نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 2

614 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1517 روز

    استاد گل و دانا به اسرار قوانین خداوند

    وای چی بگم از این فایل ی بار گوش داددم و دوباره پلی کردم دارم گوش میدم

    این فایل باید هزار بار گوش بدیم چقدر محتوا داره چقدر عالی انکار کل داستان زندگی رو مطرح کردید انگار کل قفل های زندگی با این فایل باز میشه این فایل یک دنیا است

    انگار میخام پرواز کنم و داد بزنم ارهههههه همینههههه

    و هر چی فایل جلو‌میرفت میگفتم ارهههه همینه چون همسرم همین امروز با همین مسئله روبرو هست ملموس درک کردم

    همین الهامت به ما رسید و بعد فایل شما در جهت تکمیلش

    من چندین بار دلسوزی کردم و احساس شدید دلسوزی و ضربه خوردم فکر میکردم من وظیفه دارم لطف کنم و لطف مکرر حق مسلم شد

    و سو استفاده دیکران و این خودم بودم که این اجازه را میدم و استپ کردم

    دلسوزی ممنوع ,

    من بارها احساس لیاقت مشکل داشت و داره

    و دارم روش طبق فایل عزت نفس کار میکنم

    و این اتفاقات داره کم میشه

    هر بار ی چیز بی ارزش به خاطر قیمت مناسب خریدم و در صورتی که دلم چیز دیگری میخاست و داشتم دوباره چند روز پیش همین اشتباه رو میکردم و یهو استپ کردم و فهمیدم دوباره عدم احساس لیاقت داره میلنگه و انچه دوست داشتم خریدم

    و الی اخر وای خیلی از این تجارب دارم

    اوایل زندگی با همسرم شاید ماهی ی بار کنتاکت داشتیم و میشه گفت با تغییر هردو و درخاست کمک از خداوند اون اتفاقات کم و و کم شد

    فردی با بر انگیختن طمع ادمها پول از اونها میکرفت و من دم به تله ندادم و دیگران تجارب بدی پیاد کردند با او

    و الان دوباره داره رو‌من کار میکنه ولییییییی گفتم زهرا استپ و کفتم از تجارب دیگران درسسسسسسس بگیر تاااا این سکانس تکرار نشه

    و فقط کافیه بگم نععع

    وای چقدر از خداون ممنونم بابت این هدایتها

    واقعا از سما سپاسگزارم که اینقدر با دل و جون این قوانین رو به ما اموزش میدید

    دلم میخاد فریاد شادی سر بدم از داشتن چنین استادی انقدر عالی با جون و دل در اختیار من و دوستانم قرار میدید

    واقعا از خداوند سلامت و عمر طولانی و با عزت برای شما میخام و از مریم جون بابت همراهی شما سپاسگزارم

    خدایاااااااااااا شکرتتتتتتتتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    sara گفته:
    مدت عضویت: 1849 روز

    سلام

    جالبه من اصلا این مورد و تابحال تجربه نکردم !!

    یه پترن تکراری رو تو دیگران تحمل کرده باشم !

    از همون اول گوش نمیدم قبول نمیکنم ازش چندبار ببینم .. دلم نمیسوزه به حال کسی حتی اگ عشقم باشه یا مامانم .. میدونم تو این مداره و نمیتونه رفتار دیگه ای داشته باشه خدایی تو این مورد خیلی عالیم نمیدونستم مرسی

    اینطوریم نیستم که یکبار ببینم دیگه هیچی .. در کل تعادل دارم اکی ام در صلحم تو این مورد با خودم و ادم ها

    برای من هیچ وقت به مرحله تکرار زیاد نرسیده یا اذیت کردن خودم بخاطر رفتار یکی دیگ !

    ولی زیاد دیدم این الگو رو تو اطرافیان و برام عجیب بود ک چرا نمیفهمن و هعی اعتماد بیجا میکنند

    کلا رو ادم ها حساب خاصی نمیکنم

    ولی حالا اگر درمورد خودمون یکسری پترن های تکراری باشه چطور درستش کنیم؟

    جالبه ک پیام دوستان و میخوندم تو حوزه روابط هعی یادم میومد ک چندسال پیش منم این مسائل و داشتم خداروشکر ک الان حتی یادمم نمیاد

    ولی الان بررگترین پاشنه آشیلم شده ثروت

    و فرکانس ثروت و هیچ جوره نمیفهمم

    ذهنم اونقدر سوال بی پاسخ توش هست تو بحث ثروت ک جوابی براشون ندارم

    تمام تلاشم فهمیدن جنس فرکانس و باورهای ثروته از بین دوره ثروت ، کلید ها ، عقل کل ، ..

    و میدونم تو چیزی ک پاشنه آشیلمه پتانسیل اینکه بترکونم تو اون حوزه رو دارم

    استاد ثروت خیلی عمیق در عزت نفسم ریشه داره

    خیلی دارم سعی میکنم ریشه ها رو پیدا کنم

    ولی قشنگ متوجه یکسری الگوهای تکراری مالی تو کارم شدم

    مثلا سه چهار روز فروش پشت سر هم ، توقف چند هفته

    شروع با انگیزه ، ناامیدی و ندیدن نتیجه یا اونقدر نتیجه مورچه ای هست ک خسته میشم و زده میشم کلا

    خیلیییییییی ترمزها هست هاااا اصلا بزار بنویسم

    بااینکه خودافشایی هست برای منی ک همیشه از نتایجم نوشتم ولی عیب نداره چون مطمئنم یه روز این کامنت و ببینم یادم رفته یه روزی اینطوری فکر میکردم

    من یعالم الگو دارم میبینم تو اینستاگرام دختری ک 17 سالشه اهواز زندگی میکنه ، در عرض 6 ماه پیجش رسیده به جایی که ، 2 میلیارد درامد ماهانه خالص از پیج اش داره ، با شاسی بلند خودش میره مدرسه امتحان دین و زندگی بده بعد سوار ماشینش میشه میره شرکت خودش با یه تیم جوونی که ساخته و دوره اموزشی و کلی سمینار ک دعوت شده تهران

    چقدر از پتانسیل اینستاگرام تو ساختن ثروت میگه

    چون ذهنم خیلی منطقیه دیدم بد هم نمیگه

    تو سه ماه دوره 800 تومنی رو از بین 400هزار نفر فالور ، 9 هزار نفر خریدند سود خالص 7/200 میلیارد

    خب منطقیه کاملا این عددها

    ولی اونجاییش منو درگیر میکنه ک چرا همه نمیتونند چرا من نمیتونم؟؟؟

    مگه این پتانسیل تو اینستاگرام یا هر فضای آنلاین دیگه نیست؟؟

    یا دختری ک تو یک ماه 100 هزار فالور ارگانیک و خالص داره و فروش فوق العاده محصولش و الان 200 هزارتایی شده دو ماهه

    حرفم استادم تو توحید عملی 5 داریم ک میگن فالور چیه؟ فکر کردی فالور روزی رسان توعه ، تو رو خدا حساب کن ک اون روزی رسانه ببین فوج فوج ادم و میاره سمتت

    پس تااینجا میفهمیم من رو خدا حساب نکردم

    من رو توانایی خودمم حساب نکردم

    من به هیچی ایمان ندارم

    ثروت و نمیفهمم درکش نمیکنم

    جسارت اینو داشتم ک شغل کارمندی با حقوق 10 تومن و بزارم کنار و بیام تو کاری که علاقه داشتم و بعد یک سال هیچ پولی نساختم جز اجاره جایی که هستم …

    نمیدونم ایمان تو شروع بود تو ادامه نبود؟

    داستان چیه نمیدونم

    یه مسئله ای ک هست استاد میگین من از اول خوب پول میساختم ، ولی نمیفهمیدم چی میشد اخر همیشه صفر بودم من برعکسم

    من اصلا پول نمیتونم بسازم ولی اندک پولی ک میسازم هست خرج بیهوده ندارم ک صفر شم هیچ وقت نمیذارم صفر شم خیلی رنجش بزرگه تو ذهنم اصلا خوابم نمیبره اون شب

    این عدم پول ساختن ک برمیگرده به باور لیاقت و فراوانی

    من لیاقت و درک نکردم

    فراوانی و اینجوری درک کردم

    8 میلیارد جمعیت جهان، 85 میلیون جمعیت ایران ، یه محصول با سود 10 تومن ! بفروشی 850 میلیارد دراوردی

    اینه پتانسیل فراوانی برای ذهن کوچک من

    من ذهنم منطقیه با عدد منطقی میشه براش

    باور لیاقت

    اینو پاشنه آشیلم عه

    من بااین همه توانایی این همه استعداد این همه اعتماد بنفس تو صحبت کردن تو سخنرانی حتی تو جمع تسلطم یادگیری خوبم هوشی ک دارم

    واقعا چرا احساس لیاقتم اینقد تو پول ساختن پایینه ؟

    میدونین بحث یه دوره و یه مقاله نیست

    ریشه ای عمیقه .. باید کار کنم باید برای این ذهن منطقی کنم لیاقت و

    چجوری اخه یه دختر 17 ساله خودشو لایق درامد 2 میلیارد ماهانه میبینه لایق این میبینه ک 9000 نفر تو دو سه ماه بهش اعتماد کنند و بعنوان استاد دوره اشو بخرن چرا من بااین سن و مدرک و تجربه این احساس لیاقت و ندارم؟؟؟؟

    من تغییر میدم یا تغییر میدم یا میمیرم

    زندگیم پر از نعمته شکر

    ولی باید ثروت و تا بی انتها تجربه کنم .

    استاد لیاقت و فایل بزارید براش لطفا

    به شدت ذهن منطقی من منطق میخواد واسه لیاقت پول ساختن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      زینب ندرلو گفته:
      مدت عضویت: 1003 روز

      سلام سارا جون

      تو کامنتت که یه نکته ای اشاره کردی که دقیقا پاشنه آشیل منه

      عدم احساس لیاقت

      امسال عید دوره عزت نفس رو تهیه کردم و دارم آرام آرام این باور رو در خودم می‌سازم

      یعنی به تازگی متوجه شدم که من خودمو لایق نمیدونم من خودمو پولساز نمیبینم

      یه دوره ای شرکت کردم که یه پسر 15 ساله برگزارش کرده بود برام همش سوال بود که چرا اون میتونه و من نمیتونم

      وقتی باهاش صحبت میکردم میدیدم چقدر توانایی های خودشو باور داره

      چقدر خودشو قبول داره

      چقدر خودشو لایق میدونه

      تو هر حوزه ای وارد میشدم این الگوی تکراری کم شدن انگیزه ام تکرار میشد

      فک میکردم دارم درست رو خودم کار میکنم ولی اشتباه بود .

      فک میکردم چندین بار دوره عزت نفس رو گوش می‌کنم باور لیاقت در من ساخته میشه

      ولی اینطور نشد

      همه اش بخاطر عدم درک قانون تکامل بود

      همش بخاطر این بود که از خودم توقع بی جا داشتم

      درک نکرده بودم که بابا من 30 ساله دارم با این باورا زندگی میکنم جالا نمیتونم یه ماهه بشم یه آدم دیگه

      این باور رو باید تو بعد کوچیک شروع کنم

      تو کارای کوچیک خودمو لایق بدونم

      نشانه ها رو ببینم و تایید کنم

      و این یه روند من با دیگران مسابقه نمیدم

      من فقط میخام از دیروز خودم بهتر بشم

      خیلی این دیدگاه ها بهم کمک میکنه گه بیشتر در احساس خوب بمونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      زهرا کرمی گفته:
      مدت عضویت: 2758 روز

      سلام سارای عزیز

      چقدر درک قشنگی از احساس لیاقت داشتی تازه فهمیدم احساس لیاقتم زیر صفر که چه عرض کنم قعر چاه منی بهترین دانشگاه درس خوندم تو کارام عالی هستم در نهایت اوج صداقت درستی هستم بسیار رفتارهای عالی و درستی دارم چرا این طوری حقوق می گیرم ازت سپاسگزارم با این کامنت زیبا و پر از اگاهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    خدیجه ملایی گفته:
    مدت عضویت: 809 روز

    به نام خدا

    سلام بر استاد عزیز و و خانم شایسته مهربان و دوستان هم فرکانسی خودم.

    استاد واقعا اول از خدا ممنونم که منو به سمت سایت شما هدایت کرد که واقعا اقیانوس آگاهی و خودشناسی هستش و همین فایلهای رایگانی که در اختیار ما میذارید میلیونها میلیون میرزه و بعد هم از زحمات شما و مریم جان خیلی خیلی سپاسگذارم.

    استاد انگار این فایل برای من بود البته بگم خیلی از فایلهاتون رو که گوش میدم انگار فقط دارید واسه من صحبت می‌کنید ولی این واقعا برا من بود.

    من دیروز بابت یه مساله ای خیلی ناراحت بودم و خیلی ذهنم درگیر بود من خیلی به دروغ حساسم یعنی یکی بهم دروغ بگه واقعا خیلی عصبی میشم و به هم میریزم و دیروز هم بابت همین موضوع که فهمیده بودم یکی از نزدیکانم بهم دروغ گفته و با اینکه قول داده بود دیگه این کارو نکنه ولی انجام داده بود من باز به هم ریختم طوری که دیروز میخواستم زنگ بزنم و مطمئنا بحث و اعصاب خوردی پیش میومد و از اونجایی که دارم رو خودم کار میکنم که سعی کنم کمتر عصبی بشم و روزمو خراب نکنم گفتم خدایا چرا این اتفاق میفته من که دارم سعی میکنم بهتر شم و خلاصه یکم گفتگو با خودم و کنترل احساساتم تماس نگرفتم و در مورد این موضوع با اون شخص صحبت نکردم تا راه حلشو پیدا کنم تا اینکه صبح چشم باز نکرده و طبق عادت اومدم تو سایت و دیدم این فایل جدید نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده را گذاشتید و جواب منو دادید و انگار کلا احساس عصبانیت من با شنیدن این فایل به طور کامل فروکش کرد که آقا فلانی برنامه ذهنیش و الگوهای تکرار شونده ذهنش اینطوریه بخواد هم به قول شما نمیتونه همانگونه که خودمم یه سری باورها و برنامه های ذهنی دارم که باعث میشه یه سری رفتارام تکرار شه و حالا این منم که باید تصمیم بگیرم که چیکار کنم و اینو بپذیرم که اون تغییر نمیکنه و حتی باز هم ادامه صحبت های شما برا من بود که گفتین اگه خصلت های خوب داره و خیلی کم این اتفاق میفته که دروغ بگه یا هر چیزی که مارو ناراحت کنه زوم نکنیم رو این خصلت بد که باعث بشیم اون خصلتش بیشتر نمایان شه و ما بیشتر اذیت شیم چون اینجا توجه زیاد من به اون رفتار باعث میشه که من از جنس اون رفتار زیاد ببینم.

    در ضمن دوس دارم به دوستان هم فرکانسی خودم بگم که من با گوش دادن به همین فایلهای رایگان واقعا اتفاقات خیلی خیلی خوب که دوست داشتم برام بیفته افتاده پس فقط به چشم اینکه رایگان هستن نبینیم و ازشون استفاده کنیم و رایگان بودنشون مار گول نزنه چون واقعا تعهد وایمان و عمل کردن ما به این آموزه ها واقعا نتیجه بخشه.

    استاد عزیز صمیمانه از زحمات شما و مریم جان سپاسگذار و قدردانم و امیدوارم همه ی خانواده ی دوست داشتنی عباسمنش تو این سایت در پناه الله یکتا سلامت و خوشبخت و پیروز باشند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    فروزان نصرالهی گفته:
    مدت عضویت: 3408 روز

    سلام استاد من یه الگوی خیلی بد دارم اونم اینه که موقع تصمیم گیری خیلی مردد هستم و نمیتونم شجاعانه تصمیم بگیرم و پاش وایسم و از اونجا که همیشه از ضرر کردن هم میترسم با همسرم و برخی افراد دیگه مشورت میکنم. بعد که اون اتفاق خوب پیش نرفت یا تبدیل به ضرر شد (که الان بهتر میفهمم چرا نتیجم این میشه) همش تقصیر رو گردن همسرم یا دیگران میندازم برای اینکه خودم رو تبرئه کنم و بگم تقصیر من نبوده و این الگو باز هم تکرار میشه . ولی اینبار دوباره قراره تصمیمی بگیرم که مدتیه بهدخاطر ترسام به تعویق انداختم و پر از شک و دو دلی هستم ولی میخوام این بار نتیجه رو پیش بینی نکنم و از همسرم هم خواستم بهم چیزی نگه که بعدا بگم نظر شما باعث شده و بقیشو به خدا میسپارم و همش تکرار میکنم در زمان درست کار درست و تصمیم درست رو میگیرم ، این بار واقعا دوست دارم تغییر کنم و نتایجم تغییر کنه

    توکل به خدای قادر متعال که فرمانروای کل جهان هستی است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    فرزانه گفته:
    مدت عضویت: 1754 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان

    این صحبتا درست تر از درست هستند. تو دوران کارشناسی چند واحد پاس کردم به اسم یادگیری حرکتی و تو اون درس سیستم عصبی رو برای ما باز می‌کردند که چطوری میشه تو یه مهارتی حرفه ای بشیم و چرا وقتی یه مهارتیو غلط یاد گرفتیم تغییرش سخته…

    سر درس شنا استادمون میگفت اگر شنا بلدین خوشحال نباشین چون پوستتون کنده میشه حرکت اصولی رو مجدد یاد بگیرین …

    یادمه همین درس شنا برای من خیلی سخت بود خدا می دونه من جز ساعت کلاس چقدر تایم استراحتم می رفتم تمرین میکردم ما 8 واحد شنا داشتیم دیگه دو واحد آخر جلسات آخر بود استادم صدام زد گفت فرزانه چقدر تکنیکت تغییر کرده چقدر روان میری جلو…. یعنی میخوام بگم سیستم عصبی ما با دعا و درخواست و تصمیم جواب نمیده واقعا باید با تمام وجود یه چیزی رو در مغز و سیستم عصبی برنامه نویسی کرد.

    تا الان چند بار پیش اومده تو موقعیت های آشنایی طرف مقابل ازم پرسیده آیا میتونین به من متعهد( تعهد یه ارتباط دو نفره) باشین گفتم نه! و با تعجب پرسیده چرا و منم جواب دادم چون تعهد استاندارد منه دلیلش نمیتونه شما و یا فرد خاصی باشه.

    یادمه قبلا یه بنده خدایی یه جایی منو دید و همون اولم نگفت کیه با گوگل شجره نامش در میاد … خیلی رویایی از زندگی مورد علاقش گفت از الگوی رفتاری که داشته و تغییراتی که میخواد داشته باشه رفتم دانشگاه با استادم مشورت کردم ایشون گفت تو مگه اینجا درس نخوندی مگه تو 50 واحد درس عملی تجربه نکردی یادگیری و بازیادگیری یه حرکت بچه بازی نیست؟ طرف داره میگه سال ها فلان کارو کردم آیا میتونی ازش بپذیری که دیگه انجام نده؟ گفتم نه! گفت پاشو برو بگو نه و از این به بعد معیارت رفتار های تکرار شونده طرف باشه و هر زمان خط قرمزات و الگوهای تکراری اون فرد یکسان بود دیگه دنبال زیر بغل مار نگرد.

    خودمم تا الان دو میلیون بار به خودم قول دادم از بوی سیگار عصبانی نشم اما تا الان مثقالی تغییر نکردم. بوی سیگار همسایه بالایی که یه آدم کم توان ذهنی هم هست کار منو کشوند به دکتر، دکتر گفت کمتر سیگار بکش گفتم من سیگاری نیستم در معرض سیگارم روزی 17 تا قرص برام نوشت خوب شدم. اما اینقدر حالم از بوی سیگار بد میشه و عصبانی میشم که خودم متحیرم. فعلا این موضوع را از ریشه حل نکردم از ساقه و برگ حل کردم با سقف کاذب جلوی دود سیگارش گرفته شده.

    نسبت به سر و صدا خیلی تونستم بهتر بشم بخصوص که در قدم ششم استاد اینو توضیح دادن…. پارسال همسایه کناری ساخت و ساز داشت زنگ زدم پلیس اومد و کلی باهم دعوا کردیم اما الان اصلا متوجه نمیشم کی شروع می کنند کی تموم. یا نسبت به سر و صدای بچه ها حساسیتم کمتر شده کنترل توجه خیلی بهتری دارم.

    و در مورد نه گفتن چقدر بهتر شدم …

    شجاعت نه گفتن پیدا کردم خیلی خیلی خوب

    در یکی دو ماه گذشته بیش از ده بار نه مودبانه گذاشتم کف دست افراد که خودم لذت بردم. و این برام نشونس که حرف بقیه داره برام کم اهمیت تر میشه چون منم نسبت به حرف بقیه استاد ناراحت شدن بودم اما دیگه وارد مسیر بهبود شدم. الان دوست صمیمیم میاد پیشم تمرین هزینه پرداخت میکنه اگر قبلا بود عمرا قبول میکردم پول بده و تغییرات مشابه….

    در حال حاضر اون لیزر تمرکزم رو رها نکردن یه کارای ادامه دار مثل زبان و مثل نخوردن یه سری چیزا و …. هست.‌ خود همین که الان شش ماه هست توی این سایت و دوره ها هستم و دارم رو خودم کار میکنم جایزه نوبل باید بهم بدن قبلنا با یه کتابی یا فایلی کوتاه مدت جو گیر میشدم و رها می کردم. دلیلشم فکر میکنم اینکه استاد انگیزشی عملی آموزش میدن. وقتی آموزشا صرفا انگیزشی باشه مغز دوپامین تشرح میکنه و مغز معتاد به دوپامین اصلا صبر کردن و تو مسیر بودن متوجه نمیشه سریع میخواد به یه چیزی برسه و نمیرسه و اون دوپامین از سطح عادیش میاد پایین تر فرد نا امید میشه و رها میکنه.

    جالبه داشتم در همین راستا نتایج مجموع تحقیقات روی هورمون ها رو مطالعه میکردم گفته بود آدمای دوپامینی میفتن تو چرخه عجله هیجان و نا امیدی و برعکس موقعی که تمرکز روی پیشرفت ها هست و شکرگزاری و … اینجا هورمون سروتونین رو داریم تو این مسیر صبر وجود داره! جفت اینا هورمونای شادی بخش هستند اما دوپامین یه سطح پایه داره که نباید بالا و پایین بشه و وقتی ماها دائم میخوایم به یه چیزی برسیم و حوصله تمرکز رو زمان حال و بهبود ها و شکر گزاری نداریم یعنی این تعادل هورمونی خورده به هم معتاد به دوپامین شدیم مثل اینایی که باید چایی و شیرینی بخورن تا حالشون وسط روز جا بیاد و هزار مثال دیگه . حالا من خبر ندارم استاد به حیطه ها وارد شدن یا خیر اما من متوجه شدم سبک آموزش استاد این تعادل رو داره که البته سعی کردم خیلی ساده و خلاصه بگم.

    در مجموع تو دوره ها پاشنه های آشیلمو میدونم یه جاهایی تو این شش ماه موفق بودم یه جاهایی هم نه، یه جاهاییم اصلا هنوز ورود نکردم. اما می دونم ریشه ی همه ی ریشه ها تو مسیر بودن. دارم از تغییراتم لذت میبرم قصد ندارم با عجله خرابش کنم.

    خدایا ما رو در تمام قدم هامون به راه راست هدایت کن

    راهی که آسون تره و پر نعمته

    راه پیشرفت و صعود و ترقی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 68 رای:
    • -
      فرهاد سلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2019 روز

      دوست عزیز سلام.

      من کامنت شمارو خوندم،خوب بود.

      ولی یجاییشو متوجه نشدم،که گفتید چند بار پیش آمده که وارد رابط بشید و طرف ازتون پرسیده آیا میتونید متعهد باشید.

      من منظور حرف شمارو نفهمیدم.

      اگر امکان داره بیشتر توضیح بدید و دلایل به وجود آمدن اون نوع طرز رفتار و افکار رو هم بگید.

      ممنون از این که تجربیات خودتونو به اشتراک گذاشتید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فرزانه گفته:
        مدت عضویت: 1754 روز

        درود دوست گرامی آقای سلطانی

        منظور اینکه دلیل خیانت نکردن و تعهد من فرد مقابلم نیست. چون شخصیت لباس نیست که عوضش کنیم.

        ما باید با خودمون در صلح و هماهنگی باشیم بنابراین اگر کسی به من بگه آیا به من متعهد میمونی من جواب میدم نه این شخصیت و سطح استاندار خودمه …. این پاک و درست بودن که نمیتونه وابسته به فرد مقابل باشه مثلا من بگم به آقای الف متعهدم و تو رابطمون پاکم و درستکار اما اگر آقای ب باشه ممکنه بهش خیانت کنم.

        این طرز فکر از دوره عشق و مودت اومده تو اون دوره استاد خیلی تاکید دارن که ما به خودمون بپردازیم همه چیز در نتیجه هماهنگی و صلح با خودمون پیش میاد برعکس که در طول زمان به ما القا شده همه تلاش ها بیرونی باشه و ما دنبال تایید های بیرونی و قول گرفتن و این داستانا باشه.

        بازم اگر خوب توضیح ندادم بفرمایید به بیان دیگری توضیح بدم

        در پناه الله شاد باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          فرهاد سلطانی گفته:
          مدت عضویت: 2019 روز

          سلام مجدد.

          من چیزی که از حرف های شما متوجه شدم اینه که تعهد شما به یک فرد بستگی به رفتار اون فرد داره(موضوع همین فایل؛الگو های تکرار شوند).

          یعنی اگر اون فرد ارزش داشت که بهش متعهد بمونید،شما این کارو میکنید و اگر اون فرد رفتار های تکرار شونده منفی از خودش نشون داد شما این اجازه رو به خودتون میدید که اون فرد رو کنار بزارید و متعهد نباشید به اون رابط سممی.

          اگر مطالبی که من نوشتم دیدگاه شما باشه،و اگر شما فردی باشید که واقعا این کارو انجام میدید (به نظرم)این از یک عزت نفس بالا سرچشمه میگیره که متاسفانه خیلی از افراد چه خانوم و چه آقا دارای همچین ویژگی نیستند.

          دوست عزیز سوالی که الان برام پیش آمد اینه که با این وجود آیا نیاز نیست که شما با افراد زیادی رابط داشته باشید تا به یک فرد خوب هدایت بشید یا اینکه فکر می‌کنید در ابتدای زندگی به یک فرد خوب هدایت میشید؟؟

          راستی از کامنت اصلیتون حدث زدم که دانشجو رشته تربیت بدنی هستید،رشته من هم همین بود.

          سپاس از جوابتون

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            فرزانه گفته:
            مدت عضویت: 1754 روز

            سلام مجدد

            شما کامنت منو این قسمت رو اشتباه متوجه شدین، مجدد بخونین.

            صفت متعهد بودن یعنی خیانت نکردن هیچ ارتباطی به طرف مقابل نداره! و این کسی هم که متعهده معنیش این نیست که اگر رابطه غلط بود ادامه بده.

            شما الان دارین چیزی رو بیان میکنین که با تجربه و معنا و مفهوم پشت حرفم فرق میکنه.

            در پناه الله شاد باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1222 روز

      سلام فرزانه خانوم

      سپاس از شما دوست عزیز که اینقدر قلم شیوا داری برای ابراز آگاهی های تو وجودتون

      بسیار زیبا و با منطق تعادل در رفتارهای احساسی بیان کردین و قانون تکامل منطقی کردین در ذهن من ..

      کامنت بی نظیر نوشتین و مطمئنا سیو میکنم که باز بخونمش و از آگاهی هاش استفاده کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1862 روز

    سلاااام، عاشقتونم

    مرسی بابت این فایل عالی.ممنونم که کمک به ما، ایده آل و هدف شماست و برای این کار ، در فایلهای رایگان هم وقت می‌گذارید. عشق شما به کارتان، باور نکردنی و ستودنیست. شما از معدود افرادی هستید که کارش را تا این حد، عاشقانه دوست دارد و شب و روزش را با آن زندگی میکند…ستایش و عشق بی کران بر شما باد، استاد عزیز.

    بله. اعتماد کردن به افراد بدنام و بدسابقه ، زیاد برای من پیش آمده. میخواهید بدانید چرا اینقدر شکایت کشی توی کشور ما زیاد است؟ از بس تلقی و قرائت اشتباه از صفت بخشاینده بودن خداوند داریم و بارها و بارها و بارها، واضح است که نباید ببخشیم و میبخشیم، تا بعداً اگر جایی گیر افتادیم و خلاف کردیم، با استناد به آن، حداقل پیش خداوند گرو کشی کنیم!!!! ببین، بخشیدما!

    به نظرم ریشه ی اینهم عزت نفس است، نمیدانم، شما بهتر میدانید.

    اتفاقاً الان از اداره کار برگشتم. اولین شکایت نامه عمرم را علیه صاحب کار قبلیم تنظیم کردم که بعد از یکسال و اندی، هنوز پول سنوات شغلیم رو بعد از بازنشستگی نداده…. همون رو هم گفته سی درصدش رو نمیدم…باز هم نداده و…

    باوجود اینکه یادم است خود شما هم تصفیه حساب شغلتان را در کشتی سازی به خاطر فرکانسهای منفیش بی خیال شدید و حرف شما برایم خیلی اهمیت دارد، باز هم رفتم و شکایت کردم، چون خیانت در امانت و اعتماد دیگران کار خدا نیست و من هم در این موضوع، نمی‌توانستم کوتاه بیایم. آن وقت از خودم بدم می‌آمد!

    این آدم سالهاست که دروغهای زنجیره ای میگوید. با اعتصاب و درگیری نگذاشتیم کارخانه عظیم صنعتی ما را منحل کند، ولی در پایان خدمتمان،جز اعتماد به این دروغگوی بزرگ، به این رانت خوار صنعتی،که تمام قد از سوی همه کس و هیچکس در این مملکت عجیب حمایت میشود، کار دیگری از دستمان بر نمیامد، که همان هم به اینجا کشید.

    مسئول ثبت شکایت بهم گفت که اگه میتونی، برو با صاحبکارتوافق کن!! انگار من بدهکاری دارم به ایشون!!اونهم به اندازه تمام سالهای خدمتم!

    نه!

    دنیا صاحب داره.

    همه چیز رو به خدای عزیزم سپردم، تا حق من و خانواده م رو زنده کنه. نمی‌توانستم مقابل ناحق اعراض کنم! اینجا نمیتوانستم، پس نکردم، اقلا دورویی هم نکردم!

    خب، حالم خوب است و خوشبخت و خوش شانس و پولدارم. شما هم باشید!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      ساناز رستمی گفته:
      مدت عضویت: 1465 روز

      سلام دوست عزیز

      از نظر من کار درستی کردید

      برای من هم چنین اتفاقی افتاد یعنی مبلغی از حقوقم را نمیدادند اما توی قسمت عقل کل پرسیدم از دوستان که چیکار کنم

      چون اگر بی خیال حقوق انم میشدم تمام عمر ناراحت بودم و حس تحقیر میکردم

      یکی از دوستان در عقل کل به من گفت حتما دنبال گرفتن حقم بروم چون باعث میشه عزت نفسم بالا بره

      پس من چون حوصله دیگه تماس با کارفرما رو نداشتم بهش پیام دادم که حقوقم رو بریز اگر هم نریزی واگزارت میکنم به خدا

      همون شب من به صورت هدایتی یک فیلم دیدم با همون مضمون (مثل ماجرای خودم)

      که پیامش این بود که خودت برو حقتت رو بگیر چرا واگزار میکنی به خدا، خدا چه گناهی کرده

      و منم خیلی جدی به کارفرما پیام دادم من میدونم شما پرونده شکایت زیاد دارید و در اولین فرصت از شما توی اداره کار شکایت میکنم

      و هر چند اصلا حوصله شکایت نداشتم اما اینقدر با قدرت گفتم که پولم رو که گفته بود نمیده ریخت

      در خصوص اعراض کردن، یکی از دوستان حرف خوبی زد گفت زمانی شما باید از شرایط بد اعراض کنی که کاری از دستت بر نمیاد اما خب شما این کار از دستت بر میاد که بری ازش شکایت کنی

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    ساناز رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    سلام به همگی دوستان

    در مورد الگوهای تکرار شونده در دیگران، باید بگم من یک سال و نیم پیش یه شرکتی مشغول به کار شدم و خیلی هم خوشحال بودم

    منتهی رفتارهایی که از کارفرما میدیدم خیلی اذیت کننده بود

    خیلی یه قرون دوزار میکرد مثلا حتی سر مبالغ ناچیز بابت اضافه کار بحث میکرد نمیداد یا اشتباهات خودش رو گردن من مینداخت یا بحثهای پوچ اصلا نمیفهمیدم چرا اینقدر بحث میکنه با من و بقیه همکارا

    خلاصه هفته اول دیدم به حدی رفتارهاش توهین آمیزه که نمیتونم بمونم خلاصه پیام دادم و گفتم تمایلی به همکاری ندارم

    گذشت بعد از یک هفته مجدد پیام داد که بهتر از شما کسی رو پیدا نکردم و شما حرفه ای هستی بیا… منم به کار احتیاج داشتم با خودم گفتم خب حتما من خیلی حساسیت به خرج دادم اشکال نداره و مجدد رفتم

    و چیز عجیب اینکه چهار مرتبه دیگه این اتفاق افتاد قطع همکاری و مجدد اصرار ایشون

    مدام من خارج میشدم و ایشون بیست بار سی بار تماس میگرفت و اصرار حتی با توهین…

    و جالبه هر بار شرایط و رفتارهاش بدتر میشد طوری که یکی از همکارهای دیگه هم گذاشت رفت ولی بر نگشت اما من مدام میگفتم اینبار دیگه حله اینبار من خودم جو رو بهتر میکنم ولی هر بار بدتر

    و چقدر فشار استرس بهم وارد شد و چقدر اذیت شدم بیمه ام قطع شد دو ماه…

    و حتی جای دیگه کار پیدا کردم اما تماسهای این شرکت تمرکزم رو بهم ریخت و روی این کار جدیدم اثر گذاشت و قطع همکاری شد ..

    اگر حداقل بار دوم میتونستم قطع کنم خوب بود اصلا نمیدونم چی بود که خیلی اثر بدی داشت و یکسال طول کشید قطع بشه این ارتباط و کلا رو مغزم اثر گذاشته بود و فکر میکردم هیجا من رو دیگه استخدام نمیکنن فقط اینجاس حس میکردم دیگه نمیتونم کاری با شرایطی که میخوام پیدا کنم و هی تسلیم میشدم و با اصرار کارفرما برمیگشتم…

    البته توی شرایط سختی بودم به کار احتیاج داشتم نمیتونستم نه بگم مدام میگفتم برم اوضاع بهتر میشه ولی واقعا عذاب کشیدم..

    بحث عزت نفس، ایمان و توکل هم هست ولی کاش این قدرت رو اون زمان داشتم که همون اول قطع همکاری کنم

    حتی حقوقم رو 6 ماه نگه داشته بود نمیداد

    گذشت

    امیدوارم این تجربه مفید باشه برای دوستان

    یا

    مثلا توی بحث روابط طرف زنگ نمیزد یا پیامم رو جواب نمیداد بعد از یه مدتی پیداش میشد و وقتی میگفتم، میگفت نه سرم شلوغ بوده تکرار نمیشه و بعد مجدد این اتفاق میافتاد

    و من به جای اینکه سریع قطع کنم این رابطه رو، نمیتونستم و ادامه میدادم

    که همون به احساس لیاقت به قول استاد بر میگرده و من بی نهایت اذیت میشدم

    یا من یه دوستی داشتم از دوران مدرسه باهم بودیم اما هر زمان قرار میذاشتیم دیر میومد و میگفت دفعه دیگه زودتر میام و هیچ وقت نشد به موقع برسه

    یا مدام آبمیوه ای چیزی اگه میخوردیم من پولش رو میدادم هیچ وقت دونگش رو نمیداد صبر میکرد من حساب کنم نه اینکه من اعتماد به نفس نداشته باشم که بگم دنگت رو خودت بده

    میگفتم، میگفت الان پول تو کیفم نیست تو بده باهات حساب میکنم بعد به روی خودش

    نمیاورد

    حتی یادمه برام تعریف کرد که یکی از دوستااش باهش سر این جریان برخورد کرده و گفته کلی به جای تو حساب کردم باید پولم رو بدی و کلی پول ازش گرفته

    من کلا سعی کردم وقتی قرار میزاره چیزی نخرنم دیگه، خسته شده بودم

    ولی یکبار خیلی رک گفتم ، گفتم من مسئول آب میوه و بستی و کرایه ماشینت نیستم که صبر میکنی من برات حساب کنم و ارتباطم رو قطع کردم

    یه ارتباط کم رنگی داریم ولی من کلا نزدیکش نشدم

    ممنون استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1862 روز

      سلام دوست عزیزم

      کامنت شما برای من خیلی آشنا بود، انگار خودم رو می‌دیدم!

      من با چنان مدیران و کارفرمایی، به بازنشستگی رسیدم و…

      کاملاً شما را درک میکنم. بریدن از کار، بعضی وقتها به آسانی گفتنش نیست. نه اینکه بترسی، با خودت میگی بذار از این چالشی که پیش آمده، یک تذهیب نفس بسازم و بزرگتر بشوم!!

      حالا که همه چیز گذشته و خدمتم تمام شده، مطمئن نیستم که حتی به شرط بیکار شدن، آنجا می‌ماندم…ارزش من، میلیاردها بار بیشتر بود. ارزش شما هم مشخصاً خیلی بیشتر بوده.

      امیدوارم از این به بعدد، خداوند برایتان طلا و گوهر در کارتان بباراند و همیشه موفق باشید. قدر خودتان را بیشتر بدانید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1313 روز

    بنام الله یکتا

    استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان گلم سلام

    وااااااااای از این فایل

    استاد قشنگ شما فرستاده ی خدا هستید برای من

    تو ازدواج قبلی من،من بشدت از این مورد ضربه خوردم نمیدونستم پترن و الگو به چه صورته

    چندین و چندبار هی فرصت میدادم و بازم بعد مدتی ضربه خوردم

    این قضیه اینقدر طول کشید که بایه بچه جدا شدیم

    هی میگفتن عروسی کنید درست میشه،بچه دارشید درست میشه،خدارحم کرد همون موقع جدا شدم و به این تله ی ذهنی نیافتادم که دوبچه داشته باشم درست میشه

    تو این مدت اینقدر باور اشتباه داشتم که بازم با باورهای قبلی ازدواج مردم

    این فرد الگوش با الگوی شوهر سابقم فرق میکرد ولی الان که متوجه شدم ایشون هم متاسفانه به الگوی تکراری داره که با وجود اینکه از اول زندگیمون ده باره دارم میبخشم ولی بازم همون آش و همون کاسه تازه به شکل خیلی بدترش

    و تو این روزایی که نفس های آخر زندگیمون رو میکشم و منتظر اجرای وعده ی الهی هستم خداوند شما رو فرستاد و من و روشن کرد که فرشته خانم خودتو گول نزن…اینکه شوهرت میگه غلط کردم و دیگه تکرار نمیشه و بخاطر تو عوض میشم و بخاطر بچه ها تمام تلاشم و میکنم……………همش چرته….

    زهی خیال باطل

    اون میخواد ولی نمیتونه

    چون خبر نداره که این به الگوی درونیه

    اون خودش و بکشه هم از این چرخه ی معیوب خلاص نمیشه مگه اینکه بیاد جزو 5٪مردمی باشه که دارن روی خودشون کار میکنن

    استاد قشنگم بی نهااااااااایت بعد از خدا عاشقتونم

    ممنون که دستی از دستان خداوند شدید برای هدایت من و تصمیم درست گرفتن تو آخرین روزای زندگی مشترکمون

    با سرعت به سمت اقیانوس موفقیت میرم

    باز کن خدا آغوشت و که اومدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    رستا گفته:
    مدت عضویت: 2919 روز

    سلام و درود

    خود من توی سر قرار رفتن با یکی از دوستام (فقط با یکی) هر سری یا کنسل میکنم یا خیلی دیر میرم و اونم عصبانی میشه و داستان میشه ولی بازم دفعه های بعد اون سر تایم میاد. بعضی وقتا برا خودم عجیبه بهش میگم تو که میدونی من دیر میرسم چرا انقدر زود میای؟!!

    جالبه نه؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2838 روز

    سلام ،سلام،سلام به استاد عزیزم که کلامش حقه

    من تا دقیقه 30 این فایل رو تاالان گوش کردم و نتونستم دیگه تحمل کنم و نیام این کامنت رو ننویسم. استاد دلم میخواد بخاطر این صحبتها واقعا بیام و در آغوشتون بگیرم و ازتون هزار بار تشکر کنم.

    تمام این الگویی که گفتین بطور هزار درصدی در زندگی من صدق میکنه. الگوهای تکرار شونده ای که تاالان در مورد جزییاتش کامنتی ننوشتم.

    الگوهای تکرار شونده ای که تهش منو مجبور به جدایی کرد و بااینکه من خیال میکردم دارم با صبر و تحمل درستش میکنم ،نه تنها درست نشد بلکه هربار باشدت بیشتری بمن حمله کرد.

    یکی از الگوهای تکرارشونده همسر من این بود که هریک ماه تا سه ماه بطور ثابت از محل کارش به نحوی میومد بیرون یا اخراج میشد.وبعد یک ماه بیکاری و دوباره تکرار..به این شکل ایشون بعد ازدواج ما حدود سی تا شغل رو عوض کرد و بطرز عجیبیم وقتی میخواست خیلی راحت کار پیدا میکرد.کلی هزینه میکرد و استخدام میشد و دوباره بین یک تاسه ماه میومد بیرون.یعنی انقدرررررر این الگو تکرار شد جلوی چشام که فقط خدا میدونه…خب طبیعتا عواقبشم بی پولی و قرض و بدهی های مکرر به عالم و آدم بود که هنوزم درگیرشه… واین نداری و بی پولی و قرض های مکرر باعث شده بود که ایشون دیگه هیچ اعتباری پیش من هم نداشت.نه اعتبار احساسی و عاطفی و نه اعتبار مالی و…. یعنی اصلا حس نمیکردم دریک رابطه هستم.و یک مرد در کنارمه.چون ایشون حتی به من هم بدهکار بود.و چون جلوی چشام بود ناخود آگاه داشت روی روند مالی من هم تاثیر میگذاشت این توجهات به نداری ها و بیکاری های ایشون..چون هرکاری میکردم باز میدیدم ناخوداگاه دارم غصشو میخورم ،حرص میخورم از کاراش. و بیشتر ازاون اینکه ادعا میکرد من دارم با فایلهای استاد (منظورش دوره هایی بود که من تهیه کرده بودم) روی خودم کار میکنم.ولی فقط یه گوش دادن رادیویی بود و خبری از هیچ عملی نبود…چون گوش دادن به فایلها یه بعده و پذیرش و عمل یک بعده دیگه.که اونم خودش یک پروسه زمانی میطلبه تا تغییر صورت بگیره.

    حالا میام و بعد خودمو میگم که من بااینکه این الگو جلو چشام بود و میدیدم.اما هربار که میگفتم دیگه نمیمونم و تایه حدی اقدامم میکردم ایشون میومد و با تروخدا و تکرار نمیشه و من عوض شدم و…احساسات من رو برانگیخته میکرد تا ادامه بدم ..واینور جریان من بودم که با دو باور مسخره و خانمان براندازی بنام (دلسوزی و حرف مردم) به این روند دامن میزدم . و میموندم..کار به جایی رسید که من دچار ناراحتی جسمی شدم از فشارهای عصبی. و دیگه دیدم که سلامتیم داره به خطر میفته.و فکرمیکنم چهارمین بار بود که برای جدایی اقدام کردم و دیگه پاش وایسادم. گوشامو بستم روبه حرفاش و اصرارهاش و منتهاش و تروخدا گفتناش…خیلی سخت بود اما واقعا فقط و فقط باکارکردن رو دوره ها و فایلهای شما من تونستم به باورهای غلطم و به دلسوزیام غلبه کنم . و بطور ویژه به باور خانمان برانداز حرف مردم و نظر مردم.

    وقتی دیدم دارین دقیقا در مورد این موضوع صحبت میکنید ، قشنگ با گوشت و پوست و استخونم درک کردم از چی دارید حرف میزنید.و خواستم بیام در موردش بنویسم که توجه نکردن به الگوهای تکرار شونده دیگران چقدر میتونه به ما ضربه بزنه.چه در روابط چه در مسایل مالی و…

    و الان که جدا هم شدم باز ایشون داره به روند خودش ادامه میده. و باز با پیامهاش میخواد احساسات من رو برانگیخته کنه که دیگه من تغییر کردم.نمیخوام بگم داره دروغ میگه.اما میخوام بگم خودشم خبر نداره که داره بخودش دروغ میگه. و جریان عمیق تر ازاین حرفاست که به این راحتی بخواد حل بشه.

    چقدر صحبتهای این فایل باارزش و راهگشاست اگر بهش گوش بدیم. اگر درک کنیم مبحث این الگوهای تکرارشونده رو .. بتونیم روی الگوهای خودمونم بطور مرتب و عملی کارکنیم..تا زندگیمونو بطور کامل تغییر بدیم.

    چقدر،چقدر،چقدررررر این فایل مثل عسل شیرین بووووودددد…آخه من غش نکنم برات استاد ؟!!!

    این فایل رو هزاااار بار باید گوش بدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای: