نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-27 08:39:062024-02-14 06:19:47نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگرانشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزم
این فایل مثل بقیه فایل ها تاثیر خیلی زیادی روی من گذاشت انگار یه لحظه به خودم اومدم و دیدم چقدر در مقابل الگو های تکرار شونده دیگران اشتباه داشتم چقدر الکی اون وقت و انرژی رو به جای خودم روی اینکه دیگران راه درست رو برن گذاشتم یکی از الگو های واضح مادرم هست که تو ازدواج دومش با فرد نامناسب با اینکه اون آدم هم دست بزن داره هم شخصیت و ارزشش رو خورد میکنه هم همه ی آزادی هاش حتی دیدن بچه هاش رو ازش میگیره ولی باز 7 سال باهاش زندگی کرد و من هربار که مادرم قهر میکرد و پیش ما میومد کلی باهاش حرف میزدیم و راهکار میدادیم اما اون با دوتا جمله اون دوباره برمیگشت این اتفاق تو این 7 سال شاید 30 بار اتفاق افتاد و من فکر میکردم به عنوان دختر بزرگش باید کمکش کنم اما یه جایی فهمیدم مادرم از احساس قربانی شدن لذت میبره تقریبا بیخیالش شدم و دیگه باهاش حرف نمیزدم در این مورد تا دوباره قهر کرده داشتم دوباره شروع میکردم راه حل دادن بهش که این فایل اگاهم کرد خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم به خاطر هدایت خداوند
از این مثال تو زندگیم زیاد دارم اما خداروشکر به خاطر اینکه خودم رو خیلی دوست دارم و مهم میدونم خیلی وقت ها با جمله من نمیدونم خودت بهتر میدونی موضوع رو تموم کردم
بعضی وقتا هم میخوایم با قهر و اخم و تخم به طرفمون بفهمونیم که فلان کارو نکن ….
ولی چی میتونه مهم تر اینکه روی خودمون ارزش های خودمون کار کنیم باشه
اینکه روی تخصص خودمون کار کنیم مهم تر میتونه باشه
اینکه هرروز چطور بهتر از روز قبلم عمل کنم
اینکه برای خودم چطور ثروت بیشتری بسازم
فارغ از اینکه مادرم خواهرم دوستام و حتی همسرم که خیلی دوستش دارم و برام خیلی مهمه دارن چه راهی میرن
با این فایل یاد گرفتم چطور در مقابل پترن های تکراری رفتار و فکر و تصمیم گیری کنم
و چیکار کنم پترن های تکراری خودم رو اصلاح کنم
خداروشکر میکنم که دارم به صورت تکاملی تغییر میکنم از صبح که بیدار میشم همه تمرکزم روی فایل ها و کار کردن روی باورهام هست و خداوند داره تو این مسیر هدایتم میکنه و من دارم این هدایت رو میبینم
ممنونم از دوستان عزیزم که با کامنت هاشون کلی باور خوب بهم دادن
و ممنونم از شما استاد دوست داشتنیم
بنام الله مهربان
سلام و درود فراوان بر شیدای بی نهایت
کامنت های شمارو میخوندم ولی با فرکانس شما فاصله داشتم و جهان اجازه نمیداد.
براتون بنویسم!
امیدوارم حالتون عالی و متعالی باشه.
کامنت شما رو خوندم و کلی درس و آگاهی داشت برام.
منم یه دوستی داشتم متاسفانه پترنش دروغه و با صداقت رابطه ی خوبی نداره، (یه جورایی باهم کار میکردیم و همیشه حرفشو باور میکردم ولی آخر سر متوجه میشدم ولی به روش نمیاوردم ) تا اینکه با مباحث استاد آشنا شدم و دیگه هم شراکت رو کنار گذاشتم و دوستمو … و خدا رو شکر خودم مستقل هستم.
چقدر خوب گفتید آدم باید روی خودش کار کنه، و وقتی من کلی ایراد دارم ،و یک درصد توی خودم ایجاد نکردم، چطور برم برای دیگران بگم!!!
دونه ای رو که نخواد رشد کنه، هر چقدر بهش آب و آفتاب بدی ، فقط بیشتر میگنده
هر کجا دنیا هستید .
آرزوی موفقیت و سلامتی براتون دارم.
بهترین ها رو براتون آرزومندم…
خداوند رو شاکرم برای وجود شما …
امضای الله مهربان پای تک تک آرزوهاتون.
شیدای عاشق و
بی نهایت …
مرسی که نوشتید و باعث شد، این حرفها گفته بشه…
به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد
سلام استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان گلم
خدا رو هزاران بار شکر می کنم که این آگاهی های بی نظیر را از طریق استاد عزیزم در دسترس من قرار داد و چقدر فایل عالی و گرانبها و کاملا کاربردی و عملگرا بود
در مورد اعتماد به دیگران و الگوی فکری آنها هم باید بگم که من هم تجربه اش را داشتم
من یک نفر را استخدام کردم که از بستگان نزدیک ام بود و فکر می کردم که خیلی آدم ساکت و خوبی هست و همیشه به بقیه نیروها گیر میدادم که حواس اشون رو جمع کنن و آبرو ریزی نکنن ولی هیچ وقت به اون نفر حرفی نزدم و یا گوشزدی نکردم ولی می دونستم که ذاتا دست اشون کج هست و چندین بار دست به سرقت زدن ولی من گفتم این شخص با بقیه اون خانواده فرق داره و امکان نداره که دست به سرقت بزنه و من بهش اعتماد کامل کردم
تا اینکه بعد از چند ماه کار کردن یک روز از قسمت حراست شرکت با من تماس گرفتن که یکی از نیروهایی که پیش تو کار می کنن دست به سرقت زده و ما مچ اش رو گرفتیم و وقتی جویا شدم که جریان چیه دیدم بله همون شخصی که بسیار بهش اعتماد کردم دست به سرقت زده و از تعجب شاخ درآوردم و کلی برای من گرون تموم شد و کلی از من تعهد گرفتن و هر روز من باید میرفتم بازرسی شرکت برای پاسخ گویی به آنها حتی چند روز کار منو تعطیل کردن و چندین میلیون به من ضرر وارد شد و این تجربه من دقیقا تایید کننده حرفهای امروز استاد عزیزم هست که باید الگوی تکراری دیگران در نظر بگیریم و خیلی آروم و راحت باید از کنار آنها رد بشیم و بریم
استاد عزیزم باز هم سپاسگزارم بابت آپلود این فایل گرانبها و با ارزش
خدایا شکرت
به نام خدای مهربان
سلام به همه ی عزیزان
خداااای من
میخوام مثال بزنم از خودم که بارها اومدم برنامه ریختم که روزی 10ساعت درس بخونم مثلا
یا چقدر برنامه ریزی کردم که مثل افراد موفق از صبح زود تا شب فقط تمرکز لیزری بذارم روی هدفم و از درون میدونستم که انجام نمیدم نمیتونم! ولی میگفتم من باید اینکارو بکنم از شخصیتی که دارم راضی نیستم و میشم اون آدمی که میخوام ! بعدش یک یا دو روز انجام میدادم و خسته میشم و ول میکردم برای همینم هست که احساسم بد میشه
یادمه پارسال بود که میخواستم تندخوان بشم بعدش خیلی وقت نمیشد کار کنم روزی یکساعت میتونستم ولی به خودم گفتم خیلی کمه و من باید زودتر تندخوان بشم پس روزی حداقل باید 4 ساعت رو که بذارم و اتفاقی که افتاد این بود روزی 5 دقیقه هم وقت نذاشتم براش و منی که باید توی 20 روز تندخوان میشدم 6ماه هیچ غلطی نکردم و بعد از شش ماه دوری دوباره شروع کردم
یا پارسال بود که گفتم قول میدم از همین الان که دهمم کنکوری بخونم و بهترین رتبرو بیارم روزی 9 یا 8 دقیق یادم نیست چند ساعت بود ولی چیزی بود که نمیتونستم و کل تابستون پارسال هیچی نخوندممممم
حتی با این همه تجربه که میدونم نمیتونم این همه کارو انجام بدم باز هم میام از صبح تا شبش کلی برای خودم تعیین میکنم که فلان کنم بهمان کنم و وقتی که میخوام انجام بدم یا تا نصفه انجامش میدم انگار یه نیرویی نمیذاره حرکت کنم ! و این منو ناامید میکنه
آره این یه الگوی تکرار شونده در منه ! من همیشه یه برنامه ی خیلی خوب برای خودم میذارم چون میخوام بشم یه آدم دیگه ولی انجام نمیدم و دوباره میام برنامه میذارم و دوباره و دوباره
این پاشنه ی آشیله منه اینکه زود تغییر کنم
از خدا میخوام همینطور که هدایتم کرد بیام و این حرفارو بشنوم بتونم این باور بد عجول بودن رو حذفش کنم
چونکه تنها سریع پیش نمیرم که هیچ عقب تر هم میفتم
استاد ممنونم به خاطر یادآوری میدونستم اینطور آدمی ام ولی بازم حواسم نبوده برای امروزمم برنامه ی زیادی گذاشتم تمام تلاشمو میکنم که هر روز فقط کمی بهتر بشم نه اینکه توقع داشته باشم امروز که هیچکاری نکردم فردا رو عالی باشم الان نجواها بهم میگن وای هدیه تو هم که باید خیلی رو خودت کار کنی عزت نفست ثروت موفقیت و این همه کار اونوقت میخوای قدم های کوچیک برداری ؟ فرصت کمه بجنب
و من بهش میگم یکساله با همین حرفا 10روز هیچکاری نکردم و یک روز عالی بودم و به قولی عملکرد سینوسی داشتم اگه از پارسال تا الان هر روز فقط کمی بهترمیشدم به خدا همه چیز درست شده بود …
باید درس بگیرم و گول این نجواها رو نخورم خدایا خودت کمکم کن
یه مثال دیگه دوباره از خودم من هر روز میومدم توی سایت و یا نشانه ی امروز من رو نگاه میکردم یا روزشمار تحول زندگی من و روزانه یه کامنت میذاشتم با عشق که فرکانس خوب فرستاده باشم و تو مدار باشم بعدش طمع کردم اومدم تو دفترم برای سایت روزی فکر میکنم 4 ساعت میشد وقت گذاشتم که هم نشانه ی امروز من رو ببینم هم فایل ثروت هم توحید عملی هم روزشمار تحول و کامنت بذارم نکته برداری کنم تو دفترم
ولی روز بعدش اصلا همون یه دونه کامنتی هم که میذاشتم رو نکردم و از سایت و این فضا دور شدم !!!
یه مثال دیگه از الگوی تکرار شونده این برا همکلاسیمه که هر بار عاشق یکی میشه و میگه اینبار فرق میکنه من عاشقشم میمیرم براش من اولاش باور میکردم بعد دیدم نه این عشق و عاشقی یکی دوماه بیشتر طول نمیکشه و میره سراغ بعدی فهمیدم کلا اینجوریه و این بنده خدا اومد پیش من و گفت عاشق یکی از نزدیکان شده و من برم باهاش صحبت کنم کلی گریه کرد حتی میخواست خودکشی کنه و میگفت بدون اون میمیره و از من خواهش میکرد که برم راضیش کنم ولی من بهش گفتم متاسفم نمیتونم و همون موقع گفتم مطمئنم به زودی فراموش میکنه و همین هم شد ! اونی که میگفت بدون اون نمیتونه نفس بکشه خیلی زود یکی دیگرو پیدا کرد
واقعا درسته استاد حرفاتون رو با تمام وجودم باور دارم
خواستم بگم قول میدم از این به بعد اینجوری نباشم که به خودم اومدم و میگم سعی میکنم که درس امروز رو تا آخر عمرم به یاد داشته باشم و این الگوی زندگیم رو درستش کنم
خدانگه دار
سلام
وقت بخیر
هم فرکانسی عزیز با وجود گذشت حدود 10 ماه از درج کامنتتون بنده کامنت شما رو خوندم و توجه ام به الگوی تکرار شونده مشترک که در بنده هم ریشه زده شد
که عین مطالب از کامنت تون رو کپی کردم (( آره این یه الگوی تکرار شونده در منه ! من همیشه یه برنامه ی خیلی خوب برای خودم میذارم چون میخوام بشم یه آدم دیگه ولی انجام نمیدم و دوباره میام برنامه میذارم و دوباره و دوباره
این پاشنه ی آشیله منه اینکه زود تغییر کنم)) حالا عرضم اینجاست الان بعد از این مدت 10 ماهه تغییری حاصل شده و اگر آره در حد امکان رو چه فایل های کار کردید و ریشه و بن این الگو را در چی دیدید من خودم فکر میکنم
عزت نفس
عدم خود ارزشمندی
حس عدم لیاقت باشه
بسیار لذت میبرم روند تغییرات تون رو بشنوم
توحیدی تر باشید
سلام دوست عزیز
بله درست فکر کردید
احساس ارزشمندی خیلی مهمه و من هروقت رو این موضوع کارکردم عملکرد خیلی بهتری داشتم
در پاسخ به اینکه پرسیدید در این 10 ماه نتیجه ای حاصل شده باید بگم که این ده ماه کامل وقت نذاشتم و متوقف شدم ناامید شدم از تغییر خودم و یه مدت هیچ کاری نکردم ولی الان که دارم این کامنت رو میذارم حالم خیلی خوبه و بهتر شدم و جاداره که خیلی بهتر بشم
کارهایی که انجام میدم
داشتن احساس خوب در طول روز حتی با وجود انجام اشتباه چیزی که این مدت یاد گرفتم این بود که دست از سرزنش کردن خودم بردارم و به خودم حس منفی ندم چون هر چقدر بیشتر با خودم دعوا میکردم اوضاعم بدتر میشد
نکته ی مهم اینجاست که احساس خوب داشته باشیم و باخودمون مهربون باشیم من میرم جلو آینه و کلی حرفای مثبت به خودم میگم مثل (من خیلی با اراده هستم من باهوش هستم و درسهارو خیلی سریع یادمیگیرم من قوی هستم ) و انرژی میگیرم وادامه ی کار رو انجام میدم
و برنامه ریزی دقیقی در طول روز انجام نمیدم یعنی قبلا از صبح تا شب ساعت به ساعت ریز به ریز برنامه داشتم و وقتی یکم عقب میموندم کلا کنار میذاشتم ولی الان صبح که بیدار میشم فقط برای 4 ساعت برنامه دارم و وقتی انجام شد 4ساعت بعدی
و خیلی استرسم کمترشده با وجود اینکه الان کنکوری هستم و به امتحانات نهایی نزدیک ولی احساسم خیلی خوبه چون چیزی که باعث میشد در طول روز هیچ کاری انجام ندم ناشی از استرسی بود که داشتم و حالا یادگرفتم که آروم باشم و با خودم تکرار میکنم هیچ چیز مهم تر از این نیست که در احساس خوب باشم
مواظب ورودی هایی که به ذهنم میدم هستم تلوزیون نگاه نمیکنم اینستاگرام نمیرم هیچ فیلم یا سریالی نمیبینم و اینکار که قبلا فکر میکردم خیلی برام سخته انجامش بدم حالا به راحتی دارم عمل میکنم چون این آگاهی ها اونقدر حالم رو خوب میکنه و حس آرامش و سبکی دارم که اصلا دوست ندارم با ورودی منفی خرابش کنم
باافراد منفی خیلی خیلی کمتر صحبت میکنم
افکار منفی یا گفت و گوهای منفی که قبلا با خودم داشتم رو ندارم و این خیلی خیلی کمک کننده است واقعا قبلا اینجوری بودم که کلی به خودم فحش میدادم به خاطر اهمالکاری و روز بعدش خیلی بدتر میشدم و احساس بد تا یه هفته حتی ولی الان حتی بهش فکر نمیکنم و بلافاصله بعد از اینکه دیرشروع کردم میرم سراغ کاری که باید انجام بدم
و فعلا تمرکزم رو گذاشتم رو یک چیز چون من نمیتونستم چندتا کار رو باهم انجام بدم یه هدف در نظر گرفتم و فقط دارم اون رو انجام میدم تموم که شد هدف بعدی
و خودم رو تشویق میکنم
یه جاهایی که ذهنم میگه برو بچرخ تو فضای مجازی بهش میگم نه من ورودی نامناسب دریافت نمیکنم و الان وقته اینکه کاری که مهم تره انجام بشه و اگه گاهی هم اشتباهی کنم سریع برمیگردم و خودم رو میبخشم و میرم سراغ هدفم
و اینکه به خودم زمان دادم که کم کم بهتر بشم
و اما فایل هایی که دیدم تقریبا همه ی فایلا هارو میشه گفت
ولی فکر کنم قسمت کلید ها احساس خوب=اتفاق خوب تاثیر بیشتر داشت و البته توحید عملی که فوق العادست
در پناه خداوند مهربان باشید
خدانگه دار
خداوند را هزاران بار شاکرم که امروز هم در مداری هستم که بتوانم در سایت فعالیت کنم.
انسان ها به راحتی تغییر نمی کنند، این جمله را من حدود یک سال است که در ذهنم دارم مرور می کنم و هر وقت تصمیم به تغییر کسی می گیرم این جمله را به یاد می اندازم، اخیرا هم وقتی خودم از رفتار های ناشایست خودم خسته می شوم و به خودم می گویم که دیگر هرگز همچین کاری را نخواهم کرد آن جمله به یادم می افتد و متوجه می شوم که در یک لحظه هیچ چیز نمی تواند تغییر کند و با مرور زمان و با رعایت قانون تکامل همچین اتفاقی می تواند رخ دهد.
یکی از اخلاق هایی که من دارم این است که اگر در رابطه ای جدی باشم و طرف مقابل حرف های منفی بزند..) نمی توانم رفتار او را تحمل کنم، شرایطم را به او توضیح می دهم و می گویم یا باید پیش من آدم مثبتی باشی و یا من دیگر نیستم. سر این مسئله از چند نفر به من تضمین کرده اند که “قول می دهم دیگر همچین اتفاقی رخ ندهد” و من از سر دلسوزی قبول کرده ام، ولی همان طور که استاد فرمودند، معمولا طرف به قول خودش عمل نمی کند و بعد از مدتی باز هم همان مسئله پیش می آید. دلسوز من برای دیگران ضربه های زیادی را به زندگی شخصی من وارد کرده است، مطمئن هستم این مسئله برای دوستان عزیزم هم صادق است، خداوند را هزاران بار شاکرم که حرف های استاد روی من تاثیر می گذارد و باعث می شود تا با مرور زمان این گونه حرکت ها را که اول به خودم ضربه می زنند را تشخیص دهم.
در کامنتی که دیروز در قسمت اول الگو های تکرار شونده نوشته بودم، گفته بودم که من با بعضی از رفتار های خانواه ام مشکل دارم، قضیه امروز درباره آن ها نیز صادق است، الان سال هاست که بعد از گله و شکایتی که از مادر و خواهرم بابت سر و صدای آنها می کنم، ان ها به من قول می دهند که دیگر همچین اتفاقی رخ نخواهد داد ولی به راحتی عین همان اتفاق رخ می دهد، البته درباره مسئله آن ها مشکل از من است، مشکل از من است که از آن ها همی خواهم جروبحث نکنند و به آن ها توجه می کنم، و ظیفه من این است که خون سرد به کار خودم برسم و حدالامکان در اتفاقات بین آن ها دخالت نکنم.
خداوند را شاکرم که متوجه این موضوع شده ام و دارم تلاش می کنم که خودم را تغییر دهم. خدایا هزاران بار شاکرت هستم.
در جواب استاد عباسمنش که پرسیده بودند کجاها احساسات شدید نشون میدین، این متن رو نوشته بودم خیلی وقت پیش (نمیدونم توی وبسایت هم گذاشته بودم یا نه ولی الان توی گوشیم پیداش کردم و
برای شما هم میفرستم) :
.
.
دم دمای صبح است؛ از خواب پریده ام و باز سردرد و گرفتگی عضلات گردنم از شدت فشار دادنهای ناخودآگاه خودم از درون بیدارم کرده است.
دیشب دو استوری گذاشتم که یکی درمورد بی فرهنگی های آدمهای مذهبی بود (که آشغال های پلاستیکی غذای خود را در راه کربلا ریخته بودند) و دیگری برای تنبیه کردن یک عده مذهبیِ سیاسی دیگر که در صدد حذف رشته مجسمهسازی و گوشمالی دادن هنرمندان یک کارهایی کرده بودند که به مذاق ما خوش نیامده بود و انجمنها بیانیهای بشکل نامه سرگشاده برایش صادر کرده بودند.
نگاه میکنم که همه ما شبانهروز در صدد تنبیه کردن همیم و هی آنها میخواهند ما را ادب کنند و هی ما میخواهیم دیگران ادب بشوند!
و میدانم اگر بخواهم به سردردها و انقباض های عضلانی ام پایان ببخشم باید از تنبیه کردن دیگران و خودم، حتی در ذهنم دست بردارم.
چقدر حرص میخورم! همیشه از همه چیز خشمی نهان دارم و فکر میکنم همیشه یک چیزی اشتباه پیش میرود و آنکه باید احساس مسئولیت کند و یک چیزی بگوید تا اوضاعِ درست نشدنی درست بشود، من هستم!
درحالی که همین دارد من را از پا در میآورد.
مبینم و چه با وضوح میبینم که اگر سالهاست نتوانستم شاد باشم فقط بخاطر این است که فکر میکنم وضعیت باید جور دیگری باشد اما نیست! و من باید وضعیت را تغییر بدهم و بی تفاوت نباشم؛ اما زورم به تغییر وضعیت نمیرسد و یک چیزهایی و یک افرادی تغییر ناپذیرند و آنچه از میان رفته فقط سلامتی من است!
به تازگی آشنا شدهام با طرحواره ها و میدانم که طرحواره ی تنبیه چیست… میدانم که ایدهآل گرایی وسواس گونه چیست… و از طرفی هم میدانم که در عرفان و خصوصیات عالی انسانی مقامی داریم با عنوان «شاهد»، جایی که «باید» فقط شاهد و ناظر باشی و آگاه در لحظه… اما از درون به هم نریزی و در برخی رویدادها دخالت نکنی، درست مثل فیلمبرداران حیات وحش که نظارهگر لحظه شکار آهو توسط یک شیر هستند اما میدانند که نباید آهو را نجات بدهند و فقط اجازه دارند فیلمشان را بگیرند و از دور نگاه کنند وگرنه در روند طبیعت دخالت نابجایی کردهاند و سیستم به هم میریزد!
سخت است گاهی بیتوجه یا بیتفاوت باشم،
اما
وضعیت من باید چنین باشد تا شاد باشم و بتوانم خوب ادامه بدهم اما نیست!
آنکه اذیت میشود و از میان میرود من هستم و آنچه صدمه دیده آرامش و سلامتی من است!
آنکه اشتباه یا بی فرهنگی میکند (از نظر ما یا مخالفین ما)، معلوم نیست چطور آموزش دیده است که امروز ارزشهایمان این چنین باهم ضد و نقیض است و همه ما لِوِل آگاهی و تربیتی متفاوتی داریم.پس این جنگ و دور تمامی نخواهد داشت!
همان دیشب یک ویدئو دیگر دیدم که میگفت در هر رابطهای هستید، یادتان باشد که شما مرکز توانبخشی نیستید و وظیفه تربیت کردن طرف مقابل با شما نیست. فکر نکنید دیگری درست تربیت نشده است و حالا این شما هستید که باید او را و وضعیت را تغییر بدهید!
آخ که چقدر دلم میخواهد عمیقاً و همه جانبه این را یادبگیرم و بهش عمل کنم که نجاتم در گرو همین نکته ست!
… من باید چیزی را در درونم تغییر بدهم! حس میکنم که این وضعیت هم درست نیست! من دارم دستی دستی خودم را بیشتر از هرزمانی از بین میبرم. درست مثل شادیهایم.
من باید یاد بگیرم کمی_ حداقل گاهی بی توجه و بی تفاوت باشم تا بتوانم زندگی کنم و از آن لذت ببرم و آرام باشم.
به نام خدای مهربان
سلام
یه جایی اون اولها که با قانون جذب اشنا میشیم میگیم یعنی اون رفتار بد و …. از افراد رو هم من جذب کردم؟ و قانون با شدت تمام تو صورت ادم نگاه میکنه و میگه اره خودت کردی و اینجاست که برامون سخت میشه
دیروز یه فایلی از اپرا وینفری دیدم که میگفت اگه یک نفر به شما بدی کرد از منظر واقعیت بهش نگاه کنید و اگه تکرار بشه بارها و بارها تکرار میشه تا جایی که بهتون ضربه محکمی بزنه . من بعد این حرف یاد این فایل افتادم و گوشش کردم و یاد مسئله ی خودم افتادم و دوست داشتم کتبیش کنم
1.من یک خاله ای داشتم که از سن هفت سالگی من بدون اغراق میگم همیشه یه دعوایی رو شروع میکرد با ما و بدجور احساسات کل خونواده رو زیر سوال میبرد.ولی واقعا فکر میکنید برای چند نفر درس عبرت میشد؟ تقریبا هیچ کس چون علی رغم اخلاق تندی که تابحال واقعا هیچکسو مثل اون ندیدم همیشه برای هر کمکی حاضر بود و همه از جمله من و مادرم انگار معذب میشدیم . تا جایی که اولین نفر کشید کنار و اون برادرم بود هفت سال پیش اول ازدواجش بخاطر تیکه پروندن های و طرز رفتار بی ادبانه خالم با همسر برادرم داشت دعواهاشون شروع میشد و اون به معنای واقعی کشید کنار . بعد چندتا دیگه پسرخاله هام اونم موقعی که ازدواج کردند . من خودم وقتی الگو رو دیدم کناره گرفتم و تمام سعیم توجه نکردن با اینکه خیلیییی سخت بودچون مامانم همیشه میخواست راجبش صحبت کنه. تا اینکه بعد چندماه ارتباط نداشتن و فراموشی مامانم گفت بگم بیاد خونمون ؟ گفتم نه گفت تو خیلی کینه ای و من هییییچی یادم نیست و من سعی میکنم بدی های دیگرانو فراموش کنم تو چرا انقدر فلانی و اینا . منم امدم بیرون گفتم هرکار میخوای بکن
تمام این مدت مادرمو مقصر دونستم که چرا متوجه نیست و بعد شروع کردم به مقصر دونستن خودم که چرا همیشه تحت تاثیر مامانمو احساس گناه دادن هاش قرار میگیرم و متوجه یه الگو دیگه شدم
2.مادر من با برانگیختن احساسات من سعی در پیشبرد نظریات خودش داشت و این داستان چنان سر دراز داره که بهتره نگم
3.من همیشه کلاسهای اموزشی هنری میرفتم بخاطر علاقم و از بچگی اموزشگاههای ازاد میرفتم که هزینه هاشم بالا بود ولی بشدت کیفیت بالایی داشت حتی وقتی بچه بودم و کسی منو نمیبرد اونور شهر خودم مسیرو یاد گرفتم و میرفتم . تا اینکه یه نفر بهم یه اموزشگاه از شهرداری معرفی کرد که خیلیم زیادن و هزینه بشدت پایینی داشت من کلاس اولی که نوشتم مربیش اصلا خوب نبود و تازه کارو یاد گرفته بود و من همیشه دنبال اساتید با سابقه کار بالام و وقتی به مسئولاش گفتم استاد دیگه بیارید گفتن دستمزدها پایینه و نمیان . من همون موقع فهمیدم ولی خودمو زدم به نفهمیدن و کلاسو ادامه ندادم بعد اون یک کلاس دیگه نوشتم که مربیش دیر میومد و زود میرفت و موقع اعتراض ما میگفت کلاس ارزون میایید چرا انقدر نااااشکرید ….. و بعله من رسیدم به کلاس سوم بعد یکسال و خورده ای البته یه دوره کوتاه مدت بود و بازهم همین داستان و گفتم فاطمه تو همیشه بهترین اموزشگاهها و بهترین اساتید رو میرفتی و بهرتین نتایج رخ میداد . حالا چراا درگیر این الگو شدی؟
4.یه بنده خدایی که خیلیم نزدیکه بهم هرموقع صبح ها قرار دوچرخه یا کوه میزاشتیم خوابش میبرد و من صبح بعد درست کردن صبحونه با فکر اینکه بیداره و داره اماده میشه ولی میدیدم خوابه و هزار بار زنگ زدن بهش بیدارش میکردم از عصبانیت و با یکساعت تاخیر میرفتیم .البته اون هیچوقت معذرت نخواست و میگفت حالاا مگه چیییشددددد و من دیگه چندوقت پیش هم گفت صبح میای دوچرخه گفتم اصلا و ابدا
5.الگویی هم که باز الگوهام بهش رسیدم این بود که من راحت در مورد هر فردی الگو را بفهمم در اون مورد کات میکنم ولی به فامیل هایی که مامانم بشناسه برسه نمیتونم چون مامانم بهم میگه کینه ای و اینجاها ضربه هارو بشدت میخورم مثل مورد اول
6.یه دوستامونم بود هروقت قرار میزاشتیم شاید یکساعت مونده به قرار میومد تو گروه مینوشت من حالم بد شده و نمیام و خب دفعات اول هیچی نمیگفتیم و بعد اون عذاب وجدان میداد که شماها هم نباید میرفتید یا عکس هاتونو تو گروه نفرستید که من ناراحت نشم یا چرا نپرسیدید حالم چطوره …. میخوام اینو بگم که حتی ممکنه طرف انقدر تو نقش بره که چرت و پرت هم بگه و عذاب وجدانشو هم بده با اینکه خیلیم واضحه ولی ما باید گول نخوریم
7.یه شخص دیگم که بازم از فامیل بود به طرز عجیبی دروغ میگفت و هروقت هم بهش میگفتیم انکار میکرد . البته اول اوایل که اصلا به روش نمیوردیم ولی بعد انقدر تکرار شد که به روش میوردیم ولی انکار . میخوام بگم بعضی هاانقدر تو الگوشون هستند که نمیگن من قول میدهم و اشتباه شد تازه انکارم میکنند
بارهم تکرار میکنم این الگو برای من تکرار شونده اینه که در برابر فامیل خیلی سست عنصر عمل میکنم اما در مورد دوست و غریبه و افرادی که مامانم ندیده مخصوصا خلیییی راحت الگو را ببینم کات میکنم . اینم نقطه ضعفی بود که با دیدن الگوهام پیداش کردم
8.مثلا یک دوستی داشتم موقع دانشگاه میرفتیم دم تریا یهو یادش میفتاد کارتشو نیورده و من حساب میکردم . دوسه بار که تکرار شد چون من خیلی خیلی حساسم کسی بخواد ازم سواستفاده مالی بکنه گفتم خب باشه تو نخور چیزی من خودم میخورم و دییییییگم این رفتار تکرار نشد بامن . این دوستمون اصلا ندار نبودا با سوناتا باباش میومد ولی عادت کرده بود از دختر و پسر بکشه که دیگه با اون رفتار جرئت اینکارو با من پیدا نکرد . و بنظرم با اینکه من قوانین رو خوب درک نمیکردم اون زمان ولی این باعث شد که بتونیم دوستیمونو ادامه بدیم و اگر من اینکارو نمیکردم بعد تکرارش من به انفجار میرسیدم و میترکید همه چیز
شادباشید
استاد اصلا نمیدانم این الگوهای تکرار شونده در مورد دیگران به نظر من یک محصول بینظیر وفوق الاده وراه گشاده است
برای من انگار خداوند در این شرایط من با تجربه الان من داشت به من راه را نشان میداد
ان قدر واضع وروشن وشفاف به من میگفت از زبان استاد که دیگرذهن نجوا گر پاسخی برای این تجربه واین شرایط من نداشت
من 4 ماه است که این تجربه را زنده روشن دارم با گوشت و استخوانم وو پوستم تجربه میکنم
اول یک اقرار کنم که اشتباهی کردم با یک پیمان کار وارد کاری شدیم خیلی بد حساب بود نه که پول نمیداد پول میداد خیلی کم کم پول میداد وبه موقع هم نمیداد ایده ای که اومد بهم گفت این که پول بده نیست برو ازش درخواست چک کن برای این یک یخچال رو برات چک بده ومن این کار را کردم و نتیجه داد من به خواستم رسیدم اما هنوز که هنوز حساب کتاب با هم نداشتیم وهمیشه قول میدهد اما قولش قول نیست
من هم خسارت دیدم هم انرژی من را گرفته الان که به حرف های استاد گوش میدهم همش از شرک منه همش باورهای کمبودمنه همش ترس های منه همش از عدم خود باوری منه وغیره
تا من ازاین درگیری رهایی نیابم هرگز به درامدهای بالا سعود نمیکنم
اره الان که این کامنت را تایپ میکنم باز دوباره میخواهم براش کار کنم امانه با تجربه قبلی
چیزهایی که استاد در این فایل گفتن من تعهد میدهم که عمل کنم این فایل راه گشاه ونشانه من بود
استاد عزیز از شما وخانم شایسته عزیز بینهایت بابت این اگاهی ها سپاس گذارم
از خداوند منان برای شما عزیزان در بهشت بهترین جایگاه را میخواهم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان به به بهههه عالییییی من دقیقا چند روزیه بصورت جدی روی همین باگ که دیگران رو نصیحت کنم یا کمکشون کنم که چک از دنیا نخورن کارمیکردم که دیگه این فایل عالی کمکم کرد و این نشون میده وقتی ما روی یه چیزی تمرین کنیم خداهم قشنگ کمک میکنه تا مااون باگ رو حلش کنیم اصن راحتتتتت شدما
یادمه چندروز پیش به مامانم گفتم تو خودت رو نمیتونی رفتار و حرفای خودتو که کامل روشون کنترل داری عوض کنی اونوقت چطوری میخای رفتار یکی دیگه رو عوض کنیمو حالا اینو بخودم میگم که تو فقط روی رفتار و الگوهای و باگهای خودت کارکن . چیکار داری بقیه حتی مادرت چیکارمیکنن و نتیجه اون کارشون چیه . بزار هی چک بخوره شاید یه روزی فهمید شایدم نفهمید.من خودم اینقدباگ دارم که تاابد که روش کارکنم بازم جا داره و دیگه این نشتی انرژیو حسابی روش کارکردم و میکنم تا حسابی ارتقا پیدا کنه جالبه که من با این فایل روی یه الگوی تکرارشونده الان حرکتی زدم.یه بنده خدایی هرروز دیر میومد سرقرار . امروز من دیررفتم که الکی معطل نشم و عجیب اینکه اون زودترازهمیشه اومد . حالا دیگه من دیر میرم برای این شخص که راحت باشم.
راستی یه نکته جانبی . من از مرورگر کروم استفاده میکردم و حالت شبش برای سایت فعال نمیشد . الان از مرورگر اپرا بتا استفاده میکنم و حالت شبش برای سایت کامل فعال میشه و دیگه راحت شدم
گفتم اینو بگم شاید یکی همین مسئله رو مثل من داشته باشه و براش حل بشه :)
خیلی ممنون بابت فایل ارزشمندتون استاد بانمک :)
سلام عزیزای دلم خدا رو هزار با شکر بخاطر قوی بودن خودم بخاطر یافتن این مسیر
من طاهره
صحبتاتون عالی بود استاد بی نظیر من که خداوند من رو لایق دونسته که استادی چون شما داشته باشم
من بخاطر همین اخلاقی که گفتین که عادت به بخشیدن راحت افراد رو دارم خیلی راحت نادیده میگیرم سریع میبخشم
من بارها از یکسال بعد عقدم شوهرم با روش های مختلف بهم خیانت کرد هر دفه ی توضیحی داشت که اخریا دیگه من محکوم شدم به بیمار بودن که من زیادی شکاکم و اخرش شد که ایشون گفتن میخان ازدواج کنن و من اسم کار خودم رو گذاشته بودم تلاش برای زندگی و نگه داشتن زندگیم
آخه به چه قیمتی و در آخرطلاق گرفتم و هر چند دوباره قبل طلاق ایشون حتی با گریه اصرار میکردن درس میشم و… دیگه بالاخره بگفته خودم عاقل شدم
بارها بهم دروغ میگفتن و هر دفه به ی روشی توجیح میکرد و بارها میشد اصلا شنونده خوبی نبود من از احساساتم میگفتم ولی اصلا متوجه نمیشد نادیده میگرفت کلا انگار نه انگار من حرف میزدم
هرکار دلش میخاست میکرد..
واقعا ضربه ها خوردم.
در مورد قرض دادن و یا ماشین دادن من بهتر شدم ولی هنوز کامل نمیتونم بگم نه.
و هزار هزار بار شکر با تغییراتی که کردم شخصیت درب و داغونمو درست کردم خداوند بهم ایمان داد بهم قدرت داد و خودش در قالب یک فرد به باورهای من جان داد و ی شخصی سرراه من قرار گرفت
که دروغ و خیانت خط قرمزشه ی ساله با همیم اصلا لازم نیست من از خودم بگذرم
جوری این رابطه تو این ی سال پیش رفته که طرف مقابلم و خودم کامل خودمونیم اصلا فیلم بازی کردن نداریم.
و الان فقط میمونه دوتا بچه داریم من ی پسر و ایشون ی دختر
الان در مورد بچه هامون نمیدونیم چکار کنیمواقعا نیاز بههدایت خدواند دارم و همین جا از خدا میخام همین طور رشد من رو با اشنا شدن با این فرد بهم نشون داد همین طور واضح به من نشون بده در مورد بچه ها چه تصمیمی بگیریم.
خدایا توکل به خودت من بدون وابستگی به این شخص و باور اینکه ایشون دستی از هزار دست دست خودته برای من
من رو هدایت کن مهربانترین.
باعشق
بنام پروردگار جهان
با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی عزیزم
اول از همه باید بگم عجب فایلی بود خدایی دمتون گرم خدا قوت چقدر آگاهی برام داشت خدا اجرتون بده استاد عزیزم چقدر این فایل ها راه گشا هستن مرسی مرسی
در مورد فایل قبلی که نوشته بودم یکم بیشتر که دقت کردم فهمیدم که تنها یک مورد است که وقتی رخ میده کاملا عصبی میشم اونم اینه که وقتی کسی از فامیل های نزدیکمون(دو تا فامیل هست فقط که البته با همه مشکل دارن) یه حرفی میزنه یا گله وشکایتی رو مطرح میکنه در مورد خانواده م
حالا اگر که بتونم جواب بدم که عالی مشکلی نیست قضیه تموم میشه ولی در صورتی که پشت سر میگن ویا مادرم نمیزاره جواب بدم دیگه حرصم میگیره
امروز کلی با خودم حرف زدم ونوشتم اول از همه این که چرا فقط درمورد همین دوتا خانواده اینقدر واکنش نشون میدم نه همه ؟؟؟وبعدش نوشتم که راهکارش چیه وچطوری میتونم تموم کنم قضیه رو ؟
قضیه از اون جایی شروع میشه که پدرم و مادرم کلا با این فامیل عموم اختلاف شدید دارن و12 سال یا بیشتر رفت وآمدی هم نبود وبعدا که روابط دوباره شروع شد اونا کلی حرف پشت سرمون زدن که مادر پدرم جواب ندادن ومن از اون موقع عقده گرفتم واصلا ازشون خوشم نمیاد
حالا راهکاری که چندسالی هست که اجرا کردم (کم شده ولی تموم نشده) اینه که رفت وآمد رو تا جایی که بتونم کم کنم و این عجیب جواب داد قبلا حداقل دو روز یکبار دعوا بود تو خونه الان سه ماه 6 ماه یکباره
راهکار بعدیم اینه که اعتمادبه نفسم رو ببرم بالا وناراحتیم رو ابراز کنم ویا در جواب اونا سکوت نکنم وتو دلم نزارم چیزی رو که بعدا بخواد دوباره اذیتم کنه و راه حل سوم اینه که ببخشم وفراموش کنم همه ی ما آدمیم و هیچکس کامل نیست
حالا در مورد پترن ها که گفتین چقدر زیبا فرمودین جملات گوهرباری بود واقعا الهی شکرت بابت این آگاهی های نابی که دادی
یکی از افراد نزدیک بهم با کسی تو رابطه بود (اولین رابطه ش بود) بعد از لو رفتن(یارو چیزی رو گردن نگرفت) کات کردن وقسم و اینا که دیگه ولش کردم و تموم شده چند مدت بعدش من فهمیدم که باز هم گول خورده وبا هم هستن کلی گریه و اینا که دیگه داره خداحافظی میکنه داره میره و از این حرفا گذشت تا اینکه یارو رفت اروپا واسه زندگی یه روزی که ماباهم تو خونه بودم خیلی خیلی اتفاقی من گوشیش رو برداشتم اونم قفل نداشت و داشتم دنبال چیزی میگشتم که فیلم وعکس از اون یارو رو دیدم کلی ناراحت شدم ولی دیگه کلا خطش زدم ودیگه بعد از اون قضیه گفتم به من هیچ ربطی نداره تو هرکاری میکنی با خودته
در مورد خودم خیلی از نظر خودم پترن های مثبتی دارم مثل سرتایم بودن خوب کار کردن (در هر کاری تمام تلاشم رو میکنم)منظم بودن و بقیه چیزهایی که تو ذهنم نیست
بازم خیلی خیلی ممنون از محبتتون در پناه حق