نحوه به حقیقت رساندنِ خواسته‌ها | قسمت 2 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

760 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    وحید پورتقویان گفته:
    مدت عضویت: 1849 روز

    چقدر زیبا چقدر زیبا وااااااااقعا لذت بردم الان این خواسته توی دلم شکل گرفت که بیام همینجایی که استاد بودن واقعا شبیه بهشتی بود که توی فیلما میسازن چقدر دوس دارم توی این مسیر پیشرفت کنم و دارم میکنم به لطف رب یکتا خداروصدهزار مرتبه شکر واقعا دلم میخواد از خوشحالی پر بکشم من الان به صورت ناخودآگاه منتظر اتفاقات خوبم خیییییلی حال میده عالیه خدای واحد من الله یکتای بی نهایت قدرتمند و زیبا خودت هر لحظه هدایتمون کن آمین❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    یونس اشرفی گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    سلام به استاد گلم و خانوم شایسته و تمامی اعضای خانواده …روز ۶۳ سفرنامه

    نحوه شکل گیری خواسته ها …..خواسته های ما یا با برخورد با تضاد ها در زندگی شکل میگیرن و یا با دیدن نعمات در زندگی اطراف خودمون اون خواسته در ما شکل میگیره ….

    و نکته جالب و باور قدرتمند کننده و قانون جهان اینه که همه خواسته های ما دست یافتنیه و میشه بهشون رسید…..اصلا آرزو دلیل بر استعداده هر کی هر چی تو دلش هست هر خواسته ای که داشته باشه بهش میرسه بدون شک …..ثروت بخای آزادی مالی بخای براش حرکت کنی رو باورهات کار کنی تکاملتو طی کنی بیش از حد نیاز بهت داده میشه ….روابط عالی بخای هر چی بخای منتهی عجله رو باید بزاریم کنار …مقایسه کردن باید بزاریم کنار…باید از تک تک لحظات زندگی لذت ببریم باید ذهنمون کنترل کنیم باید خودمونو تو احساس خوب نگه داریم در هر شرایطی

    ترکیب خواسته و باور هم جهت با خواسته به معنی اینکه من این خواسته رو دارم و ایمان دارم که بهش میرسم .مطمعا بهم داده میشه در زمان مناسبش .تمامی خواسته های من دست یافتنیه شدنیه بلاخره میشه …..از خداوند میخام که مارو به سمت تمامی خواسته هامون هدایت کنه و قدم هامو استوار کنه برای رسیدن بهش…که اصلا کار خداوند اینه که مار هر دو گروه رو هدایت میکنیم چه بسمت جهنم چه بهشت بلا استثنا خداوند تمامی مارو به سمت خواسته ها و فرکانس هایی ک ارسال میکنیم هدایت میکنه شکی درش ندارم …..برای همگی دوستان ،استاد عزیز و همسر عزیزشون آرزوی سلامت ،ثروت و آرامش در دنیا و آخرت آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1882 روز

    سلام به استادعزیزودوستان عزیزم دراین سایت( سرزمین توحیدی عباسمنش)

    ماریا اومدباردپای ۶۳👣🤩

    ماازدوطریق درمورد خواسته هامون به وضوح میرسیم

    یک تضاد ها

    ودوم دیدن ومواجه شدن با زیبایی های جهان هستی

    وچقدرعالی ترکه این خواستن هاازطریق زیبایی ها اتفاق بیوفته هرچندکه با آگاهی های استادعباسمنش میشه درتضادهم باآرامش وحس خوب به وضوح رسید.

    من قبل ازآشنایی با استادوآگاهی هاشون ،بادیدن زیبایی جهان هستی حسرت نداشتنش رو تجربه میکردم که حالاهمونجور که استاد فرمودند جاشو به تحسین دادم👍👍👍

    من احساس نیاز میکردم وچون حسم بد بود ازخواستم دور میشدم وحالا که قانون رو میدونم فقط سپاسگزاری میادتوقلبم اونم با یک دنیا احساس خوب…

    واین یعنی من دارم مسیرمو درست میرم💃💃💃

    وامروز باخوندن مقاله ابتدایی فایل این خبرخوب رو هم درک کردم که من با جایگزینی این احساس خوب وشناخت قوانین وساخت باورهای قدرتمندکننده ازجمله…( استاد تونسته منم میتونم،که زیادن انسانهایی که دارن آرزوهای منو زندگی میکنن که جهان هستی بااین عظمتش ساخته شده تا بمن برای رسیدن به آرزو هام کمکم کنه،که وظیفه من فقط تغذیه ی باورهای قدرتمندکننده هست وبالابردن مدارم تااین تجربیات وارد زندگیم بشن)

    متوجه شدم که من بااین کارم نه تنها ترمز هامودارم برمیدارم بلکه خبر خوب اینکه پامم میذارم رو گاززززززززززززززززززززز

    واین محشره، معکرس،عااااالیه

    من فقط به برداشتن پام ازرو ترمزها فکرمیکردم اما امروز فهمیدم که همزمان پامم میذارم رو گاز واین یعنی سرعتم بیشترمیشه وطی فرایند تکامل که حالا بهش سرعتم بخشیدم من خیلی زودتراز چیزی که فکرشو بکنم به خواستم میرسم🤩👍

    من چندماه تمام به زندگی دربهشت وسفرهای آمریکا نگاه کردم ،البته هنوزم همین کارو میکنم،واصلا نفهمیدم که چطور به سفرهای عالیی که تابه حال درعمر۳۴سالم تجربشون نکرده بودم هدایت شدم وچهارماه کامل من دربهترین جاها وبهترین مسافرتهابودم،ولذت بردم وکیف کردم

    این یعنی من پامم رو گاز بود وخودم متوجهش نبودم

    فردا بازقراربودبادوتاازدوستان بریم منطقه بکر توگیلان روببینیم اما بنابه دلایلی برنامشون بهم خورد وماشین ماهم اونهمه سربالایی رو نمیره (که مطمئن باشید به زودی بهترشو میخرم🤩👍)ومن کمی حسم خراب شد چون برناممون بهم ریخت

    امااستادتواین فایل فرمودن محدودیت هارو بذار کنار

    این جمله باعث شد تاپاشم وبایه اس ام اس ترتیب یه مهمونی پرازعشق رو توشمال بدم که میزبانم بایک دنیا عشق ازم استقبال کردوگفت که من وباغم واردکای زیبام ودرو دیوار خونم ،همه وهمه باعشق منتظر ورود توهستند(کاش میتونستم پیام پراز نوازش وعشقشو براتون اینجا بفرستم)

    این برای من یعنی موفقیت،یعنی قانون داره جواب میده یعنی بامداومت،،، به همه ی آنچه که انتظارمو میکشن میرسم

    فقط کافیه دراین مسیر متعهدانه بمونم💪💪💪💪💪

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش

    روز ۶۳

    من هم همین تجربه استاد رو داشتم یه دوستی ما داشتیم چند بار ماشینشو سوار شدم واز اون روز من همیشه به داشتن یه ماشین رانا فکر میکنم وکلا دوست دارم یه ماشین مثل اونو بگیرم وبه لطف خدا در زمان عالی صفرشو میخرم

    یه پاشنه اشیل خودم را بگم :من کلا تو زندگیم یه باور اشتباه داشتم وباعث شد که خواسته هامو منوط به داشتن اول پول بکنم بعد بگیرم

    من وقتی پول جیبم باشه وشرایط مالی خوب ،خیلی راحت وبا عشق خرج میکنم ولی زمانی که ندارم باور کنید دوست ندارم از خانه بزنم بیرون واین همون پاشنه اشیل من هستش که باید روش کار کنم چه برسه برم تو نمایشگاه

    در کل این باور اشتباه رو باید تغییر بدم

    وقتی خواسته نداشته باشی یا محدود فکر کنی یا رسیدن به خواسته رو تعقیب نکنی وطبق قانون جلو نری وبرای استارت بخوای کل شرایط فراهم بشه بعد حرکت کنی مطمئنا درجا خواهی زد وبه هیچ نمیرسی

    ممنون از این اگاهی های ناب استاد و شما دوستان که من را راهنمایی میکند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    رابعه گفته:
    مدت عضویت: 1255 روز

    سلام استاد

    خوش قلبی و مهربونی رو باید از شما یاد گرفت

    که اومدین مسیری که خودتون دوست داشتید در سالهای قبل تو زندگیتون ببینید رو برای ما به تص یر کشیدید در صورتی که خودتون نداشتید.

    بله درسته ما وقتی ببینیم یه چیزی وجود داره تو دنیا خواهان اون میشیم و میخوایمیش و من از این بابت خیلی خیلی خوشحالم کا دارم زندگی شما رو میبینم تا باورهام قوی بشه که ثروت و روابط عالی فراوانه😍🥰

    تواضع در حین ثروتمندبودن و بی نیازی نسبت به دیگران و اینکه حرف دیگران اصلاااااا براتون مهم نیست خیلی خیلی عالیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1098 روز

    سلام و درود و عرض ادب خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی و همه دوستان

    استاد خیلی از شما ممنونم که چنین بستری رو مهیا کردید که واقعا مثل انسان داریم همه با هم معاشرت میکنیم انقدر همه به پیشرفت هم خواسته یا ناخواسته با باور سازی با تعریف موفقیتها با تحسینها با توجه به نکات مثبت داریم کمک میکنیم

    استاد جان چقدر این فایل دوست داشتنی بود انگار اونجا که فرمودید باور در جهت خواسته کن فیکون میکنه من دوباره انرژیم فول شد واسه رسیدن به خواسته هام آخه همیشه حرف مادرم بود زیاد بلند پروازی نکن من هر بار این حرفشو می‌شنیدم یعنی به کل همه روانم می‌ریخت بهم خب حتما حق با مادرمِ دیگه بیخیال خواسته هام میشدم اما از وقتی با این برنامه ها آشنا شدم اتفاقا با خودم سفت وسخت میگم این مالِ منِ چقدر راحتِ به این سبک زندگی کردن واقعا خانم اسکاول شین حق داشت از این داستان به نام بازی زندگی نوشت واقعا مثل بازیِ

    که باور در جهت خواسته بساز حالتو خوب نگه دار مسیر تکاملتو طی کن به نتیجه برس

    راحت‌تر از اینم مگه هست…

    الهی صد هزار بار شکرت الهی شکرت

    استاد خیلی دوستتون دارم نمیدونید بعضی از جمله هاتون چقدر توی شرایطای مختلف چراغ راهم بوده و نزاشته کوتاه بیام واسه تجربه خوشبختی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    Pari گفته:
    مدت عضویت: 2868 روز

    بنام خداجون مهربونم

    سلام استاد دوست داشتنی

    سلام مریم جان عزیزم

    سلام دوستان گلم

    روز63 از سفرنامه بنده

    استاد عالی بود دست مریضاد حرفاتون رو واقعا باید با الماس نوشت من تو این 63 روز انقدر به این سایت عادت کردم که هروز هروز باید کامنتارو جوابای عقل کن رو بخونم فایل ها رو مرتب گوش بدم

    این فایل هم مثل هر فایل دیگه ای عالی بود ممنونم از اینکه اینهمه زیبایی ها رو برای ما عینی کردین و به چشم خود شاهد اینهمه زیبایی شدیم

    چقدر زیبا چه آرامش چه سکوت روحانی و چقدر عالی حس و حال روحانی با آهنگ هایی که مریم جانم زحمت کشیدند و میکس کردند هماهنگی دارد.

    چقدر فراوانی چقدر ثروت چقدر درختانی سرسبز چه هوای پاکی خدایا شکرت اگر وجود داره پس منم میتونم تجربش کنم

    کلیدی ترین جمله این فایل

    ترکیب باور +هماهنگ با خواسته

    ایمان داشتن به اینکه تو بخواه خدا حتما بهت میده

    باور کن که میتونی داشته باشی

    و دوباره ترکیب پر مفهوم باور +هماهنگ با خواسته

    = رسیدن به خواسته ها تجربه کردن خواسته ها

    استاد عزیزم و مریم جانم سپاسگزارم بابت اینهمه زیبایی ها که بما نشون میدین بابت راهنمایی و آگاهی ها سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم که مرا در مسیر هدایت قرار دادی خداجونم عاشقتم

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    پونه زرگرزاده گفته:
    مدت عضویت: 1738 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خدای زیبایی ها

    خدای وهاب

    خدای رزاق

    استاد جانم سلام و سلام به همه ی عزیزان سایت قشنگمون

    بعضی جمله ها امروز خیلی من رو به تامل واداشت

    خواسته ها و ورود به مدار خواسته ها چ هم مدار شدن با آنها

    ما زیبایی های زیادی رو میبینیم ،نعمت هایی که دلمون میخواد داشته باشیم

    قبل از آشنایی با قوانین،دیدن این زیبایی ها باعث حسرت میشد ،این میشد یه ترمز ولی برای هم مدار شدن با خواسته ها،اشنایی با قوانین میدونم که هر خواسته ای رو میشه داشت پس دیگه حسرت معنی نداره،دیگران دارن با این نعمت ها زندگی میکنن و من هم میتونم داشته باشم همه ی اونها رو.بجای فرکانس حسرت ،فرکانس تحسین رو جایگزین میکنم

    بجای فرکانس نیازمندی،فرکانس سپاسگزاری

    جالبه که باورهای درست،چقدر داشتن خواسته ها رو برام بدیهی کرده

    و چقدر قشنگ جهان پاسخ میده

    و البته که تکامل لازمه

    چون در ابتدای راه،مدام ویس ها رو گوش میدی و حالت خوب میشه ولی در عمل میبینی ناخواسته ها برات بولد هستن ولی بتدریج با تمرین و تکرار های مداوم خواسته ها بدیهی میشن و جهان بطرز عجیبی پاسخ میده

    واقعا چه لذتی داره کار کردن رو خودت و پاسخ جهان

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    عباس امیری گفته:
    مدت عضویت: 2166 روز

    بنام خدا

    سلام

    سومین قسمت فصل سوم

    بحث باور پذیری یعنی امکان پذیر بودن درباره داشتن هر خواسته ای

    قبلاً یکی از بزرگترین موانع این بودش که حتی نمی‌تونستم داشتن چیزی رو توی ذهنم تجسم کنم.یعنی تا میومدم تجسم کنم و یا حتی رودر رو ببینمش نگاش کنم ذهنم زود دست به کار میشد و می‌گفت:

    حالا حالاهااا باهاش فاصله داری

    شرایط الانت هییئییچ ربطی به داشتن این خواسته نداره

    یعنی حتی اجازه نمی‌داد تجسمش کنم…

    سالها به همین منوال گذشت و من حتی داخل پاساژ ها هم نمی‌رفتم چیزی رو نگاه کنم ببینم جدیدا چی اومده

    تو هر زمینه ای

    تکنولوژی

    پوشاک

    و…

    یعنی کاری که سالها پیش که انجام میدادم ،رفته رفته دیگه انجام نمی‌دادم بخاطر باورهای محدودی که هر روز بیشتر میشدن…

    یادمه تا دوران کارشناسی باز انجام میدادم ولی بعدش دیگه نه…

    اما الان دو سه ماهی میشه که ناخودآگاه دارم انجامش میدم و واسم جالبه

    حس میکنم گلی که درونم سالها خشک شده الان ریخته و دوباره داره جوونه میزنه…

    یعنی جوونه زدنش رو دارم حس میکنم بعد از این مدتی که در این خانواده بهشتی هستم.

    هنوز خواسته خاصی وارد زندگیم نشده هنوز ماشین ندارم خونه ندارم

    گوشی خوبی ندارم

    درآمد با ثبات و بالایی ندارم

    رابطه ی عاطفی مثل استاد و خانم شایسته ندارم

    ولی حقیقتا بگم

    حالم بد نیست و نسبت به قبل خیلی بهتر شدم

    با خودم خیلی بیشتر از قبل به صلح رسیدم

    دیگه در تنهایی هام حوصلم سر نمیره و دنبال بهونه نیستم بخوام کسی رو کنارم قرار بدم تا لذت ببرم….

    و مهم تر از همه میتونم تجسم کنم خواسته ای رو

    میتونم برم پشت ویترین مغازه و گوشی مورد علاقم رو نگاه کنم و لبخند بزنم و تحسین کنم

    میتونم ماشین مورد علاقم رو از پشت شیشه اتوگالری ببینم و لذت ببرم بدون حسادت و خشکی

    میتونم روابط عاطفی آدما رو ببینم و تحسین کنم و لبخند بزنم بدون حسادت و خشمی

    میتونم ثروتمندان رو ببینم و بابت وجودشون شکرگذاری کنم چون ثابت فراوانی رو اثبات میکنن

    آرامش رو ثابت میکنن

    حال خوب رو ثابت میکنن

    ثابت میکنن ثروت معنوی ترینه

    ثابت میکنن ثروت آرامش میاره

    ثابت میکنن ثروته که باعث رشد جهان میشه

    ثابت میکنن پول هست هرچقدر که بخوای …

    این روزها مثل زمان نوجوانی ام میرم داخل مغازه ها و از اجناسشون دیدن میکنم

    قیمت رو می پرسم

    اجناس زیبا رو تحسین میکنم جوری که اینگار می‌خوام بخرمشون

    تازه درخواست میدم فلان لباس رو پرو کنم و تن خورش رو ببینم ….

    دقیقا مثل روزهایی که هنوز سیمان باور کمبود شکل نگرفته بود…

    دقیقا مثل روزهایی که به فکر اینکه از کجا میخواد وارد زندگیم بشه نبودم و خیالم راحت بود که بابام هست…

    با این تفاوت که الان میگم خدا هست

    خدا هست

    خدا هست

    و

    خدا هست

    همین چند روز پیش در حالی که بیخیال و رها بودم واسم شاگرد فرستاد

    اره خدا هست

    من دارم سعی میکنم فراوانی رو باور کنم.

    حس میکنم باور کردن فراوانی وظیفه انسانی کنه و حقی بر گردنمه…

    همین دیشب رفتم سراغ یکی از بهترین پاساژ های تهران در تجریش که یهویی تصیمم گرفتم برم یعنی هدایتی

    داخل مغازه پوشاک شدم

    عاشق اجناسش شدم

    و پیراهنی به قیمت دو میلیون و نیم رو پرو کردم

    وااااای چقدررر لذت بخش بود

    از خودم عکس گرفتم و هر روز می‌بینمش

    وقتی پوشیدمش انگار به خود واقعیم نزدیکتر شدم

    انگار خدا رو بیشتر احساس کردم

    انگار خدا خوشش اومد از این کارم از این لباس زیبایی که تن کردم…

    انگار تازه دارم درک میکنم باورسازی چطوریه

    چیزی که درک کردم اینه که علاوه بر صحبت های استاد باید همچین تمریناتی هم واسه خودمون قرار بدیم تا مقاومت های ذهنیمون کمتر بشه.

    یک برنامه دیگه هم دارم و اینه که می‌خوام ماشین مورد علاقم رو تست درایو کنم و لذتشو ببرم…

    اینا رو نوشتم تا بماند به یادگار از من و رد پایی بشه…

    در پناه الله باشیم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3888 روز

      درود آقای امیری عزیز

      به به

      چقدر با صداقت و با اون روح پاکت یه همچین تجاربی رو نوشتید.

      چقدر صلح و آرامش درونتون مشخصه

      چقدر خوبه که کیف کردن و لذت بردن رو دارید حس و تجربه و تمرین میکنید.

      چقدر زیبا گفتید که انگار خدا خوشش اومد که اون لباس زیبا و گرون قیمت رو به تن کردید.

      چه جمله ی معرکه ای.

      براتون ثروت و شادی و تندرستی روز افزون می‌خوام.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 1035 روز

    روز63مسیر

    خب تکمبل کنندهدفایل دیروز بود که مسیر تجسم و دیدن و باور کردن که هست را بسازیم

    دقیقا من تا قبل اینکه سوار سمند بشم حسم این بود ماشین قبلمون ساینا اس بود خوبه و صفره و تمیز و… وقتی قرار شد ماشین عوض شه اونم بصورت ناخواسته ای اجباری و با بدهی و… تبدیل شد به سمند من گفتم خب باید انجامش بدیم مهم نیست چی هست قبلش سمند سوار شده بودم اما نه زیاد و هیچوقت جزیاتش برام مهم نبود چون مثلا تاکسی و… بود تاحالا سمند نداشتم به اجبار ماشین عوض کردیم و فقط یک نگاه کردم دیدم تمیزه گفتم خوبه تمام

    بعدش که کارهاش تموم شد و سوارش شدم به عنوان مالک دیدم وای اصلا ساینا بدرد نمیخوره صندلی ها سفت سمند خیلی نرم تر بود فضا داخل بزرگ، ساینا خیلی کوچکتر بود بعد دو گانه بود رفتیم گاز زدیم شد شش هزار تومن من و همسرم تعجب کردیم یعنی انقدر ارزونه، بعد صندوق عقبش دیدم چقدر فضا داره، لامپ وسط لامپ داخل داشبور، صندلی برقی، ساینا هیچی هیچی نداشت

    همسرم گفت دوسش داری بهش گفتم بخدا اگه من قبلش سمند سوار شده بودم به عنوان مالک اصلا ساینا را نگاش نمیکردم چقدر فوق العاده اس چقدر عالی انقدر که من برای سمند خوشحال شدم و برام بهتر بود برای ساینایی که صفر بود این حس تجربه نکردم خدا میدونست چقدر بهتره این ماشین من نمیدونستم برای همین بصورت یک ناخواسته مجبورمون کرد به همسرم گفتن اگه یک هفته ای ماشین عوض نکنی اخراجی و ما انجامش دادیم و الان هر روز میگم خدایا درسته به سختی بهم فهموندی این مسیر جدید بهتره اما من الان که تجربه اش کردم میدونم چقدر دوستم داشتی

    دقیقا وقتی ما تجربه از خواسته بهتر و بزرگتر نداریم اما داریم روی خودمون کار میکنیم خدا میاد به هر نحوب هست هدایت میکنه گوش ندی با کتک میبرتت تو مسیر،

    من چون همیشه روی خودم کار میکنم در مسیر فرکانسی هستم فقط چون خیلی مواقع خودم خواسته بهتر ندیدم نمیدونم چی برام بهتره در نتیجه این مدل هم هدایت میشم

    الان دیدم چرا کار خدا را سخت میکنم دقیقا باید هر روز کلی چیزای جدید ببینم که خودم بگم اینو میخوام و با مدارم که بالاتر میره خواستمم همراه بشه

    دیروز نوشتم که قراره دیگه سرچ کنم ببینم

    الان میبینم خب خیلی چیزا هست که بهترش هم هست ندیدم پس باید دیدم وسیعتر بشه

    تا بتونم خواسته های عالی تر داشته باشم

    مثلا الان یک خونه سه خواب اوج خواسته بزرگمه ولی اگه من ببینم خونه ها بزرگتر عالی تر خاص تر هست ذهنم میگه سه خواب که هیچ فلان مدلم میتونی داشته باشی

    با زندکی در بهشت من خیلی چیزا را به کمک شما استاد عزیز و مریم جان دیدم مثلا مرغ شاخ دار، یا طاووس خریدن من فکر نمیکردم یکنفر طاووس نگه داره برای حیون خونگی، یا اون دستگاه قهوه هیولا که من بعدش نوشتم منم این دستگاه مبخوام چقدر دیدم وسیع شد اون کیک پز که همه کارهاش اتومات بود اون کانکس که کردین انباری، اون ماشین قرمز خوشگل، اون ویلایی که یک دنیای جدید تو ذهن من شد اون خونه روی اب. کل زندگی در بهشت برای من خاص ث متفاوت بود هر قسمت میگفتم وای اینم میخوام وای این چیه مگه اینم وجود داره سرچ میکردم بعد میدیدم ایرانم هست میگغتم خب اینم میخوام و چقدر برای من این مسیر پر از درس بود و هست

    تازههنوز به سفر به دور امریکا نرسیدم چون من یک مسیر تموم میکنم بعد میرم بعدی اون ببینم که اصلا یک دنیای جدید در مغزم شکل میگیره

    حالا بیایم سر موضوع خود

    من هر روز ربطتش میدم به شغلم

    من فهمیدم باید برای شغل دلخواهم مثال پیدا کنم تا انقدر تکراذ بشه ببینم تا عادی بشه

    برای همین فردا اینکار انجام میدم سرچ میکنم در مورد درامد غیر فعال و کساییکه این موضوع دارن مثل املاک دار ها، سرمایه گزار ها و… تا ذهنم ببینه هست میشه تا راحتتر انجامش بدم

    خب هر روز پیش میرم بیشتر پر حرف میشم تلاش میکنم اتفاقات نگم وگرنه کلا طولانی تر هم میشه

    خداروشکر یک مسیر پیدا کردم که هر روز عالی تر میشم

    دل تو دلم نیست برای روز اخر و بعد برگردم از روز اول مسیرمو بخونم

    من ایمان دارم به این مسیر و صددرصد اینجا ردپاهام میشه یک قسمت از سرگذشت موفقیت من

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: