داستان تحول من

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یوکابد کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1872 روز

    سلام استاد عزیزم . حدود دوسال پیش یکى از دوستام چند تا از فایلهاى آموزشى شمارو به من داد که شرایط روحی و مالی من تغییر کنه .متاسفانه تو مدار و فرکانسى نبودم که بتونم از آموزه هاتون بهرمند بشم . یک ماه پیش قبل از اینکه بخوابم با تمام وجودم دعا کردم که خدا کمکم کنه. صبح که بیدار شدم ی حال خوب و حس امیدواری داشتم که اصلا نمیدونم مال چی بود از کجا اومده بود، بی اختیار گوشیمو برداشتم رفتم تو اینستا یکی از فایلهای شمارو دیدم انگار حرفاتون امید رو تو دلم بیشتر میکرد خیلی از فایلاتونو نگاه کردم اسمتون که دیدم یادم افتاد دو سال پیش اسم شمارو شنیده بودم. شروع کردم گفته هاتون گوش دادم،یک روز کامل فقط گوش دادم .خواهرم عصر زنگ زد گفت خواب دیده که من و اون دست همو گرفتیم و با ی شعف و شادی از روی زمین رها شدیم و رفتیم به سمت آسمون، به خواب اعتقادی ندارم ولی به فال نیک گرفتم و احساس کردم لطف خدا بود که من به سمت شما کشیده بشم. این مسیر واقعا زیباست. حدود یک ماه هست که شروع کردم .موجودی حسابم ١۵٠ هزار تومن و بخاطر شرایط کرونا از کارم تعدیل شدم و در حال حاضر توان خرید فایلاهای آموزیشتون رو ندارم. ولی من بعد از چند روز که صحبتها و گفته هاتون گوش دادم یک دستاورد داشتم و اون این بود که آرامش و امید به خدا تو قلبم جاری شده و با وجود اینکه شرایط مالی خوبی ندارم ،حس و حال خوبی دارم و میخوام که به تمام آرزوهام برسم و مدام براتون دستاورد بفرستم . خیلی خیلی خوشحالم که شمارو پیدا کردم .تو این عصر هرکسی میتونه پیامبر دیگری باشه و اون فردی که با عنوان امام عصر یا امام زمان وعدع داده شده و قرار راهنمای ما باشه از نظر من هر کسی میتونه باشه و شما برای من راهنما و پیام آور رحمانیت و برکت خداوند هستین. خیلی دوستتون دارم . من امشب شروع کردم توی سایت دارم مطالب میخونم و تمام قلبم لبریز از عشق و امیدواری. باز هم ازتون ممنونم بابت زحمتهایی که برای ما میکشید. شما وجه الله هستین و وجودتون پر از مهر و عشق و امیدواری که به سمت ما از جانب خدا جاری شده. طلب خیر دارم براتون منتظر دستاوردهای من باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    علیرضا غلامی گفته:
    مدت عضویت: 1597 روز

    خوش بحالتون جناب عباسمنش

    موقع خواندن داستان گریه میکردم و تصویر میگرفتم آیا برای من هم که یتیم بزرگ شده ام و روی پدر ندیده ام و نتوانستم آرزوهای همسر و بچه هامو برآورده کنم این موقعیت پیش خواهد آمد؟

    خدایا منو ببخش اصلأ قصد ندارم با گفتن این کلمات خدای نکرده ناشکری کنم بلکه میگویم خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    برام انرژی بفرستید استاد

    خیلی دوستتون دارم استاد

    عاشقتم فرزند خوب خدا😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    به نام تو ای نازنین ترین دوست

    استاد عزیز سلام و درود من به شما و همسروهمراهتون وخانواده ی بزرگتون.این متنو برای شما مینویسم.

    خیلی مفتخرم از اشناییتون.

    خداروهزار بار شکر بخاطر لطفش وهدایتش.خیلی خوش بختم که اشنا شدم با شمایی که حداقل برای من مثل یک رسول اسمانی هستید.

    یک هادی روشنگر که فلانی این راه که میروی

    به ترکستان است ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی.

    سه ماه از اولین روزی که باشما اشنا شدم گذشت.

    زمانی که خدا رو معرفی کردیدوگفتید اگه از کبوتر بپرسند خدا چیه میگه یه کبوتر خیلی بزرگ و همه چی تموم….ای دل غافل

    میگن روز قیامت یه عده عاقبت کارو که می بینن میزنن پشت دستشون که ای دل غافل.

    حال من یه چیزی بدتر از اون بود

    سالهاست با اعتماد بنفس بالا خدا رو برای اطرافیان وعزیزانم اینطوری توصیف کردم که فلانی خدا از من مادر توی پدر مهربونتره. مادرتو ببین جونشم واست میده و…..

    ازاین دست افاضات تازه به خودم می نازیدم که چقدر حق مطلب رو ادا کردم .از حق نگذریم خوب باورهامو به خورد خلق خدا می دادم.

    خلاصه جوری تو ذوقم خورد،طوری با حقیقت روبرو شدم که چیزی ندارم بگم.

    از اون عقل کلا بودم .البته منصف.

    نمیدونم این فیلم کمدیه معجون زمان رو دیدید.الان حیرونی اون شوالیه ای رو دارم که به رغم اینکه در زمان خودش والا مقام.محترم

    ازطبقه خواص وعالم وهمه فن حریف بوده

    گوششو کشیدن اوردن که بشین اداب غذا خوردنو یاد بگیر.

    خوش بحالتون در اون زمانی که من جاهایی از زندگی که سازو کارشو درک نکردم وگفتم این حکمت خداست عقل انسان بهش نمیرسه سرسری ازش گذشتم شما ازش ساده نگذشتی پیلش کردی وتا تهشو در نیاوردی اروم نشدی

    بهتون جدا غبطه خوردم .افرین واحسنت و مرحبا کمه براتون .

    گواینکه باهاتون کاملا موافقم که خداوند هدایتش رو فرو می فرسته واز کار جهان عقده گشایی می کنه چه با شما وچه با کس دیگه ،خدا میدونه که چقدر سپاسگزار شما هستم برای عمری که در این وادی سپری کردید.مرارت یا هرتضادی رو که مردانه با روی خوش ،امیدوارانه رویارو ایستادگی کردید.

    یکم براتون از دست اوردم در این مدت بگم .

    به محض تعهد واسه چند برابر کردن در امدم

    عصر همون روز سفارش گرفتم.

    یه تضاد بسیار درهم کوبنده رو با قانون حال خوب،اتفاق خوب رد کردیم.

    اینکه جمع میبندم افعالو بخاطر همسر عزیزمه.

    همون 10روز اول یه فایل گوش دادم که بنویسید در چه وضعی هستید که یادتون نره

    ما الان سه ماه اجاره عقب افتاده رو دادیم مبلغی از بدهی ها رو هم تسویه کردیم.قبل از این مدتها از کم شدن شدید حافظه عزیزم رنج بردم اما به لطف خدا خیلی خیلی خوب شدم

    چقدر به خورد من دادند بلغمی شدی .بخاطر زایمان هاست.و…

    چه جالب که خدا شفا رو در قران عزیز وسلامتی رو این قدر نزدیک قرار داده.

    به گفتتون ایمان اوردم که غیر از سلامتی در بدن شاکران خداوند یافت نمیشه.

    از مدارها وقوانین خدا که گفتید چقدر بااطمینانم به عدالت خدا جور در اومد

    این اگاهیها تکه های پازل نبود که کنار هم جور میشد و مینشست،استخوانهای من،تکه پاره های جان من بود که مثل یک شکسته بند کاربلد جا می انداختید وحال مریض پر واضح

    ممنونم بخاطر زحماتتون،زمانی که می گذاریدو شریک شدن کوه الماستون.

    شما بسیار ارزشمندید.

    از خدای بزرگ براتون عمر طولانی،سلامت وتداوم موفقیتهاتونو خواستارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    محمدرضا غفوری گفته:
    مدت عضویت: 1109 روز

    درود بر شما استاد

    من امروز صفحه جدیدی توی زندگیم باز شده وچند وقتی ه که شاهد ومنتظر اتفاقات خوب توی زندگیم از طرف خداوند هستم و هر روز این جمله روتوی دفتر ثبت روزانم مینویسم که

    (خداوند راهنما راهبر وهدایت گر من ومن هر جاکه باشم خداوند از خزانه هستی خود نعمتی همچون سلامتی ،ثروت ،قدرت ،شادی ،موفقیت ،وپیروزی ،وآرامش رانصیبم خواهد کرد )وشک ندارم که این اتفاق بزرگ آشنایی با خانواده عباس منش زندگی من رادگر گون خواهد کرد

    سالم تندرست باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مسعود قمری کارگر گفته:
    مدت عضویت: 2366 روز

    بنام الله یگانه فرمانروای هستی. سلام. سلامی ازعشق وارادت خدمت استادعزیز وهمه خانواده صمیمی عباس منش. اگر بخواهم همه ماجرای اشنایی و اتفاقاتی راکه باعث شدهدایت شوم به سوی این خانواده اطاله ی کلام میشود اما به اختصار. من تعدادی ازفایلهای رایگان استاد را( واقعا ارزشمندوگران قیمت) است را مطالعه وگوش کردم ونظرات دوستان درعقل کل را. امروز هم برای اولین مرتبه .هدایت شدم به سمت داستان تحول من. تقریبا از استاد تا اکثریت این خانواده اده همه طرز تفکرشان وشیوه زندگیشون نزدیک بهم بوده. خود من 90 درصدزندگیم آیینه زندگی استاد قبل ازهدایت ایشون بودکه انشاء الله با هدایت الله و باور های خودم مثل حالای استاد میشه. استاد گرانقدر واقعا باوردارم که شما دستی ازدستان خداوند هستید که باعث شدید چگونه زندگی کردن و دنیا واخرت داشتن را بیاموزیم. چونکه هر زمان کلامی ویامتنی ازشما راگوش میدهم ویا میخوانم انرژی فراوانی از الطاف خداوند دریافت میکنم ومیخواستم بخاطر همه زحمتهایی که برای این خانواده میکشید ازشما تشکروسپاسگژاری کنم که لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق .😌😌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    عبدالمحمود هادی گفته:
    مدت عضویت: 1042 روز

    سلام استاد

    نمی دونم همه ی کامنت ها رو می خونید و می بینید یا نه.

    ولی من باید بگم تمام زندگی ام رو به شما مدیونم و واقعا این لطف خدا بود که با شما آشنا شدم.

    سالها بود اسم شما رو تو اینستا و …. دیده بودم ولی هیچ موقع ارتباط برقرار نکردم تا اینکه در یکی از حساس ترین لحضات زندگی ام عمیقا شما رو شناختم و با اولین فایل بهتون علاقه مند شدم.

    اتفاقاتی که در این مدت برای من و خانواده ام افتاد خارج از توصیف هست. هر موقع خدا خواست و دیدمتون اگر فرصت بود تعریف می کنم.

    ازتون ممنونم و از خدا می خوام مثل همیشه همراه و یاور و نگهدارتون باشه.

    به امید دیدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    مصطفی شهنواز گفته:
    مدت عضویت: 959 روز

    به نام یگانه معبود زیبایی من

    سلام بر استاد عزیزم و همه ی دوستان

    اولین سپاسگذاری هر روز من داشتن خدامه

    که الان با تموم وجودم دارمش و احساسش میکنم من چند وقته متولد شدم از وقتی خدام منو به این مسیر هدایت کرد و به این سایت الهی هدایت کرد

    یادم میاد تا چند. وقت پیش از خدام میپرسیدم که خدایا مثلا اگر من خواستمو از فلان امام بخام شما ناراحت میشی بعد خودم جواب میدادم که نه برای چی ناراحت شه خب اون امامه دیگه (خب این جواب خودمم به خاطر این بود که من از شیش هفت سالگی تو هیئت ها بزرگ شدم و مثلا بهم گفتن از فلان امام بخا از فلان کس بخااا )بعد خداوند یواش یواش تکاملی جواب سوالمو داد که الان من تموم درخواستهامو تموم حالمو احساسمو از خودش میخوام و من الان یکتا پرستم خدایا هزار مرتبه سپاسگذارتم

    و دومین سپاسگذاریم اینه که تو خانواده عباسمنش هستم و خداوند منو به عالی ترین دستش سپرده

    خدایا شکرت از نتایجمم بخام بگم راحت دو تا سه برابر شده درامدم حالا سه ماهه رو دوره ی کشف قوانین زندگی کار میکنم و الانم دوره ی بی نظیر احساس لیاقت که من بدون هیچ فکری دوره ی احساس لیاقتو خریدم چون دقیقا میدونم چه نتایجی برام میاره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    نابغه هارون حمیدی گفته:
    مدت عضویت: 733 روز

    سلام علیکم به خدمت استاد عباس منش عزیز.

    من از بچگی وقتی شرایط خانواده ام را می‌دیدم دنبال بهتر شدن بودم .تا قبل از گوش دادن به قسمت کوچکی توضیح فیلم تایتانیک شما. به هر در زدم و هر راه که به ذهنم رسید رفتم باز آمدم به نقطه اول. تا اینکه چند وقت پیش به قانون آفرینش رسیدم اول به سه بار تمام قسمت ها را پشت سرم گوش دادم .بعد به گفته شما شروع کردم تا سه ماه کامل فقط به این قانون عمل کنم تا به استادی رسم. درین مدت که در کشورم زمین لرزه است بخصوص در شهر هرات که خودم زندگی میکنم .همه پریشان هستند ولی من از درون احساس خوبی دارم و در هر حال شکر گزاری ….

    سپاسگزارم بابت آموزش های شما استاد عزیز

    از پروردگار برایتان آرزوی بهترین و بهترین ها را دارم

    با احترام Genius Haroon

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    بهمن فرهادی گفته:
    مدت عضویت: 989 روز

    سلام

    بعد از مدت ها عضویت در سایت اولین بار به این صفحه اومدم و این عکس ها رو دیدم خیلی برام جالب بود به خصوص روند تکاملی استاد که زمانی که من تازه کلاس اول بودم ایشون کارش رو در تهران شروع کرده

    واقعا ایول داری استاد عزیزم

    با تمام وجودم تحسینت میکنم

    میدونم که چقدر ایمان و شجاعت میخواد حرکت کنی

    اونم یک جوان شهرستانی با شرایط شما که در فایل های قبلی شنیدم که متاهل بودید و فرزند داشتید و اومدید از مسافرخانه و خانه معلم شروع کردید و چجوری خداوند در ها رو یکی یکی پشت هم براتون باز کرد

    باور چیزی نیس که با کلام مشخص بشه

    بلکه عملکرد باورها رو نشون میده

    وقتی هر قدم رو به جلو برمیدارم میبینم چقدر ترس ها میاد سراغم ولی میدونم اگه میخوام به جایگاهی که دوست دارم برسم باید وارد ترس هام بشم

    همیشه موقعی که ترس ها جوری وجودم رو میگیره که واقعا قفل میشم این جمله”چرا ترسانید ای کم ایمانان” آرومم میکنه و باعث میشه ترس ها رو کنار بزنم و حرکت کنم چون بهم برمیخوره و نمیتونم قبول کنم که من ایمان ندارم پس به خودم میگم بهمن جان اگه واقعا ایمان داری حرکت کن و وارد این ترست شو

    همه ی آدم ها می ترسند ولی بعضی ها ترس هایشان را کنار می‌گذارند و گاهی تا حد مرگ هم پیش میروند؛همیشه پیروزی با چنین آدم هایی است.

    زندگی استاد عباسمنش گواه این موضوع است

    نه تنها استاد عباسمنش بلکه هر انسان موفق و ثروتمندی چنین مسیری رو در زندگیش طی کرده است

    استاد عزیزم امروز 18 اسفندماه هست

    تولدتون رو تبریک میگم

    سال جدید زندگیتون،حتما بهترین سال زندگیتون خواهد بود و هر سال بهتر خواهد شد

    چون شما در مسیر درست قدم برمی‌دارید و نمیتونه چیزی به جز این براتون اتفاق بیفته و روند تکاملی رشد شما تا به اینجا هم اینو تایید میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: