چگونه مولد ثروت باشیم - صفحه 5

338 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2941 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین

    و سلام به تمام دوستانی که به من لطف و محبت دارند

    من دو روز پیش روانشناسی ثروت ۲ را خریدم و از جایی که همیشه حرص و ولع دارم که حرفهای استاد را بشنوم ، یکبار فایل صوتی جلسات ۱ تا ۱۳ که روی سایت قرار گرفته را گوش کردم . میخوام بگم بیزینس چیزی جز احساس لیاقت نیست . بیزینس چیزی جز برطرف کردن احساس گناه نیست . بیزینس تبلیغات پولی و درصد دادن به افراد و شرکت ها نیست . وقتی استاد میگه ما خودمون با افکار و باورهای غلطمون مانع ورود نعمت ها به زندگی مون شدیم معنیش اینه که وقتی احساس گناه داری نعمت ها نمیاند تو زندگیت . وقتی به شکل های مختلف خودت را سرزنش میکنی نعمت ها ازت دور میشند و توی مدار فرصت ها قرار نمی گیری . کسی حواسش بهت نیست . کسی پیدات نمیکنه . میخوام یه چیزی از خودم بگم . من همیشه ساده و واقعی نوشتم . خودمو نوشتم و الان هم خودمو مینویسم . خودمو میگم . من بنظرم خودم شاگرد خوبی بودم اما اعتراف میکنم که از جای بدی شروع کردم . از نقطه بسیار پایینی از لحاظ مالی ، عزت نفس ، روابط و ….

    و جالب اینجاست که اون موقع اینو نمی دونستم چون شناختی از خودم نداشتم . من با توانایی های زیادی که داشتم طوری رفتار میکردم که بدرخشم که دیده بشم که در چشم دیگران باعرضه جلوه کنم . ولی نه تنها این با عرضگی و درخشش به پیشرفتم کمک نکرد بلکه یک عالمه بار از مسائل دیگران را روی دوشم گذاشت و من لحظات بسیاری از زندگیم را در ” تحمل” گذروندم . من وقتی وارد اینجا شدم شغلی داشتم بسیار عالی از نگاه جامعه . نمیخوام شغلم را قضاوت کنم و بگم خوب بود یا بد ولی یک‌جایی فهمیدم که اگر بخوام رشد کنم باید رهاش کنم …..

    جگر شیر نداری سفر عشق مکن

    سبزه تیغ درین ره ز کمر می گذرد

    استاد گفته بود که این راه جیگر میخواد ولی من که ته حرفشو نفهمیده بودم . نمیدونستم که باید از جامد به خمیر دربیای و ذوب بشی و دوباره شکل بگیری … من از یه جایی واقعا ذوب شدم ولی اون پرده ای که همیشه جلوی چشمم احساسش میکردم از بین رفت . از بین رفت نه اینکه همه چیز خوب شد نههههه . یعنی من تازه فهمیدم که چقدر آشغال و مواد زائد تو وجودم دارم . ولی دلم خوش بود که حداقل دیدمشون چون تا اون موقع واقعا ازشون خبر نداشتم . آخه قضیه اینه که ما فکر می‌کنیم نرمالیم فکر می کنیم طبیعی هستیم . نمیخوام بگم خودمونو باور نداشته باشیم . ما باید بعنوان کسی که روح خدایی داره عاشق خودمون باشیم اما هیچوقت فکر نکنیم که عادی به معنای بی نقص هستیم چون نیستیم .

    من کِی فهمیدم که سرشار از احساس گناه هستم ؟ زمانیکه شغلمو رها کردم و نشستم توی خونه و مشغول کار مورد علاقه م شدم . خب کنار بچه هام بودم . با لباس خونه بودم . هر وقت میخواستم روی تختم ولو میشدم و خلاصه راضی بودم اما این احساس خوب زیاد طول نکشید . همش فکر می کردم باید به بچه هام رسیدگی کنم . بیرون ببرمشون . یعنی کاره برام زهرمار شد. کار می‌کردم اما حواسم به این بود که بچه هام بیکارند نکنه حوصله شون سر بره نکنه من الان به کاری براشون بکنم و بجای اینکه از کارم لذت ببرم همش احساس گناه میکردم یعنی الان‌ میفهمم که من به این دلیل در شغل قبلی این احساس گناه را نداشتم که از صبح تا شب فقط بدو بدو میکردم و زجر می کشیدم و در واقع احساس گناه خودمو با زجری که به خودم میدادم پوشش میدادم و حالا که توی حوزه مورد علاقه م پا گذاشتم و از اون دوندگی ها و تلفن های پی در پی و جر و بحث با مردم خبری نیست ، حالا باید با چه وسیله ای خودمو زجر بدم ؟ با احساس گناه در برابر بچه هام .

    امشب بچه هامو صدا زدم گفتم بچه ها فردا هر کدوم تون یک انشا در مورد من بنویسید. خوبیها و بدیهای منو از نظر خودتون بنویسید . دخترم گفت تو بدی نداری . تو خیلیم خوبی . گفتم چه خوبی هایی دارم گفت مهربونی ، برامون خرید میکنی ، انقدر خوبی داری که هرچی فکر میکنم بدی به ذهنم نمیاد گفتم یعنی از اینکه من پشت میزم توی خونه کار میکنم ناراحت نمیشی گفت اصلا . گفتم از اینکه هرروز بیرون نمیریم ناراحت نیستی گفت نه من خونه را دوست دارم . فیلم دیدن با گوشیمو دوست دارم. تازه باشگاهم که میرم و پسرها هم در همین مایه ها گفتند . گفتم خب باشه نمی خواد فردا انشا بنویسید . بعد من گفتم پس چرا من فکر میکردم بچه هام در تنهایی و انزوا هستند چرا فکر میکردم هیچ کاری براشون نمیکنم . چرا انقدر خودمو اذیت کردم که یهو دیدم کار مورد علاقه را برای خودم زهرمار کردم حتی با خودم گفتم خوبه برم راهنمای گردشگری بشم که هم کار کنم هم بچه هامو مرتب سفر ببرم که این بار احساس گناهم کم بشه اما خودم از این فکر مسخره حرصم گرفت چون‌ من هیچ علاقه ای به اون کار ندارم . چقدر خوب شد با بچه هام حرف زدم چون متوجه شدم اون چیزی که توی ذهن من میگذره اصلا توی ذهن اونها نمی گذره یعنی من فقط خودمو آزار میدادم . من داشتم آرزوهای خودمو سرکوب میکردم . تمام این آگاهی ها و شناختی که همین دوروز از خودم بدست آوردم مدیون روانشناسی ثروت ۲ هستم چون من فکر می کردم استاد از قوانین خارج میشه و وارد بحث بیزینس میشه ولی فهمیدم که استاد ، بیزینس را هم در چهارچوب قانون میبره . بخودم که اومدم گفتم اندیشه پس تو دنبال چی هستی دیگه ؟ دنبال چه فوت و فنی توی حوزه کسب و کار هستی؟ برو خودتو درست کن . برو ذهنتو درمان کن . باور کن که احساس گناه یک دروغ بزرگه که فقط توی ذهن تو وجود داره و خارج از ذهن تو هیچ وجود خارجیی نداره . باور کن که بیزینس یعنی جذب نعمت ها و باور کن که خودت با باورهای غلطت که ذهنت را پوشش دادند جلوی اومدن اونها را گرفتی . خب شکر خدا من حین آموزش هنر ، پولم باهاش ساختم و دارم می‌سازم و هدفم اینه تمام دوره های استاد را با نتایج مالیم بخرم چون واقعا کیف میکنم . ولی دیدم یواش یواش اون احساس گناه انقدر در من شدید شد که اگر یکروز کامل کار میکردم فرداش باید بیکار می نشستم تا مثلا وجودم مال بچه هام باشه . یا مثلا این ضعف خودمو به موج های این ویروس ربط میدادم که باعث شده بچه هام تو خونه باشند . و اتفاقا حالا که فکرشو میکنم چقدر من برای این بچه ها وقت و محبت گذاشتم ولی ذهن بیمار مدام تو را سرکوب میکنه . ببینید من نمیدونم و نمیگم به کسی بگید شما را قضاوت کنه ( خطاب به دوستان ) اما به من الهام شد که از خودشون بپرس و من گفتم بچه ها در مورد من انشا بنویسد که انقدر اونها خوب حرف زدند و نکات کلیدی گفتند که دیدم واقعا نیازی نیست چیزی بنویسند.

    استاد میگه اصلی ترین نقطه ضعف خودتون را پیدا کنید و روش کار کنید . بنظر من گاهی اون نقطه ضعف اصلی در ظاهر ربطی به بیزینس نداره اما در واقع میتونه بیزینس را فلج کنه . یعنی من میتونم به راااحتی باور فراوانی بسازم ( قبلا نمیتونستم) و همون روز خدا شاهده که همون روز بصورت نتیجه وارد زندگیم بشه که از نظر خیلی ها مهمترین باور در زمینه کسب و کاره ولی وقتی یک کوهی از احساس گناه داری که اجازه نمیده باخیال راحت و سبکبال بیزینس مورد علاقه ت را انجام بدی ، حالا تو هی باور فراوانی بساز ، عمل نمیکنه برات . چون یه جای دیگه ت میلنگه.

    من بعد از این ماجرای بچه هام نشستم در خلوت خودم فکر کردم و گفتم خب اندیشه پس نظر بچه هات با تو فرق میکنه یعنی اون چیزی که تو بخاطرش احساس گناه میکردی اصلا وجود نداشت یا حداقل اونجایی که تو دنبالش می گشتی نبود . و درسته که الان تو راحت تر شدی و با خیال راحت سراغ کارت میری اما این احساس گناه باید ریشه کن بشه . چون در تو وجود داره . وقتی اینها را میگفتم یهو چیزی توی وجودم گفت در واقع تو خودت همیشه مورد کم توجهی بودی . تو بچه ای بودی که به دلیل اختلاف سنی زیادی که با والدین و خواهر ها و برادرت داشتی همیشه طرد میشدی چون تو بچه بودی و اونها بزرگسال بودند و دنبال کارهای خودشون بودند. تو با خودت این رنج را آوردی و داری گسترشش میدی و فکر میکنی الانم در وجود بچه هات ، اندیشه ای هست که داره بخاطر بی توجهی دیگران غصه میخوره اما امشب دیدی که بچه هات چقدر با منطق و با اون کلام دلچسب شون تو را قانع کردند که چقدر خوشبختند و تو چقدر براشون خوب بودی تا الان . خدا شاهده انقدر این بچه ها قدرت کلام داشتند که باورم نمیشد فقط ۱۲ سالشونه …. حتی پسرم که ۱۵ سالشه گفت مامان من انقدر برنامه برای آینده م دارم که به بیرون رفتن و مهمونی فکرم نمیکنم و من فهمیدم که چقدر الکی خودمو اذیت کردم

    خیلی راحت شدم استاد ، یعنی وقتی شما از خلاقیت گفتید من دیدم انقدر توی این کارم احساس گناه میکنم که فقط دلم می خواد تمام بشه و بشم مامان خونه و خب با این طرز تفکر که خلاقیت شکوفا نمیشه . در کل دلم می خواد اینطور فکر کنم که در زندگی من همه چیز سرجای درستشه و هیچ چیزی اونقدر خراب نیست که من بتونم با کار نکردن در حوزه مورد علاقه م درستش کنم . من فهمیدم که تا وارد حوزه مورد علاقه ت نشی اصلا نمیفهمی که چقدر ضعف توی وجودت هست و تو نه تنها از اونها بی‌خبری بلکه شبانه روز با خودت حملشون میکنی .

    استاد جائیکه از تکامل میمون و انسان و روح خدا گفتی انقدرررررر لذت بردم که حس کردم قلبم نورانی شد .

    خریدن و گوش دادن به این فایلها باعث شد ترسم از غولی به نام بیزینس بریزه و بفهمم که بیزینس هم در چهارچوب مشیت خداست نه چیزی فراتر از اون . این‌ الان بهم‌ گفته شد . واقعا بیزینس هم در چهارچوب مشیت خداست پس چرا انقدر ترمز در برابرش داریم کافیه مشیت الهی را بدونیم یا بقول استاد فکر خدا را بخونیم . دقیقا شما توی این دوره به حضار گفتید بچه ها فکر خدا را بخونید .

    در پایان بسیار بسیار ممنونم از شما استاد مهربان و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2042 روز

      اندیشه عزیز

      چقدر کامنت زیبایی و چه باگ شخصیتی رو در خودتون پیدا کردین.

      تبریک میگم و سپاسگذارم که با شجاعت اینجا اون رو به اشتراک گذاشتین….

      درواقع مشکل و ترمزهای هرکسی خیلی شخصیه و خود فرد میتونه بهترین مشاور خودش باشه و در مورد ترمزهاش به جواب برسه.

      من خیلی مچکرم از پاسخ تون و باید بگم دیشب داشتم از خدا کمک میخواستم برای کشف ترمزهام و فکرش رو هم نمیکردم اینطور ساده تو کامنت این قسمت هدایت بشم به پاسخ خیلی از بچه ها که از زندگی شون گفتن..از تجربه هاشون و این خیلی کمک میکنه به باورپذیر تر شدن که میشود

      مچکرم از اینکه گفتین من باور فراوانی میسازم ولی احساس گناه نمیزاره اون نتیجه بده و این رو من خیلی خوب درکش میکنم چون تو زندگی خود منم همین شکل باور مخرب وجود داره و به نظرم پاشنه آشیلی هست که تا عمرهست باید روش کار کنم.

      صداقت و شجاعتتون تحسین برانگیزه که اینقدر ساده گذشته خودتون رو گشتین و پاسخش رو به اشتراک گذاشتین و اینم از فرکانس استاد عزیزه که بچه ها کلا آدم‌های صادق و درستی هستند.

      در پناه الله مهربان شاد و سالم ک پیروز و پر از حس ارزشمندی و لیاقت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آلا گفته:
      مدت عضویت: 2287 روز

      اندیشه جان، عزیزم

      چه کلامی داری دختر. امروز تو جلسه ۸ ثروت ۱ یه کامنت ازت خوندم و الان هم این کامنت تاثیرگذار رو. ممنونم ممنون.

      منم مثل تو کارمو بعد ۱۲ سال رها کردم و رسیدم به هنر. تو خونه آموزش میبینم و کار هم میکنم البته درآمدم هنوز کمه.

      و امروز فهمیدم چقدررررررررررر عذاب وجدان دارم ازینکه تو خونه م. ازینکه همسرم کارمیره بیرون سرکار، جلسه، ترافیک و …. اما من تو خونه کار میکنم و چون هنوز درآمد قابل توجهی هم ندارم این کار به چشمم نمیاد انگار تفریحه. انگار بیکارم.

      جالب اینکه این جمله رو هم از همسرم میشنوم که آخه من میرم سرکار!! روزی ۹ ساعت کارمیکنم!!!!

      یعنی دقیقا به فرکانس من پاسخ میده. گاهی فقط جمله از ذهن من میگذره و او بلند میگه آخه من خسته م سرکاربودم.

      و درون من چه ارتعاشی و منعکس میکنه؟؟ اینکه من تو خونه م و کارم ارزشی نداره. من یه زن خانه دارم و ارزشی نداره کارهام.

      حالا هزاربارم بگم محصولات من ارزشمندن… حس بد من به توی خونه بودن هست که کارو میکنه.

      یه دلیل بزرگش اینه که بابای من خیلی تاکید داشت به بیرون از خونه بودن و کار کردن. میگفت زنی که تو خونه باشه بیکاره و خلاصه حس خیلی بدی بهمون میداد. حتی مامانم گاهی که نمیرسید مهمونی بره یا تلفن جواب بده چون خیلیییی درگیر کاره، همیشه جوابش این بود که مگه من مثل این خانم های تو خونه م که بیکارباشم و هرکی زنگ زد پاشم برم. من کلی کار دارم، سبک زندگی خودمو دارم و…

      ببخشید خانم های عزیز که اینارو نوشتم ولی ترمزهای ذهنیمه… وگرنه شغل ربطی به ثروت سازی نداره. مهم اینه ما هدفمند باشیم و از لحظاتمون برای رشدمون و تجربه خومون استفاده کنیم و لذت ببریم.

      اینهمه خانم های خانه داری که با آشپزی، تزیین غذا، فنون خانه داری و…. موفق و پولساز شدن. کساییکه کتاب نوشتن، کانال یوتیوب دارن، کلاس آنلاین دارن.

      آیا برای موفق شدن باید حتما شاخ غول شکست؟ آیا موفقیت از راه ساده و آسان باارزش نیست؟ حتما باید یه کار ماورایی انجام داد؟ چراااا؟؟ به خاطر آفرین و حرف مردم؟

      جهان کاری نداره من هنرمندم، دانشمندم، خانه دارم، بیکارم، کارمندم و …. کاری به عناوین شغلی که ما ساختیم نداره. به درون ما کار داره، به حس لیاقت از شرایط الانم، به حس لیاقت که دارم تو رفاه کارمو هم جلو میبرم . ایده هامو اجرایی میکنم.

      یه تایمی خستگی کارمندی برام ارزش بود! ترافیک عصرها برام نشونه این بود که دارم برمیگردم از سرکار پس یعنی فعالم! یعنی تو مسیرم! مرخصی نداشتن یعنی آفرین بیکار نیستی.

      در صورتیکه میشه ایده هارو راحت تو هوای خوب، تو خونه، در تعامل با مردم تو گالری به جای ترافیک اجرایی کرد و به جای خستگی، هی لذت برد و هی ثروت ساخت.

      سفررفتن برای خستگی درکردن نیست!! اصلا خستگی یعنی چی وقتی داری تو محیط آروم و خوب، سرگرمی تو جلو میبری! همون سرگرمی و برمیداری و میری سفر! تمام لحظات زندگی یعنی تجربه خودم…

      خیلی بلند بلند فکرکردم! باید این باورو ریشه ای حل کنم و لذت ببرم از کارم تو خونه.

      ممنون میشم اگر نظری داشتید برام بنویسید.

      روزتون پرانرژی دوستانم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2941 روز

        سلام عزیزم

        منم از این باورها داشتم که ارزشمند بودن یعنی کارمند بودن و مغازه داستن و خلاصه بیرون کار کردن ولی شکر خدا خیلی وقته که از این مرحله گذر کردم و اتفاقا افتخار می کنم که جون نمی کنم و مجبور نیستم برای کسب درآمد مانتو شلوار بپوشم و مقنعه سر کنم و صبح تا ظهر دادگاه برم و ساعتها پشت در اتاق قضات منتظر بمونم برای گرفتن یه امضا بعدم بیام خونه دوش بگیرم و تند و تند کارهای خونه را انجام بدم و دوباره یه مانتو شلوار دیگه بپوشم و اون‌ کیف سنگینو دست بگیرم و برم دفتر تا شب .خیلی خوشحالم که پشت سر استاد راه افتادم ، درسته که خیلی زمین خوردم و دردم گرفت که اونم بخاطر مقاومت های خودم بود ولی خوشحالم که خودم بدون همراهی کردن و پشتیبانی کسی این راهو انتخاب کردم و تصمیم گرفتم فقط با استاد باشم.

        ببین عزیزم به این سؤال جواب بده . کار بیرون از کِی ایجاد شد ؟ از چند سال پیش؟ مگه مامان بزرگهای ما کار بیرون می‌کردند؟ من نمیگم کارمندی بده ولی بیخود و بی جهت تو ذهن ما بزرگ شده و اعتماد به نفس ما را گرفته و فکر می‌کنیم اگر کارمند نباشیم بی ارزشیم . شما خانم ناهید معزز را ببین که از زیرزمین خونه ش تو اصفهان شروع به اجرای ایده های ساده هنری کرد و الان تهران آموزشگاه داره . خانم هانیه برنامش فارغ التحصیل مهندسی کامپیوتره ولی رفت دنبال عشق و علاقه ش و هنر تذهیب و گل و مرغ ایرانی انجام میده میتونی بری پیجشو ببینی و در کنار این افراد کسانی مثل استاد خود من هستند که بسیار هنرمند هستند ولی باورشون اینه که مردم پول جای کار هنری نمیدن و دلار گرونه و ارزش کار ما را مردم نمیدونند و …. و با این باورها محدود شدند به همون چند تا کاری که برای خانواده انجام میدن و نتونستند ثروت بسازند ولی من خودم کسی در فامیل داریم که خانم خانه دار بود ولی وقتی بچه دار شد گفت دلم نمیخواد برای هرچیزی که برای دخترم میخوام بخرم مجبور باشم از شوهرم پول بگیرم و علی رغم موافقت شوهرش رفت مکرومه بافی یاد گرفت الان بالای پنج هزار فالوور داره و از همه جای ایران مشتری داره

        ببین من نمیگم از کجا درآمد میاد ولی اینا را گفتم که بدونی تو خونه اتفاقا میشه بهتر پول ساخت چون آزادی داری و ساعت کاری دست خودته ، در اجرای ایده ها محدودیت نداری ، محدود به پوشیدن مانتو شلوار و مقنعه نیستی ، همزمان میتونی چند تا کار مثل غذا بپزی و لباس و ظرف تو ماشین بذاری ، میتونی موزیک بذاری ، میتونی فایل گوش کنی ، کسی بهت دستور نمیده ، معطل حقوق آخر ماه یا اینکه بخوای از مافوق حقوق بگیری نیستی و صدها مزیت دیگه که البته باید برای این کار هم تلاش کنی و حتی بیشتر از کارمندی ولی فرقش اینه که لذت میبری .

        من شکر خدا اصلا اون باورها و افکاری که شما گفتید را ندارم و افتخارم اینه که تونستم خیلی راحت از وکالت رها بشم و برم سراغ عشقم و چقدر راضی و خوشحالم و چقدر ایده به ذهنم میاد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          آلا گفته:
          مدت عضویت: 2287 روز

          سلام عزیزم

          میدونی الان، اون تایمی که تو خومه تمرین میکنم تا به درآمد برسم این حس هارو مخصوصا به کارمندی دارم. وگرنه وقتی توانایی م پولساز میشه و نتیجه میاد، دیگه اینکه تو خونه م یا دفترکار یا توی پارک یا کتابخونه و … مهم نیست و قطعا این آزادی تو خونه کارکردن اون موقعحس میشه.

          این پاشنه آشیل منه که کارو به درآمد گره زده. عهه آفرین کارمیکنی چه خوب، فروشت هم خوبه؟ درآمدت راضیی؟

          و سعی میکنم حال خوب رو به این گره بزنم که من مسیرم مشخصه، راهم مشخصه خداروشکر، دارم لذت میبرم از مهارت هام و راهم و هرروز بهترش میکنم. لاجرم نتیجه هم میاد.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            اندیشه افشین گفته:
            مدت عضویت: 2941 روز

            سلام مجدد

            بنظر من تا میتونی الگو پیدا کن که قبلا توی اداره و سازمان و ارگان و شرکت کار می‌کردند و الان تو خونه کار میکنند مثلا خانم شایسته و خانم فرهادی قبلا توی شرکت برای استاد کار می کردند و الان تو خونه هاشون کار می‌کنند برای استاد . خود استاد قبلا از صبح تا شب سمینار برگزار می‌کرد و الان تو خونه ش فایل تولید میکنه یا آقا ابراهیم مدیر فنی سایت قبلا کارمند بوده و اروپا و فکر کنم ایران توی شرکت کار می‌کرده و الان توی خونه ش . و همه اینها درآمدشون چندین برابر زمانی شده که توی شرکت کار می‌کردند پس کار توی محیط بیرون از خونه عامل ثروتمند شدن نیست

            و مثال های زیادی باید پیدا کنید من برای خودم مثال دارم ولی چون شما اونها را نمی شناسید گفتنش شاید فایده نداشته باشه ولی برای خودتون مثال پیدا کنید که باورتون بشه و حستون به این قضیه اوکی بشه

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مهسا نصرالله زاده گفته:
    مدت عضویت: 1805 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته شجاع

    امروز صبح که سایت رو چک کردم فایل جدیدی روی سایت قرار نگرفته بود

    حدودا یک ساعت پیش بود داشتم میگفتم دلم یه چیزی میخواد یه چیز جدید دلم‌ میخواد

    اما نمیتونم متوجه بشم دلم چی میخواد

    یهو یه حسی بهم گفت برو تو سایت فایل جدید اومده

    منم گوش کردم بهش ورفتم تو سایت دیدم بعععله استادخوشتیپم فایل جدید گزاشته

    درجا دانلودش کردم و صبر کردم تا خانوادم بخوابن تو ارامش و سکوت بشینم این فایل رو نگاه کنم

    اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد پیراهن خوشگل استادم بود

    استاد پیراهنتون خیلی به شما میاد

    اینم بگم که بینهایت خوشتیپ و خوش هیکل شدین

    واقعا تحسین برانگیزه👌😍

    بعدش که استاد گفتن خانم شایسته اومدن تمپا ینی از خوشحالی اشک تو چشمام جمع شد

    ازاین ابراز عشقی که استاد به خانم شایسته داشتت دلم واقعا ضعف رفت

    واقعا نمیدونم چرا انقدر حالم خوب میشه وقتی شما بهم عشق میدین

    دیشب داشتم با خودم فکر میکردم که واقعا چرا انقدر من از دیدن عشقی که بین استاد و خانم شایسته هست لذت میبرم؟

    به نظرم عشقی که بینشون هست انقدر حقیقی و واقعی هست

    انقدر از صمیم قلب و راستین هست که

    از فرسنگ ها دور میتونم فرکانس این عشق رو دریافت کنم و صدها بار تحسین میکنم و لذت میبرم از این عشق ناب و حقیقی

    واقعا خوشحال شدم که خانم شایسته اومدن پیش استاد😉😀

    و بینهایت این شجاعت و متعهد بودن مریم عزیز رو تحسین میکنم

    نمونه واقعی یک شیر زن هستی شما

    بینهایت ازتون یاد میگیرم و یه الگو تمام عیار برای من هستید

    استاد وقتی شروع کردید به صحبت کردن تمام حواسم به شما بود

    چشمام انگار ۴ تا شده بود و شمارو میدید

    گوشام فقط وفقط حرفای شما رو میشنید

    وسطای صحبت کردنتون دقیقه ۱۵ بود که فقط اشک میریختم

    برام عجیب بود این اشک ریختنم

    شاید یکی منو میدید میگفت چیز خاصی که نمیگن

    چرا اشک میریزی؟

    استاد نمیتونم توصیف کنم که چقدر دوستون دارم

    من زندگیم با شما متحول شده

    من با شما زندگی کردن رو یاد گرفتم

    اسفند ۹۹ بود که دوره قانون افرینش رو خریدم و آذر بود که این دوره اخرین بخشش اومد و خریداری کردم

    و طی این چند ماه تمرینات رو دست و پاشکسته انجام دادم

    اما با با تمام وجودم فایل هارو گوش میدادم

    انگار مثل یه کویر تشنه بودم فقط دلم میخواست به حرفاتون گوش بوم

    من با این دوره عشق شغلیم رو پیدا کردم

    و با ترسایی که وجود داشت حرکت کردم

    من متوجه شدم که واقعا از اینکه تدریس کنم لذت میبرم

    بودن با بچه ها رو دوست دارم

    عشق دادن به بچه هارو دوست دارم

    و اومدن شاگردا اومدن

    وقتی من خواستم خداوند برام همه چیو ردیف کرد

    و تو دوماه اخیر یهویی رشد تصاعدی گرفت و ۳ تا شاگرد جدید اضافه شدن

    یهو درامدم چند برابر شده

    درامد کمی هست

    اما همینکه من رو راضی میکنه و میدونم که این نتایج و اتفاقات از کجا منشا میگیره برام کافیه

    همینکه با لذت زیاااد دارم مسیرم رو طی میکنم خیلی برام لذتبخشه

    و من ۳ ساعت پشت سر هم بدون لحظه ای استراحت کلاس دارم

    و تو مقطع های مختلف هستن و درساشون متفاوته

    اما من خودم باورم نمیشه چجوری این سه ساعت میگذره

    نمیدونم چرا اصلا گرسنم نمیشه؟

    استاد من باشما فهمیدم کار کردن یعنی عشق کردن

    شما بهم یاد دادین که عشق کنم با شغلم

    برم تو شغلی که ازش لذت ببرم

    نگم کار میکنم بگم عشق میکنم

    من خیلی از شما سپاسگزارم خیلی دوستون دارم من عاشقتونم

    و واقعا از خدا ممنونم که منو به سمت شما هدایت کرد

    چقدر ماها اعضای این سایت خوشبخت ترینیم که شما رو داریم

    و اینم بگم که دو هفتس دوباره از سر دوره قانون افرینش رو شروع کردم ودیووانه شدم اصلا

    نمیتونم از بخش یکم بگذرم

    اخه چقدددر نکات و مطلب مهمی داره

    و اینبار مطمئنم یه نتیجه بسیار عالی تو زمینه روابط میگیرم

    یقین دارم که اتفاقات خیلی خوبی برام رخ میده و معجزات یکی یکی پشت سر هم اتفاق میوفتن

    استاد بینهایت تحسین میکنم این اراده وتعهد شما رو

    واقعا ندیدم مثل شما

    واقعا۶۰۰ الی ۷۰۰ ساعت مطالعه کار هرکسی نیست

    این یه تعهد قلبی میخواد

    این یه عشق میخواد که شما در خودتون پرورشش دادین

    خدا میدونه دوره جدیدی که قراره اماده بشه چه دوره فوق العاده ای بشه

    به امید خدا انشاءالله بتونم این دوره عالی روبخرم

    حتما میخرمش، خدا برام رویف میکنه همه چیو

    و قطعا در زمان درست دوره ثروت ۲ رو هم تهیه میکنم که بیشترین بهره رو ازش ببرم

    استاد این عشقی که میگین خیلی لذتبخشه

    عشق زیبا ترین حس هست

    و این عشق به پیشرفت و رشددر من هست، که الان با اینکه خیلی خوابم میاد اما به هیچ وجه دلم نمیاد بخوابم وفقط فقط دلم میخواد تا پایین این فایل رو ببینم

    و امشب خیلی لذت بردم الان با یه حس خیلی خوب میخوام بخوابم

    واینم بگم که خیلی دلم برای کامنت نوشتن تنگ شده بود

    با اینکه تمام فایل هایی که تو سایت قرار میگیره نگاه میکنم اما یه حسی که مجبورم کنه برای نوشتن وجود نداشت

    اما امشب دیگه اون حسه اومد

    ودلم خواست که بنویسیم

    خدا جونم بابت همه چیز ازت ممنونم

    از شما استاد عزیزم و مریم جون هم سپاسگزارم که زحمت این فایل رو کشیدید

    عاشقتونم😍🤩😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    مهدی عارف گفته:
    مدت عضویت: 1455 روز

    سلام برشما استاد عزیز صحبتهای خوب وپر معنای شمارو تو این فایل اخیر شنیدم چقدر عالی هست این شخصیتت این اعتماد به نفست ،این تجربه هایی رو که داری مثل یه چراغ راه کسانی رو که بدنبال، واقعا زندگی کردن هستن روشن میکنه ،نامیدان رو امیدوار میکنه ،کم انگیزه هارو دوباره شارژ میکنه احساس میکنم هم سن وسال هستیم هم دوره هستیم احساس میکنم کاملا منو میشناسی چون حرفات دقیقا تلاطم درونیم رو آروم میکنه ،تن صدات امید بخشه ،ایمانی که پشت حرفات هست رو حس میکنم،باهمه وجودت حرف میزنی شما به قول شهید آوینی از یک راه رفته داری حرف میزنی،……خیلی دوستت دارم افتخار میکنم به وجود انسانهایی مثل شما .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    جواد صنمی گفته:
    مدت عضویت: 1944 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم به مریم بانو جان عزیزم

    و به همه دوستانم

    خدایا شکرت بابت اینکه بلاخره دوره بی نظیر ثروت تموم شد و میریم بانوی عزیز اومدن تمپا پیش استاد گلمون

    و خداروهزاران بار شکر میکنم بابت بودن شما دو عزیز جان و واقعا نمیتونم تشکرم رو ن زبونی و نه توی کلمات و لغات بیارم و می‌دونم که استاد گلم فقط بیشتر با دیدن و شنیدن نتایج عالی شاگرداشون خوشحال میشن

    و با تمام وجودم تحسین میکنم مریم بانوی عزیز رو بابت این تعهد و پشتکاری که دارن

    و البته استاد عزیزم رو که خدای تعهد هستن

    استاد بعضی وقتا اصلاح میکنم بیشتر وقتاکه حرف هاتون رو گوش میکنم اونقدر با شدت و حدت صحبت میکنین میگم خدایییاا چقدر آگاهی های نابی داره استاد چجوری فهمیده این همه آگاهی رو و من چقدر روی خودم باید کار کنم تا بفهمم و چقدر من عقب هستم

    چه درک عظیمی از هر چیزی داره

    و چقدر خودش رو میشناسه و چقدر پایبند هست به تعهداتی که به خودش میده و من خیلی دوست دارم اینجوری باشم ولی حقیقتش خیلی دور میبینم خودم رو از این توانایی شما ولی دارم سعی میکنم که بهتر بشم

    این فایل شاید فایل معرفی دوره ثروت ۲ باشه ولی توی همین کلی آگاهی ناب هست که من خیلی باید گوشش بدم تا شاید یک مقداری شو بفهمم شاید هزار بار ولی یک جاهایی هم به خودم نهیب میزنم که جواد تو اصلا حرف های استاد رو میفهمی اصلا یا نع یک گوش دره اون گوش دیگ دروازه ؟؟؟؟

    و یجورایی نا امید میشم از خودم ولی باز میگم عیبی ندارد خدا کمکم می‌کنه تا بهتر و بیشتر بفهمم و عمل کنم و عمل کنم و عمممممل کنم آخه تا عمل نکنم به درد عمم نمیخوره اینها رو می‌نویسم تا یادآوری کنم به خودم

    استاد عزیزم من تازگی خدا لطف کرد بهم و گفت بهم که دوره در صلح بودن رو بخرم و به امید الله خریدم ولی توی این چندروز از جلسه سوم نتونستم جلو تر برم

    خدا شاهده اینقدر آگاهی داره این جلسه ۳ برای من که هر بار گوشش میکنم باز میذارم تا تکرار بشه شاید اگر بگم ۵۰ بار گوش دادم دروغ نگفتم شاید هم حس میکنم نفهمیدمش هی گوش میدم تا بفهممش ولی خوب منم دارم تمرین میکنم

    به هر حال خداروشکر میکنم بابت شما دو عزیز که وارد زندگیم شدین و دارین عاشقانه به منم روش خوب زندگی کردن رو یاد میدین

    ممنونم از جفتتون و خیییییلی دوستون دارم عزیزانم

    در پناه الله مهربانم شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    عرفان نوری گفته:
    مدت عضویت: 1430 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته پر انرژی و دوست داشتنی عزیز

    من از بچه های دوره ۱۲ قدم هستم و ۱۵ سالم هست و در خانواده ای زندگی میکنم که همه ی ما با مباحث شما آشنا هستیم از داداش ۹ ساله ام گرفته تا پدرم

    این بیماری کرونا باعث شد که ما با این مسیر خدایی آشنا بشیم

    بازار ها کساد شد پدرم شغلش رو عوض کرد و وارد مسیر و شغلی شد که همه همکار ها و کسایی که باهاشون در ارتباط هستند از فایل شما ااستفاده میکنند

    من هم از اول دی هست که بصورت جدی دارم ذهنم رو کنترل میکنم و روی برداشتن ترمز هام تمرکز کردم و از روز اولی که شروع کرد تا الان به اندازه ی کل زندگیم زیبایی دیدم

    فضای خونه ی ما انقدر ما انقدر مثبت شده که اگه شما هنذفری روی گوشتون باشه و توی اون هنذفری فایل های شما باشع اگه اون هنذفری رو برداری باز هم یک نفر دیگه داره فایل گوش میده و تو ناچاری که به اون فایل گوش بدی واین به نظر من یکی از هدایت های بزرگ خداوند نسبت به من هست میخواستم بگم که چه قدر این مبحث که در دوره هم درموردش صحبت کردین به من کمک کرد که احساس بهتری داشته باشم چه در طول روز چه در طول زندگی

    صحبتای شما باعث شد که من با ایمانی که عمل میاورد برم دنبال علاقم

    همونجوری که گفتین عشق واقعی نسبت به یک کاری کاریه که اگه قرار باشه شبانه روز کار کنیم بدون هیچ دست مزدی ما حاضر باشیم اون کار و انجام بدیم

    من فوتبال بازی می‌کردم

    اطرافیانم میگفتن که فوتبال هیچ آینده ای نداره

    از هر هزار نفر که به فوتبال علاقه دارن یک نفر میشه کریس رونالدو و این حرفا…

    خلاصه من تحت تاثییر این حرفا رشتم‌ رو عوض کردم و رفتم فوتسال

    اوایل لذت میبردم ولی در دراز مدت دیدم که نه من برای اینکار شاخته نشدم

    خلاصه بگم که با شنیدن این حرفا خیلی راحت جهان کمک کرد و خداوند هدایت کرد مربی که چند سال بود ندیده بودمش بهم زنگ زد و گفت ما یک‌ هافبک وسط نیاز داریم میتونی بیای سر تمرینا

    من از حسی که اون لخظه داشتم فهمیدم که این هدایت خداوند هست که انقدر قشنگ و با نظم داره همه مردم رو هدایت میکنه

    خلاصه من رفتم سر تمرین و گفتن امروز تمرین بزرگسال و امیده میتونی بازی کنی(یکی از ترمز ها و ترس های من بازی کردن جلوی تیم بزرگسال بود که خودم میدونستم این ترمزم هست)منم گفتم بله میتونم

    خلاصه بازی کردیم و من وسط بازی یه لحظه نگاه کردم که خیلی قشنگ دارم با بزرگ ترا بدن به بدن میشم و کم‌نمیارم همونجا یاد حرف شما افتادم که گفتین جهان پاسخ میدهد به افرادی که با شجاعت در دل ترس هاشون قرار میگیرن

    اونجا بود که یکی از ترمز های من برداشته شد و باعث پیشرفت چشم گیر من شد

    بعد اون تمرین مربیم بهم گفت که میتونی برای تیم بزرگسال و امید هم بازی کنی و در واقع جهان پاسخ داد به شجاعت و حرکت من

    الانم واقعا دارم از مسیر لذت میبرم توی تک تک قدم هایی که بر میدارم تک تک دراز نشست هایی که میرم لذت میبرم و عشق واقعی رو دارم تجربه میکنم

    احساسم خییلییی بهتره خییییلیییی بهتره و مطمعنم که در آینده خیلی بیشتر از من خواهی شنید چون واقعا توانی های خودمو باور دارم میدونم که خدا از روح خودش در من دمیده و جهان مسخر ماست

    پس اون هدفی که ۱۵ سال از اول عمرم بهم گفته شده که نمیشه،میشه

    خیلی دوس دارم به این هدف به ظاهر غیر ممکن برسم و با ایمان بسیار بیشتری قدم هامو بردارم

    در واقع بیشتر اومدم که یک رد پای بزارم در سایت فوق العاده شما استاد عزیزم که ۱۰ سال ۱۵ سال دیگه که من به هدف بزرگم رسیدم بگم که من خیلی سال پیش به هدفم رسیدم و این چیز هاست که مسیر رو لذت بخش تر میکنه

    فقط یک سوال داشتم که اگه میشه جواب بدید…

    من حدود ۴ یا ۵ روز پیش که اومدم به سایت سر زدم دیدم که روانشناسی ثروت ۲ درحال بروزرسانی هست رفتم در لینک محصول و مطالعه کردم و یک سری تجربه ها از تمرین فانوس دریایی خوندم دیدم که چه تمرین فوق العاده ای هست خیلی دلم میخواست اون دوره رو بخرم و به اون تمرین دسترسی پیدا کنم ولی پول نداشتم همونجا از ته دل به خدا گفتم خدایا اگه راهی هست که این کار انجام بشه خودت هدایت کن

    بعد ۲ یا ۳ روز توی یک کانال تلگرامی که فقط فایل های رایگان شمارو میگذاشت یک فایل آپلود شد به نام روانشناسی ثروت از فایل های قدیمی استاد عباسمنش و از اونجایی که من خیلی دوره روانشناسی ثروت رو دوست دارم بازش کردم

    دیدم که به صورت کاملا معجزه آسایی فقط همون تیکه تمرین برش خورده و توی یک فایل گذاشته شده همونجا یاد حرفی که به خدا زدم افتادم و احساسم هم خوب بود من اون فایل رو گوش دادم و الان میخوام تمرینش رو انجام بدم

    حالا نمیدونم که اون هدایت خدا بوده و من اجازه دارم که از اون فایل استفاده کنم یا نه؟

    ممنون میشم جواب بدین

    عاشقتونم…🫂

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    ساناز افشین پور گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان نازنین .

    استاد عزیزم ممنون که مدام یاداوری میکنید تو صحبت هاتون که برید و بگردین ببینید عاشق چی هستین و همون ادامه بدین.

    من مدتی هست که مدام دارم روی این موضوع فکر و تمرکز میکنم که ببینم عاشق چی هستم هنوز به من الهام نشده هنوز نتونستم علاقه ام رو تو زندگی پیدا کنم خیلی این موضوع واسم عجیبه‌درست مثل همون حرفی که شما گفتین که خیلی ها اصلا نمیدونن عاشق چی هستن دقیقا منم تو همون نقطه گیر کردم. نمیدونم شاید بخاطر اینه که من همیشه برای اینکه کار کنم و پول در بیارم دست به خیلی کارا زدم که مثلا پول ساز باشه.

    ولی یه چیزی رو خوب میدونم من همیشه رئیس بودن و اینکه همیشه دوست داشتم واسه خودم کار کنم نه ادم کس دیگه ای باشم و هر جا کار کردم یه جورایی رییس خودم بودم و حتی نسبت به اطرافیانم همیشه ریاست میکردم‌ .توی زندگی هم همیشه من نظر میدم و بقیه اجرا میکنن ‌. همسرم همیشه تابع حرفهای من هست. نه اینکه حرف حرف من باشه نه.من یه جورایی حرفم خریدار داره خوب جذب میکنم ادما رو حتی اگر کسی کمکی بخواد راهنمایی بخواد به من میگه و خیلی خوب از حرفهام استفاده میکنه و اروم میشه و اون راهکارهای که بهش دادم رو میره انجام میده و بعدش کلی ازم تشکر میکنه که کمکش کردم.

    خیلی میشنم فکر میکنم به اینکه من عاشق چی هستم در نهایت میبینم هر کاری که تا الان تو زندگیم انجام دادم بخاطر پول دراوردن بوده حتی نمیدونم چی رو دوست دارم . و همون طور که شما همیشه توی فایل هاتون هم میگین هیچ وقتم موفق نبودم همیشه دنبال پول میدوییدم .البته از وقتی که با شما و با سایتتون اشنا شدم ، دیگه اینجور نیست که بخوام دنبال پول بدوم الان توی این یکی دو سال همه چیز راحت واسم فراهم میشه راحت پول تو حسابم میاد راحت تر خرج میکنم با لذت بی اندازه دارم زندگی میکنم و قطعا باورم عوض شده که اینقدر خوب دارم پیش میرم‌ . نمیدونم کجای کارم ایراد داره که نمیتونم علاقه ام رو پیدا کنم از خدا میخوام که خیلی زود از بلا تکلیفی بیرون بیام و رسالتم رو پیدا کنم و بتونم تکامل طی کنم و من هم مثل شما با لذت بیشتری در این جهان مادی زندگی کنم ‌ وقتی میگین ما در این جهان مادی رسالتی داریم و بی هدف به این جهان نیومدیم از اینکه هنوز نتونستم رسالتمو پیدا کنم از خودم شرم میکنم ولی میدونم و ایمان دارم اگه اینجا هستم قطعا خدا میخواد که باشم و رسالتم رو به من نشون میده .اگر جای نیاز دارم که راهنمایی بشم ممنون میشم هدایت بشم.

    در نهایت از اینکه به من یاد دادین که ارامش رو وارد زندگیم کنم و کمتر بدوبدو کنم واسه یه لقمه نون دراوردن بی نهایت سپاسگزارم.

    خوشحالم که شما رو تو زندگیم دارم .

    به امید موفقیت های بزرگتر در زندگیم که بیام و با شوق فراوان اینجا برای شما و مریم عزیز بنویسم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    پریسا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    سلام استاد جان و خانم شایسته عزیزم

    این فایل دقیقا موقعی سرراه من قرار گرفت که بهش احتیاج داشتم ، چقدر به من آگاهی داد ،یکی از علایق من دنس و خوندن هست که تصمیم گرفتم و خیلی بهش فکر کردم تا به عنوان حرفه ام انتخابش کردم چون من عاشق این کارم جوری ک خسته از سرکارم میام ولی تا انجامش ندم شب به راحتی خوابم نمیبره احساس میکنم اون روز رو مفید نبودم ،من چند ماهی هست که کار کردن رو خودم و این حرفه رو شروع کردم ولی بعضی اوقات به خاطر باور های اشتباهی که دارم ناامید میشدم فک میکردم با اینکار به جایی نمیرسم و یا با خودم میگفتم این که کاری نیست خیلیا میتونن انجامش بدن حتی بهتر از من ،ولی به خودم تعهد دادم گفتم درسته ک خیلیا میتونن انجامش بدن بع صورت حرفه ای و عالی ولی دلیل نمیشه ک من از توانایی های خودم بگذرم منم میتونم چون دارم باهاش عشق میکنم چون حالمو عالی میکنه چون احساس مفید بودن بهم میده پس انجامش میدم ،و واقعا الان میفهمم که انسان وقتی پا روی مسیر علایقش میزاره خیلی زود تر پیشرفت میکنه ،خیلی زود یادمیگیرع ،خستگی احساس نمیشه ،چون من رشته تحصیلیم کامپیوتر بود ولی اصلن ازش لذت نمیبردم فقط به خاطر اینکه بهم میگفتن بازار کارش خوبع و اینا واردش شدم و نهایتان در کنکور هم موفق نشدم اونجا بود که از عمق وجود فهمیدم که من اینو نمیخام و همش با خودم میگفتم من واقعن چیو میخام چه چیزی حال منو خوب میکنه ،اونجا بود که خدا تمام اون روز های کودکی و نوجوانی ام رو که با عشق میرقصیدم و میخوندمو یادم اورد روز هایی که به کل فراموششون کرده بودم ،ارزوهایی که دفنشون کرده بودم چون فکرمیکردم که من لیاقت یه خواننده شدن رو ندارم ،من ارزششو ندارم ،من نمیتونم بهش برسم چون به هرکی میگفتم بهم میخندید ،ولی باخودم گفتم دیگه اشتباه نمیکنم مهم نیست چقدر دور چقدر غیر قابل باور ، خداروشکر من انتخاب کردم با تمام محدودیت هایی که ذهن من داشت گفتم همین راهو میرم و ،وقتی انتخاب کردم ،خدا من تو این مسیر قرارداد خداروصد هزار مرتبه شکر مسیری که هرروزه هم باعث رشد معنوی من شده هم بهتر بهتر بهتر شدن تو حرفه ام و این باور در من شکل گرفت که من یه انسان با ارزشم و من پتانسیل درونی رسیدن به خواسته هام رو دارم و همینه که دارهه باعث حرکت پیشرفت من میشه ،

    خدایا شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    بنام خدایی که بــــــشدت کافیست

    استاد عزیزم و مریم بانو جان و دوستان ارزشمندم ســــــــــلام😍

    خــــــدای من شکرت برای این فایل بی نظیر و ۳۷ دقیق خالص و ناب درمورد فقط یک سوالی که مریم جون بصورت بداهه از استاد پرسیدن و استاد هم چـــــقدر قشنگ و روان و مثل همیشه بدون یک کلمه اضافه آگاهی نابی رو بهمون داد، استاد عزیزم و مریم جان بی نهایت از شما دو عزیز دلم سپاسگزارم و روی ماه دو تاتون رو می بوسم، عـــــــــــــــــاشقتونم 😘

    چــــــــقدر امروز صبح که این فایل رو تو سایت دیدم کـــــــیف کردم و خوشحالم که همون موقع که محل کارم بودم دانلود و گوشش ندادم بلکه (در بهترین زمان) همون چیزی که یاد گرفتم هر روز صبح از خدا بخوام من رو در راستای اون هدایت کنه تا در بهترین زمانها و مکانها باشم، الان دانلودش کردم و با تمرکز نـــــوش جونش کردم؛ خدایا شـــــکرت

    میخوام از یکی از تجاربم در این زمینه بگم من تو زمینه شغلی، از وقتی که دانشجو شدم شروع کردم به کار کردن و جاهای مختلف کار کردم و کلی تجربه کسب کردم، این وسط چون ورزشی بودم یه وقتایی میخواستم ورزشکار یا مربی بشم ولی وقت یبیشتر ریز شدم تو خودم دیدم فقط برای توجه دیگران و اینکه می دیدم تو اون پول هست و این باعث شد سردرگم بشم ولی با همه این ها سعی کردم تو سردرگمی باقی نمونم و هر کاری بشه انجام بدم و بیکار نباشم حتی اگر کارهایی بود که پول خیلی کمی بگیرم البته که جنس باورهام هم اینجا تأثیرگذار بود ولی الان دو ساله که وارد حوزه روابط عمومی شدم اونم بعد چند وقت فعالیت در حوزه های دیگه و بیشتر شدن توانمندی ام که همین باعث بیشتر شدن عزت نفسم شده بود پیشنهاد مسئول روابط عمومی یکی از بزرگترین و مهم ترین هیأت های ورزشی استان بهم داده شد و این در حالی بود که من قبل این اصلا تجربه چنین چیزی رو نداشتم و اولش یه خورده ترس داشت واسم ولی وارد شدم و از اون موقع تا الان کلی بهتر شدم درحالیکه اولش این پروسه رشد خیلی کُند بود واسم ولی ادامه دادم و هر بار که بهتر میشدم کلی خوشحال میشدم و لذت می بردم و حس خیلی خوبی داشتم تا جایی که حدود سه هفته پیش که یه درخواستی آماده کردم برای ارائه به یکی از بزرگترین سازمانهای استانمون و قبلش یه صحبت کوتاهی در این خصوص با یکی از نفرات هیأت شنای استان که هستم که تازه وقتی بهش گفتم یه جوری جوابم رو داد که گفتم کاش بهش نمی گفتم چون حس کردم نمیخواد که من این درخواست رو تو اون زمان مدنظرم ارائه کنم بماند که گفت اصلا این کار رو نکن اونا آدمای خاصی رو جذب می کنند ولی یه حسی داشتم که منم یه آدم خاص هستم مخصوصا که تکامل خودم رو به چشم دیده بودم که از یه جایی به بعد تکامله شروع به تصاعدی کردن شد درحالیکه اولش تو این زمینه که وارد شدم عملا صفر بودم و این شد که اون زمانی که میخواستم درخواستم رو ارائه بدم رسید که تو یه جلسه چند نفری بود و من منتظر بودم بعد پایان جلسه درخواستم رو ارائه کنم ولی تو هیمن جلسه بودیم و آخراش بود که دیدم رئیس هیأت شنای استان که مسئول روابط عمومی اش هستم خطاب به مدیر اون اداره کل ورزش استان گفت که شنیدم خانم فلانی میخواد بیاد اداره شما (همین لفظ میخواد گفتنش برای سازمانی که معمولا از طریق آزمون میرن اونجا خیلی مهم بودو این نتیجه سطحی از صلحی هست که خودم با خودم رسیدم که نه فقط خودم که دیگران هم این رو در من دیدن که کافیه من بخوام برم فلان سازمان نه اینکه بخوام مثل بقیه آزمون بدم)، اونم این از زبان کسی گفته شد که تو این چند ماهی که من باهاش آشنا شدم و کار میکنم تنها چیزی که درموردش شنیده بودم کاملا منفی بود در زمینه ارزش گذاشتن برای دیگران و فعالیتهایی که انجام میدن ولی وقتی مدیر مجموعه ای که من بودم شد کاملا رفتارش با من متفاوت از چیزی بود که شنیده بودم درموردش و تو اون جلسه ای که من منتظر بودم تمام بشه تا درخواستم رو برم به مدیر اون سازمان ارائه کنم ولی جلسه تموم نشده بود که مدیر مجموعه ای که الان هستم خطاب به مدیرکل اون سازمان گفت که اگر فلانی رو جذب کنی اصلا برد کردی اصلا اینقدر که ارزشمنده و مفید هست واست که ایشون رو یک هدیه ارزشمند از طرف مجموعه ما ببین ( و اینجا بود که هم بهترین زمان و مکان بودن رو با تمام وجودم درک کردم و چــقدر خوشحالم که هر روز بیشتر دارم بهش هدایت میشم و هم بخشی که تا همین دو سال پیش فقط من واردش شده بودم الان تو اون کـــــــــلی رشد کردم رشدی که اولش واقعا کند بود ولی رفته رفته سعی کردم بهتر بشم و رشد کنم و هر بار که کاری تو این زمینه انجام می دادم واقعا لذت می بردم و یه حس خوب نابی رو داشتم و این باعث میشد زمان رو اصلا بهش توجه نکنم شب باشه ظهر باشه یا هر زمان دیگه ای با عشق انجام میدم و کلی کیف میکنم از هر بار بهبودی که باعث میشم

    تحسین میکنم شما و مریم جان رو استاد عزیزم برای این تعهد بالاتون که ۴۳ روز دور از هم بودید با وجود عشق نابی که بینتون هست با وجود دلتنگی که داشتید ولی دو تاتون بخاطر تعهدی که با خودتون داشتید این مدت رو دور از هم موندید

    این یعنی تعهد شما به رشد خودتون این یعنی عشق غیر وابسته شما

    من هنوز ثروت یک رو هم نتونستم بخرم ولی بی نهایت خدا رو شکر میکنم که تا حالا و از اردیبهشت ۹۹ تا الان تونستم سه تا از دوره های فوق العاده (۱۲ قدم و عزت نفس و آفرینش ) رو با پول خودم بدون اینکه بخوام از کسی قرض بگیرم یا شریکی با کسی از اعضای خانواده ام تهیه کنم خودم تنها بخرم و تا الان نتایج فوق العاده ای مخصوصا تو حوزه عزت نفس- سلامتی و روابط گرفتم البته حتی مالی و اگر مالی واسم مقداری بدیهی شده چون خواسته های من بزرگ تر شده و این قانون جهان هست وگرنه من تا فروردین ۹۹ بجز کتابها نمی تونستم چیزی رو بخرم ولی الان براحتی سه تا از دوره ها رو خریدم و دارمشون و کــــــلی چیزهای دیگه که تونستم بخرم در حالی که برای من خیلی دور بود یکی اش همین مبلی که الان روی اون نشستم و دارم این کامنت رو می نویسم همین چند ماه پیش با خواهرم خریدیم در حالیکه قبلش اصلا تو خونه مون مبلی نبود، یا میز و صندلی مطالعه چوبی ام که تو کل زندگی ام نداشتم ولی تونستم امسال واسه خودم بخرم؛ الانم ثروت یک رو من می خوام نمی دونم چـــــــطوری همونطور که نمی دونستم چطوری ۱۲ قدم رو می تونم بخرم ولی هنوز دوره تموم نشده بود من تونستم واردش بشم و بخرمش، خداجونم ثروت یک رو م میخوام حـــــــتی به مراتب راحت تر خــــــــــــیلی هم راحت تر از ۱۲ قدم و دوره های دیگه، واسم بخری اش من این دوره رو میخوام

    خدایا شــــــــکرت

    هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در تـــــــمام زمینه ها در پناه رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2493 روز

    مولد ثروت باشیم

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

    بنام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    استاد جان چقدر خوش هیکل شدین .دیشب داشتم ی فایل رو از فایل های قبلیتون نگاه میکردم تفاوت از زمین تا آسمان بود و اینجاست که یاد صحبت ها تون افتادم در مورد انگیزه و اشتیاق داشتن برای رسیدن به خواسته ها . وقتی انگیزه باشه و ترکیب بشه با باورهای درست رسیدن به خواسته ها حتمیه همون چیزی که توی جلسه ششم قدم دوم میگین استا د . این قیافه الان شما نماد ترکیب این دو فاکتور برای رسیدن به هر هدفیه و داره به من این پیام رو میرسونه که اگر به اون خواسته مد نظرم نرسیدم با وجود انگیزه ی زیادی که دارم یعنی سمت باورها هنوز خوب درست نشده و باید روش کار بشه

    تمرکز و تعهدی که توی وجود شما و مریم جان هم نهادینه شده دو تا فاکتوری هستن که از اون دو فاکتور بالا نشات میگیرین و بقول شما وقتی عشق و علاقه باشه تمرکز و تعهد خودبخود ایجاد میشه و این پکیج کامل تضمین کننده موفقیت در هر کاری هستن

    توی حوزه توانایی افراد دو دسته هستن :

    ی دسته اونایی که توانایی دارن اما اعتماد به نفس ندارن :

    استاد جان بقول خودتون همین جا زنگه زده شده و من استاپ کردم با خودم فکر کردم که الان هر جای شهرمون بری و بپرسی که توی حوزه زبان انگلیسی از لحاظ تدریس توی خانم ها کی از همه بهتره بدون شک همه من نسرین سلطانی رو مثال میزنن یعنی همه به توانایی های من ایمان دارن اما همین من تا ۳ ساله پیش اونقدر اعتماد به نفسم پایین بود که خودم و توانایی هایم رو باور نداشتم و به خاطر همین هم نمیتونستم از اون تواناییم پول زیادی بسازم در حد خیلی کمی بود که کفاف هزینه ها رو نمیداد .اما از وقتی که با شما آشنا شدم و دوره دوازده قدم و بعدش هم دوره عزت نفس رو کار کردم از همون توانایی تونستم پول بیشتری بسازم در حد سه تا چهار برابر اونم فقط و فقط به خاطر ارزش قایل شدن برای خودم هرچند که هنوز هم نمیدونم واقعا عشق و علاقه ی اصلیم چیه که واقعا عاشقش باشم ولی هیچ وقت بیکار ننشستم و همیشه مستقل بودم

    بله توی آشناهای ما ی خونواده ای هستن که پدر و مادر خونواده دوست داشتن پسر بزرگشون وارد حوزه های پزشکی بشه اما اون خودش به موسیقی علاقه داشت. این پدر و مادر تمام تلاششون رو کردن که این رو منصرفش کنن چون دید خوبی نسبت به موسیقی نداشتن و فکر نمیکردن بشه ازش ثروت ساخت اما اون پسر تمام تمرکزش رو گزاشت روی موسیقی و فقط به خاطر دل پدر و مادرش رفت دانشگاه ه اونم بزور داره میره فقط به خاطر مدرک زبانش که بعدا برای مهاجرت به دردش میخوره .الان اون پسر اینقدر توی آهنگ سازی پیشرفت کرده که داره با کارگردان های فرانسوی قرار داد میبنده اونم به دلار و درآمدش خیلی خوبه .پدر و مادرش هم از وقتی ورود پول و ثروت رو دیدن دیگه مجاب شدن و مخالفتی ندارن با کارش و اون داره با جدیت کارش رو ادامه میده

    استاد اینهمه تعهد و تمرکز شما روی موضوعی که شناختی نسبت بهش نداشتین حوزه ای که آشنایی باهاش نداشتین داره به من نوعی میگه که خواستن توانستنه اگر واقعا با تمام وجود بخوای به ی چیزی برسی میشه حتی اگر زبانش ی زبانی باشه که توش مهارت نداری و این برای من ی تلنگر هم هست که فردی که زبان انگلیسیش قوی هم نیست اما به خاطر عشق و علاقه و باور به توانستن میتونه ی همچین کار بزرگی رو انجام بده .واقعا بقول خودتون مگه چند نفر توی دنیا هستن که این اعتماد به نفس رو داشته باشن که وارد حوزه ای بشن که هیچ تخصصی توش ندارن و اینقدر خوب بتونن کار کنن ؟!!!

    چقدر استاد قشنگ و ساده دارین هدف از اومدن به این جهان رو توضیح میدین سوالی که سالهای سال ذهن خیلی از ماها رو به خودش مشغول کرده بود و هیچ کسی جواب درستی بهمون نداد همه جوابشون این بود که خدا خواسته دیگه !!!!!!اصلا ما جایی توی این زندگی نداشتیم چون خدا خواسته بود ما باید می اومدیم !!!!

    اما این جواب شما داره نقش اصلی رو میده به ما به عنوان مهمترین جز این زندگی دنیوی

    بله استاد وقتی به دور وبرم نگاه میکنم پر از آدم هاییه که شب تا دیر وقت بیدارن و توی شبکه های اجتماعی وقت تلف میکنن و بعدش روز بعد تا لنگ ظهر خوابن و همین جوری روزشون رو شب میکنن و من در تعجبم اینا خسته نمیشن از این وضعیت !!!!

    استاد من ۳ ساله که به توصیه شما تلویزیون رو گزاشتم کنار .اهل فوتبال هم نیستم خیلی اما وقتی شما صحبت از امیر رضا عابدزاده کردین برام جالب بود و رفتم سرچ کردم و اون مصاحبه رو پیدا کردم و دوبار صحبت های این دروازه بان موفق رو گوش دادم و اونقدر صحبت هاش مطابق با قوانین بود که دوست داشتم از دید قوانین برای خودم بررسیش کنم و به این موارد رسیدم :

    ایشون میگفتن که :

    وقتی کسی تونسته تا ۴۵ سالگی بازی کنه من هم میتونم چرا که نه (باور به توانستن به اینکه اگر کسی تونسته به ی موفقیتی برسه افراد دیگه هم میتونن همون صحبت های شما که موفقیت قابل الگو برداریه )

    اونجایی که مجری ازشون تعریف کرد ایشون سپاسگزاری کرد و از برنامه قشنگ اونها هم تمجید کرد( همون چیزی که شما توی دوره ی عزت نفس جلسه سوم میگین که آدمی که عزت نفس بالا داره هم تحسین از خودش رو می پذیره هم دیگران رو تحسین میکنه )

    من همیشه دوست داشتم توی اسپانیا بازی کنم (رویاها رو نباید فراموش کرد باید اونها رو زنده نگه داشت تا بهشون برسیم

    کل مسیری که توش بودم درست بوده و باید تکاملم رو طی میکردم ( باور به قانون تکامل و پذیرفتن مسیر قبلی به عنوان قسمتی از این روند تکامل .یادمه توی فایل الگو برداری از افراد موفق جاشوا هم همین باور رو داشت که مسیر پیشرفت ی مسیر تکاملیه و من از مسیری که تا حالا اومدم راضیم )

    من خودم توقعم از خودم زیاده ( همون صحبت های شما استاد توی دوره دوازده قدم و عزت نفس که اگر دیگران از ما توقع دارن مثلا نمره ۱۲ بگیریم حودمون باید از خودمون توقع داشته باشیم که ۱۵ بگیریم )

    وقتی با راه آهن قرار داد میخواستم ببندم دیدم من این رو نمیخوام ( شما به خواسته هاتون برسید اگر دیدی نمیخواین عوضش کنین )

    چون اون مسیره خوشحالم نمیکرد فهمیدم به چیز خوبی ختم نمیشه ( احساس ما نشون میده که در مسیر درست هستیم یا نه

    من میدونستم خواستم بازی توی اروپاست ( وقتی به وضوح خواستت رو بشناسی جهان هم به تو کمک میکنه که به خواستت برسی )

    من ترسی نداشتم که بیام اروپا و از صفر شروع کنم ( آدم با اعتماد به نفس چون به توانایی های خودش باور داره میدونه هر لحظه اراده کنه میتونم بازم موفق بشه )

    وقتی تونستیم صعود کنیم یعنی ظرفمون بزرگتر شده ( وقتی ظرفت بزرگ بشه نوشنش دریافت پاداش های بزرگه )

    وقتی تیم های دیگه تونستن ما هم میتونیم چیزی از اونا کمتر نداریم ( سیستم عصبی ذهنی ما یکیه اگر کسی تونسته موفق بشه یعنی میشه و ما هم میتونیم )

    اونقدر عشق به فوتبال داشتم که نمیتونستم بدون فوتبال زنده بمونم ( عشق و علاقه به رسالت اگر نباشه انگار آدم مرده ای هستیم )

    من به دنبال فرصتی بودم که فقط حال کنم فقط پیشرفت کنم اصلا مهم نبود بعدا چی میشه ( نگران قدم های بعدی نبودن و قدم اول رو برداشتن )

    تمرین ها عصر بود اما من صبح میرفتم و سه چهار ساعت روی خروج هام کار میکردم (برای رسیدن به هدف باید بهاش رو بپردازی تمرین کنی مهارت هات رو ببری بالا)

    وقتی عشق به کار باشه خود این عشقه کارها رو میبره جلو

    من به زمان بندی خداوند اعتقاد دارم ( همون باور تاکیدی شما استاد در دوره ی دوازده قدم قدم یازدهم که خداوند همیشه ما رو در زمان مناسب به مکان مناسب هدایت میکنه )

    همیشه …… یکی از الگوهام بود ( توی حوزه ی کاری خودت باید دنبال الگوهای موفق باشی )

    وقتی روبروی الگوت قرار میگیری میفهمی که توی مسیر درست هستی ( توجه کردن به نشانه ها )

    حسم بهم گفت برو توی مارکت اسپانیا و من با وجود اینکه شناختی نداشتم گوش کردم ( توجه کردن به ندای خداوند و اعتماد کردن به اون حتی وقتی نمیدونی قراره چه اتفاقی بیفته )

    فعلا میخوام به ثبات برسم توی این مسیر بعد تابستان اتفاق خوبی می افته (به ثبات رسیدن توی مداری که هستی و بعد رفتن به مدار بالاتر )

    خودم میدونم خوب توپ جمع میکنم اما باید بهتر بشم ( شناخت نقاط قوت و بهتر کردن اون )

    ی تکنیک از پدرم یاد گرفتم و اون کارم رو راه انداخته ( اصل خار پشتی و قوی شدن توی ی موضوع )

    من دو داستان دارم یکی توی پرتغال که فقط امیر عابدزاده هستم و کسی پدرم رو نمیشناسه و یکی توی ایران که همه میدونم من پی احمدررضا عابدزاده هستم و من دارم از هردوی اینها لذت میبرم (به دنال حواشی نبودن و لذت بردن از شرایط موجود )

    مطمانا فردی که این ویژگیها رو داشته باشه و خودش و تواناییهاش رو بشناسه و به اونها باور داشته باشه و سعی کنه مهارت خودش رو ببره بالا و رویاهاش رو زنده نگه داره هم موفق میشه و هم ثروت مییسازی و هم مشهور میشه بوقل شما پول و ثروت و معروفیت و ثروت به دنبال عشق و علاقه میاد

    استاد جان من همین الان پول این دوره رو دارم اما چون هنوز نمیتونم روانشناسی ثروت ۱ رو بخرم یعنی هنوز باید روی خودم کار کنم که توی مدار خرید اون قرار بگیرم .

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1859 روز

    سلاااام، عاشقتونم♥️

    ✔️خیلی خوشحالم که دوباره کنار هم هستید، کلی ذوق کردم!🌺فراغ رو دوست ندارم! من اینجوریم دیگه😂

    ✔️اینکه گفتید آمدن به کالبد فعلی برای بودن در این جهان، خواست خود ما بوده و به یادش نمی آریم،معرکه بود! مرسی👌

    ✔️راست میگید، یه رسالتی داریم ما، که مقدم بر پول در آوردنه! و تداوم برای انجام اون رسالت، با عشق و لذت، لاجرم پول در آوردن! اینو خیلی پسندیدم! این همون باگ من برای پولدار شدن بود که تو دوره ۱۲ قدم، بالاخره کمابیش فهمیدمش! این ارجهیت ارزش وجودی انسان بر پول بود که من با تنفر از پول اشتباه گرفته بودم. چه قشنگ تفسیرش کردید، مرسی♥️

    ✔️کار کردن و کار کردن و اصلا و ابدا بیکار نمودن رو از شما یاد گرفته م. اصلاً همینه دلیل سالها مریض نشدن شما! اینو خودم کشف کرده م! چه قشنگه این مفهوم!😌

    ✔️کلیت توضیحات این فایل، احساس خوشی و لذت عجیبی به من داد…چون توضیحات عالی در مورد لذت داد! بهترین توضیحاتی که درباره لذت شنیده بودم. مرسی♥️

    ✔️به خدا بارها میخواستم راجع به این پسر، امیر عابدزاده، توی کامنتهام بنویسم، که خودتون به بهترین وجه توضیح دادید این الگوی خوب رو. لبخندش، لبخند پدرشه و قدرتنماییش، قدرت نمایی تکمیل شده مردی که معنی احساس خوب=اتفاقات خوب رو سالها قبل فهمیده بود و حالا امیر، نتیجه لبخندهای او هم هست!😌چه مثال قشنگی!

    ✔️وای! نشنیده بودم که اون زمین بندرعباسیه رو ، روی کارتون قمار کردید!😳 خیلی نوکرم ! خیلی! خیلی!♥️

    ✔️قشنگ بود این فایل، کیف کردم!

    ✔️قشنگه، چون زندگی آینده من، با همین پلات ، رقم میخوره! مرسی به خاطر این نقشه راه عالی♥️

    عاشق تک تکتونم😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: