نحوه به حقیقت رساندنِ خواسته‌ها | قسمت 2 - صفحه 25

760 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3055 روز

    این آیه :

    اى کسانى که ایمان آورده‏ اید به خودتان بپردازید هر گاه شما هدایت‏ یافتید آن کس که گمراه شده است به شما زیانى نمى ‏رساند بازگشت همه شما به سوى خداست پس شما را از آنچه انجام مى‏ دادید آگاه خواهد کرد

    نشان می دهد دیگران بر زندگی ما تاثیر ندارند حتی اگر در بدترین حالت و شرایط مثل گمراهی باشند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علی مظاهری گفته:
    مدت عضویت: 2418 روز

    سلام به دوستان گرانقدر

    استاد فوق العاده هست دوره های شما من یکسال خورده ای ایست که با دروه های شما آشنا شدم و تویه زندگیمن خیلی تاثیر گذار بود و ازتون میخوام با قدرت بیشتر ادامه بدین کار ها رو .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    گلاله شریفی گفته:
    مدت عضویت: 2506 روز

    سلام استاد عزیز شب و.روزتون پراز شادی های که ازخداخواستیدهرکدوم از ماشاید.تو ی دوره از.زمان هستیم برای همین هر کدوم از فایل های که میزارین شاید برای کسی خاصی خیلی تاثیرگذارباشه فایلی که گذاشتی برای من عالی بود عالی استاد…در پناه الله شاد باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    Tohid گفته:
    مدت عضویت: 2751 روز

    به نام خدای مهربان

    استاد من فوتبالیست هستم و در آینده ای خیلی خیلی نزدیک من رو خواهید شناخت و من سپاسگذارم که خدا از طریق دستش سید حسین عباسمنش قوانین رو بهم یاد داد

    خیلی دوستون دارم

    من هر روز بخش عقل کل رو چک میکنم و واقعا لذت میبرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ستاره گفته:
    مدت عضویت: 2791 روز

    سلام استاد عزیز و مهربونم

    اصلا نمی دونین چه اتفاقاتی داره میفته ، همزمانی خدا رو می بینم، لمس می کنم هی شکر می کنم، دفتر درست کردم، صبح ها باهاش حرف می زنم، می نویسم براش عشق می کنیم وای که چقدر خوبه

    هی میگم منو هدایت کن مهربونم ، چی کار کنم … گرچه باز نیاز دارم هی به خودم یادآوری کنم که با خدا بیشتر حرف بزنم .

    تو راستای دیدن و آرزو سازی با دوست همراستا با خودم رفتیم ی نمایشگاه ماشین خارجی و با جسارت ازشون درخواست کردم ک بشینم تو یکی از ماشین ها و اجابت شد.

    و قرار گذاشتیم سه شنبه ها این برنامه رو تکرار کنیم.

    حسم می گفت باید فایل بیستم مصاحبه با خودتون رو بشنوم، در مورد ترس ها و جسارت ها و خلاصه شنیدم و واقعا جواب منه برای برداشتن گام برای ایده هام

    تو سایت دنبال این مصاحبه بودم که تو قسمت سرچ زدم دو تا از سوالای بخش عقل کل، توجهم رو جلب کرد 1- چگونه آدم پولدارهای شهر تهران رو پیدا کنیم. 2- چه سوالاتی از پولدارها بپرسیم.

    خلاصه سوالات رو پرینت گرفتم و گذاشتم تو کیفم گفتم کاش بشه با صاحب نمایشگاه حرف بزنم .

    قبلش با دوستم تصمیم گرفته بودیم که بعد از این که چندبار رفتیم این نمایشگاه، با مسئولینش صحبت کنیم که می خوایم صاحبشون رو ببینیم و خلاصه شکلات بخریم و بریم ایشون رو ببینیم.

    عصر شد و با دوستم راهی نمایشگاه شدیم. از خیابون رد شدیم دیدیم ی آقایی از نمایشگاه اومد بیرون. گفتم ببخشید آقا میشه بریم تو نمایشگاه ماشین ها رو ببینیم ، گفت بله خواهش میکنم بفرمایید.

    ولی انگاری ی حسی بهم می گفت که ازش بپرس صاحب اینجاس یا نه ، سوالم تغییر کرد گفتم ببخشید شما صاحب اینجایین ، گفتن بله

    گفتم میشه ما با شما مصاحبه کنیم. عذرخواهی کرد و گفت جلسه دارم، گفتم باشه ی روز دیگه میایم .

    گفت من اصلا اینجا نمیام، خلاصه گفتم خیلی وقتتونو نمی گیریم و بالاخره رفتیم داخل که با ایشون که ی مرد مهربون و دوست داشتنی و با توکل بود باهاشون صحبت کردیم و مصاحبه کردیم و ازشون تشکر کردیم.

    روز اولی ک نمایشگاه رفتیم دیدن خودروها و سوار شدن به اونها برامون خیلی خاص بود ولی دیروز آگاهی ها بیشتر و قشنگ تر بود.

    بعدش ب دوستم گفتم ببین دوستم، فقط خدا وقتی ازش بخوای یچطوری شرایط رو جور می کنه و تو رو به خواستت می رسونه…

    ما می خواستیم مصاحبه کنیم با ایشون

    سوالات رو آماده کردیم … چه نقشه ای تو ذهن مون بود که بعد چن جلسه شکلات بخریم و بریم برای مصاحبه

    ولی ما به خواسته مون رسیدیم بدون هیچ زحمتی

    اصلا از دیشب عاشق تر شدم به خدا ، عاشق تر

    گفتم عهههههه خدا تو آخه چقدر گلی چقدر ماهی … صبح فقط می نوشتم چی می خوام و رها می کردم می گفتم من نمی دونم چطوری میدی من اینو می خوام

    این اگاهی دیروز منه ، اومدم اینجا بنویسم و تشکر کنم و شاکر باشم

    آخ چی بگم از مفهوم فراوانی

    اصلا کل مفاهیم راجع به ثروت تو ذهنم تغییر کرد، کلی به خودم خندیدم گفتم چه کوچولو و کم فکر می کردم..

    خلاصه که استاد خیلی دوست دارم ممنون بابت آگاهی ها

    جسارت و آگاهی های امروزم رو مدیون شما هستم، دوستون دارم

    ان شاالله که موفق تر باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    محمد امین گفته:
    مدت عضویت: 2517 روز

    با سلام به دوستان عزیز و استاد عزیز

    خواستم بگم توی داستانی که توی کامنت قبلی گفتم اون فقط یک داستان هست – چرا چون قران این رو تایید نمیکنه وقتی شما فرکانسهای مناسبی به جهان ارسال میکنید فکرتون سالمه – خداوند توی قران میگه انسانهای پاک با انسانهای پاک – انسانهای ناپاک با انسانهای ناپاک یعنی جهان اب شور و شیرین رو با هم جدا میکنه وقتی شما باور فراوانی دارید فقط فراوانی رو میبیند وقتی باور عدم فراوانی داشته باشید اصلا نعمت ها رو نمی بینید

    خواستم بگم این یک وقت اشتباه نشه توی کامنت قبلی یاد گرفت بنویسم که یک وقت اشتباه نشه – وقتی شما فکرت تغییر میکنه همون اب شور و شیرین اتفاق می اوفته برای شما به همین سادگی

    خدا نگه دار تا بعد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    محمد انصاری گفته:
    مدت عضویت: 2948 روز

    سلام

    واقعا آدمو تحت تاثیر قرار میدین آقا سیّد

    ممنون که نشونمون دادید که اگه بخوایم،رو حالت رگبار نعمت و فراوانی ب سمتون شلیک میشه

    به لطف پروردگار رئوف پیش میریم تا روز به روز،بعد از طی کردن تکامل به موفقیت های بیشتر و بیشتر برسیم

    خداوند مارو زیر سایه رحمت بی پایانش به مدار رستگاری و آرامش هدایت کنه ان شاءالله

    در آیه ی 7 سوره ی مبارکه ی ابراهیم خداوندشرطی برای افزایش نعمت بیان میکند و در ادامه ی آیه نتیجه ی کفران نعمت نیز بیان شده است.

    وَإِذْ تَأَذَّنَ رَ‌بُّکُمْ لَئِن شَکَرْ‌تُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِن کَفَرْ‌تُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ

    و هنگامى که پروردگارتان به شما آگاهى داد که اگر سپاس گزارید همانا شما را [نعمت‌] بیفزایم، و اگر ناسپاسى کنید هر آینه عذاب من سخت است

    توکل به خدا پیش میریم

    با رهنمود های شما و بزرگایی که میتونن نشانه هایی از طرف پروردگار باشن

    من بسته ی روانشناسی ثروت 1 رو تهیه کردم و متأسفانه یکم روش کم کار کردم اما با همون مقدار کم هم نتیجه گرفتم و به امید خدا آخر امسال،درآمدم به صورت میانگین سه برابر سال گذشته ام خواهد شد،

    همونقدری که رو بسته روانشناسی ثروت 1 کار کردم(تقریبا کم)،ب همون اندازه نتیجه گرفتم

    حالا اگه یکبار دیگه از اول آموزه های شما رو پیگیری کنم مطططططمئناً نتیجه مطلوب تر خواهد شد

    پ.ن :

    توانا بود هر که دارا بود

    زثروت دل پیر برنا بود

    تهیدست بجایی نخواهد رسید

    اگرچه شب و روز کوشا بود

    ندانست فردوسی پاکزاد

    که شعرش در این ملک بیجا بود

    گر او را خبر بود از این روزگار

    که زر برهمه چیز والا بود

    نمیگفت آن شعر معروف را

    توانا بود هر که دانا بود…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زدکارتیست گفته:
      مدت عضویت: 2640 روز

      دوست هم فرکانسی

      توانا بود هر که دانا و دارا بود…

      همین آگاهی از قوانین و نحوه کارکرد جهان هستی

      دانایی ست که دریافت کرده ایم تا به دارایی برسیم.

      شاد باشیم و راضی و پر روزی.

      ZKartist

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    محمد امین گفته:
    مدت عضویت: 2517 روز

    با سلام به استاد عزیز و دوستان

    با این داستان ایمانم نسبت به قانون بیشتر شد یعنی دنبال حرف هایی هستم که گفته های استاد عباس منش رو تایید میکنه

    امید وارم از این داستان لذت ببرید – دوست داشتم با شما هم به اشتراک بزارم – همان طور که خدا من رو هدایت میکنه من هم دستانی باشم از طرف خداوند رحمان برای شما عزیزان

    این موضوع را با داستانی از امام علی توضیح می دهم

    امام علی روزی با چند تن از یارانش از شهر خارج می شوند و امام در بیرون از شهر اردو می زند

    از پنج نفر از یارانش می خواهد که به شهر بروند و از داخل شهر اطلاعات شهر را بیاورند و به امام بگویند

    نفر اول : وقتی به شهر رفت و نزد امام امد این گونه توضیح داد که تمام افراد جامعه به دنبال داد و ستد و مشغول خرید و فروش هستند

    نفر دوم : در برگشت از شهر این گونه توضیح داد که تمام افراد شهر به جویای علم و دانش هستند

    نفر سوم : این گونه توضیح داد که تمام افراد جامعه دورغ گو هستند و همه کلاه بر سر هم می گذارند و شهر پر از دغل بازی است

    نفر چهارم : گفت همه در شهر به دنبال شراب و … هستند

    نفر پنجم :شهر امن و امان است همه به کار خود مشغول هستند

    یاران امام گفتند که اینها هرکدام چیزهای متفاوتی گفتند

    امام گفت هرکس که درون خود همان گونه هست که گفته نفر اول تاجر بود و نفر دوم عالم نفر سوم دغل باز بود و نفر چهارم فریبکار و نفر پنجم انسان وارسته ای بود از این داستان نتیجه می گیریم که ما انسانها هر آنچه در درون خود فکر می کنیم ذهن ما در بیرون به دنبال همان موضوع است و دقیقا همه چیز را به همان گونه که هستیم تفسیر می کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      یاسمین ساسان گفته:
      مدت عضویت: 2942 روز

      سلام دوست عزیز داستانی که روایت فرمودید مصداق بارز افراد دور و بر ماست.دقیقا همون چیزی که همراه ودر درونشون هست باهاش برخورد میکنند.بعضی اوقات با خودم میگویم این چزهایی که فلانی میبینه چرا من نمی بینم.دلیلش هم دقیقا فرموده ی حضرت است.چون من در درونم ندارم پس جذبش نمیکنم.درجهان هر چیزی چیزی جذب کرد ، گرم گرمی را کشید و سرد سرد…..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فرزانه ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 3034 روز

      سلام. یاد این شعر از شیخ بهایی افتادم:

      آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست

      وان کس که مرا گفت نکو خود نیکوست

      حال متکلم از کلامش پیداست

      از کوزه همان برون تراود که در اوست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: