نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)

614 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    متینا عباسی گفته:
    مدت عضویت: 789 روز

    سلام استاد

    اول از همچی سپاسگزارم برای این سریال زیبایی که شروع کردید بسیار بسیار باارزش هست و من خوشحالم از این بابت…سپاسگزارم

    این دست از آگاهی ها باعث میشه که ما دیگه حس عذاب وجدان الکی نسبت به دیگران نداشته باشیم و اشتباهی رو بارها تکرار نکنیم…

    مثل اون دوستی که بارها و بارها به فردی که دستش کج بود اعتماد کرد فقط به دلیل حس عذاب وجدانی که داشت…

    و در گذشته گوش کردن من به حرف های مخرب و دردل دوستانم و بارها نصیحت کردنشون فقط به دلیل حس عذاب وجدان و وظیفه دونستم برای کمک به انسان ها…

    مورد اولی که میخوام بگم درباره ی همین صحبت با دوستانم هست.

    من از همون سن کم به این دلیل که ذهنم بیشتر از اطرافیانم منطقی بوده و همیشه دنبال راه حل بودم،افراد برای پیدا کردن راه حل مسائلشون بامن صحبت میکردن و همیشه این صحبت ها ابتدا با درد دل کردن دوستانم شروع میشد.

    اکثرا مسائلشون دررابطه با روابطشون با پارتنر و یا همسرشون بود و کلییی بدو بی راه میگفتن و همیشه ایراد رو از طرف مقابل میدیدن…

    گریه و زاری میکردن که مثلا فلانی به من خیانت کرده،به من بی احترامی کرده و… و حالا تو بگو چیکار کنم؟ منم مینشستم کلییی نصیحتشون میکردم و کلیی راه حل میدادم که وااقعا اگر میخواستن میتونستن خیلی راحت اون مسئله رو حل کنن.

    بعضی وقتا میشد که طرف پلن B رو اجرا میکرد مثلا میگفت من کات کردم دیگه ام برنمیگردم،اون لایق من نبود و با یک حس اعتمادبنفسی ازاینکه کات کرده تعریف میکرد که من میگفتم ایول افرین خیلی خوبه،کار درستی کردی…

    اما میدیدم بعد از اون همه صحبت های من،بعد از ساعت ها وقت گذاشتن برای حل کردن مسائلشون دوباره برمیگشتن به رابطه ی قبلیشون،این جاها من حرصم میگرفت…

    اما این چرخه ادامه داشت،دوباره و دوباره اون فرد پیش من برمیگشت و همون مسائل رو تعریف میکرد و منم میگفتم شاید اینبااار دیگه درست شده،سرش به سنگ خورده بزار باهاش صحبت کنم(واقعا وظیفم میدونستم)

    چقدددر باورهام رو بخاطر همین احساس،خراب کردم…

    اگر آگاهی الان رو داشتم و انقدر واضح اینو درک میکردم که باید توجه میکردم به اینکه سابقه ی اون فرد چی میگه، دیگه الکی وقت نمیزاشتم براش.

    اگر میدونستم که ما هستیم که میتونیم خودمون رو خوشبخت یا بدبخت کنیم و این کنترل به دست دیگران نیست،دیگه فکر نمیکردم که من میتونم با صحبت هام تاثیری روی زندگی دیگران بزارم و تغییرش بدم.

    اگر میدونستم که باید خوده فرد واقعا بخواد که هدایت بشه و بعد خداوند هدایش میکنه،دیگه من این وسط حرص نمیخورم…

    اما این ها همه تجربه شد و تضادی بود که باعث شد من تصمیمی که چندسالی هست گرفتم رو بگیرم،اینکه هرررگز به دردل دیگران گوش ندم مگر اینکه واقعا فرد دنبال راه حل باشه و فقط کلیت مسئله رو توضیح بده و اون تضاد رو بلدش نکنه و غر نزنه…

    دیگه چون میدونم هرکسی مسئول زندگی خودشه و باید خودش زندگیش رو تغییر بده،زور نمیزنم که من کاری کنم…

    این مورد برای چند ساله پیشه و من دیگه برای ورودیام ارزش قائلم و نمیزارم هرگز کسی با صحبتش هاش باورهای من رو خراب کنه.

    _مورد بعدی درباره ی شخصی از خانواده هست که من هررزمان بهش میگم فلان کار واجبه الان انجامش بده،میگه باشه یکساعت دیگه و این یکساعت دیگه،میرسه به فردا که دوباره من بهش بگم دیروز فلان کارو نکردی بلندشو الان انجام بده و اون طبق معمول به قول شما استاد میگه یکساعت دیگه وایستا قووول میدم انجام میدم و این پروسه ادامه داره تا جایی که هرگز اون کار از طرف اون شخص انجام نمیشه.

    از هر 10 مورد 8 مورد همیشه همینطوری میشه و من هردفعه میگم حتما تغییر کرده حتما اینبار انجامش میده، باخودم میگم دیگه حتما این طرف روش نمیشه اینبار انجام نده دیگه چون خیلی پیشم بدقولی کرده اما همیشه مثل قبله…

    انقدر که بدقولی دیدم از طرف بیشتر دوستان،که اصلا دیگه روی قولشون حساب نمیکنم و مثلا زمانی که قرار میزارن بریم بیرون،این احتمال رو میدم که قرار کنسل بشه و از وقتی که دیگه توقع ندارم که اون افراد روی قولشون بمونن،خودم ارامشم بیشتره.

    درمقابل من همیشه به قول شما استاد میگم قول نمیدم که بتونم بیام،بهت خبر میدم، بزار فکر کنم و اگر قراری کاری رو انجام ندم هرگز قولی هم نمیدم،مخصوصا الان که روی عزت نفسم کار کردم و میدونم دروغ گفتن از عدم اعتمادبنفسه…

    بانوشتن این کامنت کلی جرقه خورد توی ذهنم برای تصمیماتی که باید بگیرم…سپاسگزارم استاد برای این آگاهی های ناب

    اصلا این فایل میتونه خودش یکی از فایل های دوره ی عشق و مودت باشه. این یکی از نکات بسیار،بسار کلیدی و مهمی هست که باید در زمان انتخاب افراد، مدنظر قرار بدیم….

    سپاسگزارم از خداوند برای این حس فوق العاده ای که دارم و سپاسگزارم از شما استاد که با پیشرفتتون دنیارو جای بهتری برای زندگی کردید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2653 روز

    سلام استاد جانم

    این فایل رو چند بار با سرعت های کند ،متوسط …گوش دادم و متوجه صحبت های شما شدم

    اعتراف میکنم که خیلی پذیرشش برام سخته ،انگار که با من هستید ،فرنگیس از یه سوراخ ده بار گزیده نشو،سرت رو از تو برف بیار بیرون ،هیچ معجزه ای قرار نیست رخ بده ،اون آشغال های لعنتی وابستگی و خلع های درونی جارو کن گم شن برن دیگه خورد شدن و نادیده گرفته شدن ها گریه،بسه دیگه ، ترس و شرک کافیه ،این ترس و اضطراب داره تو رو از پا در میاره ،انرژی تو رو میخوره،

    من اعتراف میکنم که پذیرش تحمل مرگ عزیز ترین کسانم رو دارم ،اما وقتی به یه سری ترس هام و وابستگی های عمیقم فک میکنم به عواقب تصمیماتی که باید بگیرم رودر نظرمیارم ترس همه وجودم رو میگیره و ترسی که باشرک و عدم اعتماد بنفس و عزت نفس یکیه ،خیلی مساعلی که یکش رو اینجا مینویسم

    بچه که بودم عروسی یا مهمونی باید می‌رفتیم من همیشه جلوتر از همه آماده بودم تو حیاط قدم می‌زدم و منتظر بقیه بودم، هیچ وقت نشد بقیه منتظر من باشن و مامانم که به شدت کند آماده می شد و اصلاً عین خیالش نبود که بقیه منتظرشن ،شده بود که ما لباس پوشیده اماده‌ایم مامانم تازه می‌خواد بره دوش بگیره،همین رفتار رو مامانم بعد سالها دوباره انجام داد، اینطوری که چون من فرزند بزرگم با اینکه ، خونه خودمم و مستقل هستم اما مجلسی باشه ،مسولیتش بیشتر بامنه یا کلا مجلس خونه منه

    روزی که عیدی خواهرم که تازه نامزد کرده بود رو می‌آوردند تصور کنید اون همه آدم خانم و آقا ،نزدیک 30 نفر با ساز و دهل و کلی کادو دارن میان داخل و مامان طبقه پایینه و اصلا آماده نشده ،نمیدونم میتونید تصور کنید که چه فشاری می‌تونه رو آدم باشه از تند تند پذیرایی کردناش از سوالاتشون که مامانت کجاست، تنهای تنها

    این قضیه هم چنان داره برای من تکرار می‌شه

    من چقدر حرص می‌خوردم ولی خب اصلاً نمی‌دونستم که این اخلاقی که انقدر رو مخمه رو با خودم یدک می‌کشم تو زندگی آینده ام

    می‌تونم بگم یکی از پترن‌های پرتکرار زندگی من اینه که من همیشه منتظر همسرم هستم ،

    به تعداد انگشت‌های دست پیش میاد که خوش قول باشه و همیشه یه اتفاقی براش افتاده و دروغم نمیگه واقعاً همینطور بوده و باورش اینه که شغل آزاد همینه ،که نتونسته سر موقع خونه بیاد ،حتی وقتی مهمون داریم بیشتر موقع ها بعد مهمونا خونه میرسه ،همه چی رو دوش منه،و چون خودم خیلی روی این قضیه حساس هستم چقدر خجالت می‌کشم جلوی بقیه انگار من این رفتارو دارم انجام میدم

    و جالبه من هر بار رو قولش حساب می‌کردم،هر بار تو 10 سال ، چطور من اینجوریم ،چطور تا العان متوجه نشدم ،استاد این مبحث را تو 12 قدم هم مطرح کردید اما به وضوحی که اینجا توضیح دادید و مثال آوردید من اونجا درک نکردم

    آخه مگه مامان من این همه که با پدرم بحث می‌کردن سر این خونسردیش تغییر کرد ،چطور انتظار دارم همسر من تغییر کنه،مگه از بابام بیشتر برش دارم ،اون نتونست ،من میتونم

    استاد باورتون نمیشه من چقدر طلا فروختم تا در مواقعی که لازم بوده به همسرم کمک کنم کلی چیزی که ازش می‌خواستم این بوده که از این به بعد خوش قول باشه،نه که ده برابرش رو برام بخره ،«چقدر خودم رو لایق داشتن طلا ندونستم »چون من رو آن تایم بودن خیلی حساسم

    یادآوری ش حالم رو خیلی بد می‌کنه

    نامبرده همین بهای اندک رو هم نمی‌تونست پرداخت کنه و سر حرفش بمونه و زین پس یکم خوش قول تر باشه لاعقل

    خدا رو. شکر تا اینجا متوجه شدم که ریشه این رفتار با من از کودکی نشئت می‌گیره و اینو با خودم یدک کشیدم آوردم و پدرم تونست با این اخلاق مامانم کنار بیاد من اگر می‌تونم مثل پدرم عمل کنم اگر نه فکر دیگه ای به حال خودم بکشم حداقل دیگه قولش و زمان بندیش حساب نکنم

    اصلاً کی گفته که مرده و قولش ،ریشه این ضرب المثلها از کجا در میاد،

    من با وجودی که این همه محصول خریدم ایقدر به خودشناسی رسیدم و به رفتارهام کمبودهام پاشنه آشیل‌هام آگاه هستم ،کار می‌کنم باز هم نمی‌تونم

    اونطوری که می‌خوام و باید عزت نفسم و اعتماد به نفسم رو رشد بدم، توحیدی عمل کنم ،دو خط در میون میبینم وا دادم ،و دوباره متوجه میشم و از نو شروع میکنم

    احمقانه است که فک کنم دیگری اونم به خاطر من ،نه خودش تو خیلی جهات تغییر کنه

    استاد خیلی خوشحال شدم که قرار ه یه محصول مختص ارزشمندی و لیاقت تهیه کنید من از همین الان تو صف خریدنش هستم ،خیلی وقتها میگفتم کاش یکبار استاد به صورت تخصصی همانطور که تو زمینه روابط ثروت، کسب و کار، روابط و.. کار کرده بیاد تخصصی در زمینه باور لیاقت و ارزشمندی محصول تولید کنه، خیلی خوشحال شدم که قراره چنین محصولی داشته باشیم ،

    واقعا این فایل به تنهایی بسیار ارزشمنده و به اندازه میلیونها تومان ارزش داره و شما سخاوتمندانه رایگان این آگاهی ها رو در اختیارمون قرار دادید،سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    بهروز مروی گفته:
    مدت عضویت: 3173 روز

    سلام و صد سلام به استاد زیبایی ها و خانم شایسته مهربان‌.الحق که هر دوتای شما عزیزان شایسته و لایق بهترین زیبایی های دنیا هستین

    اصلا نمیشه قیمت گذاشت رو این فایل های شما استاد عزیزم.از شهریور 95 هست که دارم با شما کار میکنم.به حول قوه اللهی و درک و عمل به قوانین پایدار و با ثباتش تونستم به مرکز استانم بیرجند مهاجرت کنم،ازدواج کنم و از سود معادنم یه زندگی خوب برا خودم دست و پا کنم.وام نگرفتم،حتی یک روز بیمه تو زندگیم نداشتم،هیچ گونه وابستگی به هیچ سیستمی ندارم و آزاد و رها زندگی میکنم الحمدالله و این به مدد اگاهی ها و آموزش های بینظیر شما و درک و فهم و عمل خودم به میزانی که ظرف وجودیم جا داشته هست.

    دوره کشف قوانین از لحظه اول زندگی منو یه تکونی داد و اصلا کلی بهمم ریخت…من فکر میکردم خیلی درست زندگی کردم و خیلی چیزا گیرم اومده ؟!اما با همین 5 جلسه ای که تا الان دستم رسیده از اپدیت محصول یه شخم اساسی در زندگیم داره میزنه…

    تو این 15 یا 20 روز به چیزایی رسیدم که اصلا تو این همه سال نرسیده بودم…کمی استرس گرفت منو و کمی ترسیدم و این چند فایل الگوهای تکرار شونده و مصادف شدن اون با دوره کشف و این شخم اساسی زندگی من با هم هم زمان شدن و کلا دارم همه چیز رو با توکل و نترسی و توحید در عمل بهم میریزم و بنیاد زندگی مو با اصول درست و بر طبق مرّ قوانین جهان هستی بنا میکنم و تو این راه نه میترسم و نه غمی بر من هست…

    این حرفایی که میخوام این زیر بنویسم صادقانه ترین حرفای عمرمه و با تمام وجودم دارم میگم:

    چی کشف کردم در دوره کشف قوانین زندگی:

    بزرگترین پاشنه آشیلم:باور ارزشمندی و لیاقت‌،من چون برا خودم ارزش قائل نبودم و میخواستم احساس همه رو خوب کنم ومنجی همه باشم و یه عالمه کارگر داشته باشم و نون بدم بهشون و…هدایت میشدم به افراد و موقعیت های ضعیفی که من بتونم برا اونا کاری کنم،خب مسلمه با این باورم به شرایط و انسان های خوب و نرمال که برام ثروت بسازه و افراد ثروتمند و فرد مناسب برای رابطه هدایت نمیشدم.

    در زمینه کاری خب من با یه عالمه باوری که از پدرم در من نهادینه شده بود و با دوره کشف تاااازه بهش رسیدم به معدنداری هدایت شده بودم،یعنی معادن رو تا مرحله ای که قادر بودن میرسوندم و با ارزش افزوده میفروختم و یکی رو هم قرار بود بهره برداری کنم و از سودش منتفع شم اما وقتی دوره رو گرفتم و حریصانه به تک تک واژه های استاد گوش دادم فهمیدم منی که هدفم آزادی زمانی و مالی و مکانی هست و دوست دارم آزادانه هرجایی باشم و هر زمانی آزاد باشم اصلا این هدفم با خواسته ام نمیخونه یعنی خواستم ثروت و ازادی مالی و زمانی و مکانی بود اما میخواستم فقط از معدنداری به این خواسته ام برسم،دقیقا زمینی در کویر داشتم و میخواستم توش برنج و زعفرون بکارم و منتفع شم.

    خب برا معدنکاری باید سر پروژه باشی و آفتاب و گرما و سرما و اقتصاد و بازار و همه چی رو ارزش ماده معدنیت تاثیر میذاره و و و از طرفی عواملی مثل گرمای هوا یا سرما یا نحوه عملکرد نیروهات بشدت روی راندمان کاریت تاثیر میذارن و افت میکنه کارت و اومدم بخودم گفتم چرا باید به این کار هدایت میشدم و ریشه شو در باورهای کودکی و پدرم پیدا کردم.خب من علایق دیگه ای هم دارم و بصورت انلاین و محتوی هم میتونم ثروت خلق کنم و همون جور که تو معدن به موفقیت های بالا رسیدم میتونم تو آنلاین هم موفق باشم حتی بیشتر چون کار روی دوش خودمه و خودم 100 درصد مسئولیش رو برعهده دارم و بهونه ام نیس که فلانی چیکار کرد یا نکرد و بخاطر همین موضوع معدنم رو گذاشتم برا فروش و دارم میرم سمت سایت و سایر علاقه مندی هام.گرچه بیشتر از 10 ساله برا کارم تلاش کردم و خیلی هم علاقه مند بودم ولی تضادها روشنگر راه بودند و راه درست رو بهم یادآور شدند.

    در مسئله روابط هدایت شدم به دختر زیبا و پاک اما به لحاظ اخلاقی بشدت وابسته و قرقرو و کنترل گر وبا همه مشکل دار در حدی که خودمم در طول روز اگه یکجا مطابق میلش عمل نکنم بهم میریزه و اصلا کنار بیا نیست و دریغ از ذره ای تغییر در طول این 2 سال.خب با این باوری که من داشتم اصلا بعید نبود که به همچین کار و همچین دختری هدایت شم و الان که این ترمز مخفی رو فهمیدم در درجه اول اومدم و معدن رو گذاشتم برای فروش تا برم سراغ اون کار آنلاینم و در مورد رابطه ام هم هدایت خواستم از الله باری تعالی و میدونم دو وضعیت پیش میاد:

    یا همسرم کمی تغییرات در خودش ایجاد میکنه و کم کم به اشتباهاتش پی میبره و وارد مدار درست میشه و هم فرکانسی اتفاق میفته،چون الان قشنگ من دارم وارد مدار بالاتر میشم ولی ایشون در مدارهای پایین تر هست و اصلا نمیخواد تغییری ایجاد کنه.

    یا که خیلی ساده و راحت هر کسی راه خودش رو میره و از هم جدا میشیم.

    خب برا فروش معدن و بهبود یا اتمام رابطه دارم روی ترمزها کار میکنم که ترمزها رو بردارم و نتیجه بسادگی تمام حاصل شود.

    یعنی رو باور فراوانی برا مشتری معدن و فراوانی در جنس مخالف هم فرکانس و داشتن یک زندگی عالی و سرشار و کسب ثروت های بزرگ درحوزه آنلاین کار میکنم.

    الان دارم همش درخواست میکنم از خدایم که اگه از رابطه الانم خارج شم حتما از دوستان عباسمنشی و هم فرکانس خودم باشه ان شالله…

    این فایل استاد و دوره کشف چنان داره بهم میزنه محاسباتم رو و از اول و بر پایه و بیس درست میچینه که مطمئنم با این توحید در عمل و رفع ترمزها و توکل و ایمان و عمل به بهترین ها هدایت میشم ان شالله.چون خداوند در لحظه درخداست لبیک میگه و من باید ترس و ترمزها رو پیدا کنم ورفعشون کنم و جهش کنم به بالا….چون خیییلی خیییلی وقته درخواست هام بوده وپام روی گازه فقط باید ترمزها برداشته میشد.

    در سایر خواسته ها مثل سلامتی و حال خوب و تناسب اندام و احساس خوب و عزت نفس خیلی بهترم و روشون همیشه کار میکنم و این دو مسئله ثروت و روابط نیازمند یک شخم اساسی داره.

    مطمئنم با این تمرکزی که روی دوره و فایل ها و کامنتا دارم بزودی میام و میگم چیا اتفاق افتاد.

    خداوندا تو سریع الاجاب هستی و میگم و میشود و بسادگی تمام به همه خواسته ها میشه رسید فقط باید الگوهای اشتباه تکرار شونده رو تشخیص بدیم و اگه بیش از سه بار تکرار شده باشن رو برا همیشه حلش کنیم و سرمون رو زیر برف نکنیم.

    هرچی سپاسگزاری کنم کمه استاد زیبایی ها ازتون…

    از ته قلبم ممنونتونم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      مانلیا گفته:
      مدت عضویت: 1594 روز

      سلامممم به شما بهروز عزیزجان

      اولا خیییلی تحسینت میکنم بابت نتایجی که تا به الان از دوره ها گرفتی اینکه به این ثروت رسیدی ، برای تمام موفقیت هایی که تا به حال کسب کردی بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم که پا پس نکشیدی و با تمام وجود ایمان داری که خیلی بهتر از اینم هست و داری در این جهت قدم برمیداری ….

      خیلی از کامنتت لذت بردم من دو بار خوندمش :)))))

      چه قدر خوب که اینقدر به خودت ایمان داری که با جرعت گفتی من میتونم از انلاین هم پول دربیارم و جسارت این رو داری که ازین شغلت که کلی براش وقت گذاشتی دل بکنی و بری یه کاره دیگه ای رو از صفر شروع کنی این جسارتیه که 99 درصد مردم ندارن :))))

      دقیقا مثل خودم که سنگ تموم برای کنکور گذاشتم و وقتی فهمیدم دانشگاه و رشته ای که ارزوم بود به دردم نمیخوره ولش کردم خیلی راحت :))))

      در مورد روابط هم خیلی خوشم اومد که رها و ازادتر شدید کاملا از جنس این کامنتتون مشخص بود که چه قدر این دوره روتون تاثیر گذاشته و دارید به رهایی و ایمان به خدا در روابطتون هم میرسید …

      چون دقیق یادمه توی یک کامنت قبلی که چند روز پیش ازتون خوندم گفتید من همسرم هدف نداره و گذاشتمش کلاس زبان ترکی تا هدفمند باشه و خب کاملا مشخصه که اون موقع نمیدونستید یا یادتون رفته بود شما نمیتونید کوچکترین تغییری در کسی به وجود بیارید تا خودش نخواد … اگه کسی نخواد شما حتی نمیتونید ساعت بیداری صبحش رو یک دقیقه زودتر کنید چه برسه به چیزایی مثل یادگیری زبان که فوق العاده انگیزه و پشتکار و عشق و اشتیاق قلبی و مهم تر از اون اراده فولادین میخواد تا به نتیجه برسه … خیلیا زبان دوست داشتن و چند سال خودشون رفتن کلاس زبان به نتیجه نرسیدن دیگه وای به حال کسی که همون دوست داشتنم نداشته باشه . خخخخخ

      ولی الان توی این کامننتون این رهایی کاملا مشخصه هم تو روابطتون هم شغلتون خیلی مشهوده قبلا داشتید تلاش می‌کردید تغییر بدید شرایط بیرونتونو طبق خواستتون الان فقط تمرکزتون درون خودتون شده و خیلی خیلی از بابت این تغییر بزرگ تو چند روز تحسینتون میکنم ️️:)))))))

      واقعا همه چیز امکان داره

      ممکنه من هم چند سال دیگه با ادامه ی کار کردنم توی این سایت متوجه اشتباهاتم بشم و با قدرت همه چیو تغییر بدم :))) همه چیزی که خودم از صفر ساختمش :))))

      و واقعا چه حس خوبی

      انگار خالقی داری میکنی میسازی بعد میگی نه خرابش میکنم یکی دیگه دوباره میسازی میگی نه الان بهتر بلدم این ساختمون رو از ریشه مستحکم تر کنم دوباره خراب میکنی یکی دیگه :)))))

      من عاشق این جسارتم

      عااااشق این نوع زندگی ام

      لذذذذذذذت خییییلی زیااااادی داره :))))))

      من مشتاقانه منتظر کامنت های اتی شما و نتایج شگرفتون از این تغییرات بنیادین شما دوسته عزیزم هستم :)))))

      در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1863 روز

    سلاااام، عاشقتونم

    مرسی بابت این فایل عالی.ممنونم که کمک به ما، ایده آل و هدف شماست و برای این کار ، در فایلهای رایگان هم وقت می‌گذارید. عشق شما به کارتان، باور نکردنی و ستودنیست. شما از معدود افرادی هستید که کارش را تا این حد، عاشقانه دوست دارد و شب و روزش را با آن زندگی میکند…ستایش و عشق بی کران بر شما باد، استاد عزیز.

    بله. اعتماد کردن به افراد بدنام و بدسابقه ، زیاد برای من پیش آمده. میخواهید بدانید چرا اینقدر شکایت کشی توی کشور ما زیاد است؟ از بس تلقی و قرائت اشتباه از صفت بخشاینده بودن خداوند داریم و بارها و بارها و بارها، واضح است که نباید ببخشیم و میبخشیم، تا بعداً اگر جایی گیر افتادیم و خلاف کردیم، با استناد به آن، حداقل پیش خداوند گرو کشی کنیم!!!! ببین، بخشیدما!

    به نظرم ریشه ی اینهم عزت نفس است، نمیدانم، شما بهتر میدانید.

    اتفاقاً الان از اداره کار برگشتم. اولین شکایت نامه عمرم را علیه صاحب کار قبلیم تنظیم کردم که بعد از یکسال و اندی، هنوز پول سنوات شغلیم رو بعد از بازنشستگی نداده…. همون رو هم گفته سی درصدش رو نمیدم…باز هم نداده و…

    باوجود اینکه یادم است خود شما هم تصفیه حساب شغلتان را در کشتی سازی به خاطر فرکانسهای منفیش بی خیال شدید و حرف شما برایم خیلی اهمیت دارد، باز هم رفتم و شکایت کردم، چون خیانت در امانت و اعتماد دیگران کار خدا نیست و من هم در این موضوع، نمی‌توانستم کوتاه بیایم. آن وقت از خودم بدم می‌آمد!

    این آدم سالهاست که دروغهای زنجیره ای میگوید. با اعتصاب و درگیری نگذاشتیم کارخانه عظیم صنعتی ما را منحل کند، ولی در پایان خدمتمان،جز اعتماد به این دروغگوی بزرگ، به این رانت خوار صنعتی،که تمام قد از سوی همه کس و هیچکس در این مملکت عجیب حمایت میشود، کار دیگری از دستمان بر نمیامد، که همان هم به اینجا کشید.

    مسئول ثبت شکایت بهم گفت که اگه میتونی، برو با صاحبکارتوافق کن!! انگار من بدهکاری دارم به ایشون!!اونهم به اندازه تمام سالهای خدمتم!

    نه!

    دنیا صاحب داره.

    همه چیز رو به خدای عزیزم سپردم، تا حق من و خانواده م رو زنده کنه. نمی‌توانستم مقابل ناحق اعراض کنم! اینجا نمیتوانستم، پس نکردم، اقلا دورویی هم نکردم!

    خب، حالم خوب است و خوشبخت و خوش شانس و پولدارم. شما هم باشید!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      ساناز رستمی گفته:
      مدت عضویت: 1466 روز

      سلام دوست عزیز

      از نظر من کار درستی کردید

      برای من هم چنین اتفاقی افتاد یعنی مبلغی از حقوقم را نمیدادند اما توی قسمت عقل کل پرسیدم از دوستان که چیکار کنم

      چون اگر بی خیال حقوق انم میشدم تمام عمر ناراحت بودم و حس تحقیر میکردم

      یکی از دوستان در عقل کل به من گفت حتما دنبال گرفتن حقم بروم چون باعث میشه عزت نفسم بالا بره

      پس من چون حوصله دیگه تماس با کارفرما رو نداشتم بهش پیام دادم که حقوقم رو بریز اگر هم نریزی واگزارت میکنم به خدا

      همون شب من به صورت هدایتی یک فیلم دیدم با همون مضمون (مثل ماجرای خودم)

      که پیامش این بود که خودت برو حقتت رو بگیر چرا واگزار میکنی به خدا، خدا چه گناهی کرده

      و منم خیلی جدی به کارفرما پیام دادم من میدونم شما پرونده شکایت زیاد دارید و در اولین فرصت از شما توی اداره کار شکایت میکنم

      و هر چند اصلا حوصله شکایت نداشتم اما اینقدر با قدرت گفتم که پولم رو که گفته بود نمیده ریخت

      در خصوص اعراض کردن، یکی از دوستان حرف خوبی زد گفت زمانی شما باید از شرایط بد اعراض کنی که کاری از دستت بر نمیاد اما خب شما این کار از دستت بر میاد که بری ازش شکایت کنی

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ابوالحسن جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1304 روز

    بنام خدای هدایت کننده

    سلام به استاد بی نظیرم و مریم خانم مهربون و همه دوستان

    نوشتن کامنت و خوندن کامنت ها همیشه اثر بخشه برام استاد منم همیشه سعی میکنم چنتایی بخونم ولی خب چون تند خانی کار نکردم مثلا تا 10 اینا خوندم بعدشم که کامنت نوشتم

    قطعا منم الگوی تکرار شونده هم داخل خودم هم توی دوستان و اطرافیانم الان که فکرشو میکنم دیدم بعضیاشون داشتن و بقول خودتون ما هیچ کدوم کامل نیستیم که اصلا بی نقص مطلق باشیم

    مثلا رفتار تکرار شونده خودم اینکه صبح نمیتونم زودتر بیدار بشم و سر خیز باشم بعضی وقتا تنبلی خودم ولی خب واقعانم خستگی شیفت کاری بعدظهرم بی تاثیر نبوده و خودتون گفتین توی این راه باید اراده پولادین داشته باشیم برای تغییر و اصلا جای استراحت و جای خالی نزاریم واسه خودمون چون یکم شل کنیم دوباره همون رفتار غلط گذشته خیلی راحت و بی سروصدا برمیگرده

    استاده فایلاتون که همه بی نظیرن ولی من باید بیارمشون روی دفتر روشون لیزر فوکس کنم اون موقع که درک کاملشون کردم بعدش باید عمل کنم

    اساس فایلاتونم که تغییر باور هاس نه یک شب بله اروم اروم مخصوصا تغییر الگو ها و رفتار های تکرار شونده که ریشه در باورهایی داره که مثل سیمان چسبیده به مغزمون و ولمون نمیکنه

    منم مثل بقیه یک دوستی دارم خیلیم به هم نزدیکم عادت خطرناکی داره با دوستای دیگم بارها خواستیم تغییرش بدیم نشد این موضوع چن ساله داره طول میکشه و یک جور سم شده برای هممون چون دلسوزی کردیم به خودمون بدتر اسیب زدیم

    وقتی دیدیم دوبار سه بار دهبار انجام داد باید بیخیال میشدیم ولی نشدیم الان که یادگرفتم اون به این راحتیا تغییر نمیکنه باید برم پلن Bرو اجرا کنم ،ینی یا دیگه بیخیال تغییرش بشم یا کلا ولش کنم به حال خودش چون افکار و باورهای سمی اونم ناخودآگاه روی من که بحساب خودم روی خودم کار میکنم تاثیر میزاره

    استاد قسم میخورم فایلای رایگانتونم خیلی با ارزشه

    میشه از همشون چنتا دوره با ارزش تهیه کرد البته من میخام موضوع بندی و مرتبشون کنم چون مکمل دوره های اصلیتون هستش

    بینهایت از خدای رزاقم سپاسگزارم که این رزق هارو بصورت علم و آگاهی نصیب هممون میکنه از شما استاد بی نظیرم ممنون که هستین عیدقربان هم به همه دوستان و استاد و مریم خانم تبریک عرض میکنم

    شادو پولساز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2315 روز

    بنام خداوندم

    سلام استاد عزیزم،سلام مریم جانم

    سلام به دوستانم درسایت

    اول از هرصحبتی بایدازشما استاد عزیزم بابت تمام فایل های آموزنده تون که مطالبش رو با پوست واستخوان درک کردین وتجربه کردین وسخاوتمندانه دراختیار ما قرارمیدن سپاسگزاری کنم.وسپاسگزارخداوندم که لیاقت عضوشدن دراین سایت الهی روبهم داد

    داستان من ازاین قراره که استادعزیزم بعداز14 سال زندگی مشترکم یه الگوی تکراری نامناسب درهمسرم شکل گرفت.وقتی برای اولین باراین اتفاق افتاد،با فکر اینکه هرکسی ممکنه اشتباه کنه ومحبت وعشق 14 سال زندگیم باعث شد ازاین مسئله چشم پوشی کنم.اما چندسال بعد به شکل دیه باز تکرار شد،وبازاحساساتم نزاشت درست تصمیم بگیرم.همینطور بارها وبارها هردفعه هم به نوعی این مسئله اتفاق افتاد،هردفعه هم قول میدم دیه تکرار نشه.

    همیشه خودم روباعث بوجود آمدن این مسئله میدونستم به خودم میگفتم استادم گفته به هرآنچه توجه کنی از اصل وریشه ی اون وارد زندگیت میشه،خیلی روی خودم کار کردم که تمرکز وتوجهم رواز این مسئله بردارم به خوبیهاش که کم هم نیستن توجه کنم.بااینکار حال خوبم وآرامشم رو بدست آوردم.

    با قرار گرفتن این فایل روی سایت استادعزیزم که خیلی خیلی ازتون ممنونمفهمیدم این مسئله پترن همسرمه(بااینکه خودش هم نمیخاداین رفتارو داشته باشه وهردفعه پشیمان میشه باز نمیتونه تکرار نکنه)

    باصحبتهای گرمتون بهم کمک کردین راهمو پیدا کنم و توجهم روازاین مسئله بردارم وتمرکزصددرصدم رو بزارم روی خودم ورو خودم کارکنم وبه تمام خواسته هام وآرامش بیشتری برسم واین مسئله روبهتر هظمش کنم.

    استادعزیزم انشاالله خدا شما ومریم جانم را واسمون حفظ کنه.️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    Amirreza گفته:
    مدت عضویت: 903 روز

    باسلام به استاد عزیز و همه دوستان

    من قبل ازینکه این فایل رو گوش بدم همیشه به این فکرمیکردم وقتی میبینی کسی در قبال دیگران مثلا همیشه یسری محبت ها و یا بدی هایی انجام میده پس حتما امکانش که همون کار رو هم با شما انجام بده … الان باشنیدن این فایل متوجه شدم که اسمش میشه الگوهای هر فرد. اگه دروغ گفتن برای فردی یه الگو در زندگیش باشه و اون فرد در حضور شما به شخصی دروغ بگه پس 100 درصد احتمالش هست که یروزی ویجایی به شماهم دروغ بگه یا اصلا شایدبارها به شماهم دروغ گفته باشه البته بقول استاد نمیشه فقط بادیدن یکبار یک رفتار از خاص شخصی در موردش سریع قضاوت کرد اما اگر بارها شما شاهد این صحنه بودید که به دیگران دروغ گفت باید دیگه درموردش مطمان باشید و دررابطه بااون شخص احتیاط کنید

    بنظر من اگه در تمام روابطمون با افراد به این نکته توجه کنیم و این آگاهی ها رو عملی کنیم دیگه در هیچ رابطه ای آسیب نمیبینم

    از خداوند بابت هدایتم به این سایت الهام بخش و قدم گزاشتنم در مسیر پیداکردن رسالتم سپاسگزارم

    چقدر زیبا بود جمله یکی از دوستان در یکی از کامنتها

    ما اومدیم اینجا میلیاردر بشیم عاشق خدا شدیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    مجید عزیزی پیردوستی گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم

    درود بر خانواده ی بهشتیم

    به به عجب فایل پر از آگاهی به همراه کامنت دوستان چقدر فوق العادست

    حقیقتا زیاد بلد نیستم کامنت تاثیر گذاری از خودم به جا بذارم ولی خدارا شکر به نسبت قبل عزت نفسم بیشتر شده از اینکه آنچه از دلم میاد بنویسم

    و خیلی بهتر شدم که میتونم کامنت بذارم ایشالله خیلی بهتر میشم

    خیلی مثال های فراوانی اطراف من هست چون خودم هم غرق همین پترنها بودم و اگه بخوام یکی را مثال بزنم از دوستم میگم :

    با این دوست عزیزم چندین سال اعتیاد داشتیم تا اینکه ایشون رفتن خدمت ومن هم برای کار به تهران رفتم و بعد از مدتی فاصله کشیدن من خیلی کم تر شد تا اینکه کم کم ترک کردم بعد از مدتی این دوستم زنگ زد و گفت خدمتم تموم شده منم میام تهران یه مدت دور از هم کار می‌کردیم با اینکه من می‌دیدم هنوز مصرف داره اما میرفتم کلی صحبت میکردم باهاش چون تازه با استاد هم آشنا شده بودم کلی خوشم میومد که واسش صحبتهای انگیزشی کنم و چون اون بنده خدا هم تو فاز بود قشنگ گوش میکرد و می‌گفت دیگه تموم شد ومن نمی‌زنم ،یه مدتی خوب بود ودوباره با یه نوع مخدر تازه آشنا میشد منم میرفتم باز باهاش صحبت میکردم و دوباره ایشون هم می‌گفت دیگه تموم و باز همین الگو ادامه داشت تا اینکه ازش قطع رفاقت کردم و بعد از یک سال زنگ زد و گفت با مباحث استاد آشنا شدم و دارم رو خودم کار میکنم اما بیکارم و منم سریع آوردمش پیش خودم یه مدت تو خوابگاه با هم زندگی کردیم و با هم همکار بودیم تا اینکه دیدم کم کم دوباره آلوده شده و داره به منم صدمه می‌زنه ،(البته که همش تقصیر خودم بود) باهاش دعوام شد و از هم جدا شدیم دوباره یک سال گذشت و زنگ زد و همون برنامه ی قبلی بود ولی خوب اصلا من نمیدونستم پترن چیه که اینطوری متوجه بشم خلاصه که تا چند سال این ماجرا واسه من ادامه داشت و اگه این فایل استاد نمیدیم واقعا هنوز من همون آدم قبلی بودم و البته که باید خیلی روخودم کار کنم

    خدارا شکر که پترن ها را شناختم و بهتر میتونم در مسیر زندگیم لذت ببرم

    خدایا شکرت

    اسناد جان سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2653 روز

    سلام

    چقدر خوب که این فایل ارزشمند باعث شد که من یه چوب بردارم و هم بزنم این مرداب ذهنمون رو ،که این اتفاقات ناخشایندی که هر بار در زندگی ما تکرار می‌شود منشأش از کجاست،از مغزمون گند زدایی کنیم که لازمش اینه ،اول بتونیم این باورا رو شناسایی کنیم بعد باور مناسب و جایگزینش رو بسازیم، من که حقیقتاً دو،سه روزیه خیلی با خودم کلنجارم یک چیزایی رو تو مغزم پیدا کردم که اصلاً میگم اون من بودم

    حواسم نبود به اینکه من دارم یه سری کارها رو 4 ساله پی در پی انجام میدم ،اعتماد های بیحا،دلسوزی های بی مورد

    و واسه بقیه می‌رفتم رو منبر که این کارو نکن، داری به خودت آسیب می‌زنی، تا کی می‌خوای اینجوری باشی.و…

    بابا، بیل زن ،باغچه خودت رو بیل بزن

    درسته که دو سه روزه ، اون انرژی و شوق و ذوق همیشگی رو نداشتم ، خیلی تو فکرم ،حتی فایل گوش ندادم

    همه چی همه چی تعطیل شده و فقط افتادم به جون این ذهنم، دیروز تنهایی رفتم کوه و خلوت کردم با آگاهی مطلق ،بخدا واضح به یادم می‌آورد و می‌گفت ،کلی طی همون چند ساعت به خودشناسی بیشتر رسیدم که این هم هست ها ،فلان جا هم مدام سورنت گیر می‌کنه ها

    ارزشش رو داشت ،

    چندین تا پترن تکراری ،فقط از سمت خودم و تو رفتارهای خودم پیدا کردم که کلش برمیگره به

    شرک

    توحیدی نبودن و حساب نکردن روی خدا و برعکس حساب کردن روی آدمها و بزرگ کردن اونها و به عدم عزت نفس

    ترس، مهر طلبی و نیاز به تحسین « باز هم عدم اعتماد بنفس»

    اما…

    احساس می‌کنم خیلی بزرگتر شدم

    و در تلاشم از این بعد کمی توحیدی‌تر،ارام تر ،رها تر ،،ارزشمند تر و لایق تر ،شاد تر ،کافی تر برای خودم باشم

    کلا دقت کردم هر وقت که یه فایل که بیشتر ما رو به کنکاش،رفتارهای خودمون وادار می‌کنه،روی سایت گذاشته میشه ،انگار من یه استپ شاید چند روزه میکنم ،اما همیشه بعدش با قدرت بیشتری به حرکتم ادامه میدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    مرتضی جهانگیری گفته:
    مدت عضویت: 1218 روز

    سلام خدمت شما استاد عزیز و بزرگوارم استاد عباس منش بزرگوار و سرکار خانم شایسته عزیز

    باز هم مثل همه فایل هاتون، چه رایگان و چه محصولات شگفتی آفریدین.

    خدارو شکر میکنم که استادی و انسانی مثل شما با اینقدر درک بالا و بی نظیر از قوانین جهان و درک از خداوند رو در مسیر زندگی من قرار داد.

    منم به نوبه خودم چوب دلسوزی و عدم احساس لیاقت رو به سنگین ترین روش ممکن خوردم.

    و با توضیح مختصری از تجربه منم میخوام رد پایی از خود اینجا جا بزارم.

    من هم وارد رابطه ایی شده بودم و به نوعی زندگی تشکیل داده بودم. همسرم عادت بسیار بد دروغ گفتن در هر نوع رفتار رو داشت.

    حتی برای انجام یه کار ساده که براش نفع داشت هم دروغ میگفت.

    البته من این موضوع بعد از گذشت حدودا یک سال متوجهدشدم و بخاطر اعتمادی که داشتم و میگفتم هر کسی بخواد منو بپیچونه این اینکارو نمیکنه اصلا بهش ورود نمیکردم.

    بعد از حدود یک سال کم کم متوجه بعضی دروغ هایی که میکفت شدم. اوایل سعی کردم بهش توجه نکنم و میگفتم انشاالله که من اشتباه میکنم و اینطوری نیست، اما با گذشت زمان و تکرار این مورد انگار یهو به خودم اومدم.

    و یک شب بطور جدی باهاش صحبت کردم.

    اول که ابراز ندونستن میکرد و سعی میکرد خودشو بیگناه جلوه بده و یه جوری نشون بده که مثلا اگرم پیش اومده سهوی بوده و عمدی در کار نبوده.

    ازی ن موضوع صحبت من باهاش حدودا یک ماه گذشت و دوباره برای خرید دوتا شامپو باز هم این کارشو تکرار کرد.

    و اینبار که موضوع رو بهش گفتم شروع به سرو صداکردن کرد و گریه کردن که تو منو باور نداری و فقط نشستی روی کارای من زووم کردی. و شروع کرد به اینکه توام دروغ گفتی و مثال های بی ربط آوردن.

    من واقعا اون زمان بخاطر نداشتن عزت نفس. و اینکه اگه این رو از دست بدم دیگه کسیو نمیتونم وارد زندگیم کنم یا شروع یه رابطه خوب داشته باشم نمیتونستم که این وضعیت رو به اتمام برسونم. و دیگه از اون روز به بعد شواهد یکی پس از دیگری رو من میدیدم و دائم باهاش دعوا و جرو بحث داشتم ولی بازم بخاطر عدم عزت نفسم جرأت جدا شدن و رها شدن رو نداشتم.

    و در کنار دروغ گفتن اتفاقات بسیار ناجالب دیگه ایی رو هم انجام میداد.

    تا اینکه من به واسطه یکی از کسانی که تازه با هم آشنا شده بودیم منو به سایت شما معرفی کرد.

    خیلی دوست داشتم که بتونم فقط این قدرت رو پیدا کنم که به این وضعیت بشدت مزخرف خاتمه بدم.

    چندین ماه شروع کردم بصورت مکرر و پشت سره هم فایل های شمارو گوش دادن. هر چی موزیک توی گوشیم بود پاک کردم و تمامن شده بود و الانم هست فایل های شما. این روند گذشت و من حالم کلی تغییر کرده بود ایمانم زیاد شده بود اما بازم هنوز اون قدرت رو بطور کامل پیدا نکرده بود تا اینکه یکی از فایل های رایگان شما گوش میکرد که گفتید. وقتی یه تصمیمی داری و دلت با این تصمیم موافقه ارومه، به نتیجش فکر نکن، به چگونه بودن بعدش فکر نکن و فقط انجامش بده، توی ادامه، مسیر بهت گفته میشه.

    این جمله و حرف شما انگار کبریت کشید به سوختی که چند وقت بود درون من جم شده

    و شروع کردم به انجامش و انجامش دادم. و انصافا اتفاقات ناب و زیبااااا یکی بعد دیگری پشت هم رسید. البته تا اون رابطه مسموم تموم شد مدتی طول کشید اما تموم.

    و الان میتونم بگم به اندازه ایی که تونستم باورهامو بسازم زندگیم بی نهایت لذت بخش شده از همه نظر

    خداذو شکر میکنم و از شما استاد بزرگ از شما فرشته نجاتم از شما پیامبر زمانم با تک تک سلول های بدن قدر دانی میکنم و از خداوند برای شما و خانم شایسته عزیزتون بهترین خواسته هارو آرزو میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: