اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد از شما و همینطور گروهتون بسیار سپاسگزارم بابتِ تهیهی این فایل ارزشمند،
در مورد هدف از به این دنیا اومدنِ انسانها صحبت کردین و برام خیلی جذاب بود…
دقیقاً… ما قبل از به این دنیا اومدنمون همه چیز برامون فراهم بود، پس توی این دنیا باید فقط دنبال عشق و علاقمون باشیم و بدونیم که زمین و آسمانها و هر آنچه در آنها و بین آنهاست مسخر ماست و آرام باشیم و ذهنمون رو کنترل کنیم و صدای قلبمون رو بشنویم و به غیب ایمان داشته باشیم و وحیهای رب رو بهشون عمل کنیم و توکل کنیم به الله.
در این صورته که رب بقیه کارها رو به طور شگفت آوری انجام میده.
سلام خدمت استادفرزانه مریم بانوی مهربان وهمه اعضای این خانواده توحیدی
به به بالاخره دل به دلدار رسید وخیال ماها هم راحت شد آخیش
استاد عزیز چقدر تغییر فرمودید چقدر صورتتون جونتر شده خدایا مگه میشه اونم توی یه مدت کم چه دوره ای هست من فکر میکنم بینظیر باشه استاد واقعا که دست گل الهام خانم درد نکنه که بشما فرمودند که چه دوره ای را آماده بفرمایید
استاد میشه فقط بفرمایید حدودا کی میاد روسایت ماها هم میخواییم تا عید مثل شما بترکونیم
واما برداشت من از این فایل پربار اینه که اولا بنظرم باید خودمونو عالی عالی بشناسیم چون هرکسی بنظرم تو چند زمینه استعداد داره ولی وقتی فکوس میشی میبینی به یکیش خیلی علاقمند هستی واگه از ص تا ش هم درموردش بخوانی وبدانی بازم سیر نمیشی واون همون رسالتی هست که بخاطرش بدنیا اومدیم فقط باید قدم برداریم مهارت کسب کنیم وهرروز کمی بهتر از دیروزمان عمل کنیم وآنقدرررررراین مسبرو ادامه بدهیم که در اون مورد خاص به درجه استادی برسیم وتاروزی که زنده هستیم هیچ وقت در مسبر مورد علاقمون به یک جای خاص بسنده نکنیم وهمیشه به روزباشیم واصلاعات ومهارت خودمان را باعلم روز دنیا هماهنگ کنیم وهرچقدر مهارت بیشتر احساس ارزشمندی وعزت نفس هم بیشتر البته من خودم تا اندازه ای متوجه علاقه اصلی خودم شدم ودارم بلطف خدای مهربان مهارتشو کسب میکنم که ایشالا در آینده ای نزدیک تکلییف شغل کارمندیمو برای همیشه روشن کنم وبه لطف خدای مهربان به اونچه براش خلق شدم قدم بگذارم که هم خودم نهایت لذت ورشدو ببرم وهم به دنیا بهترین خدمت خودمو ارائه بدم تاخدایم
اولین کاری که برای کسب ثروت باید انجام دهیم این است که تواناییهای خودرا پیدا کنیم که در چه مورد توانا هستیم و به آن عشق داریم؛ چون وقتی به آن عشق داریم وقتی به مشکلات یا تضادها بر می خوریم بالاخره این قدر این ور و آن ور می زنیم تا بالاخره راهی را برایش پیدا میکنیم آن هم با تقلا نیست بلکه با ارامش و عشق است
وقتی در کاری مهارت پیدا میکنیم عزت نفس هم می آید چون این قدر به خودمان مسلط هستیم که با اعتماد کامل در آن مورد حرف زده یا عمل می کنیم و پس اولش باید روی یک مهارت کار کنیم حتی اگر ندانیم مهارتمان هم چیست عیب نداره این قدر این ور و آن ور می کنیم که پیدایش میکنیم مهم این است که عمل کنیم یک کاری راانجام بدهیم.
یکی را می بینیم که خیلی فروشنده خوبی است و قشنگ محصولاتش را می فروشد این خودش یک توانایی است یکی از اساتید که دارند به نام هم می شوند که مطمئن هستم شاگرد استاد بوده اند من به طور اتفاقی در پیچشون قرار گرفتم این قدر با آرامش محصولات خود را معرفی می کنند و قشنگ توضیح میدهند و تبلیغ می کنند که آن مدل حرف زدنشون من را جذب کرده و هر وقت که استوری می گذارند من می بینم در سایتشون نیستم ولی این قدر با ارامش و زیبا صحبت می کنند که لذت می برم دقیقا همان مهارت فروش است مهارت توضیح است. ما مهارتمان را بدانیم و بفهمیم و روی آن حوزه کار کنیم و مستمر در ان حوزه ادامه دهیم کارتمام است. ایشان وقتی تعریف می کردم فهمیدم که موضوع مورد علاقشان از بچگی همین بوده در رشته های دیگر هم وارد شده اند ولی دوست نداشتن و بالاخره در این حوزه آمدند و خیلی هم موفق هستند.
ما انسانها دو قسمت داریم یک قسمت جسمی است عملی است و کارمان است و دیگری ذهنی است از شعور و آگاهی می آید مثلا انگیزه داشتن آن قسمت ذهنی است اگر انگیزه ای درست داشته باشیم به عمل می انجامد یعنی همان قسمت فیزیکی کار یعنی داریم برای مهارت خود برای علاقه مندی خود کاری را انجام میدهیم.
در جهان که اگر آن را نقطه صفر در نظر بگیریم یا رشد می کنیم و تعالی پیدا میکنیم یا ریزش میکنیم و پست می شویم و گرنه وقتی که ما به دنیا آمده ایم که نه گناهکار هستیم نه ثوابی هم کرده ایم ما در نقطه صفر هستیم و بعد با محیطی که هستیم و وقتی شروع به یادگیری میکنیم از صفر یا بالاتر می ر ویم یا پایین تر می آییم.
پس ما از نقطه صفر آمدیم و هستیم و اینکه بعدش چه کارکردیم ما را بالا می برد یا پایین می آورد یعنی کاملا دست خودمان است یعنی اینکه کاملا اختیار به ما داده شده است که از این نقطه صفر بالا یا پایین بیاییم یعنی همان بحث اختیار ووو
ما یک بخش جسمی داریم و یک بخش ذهنی و یا آگاهی اگر هر کدام را به تنهایی کار کنیم به نتیجه نمی رسیم، مثل اینکه صبح تا شب برویم فوتبال بازی کنیم و بدو بدو کنیم چیزی دستگیرمان نمی شود چون به قوانینش با باورهایش کار نمی کنیم باری به هر جهت داریم فقط تلاش می کنیم. اگر هم فقط روی باورهایمان و قوانینش کار کنیم که این طوری باید توپ را بزنیم و این طوری توپ در دروازه می رود و… وقتی نرویم تمرین کنیم یعنی اقدامی عملی برایش انجام ندهیم پس باز هم به نتیجه نمی رسیم.
بایدهر دو قسمت ذهن و عمل با هم درگیر باشند و کاری برایش انجام دهیم حالااگر ذهنمان را خوب آماده کرده باشیم یعنی عشقمان را پیدا کرده باشید یعنی انگیزه را ایجاد کرده باشیم یعنی قوانینش را بدانیم و بعد عملگرا هم باشیم آن وقت نتیجه می گیریم یعنی من باورهایم رادرست کردن عشقم را پیدا کردم و می دانم که باید چه کار کنیم حالا به آن دانستنه عمل هم میکنم آن وقت موفق میشویم اول آرام آرام و بعد سریعتر تر وتصاعدی یعنی به صورت تکاملی
بچه در شکم مادر اول اصلا از ظاهر مادر چیزی مشخص نیست بعد از 4 ماهگی کم کم معلوم میشود درشکم مادر بچه هست کم کم بزرگتر میشود در ماه 7 8 دیگه خیلی بزرگ می شود همین مثال که همه یک عالمه دیدیم را یادمان باشد قضیه حل شده است
مصاحبه از آقای خردادیان میدیدم از ایشان پرسیدند که وقتی میخواستید برقصید خانواده اتان مخالفت نکردند و ….؟ ایشان گفت اول چرا خیلی هم زیاد بعد که دیدند من در این کار موفق هستم خودشان هم چیزی نگفتند و بعد هم از ایران خارج شدم وووو
یعنی عشق و اشتیاق که باشه دهان مخالفها هم بسته می شود یکی دیگر هم استاد شجریان بودند
اگر می ترسی اگر واهمه داری که اطرافیان مخالفت میکنند یا موفق نمیشوی بعد همه بهت می خندند ووو اهمیت نده تو برو توی دل ترسها خودش درست میشود یعنی وقتی خدا آن امید و آن تحرک واقعی و آن عشق واقعی تو را می بیند خودش راههای درست را به تو نشان میدهد یعنی با آن نیروی ذهنی یا آن عشقی که داری راحتتر راههای بهتر را دریافت میکنیم و موفق میشوی همه اینها در عملگرایی نهفته است *
در این دنیا که دوقطبی است یعنی تضاد هست طبیعی است که گاهی درست و حسابی و سریع جلو نروی اشکالی ندارد داریم در این راه مهارت کسب میکنیم و باعث میشود که راهمان را بهتر پیدا کنیم و مسیرمان را هموارتر کنیم در این راه این خیلی مهم است که استمرارداشته باشیم و تا به مشکلی تضادی برخوردیم ناامید نشویم و ادامه اش دهیم من خودم هر وقت این طوری میشود میگویم ا این است خوب پس از پس ات بر می آیم این قدر این ور و آن ور میکنم که بالاخره راهش را پیدا می کنم اصلا خسته نمیشوم و دست نمی کشم
خرافات را دراین امر گذاشتن کنار خیلی مهم است در کارم با کسی برخورد دارم یکسره مینالد که دیگر حالم را بد کرده است بعدا فهمیدم که میترسه چشم بخوره این قدر بدی می گه بدی میگه میزنه توی سر خودش که چشم نخوره واقعا برایممممممممممممم تعجب آور بود آدم عزت نفسش را جریحه دار کنه به خاطر این چرت و پرتها و خرافاتها
هر کاری که می کنیم برای عشق باشد حرف اول و آخر را عشق می زند دیدیم وقتی عاشق می شویم هیچی نمی فهمیم و فقط می خواهیم به آن طرف برسیم اگر توی کارهایمان هم عشق باشد همه چیز سر جای خودش قرار میگیرد و بالاخره راهی را برایش پیدا می کنیم. دیدیم که استاد گفتند اگر خانم شایسته عزیز نمی آمدند خودم می رفتم پرادایس. عاشق که باشی یعنی این یعنی مانعی نیست یعنی کسی حریفت نمی شود یعنی نشدن نمیتوانم نداریم همه چیز شدنی است همه چیز می شود من می خواهم و میشود
حالا عشق داریم و فهمیدم که عشق داریم ولی برایش کاری نکردیم باز هم فایده ای ندارد باید برای عشقمان کاری کنیم باید برای عشقمان هم ارزش بگذاریم . اگر عاشق کارت هستی و می دانی که مثلا به برنامه نویسی علاقه داری ولی کاری نمی کنی یا عشقت نیست یا داری به بیراهه می روی یعنی وقتی عشق واقعی ات را پیدا کردی حتما برایش کاری می کنی یعنی خود عشق برایت تحرک می آورد برایت عملی می آورد اگر عاشقی و فقط می گویی که عاشقتم فایده دارد؟ بعد از مدتی طرف می زاره می ره اگر میگی عاشقشی باید از تو یک چیزی ببینه باید یک تحرک یک اقدامی ببینه اگر میگی عاشق کارم هستم برایش چه کار کرده ای می گی عاشق کتاب خواندن هستیم خوب تا حالا برایش چه کارکرده ای چند تا کتاب خوانده ای و با آن عشقت چه کارایی کرده ای که پول هم مطمئنا برایت داشته باشد آیا کتابخانه ای زده ای؟ آیا با این کتاب خواندن توانستی چه کارهایی انجام دهی ووووو
وقتی ادامه بدی روی علاقه ات مستمرباشی هدایتها و راههای بهتروخلاقیت را بیشتر درک میکنی وبیشتر به سمت آنها هدایت میشوی
اول از همه برای عشقت برای لذتت یک تعریف درست و حسابی داشته باش وقتی بتوانی عشق را درست تعریف کنی و در خود داشته باشیم عملگرایی بودن در مسیر صحیح هم برایت می آید و بعد برکات خدا هم بیشتر و بیشتر میشود و تو آنها را بیشتر دریافت می کنی.
یکی از مواردی که گیر خیلی ها را در آن می بینم این است که این دین ، دین جلوی همه چیز را برایشان گرفته است اگر این را بدانند که دین کاملا شخصی است خیلی مسائل حل میشود در کلاسی شرکت می کنم و یعنی تا مسئله دین پیش می آید بنده خدا استاد می گوید لطفا دراین مورد اصلا صحبت نکنید یعنی اسم دین که می آید یک سریها توهم گونه به مسئله نگاه می کنند و همه چیز را با هم گره می زنند و بعد خودشان هم نمیتوانند این گره را باز کنند.
یک مثال از خودم می زنم قرار است برای موردی که داریم در خانواده، برای کسی کادو ببریم من گفتم که من این مقدار را می برم که خیلی از نظر خیلیها ناچیز است ولی من به آن عشق دارم یعنی کادوی من هدیه من از عشق است نه ثروتمندی و اگر صاحب هدیه فهمید که عالیه و نفهمید که به من مربوط نیست و یک سره ما با هم بگو مگو داریم . من می گویم کادویی که درش عشق نباشه مفت نمی ارزه بقیه میگویند که طرف حسابی وضع مالی خوب دارد و زشته ووو خلاصه من گفتم من حاضر نیستم عزت نفس خودم را له کنم خودم را و همسرم را اذیت کنم که فلان کادو را ببرم که اصلا در عشق من نیست وووووووووو
خلاصه همانی که خیلی دم از مومنی و با ایمانی و بهشت می زند به من میگوید آخه زشته آخه طرف این پولا برایش پول نیست وووو منم گفتم مگر نه اینکه معیار مومنان درقران طبق چیزی که شماها خیلی ادعا دارید تقوا است نه ثروت حالا چی شده که الان دیگر ثروت برایتان مهم شده است و ….
خلاصه هر جا بحث دین و … باشد جز دعوا من چیزی دیگر ندیده ام یعنی باید به خود بقبولانیم که دین مسئله شخصی است و اصلا ربطی به دیگری ندارد و خیلی از مسائل حتی توی کسب و کار حل می شود.
دریافت برکات خدا و نعمتهای خدا برایمان به خاطر ایمانمان و عشق است نه دین و معظلی که برای خود ساخته ایم.
عشق به هر کاری؛ مهارت می آورد و مهارت باعث می شود که احساس لیاقت و عزت نفس ما را بیشتر کند و بعد باعث وارد شدن ثروت به زندگی ما می شود به همین سادگی
کاری که به آن علاقه داریم سخت نیست چون بهش عشق داریم مثل دو تا عاشق اصلا نمی فهمه که اگر الکی عاشقی بروی توی زندگی با این خرج و … می خواهی چه کار کنی فقط می خواهد به آن برسد یعنی هیچ مشکلی را نمی بیند جز هدفش را .
به نظر من یکی دیگر از چیزایی که ما را ثابت نگه میداد زندگی کارمندی است من خودم کسی را سراغ دارم که بسیار جوان است و خانواده دارد و بسیار آدم خوبی است ولی عاشق زندگی کارمندی بوده است و از اول هم همین را می خواسته است، خوب آن که تکلیفش باخودش روشن است و موفق هم باشد ولی کسی که قانع به این زندگی نیست حتما باید برای خودش کاری کند روی عشق خود یعنی توانایی پول دار شدن بیشتر کاری کند و باید مهارتی را کسب کند باید پا بزارد در دل ترسهایش باید برای خودش کاری کند حالا دیگران موافق هستند یا نه باید خودش برای خودش کاری کند و ادامه هم دهد.
باید اطرافیان را از زندگی خودش حذف کند باید خودش با خودش باعشقش زندگی کند تا کسانی را هم به طرف خودش بیاورد که هم سنخ خودش هستند و به طرفش جذب شوند.
علاقه مندیهایمان را درنظر بگیریم و آن کاری را انجام دهیم که احساس رضایت و شادی را برایمان می آورد* نه برای دیگری چون دیگری در زندگی من یکی که جایی ندارد این دیگران همان دیگرانی بودند که با موفقیتهای من احساس ناراحتی می کردند و من هم به آنها خیلی توجه داشتم که یعنی مقصر اصلی خودم بودم.
وقتی استاد از عشق و علاقه صحبت می کردند یاد این افتادم که من وقتی خیلی سنم کم بود در خانه پدری بودم، عاشق این بودم که یک پولی را به دست بیاورم و برم کتاب بخرم و بخونمش آن هم کتابهای موفقیتی و خانواده هم اصلا پولی به من نمی دادند که حتی یک خودکار بخرم چه برسه به کتاب و ظهرا وقتی آنها می خوابیدند یواشکی می رفتم یک کتابفروشی که یک خیابان آن طرفتر از خانه ما بود و می دویدم کتاب می خریدم و یواشکی بر میگشتم که کسی نفهممه که دعوایم نکنند. هنوز بعضی کتابها را دارم مثل آیین سخنرانی ازدیل کارنگی و چقدر با ذوق می خواندم زیر جملات مهم آن خط می کشیدم و آخر هر فصل خلاصه آن را مینوشتم که هنوز هم دارم.
خدا شاهده از زمان بچگی حتی روزی نیست که من کتابی نخوانده باشم حتی یک پاراگراف ولی قسمت عملگرایی ام مشکل داشت چون حسابی توی سرم زده ام و عزت نفسم راخرد کردند و منم نمی دانستم که اشکال در این قسمت است که خودم را درست کنم تا مخالفتی می کردم میگفتند که پر رویی و ووووو زشته وووو
روانشناسی ثروت 2 برای من آن قسمت عملگرایی ام را راه انداخت مثل اینکه خیلی آمادگی داشتم خیلی پر بودم ولی استفاده ای نمیکردم بله پول در می آوردم و هیچ وقت بیکار هم نبودم ولی آن قسمت علاقه مندی ام با شرایط الانم که با چند سال پیش از نظر جسمی تغییر کرد را نداشتم و این دوره شلیک حرکت را برایم زد .
خیلی مهمه که برای عشقت کاری کنی حرکت کنی و تلاشی کنی . یادم می آید که سالهای سال پیش چقدر همه جلویم را گرفتند و منم درجا زدم از اینکه عزت نفس نداشتم. من خیلی زود ازدواج- کردم چون توی کله من خیلی چیزها بود که اصلا در اطرافیان نبود آنهم درمورد یک خانم که اوه اوه نگویم براتون .
همان اوایل خیلی سریع هم خودم کارمی کردم هم همسرم زود زود پول جمع می کردم و گفتم یک مغازه گلفروشی بزنم که البته بیشتر فامیل ما در ان موقع گلفروش بودند. بعد کسانی که با این شغل آشنا هستند می دانند که صبح ساعت 4 باید بازار گل باشی گل بخری و خلاصه تا ظهر کار داره که گلها راپاک کنی و در ظرف بزاری و … من یک مغازه پیدا کردم در خیابان سئول تهران خیلی فکر کردم گفتم می روم اینجا را می خرم میروم توی حوزه گلفروشی این راهم بگویم که این برای 30 سال پیش بود و آن موقع خانمهامثل الان در هر کاری وارد نشده بودند. آقا ما می خواستیم این کار را انجام بدهیم با ترس و لرز به برادرهایم گفتم چون آنها در آن موقع وهم فک و فامیل مادرگلفروشی بودند من اصلا نمی توانستم که کسی نفهمه یعنی یکی من را در بازار گل میدید دیگه تمام بود .
یکی از اخلاقهای همسرم که من عاشق این اخلاقش هستم هم این است که اصلا جلوی مرا برای کاری نمی گیرد که نه این را کار را نکن وای بدبخت می شویم تا وقتیکه که به خودش و مالش کاری نداشته باشم کاری ندارد یعنی هر کاری بخواهم انجام دهم شاکی نیست اگر همراهی نکند حرفی هم نمی زند یعنی مانعی برایم نیست.
در نتیجه از ناحیه ایشان مشکلی نبود؛ که مثلا کم سن و سالی هستی و همه نگاهت می کنند و نه نمیشه وووو خدا راشکر این خصلت را ندارند. آقا ما به برادرها گفتیم اگر بدانید چه غوغایی کردند دیگه چی می خوای بیای صبح زود میان یک مشت کارگر خجالت بکش …….. گفتم خودم نمی ایم کارگر می گیریم بیاد خرید کنه و خودش کارهای مغازه را انجام بده من فقط نظارت می کنم گفتند اوه اوه تو هم ساده دیگه چی بگیر بشین تو خانه این کارهاچیه خجالت بکش و ………..
حالا من توی تصوراتم چی بود که آن موقع اصلا نبودا اصلا نبود. گفتم یک مغازه می گیرم کارگر می گیرم که کارها را انجام دهند یک کامپیوتر شیک می گیرم که خودم پشت آن باشم آن موقع تازه از این کامپیوترها گنده بود ولی گفتم میگیرم و بعد با هواپیما دسته گل به شهرستان وخارج از ایران هم می فرستم تازه آن موقع که اینترنت هم نبود ولی کلی ایده های عالی داشتم و کار درست که الان می بیند خیلی راحت همه از خارج تولد فلان فرد خانواده اشان را از خارج گل سفارش میدهند و می فرستند دم خانه و یک ایده های عالی داشتم که خودم هم نمی دانستم چه طوری ولی می گفتم میشه و بالاخره انجامش میدهم
ولی متاسفانه اشکالم این جا بود که من آن عزت نفس را نداشتم بعدها خیلی بیشتر شد که جلوی همه بایستم و اصلا نزارم که دخالتی در افکارم داشته باشند ولی آن موقع ترسیدم الان اگر فقط همان مغازه را داشتم خدات تومان پولش بود و اگر آن کاری را کرده بودم به کجاها رسیده بودم ازنظر مالی و اعتماد به نفس خدا داند.
منظورم از گفتن این داستانم این بود اصلا نترسید اصلا نترسید حتی اگر همه عالم مخالف کار شما باشند اگرمیدانید که عشقتان این است و میتوانید شروع کنید شروع کنید قدم اول را بردارید بقیه اش درست میشود
من اگر در خانواده با افکار انها بودم الان همینی که هستم هم نبودم. تا اینجا را میدون دیدگاه همسرم و خودم هستم و بیشترین مانعی که الان گریبانگیرم شده این بود که یکسره افکار منفی داشتم و حرص می خوردم که این چرا این را گفته چرا این کار را کرده و همه را راضی نگه دارم البته من هر کاری را می خواستم انجام دادم و از نظر همه خیلی پررو هستم ولی یواشکی همه کارهایم را انجام دادم دانشگاه رفتن با وجود بچه سر کار رفتن اداری و بعد برای خودم کار کردن که همه به کسی نمی گفتند من چه کاره ام فکر میکردند مربی ورزش هم بگویند خیلی زشته است و افت دارد
الانم کسی نمیداند که دارد چه کارمی کنم فهمیدند که اصلا برایم مهم نیست و بهر حال تمام توانم را انجام میدهم تا راهش را پیدا کنم و فقط اصلا نباید خودم رااسیر حرفهای نگران کننده آنها می کردم که خودم رامریض کنم.
خلاصه کلام اینکه اگر عاشق پول هستید مهارت و توانایی خود را پیدا کنید هر کاری هر کاری هر کاری می توانید برای آن انجام دهید دیگران را از زندگی خود حذف کنید تا آنجا که میتوانید یاد بگپرید یاد بگیرید روانشناسی ثروت 1 2 و 3 و همه دوره ها بگیرید و علم خود را بیشتر کنید از همه مهمتر عمل کنید عمل و عمل وعمل و عمل
نمی دانم چرا اینهارا نوشتم کلمات خودشان می آمدند و تایپ می شد حتما باید نوشته میشده است .
از خوندن کامنت شما لذت بردم و خاستم از اشتراک گذاری این تجربیاتتون سپاسگذاری کنم.
آخر کامنت گفتین گفته شد و من نوشتم و مبخوام بگم کل داستان همین موضوع تسلیم بودن و جلو جریان رو نگرفتن هست…همون جریانی که مریم جان جلوش رو نگرفتن و اون همه سریال فوقالعاده درست شد.
تحسین میکنم این شجاعت تون رو که داستان خودتون رو به اشتراک گذاشتین و این صداقت و درستی که تو بچه های این سایت هست از فرکانس خود استاد عزیزه که فقط آدم های درست توی مدارش هستند و یه نکته بسیار بسیار ارزشمندی که تو داستان شما نظرم رو جلب کرد همون جسارت و آزادی دوران کودکی تون بود که گفتین کتاب میخریدین یواشکی…
میخام بگم ماها تو بچگی هامون کلا خیلی رها بودیم..خیلی نترس بودیم…خیلی بی کله تر بودیم و هرچی بزرگ شدیم هی محتاط تر شدیم و این احتیاط الکی و مسخره جلوی پیشرفت ماها رو هی گرفت…
واقعا اون ایده گلفروشی که گفتین رو عمیقا درکش میکنم چون خودم ایده هایی داشتم شبیه به مثل شما ولی این ایده ها زیر گرد و غبار ترس و قضاوت اطرافیان و ….خاک خوردند…
در مورد کامنت شما و بقیه بچه ها میشه ساعتها صحبت کرد و توش ردپای قانون رو دید…همونجاهایی که استاد میگه هدف زندگی ما این نبوده فکر دوقرون دوزار خرج زندگی مون باشیم..هدف درک این لحظه ای هست که پر میشیم از عشششق و از گسترش خودمون و جهان اطرافمون واقعا لذت میبریم….و عشق رو تجربه میکنیم…
نکته مهم داستان اینه که از فرصت اکنون استفاده کنیم و اشکالی نداره واقعا گذشته هرچی بوده…من خالق زندگی خودم هستم و از الان برای روزهای آینده ام کارایی رو انجام میدم که منو از عششق پر میکنه…از شادی و لذت و احساس سپاسگذاری..
به گفته شما دوست عزیز زمان عمل کردن هست…عمل عمل عمل…
در پناه الله مهربان شاد و پیروز و خوشحال باشید با یه عالمه حس قشنگ سپاسگذاری
یک نکته ای که بعد از این کامنت یاد خودم افتاد این بود که: من اصلا پولی نداشتم و اسم پول را هم حق نداشتم بیاورم آن هم یک دختر اسم پول را بیاره دیگه هیچییی . یادمه که کتونی برادرهایم را میشستم و آنها به من پول می دادند و حسابی می شستم و 3 تومان یا 5 تومان یا 10 تومان به من می دادند و بعد با پول آنها حتی مایحتاجم را هم نمی خریدم می رفتم یواشکی فقط کتاب می خریدم بعد ازترس اینکه کسی نبینه زیر فرش می گذاشتم یا می بردم مدرسه و بر میگرداندم و یا یک کتابخانه برادرم داشت لای کتابهایش یا جزوه هایش قائم می کردم خلاصه دنیایی بود ولی همان ها که بود که آدم را می سازه همیشه نسبت به سنم خیلی تجربه ام بیشتره و هر جا حرف بزنم حرفم را قبول میکنن به غیر از اعضای خانواده که کلا خانواده ما پر مدعا هستند و اصلا حرفی روی حرفشان نمی شه زد یعنی خدا هستن
هر کاری هم بگویید کردم تا بالاخره بفهمم این دنیا چیه صاحبش کیه قراره چی بشه هر استادی که معروف است رفتم و مکتب و کلاسی را تقریبا رفتم ولی موضوع همه یکی است
این شعار من است که به نظر من الان در حال حاضر برای من عالی است و موضوع همه چیز با آن حل میشود:
1- تمام سعی ات را بکن
2- فقط به خدا توکل کن
3- اصلا قضاوت نکن ( دیگران را کی هیچ، حتی خودم را هم حق قضاوت کردن ندارم)
این شعار تا الان که خیلی به دردم خورده است تا بعد ببینم شاید لازم باشه تغییرش بدهم.
به نظر خودم بیشتر از اصل رهایی استفاده کردم یعنی می دانستم که انجام میشه و بالاخره به آن میرسم و دست خدارا باز گذاشتم که خودش انجام دهد
تسلیم یعنی اینکه هر کاری از دستت بر می آید انجام می دهی خدا هم کمک می کنه تو باز نمی ایستی و رهایش کنی ادامه میدهی و خدا هم داره کارش را انجام میدهد و میدونی که بالاخره درست میشه
به امید موفقیت همه ما و باید خیلی قدر خود را بدانیم که در این سایت هستیم و همه با هم در کنار هم هستیم و حرفهای هم را می فهمیم و امیدوار هستیم و دقیقا استاد می خواستند که همه در این سایت مثل یک خانواده باشند و با امنیت به رشد هم کمک کنند که خدا را شکر این طور شده است.
من حتی تصور هم نمیتونم بکنم که اون زمان اوضاع برای خانم ها و دخترایی مثل شما چطور بوده و چقدر میتونستید آزاد باشید…سن من فکر نکنم قطع بده 😅 ولی مسلما این حد از آزادی و روشن فکری و شل تر شدن تعصبات فکری اون زمان نبوده و با این وجود بازم شما ماشالا عزت نفس خوبی داشتید و کارایی که دوستش داشتید رو انجام میدادین…
تمام کار من هم همینه…که اون آگاهی های همون دوران کودکیم رو به یاد بیارم…برگردم به عقب..
یه کتابی هست از جو ویتالی هاپونونونونو اسمشم یاد نگرفتم😅
کاری به محتوا و روشش ندارم هیچوقتم نخوندمش ولی یه جمله ای رو کاورش بود
بازگشت به صفر
خیلی برام با معنی بود…خیلی با مسما بود
شاید بزرگترین کار من تو این لحظه رها شدن از چرت و پرتایی باشه که اینهمه سال انبارشون کردم…باورهای اشتباه…کد های مخرب…ترسها…حرکت نکردن ها و …..
از شعار زیبایی که نوشتین لذت بردم و خیلی این حس رو زنده میکنه که مسئولیت کار خودت رو بپذیر آقا جان…
و الان تازه واقعیتش معنی الان انجامش بده رو میفهمم که شما نگاه تون اینه کارت رو انجام بده خدا کارش رو انجام میدهد.
واقعا داشتن شما دوستای عزیز که ادم میتونه باهاشون همصحبت بشه و این انرژی خالص رو درک کنه و پر بشه از عشق و آرامش…چه نعمت بزرگی هست که خداوند به من داده…
سپاسگذارم از شما از استاد عزیزم از خداوند وهاب خودم که روزی یه جایی گفت بیا اینجا و الان نمیدونم چطور سپاسگذارش باشم واقعا…
دوما یادتون باشه من همیشه 18 سال و اندی سن دارم🤣😃😃😃😃🤣
ببینید در ان زمان هم خیلی قدیمی نبود این مامان من بنده خدا پایش از این جلسه به آن جلسه بود و واقعا همه چیز چرت و پرت توی کله هایشان می گذاشتند خدا را شکر با این وضعیت جهان این جلسات تعطیل شده است و یک ذره بهتر شده است شما فکر کن که پدر ایشان در آن زمان شیخ بوده و حسابی تعصبات ببخشید ببخشید مسخره داشته که زبان زد کل فامیل است و بعدم دخترش و این همه جلسه قرآنی ووووو که همه اطلاعات غلط به اینها دادند مامان تا همین قبل از پندمیک جلسات قران می گرفت که من هیچوقت شرکت نکردم و برای همه جا افتاده بود که من نیستم فقط دو یا سه بار رفتم آن رفتم مامانم کلی نگران بود که نکنه من حرفی بزنم ولی دو سه تا سوال از خانم جلسه ای پرسیدم که یک مشت چرت و پرت گفت.
یکی چیزی بگویم که بخندید برادرم هم مخالف این برنامه های مذهبی مامانم است، این جلسات، را می گه دیسکو، به قول برادرم دیسکوهایش تعطیله و کمی بهتر شده است. 😂🤣🤣
آن زمان هم دوست دختر و دوست پسر زیاد بود و زیادتر شده بود و خیلی غیر طبیعی نبود ولی مامان من خیلی تعصبات الکی داشت و خوب بقیه هم که در آن خانه بودند طبیعتا کاملا نه ولی این طوری بودند.
منم اختلاف سنی ام با مادرم زیاد است، و این طور نیستم ولی ذات ذات تربیتی آدم بالاخره به خانواده اش بر میگرده و برای تغییرات خیلی باید تلاش کنه مثل استاد عزیزمان که خودم هم دارم انجام میدهم و خیلی هم زیاد.
بله کتاب برگشت به صفر را خیلی تعریفش را شنیدم؛ ولی کتابهایی نخوانده دارم انها تمام بشه می خواهم برگشت به صفر را بخوانم ولی یادتان باشه که در قبل نمانید فقط برای اینکه ازش تجربه کسب کنیم بخوانیمش که آینده خود را بهتر بسازیم و گرنه مثل روانشناسانی می مونه که می آیند بر می گردند به عقب و اصلا از ناراحتی به افسردگی آدم را می رسانند یعنی نیازی نیست که به عقب برگردیم گذشته تمام شده رفته و ما هم می خواهیم تغییر کنیم و داریم تغییر می کنیم پس نیازی نیست که به عقب بر گردیم و حال و آینده مهم است.
من قصدی نداشتم از بحث سن و سال😅 و البته که ماهایی که قانون کار میکنیم سن مون واقعا معنایی نداره و ماها نامحدودیم واقعا…اصلا شما تو این فایل آخری استاد رو ببین چقدر جووون شده…ماشالا ماشالا ماشالا اگه نمیگفتن عزیز دلم بعد ۴۳ روز…..من یکی فکی میکردم فایل چند سال پیشو آورده گذاشته سایت…
ما نامحدود هستیم و خیلی واقعا لذت میبرم از این نگاه و باور که ما بی انتهاییم…انا لله ایم…
حالا یه خاطره هم من شر کنم…خداییش این
پندمیک بساط این مجالس رو کمرنگ کرد..
چندوقت پیش مادرم مراسم داشتن تو خونه و من کسالت داشتم و روضه هم بساطی شد این وسط…آقا مارو میگی بهونمون جور شد…هندزفری استاد رو زدم بر گوش و یه پتو برداشتم و تخت خوابیدم که مثلا حالم خوب نیست…میتونم بگم شیرین ترین استراحت عمرم بود😄
بهرحال دوست داشتم در مورد ورزش تون بیشتر بدونم …اینکه در پاسخ دوستمون گفتین واقعا لذت میبرین از ورزش…از همین لذته برام بنویسید ممنون میشم…
در مورد بازگشت به قبل هم منظورم بازگشت به قبلی که مارو به اندوه بندازه نیست…
بلکه بازگشت به اصل خدایی هست که وقتی بچه تر بودیم حفظ بودیم ولی هی بیشتر و بیشتر یادمون رفت..
در مورد علاقه به ورزش: به این کار بی نهایت علاقمندم و سالهای سال است که این کار را انجام میدهم بسیار دوست دارم و بسیار هم تجربه دارم.
این بحث خودم بود
در مورد خود علاقه: وقتی لبریز از این عشق هستیم از عشقی به کاری داریم ناخودآگاه اصلا حالمان راهم نمی فهمیم اصلا تمام وجود و تمام ارزش ما را آن عشق و علاقه می گیره که برای هر کسی می تواند یک علاقه باشه.
اینکه رسالتم را پیدا کنیم همان علاقه صد در صد است که به چیزی که داریم و درنتیجه تمام وجودمان برای رسالتمان برای علاقه واقعی ماست
علاقه ما طوری است که اسمش که می آید قلبمان می تپد بگوین نصف شب باید کلاس داشته باشی حاضریم و اصلا نه نمی گوییم
عشق واقعی به چیزی آن عشقی است که شب می خوابیم خواب علاقه امان را می بنیم به کار به کاری که دوستش داریم.
برایش اشتیاق داریم
صبح تا شب حتی شب تا صبح برای آن علاقه خود زندگی می کنیم و هیچوقت از آن خسته نمی شویم.
اول کار بگم که این کامنتتون مال سال 3 سال پیش بود و خدا میدونه تاحالا چقدر پیشرفت داشتین
تبریک میگم بهت بابت این درک عابی و قدرت بیان احساساتت و سپاسگزارم ازت بابت این کامنت زیبات که الان ساعت 1 شبه و من اومدم تو سایت یه سری بزنم و بیشتر به نیت گرفتن سوالم بودم از سمت خدا ، به کامنت زیبات هدایت شدم و انقدر منو جذب خودش کرد که خواب از چشمام پرید و با هوشیاری تمام تا پایان خوندم و چقددددددر پایانش تو دلم من شما را تحسین کردم که جدا از تمام مسائل عملی چه درک خوبی داشتین
عالی بود ️
نمیدونم چرا الان این موقع شب دارم برات کامنت میزارم ولی یه ندایی تو دلم اومد که براش بنویس و جواب سوالت همینجاست
خوب صحبتم و شروع میکنم با یه قسمتی از کامنتت که گفتی :
عشق به هر کاری؛ مهارت می آورد و مهارت باعث می شود که احساس لیاقت و عزت نفس ما را بیشتر کند و بعد باعث وارد شدن ثروت به زندگی ما می شود
چقدر من لذت بردم ، چقدر من لذت میبرم اینو از کلام استاد میشنوم و استاد هی میگه آقا خانم برو دنبال عشقت اگه میدونی چیه برو قدم اول و بردار و خدا هدایتت میکنه
چقدر من بعد از شنیدن این جمله بعد احسال لذت بردن احساس ترس و احساس پوچی و بی ایمانی بهم دست میده ، چرا ؟! الان میگم
بزار من یه بیو از خودم بگم
38 سال و سن11از مدرسه اومدم بیرون و وارد کار ساختمان شدم تو قسمت های مختلف کار کردم ، از بچگی تو بازی های کودکیم که تا اونجایی که یادم هست من عاشق ساختن وخلق کردن و کاردستی بودم و علاقهو استعداد زیادی توساخت خانه با اسبابازی داشتم که در اون زمان که دهه60 بودم اسبابزاری خاصی هم نداشتم که میتونم بگم اصلا اسباب بازی نداشتم و کاریم اگه میکردم همش وقتی خونه فامیل میرفتم اگه اسباب بازی میاورد بازی کنیم اون موقع یه لذتی میبردم
یه مقدار بزرگتر شدم و درکم بهتر شد از جامعه دیدم من عاشق مهندسی و مهندس شدن هستم ، یه جورایی دوست داشتم منو مهندس صدا کنن
ولی وقتی میدیدم از مدرسه ترک از تحصیل کردم ،دیگه کامل نا امید میشدم برای مهندس شدن و این یه حسرت بزرگی تو دلم ازهمون بگی موند
من وارد کار جوشکاری ساختمان شدم و الان حدود 20 سال تمامهست کار میکنم و چندین سال گارگاه خودم داشتم و شریک بودم با برادرم
با نا به دلایلی تو یه تایم چند ساله حدود 5 ساله منو شریک جدا شدیم و من جدا مغازه باز کردم و از همون لحظه استارت درس خاندن بزرگسالان و تو سن 25 زدم و وارد دانشگاه شدم ، کل فامیل وقتی شروع به درس از اول راهنمایی کردم مسخرم کردن از پیر تا جوون و بزرگ و کوچیک ، ولی من گوش نمیدادم و عاشق بودم و هیچی برام مهم نبود ، وارد دانشگاه غیر انتفاعی شدم و مدرد کارشناسی معماری گرفتم ، با انگیزه بالا ، خلاقیت عالی ، استعداد فوق العاده و باچند تا لوح تقدیر از دانشگاه به عنوان رتبه برتر
یه علاقه و هدفم که هنوز دنبالشم اینع مهر نظام مهندسی و بگیرم و برلی خودم یه دفتر طراحی باز کنم
بعد چند سال دوباره با برادر شریک شدم و چند سالی مجدد کار کردیم و به نابه دلایلی از هم جدا شدیم که البته (همین تایم بود که با استاد اشناشدم و این قانون بود که وقتی من روی خودم کار میکردم جهان داشت شرایط و به سمتی میبرد که من به خواسته هام برسم ) که سوالشم تو عقل کل هست در مورد شراکت پرسیدم ، حتما ببینید
بعد جدایی وارد یه کارخانه شدم با عنوان شغلی جوشکار ، 26 ماه الان هستم و اوایل خیلی شرایط سخت بود برام که 20 سال آزاد کار کردم و وارد یه محیط بسته با قانون های خودش بشم ولی الان بهتر شده کمی ولی نتونستم عالت کنم بهش
انقدر استعدادمن در یادگیری زیاد بود و همارت داشتم تو کار جوشکاری که وقتی مدیریت شرکت کارمو دیدن بهم پیشنهاد سرپرستی داده برای 6 ماه دیگه و همینطور افزایش حقوق و پاداش و مزایا و از این حرف ها که کارگر و بخوان نگه دارن
ولی من دوست دارم برم برای خودم کار کنم ، یه اصلی برای خودم دارم که 1000 تومان در ماه کار کن ولی برای خودت کار کن آقای خودت باش اختیارت دست خودت باشه
این کار ، کاری نیست منو از نظر روحی کامل قانع کنه ، شاید مالیش اوکی باشه و شرایطش خوب باشه ولی من از نظر روحی اصلا آرامش ندارم و همش
میخواستم از شغلم استعفا بدم برم برای خودم تو خونه به شکل دور کاری یا پروژه ایی کار طراحی کنم تا یواش یواش پروانه بگیرم و دفتر باز کنم ولی همسرم متاسفانه مخالف جدی هست و من بهش احترام میزارم و این کارو نمیکنم ولی روحم در عذابه به شدت و همش عذاب وجدان دارم که میدونی چی و دوست داری ولی اینجا دری کار میکنی
من الان یه محیط کاملا امن برای خودم درست کردم و یخوا بیرون ازش میترسم ،از بی پولی ، از حرف مردم ، از ناراحت شدم همسرم ، از اینکه من سنم بالا رفت که بهم کار میده و….
از خدا خواستم کمکم کنه هدایتم کنه ، خیلی ازش خواستم ،شب و روز میخواستم ومنتظر هدایت بودم وگاهی تو کامنت ها میخوندم یگی میگفت بدو دنبال علاقت یکی میگفت نرو میگفتم خوب این حتما پیام خداست و باید برم و بعد پیام بعدی میدیدم میگفت نرو میگفتم حتما این پیام خداست میگفتم نباید برم
حالا بین دو رواههیی های زیادی موندم
اروم نمیشدم و میگفتم با خودم که استاد میگه خدا باهام حرف میزنه ، فلانی میگه ، فلانی میگه پس چرا خدا با من حرف نمیزنه ، چرا انقدر حرف ها و الهاماتش با شک و دودلی هست ،کاش میتونست واضح بگه سعید برو یا نرو
خسته شدم خیلی خسته از نظر روحی و جسم که مشخصه روح اوکی نباشه جسم خسته تره
همش صبح بیدار میشدم 5،5 صبح برم شرکت لبه تخت چند ثانیه مینشستم و یا لعنت میگفتم به خودم که چرا باید برم شرکت ولی بازم وقتی بلند میشدم انگیزه به خودم میدادم و تا آخر وقت عصری که برمیگشتم پرشور و هیجان کار میکردن که کار لذت بخش باشه ولی عصر بع بعد دیگه جونی نداشتم هیپ کار دیگه انجام بدم و فقت دوست داشتم بخوابم
یه صبح که لبته تخت نشستم ، هیچی گله و شکایت نکردم بلند شدم که روزم و شروع کنم یهو یه صدا تو من گفت برو مغازه خودتو باز کن
آقا یه لحظه من ترسیدم از صدای ندای درونم و خشوم زد
اصلا جنس صداش فرق میکرد ، یه جور آرومم کرد ،یه احساس عالی بهم داد
ولی به خاطر ترس هام نتونستم برم دنبال علاقم
چند شب پیش سر نماز از خدا خواستم هدایتم کن تصمیم درست بگیرم و بر ترسم غلبه کنم و من میترسم و رفتم داخل سایت روی نشانه امروزم زدم دیدم فایل مصاحبه با استاد شماره 20 اومد و حتما گوش کن ، دقیقه در مورد ترس و شروع کار جدید بود
مو به تنم سیخ شد که خدا انقدر سریع جوابم و داد
ولی بازم قدرت ترسم بیشتره و میخوام آخر فروردین بیام استعفا بدم میترسم
دیروز صبح بعد چند ماه همین که صبح زود از رخت خواب بیدار شدم دوباره همون نجوا تو قلبم گفت (اسکاول شین)
دیگه شک نداشتم این خود خداست داره باهام حرف میزنه ، دیدم اسم آشناست سرج کردم دیدم مربوط به کتابچهار اثر اسکاول شین هست که من قبلا داشتم دادم به برادرزادم ، همون صبح پیام دادم برسون دستم زودتر میخوام
امشب دوباره هدایت شدم سمت کامنت شما که دوباره تکونم داد
.
من میترسم و این قدرت ترس داره زیادتر میشه
ازت میخوام راهکاری برای مقابله با این جور ترس داری بهم بگی تا بتونم تصمیم درست بگیرم
واقعا فایل فوق العاده ای بود استاد عزیزم سپاسگذارم به خیلی از سوالات من جواب داده شد
فقط من ی چیز رو این وسط درست متوجه نشدم که ی جا استاد گفتن برای من خیلی سخت بود که قران رو بخونم چون از زبان عربی متنفر بودم و اصلا دوست نداشتم یاد بگیریمش ولی برای اینکه قران رو بخونم و ریشه کلمات رو بدونم باید یاد میگرفتم(ی جور اجباری که برای موفقیت بیشتر و درک قران باید می پذیرفتن) و ی جای دیگه درباره امیر عابد زاده گفتن که عاشق کارش(دروازه بانی) بوده و مسیر تکاملی ای که طی کرده همش لذت بوده و حال کرده و الانم دروازه بان تیم ملی شده
ی چیزی که این وسط برای من همیشه سواله از حرفای استاد اینه که ایا سختی که باید ما بکشیم برای طی کردن بخشی از مسیر و موفق شدن بیشتر اون سختی جایزه که ادم بپذیرش؟ منظورم اینه ایا این در تضاد با عشق علاقه نیست یعنی میشه ما ی کاریو خیلی دوست داشته باشیم و سختی هایی داشته باشه بخیشش برای پیشرفت بیشتر و ما نخوایم که اون رو بپذیریم
ایا این به این معنیه که ما اون کار رو کلا دوست نداریم ؟ یا نه باید اون سختی رو بپذیریم تا پیشرفت بیشتر کنیم؟
این ی misunderstanding عجیه برای من همیشه تو صحبت های استاد
مثلا الان من تو شرایطی هستم توی زندگیم که کاریو که دوست داشتم رو رفتم سمتش و دارم انجامش میدم و بهتر و بهتر میشم با یادگیری و تجربه های جدید و ی درامد نسبتا خوبیم دارم اما انجام دادن ی کار برام توی این مسیر خیلی خیلی سخته
الان من بخوام این کار رو انجام بدم خیلی برام سخته اما بعدش نتایجش زندگیه کاری و … من رو متحول میکنه
الان سوالی که هست اینه که من تنبلی میکنم و نمیخوام این سختی رو بپذیریم برای رشد بیشترم یا نه کلا اصن نباید انجام اون کار سخت باشه و من به این کار علاقه ندارم ؟
اگر به آن کارعشق داشته باشید اصلا سخت نیست یعنی آن کاری که شما دارید انجام میدهید و از نظر دیگران سخت است از نظر شما لذت است .
ببینید من خیلی ورزش میکنم هر کسی مرا می بیند می گوید خوبه خوش به حالت ولی خیلی سخته من اصلا دوست ندارم ولی به خدا اصلا برای من سخت نیست من عاشق عاشق ورزش کردن هستم هر چه بیشتر ورزش میکنم بیشتر خوشم می آید
برنامه هایی برای شاگردها می نویسم که می گویند بگو بینیم ازکجا یاد گرفتی به خدایی خدا قسم خودش آمده است در ذهنم حتی نصفه شب تا می آید می نویسم یعنی همیشه کنار تخت من یک قلم وکاغذ هست
خیلی ها می گویند از ورزش متنفرند برای آنها اینکارسخت است ولی برای من که عاشق این کارهستم اصلا سخت نیست کیف میکنم اول اول حقوقم نسبت به کار اداری شاید بگم 1 صدم شد ولی ادامه دادم تا به اینجا یعنی هر یک قدم که می زدم کیف می کردم می کنم .
بعد تمام احساسات و کارهایی که می کنید را بنویسید و مشکلات خود را واضح و باز بنویسید و بعد از توی همان نوشتنها راه حل را می یابید و خودتان می فهمید که باید چه کار کنید
بعد اولین الهامی که به شما میشود را انجام دهید حتی اگر عجیب و غریب است الهام از حالتی که و شرایطی که شما هستید شما را به سختی نمی اندازه به شما احساس آرامش میدهد نه بدو بدو
بدانید اول راه تکاملی یعنی کم کم و بعد تصاعدی یعنی سریع انجام میشود پس اقدام کنید و ناامید نشوید.
تنها کسی که می تواند به شما کمک کندخودتان هستید به شرطی اینکه خوب خود را و کاری را که دارید انجام میدهید بشناسید و بدانید.
کاری که به شما احساس خوب درونی می دهد احساس خوب درونی نه بیرونی احساس خوب درونی میدهد و حال دل و درون شما را خوب می کند انجام دهید آنی که هر وقت فکرش را میکنید حال شما را خوب میکند شادتان میکند لبخند روی لبان شما می آورد.
عشق با سختی نیست اگر عشق دارید سختی معنایی ندارد مطمئن باشید که کاری دارید انجام میدهیدعشقتان است. اگر عاشقان را ببینید میگه من فقط به این برسم اصلا به سختی اش کاری ندارد آن احساس را دارید؟
این قدر از خودتان سوالات مختلف بپرسید که جواب را پیدا کنید مثلا”
– چرا من دارم این کار را انجام میدهم؟
– چرا با انجام اینکار حالم خوب نیست؟
– این کار را دارم خوب انجام میدهم؟
– آیا صبح به ذوق انجام این کار دارم از خواب بلند می شوم یانه یعنی عشق به کار دارید یا نه
سلام به استاد عزیزم🔶، سلام به مریم خانم عزیز و مهربون🌷، سلام به دوستای گلم در خانواده صمیمی عباس منش💓، امیدوارم حال همگی شما عالی باشه✨
استاد جان✨، فوقالعاده بود، همه چیز. خدا رو صد هزار مرتبه شکرت. واقعا لذت بردم. استاد صحبتهاتون رو باید با طلا نوشت، صحبتهایی که از طرف خداست و برای سعادت دنیا و آخرت هرکسی هست که میخواد تغییر کنه.
خدایا شکرت، تحسینتون میکنم، آفرین دارید استادم.🔶
از صحبتهاتون یاد گرفتم که آدمها دو دسته میشن، یه دسته که مهارت دارن اما اعتماد بنفس ندارن، میگن اینکه چیزی نیست، مثلا حالا من فلان کار رو میتونم انجام بدم، خب همه میتونن انجام بدن، این دسته باید روی عزت نفسشون کار کنن، باید روی احساس لیاقتشون کار کنن، من یاد گرفتم که جهان به اندازهای فردی رو لایق ثروت و نعمت میدونه که اون فرد خودش رو لایق بدونه. یه دسته هم هستن که مهارتهاشون رو افزایش نمیدن، علایقشون رو نمیشناسن، حرکت نمیکنن و فکر میکنن که من دارم روی لیاقتم کار میکنم، منم که دارم روی باورهای کار میکنم و میشینن در و دیوار رو نگاه میکنم و به قول استاد توهم ارزشمند بودن و احساس لیاقت داشتن دارن.
درواقع مسأله اینه اگر من میگم باور ساختم که مثلا تضادها باعث رشد من میشه یا من نیمهای از خدا هستم یا اگر رویایی دارم قابلیت و توان تحققش رو هم دارم، از قبل در من بوجود امده، اگر باور کردم، پس باید یه حرکتی انجام بدم. من به خودم میگم تمام کارهایی که در طول یه روز انجام میدم رو در نظر بگیر، از اینکه به این صورت غذا میخورم و هر عکسالعملی که انجام میدم حالا یا آگاهانه یا ناآگاهانه، همه وقتی ریز بشیم یه باور و یه دلیل منطقی به زعم ما منطقی، پشتش هست. پس یعنی ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است. چطوریه که باور کردی امواج موبایل ضرر داره و هر شب گوشی رو میذاری روی حالت هواپیما و میخوابی؟ اما برای چیزیکه زندگیت رو تغییر میده کاری نمیکنی؟ من خودم تا وقتی میگم باور دارم توانایی خلق رویاهام رو دارم، اما در طول شبانه روز میبینم خسته و کسلم، حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم، پس باید شک کنم که من توهم زدم که فلان باور رو ساختم، چون این واکنش از فلان باور بیرون نمیاد، ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است.
استاد خیلی از شما ممنون و سپاسگزارم که من رو آگاه کردید، به من آگاهی دادید، خدایا شکرت.🦋
مطلب بعدی اینکه من درک کردم این بود که حرکت کنیم، توی کاری که عاشقش هستیم مهارت کسب کنیم و از خود کاره لذت ببریم، عاشق این مسیرها باشیم، وقتی کاری که انجام میدی عشقت باشه، کسب مهارت اصلا کار سختی نیست، تمرکز کردن روی کار اصلا کار سختی نیست. وای خدای من، من لذت بردم که گفتید فلان کار و بهمان کار رو دوست نداشتید، اما تمرکز گذاشتید و نتیجه این بود که آگاهیهایی رو کسب کردید که شب خوابتون نمیبرد.از شدت شوق اشک میریختند که یعنی واقعا من اولین نفری که به این آگاهیها رسیده. واقعا لذت داره، نه اینکه اول شدنه لذت داره، اون مسیر رسیدن به خواسته از طریق کار مورد علاقه لذت داره.
فکر میکنم خیلی از ما از درسهایی مثل عربی خوشمون نمیاد، درنتیجه انگار همزادپنداری کردم یا استاد، که خیلی جالبه، من هم از فلان کارها خوشم نمیمومده، اما وقتی پای علاقهای به اون کار باز بشه، دیگه من سر از پا نمیشناسم، مثلا استاد از زبان عربی خوشش نمیومده و برای عشقش برای درک قانون خداوند، برای اینکه درک کنه چطور میتونیم زندگیمون رو تغییر بدیم، میره زبان عربی رو یاد میگیره، درواقع عشق و شور و شوقی که داره کار انجام میده، اون عشق به انجام دادن هر کاری باعث میشه از اون کار ثروت بسازیم، البته اگر باورهای مناسب داشته باشیم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکرت🌷، از همه دوستان متشکرم، از استاد و خانم شایسته عزیز متشکرم💓، از خدای خودم متشکرم🌸، به امید اینکه همهمون حرکت کنیم، همهمون به دانستههامون عمل کنیم🔶
به به ای جانم چقدر خوشحال شدم وقتی فهمیدم مریم خانم هم اومدن واقعا که چقدر دل ما هم تنگ شده بود که شما دو تا عزیزان دل رو کنار هم ببینیم و بیاموزیم و لذت ببریم
ماشالا چه پیراهن قشنگی پوشیدید استاد جانم🥰🤩مبارکتون باشه
واقعا دم مریم خانم گرم که به تعهدشون راجب دوره روانشناسی ثروت 2 عمل کردند و تمرکزی روی اون کارکردند و قطعا و مطمئنا هرکسی از این دوره استفاده کنه نتایج بینظیری میگیره
خوب موضوع درآمد از طریق توانایی هامون🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝
بله استاد جانم شما در جلسه اول عزت نفس گفتید ما باید تمرکزمون رو بگذاریم روی استعدادمون و توی این راه پیشرفت کنیم و هرروز بهتر از دیروز باشیم
و چقدر خوبه که هرروز داره شغل هایی به جهان اضافه میشه و خواهد شد که هیچ کسی فکرش رو نمی کنه چون جهان مدام داره پیشرفت میکنه خدایا شکرت 😍
راجب حرکت کردن و تجربه کسب کردن گفتید واقعا چقدر بینظیره اگر همه ما توی زندگی یه حرکتی کنیم مثلا ورزش کنیم، زبان یادبگیریم، مطالعه کنیم اینها بعضی از کار هایی هست که خود من انجام میدم چون هدف هام برام مشخصه، آرزو هام رو میشناسم میدونم از این جهان چی میخوام و در راه اون هر تلاش، هر یادگیری لازم باشه انجام میدم میدونی وقتی تحرک داری، وقتی هدف داری زندگی هم بینهایت لذت بخش تر میشه برات
من همیشه آرزوم بود تجربیات خوب زیادی کسب کنم توی حوزه های مختلف🙃
و کار کردن روی موضوع مرود علاقه مون رو بار ها و بار ها گفتید و چقدر تاثیر گذار هست و چقدر مهمه
استاد جانم حرف هاتون رو باید با طلا نوشت
دیوانه شدم
همیشه برام سوال بود و این چند وقت اینقدر درگیر این سوال بودم که ما چرا به زمین اومدیم؟ هدف ما چی بوده؟ اصلا ما کی هستیم باید چیکار بکنیم؟
اومدیم مثل 90 درصد مردم زندگی بخور و نمیر داشته باشیم؟ این چه ارزشی داره
اومدیم مدام زجر بکشیم یا لذت ببریم؟
هدف این بوده که خودمون رو گسترش بدیم هدف این بوده که پیشرفت کنیم بزرگ تر بشیم
هدف این بوده که بریم در مسیر علاقه مون رشد کنیم و با پیشرفت خودمون جهان رو گسترش بدیم
هدف این بوده که لذت رو تجربه کنیم عشق رو تجربه کنیم
و لذت عظیم وقتی هست که داریم روی علاقه مون کار میکنیم لذتی که باعث میشه مثل استاد که وقتی اون درک از قرآن رو رسیدند کل شب رو بیدار بودن و اشک میریختن این چیه این چه حسیه این چه عشقیه این چه حال دیوانه واریست که تو تا صبح از شوقش خوابت نبره🙃
چقدر ما شنیدیم که برو دنبال کاری که پول توشه مثلا برو دکتر شو اینقدر پول در میارن که نگو، (و چقدر هرساله متقاضیان این رشته هی زیاد تر میشه)
برو کاری کن که بازنشستگی خوبی داشته باشی یک مشت از این مزخرفات به ما گفتن به جای اینکه ببینن ما چی دوست داریم استعداد ما چیه علاقه ما چیه، به نظر من زندگی بدون عشق و علاقه از مرگ بدتره
وای چقدر مثال امیر عابد زاده خوب بود 😍
عاشقتونم من که اینقدر فوقالعاده هستید و اینقدر دوستتون دارم که نمیدونید و با هرکلامتان عشق میکنم و تلاش میکنم در زندگیم به صورت عملی اجرا کنم تا مانند شما این پیشرفت ها و موفقیت های بینظیر رو تجربه کنم🙃❤️🙃❤️🙃
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته که آنقدر با تمرکز بالا و با تعهد روی این دوره کار کردند واقعا از شما استاد عزیز و خانم شایسته سپاسگزارم که این آگاهی رو به ما میدهید.
استاد هر چی از این فایل بگم کم گفتم
یادمه ۲ سال پیش هنوز با شما آشنا نشده بودم
و بلاتکلیف بودم و هر دوماه یکبار شغل عوض میکردم و علاقم چیز دیگه ای بود اما میترسیدم
همه میگفتن توی هنر پول نیست
نمیدونم این همه هنرمند بیکار
اما من تصمیم گرفتم و از شهرستان مهاجرت کردم تهران برای علاقم برای عشقم
ترس هامو کنار گذاشتم ، حتی یک کار خطرناک انجام دادم
اینکه من میخواستم برم دانشگاه هنر ولی اونموقع دانشگاه مهندسی پزشکی میخوندم و ۳ سال خونده بودم
خب این بود که من مشمول سربازی بشم و دیگه نتونم برم دنبال علاقم
و باز گفتم اشکال ندارع انصراف میدم من باید برم هنر حتی اگه برم سربازی خب باز بعدش برمیگردم
هنوز باورم نمیشه که چقدر راحت من رفتم انصراف دادم و تمام کارای سربازیمو تو یه روز خود دانشگاه تهران انجام داد
خدایاشکرت
وقتی با شما آشنا شدم دیگه عشق علاقم بیشتر برام مشخص شد
استاد عزیز شاید الان درآمد آنچنانی از علاقم نداشته باشم و میدونم بخاطر چه باور هایی هست و همیشه سعی میکنم که روشون کار کنم
اما جدا از درآمد
این آرامش زندگیم ، این آرام بودنم ، این نترس بودنم ، این اعتمادی که به خدا دارم
واقعا روز هایی بود پیاده ۱ ساعت میرفتم ویک ساعت برمیگشتم
خود خدا شاهده عین یک ساعت رفت و برگشت به درختا نگاه میکرد سپاسگزار بودم به ماشین ها به این فراوانی نعمت ، چقدر خوشحال بودم و هستم برای وجودم روی زمین
من روزی که آمدم تهران نه جایی داشتم نه دوستی نه آشنایی
خداروشکر خدارو هزار مرتبه شکر الان خونه دارم ماشین دارم دانشگاه میرم ، تو مسیر علاقم هستم هم رشته درسیم و هم کارم
و این همه نعمت فقط تو یکسال به من داده شد
تو این کامنت میخواستم بگم
واقعا آمدیم لذت ببریم آمدیم زندگی رو برای خودمون زیبا کنیم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کنیم
راستش اوایل برای پول فایل های شمارو گوش میدادم اما اما کم کم دیدم بازی فقط داشتن پول نیست اصلا پول جز قانون نیست
قانون کنترل ذهنه که هر روز باید روش کار بشه
و این احساس خوب ، احساس خوب ، احساس خوب که اتفاقا عالی و درجه یکی تو زندگیمون رقم میزنه
این حس آرامشی که دارم که نه حسادت میکنم نه دروغ میگم نه تمرکزم روی زندگی کسیه و خیلی چیزای دیگه
سپاسگزار تمام داشته هایم هستم
و سپاسگزارم از شما استاد عزیزم و خانم شایسته که آنقدر مهربونیت و عاشقتونم ❤️
و سپاسگزارم از خداوند برای وجود پر ارزش شما
الهی که همگی در شادی و سلامتی باشید 🌱💚
خیلی دوستون دارم
و یه حسی بهم میگه که میبینمتون و در تلاشم که در مدار شما قرار بگیرم و ببینمتون و روی ماهتون رو از نزدیک ببینم و ببوسم
خیلی عاشقتونم و از ذوق نمیدونم دیگه باید چی بگم استاد عزیز
انشالله هر کجا هستید در پناه الله یکتا همیشه شاد و سلامت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید 💚
سلام بر استاد سید جان که نع،بگم سلااام بر عشششق!!!!
و همچنین استاد دوم بنده
بانو مریم شایسته عزیز
استاد من سریعا میرن سر اصل مطلب
من به واسطه ی فایل های رایگان شما
اعتقاد عجیبی پیدا کردم به اینکه خدا هر لحظه داره هدایتم میکنه و من هر از چند گاهی به وضوح هدایتش رو درک میکنم،خصوصا از زمانی که به واسطه شما،شروع کردم به خوندن مفاهیم قرآن
من میترسیدم از قرآن استاد،من از خدا میترسیدم،فراری بودم از خدا و قرآن
ولی تو یکی از فایلاتون گفتین،با ترس نمیشه عاشق خدا شد.
استاد با وجود شما من خدا رو شناختم…
استاد من الان فقط عاشق اینم که متن فارسی قرآن رو بخونم،حتی اگه چیزیش رو نفهمم
تو قرآن هم همش از هدایت صحبت میکنه،نه اتفاق لحظه ای.اصلا دیوونهی خوندن قرآن شدم استاد،عشق میکنم با خدام استاد،عشق میکنم به خاطر قرآن هدایتگرش.
الان داشتم یه فایل گوش میدادم،توی فایل،در مورد این صحبت میکردین که مهم نیست قانون کشور چی باشه،ولی شما اگر چیزی رو بخوای که حتی خلاف قانون کشور باشه،قوانین کشور هم جوری واست عوض میشه که به خواستت برسی.
استاد من چند ماه پیش به لطف الله هدایتگر،هدایت شدم به خرید محصول اصول کسب و کار.
چند ماه کار کردم و استاد حداقل من رو چند سال جلو انداخت،جلو چه ضرر های بزرگی رو گرفت از من.
بعد از اون،یه چیزی تو دلم گفت که بعدش نوبت بسته روانشناسی ثروت ۲ هست،بر عکس اینکه اصلا نسبت به باقی محصولات،توضیح زیادی در مورد این بسته ندیدم،ولی این رو با فایلای رایگان شما درک کرده بودم که اگر بین چندتا راه یا محصول یا هر چیزی،بخوای انتخاب کنی،ببین کدومش چشمک میزنه و شهودت چی میگه.
نمیدونم چرا،ولی بسته روانشناسی ثروت ۲ خیلی چشمک زد.قیمت رو که نگاه کردم،گفتم حتما میخرمش،قیمتش فکر کنم ۸ میلیون ۸۰۰ بود.
عزیزان عباسمنشی،از الله هدایتگر بخواین،بعد منتظر بمونید و ببینید که چقدر قشنگ کارش رو بلده!!! که به هر چیزی که میخواین واقعا خدا هدایتتون میکنه،به قول قرآن که میگه ما هر دو گروه رو هدایت میکنیم،چه اونایی که میخوان برن توی بهشت،چه ته جهنم(البته از برکات استاد هست که اینا رو یاد گرفتم)
خلاصه اینو بگم:
من ۸ میلیون پول نداشتم که بسته روانشناسی ثروت ۲ رو بخرم،ولی همینجوری تمرکزم روش بود تا اینکه دیدم استاد دوره رو با قیمت قبل برا فروش گذاشته.
وااای خدا
اصلا همچین چیزی من ندیده بودم برا این محصول تا حالا،که استاد بیاد با قیمت قبل محصول رو بزاره برا فروش!!!
تازه فهمیدم
من محصول رو خواستم،فازغ از اینکه بدونم قراره به قیمت قبل فروخته بشه،ولی جهان همه تلاشش رو کرد که بسته روانشناسی ثروت ۲ بدست من برسه.
من هم با عشق فراوان و با یاری الله مهربان،این مدت پولام رو جمع کردم و بسته رو امروز خریداری کردم.
عاااشقونم استاد عزیز و بانو مریم عزیز
مهم اینه که آدم چیزی رو بخواد،قوانین کشور،دوست،خونواده یا …. هر چیز دیگه ای،جلو داره قدرت لایتناهی الله هدایتگر نیست.
استاد فقط و فقط باید حرکت کرد،مهم نیست توانایی شما چی هست،از یه جایی باید حرکت کرد تا ایده و الهامات بهمون گفته بشه.مهم نیست جقدر توانایی داریم یا نداریم
فقط باید شروع کنیم.
حرکت در مسیر عشق و علاقه یا توانایی،یعنی اعتماد به خدا،یعنی سماسگذاری از خداوند.(البته با وجوده نازنین شما ،بنده اینا رو فهمیدم)
و بعد در مسیر حرکت،منتظر نتایج بمونیم و به هیچ چیز دیگه یا چرا و چگونش فکر نکنیم.
سلام خدمت استاد عزیز و بی نظیرم، بنده خاص و مخلص و عاشق خداوند و مریم جان عزیزم که عاشقشم، عاشق این همه خلوص در رفتار و عملتون
عاشق عشقتون هستم، خدایا شکرت بخاطر این بندگان خاص االخاصت
استاد نمیدونم چطوری احساسم بیان کنم و بنویسم فقط از خدا خواستم کمکم کنه اون بگه و من بنویسم، مینویسم و اشک میریزم
چقدر زیبا، چقدر عالی، چقدر عاشقانه خدا ادمها رو هدایت میکنه، فقط وقتیکه بخوایم و از صمیم قلبمون خدا رو باور داشته باشیم
از زمانی که روی سایت اعلام کردین دوره روانشناسی ثروت 2 آپدیت شده ذهنم درگیرش بود که چطوری تهبه اش کنم؟ و چقدر من تو این روزها به این فایلها نیاز دارم ولی عقل منطقی من به جایی نمیرسید و فقط به خداوند سپردم و گفتم میدونم زمان لازمش که برسه تهیه اش میکنم
چون باید اول روانشناسی ثروت 1 رو تهیه کنم ولی برای استارت کار جدیدم خیلی زیاد نیاز داشتم که راهنمایی بشم و امروز معجزه خداوند به کمکم اومد، دستان خداوند مثل همیشه نجاتم دادن
خدایا چطوری شکر تو رو به جا نیارم، چطوری عاشقت نباشم که همه چی رو برام آماده کردی و سر راهم قرار دادی
استاد عزیزم. و مریم جونم اول از همه چشم و دلتون روشن باشه بعد چند وقت همدیگه رو دیدید و خدارو شکر دوران دوری سپری شد و باز هم کنار هم هستین، عاشق عاشقانه هاتون هستم
و اما این فایل و آگاهیهاش خدایا اگه ساعتها کتاب میخوندم نمیتونستم این حجم از آگاهی رو بدست بیارم چقدر مفید و کاربردی بود، چقدر آگاهی خالص و ناب، استاد بخدا فکر میکنم چکیده روانشناسی ثروت 2 رو برامون گفتین
من چقدر به این آگاهیها نیاز داشتم، استاد از زمانی که دوره عزت نفس و دارم کار میکنم کلی اتفاق تو حوزه کاری برام افتاده و از اونجایی که شناختم از خودم بیشتر شده و عزت نفسم بالاتر رفته خیلی موفقیت تو شناخت علایق و استعدادم پیدا کردم
اینکه بدونم چیو دوست دارم و چه استعدادهایی دارم و برم به سمتشون و رفتم و قدم به قدم خدا هدایتم کرد به سمت درست تر و صحیح تر و هی ریزتر و ریزتر خودم رو شناختم و علایقم رو
ده روز پیش از محل کارم استعفا دادم و اومدم سمت کاری که دوسش داشتم ولی سه روز بعد بیمار شدم و مجبور شدم 10 روز قرنطینه بشم ولی از همون اول با خودم گفتم وحیده خدا بهت وقت داده این 10 روز رو حسابی رو خودت و مهارتهات کار کن، مطالعه کن و کارت رو حرفه ای تر یاد بگیر و حرفه ای تر واردش شو، و خدا رو شکر تو این 5 روز یه سری کارها رو انجام دادم، تا امروز که اومدم رو سایت و این فایل و دیدم و گوش دادم، واااای انگار خدا داشت باهام حرف میزد، داشت بهم میگفت چیکار کنم، از کجا شردع کنم، وااای چند بار برگشتم عقب و جملات و گوش دادم، خدایا چقدر زیبا بود، چقدر با واقعیت درونم همخوانی داشت، و چقدر درس داشت
دو دسته انسان معرفی کردین و چقدر جالبه من جز دسته اول بودم که کلی توانایی و مهارت داشتم ولی عزت نفس نداشتم که با کار کردن روی عزت نفسم تونستم تا حدودی مسیرم رو پیدا کنم و البته هنوز دارم کار میکنم و در حال شناخت بیشتر خودم هستم و هر بار که شناخت بیشتری پیدا میکنم خوشحالتر و راضی تر میشم
ولی در مورد دسته دوم زیاد دیدم کسایی که هیچ مهارتی ندارن و دنبال هیچ مهارتی نیستن و دائم هم گله و شکایت میکنن و زندگی که دارن هم نشون دهنده اوضاع روحیشون هست
استاد رفتن تو دل ترسها و مهارت لازم رو بدست آوردن اعتماد به نفس ادم و بالا میبره، من قدم های لازم برای کار جدیدمو برداشتم ولی هنوز یکم ترس دارم ولی میدونم که باید جلو برم و این ترس کاملا طبیعیه و پا میزارم روش چون نتیجه نترسیدن رو دیدم
جمله طلایی این فایل:
هدف ما از به دنیا اومدن
“” به دنیا اومدیم تا خودمون و جهان رو گسترش بدیم، خودمون رو بشناسیم و تواناییهامون رو بروز بدیم””
استاد من بارها تجربه کردم وقتی کاری رو که دوست دارم دارم انجام میدم هم شادم، هم لبخند دائم رو لبم هست، هم دارم عشق میکنم، و هم نتیجه کارم بینظیر میشه،
وقتیکه آشپزی میکنم، خیاطی، آرایشگری، عکاسی، وقتیکه حرف میزنم، وقتیکه موضوعی رو که علاقه دارم و دارم توضیحش میدم در بهترین حالت ممکن هستم و در حال لذت بردن و عشق کردن هستم
استاد از زمانی که فهمیدم باید از کارم لذت ببرم هر لحظه دارم به سمت کارهای زیباتر و جذاب تر هدایت میشم
و باز هم یک جمله طلایی دیگه:
هر چقدر احساس بهتر داشته باشیم، احیاس عشق باشه، احساس توانمندی، احساس کنجکاوی باشه طبق قانون خداوند ثروتهای بیشتری وارد زندگیمون میشه
وااای خدایا امیدوارم این اتفاق به زودی بیافته با تمام وجودم یقین دارم و میدونم اتفاقات بینظیر زیادی منتظرم هستن
شادی و عشق فراوان، لذت فراوان منتظر من هستن
و قاعده بازی همینه:
وقتی احساس خوب داریم، اتفاقات خوب برامون میافته، ایده های خوب به ما الهام میشه، ادم های مناسب وارد زندگیمون میشن
خدایا من اینا رو با گوشت و پوست و خونم تجربه کردم، اتفاقات قشنگ، ایده های بهتر و بهتر و آدم های مناسب
وااای خدایا اینا معجزات زندگی منه که کنار استادم تجربه کردم، با آموزه های استادم یاد گرفتم، عمل کردم و نتیجه گرفتم و هنوز منتظر نتایج عالی تر هستم
استاد اینجا که گفتین:
یکی از بالاترین احساسها زمانی هست که ادم دنبال علافه اش میره، زمانی که ادم داره در مورد علاقه اش اطلاعات کسب میکنه و تواناییش رو زیاد میکنه، مهارت کسب میکنه
خدایا شکرت چقدر این جملات خاص و ناب هستن، و خدا رو شکر میکنم که تو مسیر درست هستم دارم این گفته های ناب رو تجربه میکنم
الان در حال آموزش هستم و واقعا دارم لذت میبرم، از اینکه مطالعه میکنم و مطالب جدید یاد میگیرم و بعد امتحانش میکنم و میبینم یاد گرفتم و چقدر لذت میبرم و خودم رو تحسین و تشویق میکنم
یکی از زمانهایی که هیچ چی از خستگی و گرسنگی و تشنگی و درد نمیفهمم وقتی هست که رو سایت استاد هستم و فایل جدید گوش میدم و کامنت مینویسم یهو میبینم ساعتهاست مشغولم و دارم عشق میکنم چون دارم مطالب جدید یاد میگیرم
استاد گفتین که یک روز هم نباید بیکار باشین
من هم به خودم گفتم نباید بیکار باشم و باید هر روز در حال یادگیری و آموزش دیدن باشم چه آموزه های استاد چه مهارتهای لازم برای کسب و کارم
استاد عزیزم چقدر تحسینتون میکنم همیشه بهترین هستید و خاص ترین و مفیدترین موضوعات رو سایت شما هست ومطمئنم موضوع جدید در مورد سلامتی و چربی اضافی و کبد چرب و غیره سایت رو میترکونه با تجربه ای که از فایلهاتون داریم شکی نیست که بهترینین
خدا به من یک فرصت کوتاه داد که زندگی رو زندگی کنم و از زندگی لذت ببرم
استاد من این جمله و لذت از زندگی رو زمانی فهمیدم که با شما آشنا شدم و دارم با شما و آموزهاتون زندگی میکنم
من هیچ وقت از رندگی لذت نمیبردم و هیچ وقت حس رضایت نداشتم تا اینکه با شما آشنا شدم و جملات و کلمات طلایی شما رو شنیدم و تازه به اندازه سر سوزن فهمیدم تو دنیا چه خبره، کی هستم، از کجا اومدم و قراره کجا برم
قراره چیکار کنم برای خودم و اطرافیانم
طوری زندگی کنم که جهان جای قشنگتری برای خودم و اطرافیانم بشهو دارم تمام تلاشم رو میکنم، موفق بودم و هستم و خواهم شد
استاد عزیزم و مریم جان مهربون و دوست داشتنی من دستهای مهربونتون رو میبوسم و سر به سجده شکر میزارم برای وجودتون تو زندگیم و میدونم به زودی دوره ثروت 1و 2 رو خریداری میکنم و با قدرت کار میکنم و از نتایجم براتون مینویسم.
و خوش به سعادت دوستانی که تهیه کردن و دارن لذتشو میبرن درود به همه دوستانم که اینقدر عالی و قشنگ با تمرکز کار میکنن روی خودشون،
استاد عزیزم و مریم جون ممنونم ازتون بابت هنه عشقتون به ما بمونید برامون❤️
سلام به همگی؛
استاد از شما و همینطور گروهتون بسیار سپاسگزارم بابتِ تهیهی این فایل ارزشمند،
در مورد هدف از به این دنیا اومدنِ انسانها صحبت کردین و برام خیلی جذاب بود…
دقیقاً… ما قبل از به این دنیا اومدنمون همه چیز برامون فراهم بود، پس توی این دنیا باید فقط دنبال عشق و علاقمون باشیم و بدونیم که زمین و آسمانها و هر آنچه در آنها و بین آنهاست مسخر ماست و آرام باشیم و ذهنمون رو کنترل کنیم و صدای قلبمون رو بشنویم و به غیب ایمان داشته باشیم و وحیهای رب رو بهشون عمل کنیم و توکل کنیم به الله.
در این صورته که رب بقیه کارها رو به طور شگفت آوری انجام میده.
بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت عزیزانم
اول اینکه خیلی خیلی خوشحالم ک شماعشقای دلم روکنارهم میبینم
خدایااگرمعرفی فایل اینقدرعالی وپرازآگاهی دیگ خوده محصول چیه دیگ الله اکبر
مابایدبریم دنبال عشقوعلاقمون ودرونش مهارت کسب کنیم ولذت ببریم ازهدفی ک بخاطرش اومدیم ب این دنیا ازین شاخه ب اون شاخه پریدن ینی اینکه تو دنبارکاری هستی ک برات پول بسازه ینی باورندارهی هرشغلی پتانسیل ثروت سازی داره ینی باورنداره عشقوکاریکیه ومیشه باانجامش هم لذت بردهم پول ساخت
مهم کسب مهارت وراکدنموندن حتی اگ کاری ندارین ایده ای ندارین براخودتون چالش بسازین
بخاطر این تعهدتون درعمل ب الهاماتتون ورسالتتون ازتون بی نهایت سپاسگزارم استادعزیزم و خانم شایسته گلم🤗😘
درپناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید😘🥰😍
سلام خدمت استادفرزانه مریم بانوی مهربان وهمه اعضای این خانواده توحیدی
به به بالاخره دل به دلدار رسید وخیال ماها هم راحت شد آخیش
استاد عزیز چقدر تغییر فرمودید چقدر صورتتون جونتر شده خدایا مگه میشه اونم توی یه مدت کم چه دوره ای هست من فکر میکنم بینظیر باشه استاد واقعا که دست گل الهام خانم درد نکنه که بشما فرمودند که چه دوره ای را آماده بفرمایید
استاد میشه فقط بفرمایید حدودا کی میاد روسایت ماها هم میخواییم تا عید مثل شما بترکونیم
واما برداشت من از این فایل پربار اینه که اولا بنظرم باید خودمونو عالی عالی بشناسیم چون هرکسی بنظرم تو چند زمینه استعداد داره ولی وقتی فکوس میشی میبینی به یکیش خیلی علاقمند هستی واگه از ص تا ش هم درموردش بخوانی وبدانی بازم سیر نمیشی واون همون رسالتی هست که بخاطرش بدنیا اومدیم فقط باید قدم برداریم مهارت کسب کنیم وهرروز کمی بهتر از دیروزمان عمل کنیم وآنقدرررررراین مسبرو ادامه بدهیم که در اون مورد خاص به درجه استادی برسیم وتاروزی که زنده هستیم هیچ وقت در مسبر مورد علاقمون به یک جای خاص بسنده نکنیم وهمیشه به روزباشیم واصلاعات ومهارت خودمان را باعلم روز دنیا هماهنگ کنیم وهرچقدر مهارت بیشتر احساس ارزشمندی وعزت نفس هم بیشتر البته من خودم تا اندازه ای متوجه علاقه اصلی خودم شدم ودارم بلطف خدای مهربان مهارتشو کسب میکنم که ایشالا در آینده ای نزدیک تکلییف شغل کارمندیمو برای همیشه روشن کنم وبه لطف خدای مهربان به اونچه براش خلق شدم قدم بگذارم که هم خودم نهایت لذت ورشدو ببرم وهم به دنیا بهترین خدمت خودمو ارائه بدم تاخدایم
هم بغایت راضی باشد🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
سلام
اولین کاری که برای کسب ثروت باید انجام دهیم این است که تواناییهای خودرا پیدا کنیم که در چه مورد توانا هستیم و به آن عشق داریم؛ چون وقتی به آن عشق داریم وقتی به مشکلات یا تضادها بر می خوریم بالاخره این قدر این ور و آن ور می زنیم تا بالاخره راهی را برایش پیدا میکنیم آن هم با تقلا نیست بلکه با ارامش و عشق است
وقتی در کاری مهارت پیدا میکنیم عزت نفس هم می آید چون این قدر به خودمان مسلط هستیم که با اعتماد کامل در آن مورد حرف زده یا عمل می کنیم و پس اولش باید روی یک مهارت کار کنیم حتی اگر ندانیم مهارتمان هم چیست عیب نداره این قدر این ور و آن ور می کنیم که پیدایش میکنیم مهم این است که عمل کنیم یک کاری راانجام بدهیم.
یکی را می بینیم که خیلی فروشنده خوبی است و قشنگ محصولاتش را می فروشد این خودش یک توانایی است یکی از اساتید که دارند به نام هم می شوند که مطمئن هستم شاگرد استاد بوده اند من به طور اتفاقی در پیچشون قرار گرفتم این قدر با آرامش محصولات خود را معرفی می کنند و قشنگ توضیح میدهند و تبلیغ می کنند که آن مدل حرف زدنشون من را جذب کرده و هر وقت که استوری می گذارند من می بینم در سایتشون نیستم ولی این قدر با ارامش و زیبا صحبت می کنند که لذت می برم دقیقا همان مهارت فروش است مهارت توضیح است. ما مهارتمان را بدانیم و بفهمیم و روی آن حوزه کار کنیم و مستمر در ان حوزه ادامه دهیم کارتمام است. ایشان وقتی تعریف می کردم فهمیدم که موضوع مورد علاقشان از بچگی همین بوده در رشته های دیگر هم وارد شده اند ولی دوست نداشتن و بالاخره در این حوزه آمدند و خیلی هم موفق هستند.
ما انسانها دو قسمت داریم یک قسمت جسمی است عملی است و کارمان است و دیگری ذهنی است از شعور و آگاهی می آید مثلا انگیزه داشتن آن قسمت ذهنی است اگر انگیزه ای درست داشته باشیم به عمل می انجامد یعنی همان قسمت فیزیکی کار یعنی داریم برای مهارت خود برای علاقه مندی خود کاری را انجام میدهیم.
در جهان که اگر آن را نقطه صفر در نظر بگیریم یا رشد می کنیم و تعالی پیدا میکنیم یا ریزش میکنیم و پست می شویم و گرنه وقتی که ما به دنیا آمده ایم که نه گناهکار هستیم نه ثوابی هم کرده ایم ما در نقطه صفر هستیم و بعد با محیطی که هستیم و وقتی شروع به یادگیری میکنیم از صفر یا بالاتر می ر ویم یا پایین تر می آییم.
پس ما از نقطه صفر آمدیم و هستیم و اینکه بعدش چه کارکردیم ما را بالا می برد یا پایین می آورد یعنی کاملا دست خودمان است یعنی اینکه کاملا اختیار به ما داده شده است که از این نقطه صفر بالا یا پایین بیاییم یعنی همان بحث اختیار ووو
ما یک بخش جسمی داریم و یک بخش ذهنی و یا آگاهی اگر هر کدام را به تنهایی کار کنیم به نتیجه نمی رسیم، مثل اینکه صبح تا شب برویم فوتبال بازی کنیم و بدو بدو کنیم چیزی دستگیرمان نمی شود چون به قوانینش با باورهایش کار نمی کنیم باری به هر جهت داریم فقط تلاش می کنیم. اگر هم فقط روی باورهایمان و قوانینش کار کنیم که این طوری باید توپ را بزنیم و این طوری توپ در دروازه می رود و… وقتی نرویم تمرین کنیم یعنی اقدامی عملی برایش انجام ندهیم پس باز هم به نتیجه نمی رسیم.
بایدهر دو قسمت ذهن و عمل با هم درگیر باشند و کاری برایش انجام دهیم حالااگر ذهنمان را خوب آماده کرده باشیم یعنی عشقمان را پیدا کرده باشید یعنی انگیزه را ایجاد کرده باشیم یعنی قوانینش را بدانیم و بعد عملگرا هم باشیم آن وقت نتیجه می گیریم یعنی من باورهایم رادرست کردن عشقم را پیدا کردم و می دانم که باید چه کار کنیم حالا به آن دانستنه عمل هم میکنم آن وقت موفق میشویم اول آرام آرام و بعد سریعتر تر وتصاعدی یعنی به صورت تکاملی
بچه در شکم مادر اول اصلا از ظاهر مادر چیزی مشخص نیست بعد از 4 ماهگی کم کم معلوم میشود درشکم مادر بچه هست کم کم بزرگتر میشود در ماه 7 8 دیگه خیلی بزرگ می شود همین مثال که همه یک عالمه دیدیم را یادمان باشد قضیه حل شده است
مصاحبه از آقای خردادیان میدیدم از ایشان پرسیدند که وقتی میخواستید برقصید خانواده اتان مخالفت نکردند و ….؟ ایشان گفت اول چرا خیلی هم زیاد بعد که دیدند من در این کار موفق هستم خودشان هم چیزی نگفتند و بعد هم از ایران خارج شدم وووو
یعنی عشق و اشتیاق که باشه دهان مخالفها هم بسته می شود یکی دیگر هم استاد شجریان بودند
اگر می ترسی اگر واهمه داری که اطرافیان مخالفت میکنند یا موفق نمیشوی بعد همه بهت می خندند ووو اهمیت نده تو برو توی دل ترسها خودش درست میشود یعنی وقتی خدا آن امید و آن تحرک واقعی و آن عشق واقعی تو را می بیند خودش راههای درست را به تو نشان میدهد یعنی با آن نیروی ذهنی یا آن عشقی که داری راحتتر راههای بهتر را دریافت میکنیم و موفق میشوی همه اینها در عملگرایی نهفته است *
در این دنیا که دوقطبی است یعنی تضاد هست طبیعی است که گاهی درست و حسابی و سریع جلو نروی اشکالی ندارد داریم در این راه مهارت کسب میکنیم و باعث میشود که راهمان را بهتر پیدا کنیم و مسیرمان را هموارتر کنیم در این راه این خیلی مهم است که استمرارداشته باشیم و تا به مشکلی تضادی برخوردیم ناامید نشویم و ادامه اش دهیم من خودم هر وقت این طوری میشود میگویم ا این است خوب پس از پس ات بر می آیم این قدر این ور و آن ور میکنم که بالاخره راهش را پیدا می کنم اصلا خسته نمیشوم و دست نمی کشم
خرافات را دراین امر گذاشتن کنار خیلی مهم است در کارم با کسی برخورد دارم یکسره مینالد که دیگر حالم را بد کرده است بعدا فهمیدم که میترسه چشم بخوره این قدر بدی می گه بدی میگه میزنه توی سر خودش که چشم نخوره واقعا برایممممممممممممم تعجب آور بود آدم عزت نفسش را جریحه دار کنه به خاطر این چرت و پرتها و خرافاتها
هر کاری که می کنیم برای عشق باشد حرف اول و آخر را عشق می زند دیدیم وقتی عاشق می شویم هیچی نمی فهمیم و فقط می خواهیم به آن طرف برسیم اگر توی کارهایمان هم عشق باشد همه چیز سر جای خودش قرار میگیرد و بالاخره راهی را برایش پیدا می کنیم. دیدیم که استاد گفتند اگر خانم شایسته عزیز نمی آمدند خودم می رفتم پرادایس. عاشق که باشی یعنی این یعنی مانعی نیست یعنی کسی حریفت نمی شود یعنی نشدن نمیتوانم نداریم همه چیز شدنی است همه چیز می شود من می خواهم و میشود
حالا عشق داریم و فهمیدم که عشق داریم ولی برایش کاری نکردیم باز هم فایده ای ندارد باید برای عشقمان کاری کنیم باید برای عشقمان هم ارزش بگذاریم . اگر عاشق کارت هستی و می دانی که مثلا به برنامه نویسی علاقه داری ولی کاری نمی کنی یا عشقت نیست یا داری به بیراهه می روی یعنی وقتی عشق واقعی ات را پیدا کردی حتما برایش کاری می کنی یعنی خود عشق برایت تحرک می آورد برایت عملی می آورد اگر عاشقی و فقط می گویی که عاشقتم فایده دارد؟ بعد از مدتی طرف می زاره می ره اگر میگی عاشقشی باید از تو یک چیزی ببینه باید یک تحرک یک اقدامی ببینه اگر میگی عاشق کارم هستم برایش چه کار کرده ای می گی عاشق کتاب خواندن هستیم خوب تا حالا برایش چه کارکرده ای چند تا کتاب خوانده ای و با آن عشقت چه کارایی کرده ای که پول هم مطمئنا برایت داشته باشد آیا کتابخانه ای زده ای؟ آیا با این کتاب خواندن توانستی چه کارهایی انجام دهی ووووو
وقتی ادامه بدی روی علاقه ات مستمرباشی هدایتها و راههای بهتروخلاقیت را بیشتر درک میکنی وبیشتر به سمت آنها هدایت میشوی
اول از همه برای عشقت برای لذتت یک تعریف درست و حسابی داشته باش وقتی بتوانی عشق را درست تعریف کنی و در خود داشته باشیم عملگرایی بودن در مسیر صحیح هم برایت می آید و بعد برکات خدا هم بیشتر و بیشتر میشود و تو آنها را بیشتر دریافت می کنی.
یکی از مواردی که گیر خیلی ها را در آن می بینم این است که این دین ، دین جلوی همه چیز را برایشان گرفته است اگر این را بدانند که دین کاملا شخصی است خیلی مسائل حل میشود در کلاسی شرکت می کنم و یعنی تا مسئله دین پیش می آید بنده خدا استاد می گوید لطفا دراین مورد اصلا صحبت نکنید یعنی اسم دین که می آید یک سریها توهم گونه به مسئله نگاه می کنند و همه چیز را با هم گره می زنند و بعد خودشان هم نمیتوانند این گره را باز کنند.
یک مثال از خودم می زنم قرار است برای موردی که داریم در خانواده، برای کسی کادو ببریم من گفتم که من این مقدار را می برم که خیلی از نظر خیلیها ناچیز است ولی من به آن عشق دارم یعنی کادوی من هدیه من از عشق است نه ثروتمندی و اگر صاحب هدیه فهمید که عالیه و نفهمید که به من مربوط نیست و یک سره ما با هم بگو مگو داریم . من می گویم کادویی که درش عشق نباشه مفت نمی ارزه بقیه میگویند که طرف حسابی وضع مالی خوب دارد و زشته ووو خلاصه من گفتم من حاضر نیستم عزت نفس خودم را له کنم خودم را و همسرم را اذیت کنم که فلان کادو را ببرم که اصلا در عشق من نیست وووووووووو
خلاصه همانی که خیلی دم از مومنی و با ایمانی و بهشت می زند به من میگوید آخه زشته آخه طرف این پولا برایش پول نیست وووو منم گفتم مگر نه اینکه معیار مومنان درقران طبق چیزی که شماها خیلی ادعا دارید تقوا است نه ثروت حالا چی شده که الان دیگر ثروت برایتان مهم شده است و ….
خلاصه هر جا بحث دین و … باشد جز دعوا من چیزی دیگر ندیده ام یعنی باید به خود بقبولانیم که دین مسئله شخصی است و اصلا ربطی به دیگری ندارد و خیلی از مسائل حتی توی کسب و کار حل می شود.
دریافت برکات خدا و نعمتهای خدا برایمان به خاطر ایمانمان و عشق است نه دین و معظلی که برای خود ساخته ایم.
عشق به هر کاری؛ مهارت می آورد و مهارت باعث می شود که احساس لیاقت و عزت نفس ما را بیشتر کند و بعد باعث وارد شدن ثروت به زندگی ما می شود به همین سادگی
کاری که به آن علاقه داریم سخت نیست چون بهش عشق داریم مثل دو تا عاشق اصلا نمی فهمه که اگر الکی عاشقی بروی توی زندگی با این خرج و … می خواهی چه کار کنی فقط می خواهد به آن برسد یعنی هیچ مشکلی را نمی بیند جز هدفش را .
به نظر من یکی دیگر از چیزایی که ما را ثابت نگه میداد زندگی کارمندی است من خودم کسی را سراغ دارم که بسیار جوان است و خانواده دارد و بسیار آدم خوبی است ولی عاشق زندگی کارمندی بوده است و از اول هم همین را می خواسته است، خوب آن که تکلیفش باخودش روشن است و موفق هم باشد ولی کسی که قانع به این زندگی نیست حتما باید برای خودش کاری کند روی عشق خود یعنی توانایی پول دار شدن بیشتر کاری کند و باید مهارتی را کسب کند باید پا بزارد در دل ترسهایش باید برای خودش کاری کند حالا دیگران موافق هستند یا نه باید خودش برای خودش کاری کند و ادامه هم دهد.
باید اطرافیان را از زندگی خودش حذف کند باید خودش با خودش باعشقش زندگی کند تا کسانی را هم به طرف خودش بیاورد که هم سنخ خودش هستند و به طرفش جذب شوند.
علاقه مندیهایمان را درنظر بگیریم و آن کاری را انجام دهیم که احساس رضایت و شادی را برایمان می آورد* نه برای دیگری چون دیگری در زندگی من یکی که جایی ندارد این دیگران همان دیگرانی بودند که با موفقیتهای من احساس ناراحتی می کردند و من هم به آنها خیلی توجه داشتم که یعنی مقصر اصلی خودم بودم.
وقتی استاد از عشق و علاقه صحبت می کردند یاد این افتادم که من وقتی خیلی سنم کم بود در خانه پدری بودم، عاشق این بودم که یک پولی را به دست بیاورم و برم کتاب بخرم و بخونمش آن هم کتابهای موفقیتی و خانواده هم اصلا پولی به من نمی دادند که حتی یک خودکار بخرم چه برسه به کتاب و ظهرا وقتی آنها می خوابیدند یواشکی می رفتم یک کتابفروشی که یک خیابان آن طرفتر از خانه ما بود و می دویدم کتاب می خریدم و یواشکی بر میگشتم که کسی نفهممه که دعوایم نکنند. هنوز بعضی کتابها را دارم مثل آیین سخنرانی ازدیل کارنگی و چقدر با ذوق می خواندم زیر جملات مهم آن خط می کشیدم و آخر هر فصل خلاصه آن را مینوشتم که هنوز هم دارم.
خدا شاهده از زمان بچگی حتی روزی نیست که من کتابی نخوانده باشم حتی یک پاراگراف ولی قسمت عملگرایی ام مشکل داشت چون حسابی توی سرم زده ام و عزت نفسم راخرد کردند و منم نمی دانستم که اشکال در این قسمت است که خودم را درست کنم تا مخالفتی می کردم میگفتند که پر رویی و ووووو زشته وووو
روانشناسی ثروت 2 برای من آن قسمت عملگرایی ام را راه انداخت مثل اینکه خیلی آمادگی داشتم خیلی پر بودم ولی استفاده ای نمیکردم بله پول در می آوردم و هیچ وقت بیکار هم نبودم ولی آن قسمت علاقه مندی ام با شرایط الانم که با چند سال پیش از نظر جسمی تغییر کرد را نداشتم و این دوره شلیک حرکت را برایم زد .
خیلی مهمه که برای عشقت کاری کنی حرکت کنی و تلاشی کنی . یادم می آید که سالهای سال پیش چقدر همه جلویم را گرفتند و منم درجا زدم از اینکه عزت نفس نداشتم. من خیلی زود ازدواج- کردم چون توی کله من خیلی چیزها بود که اصلا در اطرافیان نبود آنهم درمورد یک خانم که اوه اوه نگویم براتون .
همان اوایل خیلی سریع هم خودم کارمی کردم هم همسرم زود زود پول جمع می کردم و گفتم یک مغازه گلفروشی بزنم که البته بیشتر فامیل ما در ان موقع گلفروش بودند. بعد کسانی که با این شغل آشنا هستند می دانند که صبح ساعت 4 باید بازار گل باشی گل بخری و خلاصه تا ظهر کار داره که گلها راپاک کنی و در ظرف بزاری و … من یک مغازه پیدا کردم در خیابان سئول تهران خیلی فکر کردم گفتم می روم اینجا را می خرم میروم توی حوزه گلفروشی این راهم بگویم که این برای 30 سال پیش بود و آن موقع خانمهامثل الان در هر کاری وارد نشده بودند. آقا ما می خواستیم این کار را انجام بدهیم با ترس و لرز به برادرهایم گفتم چون آنها در آن موقع وهم فک و فامیل مادرگلفروشی بودند من اصلا نمی توانستم که کسی نفهمه یعنی یکی من را در بازار گل میدید دیگه تمام بود .
یکی از اخلاقهای همسرم که من عاشق این اخلاقش هستم هم این است که اصلا جلوی مرا برای کاری نمی گیرد که نه این را کار را نکن وای بدبخت می شویم تا وقتیکه که به خودش و مالش کاری نداشته باشم کاری ندارد یعنی هر کاری بخواهم انجام دهم شاکی نیست اگر همراهی نکند حرفی هم نمی زند یعنی مانعی برایم نیست.
در نتیجه از ناحیه ایشان مشکلی نبود؛ که مثلا کم سن و سالی هستی و همه نگاهت می کنند و نه نمیشه وووو خدا راشکر این خصلت را ندارند. آقا ما به برادرها گفتیم اگر بدانید چه غوغایی کردند دیگه چی می خوای بیای صبح زود میان یک مشت کارگر خجالت بکش …….. گفتم خودم نمی ایم کارگر می گیریم بیاد خرید کنه و خودش کارهای مغازه را انجام بده من فقط نظارت می کنم گفتند اوه اوه تو هم ساده دیگه چی بگیر بشین تو خانه این کارهاچیه خجالت بکش و ………..
حالا من توی تصوراتم چی بود که آن موقع اصلا نبودا اصلا نبود. گفتم یک مغازه می گیرم کارگر می گیرم که کارها را انجام دهند یک کامپیوتر شیک می گیرم که خودم پشت آن باشم آن موقع تازه از این کامپیوترها گنده بود ولی گفتم میگیرم و بعد با هواپیما دسته گل به شهرستان وخارج از ایران هم می فرستم تازه آن موقع که اینترنت هم نبود ولی کلی ایده های عالی داشتم و کار درست که الان می بیند خیلی راحت همه از خارج تولد فلان فرد خانواده اشان را از خارج گل سفارش میدهند و می فرستند دم خانه و یک ایده های عالی داشتم که خودم هم نمی دانستم چه طوری ولی می گفتم میشه و بالاخره انجامش میدهم
ولی متاسفانه اشکالم این جا بود که من آن عزت نفس را نداشتم بعدها خیلی بیشتر شد که جلوی همه بایستم و اصلا نزارم که دخالتی در افکارم داشته باشند ولی آن موقع ترسیدم الان اگر فقط همان مغازه را داشتم خدات تومان پولش بود و اگر آن کاری را کرده بودم به کجاها رسیده بودم ازنظر مالی و اعتماد به نفس خدا داند.
منظورم از گفتن این داستانم این بود اصلا نترسید اصلا نترسید حتی اگر همه عالم مخالف کار شما باشند اگرمیدانید که عشقتان این است و میتوانید شروع کنید شروع کنید قدم اول را بردارید بقیه اش درست میشود
من اگر در خانواده با افکار انها بودم الان همینی که هستم هم نبودم. تا اینجا را میدون دیدگاه همسرم و خودم هستم و بیشترین مانعی که الان گریبانگیرم شده این بود که یکسره افکار منفی داشتم و حرص می خوردم که این چرا این را گفته چرا این کار را کرده و همه را راضی نگه دارم البته من هر کاری را می خواستم انجام دادم و از نظر همه خیلی پررو هستم ولی یواشکی همه کارهایم را انجام دادم دانشگاه رفتن با وجود بچه سر کار رفتن اداری و بعد برای خودم کار کردن که همه به کسی نمی گفتند من چه کاره ام فکر میکردند مربی ورزش هم بگویند خیلی زشته است و افت دارد
الانم کسی نمیداند که دارد چه کارمی کنم فهمیدند که اصلا برایم مهم نیست و بهر حال تمام توانم را انجام میدهم تا راهش را پیدا کنم و فقط اصلا نباید خودم رااسیر حرفهای نگران کننده آنها می کردم که خودم رامریض کنم.
خلاصه کلام اینکه اگر عاشق پول هستید مهارت و توانایی خود را پیدا کنید هر کاری هر کاری هر کاری می توانید برای آن انجام دهید دیگران را از زندگی خود حذف کنید تا آنجا که میتوانید یاد بگپرید یاد بگیرید روانشناسی ثروت 1 2 و 3 و همه دوره ها بگیرید و علم خود را بیشتر کنید از همه مهمتر عمل کنید عمل و عمل وعمل و عمل
نمی دانم چرا اینهارا نوشتم کلمات خودشان می آمدند و تایپ می شد حتما باید نوشته میشده است .
just do it now
سلام عزیزم خیلی قشنگه که داستان گونه وقایع زندگیتون رو مینویسین
حتما برامون تجربه و درس داره
آفرین بر شما
جهان به شجاعان پاسخ می دهد
مادرم زنی است بقول شما پررو و جسور
مادرم را تحسین میکنم
خداروشکر میکنم که بین این همه زن این خانم مادرم شده
و البته همه مشکلات هم رشد داشته برام
زن و مرد ندارد همه باید باید باید قوی باشیم
سلام آینای نازنینم
من عااااااشقتم عاشق
از خدا سپاسگزارم برای این کامنت ارزشمند که با دستهای الهی شما جاری شد
ببین یعنی بیییینظیرید فقط تحسینتون کردم چقدر خودتون هستید راحت مینویسید یعنی من دیوانه شخصیت شما شدم
مخصوصا از ویژگی های که مثه خودم بود اینکه همه کاراتون رو یواشکی انجام دادین و اونجا چققققدر خندیدم🤣🤣
واقعاً فوق العاده هستید این تعهدتون برای کامنت نوشتن و انتشار این تجربه های ارزشمندتون این آگاهی های ارزشمندتون واقعا قابل تحسینه
برای شما بانوی بینظیر بهترین های دنیا و آخرت رو آرزومندم 💜💜💜
آینای عزیز
از خوندن کامنت شما لذت بردم و خاستم از اشتراک گذاری این تجربیاتتون سپاسگذاری کنم.
آخر کامنت گفتین گفته شد و من نوشتم و مبخوام بگم کل داستان همین موضوع تسلیم بودن و جلو جریان رو نگرفتن هست…همون جریانی که مریم جان جلوش رو نگرفتن و اون همه سریال فوقالعاده درست شد.
تحسین میکنم این شجاعت تون رو که داستان خودتون رو به اشتراک گذاشتین و این صداقت و درستی که تو بچه های این سایت هست از فرکانس خود استاد عزیزه که فقط آدم های درست توی مدارش هستند و یه نکته بسیار بسیار ارزشمندی که تو داستان شما نظرم رو جلب کرد همون جسارت و آزادی دوران کودکی تون بود که گفتین کتاب میخریدین یواشکی…
میخام بگم ماها تو بچگی هامون کلا خیلی رها بودیم..خیلی نترس بودیم…خیلی بی کله تر بودیم و هرچی بزرگ شدیم هی محتاط تر شدیم و این احتیاط الکی و مسخره جلوی پیشرفت ماها رو هی گرفت…
واقعا اون ایده گلفروشی که گفتین رو عمیقا درکش میکنم چون خودم ایده هایی داشتم شبیه به مثل شما ولی این ایده ها زیر گرد و غبار ترس و قضاوت اطرافیان و ….خاک خوردند…
در مورد کامنت شما و بقیه بچه ها میشه ساعتها صحبت کرد و توش ردپای قانون رو دید…همونجاهایی که استاد میگه هدف زندگی ما این نبوده فکر دوقرون دوزار خرج زندگی مون باشیم..هدف درک این لحظه ای هست که پر میشیم از عشششق و از گسترش خودمون و جهان اطرافمون واقعا لذت میبریم….و عشق رو تجربه میکنیم…
نکته مهم داستان اینه که از فرصت اکنون استفاده کنیم و اشکالی نداره واقعا گذشته هرچی بوده…من خالق زندگی خودم هستم و از الان برای روزهای آینده ام کارایی رو انجام میدم که منو از عششق پر میکنه…از شادی و لذت و احساس سپاسگذاری..
به گفته شما دوست عزیز زمان عمل کردن هست…عمل عمل عمل…
در پناه الله مهربان شاد و پیروز و خوشحال باشید با یه عالمه حس قشنگ سپاسگذاری
سلام
خیلی متشکرم از پاسخ زیباتون
یک نکته ای که بعد از این کامنت یاد خودم افتاد این بود که: من اصلا پولی نداشتم و اسم پول را هم حق نداشتم بیاورم آن هم یک دختر اسم پول را بیاره دیگه هیچییی . یادمه که کتونی برادرهایم را میشستم و آنها به من پول می دادند و حسابی می شستم و 3 تومان یا 5 تومان یا 10 تومان به من می دادند و بعد با پول آنها حتی مایحتاجم را هم نمی خریدم می رفتم یواشکی فقط کتاب می خریدم بعد ازترس اینکه کسی نبینه زیر فرش می گذاشتم یا می بردم مدرسه و بر میگرداندم و یا یک کتابخانه برادرم داشت لای کتابهایش یا جزوه هایش قائم می کردم خلاصه دنیایی بود ولی همان ها که بود که آدم را می سازه همیشه نسبت به سنم خیلی تجربه ام بیشتره و هر جا حرف بزنم حرفم را قبول میکنن به غیر از اعضای خانواده که کلا خانواده ما پر مدعا هستند و اصلا حرفی روی حرفشان نمی شه زد یعنی خدا هستن
هر کاری هم بگویید کردم تا بالاخره بفهمم این دنیا چیه صاحبش کیه قراره چی بشه هر استادی که معروف است رفتم و مکتب و کلاسی را تقریبا رفتم ولی موضوع همه یکی است
این شعار من است که به نظر من الان در حال حاضر برای من عالی است و موضوع همه چیز با آن حل میشود:
1- تمام سعی ات را بکن
2- فقط به خدا توکل کن
3- اصلا قضاوت نکن ( دیگران را کی هیچ، حتی خودم را هم حق قضاوت کردن ندارم)
این شعار تا الان که خیلی به دردم خورده است تا بعد ببینم شاید لازم باشه تغییرش بدهم.
به نظر خودم بیشتر از اصل رهایی استفاده کردم یعنی می دانستم که انجام میشه و بالاخره به آن میرسم و دست خدارا باز گذاشتم که خودش انجام دهد
تسلیم یعنی اینکه هر کاری از دستت بر می آید انجام می دهی خدا هم کمک می کنه تو باز نمی ایستی و رهایش کنی ادامه میدهی و خدا هم داره کارش را انجام میدهد و میدونی که بالاخره درست میشه
به امید موفقیت همه ما و باید خیلی قدر خود را بدانیم که در این سایت هستیم و همه با هم در کنار هم هستیم و حرفهای هم را می فهمیم و امیدوار هستیم و دقیقا استاد می خواستند که همه در این سایت مثل یک خانواده باشند و با امنیت به رشد هم کمک کنند که خدا را شکر این طور شده است.
just do it now
من حتی تصور هم نمیتونم بکنم که اون زمان اوضاع برای خانم ها و دخترایی مثل شما چطور بوده و چقدر میتونستید آزاد باشید…سن من فکر نکنم قطع بده 😅 ولی مسلما این حد از آزادی و روشن فکری و شل تر شدن تعصبات فکری اون زمان نبوده و با این وجود بازم شما ماشالا عزت نفس خوبی داشتید و کارایی که دوستش داشتید رو انجام میدادین…
تمام کار من هم همینه…که اون آگاهی های همون دوران کودکیم رو به یاد بیارم…برگردم به عقب..
یه کتابی هست از جو ویتالی هاپونونونونو اسمشم یاد نگرفتم😅
کاری به محتوا و روشش ندارم هیچوقتم نخوندمش ولی یه جمله ای رو کاورش بود
بازگشت به صفر
خیلی برام با معنی بود…خیلی با مسما بود
شاید بزرگترین کار من تو این لحظه رها شدن از چرت و پرتایی باشه که اینهمه سال انبارشون کردم…باورهای اشتباه…کد های مخرب…ترسها…حرکت نکردن ها و …..
از شعار زیبایی که نوشتین لذت بردم و خیلی این حس رو زنده میکنه که مسئولیت کار خودت رو بپذیر آقا جان…
و الان تازه واقعیتش معنی الان انجامش بده رو میفهمم که شما نگاه تون اینه کارت رو انجام بده خدا کارش رو انجام میدهد.
واقعا داشتن شما دوستای عزیز که ادم میتونه باهاشون همصحبت بشه و این انرژی خالص رو درک کنه و پر بشه از عشق و آرامش…چه نعمت بزرگی هست که خداوند به من داده…
سپاسگذارم از شما از استاد عزیزم از خداوند وهاب خودم که روزی یه جایی گفت بیا اینجا و الان نمیدونم چطور سپاسگذارش باشم واقعا…
سلام
اولا متشکرم
دوما یادتون باشه من همیشه 18 سال و اندی سن دارم🤣😃😃😃😃🤣
ببینید در ان زمان هم خیلی قدیمی نبود این مامان من بنده خدا پایش از این جلسه به آن جلسه بود و واقعا همه چیز چرت و پرت توی کله هایشان می گذاشتند خدا را شکر با این وضعیت جهان این جلسات تعطیل شده است و یک ذره بهتر شده است شما فکر کن که پدر ایشان در آن زمان شیخ بوده و حسابی تعصبات ببخشید ببخشید مسخره داشته که زبان زد کل فامیل است و بعدم دخترش و این همه جلسه قرآنی ووووو که همه اطلاعات غلط به اینها دادند مامان تا همین قبل از پندمیک جلسات قران می گرفت که من هیچوقت شرکت نکردم و برای همه جا افتاده بود که من نیستم فقط دو یا سه بار رفتم آن رفتم مامانم کلی نگران بود که نکنه من حرفی بزنم ولی دو سه تا سوال از خانم جلسه ای پرسیدم که یک مشت چرت و پرت گفت.
یکی چیزی بگویم که بخندید برادرم هم مخالف این برنامه های مذهبی مامانم است، این جلسات، را می گه دیسکو، به قول برادرم دیسکوهایش تعطیله و کمی بهتر شده است. 😂🤣🤣
آن زمان هم دوست دختر و دوست پسر زیاد بود و زیادتر شده بود و خیلی غیر طبیعی نبود ولی مامان من خیلی تعصبات الکی داشت و خوب بقیه هم که در آن خانه بودند طبیعتا کاملا نه ولی این طوری بودند.
منم اختلاف سنی ام با مادرم زیاد است، و این طور نیستم ولی ذات ذات تربیتی آدم بالاخره به خانواده اش بر میگرده و برای تغییرات خیلی باید تلاش کنه مثل استاد عزیزمان که خودم هم دارم انجام میدهم و خیلی هم زیاد.
بله کتاب برگشت به صفر را خیلی تعریفش را شنیدم؛ ولی کتابهایی نخوانده دارم انها تمام بشه می خواهم برگشت به صفر را بخوانم ولی یادتان باشه که در قبل نمانید فقط برای اینکه ازش تجربه کسب کنیم بخوانیمش که آینده خود را بهتر بسازیم و گرنه مثل روانشناسانی می مونه که می آیند بر می گردند به عقب و اصلا از ناراحتی به افسردگی آدم را می رسانند یعنی نیازی نیست که به عقب برگردیم گذشته تمام شده رفته و ما هم می خواهیم تغییر کنیم و داریم تغییر می کنیم پس نیازی نیست که به عقب بر گردیم و حال و آینده مهم است.
just do it now
سپاسگذارم از کامنت تون
من قصدی نداشتم از بحث سن و سال😅 و البته که ماهایی که قانون کار میکنیم سن مون واقعا معنایی نداره و ماها نامحدودیم واقعا…اصلا شما تو این فایل آخری استاد رو ببین چقدر جووون شده…ماشالا ماشالا ماشالا اگه نمیگفتن عزیز دلم بعد ۴۳ روز…..من یکی فکی میکردم فایل چند سال پیشو آورده گذاشته سایت…
ما نامحدود هستیم و خیلی واقعا لذت میبرم از این نگاه و باور که ما بی انتهاییم…انا لله ایم…
حالا یه خاطره هم من شر کنم…خداییش این
پندمیک بساط این مجالس رو کمرنگ کرد..
چندوقت پیش مادرم مراسم داشتن تو خونه و من کسالت داشتم و روضه هم بساطی شد این وسط…آقا مارو میگی بهونمون جور شد…هندزفری استاد رو زدم بر گوش و یه پتو برداشتم و تخت خوابیدم که مثلا حالم خوب نیست…میتونم بگم شیرین ترین استراحت عمرم بود😄
بهرحال دوست داشتم در مورد ورزش تون بیشتر بدونم …اینکه در پاسخ دوستمون گفتین واقعا لذت میبرین از ورزش…از همین لذته برام بنویسید ممنون میشم…
در مورد بازگشت به قبل هم منظورم بازگشت به قبلی که مارو به اندوه بندازه نیست…
بلکه بازگشت به اصل خدایی هست که وقتی بچه تر بودیم حفظ بودیم ولی هی بیشتر و بیشتر یادمون رفت..
سپاسگذارم از دوست و هم خانواده ارزشمندی که دارم.
سلام
لطف دارید منم شوخی کردم
در مورد علاقه به ورزش: به این کار بی نهایت علاقمندم و سالهای سال است که این کار را انجام میدهم بسیار دوست دارم و بسیار هم تجربه دارم.
این بحث خودم بود
در مورد خود علاقه: وقتی لبریز از این عشق هستیم از عشقی به کاری داریم ناخودآگاه اصلا حالمان راهم نمی فهمیم اصلا تمام وجود و تمام ارزش ما را آن عشق و علاقه می گیره که برای هر کسی می تواند یک علاقه باشه.
اینکه رسالتم را پیدا کنیم همان علاقه صد در صد است که به چیزی که داریم و درنتیجه تمام وجودمان برای رسالتمان برای علاقه واقعی ماست
علاقه ما طوری است که اسمش که می آید قلبمان می تپد بگوین نصف شب باید کلاس داشته باشی حاضریم و اصلا نه نمی گوییم
عشق واقعی به چیزی آن عشقی است که شب می خوابیم خواب علاقه امان را می بنیم به کار به کاری که دوستش داریم.
برایش اشتیاق داریم
صبح تا شب حتی شب تا صبح برای آن علاقه خود زندگی می کنیم و هیچوقت از آن خسته نمی شویم.
شادباشید
سلام به خانم راداکبری عزیز
امیدوارم هر کجا که هستین حال دلتون عالی باشه
اول کار بگم که این کامنتتون مال سال 3 سال پیش بود و خدا میدونه تاحالا چقدر پیشرفت داشتین
تبریک میگم بهت بابت این درک عابی و قدرت بیان احساساتت و سپاسگزارم ازت بابت این کامنت زیبات که الان ساعت 1 شبه و من اومدم تو سایت یه سری بزنم و بیشتر به نیت گرفتن سوالم بودم از سمت خدا ، به کامنت زیبات هدایت شدم و انقدر منو جذب خودش کرد که خواب از چشمام پرید و با هوشیاری تمام تا پایان خوندم و چقددددددر پایانش تو دلم من شما را تحسین کردم که جدا از تمام مسائل عملی چه درک خوبی داشتین
عالی بود ️
نمیدونم چرا الان این موقع شب دارم برات کامنت میزارم ولی یه ندایی تو دلم اومد که براش بنویس و جواب سوالت همینجاست
خوب صحبتم و شروع میکنم با یه قسمتی از کامنتت که گفتی :
عشق به هر کاری؛ مهارت می آورد و مهارت باعث می شود که احساس لیاقت و عزت نفس ما را بیشتر کند و بعد باعث وارد شدن ثروت به زندگی ما می شود
چقدر من لذت بردم ، چقدر من لذت میبرم اینو از کلام استاد میشنوم و استاد هی میگه آقا خانم برو دنبال عشقت اگه میدونی چیه برو قدم اول و بردار و خدا هدایتت میکنه
چقدر من بعد از شنیدن این جمله بعد احسال لذت بردن احساس ترس و احساس پوچی و بی ایمانی بهم دست میده ، چرا ؟! الان میگم
بزار من یه بیو از خودم بگم
38 سال و سن11از مدرسه اومدم بیرون و وارد کار ساختمان شدم تو قسمت های مختلف کار کردم ، از بچگی تو بازی های کودکیم که تا اونجایی که یادم هست من عاشق ساختن وخلق کردن و کاردستی بودم و علاقهو استعداد زیادی توساخت خانه با اسبابازی داشتم که در اون زمان که دهه60 بودم اسبابزاری خاصی هم نداشتم که میتونم بگم اصلا اسباب بازی نداشتم و کاریم اگه میکردم همش وقتی خونه فامیل میرفتم اگه اسباب بازی میاورد بازی کنیم اون موقع یه لذتی میبردم
یه مقدار بزرگتر شدم و درکم بهتر شد از جامعه دیدم من عاشق مهندسی و مهندس شدن هستم ، یه جورایی دوست داشتم منو مهندس صدا کنن
ولی وقتی میدیدم از مدرسه ترک از تحصیل کردم ،دیگه کامل نا امید میشدم برای مهندس شدن و این یه حسرت بزرگی تو دلم ازهمون بگی موند
من وارد کار جوشکاری ساختمان شدم و الان حدود 20 سال تمامهست کار میکنم و چندین سال گارگاه خودم داشتم و شریک بودم با برادرم
با نا به دلایلی تو یه تایم چند ساله حدود 5 ساله منو شریک جدا شدیم و من جدا مغازه باز کردم و از همون لحظه استارت درس خاندن بزرگسالان و تو سن 25 زدم و وارد دانشگاه شدم ، کل فامیل وقتی شروع به درس از اول راهنمایی کردم مسخرم کردن از پیر تا جوون و بزرگ و کوچیک ، ولی من گوش نمیدادم و عاشق بودم و هیچی برام مهم نبود ، وارد دانشگاه غیر انتفاعی شدم و مدرد کارشناسی معماری گرفتم ، با انگیزه بالا ، خلاقیت عالی ، استعداد فوق العاده و باچند تا لوح تقدیر از دانشگاه به عنوان رتبه برتر
یه علاقه و هدفم که هنوز دنبالشم اینع مهر نظام مهندسی و بگیرم و برلی خودم یه دفتر طراحی باز کنم
بعد چند سال دوباره با برادر شریک شدم و چند سالی مجدد کار کردیم و به نابه دلایلی از هم جدا شدیم که البته (همین تایم بود که با استاد اشناشدم و این قانون بود که وقتی من روی خودم کار میکردم جهان داشت شرایط و به سمتی میبرد که من به خواسته هام برسم ) که سوالشم تو عقل کل هست در مورد شراکت پرسیدم ، حتما ببینید
بعد جدایی وارد یه کارخانه شدم با عنوان شغلی جوشکار ، 26 ماه الان هستم و اوایل خیلی شرایط سخت بود برام که 20 سال آزاد کار کردم و وارد یه محیط بسته با قانون های خودش بشم ولی الان بهتر شده کمی ولی نتونستم عالت کنم بهش
انقدر استعدادمن در یادگیری زیاد بود و همارت داشتم تو کار جوشکاری که وقتی مدیریت شرکت کارمو دیدن بهم پیشنهاد سرپرستی داده برای 6 ماه دیگه و همینطور افزایش حقوق و پاداش و مزایا و از این حرف ها که کارگر و بخوان نگه دارن
ولی من دوست دارم برم برای خودم کار کنم ، یه اصلی برای خودم دارم که 1000 تومان در ماه کار کن ولی برای خودت کار کن آقای خودت باش اختیارت دست خودت باشه
این کار ، کاری نیست منو از نظر روحی کامل قانع کنه ، شاید مالیش اوکی باشه و شرایطش خوب باشه ولی من از نظر روحی اصلا آرامش ندارم و همش
میخواستم از شغلم استعفا بدم برم برای خودم تو خونه به شکل دور کاری یا پروژه ایی کار طراحی کنم تا یواش یواش پروانه بگیرم و دفتر باز کنم ولی همسرم متاسفانه مخالف جدی هست و من بهش احترام میزارم و این کارو نمیکنم ولی روحم در عذابه به شدت و همش عذاب وجدان دارم که میدونی چی و دوست داری ولی اینجا دری کار میکنی
من الان یه محیط کاملا امن برای خودم درست کردم و یخوا بیرون ازش میترسم ،از بی پولی ، از حرف مردم ، از ناراحت شدم همسرم ، از اینکه من سنم بالا رفت که بهم کار میده و….
از خدا خواستم کمکم کنه هدایتم کنه ، خیلی ازش خواستم ،شب و روز میخواستم ومنتظر هدایت بودم وگاهی تو کامنت ها میخوندم یگی میگفت بدو دنبال علاقت یکی میگفت نرو میگفتم خوب این حتما پیام خداست و باید برم و بعد پیام بعدی میدیدم میگفت نرو میگفتم حتما این پیام خداست میگفتم نباید برم
حالا بین دو رواههیی های زیادی موندم
اروم نمیشدم و میگفتم با خودم که استاد میگه خدا باهام حرف میزنه ، فلانی میگه ، فلانی میگه پس چرا خدا با من حرف نمیزنه ، چرا انقدر حرف ها و الهاماتش با شک و دودلی هست ،کاش میتونست واضح بگه سعید برو یا نرو
خسته شدم خیلی خسته از نظر روحی و جسم که مشخصه روح اوکی نباشه جسم خسته تره
همش صبح بیدار میشدم 5،5 صبح برم شرکت لبه تخت چند ثانیه مینشستم و یا لعنت میگفتم به خودم که چرا باید برم شرکت ولی بازم وقتی بلند میشدم انگیزه به خودم میدادم و تا آخر وقت عصری که برمیگشتم پرشور و هیجان کار میکردن که کار لذت بخش باشه ولی عصر بع بعد دیگه جونی نداشتم هیپ کار دیگه انجام بدم و فقت دوست داشتم بخوابم
یه صبح که لبته تخت نشستم ، هیچی گله و شکایت نکردم بلند شدم که روزم و شروع کنم یهو یه صدا تو من گفت برو مغازه خودتو باز کن
آقا یه لحظه من ترسیدم از صدای ندای درونم و خشوم زد
اصلا جنس صداش فرق میکرد ، یه جور آرومم کرد ،یه احساس عالی بهم داد
ولی به خاطر ترس هام نتونستم برم دنبال علاقم
چند شب پیش سر نماز از خدا خواستم هدایتم کن تصمیم درست بگیرم و بر ترسم غلبه کنم و من میترسم و رفتم داخل سایت روی نشانه امروزم زدم دیدم فایل مصاحبه با استاد شماره 20 اومد و حتما گوش کن ، دقیقه در مورد ترس و شروع کار جدید بود
مو به تنم سیخ شد که خدا انقدر سریع جوابم و داد
ولی بازم قدرت ترسم بیشتره و میخوام آخر فروردین بیام استعفا بدم میترسم
دیروز صبح بعد چند ماه همین که صبح زود از رخت خواب بیدار شدم دوباره همون نجوا تو قلبم گفت (اسکاول شین)
دیگه شک نداشتم این خود خداست داره باهام حرف میزنه ، دیدم اسم آشناست سرج کردم دیدم مربوط به کتابچهار اثر اسکاول شین هست که من قبلا داشتم دادم به برادرزادم ، همون صبح پیام دادم برسون دستم زودتر میخوام
امشب دوباره هدایت شدم سمت کامنت شما که دوباره تکونم داد
.
من میترسم و این قدرت ترس داره زیادتر میشه
ازت میخوام راهکاری برای مقابله با این جور ترس داری بهم بگی تا بتونم تصمیم درست بگیرم
سپاسگزارم ازت بابت وقتی که برام گذاشتی
سلام وقت بخیر
واقعا فایل فوق العاده ای بود استاد عزیزم سپاسگذارم به خیلی از سوالات من جواب داده شد
فقط من ی چیز رو این وسط درست متوجه نشدم که ی جا استاد گفتن برای من خیلی سخت بود که قران رو بخونم چون از زبان عربی متنفر بودم و اصلا دوست نداشتم یاد بگیریمش ولی برای اینکه قران رو بخونم و ریشه کلمات رو بدونم باید یاد میگرفتم(ی جور اجباری که برای موفقیت بیشتر و درک قران باید می پذیرفتن) و ی جای دیگه درباره امیر عابد زاده گفتن که عاشق کارش(دروازه بانی) بوده و مسیر تکاملی ای که طی کرده همش لذت بوده و حال کرده و الانم دروازه بان تیم ملی شده
ی چیزی که این وسط برای من همیشه سواله از حرفای استاد اینه که ایا سختی که باید ما بکشیم برای طی کردن بخشی از مسیر و موفق شدن بیشتر اون سختی جایزه که ادم بپذیرش؟ منظورم اینه ایا این در تضاد با عشق علاقه نیست یعنی میشه ما ی کاریو خیلی دوست داشته باشیم و سختی هایی داشته باشه بخیشش برای پیشرفت بیشتر و ما نخوایم که اون رو بپذیریم
ایا این به این معنیه که ما اون کار رو کلا دوست نداریم ؟ یا نه باید اون سختی رو بپذیریم تا پیشرفت بیشتر کنیم؟
این ی misunderstanding عجیه برای من همیشه تو صحبت های استاد
مثلا الان من تو شرایطی هستم توی زندگیم که کاریو که دوست داشتم رو رفتم سمتش و دارم انجامش میدم و بهتر و بهتر میشم با یادگیری و تجربه های جدید و ی درامد نسبتا خوبیم دارم اما انجام دادن ی کار برام توی این مسیر خیلی خیلی سخته
الان من بخوام این کار رو انجام بدم خیلی برام سخته اما بعدش نتایجش زندگیه کاری و … من رو متحول میکنه
الان سوالی که هست اینه که من تنبلی میکنم و نمیخوام این سختی رو بپذیریم برای رشد بیشترم یا نه کلا اصن نباید انجام اون کار سخت باشه و من به این کار علاقه ندارم ؟
سلام
اگر به آن کارعشق داشته باشید اصلا سخت نیست یعنی آن کاری که شما دارید انجام میدهید و از نظر دیگران سخت است از نظر شما لذت است .
ببینید من خیلی ورزش میکنم هر کسی مرا می بیند می گوید خوبه خوش به حالت ولی خیلی سخته من اصلا دوست ندارم ولی به خدا اصلا برای من سخت نیست من عاشق عاشق ورزش کردن هستم هر چه بیشتر ورزش میکنم بیشتر خوشم می آید
برنامه هایی برای شاگردها می نویسم که می گویند بگو بینیم ازکجا یاد گرفتی به خدایی خدا قسم خودش آمده است در ذهنم حتی نصفه شب تا می آید می نویسم یعنی همیشه کنار تخت من یک قلم وکاغذ هست
خیلی ها می گویند از ورزش متنفرند برای آنها اینکارسخت است ولی برای من که عاشق این کارهستم اصلا سخت نیست کیف میکنم اول اول حقوقم نسبت به کار اداری شاید بگم 1 صدم شد ولی ادامه دادم تا به اینجا یعنی هر یک قدم که می زدم کیف می کردم می کنم .
اگرعشق باشه شما سختی ندارید
راهکار من به شما:
حسابی ارزیابی کنید عشق شما چیست اصلا درانتخاب عشق خود درست فهمیده اید؟
بعد تمام احساسات و کارهایی که می کنید را بنویسید و مشکلات خود را واضح و باز بنویسید و بعد از توی همان نوشتنها راه حل را می یابید و خودتان می فهمید که باید چه کار کنید
بعد اولین الهامی که به شما میشود را انجام دهید حتی اگر عجیب و غریب است الهام از حالتی که و شرایطی که شما هستید شما را به سختی نمی اندازه به شما احساس آرامش میدهد نه بدو بدو
بدانید اول راه تکاملی یعنی کم کم و بعد تصاعدی یعنی سریع انجام میشود پس اقدام کنید و ناامید نشوید.
تنها کسی که می تواند به شما کمک کندخودتان هستید به شرطی اینکه خوب خود را و کاری را که دارید انجام میدهید بشناسید و بدانید.
کاری که به شما احساس خوب درونی می دهد احساس خوب درونی نه بیرونی احساس خوب درونی میدهد و حال دل و درون شما را خوب می کند انجام دهید آنی که هر وقت فکرش را میکنید حال شما را خوب میکند شادتان میکند لبخند روی لبان شما می آورد.
عشق با سختی نیست اگر عشق دارید سختی معنایی ندارد مطمئن باشید که کاری دارید انجام میدهیدعشقتان است. اگر عاشقان را ببینید میگه من فقط به این برسم اصلا به سختی اش کاری ندارد آن احساس را دارید؟
این قدر از خودتان سوالات مختلف بپرسید که جواب را پیدا کنید مثلا”
– چرا من دارم این کار را انجام میدهم؟
– چرا با انجام اینکار حالم خوب نیست؟
– این کار را دارم خوب انجام میدهم؟
– آیا صبح به ذوق انجام این کار دارم از خواب بلند می شوم یانه یعنی عشق به کار دارید یا نه
– در کارم پیشرفت داشتم و اگر نه چرا؟
– چطور میتوانم کارم را راحتتر کنم ؟
– باورهای من برای کارم چیست ؟
– ….
just do it now
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم🔶، سلام به مریم خانم عزیز و مهربون🌷، سلام به دوستای گلم در خانواده صمیمی عباس منش💓، امیدوارم حال همگی شما عالی باشه✨
استاد جان✨، فوقالعاده بود، همه چیز. خدا رو صد هزار مرتبه شکرت. واقعا لذت بردم. استاد صحبتهاتون رو باید با طلا نوشت، صحبتهایی که از طرف خداست و برای سعادت دنیا و آخرت هرکسی هست که میخواد تغییر کنه.
خدایا شکرت، تحسینتون میکنم، آفرین دارید استادم.🔶
از صحبتهاتون یاد گرفتم که آدمها دو دسته میشن، یه دسته که مهارت دارن اما اعتماد بنفس ندارن، میگن اینکه چیزی نیست، مثلا حالا من فلان کار رو میتونم انجام بدم، خب همه میتونن انجام بدن، این دسته باید روی عزت نفسشون کار کنن، باید روی احساس لیاقتشون کار کنن، من یاد گرفتم که جهان به اندازهای فردی رو لایق ثروت و نعمت میدونه که اون فرد خودش رو لایق بدونه. یه دسته هم هستن که مهارتهاشون رو افزایش نمیدن، علایقشون رو نمیشناسن، حرکت نمیکنن و فکر میکنن که من دارم روی لیاقتم کار میکنم، منم که دارم روی باورهای کار میکنم و میشینن در و دیوار رو نگاه میکنم و به قول استاد توهم ارزشمند بودن و احساس لیاقت داشتن دارن.
درواقع مسأله اینه اگر من میگم باور ساختم که مثلا تضادها باعث رشد من میشه یا من نیمهای از خدا هستم یا اگر رویایی دارم قابلیت و توان تحققش رو هم دارم، از قبل در من بوجود امده، اگر باور کردم، پس باید یه حرکتی انجام بدم. من به خودم میگم تمام کارهایی که در طول یه روز انجام میدم رو در نظر بگیر، از اینکه به این صورت غذا میخورم و هر عکسالعملی که انجام میدم حالا یا آگاهانه یا ناآگاهانه، همه وقتی ریز بشیم یه باور و یه دلیل منطقی به زعم ما منطقی، پشتش هست. پس یعنی ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است. چطوریه که باور کردی امواج موبایل ضرر داره و هر شب گوشی رو میذاری روی حالت هواپیما و میخوابی؟ اما برای چیزیکه زندگیت رو تغییر میده کاری نمیکنی؟ من خودم تا وقتی میگم باور دارم توانایی خلق رویاهام رو دارم، اما در طول شبانه روز میبینم خسته و کسلم، حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم، پس باید شک کنم که من توهم زدم که فلان باور رو ساختم، چون این واکنش از فلان باور بیرون نمیاد، ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است.
استاد خیلی از شما ممنون و سپاسگزارم که من رو آگاه کردید، به من آگاهی دادید، خدایا شکرت.🦋
مطلب بعدی اینکه من درک کردم این بود که حرکت کنیم، توی کاری که عاشقش هستیم مهارت کسب کنیم و از خود کاره لذت ببریم، عاشق این مسیرها باشیم، وقتی کاری که انجام میدی عشقت باشه، کسب مهارت اصلا کار سختی نیست، تمرکز کردن روی کار اصلا کار سختی نیست. وای خدای من، من لذت بردم که گفتید فلان کار و بهمان کار رو دوست نداشتید، اما تمرکز گذاشتید و نتیجه این بود که آگاهیهایی رو کسب کردید که شب خوابتون نمیبرد.از شدت شوق اشک میریختند که یعنی واقعا من اولین نفری که به این آگاهیها رسیده. واقعا لذت داره، نه اینکه اول شدنه لذت داره، اون مسیر رسیدن به خواسته از طریق کار مورد علاقه لذت داره.
فکر میکنم خیلی از ما از درسهایی مثل عربی خوشمون نمیاد، درنتیجه انگار همزادپنداری کردم یا استاد، که خیلی جالبه، من هم از فلان کارها خوشم نمیمومده، اما وقتی پای علاقهای به اون کار باز بشه، دیگه من سر از پا نمیشناسم، مثلا استاد از زبان عربی خوشش نمیومده و برای عشقش برای درک قانون خداوند، برای اینکه درک کنه چطور میتونیم زندگیمون رو تغییر بدیم، میره زبان عربی رو یاد میگیره، درواقع عشق و شور و شوقی که داره کار انجام میده، اون عشق به انجام دادن هر کاری باعث میشه از اون کار ثروت بسازیم، البته اگر باورهای مناسب داشته باشیم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکرت🌷، از همه دوستان متشکرم، از استاد و خانم شایسته عزیز متشکرم💓، از خدای خودم متشکرم🌸، به امید اینکه همهمون حرکت کنیم، همهمون به دانستههامون عمل کنیم🔶
امیدوارم همه دوستان شاد و سلامت و ثروتمند باشند🌟
سلاااااام به روی ماهتون 😍😍😍
به به ای جانم چقدر خوشحال شدم وقتی فهمیدم مریم خانم هم اومدن واقعا که چقدر دل ما هم تنگ شده بود که شما دو تا عزیزان دل رو کنار هم ببینیم و بیاموزیم و لذت ببریم
ماشالا چه پیراهن قشنگی پوشیدید استاد جانم🥰🤩مبارکتون باشه
واقعا دم مریم خانم گرم که به تعهدشون راجب دوره روانشناسی ثروت 2 عمل کردند و تمرکزی روی اون کارکردند و قطعا و مطمئنا هرکسی از این دوره استفاده کنه نتایج بینظیری میگیره
خوب موضوع درآمد از طریق توانایی هامون🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝
بله استاد جانم شما در جلسه اول عزت نفس گفتید ما باید تمرکزمون رو بگذاریم روی استعدادمون و توی این راه پیشرفت کنیم و هرروز بهتر از دیروز باشیم
و چقدر خوبه که هرروز داره شغل هایی به جهان اضافه میشه و خواهد شد که هیچ کسی فکرش رو نمی کنه چون جهان مدام داره پیشرفت میکنه خدایا شکرت 😍
راجب حرکت کردن و تجربه کسب کردن گفتید واقعا چقدر بینظیره اگر همه ما توی زندگی یه حرکتی کنیم مثلا ورزش کنیم، زبان یادبگیریم، مطالعه کنیم اینها بعضی از کار هایی هست که خود من انجام میدم چون هدف هام برام مشخصه، آرزو هام رو میشناسم میدونم از این جهان چی میخوام و در راه اون هر تلاش، هر یادگیری لازم باشه انجام میدم میدونی وقتی تحرک داری، وقتی هدف داری زندگی هم بینهایت لذت بخش تر میشه برات
من همیشه آرزوم بود تجربیات خوب زیادی کسب کنم توی حوزه های مختلف🙃
و کار کردن روی موضوع مرود علاقه مون رو بار ها و بار ها گفتید و چقدر تاثیر گذار هست و چقدر مهمه
استاد جانم حرف هاتون رو باید با طلا نوشت
دیوانه شدم
همیشه برام سوال بود و این چند وقت اینقدر درگیر این سوال بودم که ما چرا به زمین اومدیم؟ هدف ما چی بوده؟ اصلا ما کی هستیم باید چیکار بکنیم؟
اومدیم مثل 90 درصد مردم زندگی بخور و نمیر داشته باشیم؟ این چه ارزشی داره
اومدیم مدام زجر بکشیم یا لذت ببریم؟
هدف این بوده که خودمون رو گسترش بدیم هدف این بوده که پیشرفت کنیم بزرگ تر بشیم
هدف این بوده که بریم در مسیر علاقه مون رشد کنیم و با پیشرفت خودمون جهان رو گسترش بدیم
هدف این بوده که لذت رو تجربه کنیم عشق رو تجربه کنیم
و لذت عظیم وقتی هست که داریم روی علاقه مون کار میکنیم لذتی که باعث میشه مثل استاد که وقتی اون درک از قرآن رو رسیدند کل شب رو بیدار بودن و اشک میریختن این چیه این چه حسیه این چه عشقیه این چه حال دیوانه واریست که تو تا صبح از شوقش خوابت نبره🙃
چقدر ما شنیدیم که برو دنبال کاری که پول توشه مثلا برو دکتر شو اینقدر پول در میارن که نگو، (و چقدر هرساله متقاضیان این رشته هی زیاد تر میشه)
برو کاری کن که بازنشستگی خوبی داشته باشی یک مشت از این مزخرفات به ما گفتن به جای اینکه ببینن ما چی دوست داریم استعداد ما چیه علاقه ما چیه، به نظر من زندگی بدون عشق و علاقه از مرگ بدتره
وای چقدر مثال امیر عابد زاده خوب بود 😍
عاشقتونم من که اینقدر فوقالعاده هستید و اینقدر دوستتون دارم که نمیدونید و با هرکلامتان عشق میکنم و تلاش میکنم در زندگیم به صورت عملی اجرا کنم تا مانند شما این پیشرفت ها و موفقیت های بینظیر رو تجربه کنم🙃❤️🙃❤️🙃
به نام خداوند مهربانی ها
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته که آنقدر با تمرکز بالا و با تعهد روی این دوره کار کردند واقعا از شما استاد عزیز و خانم شایسته سپاسگزارم که این آگاهی رو به ما میدهید.
استاد هر چی از این فایل بگم کم گفتم
یادمه ۲ سال پیش هنوز با شما آشنا نشده بودم
و بلاتکلیف بودم و هر دوماه یکبار شغل عوض میکردم و علاقم چیز دیگه ای بود اما میترسیدم
همه میگفتن توی هنر پول نیست
نمیدونم این همه هنرمند بیکار
اما من تصمیم گرفتم و از شهرستان مهاجرت کردم تهران برای علاقم برای عشقم
ترس هامو کنار گذاشتم ، حتی یک کار خطرناک انجام دادم
اینکه من میخواستم برم دانشگاه هنر ولی اونموقع دانشگاه مهندسی پزشکی میخوندم و ۳ سال خونده بودم
خب این بود که من مشمول سربازی بشم و دیگه نتونم برم دنبال علاقم
و باز گفتم اشکال ندارع انصراف میدم من باید برم هنر حتی اگه برم سربازی خب باز بعدش برمیگردم
هنوز باورم نمیشه که چقدر راحت من رفتم انصراف دادم و تمام کارای سربازیمو تو یه روز خود دانشگاه تهران انجام داد
خدایاشکرت
وقتی با شما آشنا شدم دیگه عشق علاقم بیشتر برام مشخص شد
استاد عزیز شاید الان درآمد آنچنانی از علاقم نداشته باشم و میدونم بخاطر چه باور هایی هست و همیشه سعی میکنم که روشون کار کنم
اما جدا از درآمد
این آرامش زندگیم ، این آرام بودنم ، این نترس بودنم ، این اعتمادی که به خدا دارم
واقعا روز هایی بود پیاده ۱ ساعت میرفتم ویک ساعت برمیگشتم
خود خدا شاهده عین یک ساعت رفت و برگشت به درختا نگاه میکرد سپاسگزار بودم به ماشین ها به این فراوانی نعمت ، چقدر خوشحال بودم و هستم برای وجودم روی زمین
من روزی که آمدم تهران نه جایی داشتم نه دوستی نه آشنایی
خداروشکر خدارو هزار مرتبه شکر الان خونه دارم ماشین دارم دانشگاه میرم ، تو مسیر علاقم هستم هم رشته درسیم و هم کارم
و این همه نعمت فقط تو یکسال به من داده شد
تو این کامنت میخواستم بگم
واقعا آمدیم لذت ببریم آمدیم زندگی رو برای خودمون زیبا کنیم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کنیم
راستش اوایل برای پول فایل های شمارو گوش میدادم اما اما کم کم دیدم بازی فقط داشتن پول نیست اصلا پول جز قانون نیست
قانون کنترل ذهنه که هر روز باید روش کار بشه
و این احساس خوب ، احساس خوب ، احساس خوب که اتفاقا عالی و درجه یکی تو زندگیمون رقم میزنه
این حس آرامشی که دارم که نه حسادت میکنم نه دروغ میگم نه تمرکزم روی زندگی کسیه و خیلی چیزای دیگه
سپاسگزار تمام داشته هایم هستم
و سپاسگزارم از شما استاد عزیزم و خانم شایسته که آنقدر مهربونیت و عاشقتونم ❤️
و سپاسگزارم از خداوند برای وجود پر ارزش شما
الهی که همگی در شادی و سلامتی باشید 🌱💚
خیلی دوستون دارم
و یه حسی بهم میگه که میبینمتون و در تلاشم که در مدار شما قرار بگیرم و ببینمتون و روی ماهتون رو از نزدیک ببینم و ببوسم
خیلی عاشقتونم و از ذوق نمیدونم دیگه باید چی بگم استاد عزیز
انشالله هر کجا هستید در پناه الله یکتا همیشه شاد و سلامت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید 💚
به نام الله هدایگر مهربان
سلام بر استاد سید جان که نع،بگم سلااام بر عشششق!!!!
و همچنین استاد دوم بنده
بانو مریم شایسته عزیز
استاد من سریعا میرن سر اصل مطلب
من به واسطه ی فایل های رایگان شما
اعتقاد عجیبی پیدا کردم به اینکه خدا هر لحظه داره هدایتم میکنه و من هر از چند گاهی به وضوح هدایتش رو درک میکنم،خصوصا از زمانی که به واسطه شما،شروع کردم به خوندن مفاهیم قرآن
من میترسیدم از قرآن استاد،من از خدا میترسیدم،فراری بودم از خدا و قرآن
ولی تو یکی از فایلاتون گفتین،با ترس نمیشه عاشق خدا شد.
استاد با وجود شما من خدا رو شناختم…
استاد من الان فقط عاشق اینم که متن فارسی قرآن رو بخونم،حتی اگه چیزیش رو نفهمم
تو قرآن هم همش از هدایت صحبت میکنه،نه اتفاق لحظه ای.اصلا دیوونهی خوندن قرآن شدم استاد،عشق میکنم با خدام استاد،عشق میکنم به خاطر قرآن هدایتگرش.
الان داشتم یه فایل گوش میدادم،توی فایل،در مورد این صحبت میکردین که مهم نیست قانون کشور چی باشه،ولی شما اگر چیزی رو بخوای که حتی خلاف قانون کشور باشه،قوانین کشور هم جوری واست عوض میشه که به خواستت برسی.
استاد من چند ماه پیش به لطف الله هدایتگر،هدایت شدم به خرید محصول اصول کسب و کار.
چند ماه کار کردم و استاد حداقل من رو چند سال جلو انداخت،جلو چه ضرر های بزرگی رو گرفت از من.
بعد از اون،یه چیزی تو دلم گفت که بعدش نوبت بسته روانشناسی ثروت ۲ هست،بر عکس اینکه اصلا نسبت به باقی محصولات،توضیح زیادی در مورد این بسته ندیدم،ولی این رو با فایلای رایگان شما درک کرده بودم که اگر بین چندتا راه یا محصول یا هر چیزی،بخوای انتخاب کنی،ببین کدومش چشمک میزنه و شهودت چی میگه.
نمیدونم چرا،ولی بسته روانشناسی ثروت ۲ خیلی چشمک زد.قیمت رو که نگاه کردم،گفتم حتما میخرمش،قیمتش فکر کنم ۸ میلیون ۸۰۰ بود.
عزیزان عباسمنشی،از الله هدایتگر بخواین،بعد منتظر بمونید و ببینید که چقدر قشنگ کارش رو بلده!!! که به هر چیزی که میخواین واقعا خدا هدایتتون میکنه،به قول قرآن که میگه ما هر دو گروه رو هدایت میکنیم،چه اونایی که میخوان برن توی بهشت،چه ته جهنم(البته از برکات استاد هست که اینا رو یاد گرفتم)
خلاصه اینو بگم:
من ۸ میلیون پول نداشتم که بسته روانشناسی ثروت ۲ رو بخرم،ولی همینجوری تمرکزم روش بود تا اینکه دیدم استاد دوره رو با قیمت قبل برا فروش گذاشته.
وااای خدا
اصلا همچین چیزی من ندیده بودم برا این محصول تا حالا،که استاد بیاد با قیمت قبل محصول رو بزاره برا فروش!!!
تازه فهمیدم
من محصول رو خواستم،فازغ از اینکه بدونم قراره به قیمت قبل فروخته بشه،ولی جهان همه تلاشش رو کرد که بسته روانشناسی ثروت ۲ بدست من برسه.
من هم با عشق فراوان و با یاری الله مهربان،این مدت پولام رو جمع کردم و بسته رو امروز خریداری کردم.
عاااشقونم استاد عزیز و بانو مریم عزیز
مهم اینه که آدم چیزی رو بخواد،قوانین کشور،دوست،خونواده یا …. هر چیز دیگه ای،جلو داره قدرت لایتناهی الله هدایتگر نیست.
استاد فقط و فقط باید حرکت کرد،مهم نیست توانایی شما چی هست،از یه جایی باید حرکت کرد تا ایده و الهامات بهمون گفته بشه.مهم نیست جقدر توانایی داریم یا نداریم
فقط باید شروع کنیم.
حرکت در مسیر عشق و علاقه یا توانایی،یعنی اعتماد به خدا،یعنی سماسگذاری از خداوند.(البته با وجوده نازنین شما ،بنده اینا رو فهمیدم)
و بعد در مسیر حرکت،منتظر نتایج بمونیم و به هیچ چیز دیگه یا چرا و چگونش فکر نکنیم.
سپاسگذارم استاد که وقت گذاشتین و خوندین.
عاشقتونم عاشقتونم عاشقتونم
به نام خدایی که هر چه داریم از اوست
سلام خدمت استاد عزیز و بی نظیرم، بنده خاص و مخلص و عاشق خداوند و مریم جان عزیزم که عاشقشم، عاشق این همه خلوص در رفتار و عملتون
عاشق عشقتون هستم، خدایا شکرت بخاطر این بندگان خاص االخاصت
استاد نمیدونم چطوری احساسم بیان کنم و بنویسم فقط از خدا خواستم کمکم کنه اون بگه و من بنویسم، مینویسم و اشک میریزم
چقدر زیبا، چقدر عالی، چقدر عاشقانه خدا ادمها رو هدایت میکنه، فقط وقتیکه بخوایم و از صمیم قلبمون خدا رو باور داشته باشیم
از زمانی که روی سایت اعلام کردین دوره روانشناسی ثروت 2 آپدیت شده ذهنم درگیرش بود که چطوری تهبه اش کنم؟ و چقدر من تو این روزها به این فایلها نیاز دارم ولی عقل منطقی من به جایی نمیرسید و فقط به خداوند سپردم و گفتم میدونم زمان لازمش که برسه تهیه اش میکنم
چون باید اول روانشناسی ثروت 1 رو تهیه کنم ولی برای استارت کار جدیدم خیلی زیاد نیاز داشتم که راهنمایی بشم و امروز معجزه خداوند به کمکم اومد، دستان خداوند مثل همیشه نجاتم دادن
خدایا چطوری شکر تو رو به جا نیارم، چطوری عاشقت نباشم که همه چی رو برام آماده کردی و سر راهم قرار دادی
استاد عزیزم. و مریم جونم اول از همه چشم و دلتون روشن باشه بعد چند وقت همدیگه رو دیدید و خدارو شکر دوران دوری سپری شد و باز هم کنار هم هستین، عاشق عاشقانه هاتون هستم
و اما این فایل و آگاهیهاش خدایا اگه ساعتها کتاب میخوندم نمیتونستم این حجم از آگاهی رو بدست بیارم چقدر مفید و کاربردی بود، چقدر آگاهی خالص و ناب، استاد بخدا فکر میکنم چکیده روانشناسی ثروت 2 رو برامون گفتین
من چقدر به این آگاهیها نیاز داشتم، استاد از زمانی که دوره عزت نفس و دارم کار میکنم کلی اتفاق تو حوزه کاری برام افتاده و از اونجایی که شناختم از خودم بیشتر شده و عزت نفسم بالاتر رفته خیلی موفقیت تو شناخت علایق و استعدادم پیدا کردم
اینکه بدونم چیو دوست دارم و چه استعدادهایی دارم و برم به سمتشون و رفتم و قدم به قدم خدا هدایتم کرد به سمت درست تر و صحیح تر و هی ریزتر و ریزتر خودم رو شناختم و علایقم رو
ده روز پیش از محل کارم استعفا دادم و اومدم سمت کاری که دوسش داشتم ولی سه روز بعد بیمار شدم و مجبور شدم 10 روز قرنطینه بشم ولی از همون اول با خودم گفتم وحیده خدا بهت وقت داده این 10 روز رو حسابی رو خودت و مهارتهات کار کن، مطالعه کن و کارت رو حرفه ای تر یاد بگیر و حرفه ای تر واردش شو، و خدا رو شکر تو این 5 روز یه سری کارها رو انجام دادم، تا امروز که اومدم رو سایت و این فایل و دیدم و گوش دادم، واااای انگار خدا داشت باهام حرف میزد، داشت بهم میگفت چیکار کنم، از کجا شردع کنم، وااای چند بار برگشتم عقب و جملات و گوش دادم، خدایا چقدر زیبا بود، چقدر با واقعیت درونم همخوانی داشت، و چقدر درس داشت
دو دسته انسان معرفی کردین و چقدر جالبه من جز دسته اول بودم که کلی توانایی و مهارت داشتم ولی عزت نفس نداشتم که با کار کردن روی عزت نفسم تونستم تا حدودی مسیرم رو پیدا کنم و البته هنوز دارم کار میکنم و در حال شناخت بیشتر خودم هستم و هر بار که شناخت بیشتری پیدا میکنم خوشحالتر و راضی تر میشم
ولی در مورد دسته دوم زیاد دیدم کسایی که هیچ مهارتی ندارن و دنبال هیچ مهارتی نیستن و دائم هم گله و شکایت میکنن و زندگی که دارن هم نشون دهنده اوضاع روحیشون هست
استاد رفتن تو دل ترسها و مهارت لازم رو بدست آوردن اعتماد به نفس ادم و بالا میبره، من قدم های لازم برای کار جدیدمو برداشتم ولی هنوز یکم ترس دارم ولی میدونم که باید جلو برم و این ترس کاملا طبیعیه و پا میزارم روش چون نتیجه نترسیدن رو دیدم
جمله طلایی این فایل:
هدف ما از به دنیا اومدن
“” به دنیا اومدیم تا خودمون و جهان رو گسترش بدیم، خودمون رو بشناسیم و تواناییهامون رو بروز بدیم””
استاد من بارها تجربه کردم وقتی کاری رو که دوست دارم دارم انجام میدم هم شادم، هم لبخند دائم رو لبم هست، هم دارم عشق میکنم، و هم نتیجه کارم بینظیر میشه،
وقتیکه آشپزی میکنم، خیاطی، آرایشگری، عکاسی، وقتیکه حرف میزنم، وقتیکه موضوعی رو که علاقه دارم و دارم توضیحش میدم در بهترین حالت ممکن هستم و در حال لذت بردن و عشق کردن هستم
استاد از زمانی که فهمیدم باید از کارم لذت ببرم هر لحظه دارم به سمت کارهای زیباتر و جذاب تر هدایت میشم
و باز هم یک جمله طلایی دیگه:
هر چقدر احساس بهتر داشته باشیم، احیاس عشق باشه، احساس توانمندی، احساس کنجکاوی باشه طبق قانون خداوند ثروتهای بیشتری وارد زندگیمون میشه
وااای خدایا امیدوارم این اتفاق به زودی بیافته با تمام وجودم یقین دارم و میدونم اتفاقات بینظیر زیادی منتظرم هستن
شادی و عشق فراوان، لذت فراوان منتظر من هستن
و قاعده بازی همینه:
وقتی احساس خوب داریم، اتفاقات خوب برامون میافته، ایده های خوب به ما الهام میشه، ادم های مناسب وارد زندگیمون میشن
خدایا من اینا رو با گوشت و پوست و خونم تجربه کردم، اتفاقات قشنگ، ایده های بهتر و بهتر و آدم های مناسب
وااای خدایا اینا معجزات زندگی منه که کنار استادم تجربه کردم، با آموزه های استادم یاد گرفتم، عمل کردم و نتیجه گرفتم و هنوز منتظر نتایج عالی تر هستم
استاد اینجا که گفتین:
یکی از بالاترین احساسها زمانی هست که ادم دنبال علافه اش میره، زمانی که ادم داره در مورد علاقه اش اطلاعات کسب میکنه و تواناییش رو زیاد میکنه، مهارت کسب میکنه
خدایا شکرت چقدر این جملات خاص و ناب هستن، و خدا رو شکر میکنم که تو مسیر درست هستم دارم این گفته های ناب رو تجربه میکنم
الان در حال آموزش هستم و واقعا دارم لذت میبرم، از اینکه مطالعه میکنم و مطالب جدید یاد میگیرم و بعد امتحانش میکنم و میبینم یاد گرفتم و چقدر لذت میبرم و خودم رو تحسین و تشویق میکنم
یکی از زمانهایی که هیچ چی از خستگی و گرسنگی و تشنگی و درد نمیفهمم وقتی هست که رو سایت استاد هستم و فایل جدید گوش میدم و کامنت مینویسم یهو میبینم ساعتهاست مشغولم و دارم عشق میکنم چون دارم مطالب جدید یاد میگیرم
استاد گفتین که یک روز هم نباید بیکار باشین
من هم به خودم گفتم نباید بیکار باشم و باید هر روز در حال یادگیری و آموزش دیدن باشم چه آموزه های استاد چه مهارتهای لازم برای کسب و کارم
استاد عزیزم چقدر تحسینتون میکنم همیشه بهترین هستید و خاص ترین و مفیدترین موضوعات رو سایت شما هست ومطمئنم موضوع جدید در مورد سلامتی و چربی اضافی و کبد چرب و غیره سایت رو میترکونه با تجربه ای که از فایلهاتون داریم شکی نیست که بهترینین
خدا به من یک فرصت کوتاه داد که زندگی رو زندگی کنم و از زندگی لذت ببرم
استاد من این جمله و لذت از زندگی رو زمانی فهمیدم که با شما آشنا شدم و دارم با شما و آموزهاتون زندگی میکنم
من هیچ وقت از رندگی لذت نمیبردم و هیچ وقت حس رضایت نداشتم تا اینکه با شما آشنا شدم و جملات و کلمات طلایی شما رو شنیدم و تازه به اندازه سر سوزن فهمیدم تو دنیا چه خبره، کی هستم، از کجا اومدم و قراره کجا برم
قراره چیکار کنم برای خودم و اطرافیانم
طوری زندگی کنم که جهان جای قشنگتری برای خودم و اطرافیانم بشهو دارم تمام تلاشم رو میکنم، موفق بودم و هستم و خواهم شد
استاد عزیزم و مریم جان مهربون و دوست داشتنی من دستهای مهربونتون رو میبوسم و سر به سجده شکر میزارم برای وجودتون تو زندگیم و میدونم به زودی دوره ثروت 1و 2 رو خریداری میکنم و با قدرت کار میکنم و از نتایجم براتون مینویسم.
و خوش به سعادت دوستانی که تهیه کردن و دارن لذتشو میبرن درود به همه دوستانم که اینقدر عالی و قشنگ با تمرکز کار میکنن روی خودشون،
استاد عزیزم و مریم جون ممنونم ازتون بابت هنه عشقتون به ما بمونید برامون❤️
دوستان عزیزم موفق و پاینده باشید❤️