونن چون روحشون خیلی دستخوش تغییر نشده و روحشون خداییه .همه ما ی زمانی اینجوری بودیم اما هی بزرگتر که شدیم چون فاصله ذهن و روحمون با ورودی های نامناسب زیاد شد کم کم یاد گرفتیم که نمیشه هر چیزی رو که بخوایم داشته باشیم و هزاران ترمز توی ذهنمون برای رسیدن به خواسته ها ایجاد شد البته اینی که ضمیر ما به کار میبریم منظور همون اکثریته که همیشه مثل هم هستن . حالا اگه ی کسی مثل استاد پیدا بشه یا بعبارتی ما بخوایم و به سمتش هدایت بشیم که نامحدود بودن خواسته ها رو بهمون یادآوری کنه و دوران بچگیمون رو بهمون یادآوری کنه اونوقت ما هم آگاهانه تصمیم میگیریم که بچه بشیم و دوباره مثل بچه ها فکر کنیم و رفتار کنیم .آگاهانه سعی میکنیم موانعی که نبود و ایجاد شد رو از سر راه ذهنمون برداریم و دوباره ذهنمون و رها و آزاد کنیم .ذهنی پر از خواستنی ها و شدنی ها . واقعا وقتی بهش فکر میکنم که چقدر خوبه که مثل بچه ها بشیم که هر چیزی رو ارداه کنیم بدست بیاریم حس خوبی سرتاسر وجودم رو فرا میگیره واقعا که شیرین و لذت بخشه
ممنونم استاد که دارین این حس خوب رو در ما ایجاد میکنین
ما باید دقیقا بدونیم که چی رو میخوایم، خواسته هامون باید واضح و مشخص باشه:
یعنی دقیقا بدونیم که از خدا چی میخوایم تا وقتی خودمون ندونیم هیچ انتظاری از خدا نباید داشته باشیم (فایل هدف گذاری 1). و بقول خودتون استاد که توی قرآن هم گفته شده تا خدا بداند که ما چی رو میخوایم
حالا این شکل گیری خواسته یا از طریق دیدن و شنیدن صورت میگیره یا از طریق برخورد با تضادها
البته که برای دیدن و شنیدن هم باید حرکت و اقدامی صورت بگیره. اگر من خودم رو وی ی غار قایم کنم و نخوام برم بیرون خوب طبیعیه که نه چیزی میشنوم و نه میبینم . اگر من خودم رو محدود کنم به این جای کوچکی که توش هستم و بچسبم به اون و رها نباشم و نخوام ازش برم بیرون خوب نمیبینم و نمیشنوم که ی جایی توی دنیا هست که مردم خونه هاشون از ی طرف به خیابون و از ی طرف به کانال آب راه داره . که هروقت دلشون بخواد میزنن به دل آب و هر وقت دلشون بخواد میزنن به دل خشکی .که میشه خونت رو کنار آب برپا کنی و حیاطتت بشه سبزه و چمن و آب و سقفت بشه آسمون آبی .که میشه ی وسیله ای به اسم جت اسکی و قایق داشته باشهی که مال خودت باشه که هر وقت هوس کردی سوارش بشی و رها از همه چیز دل به رودخونه ودریا بسپری و تا جایی که دلت میخواد پیش بری و هیچ چیزی متوقفت نکنه مگر یک سد گه دیگه باید پشتش بایستی .
وقتی خوب فکر میکنم میفههم که واسه همین هم سالها و قرن ها ملت های مختلفی که از محل زندگی خودشون بیرون نرفتن نه چیزی دیدن و نه شنیدن و به همین خاطر هم به سبک و سیاق پیشینیانشون زندگی کردن و مردن .چیزی که توی قرآن بارها و بارها بهش اشاره شده. واسه همینه که خود قرآن هم میگه سیرو فی الارض . چرا؟
نا چیزهای جدید ببینیم و خواسته های جدید شکل بگیره و فرکانس ها فرستاده بشه .
الان که جهان پیشرفت کرده و نعمت اینترنت هست من نوعی اگر از این استفاده نکنم و بهانه بیارم که چون من نمیتونم الان سیرو فی الارض کنم پس اون آیه بدرد من نمیخوره به خودم ظلم کردم چون نه چیزی میبینم و نه میشنوم و طبیعیه که خواسته ای هم در من شکل نمیگیره . حالا هی من گیر بدم که خدا تو قرآن گفته برین بگردین خوب اونموقع که اینترنت نبود باید مردم میرفتن و میدیدن که خواسته ها شکل بگیره اما الان شرایط زمانه عوض شده الن مفهوم سیرو فی الارض همونه اما با ی ابزار دیگه.
الان اگر من از همین نعمت استفاده کنم و سریال سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت رو ببینم این همون سیرو فی الارضه دیگه پس میبینم چیزهایی رو که قبلا نمیدیم و نمیدونستم که هست پس خواسته ها هم در من شکل میگیره و با ادامه دادن این روند وارد مدار خواسته ها میشم و بعدش هم با هم فرکانس شدن با اونها اصل اون خواسته وارد زندگی من هم میشه .
و نکته ی جالب در مورد قران اینه که خداوند میگه درسته که اون اقوام از بین رفتن ولی شما برید فلان جا آثار وبقایاشون هست یعنی اینقدر تاکید بر دیدن داره که حتی میگه خرابه ها هم ارزش دیدن رو دارن که شما ازشون درس بگیرین
حالا ما که استاد حی و حاضر هستن و دارن از زندگی خودشون و جایی که دارن زندگی میکنن اینهمه آیت و نشونه به ما نشون میدن پس دیگه اگه درس نگیریم مشکل از ما و ذهن ماست
خدایا شکرت به خاطر این تعمت اینترنت که به ما این امکان رو میده که خواسته های به حقیقت پیوسته استاد رو ببینیم و اون خواسته ها در ما هم شکل میگیره
و اما تضادها:
اکثریت مردم چون از قوانین جهان اطلاعی ندارن موقعی که با ی تضاد توی زندگیشون بر میخورن شروع میکنن به غر زدن و گله و شکایت کردن .
اما مایی که که با قانون آشنا شدیم میدونیم که با برخورد به هرتضادی خواسته های ما واضحتر و مشخص تر میشن و اگر این تضاد ها نباشن شاید ما به خیلی از چیزها فکر نمی کنیم که وارد زندگیمون بشن مثلا در مورد من:
من اگر با خانواده ی خواهرم زندگی نمیکردم و به تضادهای این نوع زندگی برخورد نمیکردم شاید اینقدر به وضوح آزادی زمانی و مکانی رو درک نمیکردم که دوست داشته باشم جایی و با کسی زندگی کنم که از هر لحاظی آزاد و رها باشم . چه ساعتی بیدار بشم چه ساعتی بخوابم کجا برم کجا نرم چه غذایی بخورم چه غذایی نخورم . طرف مقابلم چه ویژگیهایی داشته باشه چه ویژ گیهایی نداشته باشه و ……………….
من قبل از آشنایی با استاد این نوع نگاه رو به تضادها رو نداشتم و بودن اینجا رو حکم بودن در زندان و شکنجه ی روحی میدونستم برای خودم و واسه همین هم رنج میکشیدم اما الان نه . الان دارم با این دید به این تضاد نگاه میکنم که اومده تا من خیلی چیزها رو یاد بگیرم و خیلی چیزها برام واضح بشه .چیزهایی که میخوام داشته باشم و چیزهایی که نمیخوام داشته باشم
اگر به چیزی که میخوای نمی رسی از مسیر خداوند دوری و گرنه خداون بارها و بارها گفته که توی بیا با من هم مسیر و همراه بشو من هر چیزی رو که بخوای بهت میدم:
من قبل از آشنایی با استاد فکر میکردم که چون فلان شغل خاص رو ندارم یا چون توی همچین خانواده ای متولد شدم و فلان شرایط رو داشتم به خواسته هام نرسیدم . غافل از اینکه من اصلا توی مسیر درست نبودم .و به محض اینکه شروع کردم به شناختن مسیر درست اون صراط مستقیمی که از بودن با خدا شکل میگرفت خواسته ها کم کم وارد زندگی من شدن چون این باور رو در خودم ایجاد کردم که هر چی میخوام رو باید از خدا بخوام نه از خانواده و جامعه و مملکت و حکومت و ………
وقتی دیدگاه من در این زمینه تغییر کرد خواسته ها به صورت طبیعی وارد زندگی من شدن چون فهمیدم که فقط خودم و خدا کافی هستیم برای دست یافتن به هر چیزی البته که این نیاز به کار کردن داره تا به ثبات برسه و نتایج بزرگ اتفاق بیفته
زندگی میتونه خیلی غنی تر و زیباتر از این چیزی بشه که الان توش هستی:
بله وقتی زندگی الان من خیلی متفاوت شده از زندگی دوسال پیش من با بودن در این مسیر الهی و باور کردن اینکه توحیده که همه چیز رو رقم میزنه پس اگر ادامه بدم میتونه خیلی زیباتر و قشتنگ تر و غنی تر بشه . فقط باید توحیدی تر بشم و شرکهای خفی وجودم رو کم و کمنر کنم فقط کایفه جهان بینی من توحیدی تر و توحیدی تر بشه .
و اما فلوریدا:
بله استاد چیزهایی که شما در مورد فلوریدا میگین مخصوصا اون کانالهای آب بین خونه ها اصلا قابل قیاس با ونیز ایتالیا نیست چون دایی من رفته بود ونیز و من عکس مربوط به اون کانالها و ساختمونهای اطرافش رو دیدم درسته که زیبا بود اما واقعا از تو همون عکس ها هم میشد قدیمی بودن ساختمون ها و سازه ها رو حس کرد و انرژی که از فلوریدا و تمپا دریافت میشه اصلا قابل قیاس نیست و همه چیز توی فلوریدا و تمپا انگار درجه ی شفافیت و خلوص بالاست واسه همین فرکانس هاش خاص تر و شفاف ترن و عمق نفوذشون بیشترهو البته این دیدگاه منه
استاد جان اگر همین اطلاعاتی که در مورد جغرافیای فلوریدا گفتین رو آدم بخواد نکاتش رو بنویسه ی کلاس آموزشی عالی میشه در مورد جغرافیای فلوریدا. راستش رو بخواین من از درس جغرافیا خوشم نمی اومد توی دبیرستان. ی کتاب قطور و فقط ی سری چیزهای خشک تئوری که اصلا تو ذهنم نمیرفتن .
اما لاان وقتی شما دارین راجع به فلوریدا صحبت میکنین و ویزگیهاش و اون تصاویر ماهواره ای آدم قشنگ میتونه همه چیز رو تجسم کنه و درکش کنه و ای کاش توی مدارس ما دروس رو اینجوری آموش میدادن و همین جا یادم اومد که شما میگین حتی توی یاد دادن و آموزش دادن هاتون اصل سادگی وقابل فهم بودن رو رعایت میکنین و چیزی رو که خودتون در عرض ی ماه یاد گرفتین رو تو یکی دوساعت جری یاد میدین که طرف قشنگ یاد میگیره. و من الان به عینیه دارم صحت این حرفهای شما رو درک میکنم .اطلاعاتی که شما توی این چند دقیقه در مورد فلوریدا گفتین تا ابد توی ذهن من میمونه .
تحسینتون میکنم استاد این قدرت انتقال آگاهی هاتون رو .این سادگی در بیان اصل مطالب رو و ان شا الله که بتونم از اینها درس بگیرم و توی زندگی خودم پیادشون کنم
سپاسگزارم استاد به خاطر این آگاهی های ناب
روز دوم : نحوه ی به حقیقت رساندن خواسته ها { قسمت 1 }
خدایا بخاطر گوش ها و شنوایی فوق العاده ام از تو سپاس گذارم
اصولا وقتی ندونیم چیزی وجود داره نمی خوایمش . [ یادم میاد بچه که بودم دلم نمی خواست سفر خارجی برم و کشور های دیگه رو ببینم ولی دقیقا از زمانی که فیلم و سریال و برنامه و مستند درباره ی بقیه کشور ها دیدم دلم خواست یه روز به کشور های دیگه سفر کنم یا مثلا بچگی هام حداکثر خونه ای که فکر می کردم می خوام خونه صد متری بود چون ما همیشه تو یه خونه ی اپارتمانی کوچیک زندگی می کردیم ولی الان که دیدم بزرگ تر شده دلم خونه های هزار متری و باغ های صد هکتاری می خواد و می دونم که بهشون می رسم ]
با دیدن تنوع جهان هستی خواسته های ما شکل می گیرن؛ این روند خواستنه. شما باید بدونید که خواسته هاتون چیه حالا یا با برخورد با تضاد یا با دیدن زیبایی ها .
رسیدن به خواسته بر می گرده به هماهنگی فرکانس شما با خواسته .
ادم ها به محض این که به مشکل می خورن یه خواسته ی جدید پیدا می کنن و نقطه ی مقابل اش رو می خوان . [ مثلا من خوردم اولین بار که یه لباس زبر پوشیدم این خواسته رو پیدا کردم که دلم فقط لباس های نرم می خواد ]
یه سری چیزا هستن که ما تا حالا ندیدیم و نمی دونیم وجود دارن. ولی وقتی می بینیم کسی اون رو داره دلمون می خوادش و به خودمون می گیم اون رو می خوام.
خواستن قدم اول برای رسیدن به خواسته اس
[ استاد سفر به دور امریکا باعث نصف خواسته های منه. واقعا ممنونم از استاد و خانم شایسته ]
[حتی تصور رود های فلوریدا منو سر ذوق میاره. استاد حقیقتا تو ایران و تو تهران بارون خیلی کم می باره و رود خونه و… نیست . من هیچ وقت فکر نمی کردم جایی تو جهان باشه که هر روزش بارون داشته باشه ]
خونه هایی که هم به اب راه دارن هم به خشکی . [ استاد گفتین گوگل مپ ، این گوگل واقعا نعمته. یکی از سرگرمی های من رفتن تو گوگل و دیدن خونه ها و جاده های قشنگ تو کشور های مختلفه انقدر که زیبا از همه جا عکس برداری شده و خدای من تکنولوژی و پیشرفت چقدر خوبن که باعث شدن یه نفر از یه طرف جهان، طرف دیگه ای از جهان رو ببینه. چقدر فوق العاده]
خواسته های ما بی انتهاس و به همشون میشه رسید . خودتون رو محدود نکنید
نگو نه ما کجا و اونجا کجا ( باور منفی ) [ خدا هدایتمون می کنه به همچین جاهایی اگه باورمون درست باشه ] ( باور درست )
یا اونا برای ادم های خاصیه . ( باور منفی ) [تفاوت ادم ها تو فرکانس هاشونه تفاوت نتایج بخاطر تفاوت باور هاست. ] (باور درست)
ساختار جهان اینه که تو بخواسته ات برسی.
قرار بر این بوده که به خواسته هامون برسیم. خدا این رو می خواد اگه نمی رسی از مسیر خدا دور هستی. [ چه باور قشنگی ]
زندگی می تونه خیلی بهتر از چیزی باشه که الان هستی. از این فرصت ها برای تجسم و خلق خواسته هاتون استفاده کنید.
استاد امروز به ذهنم رسید هر روز یا اغلب روز ها با توجه به نکات فایل اون روز یه تمرین برای خودم بسازم وهر روز انجام اش بدم و تو کامنت ها بنویسم . چون کامنت روز اول رو قبلا گذاشتم پس تمرینی که براش در نظر گرفتم رو اینجا کنار تمرین روز دوم می نویسم.
تمرین روز 1 :
1_ نخوندن اخبار منفی و ندیدن ورودی های منفی
2_ نوشتن روزانه دوازده مورد از زیبایی های اطرافم
تمرین روز دوم :
1_ دیدن دوباره ی سفر به دور امریکا و از هر فایل یک خواسته ای که برام ایجاد میشه رو بنویسم .
2_ نوشتن روزانه یکی از خواسته هام با جزئیات و تجسم رسیدن به انها .
انجام تمرین :
تمرین روز 1
شماره ی دو :
1 : کرم نرم کننده ی دستی که اخرین بار خریدم خیلی خوبه.
2 : اخیرا چند تا کاکتوس کاشتم
3 : بوی عود رو خیلی دوست دارم چون خوب هوای اتاقم رو عوض میکنه.
4 : اسمون خیلی قشنگه
5 : دست های من کاملا سلامتن.
6 : پتوس هایی که قبلا قلمه زدم به خوبی رشد کردن.
7 : روشنایی لامپ اتاقم رو دوست دارم.
8 : پنجره های دوجداره که باعث میشن صدا های کمتری از بیرون وارد خونه شه یه نعمت ان واقعا.
9 : خانم شایسته ی عزیز که همیشه با انگیزه برای ما زندگی در بهشت رو فیلم می گیرن.
10 : قلب ام که بدون خستگی می تپه.
11 : علم اعداد
12 : کود های گیاه که باعث رشد بیش تر گیاه هام میشن.
تمرین روز 2
1 من قسمت 51 سفر به دور امریکا رو دیدم و خواسته ای که برای من ایجاد کرد این بود که در جایی زندگی کنم دسترسی سریع و راحت به فروشگاه داشته باشم خصوصا فروشگاه انلاین چون خیلی به خرید حضوری علاقه ندارم .
2 یکی از خواسته های من اینه که گیاه سانسوریام پاجوش بده. پاجوش های ابلقی که رشد خوبی دارن.
BLH-aeri , Mon, 04 Jan , 4:32 ^-^