داستان تحول من

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • به رؤیاهایت باور داشته باش 1
    377MB
    32 دقیقه

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هادی اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1777 روز

    با سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و گروه تحقیقاتی استاد عباس منش. خدای من سپاسگذارم که مرا با استاد عزیزم سید حسین عباس منش آشنا کردی که قوانین حاکم بر جهان هستی رو درک کرده و هدایت شده و همواره این درک و هدایت رو به اشتراک میزارن.خدای من استاد عباس منش عزیز مانند یک پیامبر رفتار میکندزلال وخالص و مهربان سپاسگزارم

    استاد شما چه روزهایی رو پشت سر گذاشتین روز های اول آشنایی با قوانین حاکم بر جهان رو میگم تصمیم مهم زندگی که شما رو به خواسته هاتون رسانده از زندگی در شرایط سخت تا رسیدن به زندگی در رویاها و هدف ها این بسیار بسیار تحسین برانگیزه خدای من

    استاد دوستتون دارم بخاطر اون روزای سختی که پشت سر گذاشتین وقتی در همون‌ روزهای سخت حالتون عالی بود می‌گفتین میخندیدین و باور داشتین که میشود تغییر کرد و به رویاها رسید

    استاد مهربونم خدا رو شکر گذارم که در مسیر زندگیم با گروه محترم استاد عباس منش آشنا شدم و صمیمانه از زحمات شما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    علی اکبر ویزواری گفته:
    مدت عضویت: 1408 روز

    با سلام خدمت شما و خانواده بزرگ و دوست داشتنی عباسمنش

    سپاسگزارم بابت ایجاد این بستر پر انرژی که فرصت و تجربه ای قشنگ برای هممون هست که در نهایت فراوانی زندگی کنیم

    نکته ی بسیار زیبایی که با خواندن این مطالب برایم مثل الماسی میدرخشد تفکر توحیدی شماست که واقعا این معنا در دنیای امروز کمرنگ شده و من بینهایت سپاسگزار خداوند یکتا هستم که خودش من رو هدایت کرد و به طرز کاملا اتفاقی به اینجا رسوند تا هر روز بهتر از روز قبل آگاه تر بشم خداوند یکتا رو بهتر بشناسم البته با تعقل و تفکر نه طبق گفته های پیشینیانم، خودم رو بهتر بشناسم و آگاهانه زندگی خودمو اونجوری که دوست دارم خلق کنم

    بینهایت از پروردگار یکتا سپاسگزارم و همچنین از شما استاد گرامی و خانواده دوست داشتنی عباسمنش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    محمد هادی دارابی گفته:
    مدت عضویت: 1035 روز

    یک متن احساسی و علمی ،با رویکرد تبلیغات توضیح محور ،عالی و بسیار جذاب بود برام.

    احساس صداقت در کلام ،درگیر کردن ذهن افراد با اتفاقات شخصی و نتایج قبلی و فعلی خود ،بهترین راه ایجاد صمیمیت با دیگران هستش.

    زیرا افراد با افرادی هم کلام میشن که بدونند اون شخص مثل خودشان بوده و الان این موقعیت خوب رو داره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    پریسا علیمی گفته:
    مدت عضویت: 910 روز

    سلام به همراهان گرامی و‌محیط پراز عشق ونور خانواده دوست داشتنی ما، اینوبگم که خانواده واقعی ما افرادی اند که هم مدار با ماهستند ومن خوشحالم که درجمع شما هستم الهی شکرت،من از سال 95با قانون اشنا شدم وبه صورت تکاملی پس از اشنایی با چند استاد که دراین مسیر من رو همراهی کردند به طرف استاد هدایت شدم ابتدا با بسته حل مساله شروع کردم ازبرکات این بسته پیشرفتم در کارتخصصی ام (من پزشک هستم) که ظرف 6ماه دردیابت مسلط شدم وبه برکت حضوربیمارانی که کارگزارانی ازطرف خدا بودند ومن رادرنیل به اهدافم یاری کردند تو دراین مسیر اگاهی های خوبی به من داده شد درورزشم پیشرفت کردم و همزمان به خاطر تمرکز روی کارم. تونستم مقام پزشک نمونه کشوری رابه دست اورم. الان متمرکزشدم روی بسته کشف قوانین واینقدرکه این جلسات پربارهستند من دایم دوباره از ابتدای جلسه یکم شروع به کارکرده ام وهربار روی یک اگاهی ودریافت متمرکز میشم فهمیده ام. که خدا بهترین اتفاقات را رقم میزند وهراتفاقی درزمان مناسب خودش اتفاق میفته ومن فقط باید حس خودم روخوب نگه دارم نگاه جدیدی به شکرگزاری پیداکرده ام ودرشکر. به مرحله شکر در وحدت رسیده ام وقلبم بسیار لطیف شده وبا دیدن هرنعمت ناخوداگاه لرزش رادر وجودم احساس میکنم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مینا میری گفته:
      مدت عضویت: 855 روز

      با سلام به خانواده دوست داشتنی و شاد و ارزشمند عباسمنش

      خداراشاکرم که از میان کلمات و کامنت های شما دوستان عزیزم می توانم هم آگاهی های دوره ای را که دریافت نموده ام از طرف یگانه فرمانروای جهان را مرور کنم و علاوه بر آن درک بهتری از باورهای سازنده ای که مرا به مسیر رسیدن به هدف هدایت می کنند و شناسایی ترمز های ذهنی و حذف آن ها شتاب بالاتری به مسیر رسیدن به خواسته هایم بخشیده است

      خداراشاکرم که بعد از شناختن قانون و لایو های متعدد سایر اساتید به سمت استاد عباسمنش هدایت شدم زیرا درک مفاهیم این سایت نیاز به پایه فکری دوست داشتنی و ارزشمندی دارد که در مدار دریافت هستند…

      خداوند را شاکرم که ارزش ها را دریافت نمودم…و هم اکنون خوشحالم که در این مسیر همراهانی چون شما دارم ….سپاسگزارم بانو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 662 روز

    درود به استاد عزیز ، قبل از هر صحبتی شما یکی از دستان خداوند هستید ، در یک کلام استاد عزیز ،شما عشقید، همیشه برای من جای سوال است که چراااااااااااا تا یک قدمی اهدافم میروم وبه طور وضوح آنها را در رویاهایم میبینم در جهتش قدم برمی دارم ، نسبت به قبل بیشتر مراقب ورودی های ذهنم هستم ،حتی دیگر از توهین دیگران هم نمی رنجم ، سخنان امیدوار کننده را بیشتر می شنوم و انسانهایش بیشتر در مسیرم قرار میگیرند، اما همینکه می خواهم آنهارا به دست بیاورم ،رویاهایم مانند سراب ،می‌ شود ، ومانند. ابر بهار محو می‌شود، علتش را در بچگی جستجو کردم که به صورت زیاد از سمت خانواده مورد تحقیرقرار میگرفتم و اجازه ی اظهار نظر هم در هیچ زمینه ایی نداشتم و حتی ازدواجم هم اجباری بود و مدام باهم به مشکل می خوریم ،حاصل این ازدواج 2 فرزند میباشد ولی من بهترین سال‌های عمرم را با انسانی گذراندم که ذره ایی علاقه به او نداشتم (( ایشان پسر پیامبر ، من علاقه ندارم )) و تمام این 22 سال را از ترس ناراحتی پدرو مادرم سکوت کردم ، حال و هوایم هنری است کتاب باعنوان پرنده مهاجر چاپ کردم به تعداد کم که تنها چند تا از آنرا به دوستانم دادم و 3 عدد از آنرا به فروش رساندم و در بازار عرضه نکردم ، 10 سال هست نقاشی کار میکنم و در حال حاضر دبیر هنر مدرسه غیر انتفاعی هستم با حقوق بسیار کم

    ودر حال یادگیری موسیقی هستم ، عاشق و دیوانه موتور سواری هستم و سرعت ، و عشق مهاجرت دارم با دوفرزند خود (( دلم می خواهد این پرنده مهاجر، سبک بال و قدرتمند پرواز کند و اوج بگیرد ، اما لب چشمه میروم و تشنه برمیگردم ،مدام فایلهای شما را گوش می‌کنم و تکرار میکنم

    اما . نتجه همان نتیجه ی قبلی می باشد

    لطفا راهنمایی میفرمایید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمود ناصری گفته:
      مدت عضویت: 1289 روز

      سلام خدمت شما دوست عزیز

      آخه دوست من شما هیچ دوره ای به غیر از عزت نفس

      از سایت نخریدین.

      بعد توقع دارین با تکرار یه سری از حرف های استاد زندگیتون تغییر کنه؟

      دوره کشف قوانین رو مثلا اگه بخرین

      استاد در مورد ترمز ها صحبت میکنه.

      مهم نیست شما چقدر داری تلاش میکنی..بلکه باید ترمز هارو بردارین.

      بعدشم پیامی که شما نوشتی همش ناسپاسی بود

      برای اینکه اوضاع تغییر کنه

      باید قانون رو درک کنی و ازش استفاده کنی در زندگیت.

      هرچقدر درک کنی و و فکر کنی که چطور در مورد خواسته هام از این قانون استفاده کنم؟

      به همون میزان نتیجه میگیری

      هرچقدر ترمز هارو حذف کنی به همون میزان نتیجه میگیریم

      نه کمتر ن بیشتر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      احسان غوریانی گفته:
      مدت عضویت: 1705 روز

      سلام زهرا خانم عزیز

      از آنجاییکه شما بخوبی به آرزوهایتان تجسم دارید کافی نیست حتما روی احساس لیاقت و ارزشمندی خود زیاد کار کنید

      تا به احساس خوب پایدار در طول روز و شب برسید

      شما بدون هیچ دلیلی و خودبخود انسان شریف و ارزشمندی هستید

      احساس ارزشمندی درونی شما بسیار مهمه رووش کار کنید

      فایلهای احساس لیاقت و باورهای توحیدی رو بارها و بارها و بارها بشنوید برقرارباشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 652 روز

    سلام بر استاد عزیز که دستی از دستان خداوند هست خدایا هزاران بار شکرت این گروه بهشتی که خداوند هدایت گره اونه خداوند هزاربار سپاس گزارم بابت اینکه من لیاقت این رو داشتم خداوند هدایتم کرده با اینکه ذهنم میگه این شانش بوده واینکه می دونی هیچ چیز شناسی نبوده وخداوند مرا هدایت کرده وخودش هم مسیر برام آسان میکنه چون تنها هدف من اینه شخصیتو بهبود بخششم وهماهنگ باشم با خداوندوآنچان روحم لطیف درونم برزگ کنم که فقط روی قدرت خودش حساب کنم وهرجا وهر زمان در مکان با عشق زندگی کنم استا من دوسالی هست که از اول هدایتم به سمت خداوند که تمام وجودم را روشنای خداوند در بر گرفت وآنچان انرژی از کعنات دریافت می کردم وانچان یکی شده بودم با خداوند که جز قدرت نمیدم الان چند وقتی دوچار یک تضاد ساده ولی ذهنم اونو بزرگ میکنه نشخوار فکری دارم وفکرها باعث کم شدن عزت نفسم ویا یا داستانی از فایل گوش کردم با اینکه می دونم که این تنها راه برای رسیدن به خواسته حتی یک حال خوب همین راه هست از خداوند در خواست هدایتم کنه وراه سپردن و رهایی وباآرامش نه بی صبری وتقلا این مسیر به خیر خوشی پشت سر بگزارم وهمیشه یا باشه که خداوند از چه جاهای دستم گرفته موقعی کلی خطا کردم هدایت کرد الان خو می دونم می خواهم با تمام وجود بنده درست کار او باشم نه به خاطر مردم به خاطر تعغیر در درون خودم یعنی این فکر کنم که تنها منبع قدرت خداوند هست تا عشق بی پایانش در وجودم جاری بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    محمد رضا نعمتی گفته:
    مدت عضویت: 1467 روز

    سلام.سلامی با عشق به استاد عزیز و خانم شایشه مهربان امروز فایل سفر به آمریکا روی سایت بود دیدم خیلی آرومم کرد ولی نجوای ذهنم این بود خدایا امسال سومین تابستون هست که می گذره و کارم اون چیزی که میخواستم رقم نخورده و مسائل مالی هم همین طور ناخودآگاه بین حس خوب دیدن فایل و حس بد عدم رشد مدنظر حس خوب دیدن فایل رو انتخاب کردم اگرم بخوام منصفانه به رشد خودم نگاه کنم تو تخصص کاری ام اونقدر رشد کردم به سمتی هدایت شدم که کارمون رو دانش بنیان کردیم و انشالله شنبه یا یکشنبه قرار داد و عضویت مون تو پارک علم وفناوری رسمی میشه شاید کسی این پیام رو بخونه بگه تو دیگه خیلی نامردی میکنی در حق خودت کارت در حدی رشد کرده که پارک علم وفناوری پذیرش داده بهت تو دیگه کی هستی….

    درسته اینارو روزی چند بار به خودم می گم ولی نتیجه دادن این پروسه حاصل بالای 2سال پی گیری و هزینه مالی و زمانی بوده برای فردی که توسن 31 سالی الان جیبش خالی شده ولی تخصصی داره در حد عالی در ابتدا هدفم از نوشتن این پیام آروم کردن ذهن خودم بود که بگم پسر عالی رشد کردی بهای مسیر و هدفت رو دادی و الان در قدم های آخر کارت هستی تو این مسیر بیشتر از اینکه از ادارات دولتی و بازار اذیت بشم از سمت خونه تحت فشار بودم که چرا مثل آدم نمی ری یه شرکت کاری کنی حقوق بگیری هم سن سالای تو الان ازدواج کردن ماشین دارن و…

    و در حین خستگی کاری این حرفا مثل یه بمب تی ان تی عمل می کرد ودریغ از اینکه به جز خودم و خدای خودم و همکارم کسی درک نمی کرد که پروژه و تحقیقات چه سود آوری در آتیه برای خودمان و کشورمان ایجاد خواهد کرد با همه بالا پائین شدن ها بی پولی ها نجوا های بی خیال شو دیگه بسه نمیشه …

    حرف های مادر که میگفت کاش دختر می بودی شوهرت می دادم از دستت راحت می شدم همه پسر دارن منم پسر دارم خدا آخرش رو خیر کنه و…

    هدفم از نوشتن اینا نق زدن نبود خواستم اگه عزیزی تواین شرایط منه واین رو میخونه بفهمه که تنها نیست و آدم هایی مثل خودش هستن که دارن کاراشون رو ادامه می دن و به هدفشون فکر می کنن و این حرفارو هم هر روز می شنون.

    بعد دیدن فایل سفر به دور آمریگا چشم خورد به مطلب گروه تحقیقاتی عباس منش از کجا شروع کرد خورد و اومدم ادامه مطالب رو خوندم ودر آخر 65تا تصاویر زیبای استاد و دوره هاشو دیدم به نظرم خدا هدایتم کرد که ببینم استاد یه هویی از بالا نیفتاد تو آمریکا وسط باغ بلوبری این همه روزها وتکامل ها طی شد حسم خیلی عالی شد همیشه دلم میخواست تصاویر اون روزای استاد و خانم شایشه رو ببینم چون یه جورایی از نظر تکاملی این روزای ما حساب میشه فقط میشه تحسین کرد قلبم آروم شد گفتم محمدرضا دل نگران چی هستی تو هم داری تکاملت رو طی می کنی…

    واگه به قول استاد پای مسیر و ادامه دادنت بمونی به راحتی به خواسته هات می رسی .

    بعضی موقع ها به خودم میگم محمدرضا خیلی بی انصافی در حق خودت با این همه پی گیری ها و حل مسئله در روند این پروژه کاریت باخودت خوب تا نمیکنی چون به قول استاد داری خودت رو مقایسه می کنی حست بد میشه.

    این روزا سعی و تلاش میکنم خودم رو باروز و ماه های قبلی مقایسه کنم.

    امروز به خودم میگفتم محمدرضا اگه 1یا2سال پیش بهت میگفتن این کار هارو میخوایی بکنی و عضو پارک وعلم و فناوری بشی خودم باورم نمی شد والان توش هستم واما امان از مقایسه شرایط خودت با دیگران مخصوصا مالی…

    بچه های عزیز سرتون رو درد نمی یارم خواستم یه رد پایی باشه برام از قدمی که میخوام با تعهد بردام…

    دیدن فایل های زندگی در بهشت وکامنت گذاشتن.

    دیدن دوره های آموزشی که دارم‌.

    مطالعه زبان روزانه چند لغت.

    ورزش.

    و پی گیری منظم کارای تحقیقاتی مان تا به نتیجه رساندن آن…

    انشالله وقتی پروژه کاری با حاصل یه قرارداد با یه ارکان کشوری رقم خورد میام اونم بهتون میگم…

    عاشقتونم بچه های سایت.

    دوست دار شما محمدرضا نعمتی 1403/4/15

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    مهناز رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 376 روز

    سلام واقعا تمامی آنچه را که خواندم در واقع تمام مطالبی هست که لمس کردم تمام باورهای محدودکننده ذهنی ازنشدن ها ترمزهای که نمی گذارند رشدکنیم ومارامحدود میکنند وچون فقط به انسانهای اطراف خودمون نگاه میکنیم که اکثریت در باورهای محدودکننده هستن اون موقع می‌پذیریم که همه مثل هم هستیم پس همینه ولی به این باوررسیدم من هم میتوانم به امید خدا تغییرمیکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    خودآفرینی گفته:
    مدت عضویت: 3911 روز

    سلام و عرض ادب

    من سال 93بود با استاد عباس منش آشنا شدم ولی بعد از مدتی ارتباطم با این جا قطع شد.امشب دوباره وارد شدم امیدوارم 10سال بعد وقتی وارد اینجا شدم رویاهایم را زندگی کنم.تمذکز بر خواسته ها و چیزهایی که می خواهیم باعث می شود تا زندگی خیلی متفاوتی داشته باشیم و از فرصت زیبای زندگی به خوبی استفاده کنیم.خیای دوست دارم با یاد گرفتن قوانین زندگی و با ثبات قدم اتفاقات جدیدی را برای خودم رقم بزنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: