سوال
استاد عباسمنش تأکید دارد که موفقیت و ثروت حاصل فعالیت در کار مورد علاقهات با باورهای قدرتمند کننده است. اما مسئله اصلی من این است که هنوز نتوانسته ام علاقه ام را پیدا کنم.
نمی دانم رسالتم چیست و چگونه می توانم عشق و علاقه ام را پیدا کنم و با انجام آن کار به موفقیت برسم؟
هر کاری که به انجامش فکر می کنم، می ترسم که علاقه ام نباشد و فقط وقتم را هدر داده باشم و حتی نکند مرا از هدفم هم دور سازد!
پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش
موضوع این است که ما به دنیا آمدیم تا جهان را تجربه کنیم،
ما به دنیا آمده ایم تا با مواجه شدن با تجارب گوناگون، وجودمان را در همه ابعاد رشد دهیم.
ما به دنیا آمده ایم تا با چالش ها مواجه شویم و با حل آنها، تجربه جدیدی از توانایی حل مسئله را زندگی کنیم.
ما به دنیا آمده ایم با با حل مسائل، خودمان و توانایی هامان را بیشتر کشف کنیم.
پس موضوعی بسیار عمیق تر از کشف علائق، وجود دارد و آن” حرکت برای امتحان ناشناخته ها” و ” مواجه شدن با چالش های جدید” است. زیرا تجربه هر کدام از این ناشناخته ها، موجب کشف بخشِ دیگری از توانمندی ها و علائق مان می شود که از آن بی خبر بودیم و تازه با اطلاع از آن است که درباره آنچه میخواهیم، به وضوح بیشتری میرسیم و قدم بعدی برایمان مشخص میشود و ما را به سمت تجربهی بعدی میبرد که بخشی از مسیر رشد ظرف وجودمان است.
در واقع موضوع انجام دادن یک کار خاص، استثنایی و قابل توجه به عنوان رسالت نیست، موضوع رشد ظرف وجودت بوسیلهی تجربه کردن است. آنهم نه یک تجربه خاص و دهان پر کن، بلکه فرایندی از تجربه کردن های قدم به قدم در مسیر علاقهات است که آرام آرام ظرف وجودت را رشد میدهد و آمادهی تجربهی مرحلهای جدّی تر مینماید.
منظور از علاقه هم، همان موضوعاتی است که همین حالا و در این لحظه علاقهمند به تجربه شان هستی. فارغ از اینکه آن علائق چقدر در نگاه جامعه مهم است. زیرا مشکل اصلی افراد زیادی در پیدا نکردن علائقشان، نداشتن عزت نفس است. آنها بیشتر از آنکه به دنبال شناخت علائقشان و تجربهی آن باشند، بیشتر به دنبال پیدا کردن علائقی هستند که مورد تأیید آدمهای مهم زندگیشان است. پس هر فردی به راحتی قادر به شناسایی علائقش میشود وقتی به اندازهای عزت نفساش را بسازد که از حرف مردم رها شود و محتاج تأییدشدن توسط دیگران نباشد.
به عبارت دیگر، باورهای قدرتمندکننده ساختن درباره علائقات، فقط از ساختن عزت نفسات و نگاهی که به آن علائق داری شروع میشود و سپس قدم به قدم، هم به تو لذت میدهد و هم ثروت. به همین دلیل است که استاد عباسمنش تا این حدّ بر ساختن عزت نفس تأکید دارد، آن را مهمترین عامل موفقیت میداند. بارها شاهد این موضوع در زندگی شخصی ایشان بوده ام که قبل از پرداختن به هر هدفی، اول روی پرورش عزت نفس خود دربارهی آن موضوع را در اولویت قرار داده است.
برگردیم به موضوع رسالت:
این جهان مادی، فقط برای تجربه و امتحان توانایی مان و به یاد آوردن و کشف آنها ساخته شده است. زیرا ما با توانایی های نامحدودی به دنیا آمده ایم که به خاطر تجربه کردن این جهان مادی، در وجودمان نهادینه شدن است. اما تک تک این توانایی ها وقتی به خدمت مان در می آید که در دل ناشناخته ها حرکت می کنیم. ماجراهای جدید را امتحان می کنیم و سپس قدم به قدم هدایت می شویم.
اساس جهان بر هدایت استوار است. وعدهی خداوند انا علینا للهدی است و هر فردی به محض آماده شدن برای قدم برداشتن، در آن مسیر هدایت می شود.
همانگونه که یک دانه به محض اینکه در معرض خاک و آب و نور مناسب قرار می گیرد، به سمت رشد، به سمت روشنایی و به سمت درخت شدن و به ثمر نشستن هدایت می شود، ما نیز به محض اینکه تصمیم می گیریم دامنه تجارب مان را وسیع تر نموده و ناشناخته هایی را تجربه کنیم که از حرکت به سمت شان ترس داریم، هدایت می شویم.
هرگز اینگونه نیست یک گوشه بنشینی و به وسیله فکر کردن، رسالت یا علاقه ات را بیابی، بلکه در مسیر قدم هایی که بر می داری و تجاربی که کسب می کنی و مسائلی که با آنها برخورد و حل می کنی، وضوح بیشتری از خودت و آنچه می خواهی و عاشقش هستی، پیدا می کنی.
اولین قدم این است که موضوع “هدایت” را درک کنی. جهان و همه ی آنچه در آن است، در حال هدایت است. همه آدمها در هر لحظه در حال هدایت اند اما سهم آنها از این هدایت، به اندازه باورهای شان است. به اندازه هماهنگ شدن با سیستم هدایت گر جهان است.
به اندازه درک قوانین این سیستم و هماهنگ شدن با آن قوانین است تا بتوانند باورهایی را بسازند که سبب هدایت شان می شود.
در دنیایی که نه گذشته را می شناسد و نه آینده را و سیستم آن فقط زمان “اکنون” را می شناسد و فقط “با فرکانس های غالب لحظه اکنون” کار می کند، هرگز چنین چیزی با عنوان”یک ماموریت و رسالت از قبل مشخص شده برای شما” وجود ندارد که حالا بخواهی آن را پیدا و سپس به خوشبختی برسی.
رسالت ما در هر لحظه کشف و درک بیشتر جهان و سیستمی مقرر بر آن است تا به کمک هماهنگی با آنها، از نعمت های بیشتری که به قول قرآن مسخر ما شده، بهره ببریم و این کار فقط با ورود به دل تجارب ناشناخته هایمان صورت می گیرد.
رسالت ما در هر لحظه کشف بیشتر خودمان است که آنهم فقط با تجربه موضوعات مورد علاقهمان-هرچقدر ریز و کوچک و از نظر دیگران بی اهمیت- صورت میگیرد.
رسالت ما دریافت هدایت و الهاماتی است که در هر لحظه به شکل نشانه های مشخص به سمت مان می آید. رسالت ما تشخیص این نشانه ها و جدیت در عمل به آنهاست تا قدم به قدم هدایت شویم.
همه ما به نیروی هدایت گری متصل هستیم که با آن به دنیا آمده ایم. حضور ما در این جهان، بخشی از آن هدایت است. ما برگی در باد نیستیم.
رسالت هر کدام از ما در هر لحظه برداشتن قدمی است که در لحظه اکنون پیش روی مان قرار دارد.
ممکن است پختن یک غذای جدید باشد، یا دوختن یک لباس به شیوه ای جدید یا کشیدن یک نقاشی یا تمرین شوت زدن به توپ به شیوه ای خاص یا کم کردن وزن یا تجربه یک شغل جدید یا ایجاد یک تغییر کوچک در کسب و کار کنونی یا داشتن سفری کوتاه، خواندن یک کتاب جدید، آموختن یک زبان جدید، مهاجرت به یک شهر یا کشور جدید،
یا حتی ممکن است رسالت شما در این لحظه انجام ندادن یک کار یا ترک عادت هایی باشد که تنها پس از ترک شان، به قدم بعدی هدایت می شوی.
و تنها پس از برداشتن آن قدم، خیلی چیزها درون ما تغییر می کند و در غیر اینصورت ما در همان قدم متوقف مانده و درون چرخه ای از اتفاقات تکراری و روزمره قرار می گیریم تا زمانی که آن قدم را برداریم برداشتن هر قدم ما را بیشتر رشد می دهد و آدم توانمند تری از ما می سازد که هیچ ربطی به نسخه قبلی اش ندارد. زیرا در هر قدم توانایی هایی را در وجودمان کشف می کنیم که از آن مطلع نبودیم.
زیرا برداشتن هر قدم اعتماد به نفس و ایمان مان را برای انجام کارهایی رشد می دهد که هیچ شناختی درباره شان نداریم
زیرا برداشتن هر قدم اعتماد به نفس و باور ما را برای حل هر مسئله ای رشد می دهد که ممکن است در قدم های بعدی با آن مواجه شویم.
برداشتن هر قدم ظرف وجودمان را برای دریافت قدم های بزرگتر و مهم تری آماده می سازد، توانایی حل مسائل را به ما می آموزد، ما را برای ورود به دل ترس ها و ناشناخته ها جسورتر می سازد و دامنه تجارب مان را گسترش می دهد.
رسالت همه ما تجربه نعمت های متنوعی است که در این جهان آفریده شده. زندگی یک مسیر زیباست که به وسیله همین قدم ها باید طی شود و هر قدم ما را رشد می دهد و از ما انسان بهتر و شادتری می سازد.
با برداشتن هر قدم در مسیر تجربه خودت و ناشناخته های زندگی ات، بخش تازه ای از توانایی های وجودت کشف می شود که تا قبل از آن هرگز فرصت ظهور نیافته بود. به همین دلیل، به محض برداشتن اولین قدم در مسیر تغییر، شخص دیگری با توانایی های دیگری می شوی، که متفاوت از آدم قبلی است.
رسالت و هدفی که مدام به دنبالش هستی، از مسیر تجربه موقعیت ها، شرایط و کارهایی می گذرد که هر بار با دیدن یک نشانه شروع و به وسیله حرکت برای عمل به آن نشانه، ادامه می یابد.
علاقه ای که به دنبالش هستی، در مسیر تجربه ناشناخته هایی کشف می شود که با آنها مواجه می شوی.
ممکن است ایده ای به ذهنت برسد و انجامش دهی که دوستش داشته باشی و آن را به عنوان هدفت انتخاب کنی.
یعنی ممکن است خیلی زود وارد کسب و کاری شوی که دوستش داری و آن را رسالت ات بدانی، یا ممکن است یک پله باشد برای هدایت تو به مسیر علائقت.
ممکن است هر کسب و کاری که واردش می شوی، هر هدفی که الان انتخاب نموده ای، انجام هر کار موقتی ای که اکنون در حال انجامش هستی، یک پله باشد و یک پل برای اینکه تو را به مسیر بعدی و مسیر بعدی وصل کند
پس راهش نشستن و منتظر ماندن نیست، بلکه راهش این است که شروع کنی و از دل تضادها، خواسته هایت را با وضوح بیشتری بشناسی.
تغییراتی که لازم است در رفتار، نحوه نگرش و شیوه زندگی ات ایجاد شود را ایجاد نمایی.
اگر انگیزاننده ای در این باره می خواهی، جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی 1، بهترین انگیزاننده شما برای برداشتن قدم اول است. از این جلسه به عنوان غذای مورد نیاز برای تغذیه انگیزه ات کمک بگیر تا موفق به برداشتن مهم ترین قدم، یعنی قدم اولی شوی.
آموزش های این جلسه، قوانین مهمی را به یادت می آورد و شور و اشتیاق حرکت کردن و به استقبال ناشناخته های زندگی رفتن را در وجودت زنده می کند.
برداشتن قدم اول مثل حرکت دادن یک چرخ بزرگ است که نزدیک یک سراشیبی قرار دارد. اگر در شروع کار تمام توان و قوای خود را صرف هُل دادن آن چرخ نمایی و او را تا سراشیبی حرکت دهی، آنوقت راه می افتد و به راحتی مسیرش را می پیماید.
جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی 1، حکم همان نیروی اولیه ای را دارد که به چرخ اهداف و خواسته هایت وارد می کنی و سپس همه چیز خود به خود، هدیت وار پیش می رود و قدم به قدم تو را به مسیری هدایت می کند که الان هیچ ایده ای برایش نداری. فقط کافی است شروع کنی. فقط کافی است قدم اول را برداری.
زیرا همه اهداف خوب اند. فقط باید یک هدف داشته باشی. باید خود را مشغول انجام یک کار نمایی، باید دست روی دست نگذاری و بی کار نمانی. زیرا کمترین فایده ی انجام این کارها این است که درباره خواسته هایت به وضوح بیشتری می رسی.
پس نباید نگران باشی و بگویی می ترسم وارد این هدف شوم و بعد ببینم که این هدف و رسالتم نبوده است.
یعنی انجام هر کدام از این قدم ها را وقت تلف کردن ندان، بلکه آن را مانند حلقه های زنجیری ببین که با حذف هر کدام از آن حلقه ها، زنجیر پاره می شود. یعنی همه این قدم ها به اندازه آن قدم آخر که مقصد است، مهم است.
یادت باشد، اگر به ایده هایی که برای انجام داری با شک و تردید نگاه کنی، اگر به جای اقدام برای جدی گرفتن آن نشانه ها یا تجربه آن شغل یا حرفه ای خاص، مرتباً درگیر این شک و تردیدها باشی که:
آیا به این کار علاقه دارم یا نه؟
آیا این کار به صلاحم هست یا نه؟
آیا این کار مرا از هدفم دور می کند یا نه؟!
شیطان ذهنت، سریعتر از آنچه فکرش را بکنی، دست به کار شده و آنقدر آن نشانه ها یا ایده های الهام شده را غیر منطقی، غیر عاقلانه و غیر عملی جلوه می دهد که برای همیشه قید برداشتن همان قدم یا تجربه موضوعی را می زنی که شروعی برای هدایت ات بوده تا جریانی از نعمت ها و برکت ها را وارد زندگی ات نماید.
اگر مدام خود را در شک و تردید یافتن رسالت ات قرار دهی، سالها به همین شکل می گذرد. سپس وقتی به خودت نگاه می کنی، می بینی هیچ کاری انجام نداده ای، هیچ راهی را نرفته ای، هیچ تصمیمی نگرفته ای و همچنان درگیر یافتن کار مورد علاقه ات هستی!
بنابراین، تنها کاری که باید انجام دهی، این است که همزمان که روی باورهایت، خصوصاً عزت نفس ات کار می کنی تا جسارت بیشتری برای حرکت ایجاد نمایی، اولین قدم ها را نیز برداری.
و همزمان که قدم کنونی ات را بر می داری، باید باورهای قدرتمند کننده تری بسازی تا بتوانی بیشتر از نیروی هدایت گر درونت بهره ببری و به مسیرهای بهتری هدایت شوی.
زیرا تو در هر لحظه نتیجه فرکانس های خود را دریافت می کنی. هرچه باورهای قدرتمند کننده تری بسازی، قطعا مسیری که به آن هدایت می شوی، ایده هایی که به تو الهام می شود، شرایطی که با آن مواجه می شوی، آدمهایی که با آنها در ارتباط خواهی بود، فرصت هایی که پیش رویت قرار داده می شود، با کیفیت تر خواهد بود.
بنابراین چند نکته اساسی را باید خیلی جدی کار کنی:
اولاً این نیرویی هدایت گر را یک سیستم ببین که قوانینی دارد و تنها به اندازه ای که با قوانین این سیستم هماهنگ می شوی، به همان اندازه نیز هدایت می شوی.
یعنی حتی خداوند هم نمی داند که دقیقاً انجام چه کاری برای شما جواب می دهد و چه کاری جواب نمی دهد یا کدام هدف برایت خوب است یا نیست، بلکه خداوند قوانینی دارد که می گوید اگر بر اساس این قوانین عمل کنی، قطعا این نتیجه مشخص را میگیری.
اگر این فرکانس مشخص را ارسال کنی، این هدایت مشخص را دریافت می کنی. حال می خواهی پیامبر خدا باشی یا یک فرد معمولی. در هر صورت سیستم برای همه به این شکل مشخص کار می کند.
اگر می خواهی قوانین این سیستم را بشناسی، باید بگویم، تمام آموزش های دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها ،مفصلا این قوانین را توضیح و آموزش داده است که می توانی از این دوره به عنوان مبانی شناخت قوانین خداوند و هماهنگ شدن با آن قوانین، کمک بگیری.
بنابراین مهم ترین چیزی که کیفیت مسیر تو را تعیین می کند، باورهایی است که داری و فرکانس هایی است که در هر لحظه ارسال می کنی.
بنابراین، مسئلهی «پیدا کردن رسالت من»، مسئلهی شناختن خودت، تشخیص ویژگیهای رفتاری ات، نقاط قوت و ضعفات و علائقات است. کاری که با تصمیم گرفتن و سپس تجربه کردن به آن دست پیدا میکنی. منظورم گرفتن یک تصمیم خاص نیست، بلکه سلسلهای از تصمیمات که قدم به قدم تو را به خودت میشناساند و با قطع شاخ و برگهای اضافی از افکارت، تو را به مسیر سبک شخصیات هدایت میکند. موضوع مهمی که جلسه هفتم از دوره عزت نفس، با جزئیات به آن پرداخته و راهکارها و تمریناتی دقیق و کاربردی دارد تا بتوانی اول از همه، قدرت تصمیم گیری را در وجودت پرورش دهی. زیرا لازمهی رسیدن به شناخت درباره خودت، ایجاد توانایی تصمیم گیری و اجرای آن تصمیمات است.
بنابراین برای شناختن رسالتات یا بهتر است بگویم، شناختن سبک شخصیات، قدم اول را با پرورش عزت نفسات آغاز کن. زیرا تنها عاملی که به تو قدرت میدهد تا علائق و سبک خودت را زندگی کنی، فارغ از اینکه دیگرانی که برایت مهم هستند چه علائقی دارند یا چه نگاهی به علائق تو دارند، عامل عرت نفس است.
- در قدم اول، تمرکز خود را بر پرورش عزت نفس ات بگذار. زیرا:
خیلی مهم است که چه نگاه و باورهایی درباره خودت داری
چقدر درباره داشتن ثروتها و نعمتهایی که خداوند مسخر ما نموده، احساس لیاقت داری.
چقدر قادر به گرفت تصمیم های اساسی و اجرای بلافاصله آنها هستی.
همه اینها بسیار بسیار اساسی است و توانایی شما در این باره به اندازه عزت نفسی است که ساخته ای.
- قدم بعدی این است که به عنوان اقدامی عملی در این مسیر، با عزت نفس و اعتماد به خودت و تواناییهایت، خواستهای را انتخاب کن و برایش قدمهایی عملی بردار. از خواستهای کار را شروع کن که با امکانات آن لحظهات قابل اجراست. و موضوع مهمتر این است که:
- موفقیت حاصل رسیدن به یک خواستهی بسیار بزرگ و خاص نیست، بلکه موفقیت حاصل قدمهای عملی و پیوسته است که در مسیر خواستههایت برمیداری. زیرا با رسیدن به هر خواسته-هرچند کوچک- ظرف وجودت رشد میکند و تو را آمادهی داشتنِ خواستهای کمی بزرگتر و قدم برداشتن برای تحققاش میکند.
پیشنهاد میکنم، برای ماندن در این مسیر و زنده نگه داشتن انگیزههایت برای ادامه دادن، قدم برداشتن و خواستهها را یکی پس از دیگری محقق کردن، از آگاهیهای جلسات دوره عزت نفس کمک بگیر. این دوره مثل یک قطب نما، مسیر همجهت با خواستههایت را به تو نشان میدهد و انگیزههایت را برای پیمودن این مسیر، تقویت میکند.
با سلام خدمت اساتید عزبز و دوستان
راستش من توی قدم10دوره 12 قدم بودم که به دلیل تضادهای خیلی بدی که برام تو محیط کار پیش اومده بود ناچارا و با ناراحتی شدید از اونجا اومدم بیرون
اینقدر این تضادها برام زیاد بود که هنوز بعد از یک سال کابوسهای ذهنی خیلی شدیدی دارم
حدودا یک ماه و نیم بیکار بودم و فقط خودمو بسته بودم به فایل دوره هایی که خریده بودم
تا اینکه خیلی هدایتی به یه شرکت تو همون شاخه صنعتی وارد شدم
اونجا بعضی از شرایطم به نسبت بهتر بود
و از همون روز اول بنا رو گذاشتم به شکرگزاری و توجه به زیباییها
چون 16 سال سابقه کار تو همون رشته رو داشتم بدون هیچگونه آموزشی و بدون هیجگونه هزینه ایی جهت آموزش کارمو شروع کردم
خواستم دوباره دست بذارم روی زانوهامو یا علی بگمو زندگی خودمو از صفر مجدد شروع کنم
بنابراین بدون چشم داشتی کارمو شروع کردم و این درحالی بود که مدیر اون قسمت 10 سال سابقه کارش از من کمتر بود
چندین بار تقاضای افزایش حقوق دادم که با این کار کردن حقوق صفر خیلی ناعادلانه هست
تا اینکه امروز واسه همه مسئولین افزایش حقوق در نظر گرفته شد
ولی برای من هیچی در نظر گرفته نشد
از تعجب داشت شاخام میزد بیرون
از شدت ناراحتی فقط بغض کرده بودم
وقتی به مسئول قسمت شکایتمو گفتم یه مشت دروغ و اراجیف تحویلم داد
وقتیم به مدیر اصلی شکایت کردم گفت 16 سال تجربه مهم نیست مهم اینه که اینجا نیروی صفر هستی……
نفسم از این همه بی انصافی بالا نمیومد
پس ینی این همه دوندگی همش سراب بود؟ …..
ینی من با یه نیرو صفر یکی بودم؟………
پس این همه کنترل ذهن تو این مدت چی شد؟
این همه شکرگزاری چیشد؟
این همه توجه به زیباییها چی شد؟
این همه خوب نگه داشتن احساسم چی شد؟
این همه توکل و تسلیم خدا شدن چی شد؟
خدایا تو که میگی دست من از همه دستا بالاتره؟
تو که میگی تا من نخوام برگ از درخت نمیفته؟!
تو که میگی مومنان نه غمی دارند و نه ترسی؟!
خدایا کجا کم گذاشتم؟
من سهم خودمو انجام دادم پس چرا تو هیچ کاری نکردی؟
خدایا من نمیتونم دوباره برم یه شرکت دیگه و از صفر شروع کنم
.
.
.
دوستا شما اگر جای من بودین چیکار میکردین؟
بخدا دیگه خسته شدم
پرستوی عزیز،
خداوند حتما خیلی دوستت داشته که با این وضوح داره راه رو به تو نشون میده.
جهان داره بهت میگه که این شرکت مناسب تو نیست و بیا بیرون .
فقط کسانی که ایمان قلبی دارند میتونن نترسن و به راحتی نشانه ها رو دنبال کنند.
من قبلا حدود 3 یا 4 سال پیش تجربه مشابه ای داشتم و از اون محل کارم که یک مدرسه بود استعفا دادم. جالب اینجاست که بعد از گذشت چند ماه مدیر مدرسه و سوپروایزر پشت سر هم به من تلفن میزدن که برگردم، منتها انگار یه حسی میگفت که باید نشانه ها رو دنبال کنم و گول اون تلفن ها رو نخورم.
و من هیچ وقت برنگشتم آنجا، و نتیجه ای که گرفتم عجیب و غریب باور نکردنی بود..
حالا برای شما هم همینه، اگر میبینی در یک محیط برای کاری که میکنی ارزش قائل نمیشن، خودت برای خودت ارزش قائل شو و به خودت احترام بگذار.
امیدوارم موفق باشی
بنام خدای رزاقم
با سلام مجددم توی این فایل که مجددا نشانه امروز من بود خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته. خیلی برام جالب بود که این فایل دوباره هدایت روزانه من بود و خبر نداشتم و اومدم تو کامنتا دیدم کامنت خودم تو این فایل هست. و اصلا تعجب کردم و بازم دقیقا زمانی این فایل نشانه امروزم شد ک بــــــازم ب مطالب این فایل نیاز داشتم.
زمانی ک کامنت گذاشتم 1404/1/3 و از کاری ک بودم بیرون اومده بودم و قدم اول دوره 12 قدم بودم و بیکار بودم ولی واقعا این دوره با ایمان من خیلی کارای بزرگی کردی و هیچ استرسی برای کار نداشتم. میخوام از تغییری ک توی این دوماه برام اتفاق افتادم بگم.
_روزی ک کامنت اول رو روی این فایل گذاشتم بیکار بودم و چند روز بعدش توی تمرین ستاره قطبی نوشتم کار میخوام و فرداش یک کار خودش اومد در خونه و بهم پیشنهاد داده شد ک انجامش بدم و اون کار هم برای خودم بود و آقا بالاسری نداشتم ولی موقت بود که خیلی برام جالب بود این بخش از متن همین فایل که نوشته بود:(((ممکن است هر کسب و کاری که واردش می شوی، هر هدفی که الان انتخاب نموده ای، انجام هر کار موقتی ای که اکنون در حال انجامش هستی، یک پله باشد و یک پل برای اینکه تو را به مسیر بعدی و مسیر بعدی وصل کند)))
خصوصا این تیکش ک نوشته بود کار موقتی ک دارم الان انجام میدم. موهای بدنم سیخ شد اصن.
واقعا برام جالب بود و لذت بردم. گفتم این کار منم ک الان دارم انجام میدم یه قدم برای روشن شدن قدم بعدیم هست و خوشحال تر شدم.
این یک ماهی ک این کارو انجام دادم 5 برابر حقوقی ک توی کار قبلیم باید توی 5ماه دریافت میکردم رو تو این یک ماه دراوردم ب لطف خدا و اموزه های استاد.
الان روزای اخر این کار هست و همین امشب یهو بهم گفته شد یه پیام بده ب فلان دوستت ببین کار سراغ داره برات؟
چون استاد گفتن ب هیچ وجه توی مسیر اهدافتون ک میرید بیکار نمونید تو خونه بگید دارم روی باورهام کار میکنم. و واقعا بیکار نموندم این مدت، همین کاری ک الان دارم رو انجام دادم، دو سه روز کار بنایی بود رفتم انجام دادم با افتخار و برام عیب و عار نبود و امشبم پیام دادم ب دوستم گفت اتفاقا یه نیرو نیازه برا اینجا ک دارم کار میکنم و کارشم خیلی ساده و اسونه و درجا گفتم میام و اینم نشانه هست برای قدم بعدیم، ک البته من پیگیر اینم ک کسب و کار شخصی خودمو بزنم ولی تا بهش برسم بیکار نمیشینم تو خونه.
این روزا قدم سوم هستم و ارامش درونی بسیار زیادی دارم شکر خدا و واقعا دارم ارامش رو توی زندگیم میبینم ک چرخ زندگیم داره روغن کاری میشه و روون تر داره میچرخه.
توصیه میکنم بچه هایی ک این کامنت رو میخونن توی دوره12 قدم شرکت کنن اصلا این دوره بینظیره واقعا.
خدایا شکرت ک توی این مسیر زیبا منو انداختی ک دارم لذت میبرم ازش. خدایا شــــــکرت
سلام محمد عزیز، بدنساز خوشانرژی و قویدل سایت جهانیِ استاد !
پیام پر از نور و انگیزهات رو با دقت خوندم، و باید بگم واقعاً تحسینبرانگیزه مسیری که طی کردی. اون لحظهای که کامنت قبلیتو توی فایل دوباره دیدی و فهمیدی که این همون نشانه امروزته، دقیقاً همون لحظههاییان که آدم میفهمه “هدایت” چطوری توی زندگی واقعی اتفاق میافته.
چهقدر قشنگ گفتی از بیکاری تا کار موقتی که خودش مثل یه پل بود، تا درآمدی که 5 برابر شغل قبلیات بود، تا پیامهای بهموقع شبانه برای کار جدید… همهاش یه نمایش تمامعیار از اینه که وقتی با خدا هممسیر میشی و به آموزههای درست عمل میکنی، زمین و زمان باهات هماهنگ میشن.
اینکه بیبهونه و با افتخار کار کردی، چه بنایی بوده چه هرچی، دقیقاً نشونهای از قدرت درونیه که ساخته شده؛ از اون جنس قدرتی که نه فقط بدنت، که روحت رو هم عضلانی کرده.
محمد جان، قدم سوم، همونجاییه که میگی: “خدایا خودت بهتر بلدی، من تسلیمم به حکمتت.”
و تو داری این تسلیم رو زندگی میکنی.
از صمیم قلب برات موفقیتهای خیلی بزرگتر، آرامش عمیقتر و کسبوکاری بر پایه عشقت و تواناییهات آرزو دارم.
دمت گرم قهرمان.
با افتخار
برادرت محسن
سلام به روی ماهت محسن جان داداش گلم. خیلـــــی لذت بردم از پیامت. واقعا خداروشکر میکنم بابت داشتن چنین برادر ها و خواهرای عزیزی که دارم توی این خانواده و این خانواده ای ک الان توش هستم.
میتونم با جرات بگم همین کامنتی ک گذاشتی برام، خودش یک نشانه دیکه بود. امروز کمی به نجواها فضا دادم ولی خیلی زود جلوی نجواها رو گرفتم و نشستم پای قسمت چهارم قدم سوم و گوشش دادم الانی ک ساعت 12 شب هست تازه تمام شد و حالم خوب شد، خواستم بخوابم، گفتم ن برم توی کامنت این جلسه نظرمو بنویسم، اومدم دیدم پیام دارم بازش کردم، وقتی ک نظر پر از مهر و محبت و انرژی مثبتتو خوندم. ناخوداگاه لبخند نشست رو لبم و پر از انرژی شدم، واقعا بهش نیاز داشتم. میدونی محسن جان گاهی ما خیلی چیزا رو میدونیم، خیلی دستاوردهایی ک داریم رو خبر داریم ازشون، ولی بقول استاد، انسان فراموش کاره، یادش میره. یه تلنگر باعث میشع به خودت بیای و بگی، نه واقعا من از نقطه صفر به یک رسیدم، این پیام تو همون تلنگر من شد امشب. نمیدونم چطور این قسمت از حرفت رو زدی راجب قدم سوم، نگاه کردم خواستم ببینم 12 قدم رو خریدی یا ن، دیدم که نه، ولی اون قسمت ک گفتی راجب قدم سوم، واقـــــــــــعا نظرم راجب این قدم همین بود و هست و واقعا یک قدم بینظیر هست. همه قدم ها دارن تکاملی پیش میرن و این قدم آگاهی هایی بهم داد ک دقیقا این حرف تورو بخودم زدم. واقعا کامنتت نشانه دیکه ای از مسیرم بود ک حالمو بهتر کنم و برگردم ب مسیرم. نظرت راجب من هم، ممنونم از بابت لطفت و منم چیزی ک در تو دیدم قلب بزرگ و بینظیرت هست که انرژی مثبتتو به همه میدی، خدایا شکرت بابت این خانواده خوبی ک بهم دادی، بابت استاد، بابت خواهرا و برادرای عزیزم که مثل امشب ک نیاز داشتم، ب کمکم فرستادی ک نشانه و روشنایی باشن برام.
خداحفظت کنه برای همه ما و خانواده محترمت.
درپناه خدا باشی و امیدوارم که روز ب روز این انرژی خدایی درونت قوی تر بشه و موفق تر باشی. یاحق
محمد جان رفیق باحال و همراه روشنم
چقدر کیف کردم از پیامت!
حس و حال حرفات انگار یه نسیم تازه بود وسط یه روز داغ…
دقیقاً همون چیزی که خودت گفتی، یه تلنگر، یه یادآوری که “ما چقدر راه اومدیم”، که “ما دیگه اون آدم قبلی نیستیم” و داریم با جدیت، با عشق، با آگاهی خودمونو میسازیم.
اینکه گفتی نشستی قسمت چهارمِ قدم سوم رو گوش دادی و بعدش کامنتمو دیدی!! این یعنی خدا دقیق میدونه کی، چی رو بفرسته سر راه آدم!
منم وقتی این حرفاتو خوندم یه لبخند عمیق نشست رو صورتم، همون لبخندی که از ته دل میاد، همون که یعنی: «آره داداش! داریم درست میریم.»
واقعاً عجیبه که تو هم مثل من دقیقاً روی قدم سوم تمرکز کردی. انگار یه فرکانس مشترک بود بین ما…
اصلاً از این هماهنگیها یه انرژی عجیبی میگیرم، یه حس رفاقت از جنس آگاهی.
دمت گرم بابت حضورت، بابت اینکه توی مسیر آگاهانهات واقعی و صادق موندی.
خوشحالم که توی این خانواده ایمانی کنار همیم، که وقتی یکی یه لحظه یادش میره، اون یکی با یه حرف، یه یادآوری، دوباره شوقو زنده میکنه.
با قدرت برو جلو، با شوق ادامه بده، و بدون که این مسیر پر از نشونههایی هست که فقط دلهای بیدار رو میبینه…
دل تو بیداره محمد… و این یعنی کارت درسته!
یا علی داداش
ادامه بده که راه روشنه و خدا باهاته!
بنام خدای هدایتگرم. سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم سعادت وهمه هم خانواده ای های عزیزم توی خانواده بزرگ عباسمنش. الان چند روزی هست که مدام فکرم درگیر اینه ک مغازه برای شروع کسب و کار شخصی خودم بزنم باهمین مقدار پولی ک دارم ولی شک داشتم ک واقعا علاقم به چیه و دقیقاااااا همین حرفایی ک اول این متن گفته شد و سوالاتی ک گفت که اگر نشه چی اگر علاقم نباشه چی و و و… توی ذهنم همش میگفتم خدایا چیکار کنم بزنم یا نزنم. حتی همین امشبم مادرم بخاطر افکار قدیمی و پوسیده ای ک داشت یجورایی اختلاف نظر و بحث پیش اومد بینمون ک مغازه چیه فروش نمیکنی و از این حرفا. میخواستم بخوابم گفتم ن بذار نشانه امروزم رو ببینم و زدم و این فایل برام باز شد و دیگه الان مطمئنم ک باید استارت بزنم کاری ک توفکرم هست و بهم الهام شد ک انجامش بدم واقعا این روزا خدا خیلی داره بهم حال میده و داره بهم میگه ک مسیرت درسته، باور هام دارن تغییر مثبت میکنن. من تازه دوره12قدم قسمت اولش هستم و خداروشکر اتفاقات مثبت خوبی برام افتاده تو همین گام اول و دوره عزت نفس رو هم گوش دادم و اتفاقاتی ک تو ماه های اخیر برام افتاد با کمک دوره عزت نفس و دور کردن من از کاری توش اسایش روانی نداشتم و یجورایی بهم توهین میشد الان منو ب اینجا رسونده و مطمئنم ک خدا برنامه های خوبی برام داره. سپاسگزارم از خداوند بخاطر همه چیز. بخاطر هدایت هاش بمن اشنا کردن عجیب غریب من با استاد و بعد با وبسایت و دوره ها و الانی ک اینجا هستم. میدونم ک خدا کنارمه نه ب عنوان یک دایه مهربان یا یک دوست دلسوز بلکه ب عنوان یک سیستم با قوانین بینظیر غیر قابل تغییر که ب خود ما بستگی داره چطور از این سیستم و قوانین استفاده کنیم ک خودمونو خوشبخت یا برعکسش بکنیم. خدایا سپاسگذارم ازت. اول از خدا بعد از استاد عزیزم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز
خدارا هزاران بارشکر که من خیلی اتفاقی امروز به این صفحه هدایت شدم و کلا همه سوالاتم را استاد عزیزم جواب کاملی به من دادند
و واقعا هرچی که از خدا بخواهیم همان می شود من چند روز بود از خداوند هدایت و راهنمایی را خواستم وامروز عالی و زیبا جوابم را داد خداروشکر بابت این اگاهی های ناب و بی نظیر
خداروشکراز تمام کائنات که من را درمسیر رشدو اگاهی یاری می کنند
خداروشکر بابت وجود نازنین استادم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد نازنینم سلام به خانوم شایسته ی مهربان
از دیروز شروع کنم 24.دی ، داشتم ذهنمو کنترل میکردم تا به احساس خوب برسم کمی تو کار کمی با خودم کمی با خانواده در بحث نشخوار ذهنی بودم وقتی تو کار احساسم بد شد خیلی سریع یه اتفاقات ناجالبی برام رخ میداد و من از این سرعت به فکر رفته بودم که چقدر توی ذهن من احساس بد زودتر اثر گذارتر میشه .
سعی میکردم به احساس خوب برسم و تا حدی از خودم رضایت داشتم چون قبلاً خیلی بدتر بهم میریختم والان دیدم دارم تلاش میکنم به حال خوب برسم وار خداوند کمک میخوام واین برام آرامش بخش بود
وقتی اومدم خونه برای کاری از خداوند هدایت نشانه واضح خواستم وارد سایت شدم و نشانه امروزم رو زدم واین بود نشانه ی امروز من
دو روز دیگه تولد من هست قبلش از خداوند خواستم چه چیزی برای خودم بخرم و از خداوندم هدیه میخواستم
الان میبینم بهترین هدیه برای خودم خرید دوره عزت نفس هست من توی عزت نفس بشدت دچار ضعف هستم و اگه بخوام از نمره 10بخودم میتونم 3بدم تازه الان بعد از اینهمه مدت با آشنایی با استاد به این نمره رسیدم چون من قبلاً منفی 5 بودم
عزت نفس من از دوران کودکی ام متلاشی شد و با بزرگ شدنم خود تخریبی هام از درون بیرون شروع میشد
و الان میخوام به این روند پایان بدم به کمک الله و استاد نازنینم
امروزم روز پدر هست ،، روز پدر رو به استاد جانم و همه ی پدران عالم تبریک میگم شاد سلامت ثروتمند باشید ️
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
نشانه امروزم
الان صبح زود که می آمدم سر کارم ، با خودم صحبت می کردم ، که من هنوز کار مورد علاقه ام را پیدا نکردم ، و در این زمینه نجوای شیطانی داشت مرا اذیت می کرد و هزاران دلیل آورد که هنوز نقطه اول هستم و کار مورد علاقه ام را پیدا نکردم .
سر کارم حاضر شدم ، طبق معمول زدم نشانه امروزم، دیدم جواب سوال من هست و با اشتیاق مطالعه کردم ، درک کردم ، در این مدت حتما خداوند به من الهام کرده تا قدم اول را بردارم ولی ترس و نجوای شیطانی نذاشته ، و اصلا خودم هم تشخیص ندادم توی این مدت که این پیام از سوی رب العالمین هست یا شیطان .
چیزی که هست ، من هنوز با وجود 2 سال کار کردن روی باورهای خودم هنوز و هنوز علاقه خودم را پیدا نکردم و این موضوع بسیار و بسیار منو ناراحت کرده.
به نام الله هدایتگر
خدایاهرانچه که دارم ازان توست وازتوبه من رسیده است
سلام اقاعلیرضای عزیز
کامنتتوخوندم ومنم همین مشگل توروداشتم ورفتم یک ایده ای رواجراکردم وپیش یک مشاورشغلی رفتم وتوی هرشهری این مراکزشغلی زیادن وشما اگردوست دارید به جزاموزش های استادکه انجام میدیدباید یک موسسه شغلی معتبردرشهرخودتون بریدومشاوره روانشناسی شخصیتی وشغلی بگیریدوهزینه زیادی هم نداره
من رفتم وخیلی ایده گرفتم وبهترخودم وتوانایی هامو شناختم اونم تودوجلسه
اگرخیلی سردرگم هستیداینم یک راهکاره وانجامش بدید
امیدوارم که کمکتون کرده باشم
شادوموفق باشیدجناب مقدم عزیز
چه هدایت زیبایی شدم … خدایا شکرت
این سوال همیشگیه زندگیه منه که الان جوابشو گرفتم ، چرا تا حالا ندیده بودم این صفحه رو نمیدونم
جالب اینجاست که من 10 ساله استانبول زندگی میکنم
اولین کامنتی که دیدم کامنت شکا بود که عکس تو میدون تکسیم داشتی :)))
سلام وعرض ادب واحترام خدمت شما بزرگواران.
من شغل اصلی خودم خیاطی است، من این شغل رو تکامی وبا اشتیاق انتخاب کردم.
فقط یه دو هفته ای اولش رفتم پیش یکی از دوستام برای یادگیری، از اون جا که من عاشق کارم بودم. ادامه دادم، اولش مجانی کار کردم کم کم که راه افتادم، البته وقتی که فهمیدم که کارم عالیه دیگه بابت کارم دستمزد گرفتم همین طور پیش رفتم تا بعد از ازدواج اومدم تو شهر خیاطی باز کردم.
خلاصه مغازه رهن کردم وحدودا هفت سال تو شهر کارم طول کشید اما با این که کارم عالی بود من به خاطر دیسک کمر نتونستم کار کنم مشتری هم خداروشکر فراوان بود، طوری که من دیگه تا یه حد دیگه نمیتونستم مشتری تحویل بگیرم.
کلی پول ساختم اما الان کمرم رو عمل کردم وشش تا پلاتین توی کمرم هست ونمیتونم کار کنم اما اینقدر عاشق خیاطی هستم که اگه خداوند هزار بار منو بکشه بعد زنده ام بکند باز هم علاقه ی شدیدی به خیاطی دارم من درست وارد نیستم که کجای سایت
پیام بزارم از استاد عزیز خواهش میکنم که لطفا کنید ومرا راهنمایی کنید.
من روی پسر دومم 100کیلو بودم تا زمانی که منو به بیمارستان بردند تو مغازه خیاطی میکردم هرکی منو میدید دلش به حالم می سوخت میگفتند تو این بچه رو سالم به دنیا نمیاری اما
لطفا خداوند شامل حال من بود وبچم هم سالم وبی نظیر به دنیا اومد.
ولی من به قدری عاشق خیاطی هستم که اصلا خستم نمیشد.
شاید باورتون نشه خواب من تو این هفت سال فقط ساعت 2بامداد تا ساعت پنج صبح یادقیقتر بگم موقع اذان بود یعنی در شبانه روز من فقط سه ساعت خواب داشتم از عشق کارم خوابم نمیبرد.
اگر الان خواهش میکنم که منو راهنمایی کنید فقط به خاطر اینکه از اینکه کمرم درد کنه وعواقب نداشتن سلامتی میترسم.
میترسم ادامه بدم دوباره همون اوضاع پیش بیاد به همین خاطر میخوام منو راهنمایی کنید، وگرنه من عاشق خیاطی هستم الان که دارم این متن رو مینویسم مثل ادمی که اسم ترشی میاد دهانش آب می افتد همون جوری دهنم آب افتاده. با تشکر از شما عزیزان همراه الهی همیشه خوب وخوش وسلامت وتندرست وثروتمند وعاقبت بخیر باشید در دنیا واخرت
راستی الان که این متن رو میفرستم دیگه نمیدونم باید کجا دنبال جوابم بیام وبخونمش
به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی ام. سلام به نابترین استاد دنیا، مریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام تو این سایت بهشتی.سپاسگزار خداوند مهربونی هستم که هر لحظه در حال هدایت ماست به راحتی وبه زیبایی.درحالی به این قسمت هدایت شدم که چند روزیه دارم دوره ی ثروت 1 رو گوش می کنم وهمزمان جلسه ی 2 ثروت 3 که بحث هدایته رو هم گوش می کنم .استاد عزیزم ،چقدر خوشحالم که از روز اولی که عضو سایت شدم هر جایی که قلبم گفت کامنت نوشتم وامشب خودم سوپرایز شدم .هدایت هدایت هدایت کلید واژه ی عجیبیست.امشب هدایت شدم به اولین کامنت اولین صفحه ی این فایل که کامنت خودم تو تاریخ 21 آبان ماه 1399 بود الله اکبر از این هدایت .آزاده ی امشب هیچ ربطی به آزاده ی اون روز نداره .چقدر تصمیمات مهم گرفتم ،چقدر از تردیدهای زندگیم خارج شدم ،چه زنجیرهایی رو که از پاهام باز کردم ،رسالت زندگیم رو پیدا کردم والان خدا با این هدایت هاش داره بهم میگه موقع پاره کردن زنجیر بعدیه،که اونم شغل کارمندیته،به امید الله یکتا وبا هدایت های نابش به زودی این زنجیر رو هم پاره می کنم.هدایت های ناب امشب مهر تاییدی برای این پاره کردن این زنجیره،امیدوارم با طی کردن تکاملم بتونم به راحتی از این مرحله هم عبور کنم.استاد عزیزم امشب با تک تک سلولهام این حرف شما رو درک کردم که همیشه میگید بچه ها کامنت بذارید وبرای خودتون رد پا بذارید که متوجه بشید از کجا به کجا رسیدید ومراحل پیشرفتتون رو متوجه بشید .استاد عزیزم دستان پر مهرت رو می بوسم وعاشقانه دوستتون دارم که دست نابی شدید تو زندگی تک تک ماها وزندگیمون رو بهشتی کردید.خدا رو هزاران مرتبه شکر
به نام خدای مهربان
سلام خدمت همه دوستانه عزیزم
یک موضوعی رو متوجه نشدم من باید در دله ناشناخته ها بروم و تجربه کنم خوب یعنی من چند تا شغل رو باید امتحان کنم تا کی امتحان کنم و تا کی این کارو انجام بدم؟
و یعنی کاری که من باید انجام دهم این هست که از شغل فعلی ام که به ان علاقه یی ندارم بیام بیرون و شغل های جدیدی پیدا کنم؟
تا علاقه ام را پیدا کنم
ممنون بابته نظرات شما دوست های گلم موفق باشید خدانگهدار
سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. از خدای مهربون سوال کن ،سوال خوب بپرس حتما هدایت میشی به مسیر مورد علاقه ت ،البته من با آگاهی های دوره ی راهنمای عملی دستیابی به رویاها ودوره ی 12 قدم هدایت شدم به مسیر علایقم. بهترینها رو برات آرزو دارم.
با سلام خدمت استاد عزیزوبچه های هم فرکانسی این سایت فوقالعاده.
جواد جان به نظرم شما ابتدا در همون شغلی که هستی جنبه های مثبتشو برای خودت پررنگ کن و با یادآوری مدام این جنبه ها و شکرگزاری بابت داشتنشون،مطمئن باش مدارت عوض میشه و حتماً به جاهای بهتر هدایت میشی به شرطی که از جایی که هستی احساس رضایت کنی واز خدا درخواست بهتری داشته باشی که قطعاً جواب میده.ولی طبق قانون و همونطور که استاد عزیز هم بارها و بارها فرمودن،حال خوب مساویه با اتفاقات خوب.در پناه الله سالم،شاد،ثروتمند و سعادتمند باشید.