داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
سلام استاد عزیز دوست دارم بدون مقدمه واغراق بگم خیلی خوشحالم ک با شما و سایتتون آشنا شدم اینو مدیون لطف خداوندم و سپاسگزار خداوند هستم درسته اول راهم ولی مطمئنم و ایمان دارم ک شاهد تغییرات خوبی در زندگیم خواهم بود واینو مدیون شما ولطف خداوندم استاد عزیز سپاسگزارم خدایا ممنونم …………
به نام خدای مهربان سلام و صد سلام خدمت استاد عزیزم و همه خانواده صمیمی عباش من حدود ۹ماه است از طریق برادر عزیزم با استاد بسیار توانایم آشنا شدم و چندماهی است که فایلهای صوتی رایگان استاد گوش میکردم وای که بعضی وقتها باگوش کردن این فایلها مخصوصا فایلی که استاد میگه فقط روی خدا حساب باز کن و یا خدارو چگونه بهتر بشناسیم و گوش میکردم فوقالعاده حس زیبایی به من دست داد بخدا با گوش کردن به فایلی که استاد می گفت فقط روی خدا حساب باز کن و گوش کردم از شدت زیبایی بیان استاد اشک چشم جاری شد وایمان و توکلم بخدای مهربان خیلی بیشتر و بیشتر شد تااینکه من برادرم گفتم محصول عزت نفس یا روانشناسی ثروت تهیه کنیم نمیدونم چرا وقفه زیادی افتاد وما نتونستیم اونا رو تهیه کنیم تا اینکه مقدمه کشف قوانین زندگی روی سایت اومد وقتی اونو گوش کردم علاقه زیادی برای تهیه این محصول پیدا کردم البته خواهر عزیزم هم که در خانه پدریمون زندگی میکنیم فایلهای استاد گوش کرده بود علاقه مند شد که دوره کشف قوانین زندگی رو تهیه کنیم به لطف خداوند مهربان من و خواهر و برادرم تونستیم این محصول فوق العادل استاد تهیه کنیم البته یکی از بیشترین چیزی که باعث شد من فایلهای استاد و گوش کنم و ادامه بدم این بود که چقدر استاد عزیز زیبا در مورد قرآن کریم و خدای مهربان توضیح میده وحس بسیار عالی به آدم دست میده من در حال حاضر از نظر مالی وضعیت خوبی ندارم حتی برای اینکه سهم خودمو برای تهیه محصول بدم پس اندازی بود که با اون میخواستم قسط بانکی بدم ولی نمیدونید با چه حس بسیار خوبی دارم و مطمئن هستم به امید خدای مهربان و حرفهای زیبای استاد عزیزم و ادامه دادن به اونا به همه آرزوهایم دست پیدا میکنم به قول استاد احساس خوب اتفاقات خوب برای استاد عزیزم آرزوی سلامتی خوشبختی وارهرآنچه از خدارو میخاد و دارم خیلی دلم روشنه که منم میتونم زندگیمو هرجوری دوست دارم بسازم و آشنا شدن با استاد یک هدیه الهی است که خدا به من داده به نظر من ایشون پیامبر زمان ماست که از هر جهت میتونم از استاد راهنمایی بگیرم جمله ای که همیشه میگفتم با توکل به خدا همه چیز درست میشه. خدایا سپاسگزار
با سلام و عرض تبریک بخاطر حلول ماه مبارک رمضان
استاد عزیز و دوست داشتنی و دوستان جان
امروز بعد از سی و هشت عمری که از خدا گرفتم تازه فلسفه ی روزه رو با تموم وجودم درک کردم . اینکه استاد تو یکی از فایلهاشون به این موضوع اشاره میکنن که روزه یک سلف کنترله واقعا همینطوره
راستش من تو زندگی شخصیم با موضوعی روبرو شدم که مواجهه با اون برام خیلی سخت بود و مدام با تمرکزم روی اون موضوع باعث گسترشش شده بودم تا اینکه امسال خودمو ملزم کردم که بعد از پنج سال روزه بگیرم فقط و فقط بخاطر کنترل ذهنم و اینکه بتونم افسار این ذهن سرکش رو تو دستم بگیرم و کنترلش کنم. شاید باورتون نشه ولی همین امروز نتیجه شو دیدم که خیلی خوشایند بود و با خودم گفتم این همه مدت راه حل مساله جلوی چشمم بود و من نمیدیدم.
با تک تک سلولای بدنم خدا رو سپاس میگم که منو با استاد عزیزم و شما دوستان گرم و صمیمی آشنا کرد. فقط خواستم این تجربه ی خوبم رو با شما به اشتراک بذارم.
ممنون و سپاسگزارم و آرزوی روزای شاد و پر از پول و سلامتی و آرامش رو براتون دارم.
سلام من به لطف خدا کمتر از یک ماه است با این سایت و استاد عباس منش اشنا شده ام .در این مدت فایل هایی از توحید را نگاه کردم و همچنین نقطه نظرات دوستانرا .واقعا انرژی خوبی در هر قسمت گرفتم .اینجا را به عنوان یک مجمع روحانی مبینم .جایی که عشق تجربهو امید بهوفور یافت میشود هر کس منفعت خود را در منفعت دیگران میبیند .موفقیت خود را در موفقیت دیگران و زندگی خوب را در زندگی خوب دیگران .جایی که صحبت ها از دل بر میخیزد تا فکر (هر چه از دل براید لاجرم بر دل نشیند ). جایی که تجربه عملی کار میکند نه دانش خواندنی (عالم بی عمل مانند زنبور بی عسل ). البته این برداشتم تواین مدت بوده .و هیچ گونه درک دیکری نداشتم امیدوارم منم بتونم تو این مسیر باشم و دستم توی دستان خدا و شما باشد هر موقع یکی از فایلها را نگاه میکنم به طرز حیرت اوری مصرف سیگارم کم میشود این را انرژی یا معجزه میبینم . به هر حال من اولین قدم را با دیدن فایل ها شروع کرده ام بقیه اش را بخدا واگذار کرده ام و هدایت او . به امید روزهای عالی
اللّه ، توحید ، یکتاپرستی.
چه مفهوم زیبایی….
چه چیزی می تونه در طول مسیر زندگی به انسان معنا، مفهوم، و آرامش بده؟
آیا چیزی هست والا مرتبه تر از خدا؟!!!
عشق خدا در قلب ما میتونه داستان زندگی مارو به شیرین ترین افسانه ای که تا حالا وجود داشته تبدیل کنه
چونکه صد آید نود هم پیش ماست.
یاد خدا آرام بخش قلب هاست
متصل بودن به الله به عنوان خالق و مالک خودم به عنوان خالق جهان هستی به عنوان فرمانروای زمین و آسمان در طول کل مسیر زندگی ام بزرگترین آرزوی منه
خدا، الله، رب
واقعا چقدر زندگی کردن در کنارش به آدم آرامش میده، آرامشی از جنس خدا!!!
چقدر به انسان و زندگی معنا و مفهوم میبخشه چقدر زندگی رو لذت بخش میکنه
اینو نمیشه با هیچی مقایسه کرد
این یک چیزی ورای همه چیزه
آخه ما مگه چندتا خدا داریم که بخوایم با خیال راحت بهش توکل کنیم و بهش ایمان داشته باشیم؟
خدا و عشق بازی با اون یه حس نابه یه چیز که ماورای این جهانه آدمو متصل میکنه به یه دنیای دیگه
اصلا با کلمات قابل وصف نیست
رسیدن به خدا هم فقط یک مسیر داره
همون مسیری که بخاطر فهموندنش به ما این همه پیامبر رو مامور کرد تا این مسیر رو بهمون معرفی کنن
(توحید) مسیریه که میشه باهاش به خدا رسید به اصل و اساس رسید به معنای واقعی زندگی رسید
توحید و یکتاپرستی اصل و اساسه
باید به عنوان اصل و اساس زندگیم انتخابش کنم چون همینه
اون چیزی که مارو به خود واقعی مون به الله متصل میکنه همینه
راستش من از این به بعد از همه قالب ها و فرقه ها که به عنوان دین به ما یاد دادن میخوام بیام بیرون
من دین خودم رو یکتاپرستی انتخاب میکنم
نه شیعه نه سنی نه مسیحی نه یهودی نه زرتشتی و نه هیچ کدوم دیگه از این قالب ها من میخوام برم سراغ اصل
همه این دین ها و مذاهب آخرش میرسه به همین اصل
به توحید و خدا
من میخوام ابراهیمی باشم
و یکتاپرستی رو انتخاب میکنم و مسیر توحید رو میرم تا آخرین لحظاتی که در این دنیا هستم و تا ابد در آن دنیا
قرآن کتابیه که در این مسیر وسیله من از طرف خدای من برای من هست تا در این مسیر راهم رو پیدا کنم
پس تا می توانم قران رو در همه چیز زندگی ام استفاده میکنم
قران راهنمایی از طرف خدا برای بشریته و درست ترین انتخاب برای جست و جوی مسیر توحید.
دوست دارم قوانین زندگی و هستی رو درک کنم و در زندگی اجرا کنم
چون احساس میکنم رابطه مستقیمی میان توحید و قوانین کیهانی یا بهتره بگم قوانین الهی برقراره
قوانین هستی با توحید هماهنگی اجتناب ناپذیری داره و این نشون دهنده اینه که کاملا ارزشش رو داره تا من در این مسیر هزینه کنم و پیش برم هم زمانم رو هزینه کنم هم پولم رو هم وجودم رو
من میتونم با درک و اجرای قوانین زندگی به درک عمیقی از همه چیز برسم
به درکی عمیقتر از
خدا
خودم
زندگی
این جهان بیکران
میتونم با درک و اجرای قوانین زندگی به همه خواسته و آرزو های خودم برسم
میتونم به معنای واقعی کلمه خوب زندگی کنم و کمک کنم تا جهان جای بهتری برای زندگی دیگران باشه
میتونم سالم، خوشبخت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشم.
خدایا به امید تو……
واقعا عالی بود من که تحت تأثیر قرار گرفتم
ان شاالله که موفق باشی برادر گلم????
من پیش از اینها راههای زیادی برای ارتباط با زرگترین و عظیم ترین نیروی هستی یعنی مقامبالا یخداوندگارم انجام داده ام. اکنون این مسیر تازه را اغارز کرده ام و اگر این هم نشد باز هممسیرهایدیگر را خواهم رفت زیرا اغتقاد شدیدی دارم ک روزی به اغوش امن خدا میرسم و مه درهابرایم باز میشود . دراین مسیر از همه نیرو کمکی استقبال میکنم و نیروی شگفت انگیز دورن خودم را به کار میاندازم . خدایا مرا راهنمایی کن ک نیمی از عمرم را رفته ام و نرسیده ام . زمان در گذر است اما من همچمان صبور و قدرتمند تا هر جا ک باشد پیش میروم
بسم رب
سلام استاد نازنین که دستی از دستان بینهایت خدا هستید تا در این راه زیبا که همان صراط مستقیم هست مارو راهنمایی کنید و ما بتونیم بیشتر خدارو شناخته و زندگی سرشار از سعادت و سلامتی و ثروت و آرامش و خوشبختی را بسازیم..
خیلی دوست داشتم که چگونگی هدایتم رو بنویسم و دوستان بخوانند و بدونند که خدا چقد مهربونه، چقدر هدایتگره، و چقدر وهابه ..
من قبل اینکه با این مسیر زیبا آشنا بشم زندگی برام واقعا مسخره بود جوری که واقعا به خودم میگفتم چرا تلاش کنم؟ وقتی آخرش قراره بمیرم و .. تا اینکه یک روز به طور اتفاقی تو اینستا یه پیجی رو دیدم که داشت در مورد سپاس گزاری حرف میزد و موفقیت های زیادی کسب کرده بود ! بعضی وقتا هم استاد رو زیر پستاشون تگ میکرد .. خیلی برام جای سوال بود که به خاطر داشته هاش و خواسته هاش از خدا سپاسگزاری میکرد و به همه اون چیزایی که میخواسته رسیده (به گفته خودش) بعد منم از همون روز شرو کردم به نوشتن سپاسگزاری .. و اصلا از قوانین جهان باخبر نبودم! وقتی ایشون پیج استاد رو زیر همه پستاش تگ میکرد برام خیلی جای سوال بود که واقعا ایشون (یعنی استاد) کی هستن که این خانم انقد زیر همه پستاشون تگ میکنه ودوستشون داره .. رفتم پیج استاد و پستاشو نگا کردم فقط در حد نگاه کردن (وقتش نبود احتمالا که بشینم پستارو تک به تک نگاه کنم، در ندارش نبودم ) از اونجایی که واقعا ادم سر سختی بودم و به ندرت و سختی میتونستم به کسی اعتماد کنم ! و فقط از این که اون خانومه داشت خدارو سپاسگزاری میکرد به شدت به دلم نشسته بود به خاطر همین هی بهم حس خوبی میداد پستاشون و هی نگاه میکردم و لذت میبردم ، تا اینکه من انقدر خودم این سپاسگزاریارو تکرار کردم که یه روز سوالی برام پیش اومد که خدا کیه؟ چه جوریه؟ و من از کودکی این جمله رو شنیده بودم که میگفتن نباید در باره خدا زیاد تحقیق کرد آدم دیوونه میشه و از این حرفا :)))) وقتی این سوالا میومد تو ذهنم که خدا چه جوریه و این حرفا ! از یه طرفی هم استرس داشتم خودخوری میکردم که نکنه دیوونه بشم به خاطر این سوالا ! هی به خودم میگفتم چیکار داری خدا چه جوریه همین که میدونی مهربونه کافیه!
من هی مقاومت میکردم در مقابل افکارم در مورد سوالهایی که در مورد خدا داشتم و ذهنم بیشتر و بیشتر اصرار میکرد که بدونم .. هی تکرار میشد حرفا ..
بعد من پیج این خانومه رو انفالو کردم چون احساس کردم به خاطر سپاسگزاریا و اینجور چیزاس که این سوالها میاد تو ذهنم (ولی در واقع من داشتم تکاملم رو طی میکردم ) من یک ماه نه سپاسگزاری نوشتم و نه هیچ چیز دیگری ! چون یه جورایی ترس داشتم که نکنه دیوونه بشم .. بعدش دیگه از این حال بدی که داشتم واقعا خسته شده بودم تا اینکه از خدا خواستم که خودش هدایتم کنه راهو پیدا کنم ( در ضمن من تو سپاسگزاریایی که مینوشتم از خدا همیشه میخواستم که کمکم کنه ایمانم بیشتر و بیشتر بشه ) در واقع خدا داشت هدایتم میکرد به راهی که خدارو بهتر بشناسم و ایمانم بیشتر شه .. الان دارم میفهمم که خودم از خدا خواستم و اون هدایتم کرد به راهیی که ایمانم بیشتر و بیشتر شه .. و بعد که از خدا خواستم هدایتم کنه که راهو پیدا کنم خیلی به طور اتفاقی با یه گروه تو تلگرام برخوردم که یه دوستی پیدا کردم تو همون گروه و ایشون یک سری فایلهای رایگان استاد رو برام فرستادند که دستی از دستان بینهایت خدا بودند تا من رو به اون چیزی که میخام برسونن ! از اون روز به بعد دیگه من دارم این مسیر رو ادامه میدم و هر روز بیشتر و بیشتر خدارو شناخته و لذت میبرم از این حس زیبا ! خیلی خوشحالم که تو سن ٢١ سالگی دارم اینهمه خوشبختی و سلامتی و ارامش رو تجربه میکنم و هنوز تازه اول راهم .. خیلی خوشبختم با وجود خدا در هر لحظه به لحظه زندگیم!
و راستی خدا از طریق همون خانوم که موفقیت های زیادی هم کسب کرده بود یه جورایی برام الگو بود که هی با خودم بگم ببین هم استاد هم همون خانومه به چه جاهایی که نرسیدن با همون قوانین ثابت جهان ! و این باعث میشه بهتر و محکم تر قدم هام رو بردارم و. لذت ببرم ..
به نام خدای هدایتگر
خدایا شکرت که استادعباسمنش رو هدایت کردی خدایا شکرت که استادم باایمان وتعهد ادامه داد تا به اینجا رسید و مطمئنن به بالاتر از این ها هم میرسه
خدایا شکرت که من رو هم هدایت کردی به سمت خانواده صمیمی عباسمنش
خداروهزاران بار شاکرم برای دریافت این اگاهی ها خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
خدایا کمکم کن روز به روز بیشتر و بهتر قانون رو بفهمم و عمل کنم 🙏
استاد عزیز و مهربانم ممنونم بابت آگاهی هایی که با ما به اشتراک می زاری 💐
در پناه خداوند سالم شاد و سربلند باشید 🙏💗💖❤
سلام خدمت استاد عزیز و تمام خوانواده عباس منش خداوند را شاکرم که به این سایت هدایت شدم خدا شکر با اینکه تازه وارد این سایت شدم حالم خوب شده و حس میکنم اتفاقهای خوب وارد زندگیم میشود و از استاد عزیز و گروه تحقیقاتی عباس منش تشکر میکنم خدا قوت!!!
سلام استاد
کاش ماادما یاد بگیریم وقتی همه چی خوبه به شرایطمون مغرور نشیم و تو خواب غفلت نباشیم
بدی نکنیم
و بدونیم اگر مسیر بد بریم ممکنه کار به جایی برسه که تغییر خیلی سخت بشه
پس تو شرایط خوب ، به ظاهر موافق دنیا دلخوش نکنیم
و فکر اینده باشیم
فکر اینکه اگاهی عمل سلامتی ثروت و روابط خوب ایجاد کنیم
رابطه خوب با خدا بسازیم
تا پشتوانه ما باشن
خدا کافیه