مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم

مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • تحقق خواسته ها ترکیبی است از انجام اعمال هماهنگ با خواسته یا به قول قرآن (اعمال صالح) + ترک یک اعمال ناهماهنگ با خواسته؛
  • رسیدن به خواسته ها معنوی ترین کار دنیاست؛
  • وقتی به هر خواسته ای می رسی، جهان پیرامون خود را در ابعاد زیادی رشد می دهی؛
  • تئوری مدارها
  • رابطه مستقیم میان “تحقق یک خواسته” و ” معنویت”
  • چگونه از مدار فعلی به مدار بالاتر صعود کنیم
  • باورهایی برای امکان پذیر بودن خواسته ها
  • امکان پذیری رسیدن به خواسته ات را با محدودیت های شرایط کنونی ات نسنج
  • چگونه از مسیر تحقق خواسته هایم لذت ببرم؛

تمرین دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”:

با توجه به آگاهی های این قسمت، چه راهکاری شخصی را می توانید برای صعود از مدار فعلی به مدار، برای خود لیست کنید؟


منابع کامل درباره محتوای این قسمت: دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

آگاهی های این دوره در یک کلام، ردّ پاهای استاد عباس منش در مسیر تغییر شرایط نادلخواه، خلق شرایط دلخواه و تحقق خواسته ها یکی پس از دیگری است.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

323 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زیبا قاسمی» در این صفحه: 1
  1. -
    زیبا قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 617 روز

    به نام خداوند مهربانم

    سلام

    در ابتدا بگم که من انگار این فایل و اولین بارم بود میشنیدم و حرف های استاد کاملا کاملا برام تازگی داشت

    و اینکه تو تمام فایل ها و تو تمام صحبت های استاد برای رسیدن به خواسته ها میرسم به این کلمات

    سپاسگزاری ، دیدن نکات مثبت ، حرف زدن درباره ی زیبایی ها و توجه بهشون ، و احساس خوب داشتن

    انگار کلید تمام خوشبختی ها ، ثروت و سلامتی و رابطه ی عالی همین کلماته و من مدتی بود دنبال کلید اصلی بودم

    حالا جالبه همیشه هم به این کلمات برخورد میکنم و به خودم یاد اوری میکنم ولی بازم نمیشد

    نمی دونم چه طور بگم ، انگار میدونم چه طور باید به خواستم برسم ولی تو عمل میام و خودمو گول میزنم

    مثلا یکسال بود که من با این کلید اشنا شده بودم و شما کلید خواسته ها رو به من داده بودی ولی بازم وقتی خواهرم زنگ میزد به غیبت هاش گوش میدادم

    بعد به خودم میگفتم خب من که غیبت نکردم ، یا بعضی وقتا میگفتم خب من تونستم طرز فکر خواهرم و عوض کنم و کلی براش صحبت میکردم ، جالبع بازم میدونستم داره انرژیم هدر میره

    واقعا چرا من این طوری بودم اخه

    من همه چیو میدونستم شاهد عملکرد اشتباهم بودم و هستم ولی بازم تکرار میکنم

    یا در برابر همسرم ، مدام میخوام سکوت کنم و چیزی نگم و بزارم فکر کنه حق با اونه ، ولی نمیشه

    تازگیا این سکوت کردن و تبدیل کردم به یه چالش مهم تو زندگیم

    واقعا سکوت کردن خیلی وقتا حیاتیه

    خیلی وقتا هم موفق بودم تو این زمینه

    مثل خانمی که اون روز تو مدرسه شروع کرد به نازیبا گفتن ، تو مدرسه پسرم که رفته بودم دنبالش، مدام غر میزد که چرا بچه های سرویس باید زود تعطیل بشن

    و مدیر و ناظم مدرسه و با خاک یکسان کرد با غرو لند

    حالا منی که یکسال سرویس مدرسع بودم و کاملا سرویسی ها رو درک میکردم ، خودم و مجبور کردم سکوت کنم ، چون واقعا اون زمان حیاتی بود و باعث میشد با کسی که هیچی از قانون نمیدونه بخث کنم و انرژیم کم بشه

    واقعا ای کاش بتونم بیشتر مواقع سکوت کنم

    اره استاد من بعد از یکسال و خورده ای ، انگار تازه دارم درک میکنم درباره نازیبایی حرف زدن یعنی چی

    اصلا شاید پاشنه اشیلی که مدتها دنبالش بودم همینه

    یه موضوع دیگه این که من به شغلی هدایت شدم ( کار بافت کیف ) که در ابتدا خدا به طور معجزه وار برام مشتری شد و خوب پیش میرفتم ولی یهو من به درامد صفر رسیدم

    حالا منی که سپاسگزار بودم و قدرت و به کسی نداده بودم و …. مدام با خودم میگفتم چی شد چرا

    دیروز اتفاقی داشتم شکرگزاری مینوشتم و الان چهار ماهه کار من تعطیل شد و من سپرده بودم به خدا و لذت میبرم از زندگیم

    دخترم گفت مامان یکی از برگه های دفتر و اتفاقی بیار ببینیم چی نوشتی

    وای خدای من

    برگه ی مربوط به مرداد ماه ١۴٠٣ بود که اومد

    من نوشته بودم دقیقا همینو :

    خدایا شکرت که برام مشتری شدی بهم ایده ی بافت دادی

    ولی من یه کار راحت تر از این میخوام ، کاری که اصلا خسته نشم و همش لذت باشه و لذت

    انگار یه لحظه خشکم زد

    من یادم رفته بود که خودم از خدا کار راحت تر خواستم

    بعد ناراحتم که چرا یهو درامدم صفر شد

    و این یه نشونه برام بود که خدایی که این قدر قشنگ با یکیار نوشتن صدای منو شنیده و اون کارو از من گرفته پس براحتی قراره منو به درامد اسون تر و راحت تر برسونه

    و مطمئن تر شدم از مسیرم ، چون چند وقته دیگه به اون خواسته نچسبیدم و راه رسیدنشو سپردم به خدا و سعی میکنم روی خودم کار کنم و از هر لحظه لذت ببرم

    تو این چند ماه هم من به هیچ عنوان کم بود پول نداشتم

    مثلا خدا چنان برکتی به پولی که از همسرم میگیرم داده که من باورم نمیشه

    یا اینکه لباسی که خواستم و به بهترین قیمت برام پیدا شده

    یا ماشینی که از خدا خواسته بودم و همسرم خریده و چون فرصت نداره و همش سر کاره ، من بیشتر از اون ماشین استفاده کردم و لذت بردم

    طلایی که میخواستم و خیلی راحت برام جور کرده و …..

    من تمام اینا رو مدیون باوری هستم که استاد از شما یاد گرفتم و اینه که من باید به راحتی و با لذت پول دربیارم و خرج کنم

    و اصلا موافق کار سخت و خسته کننده نیستم

    و با همین لذت بردنم به خدا فرصت اینو میدم که هر جوری که خودش بلده منو به اون درامد برسونه .

    امروز هم رفته بودم کارواش ، بماند احترام و رفتار کارکنان اونجا با من ، مسئول اونجا کلی کبوتر داشت

    کارواشی که فقط من بودم و کلی کبوتر خوشگل و اهنگ زیبایی که گذاشته بودن

    یه لحظه به خودم اومدم که غرق در لذت بودم با دیدن اون کبوتر ها

    یه حال و هوای عجیبی داشت پر از حس خوب ، سکوت ، ارامش ، صدای کبوتر ها ، افتاب قشنگی که همه جا رو گرفته بود

    به خدا اگه برای کسی تعریف کنم بگم اینها خصوصیات یه کارواش بود ، عمرا باور کنه

    استاد زندگی من اینجوری شده

    از زمانی تصمیم گرفتم کمتر راجع به نازیبایی ها حرف بزنم و حتی ارتباطم و خیلی خیلی محدود کنم با کسی که توجه خوبی نداره

    اون لذتی که این یکسال و خورده ای بردم چندین برابر شده

    از وقتی یاد گرفتم شاد بودنم و لذت برذنم وصل به کسی یا عوامل بیرونی نباشه

    از رفتن به کارواش هم لذت میبرم

    یا وقتی به خدا میگم تو بشو اخر هفته ی لذت بخش من

    منو هدایت میکنه به جاده ای که پر از کوه های قشنگ و پر از برفه و میگه این یه کوچولو از دارایی من ، ببین و لذتشو ببر

    خدایا شکرت برای اینکه بهم یاد دادی از طریق استادم که زندگی خیلی قشنگه و میشه از هر دقیقه و از هر ثانیه لذت برد

    خدایا شکرت برای اینکه اون قدر منو دوست داشتی که به حال خودم وا مگذاشتی و هدایتم کردی به این سایت

    میدونم که هر کسی لایق نیست این حرفا رو بشنوه

    خدایا شکرت که منو لایق کردی.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: